ماهان شبکه ایرانیان

حسد یک آسیب اجتماعی

حسد:   حسد از جمله رذایل اخلاقی است که ریشه و اساس بسیاری از گناهان و آلودگیهای اخلاقی دیگر محسوب می شود و بدلیل همین حساسیّت است که آیات و روایات متعددی در نکوهش ، انگیزه ها و آثار زیان بار فردی و اجتماعی آن وارد شده است و تقریباً تمامی کسانیکه در طول تاریخ در زمینه مسائل اخلاقی کتاب نوشته اند حسد را بصورت گسترده مورد بررسی قرار داده اند ...

حسد یک آسیب اجتماعی

حسد:
 

حسد از جمله رذایل اخلاقی است که ریشه و اساس بسیاری از گناهان و آلودگیهای اخلاقی دیگر محسوب می شود و بدلیل همین حساسیّت است که آیات و روایات متعددی در نکوهش ، انگیزه ها و آثار زیان بار فردی و اجتماعی آن وارد شده است
و تقریباً تمامی کسانیکه در طول تاریخ در زمینه مسائل اخلاقی کتاب نوشته اند حسد را بصورت گسترده مورد بررسی قرار داده اند و ما نیز بدلیل همان حساسیت و اهمیت در ضمن چند جلسه اهم مطالب را مطرح خواهیم کرد . انشاء ا...

معنی حسد :
 

1- راغب اصفهانی می نویسد :
اَلْحَسَدُ تَمَنّی زَوالُ نِعْمَةٍ مِنْ مُسْتَحَقٍ لَها وَ رُبَّما کانَ مَعَ ذلِکَ سَعی فِی اِزالَتَها وَ رُوِیَ : الْمُؤْمِنُ یَغْبِطُ وَ الْمُنافِقُ یَحْسِدُ(1)

حسد:
 

آرزو داشتن برای زوال و نابودی نعمت کسیکه استحقاق آن را دارد و بسا که با این آرزو و حسادت عملاً هم کوشش در نابودی نعمت او بنماید روایت شده است که مؤمن غبطه می خورد و منافق حسد می ورزد

توضیح:
 

ابی هلال عسکری لغت شناس معروف در فرق میان غبطه و حسد می نویسد:
أَنَّ الْغَبْطَ هُوَ أَنْ تَتَمَنِّیَ اَنْ یَکُونَ مِثْلُ حالِ الْمَغْبُوطِ لَکَ مِنْ غَیْرِ اَنْ تُریدَ زَوالِها عَنْهُ وَ الْحَسَدُ اَنْ تَتَمَنِّیَ اَنْ تَکُونَ حالُهُ لَکَ دُونَهُ فَلِهَذا ذُمَّ الْحَسَدُ وَ لَمْ یُذَمُّ الْغَبْطُ(2)
غبطه آن است که حال تو مثل حال فرد غبطه شده باشد بدون اینکه اراده بکنی نابودی نعمت او را اما حسد این است که آرزو بکنی تو مانند او باشی و نعمت او نیز نابود شود و بدین جهت است که حسد مورد نکوهش قرار گرفته است برخلاف غبطه

حسد از دیدگاه قرآن :
 

با توجه به اینکه موضوع حسد بصورت مکرر و گسترده توأم با اشتقاقهای مختلف در آیات قرآن مطرح شده است و بررسی تمامی آنها از حوصله مباحث فعلی ما خارج است لذا لازم می دانیم ابتدا فهرستی از مباحث حسد در قرآن ارائه دهیم و بعد چند موضوع را مورد بررسی قرار بدهیم:

فهرست مباحث حسد در قرآن:
 

