* شیوه تدریس چهارمین شهید محراب در گفتگو با حجت الاسلام عبدالخالق تربتی
درآمد
حجت الاسلام والمسلمین شیخ عبدالخالق تربتی،ازروحانیان بومی کرمانشاه وطلاب قدیمی این شهراست.وی از اعزام هیأت معروف قم وتأسیس مدرسه حضرت آیت الله العظمی بروجردی توسط آن ها، خاطرات فراوانی درسینه دارد.به علاوه، آقای تربتی سال هابا شهید اشرفی اصفهانی محشور ومأنوس بوده وخاطرات شنیدنی از شهید دارند.
شما اززمان حضور شهید محراب درکرمانشاه تلمذ را شروع کردید یا پیش از آن هم طلبه بودید؟
بنده، از بدو تأسیس مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی، دراین مدرسه حضور داشتم واز شاگردان چهارمین شهید محراب، حاج آقا عطاء الله اشرفی بودم که از وجود ایشان کسب فیض می کردم تا زمان شهادت آن بزرگوار درکرمانشاه. در زمان شهادت حاج آقا، بنده درمدینه بودم که درآن زمان خبر شهادت ایشان را شنیدم.
خاطرات تان را از حضور هیأت آیت الله بروجردی واعزام آنان به کرمانشاه بفرمایید.
حضرت آیت الله بروجردی، دربدو تأسیس مدرسه شان درکرمانشاه، مرحوم فلسفی- خطیب معروف- را هم برای افتتاح مدرسه آیت الله بروجردی فرستادند.این آقایان سالیان دراز درکرمانشاه بودند و انسان های خیلی خوب، خلیق و متدینی بودند که ما درس اخلاق را آن روز از آن ها کسب کردیم وآن چه الان داریم، از رفتار وحرکات این آقایان است.امروز مدرسه به خوبی آن زمان نیست .من مدتی در همین مدرسه بیمار بودم ومرحوم امام سدهی در منزلش سوپ درست می کرد وبرای من می آورد. ما زحمات این آقایان رادیده ایم؛ شهید اشرفی هم هم چنین. صبح ها که به مدرسه می آمدند تا دوازده ظهر آن جا بودند. مرحوم شیخ عبدالجواد جبل عاملی هم درحیاط محقری،روبه روی مدرسه، زندگی می کردند. اگر بخواهیم رفتار آقایان را به گونه ای بگوییم که بی انصافی نشده باشد،زمان بیش تری می خواهد؛این که این ها چگونه بودند وسالیانی که دراین مدرسه بودند وآقایان طلاب هم از وجودشان استفاده می کردند.درزمان مرحوم امام سدهی،آیت الله اشرفی وشیخ عبدالجواد جبل عاملی دراین جا جلسه ای برگزار می شد که در آن آقای جواد علامی، مرحوم شیخ هادی جلیلی، مرحوم آیت الله میبدی وعلمای شهر می آمدند ودر مورد مسائل فقهی بحث داشتند که مدتی ادامه پیدا کرد تا این که تابستان آمد ودرس ها تعطیل شد ومرحوم شیخ هادی به نجف کوچ کرد ودرآن جا به رحمت خدا رفت واین جلسه آقایان علما به هم خورد ودیگر برگزار نشد.این چند بزرگوار دراین جا بودند ویک سال دیگر هم آیت الله بروجردی مرحوم آقای قدیری را به این جا فرستاد؛ به عنوان مدیر مدرسه که خانه شان در کوچه پشت مدرسه بود.بنده وپسر آیت الله قدیری هم مباحثه بودیم وکتاب"لمعه" را با ایشان بحث می کردیم که پسر آیت الله قدیری- شیخ حسین قدیری- چندی پیش درقم فوت کرد.ایشان هم سالیان درازی درنجف درخدمت امام وشاگرد ایشان بود واز وجودشان کسب فیض می کرد پس از این که امام به فرانسه رفتند وآن مسائل پیش آمد، ایشان به ایران برگشت ودر دفترامام جزو کسانی بود که پاسخ گوی مسائل، احکام واستفتانات بود.