1- تشریح آثار و پیامدهای متعدد اعتقادی ، اخلاقی، روانی ، سیاسی و اجتماعی حسد در آیات متعدد
2- حسادت اهل کتاب و کافران صدر اسلام به مؤمنان و پیروان دین اسلام
3- اشاره به حسادت برادران حضرت یوسف (ع)و نگرانیهای حضرت یعقوب در ضمن چند آیه
4- اشاره به کفر بنی اسرائیل به پیامبر (ص) و قرآن و اختلافات داخلی آنان که همه ریشه در حسادت آنان داشته
5- نکوهش حسادت در عالمان و دانشمندان و مورد تهدید قرار گرفتن آنان
6- بیان حسادت اشخاص و گروههای مختلف در آیات متعدد مانند: حسد قابیل ، مشرکان ، منافقان و یهود و ...
7- سایر مباحث و موضوعات پیرامونی حسادت مانند: اجتناب از حسودان ، کیفر حسودان ، زمینه های حسد، خطرات حسد ، درمان حسد ، نهی از حسد و چندین عنوان دیگر
اکنون پس از بیان فهرستی کلی از مباحث قرآنی در موضوع حسد لازم است چند آیه شریفه را مورد بررسی قرار بدهیم:
1- ضرورت پناه بردن به خدا از شر حسودان:
خداوند در سوره فلق خطاب به پیامبر (ص) می فرماید:
قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ... وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ اِذا حَسَدَ(3)
بگو پناه می برم به پروردگار سپیده صبح ... و از شرّ هر حسودی هنگامی که حسد می ورزد

توضیح :
 

در نکوهش حسد همین بس که خداوند به پیامبر (ص) خود دستور می دهد از شرّ حسودان به خداوند پناه ببرد چون حسد ضمن اینکه خود از گناهان کبیره است ریشه و اساس بسیاری از کبایر دیگر است
و در حدیثی از امام صادق (ع) وارد شده که:
آفَةُ الدّینِ اَلْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ(4)
آفت دین حسد ، خود بزرگ بینی و فخر فروشی است
و لازم به ذکر است که نخستین قتلی که در جهان واقع شد از ناحیه قابیل نسبت به برادرش هابیل با انگیزه حسد بود و در ارتباط با فلسفه و حکمت این دستور خداوند به حضرت محمّد (ص) « قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ... وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ اِذا حَسَدَ » ، می توان چنین گفت که حسودان همیشه یکی از موانع راه انبیاء و اولیاء بوده اند و لذا قرآن به پیامبر (ص) دستور می دهد از شرّ حاسدان به رَبِّ فَلَق پناه ببرد(5)
2- برتری های همدیگر را آرزو نکنید :
خداوند در آیه 32 سوره نساء می فرماید :
وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَسْئَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ اِنَّ اللهَ کانَ بِکُلِّ شَیْئٍ عَلیماً(6)
برتری هایی را که خداوند برای بعضی از شما بر بعضی دیگر قرار داده آرزو نکنید ( این تفاوتهای طبیعی و حقوقی برای حفظ نظام زندگی شماست ولی با این حال ) مردان نصیبی از آنچه بدست می آورند دارند و زنان نیز نصیبی (و نباید حقوق هیچ یک پایمال گردد) واز فضل (و رحمت و برکت) خدا ( برای رفع تنگناها ) طلب کنید و خداوند به همه چیز داناست.

شأن نزول :
 