شهید اشرفی درحوزه علمیه آیت الله بروجردی چه مسؤولیتی داشتند؟
آن چهارنفربودند که مسؤولیت حوزه را به صورت مشترک بر عهده داشتند ومدرس هم بودن.روزها به اتاق شهید اشرفی که روبه روی آن هم اتاق دیگران بود، می آمدند همیشه با هم بودند.
قبل ازحضوراین آقایان،شرایط علوم دینی درکرمانشاه به چه شکلی بود که آیت الله بروجردی تشخیص دادند حتماً باید حوزه علمیه ای دراین شهر تأسیس شود واین آقایان را اعزام کردند؟
درجلسه ای که شهید اشرفی، امام سدهی، مرحوم شیخ عبدالجواد ومرحوم آقای قدیری حضور داشتند، این بحث پیش آمد که عده ای از آقایان طلبه درخارج ازمدرسه درس می خوانند .مرحوم قدیری درآن جلسه گفت:" آقایان طلبه ها، مرحوم آقای بروجردی که این مدرسه را ساخته، هدفش این نبوده که از این جا دکتر یا مهندس تحویل بدهد. هدفش این بوده که این جا نماز میت خوان درست شود- این صحبت هنوز درمغز من هست- که به درد روستاها بخورد. این ها در این جا تربیت شوند وبه روستاهای اطراف بفرستند شان که مردم را از نظر مسائل شرعی وفقهی آگاه بکنند، نه این که ازاین جا دکتر، مهندس ومتخصص بیرون بدهد."
از صحبت شما این طور نتیجه گرفته می شود که قبل از تأسیس این مدرسه، تدریس وتحصیل علوم دینی زیاد دراین جا رایج نبوده است.
شاید فقط مسجد حاج شهبازخان بود که طلبه ها به آن جا می رفتند وخیلی کم بودند.پس از این که مدرسه تأسیس شد،آیت الله بروجردی گروهی شامل حدود سی نفر را- مثل شهید اشرفی، مرحوم امام سدهی ومرحوم شیخ عبدالجواد- به این جا فرستادند. برنامه ای که ما، جسته وگریخته، از آن مطلع بودیم.
تأسیس این حوزه علمیه وحضور آقایان، تا چه حد موجب رونق علوم دینی درآن جا شد؟
تایک سالی بد نبود، ولی بعد از یک سال خیلی به آقایان بی احترامی می شد؛ مخصوصاً به آقایان طلبه هایی که بیرون می رفتند.
چه کسی به طلبه های بی احترامی می کرد وعلتش چه بود؟
مردم کوچه خیابان وعلت آن هم این بود که زیاد با روحانیت رابطه خوبی نداشتند.
شنیده ام که وقتی آن هیأت وارد کرمانشاه شدند،عده ای گفتند که درویش ها آمده اند، همین طور بوده است؟
بله، به علاوه، بی احترامی های زیادی می کردند که ما بیش تر آن ها را نادیده می گرفتیم واهمیت نمی دادیم.
قبل از حضور این آقایان، گرایش مردم کرمانشاه به چه چیزی بود؟
این جا روحانی کم بود وکسانی هم که بودند زیاد به چشم نمی آمدند اما یک دفعه مردم دیدند که سی نفر معمم به مدرسه آیت الله بروجردی آمده اند وداخل و خارج می شوند. این اوضاع را می دیدند و می گفتند این ها درویش اند وازاین صحبت ها.
کسی به مردم خط داده بود؟
نه، فرهنگ ونوع تحلیل خود مردم به این صورت بود.
با روحانیانی هم که از قبل بودند، همین طور برخورد می کردند؟
وضعیت آن ها چون کم درخیابان تردد می کردند واز اهالی نیز بودند، فرق می کرد. آن موقع، فرهنگ خیلی عقب افتاده ای براین شهر حاکم بود، اما کم کم وبه مرور زمان، اوضاع خوب شد.
چه چیزی باعث این تغییر شد؟
همان ترور و نشست وبرخاست آقایان واین که منبری دعوت می کردند؛ آقای خزعلی، مرحوم آیت الله سید محمود طالقانی، مرحوم حاج شیخ احمد کافی، شهید هاشمی نژاد، دکتر مفتح وخیلی دیگر از منبری ها را دعوت می کردند. آقای فلسفی را در افتتاح مدرسه ودر سالیان بعدی، باز هم یک بار دیگر، در افتتاح مسجد معتضدی، دعوت کردند.به مرور زمان،شرایط بهتر شد و بعد از انقلاب، باز هم شرایط تغییرکرد. اگر توجه بکنیم، می بینیم که شرایط هرحیطه ای هیچ گاه یکسان نمی ماند.
شما درکدام یک از درس ها وکلاس های شهید اشرفی اصفهانی شرکت می کردید؟
من، درلمعه ومکاسب ازایشان کسب فیض کردم. ما تعداد ده نفرازشاگردان شهید اشرفی بودیم ویک درس لمعه هم نزد مرحوم آسید محمود لاری داشتیم. لمعه همان مسائل فقهی است؛ از اول طهارت ومسائل فقهی وشرعی که بعد از آن رسائل مکاسب است که آن هم جزو فقه است.
شیوه تدریس ایشان،به چه شکلی بود؟
درس ها آن قدرخوب وشیرین بود که آدم می توانست از تمامی دروس آقایان ، اسفتاده کند.آن ها تحصیل کرده قم ومسلط برمسائل شرعی بودند وهمه طلبه ها از وجودشان استفاده می کردند. به علاوه، این آقایان مسائل اخلاقی دیگری هم داشتند که از هر جهت خلیق بودند.ما تا لمعه ورسائل مکاسب را در این جا نزد شهید اشرفی وکفایه را هم مدتی نزد مرحوم شیخ عبدالجواد جبل عاملی خواندیم.
شاید یک سالی، ما جلدین لمعتین را نزد مرحوم اشرفی می خواندیم. آن باب مکاسب محرمه را هم نزد ایشان خواندیم وکم کم انقلاب داشت شروع می شد که درس ها به تعطیلی کشیده شد. حاج آقا دفتری داشتند که پسرشان این دفتر را برای وجوهات واین گونه مسائل راه اندازی کرده بود. شهید اشرفی فقط فقه تدریس می کردند؟
بله، فقط فقه بود وفلسفه تدریس نمی کردند.
ازمبارزات سیاسی شهید چه چیزی به یاد دارید؟
حاج آقا را یکی، دو مرتبه دستگیر وممنوع المنبرکردند. ساواک ایشان را دستگیر کرد ومدتی در کمیته تهران، زندانی بودند وبعد که آزاد شدند به کرمانشاه برگشتند.
ازخاطرات کلاس های شهید، تعریف کنید.
سرکلاس ها برای تنوع، شوخی هایی می کردند تا از آقایان طلاب وشاگردان شان، رفع خستگی شود. درسر کلاس، هم از گذشته وعلما صحبت هایی می کردند که جزو اخلاقیات بود.
این ها همه ادامه داشت تا این که با پیروزی انقلاب، بنا بردرخواست اهالی کرمانشاه، توماری نوشته شد وآن را درقم نزد حضرت امام (ره) بردند وایشان هم شهید اشرفی را به امام جمعه کرمانشاه منصوب کردند که وجوه دیگری از شخصیت حاج آقا برای همه آشکار شد.
حاج آقا اشرفی نمازجمعه ها را چگونه اداره می کردند؟
بله، طبق معمول که قبل از خطبتین کسی صحبت می کرد. مطالب روز وسیاسی را می گفتند.
ویژگی شاخص اخلاقی ایشان چه بود؟
ایشان ازهرجهت خوش برخورد وخلیق بودند.