در کتب متعدد تفسیری از قبیل:
مجمع البیان طبرسی ، تفسیر الکبیر فخر رازی ، تفسیر روح المعانی آلوسی ، تفسیر ثعلبی ، درالمنثور سیوطی ، تفسیر الکشاف زمخشری، فی ظلال القرآن سیّد قطب و اسباب النزول واحدی نیشابوری شأن نزولهایی برای این آیه شریفه مطرح شده است.
1- در مجمع البیان می نویسد :
قیلَ جائَتْ وافِدَةٌ النِّساءِ اِلی رَسُولِ اللهِ (ص) فَقالَتْ :
یا رَسُولَ اللهِ (ص) اَلَیْسَ اللهُ رَبَّ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ اَنْتَ رَسُولُ اللهِ اِلَیْهِمْ جَمیعاً فَما بالُنا یَذْکُرُ اللهُ الرِّجالَ وَ لا یَذْکُرُنا نَخْشی اَنْ لا یَکُونَ فینا خَیْرٌ وَ لا لِلّهِ فِینا حاجَةٌ فَنَزَلَتْ هِذِه الآیَة (7)
گفته شده نماینده زنان به محضر رسولخدا (ص) رسید و عرض کرد :
ای پیامبر خدا (ص) مگر خداوند پروردگار مردان و زنان نیست و شما نیز فرستاده او بسوی هر دو گروه از زنان و مردان نیستید ؟ پس چرا خداوند مردان را بیشتر از زنان ذکر می کند ؟ ما میترسیم در وجود ما زنان خیری نباشد و خدا نیز برما احتیاجی ندارد
بعد از این ماجرا آیه شریفه نازل شد.
(لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ)
2- واحدی در اسباب النزول از مجاهد نقل کرده که گفت :
قالَتْ اُمُّ سَلَمَةٍ یا رَسُولَ اللهِ (ص) :
تَغْزُو الرِّجالُ وَ لا نَغْزُوا وَ اِنَّما لَنا نِصْفُ الْمِیراثِ فَاَنْزَلَ اللهُ تَعالی وَ لا تَتَمَنَّوا ما فَضَّلَ اللهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ (8)
اُمّ سلمه عرض کرد :
ای رسولخدا(ص) چرا مردان جهاد می کنند ولی ما زنان جهاد نمی کنیم؟ و چرا سهم ما در ارث نصف مردان است ؟
پس خداوند این آیه شریفه را نازل فرمود :
که برتریهایی که خداوند برای بعضی از شما بر بعضی دیگر قرار داده آرزو نکنید.
3- رشید رضا در المنار می نویسد :
عَنْ قُتادَةْ وَ السُّدِیّ قالا لَمّا نَزَلَ قَوْ لُهُ تَعالی : لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ(9)
قالَ الرِّجالُ اِنّا لَنَرْجُوا اَنْ نُفَضَّلَ عَلَی النِّساءِ بِحَسَناتِنا کَما فُضِّلْنا عَلَیْهِنَّ فِی الْمیراثِ فَیَکُونَ اَجْرُنا عَلَی الضِّعْفِ مِنْ اَجرِ النِّساءِ وَ قالَتِ النِّساءُ اِنّا لَنَرْجُوا اَنْ یَکُونَ الْوِزْرُ عَلَیْنا نِصْفُ ما عَلَی الرِّجالِ فِی الْآخِرَةِ کَما لَنَا الْمیراثُ عَلَی النِّصْفِ مِنْ نَصیبِهِمْ فِی الدُّنْیا
فَاَنْزَلَ اللهُ تَعالی :
وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ(10)
از قتاده و سدی نقل شده گفتند :
زمانیکه آیه شریفه ارث نازل گردید جمعی از مردان مسلمان گفتند:
ای کاش اجر و پاداش معنوی ما نیز نسبت به زنها چنین می بود
و جمعی از زنان نیز گفتند ای کاش مجازات و کیفرهای ما نصف مردان بود همانطور که سهم ارث ما نیمی از سهم ارث آنهاست.
آیه مذکور نازل شد و به آنها پاسخ گفت.

توضیح :
 