شهیداشرفی اصفهانی، درایجاد هم دلی میان شیعه وسنی موفقیت هایی داشتند.دراین باره نیز توضیح بدهید؟
بله،حاج آقا دراین جا با اهل سنت به خوبی در ارتباط بودند. تعداد دو، سه نفری هم از اهل سنت بودند که درکلاس های ایشان شرکت می کردند.
شیوه تدریس حاج آقا با دیگران چه تفاوتی داشت؟
هرکدام ازآقایان،تدریس شان راه وروشی مخصوص به خود دارد. آقای اشرفی اصفهانی، قبلاً عبارت را می خواندند وبعد هم دراطراف آن درس، بحث می کردند. بعضی مواقع نیزعبارت را آقایان طلبه ها می خواندند وایشان شروع به بحث می کردند. مثلاً خواندن عبارت را یک روز به بنده وروزدیگر به فردی دیگر واگذار می کردند وبعد که ما عبارت یا نصف صفحه کتاب را می خواندیم، ایشان از خارج برای ما توضیح می دادند.
علت این که این روش را به کار می گرفتند، چه بود؟
برای این که آقایان طلبه ها برعبارت خوانی تسلط پیدا کنندونیزاین که بدانند که مثلاً بنده برامرعبارت خوانی تسلط دارم یا خیر. این، یکی ازشیوه های ایشان بود.البته بقیه آقایان هم کمابیش این شیوه را داشتند. ما آن موقع، به درس خارج نمی رفتیم، ولی الان به درس خارج آقای زرندی می رویم. آقایانی که ازقم آمده بودند نیز همین برنامه را داشتند. آن هایی که درس خارج می خواندند، به نزد مرحوم امام سدهی وشیخ عبدالجواد می رفتند این ها، افرادی بودند که قید همه چیزرا-ازنظر مسائل دنیوی- زده بودند واز هرجهت مردمان متدین وخوبی بودند.
الان شرایط مدرسه آیت الله بروجردی،در مقایسه با آن زمان،به چه صورت است؟
آن وقت ها،مدرسه جنب وجوش دیگری داشت وخیلی خوب ومرتب بود.الان آن جنب وجوش را ندارد،ولی هستند تعدادی از آقایان طلبه که دراین جا مشغول تحصیلند، اما اوضاع مثل سابق نیست.آقایان مرتب سرکشی می کردند، مرحوم اشرفی، طلبه ها را زیر نظر داشتند وبه آن ها رسیدگی می کردند و از احوالات آقا باخبربودند که خدای ناکرده، کمبود مادی یا کسالتی نداشته باشند. الحمدالله به همه چیز می رسیدند وآقایان علما عنایت داشتند.
از دیگر خاطرات تان بگویید.
ما همیشه دراعیاد مذهبی خدمت آیت الله اشرفی اصفهانی می رفتیم،مثلاً درنیمه شعبان، ولادت امام رضا (ع) ومواقع دیگر.
آن ها هم برای ملاقات شما به منزل می آمدند؟
ما به آن درجه نرسیده بودیم وبچه طلبه بودیم.
درآن زمان چند سال داشتید؟
حداکثربیست سال داشتم. من از سن پانزده سالگی به این عرصه آمدم. ایشان واقعاً برما سمت پدری داشتند. مردمان خیلی خوب وبدون هوی وهوسی بودند.
تا به حال شنیده اید که کسی از مرحوم اشرفی بدگویی کند؟
نه، هرکسی با ایشان درارتباط بوده است از خوبی های ایشان می گوید. فقط،مثل این که قسمت براین بود که درزمان شهادت آقای اشرفی اصفهانی ما درکنارخانه خدا باشیم. شاید،حدود بیست روز بعد ازشهادت ایشان بود که ازمکه برگشتیم. خداوند ان شاء الله روح این ها را شاد بگرداند ومقام شان عالی است، متعالی بگرداند وشفاعت شهدا- مخصوصاً شهید اشرفی- را نصیب ما بگرداند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 44