با توجه به اینکه در شأن نزول اخیر موضوع ارث ، انگیزه پرسش زنان بوده لازم است در این رابطه یک سوال قدیمی و جدّی که مدام مطرح بوده و هست پاسخ داده شود و آن سوال اینکه چرا ارث زن نصف ارث مرد می باشد ؟آیا این یک نوع ستم به حقوق زن نیست ؟
در پاسخ باید گفت:
برای روشن شدن حقیقت ، لازم است چند مطلب را بصورت فهرست مطرح کنیم تا از مجموع آنها پاسخ این پرسش مشخص و معلوم گردد که این نوع تقسیم ارث ، عین عدالت است نه بی عدالتی.
1- اینکه مرد دو برابر زن ارث می برد در همه موارد نیست.
چون در بعضی از موارد زن و مرد بصورت مساوی ارث می برند مانند:
پدر و مادر که هر کدام از فرزندان خود یک ششم را ارث می برند.
در برخی موارد نیز که در رساله های عملیّه مطرح شده تمامی میراث به زن می رسد.
2- تمامی هزینه های زندگی زن ( نفقه ) بعد از ازدواج بعهده شوهر است خواه زن ثروتی داشته باشد یا خیر و شوهر در این رابطه حق تحمیل ندارد.
3- مرد بعد از ازدواج ضمن اینکه هزینه خود و زن را می پردازد باید هزینه زندگی فرزندان و دربرخی شرایط پدر و مادر را نیز باید بپردازد و پاره ای از هزینه های جانبی که فقط بر مرد واجب است نه بر زن مانند پرداخت مخارج جنگ با دشمنان.
4- اگر زن بخواهد می تواند پول شیری را که به فرزندان مرد داده از او بستاند.
5- در تفسیر نمونه یک عنوان جالبی مطرح شده است که نیمی از درآمد مرد برای زن خرج می شود.
در مقام توضیح می فرماید :
اسلام وظایفی بر عهده مردان گذارده که با توجه به آن نیمی از درآمد مردان عملاً خرج زنان می شود درحالیکه چیزی بعهده زنان گذارده نشده است.
مرد باید هزینه زندگی همسر خود را طبق نیازمندیهای او از مسکن، پوشاک، خوراک، آرایش و سایر لوازم زندگی بپردازد و هزینه فرزندان خردسال نیز برعهده شوهر است درحالیکه زنان از هرگونه پرداخت هزینه ای حتّی برای خودشان معاف هستند.
بنابراین یک زن می تواند تمام ارث خود را پس انداز کند درحالیکه مرد ناچار است آن را برای خود و همسر و فرزندان خرج کند و نتیجه آن عملاً چنین می شود که نیمی از درآمد مرد برای زن خرج می شود و نیمی دیگر برای خودش درحالیکه سهم زن همچنان به حال خود باقی می ماند. (11)
برای توضیح بیشتر به این مثال توجه کنید:
فرض کنید تمامی ثروتهای موجود در دنیا معادل 30 میلیارد تومان باشد که از طریق ارث تدریجاً در میان زنان و مردان جهان ( دختران و پسران ) تقسیم می گردد.
اکنون مجموع درآمد مردان را با مجموع درآمد زنان از طریق ارث حساب کنیم می بینیم از این مبلغ 20 میلیارد سهم مرد و 10 میلیارد سهم زنان است.
اما مطابق معمول زنان ازدواج می کنند و هزینه زندگی آنان بر دوش مردان خواهد بود و به همین دلیل زنان می توانند 10 میلیارد خود را پس انداز کنند و در 20 میلیارد پس انداز مردان عملاً شریک می شوند.
زیرا در مورد آنها و فرزندان نیز مصرف می شود بنابراین در واقع نیمی از سهم مردان هم که 10 میلیارد می شود صرف زنان خواهد شدو با اضافه کردن این مبلغ به 10 میلیارد پس انداز مجموعاً صاحب 20 میلیارد می شوند.
6- از منابع حدیثی چنین استفاده می شود پرسش بالا از همان آغاز اسلام مطرح بوده
و از پیشوایان دینی نیز پرسش می کردند و پاسخ می شنیدند از آنجمله است:
از امام صادق (ع) سوال شد چرا سهم مردان دو برابر سهم زنان است ؟
در پاسخ فرمود :
إِنَّ الْمَرْئَةَ لَیْسَ عَلَیْها عاقِلَةٌ وَلا نَفَقَةٌ وَلاجِهادٌ وَ عَدَّ اَشْیاءَ غَیْرَ هَذا وَ هَذا عَلَی الرِّجالِ، فَلِذلِکَ جُعِلَ لَهُ سَهْمانِ وَلَها سَهْمٌ (12)
برای اینکه دیه عاقله ، مخارج زندگی ، هزینه های جهاد و چیزهای دیگری از این قبیل بر زن واجب نیست در حالیکه پرداخت همه آنها بر مرد واجب است.
بعضی از انسانها در ارتباط با برخی از تفاوتهای موجود انسانها پرسش می کنند:
مثلا چرا بعضی در قیافه زیبا و بعضی دیگر زشت هستند و یا بعضی از استعداد فوق العاده برخوردارند و عده ای معمولی هستند بعضی از نظر جسمی فوق العاده قوی و جمعی ضعیف هستند؟
در پاسخ این قبیل ایرادات باید گفت:
1- برخی از تفاوتها به خود انسانها بر می گردد و ربطی به عدالت خداوند ندارد بلکه نشأت گرفته از اختلاف طبقاتی، مظالم اجتماعی و یا سهل انگاریهای فردی می باشد
مثلا بسیاری از فرزندان ثروتمندان و پولداران به دلیل برخورداری از تغذیه سالم ، بهداشت کافی و تفریحات لازم و چندین عامل دیگر، هم از نظر جسمی قوی ترند و هم از لحاظ استعداد پیشرفته ترند
معلوم است این قبیل تفاوتها با آن عوامل با از بین رفتن اختلافات طبقاتی از میان خواهد رفت و چنین اختلافات و تفاوتها ناشی از تبعیض مورد تأیید دین مقدس اسلام نمی باشد
2- بخشی دیگر از این تفاوتها طبیعی و لازمه آفرینش انسان است یعنی یک جامعه اگر هم از عدالت اجتماعی کامل برخوردار باشد تمام افراد همانند مصنوعات یک کارخانه یک شکل و یک جور نخواهند بود و طبعاً با هم تفاوتهایی خواهند داشت
ولی باید دانست معمولاً مواهب الهی و استعدادهای جسمی و روحی انسانها آن چنان تقسیم شده که هر کسی قسمتی از آن را دارد یعنی کمتر کسی پیدا می شود که این مواهب را یک جا داشته باشد
یکی از نیروی بدنی کافی برخوردار است و دیگری استعداد ریاضی خوبی دارد یکی ذوق شعر ، و دیگری عشق به تجارت دارد و بعضی هوش سرشاری برای کشاورزی ، و بعضی از استعدادهای ویژه دیگری برخوردارند
مهم این است که: جامعه یا خود اشخاص ، استعداد را کشف کنند و آنها را در محیط سالمی پرورش دهند ، تا هر انسانی بتواند نقطه قوّت خویش را آشکار سازد و از آن بهره برداری کند.(13)
3- لازم به یادآوری است که یک جامعه همانند پیکر انسان نیاز به بافتها، عضلات و سلولهای گوناگون دارد یعنی همانطور که اگر یک بدن از سلولهای ظریف همانند سلولهای چشم و مغز ساخته شده باشد دوام ندارد
و یا اگر سلولهای آن خشن و غیر قبل انعطاف همانند سلولهای استخوانی باشند کارایی کافی برای وظایف مختلف نخواهد داشت
بلکه باید از سلولهای گوناگونی که یکی وظیفه تفکر دیگری مشاهده سومی شنیدن و چهارمی سخن گفتن را عهده دار شوند تشکیل شده باشد همچنین برای بوجود آمدن یک جامعه کامل نیاز به استعدادها ، ذوقها و ساختمانهای مختلف بدنی و فکری هست
اما نه به این معنی که بعضی از اعضاء پیکر اجتماع در محرومیت به سربرند یا خدمات آنها کوچک شمرده شود و یا تحقیر گردند همانطوری که سلولهای بدن با تمام تفاوتی که دارند همگی از غذا و هوا و سایر نیازمندی ها به مقدار لازم بهره می گیرند
به عبارت دیگر ، تفاوت ساختمان روحی و جسمی در آن قسمتهایی که طبیعی است ( نه ظالمانه و تحمیلی ) به مقتضای « حکمت » پروردگار است و عدالت هیچ گاه نمی تواند از حکمت جدا باشد
فی المثل ، اگر تمام سلولهای بدن انسان یکنواخت آفریده می شد دور از حکمت بود، و عدالت به معنی قرار دادن هر چیز در محل مناسب خود، نیز در آن وجود نداشت
همچنین اگر یک روز ، تمام مردم جامعه مثل هم فکر کنند و استعداد همانندی داشته باشند در همان یک روز وضع جامعه به کلی در هم می ریزد بنابراین آنچه در آیه فوق درباره اختلاف ساختمان زن و مرد آمده، در واقع اشاره ای به همین موضوع است زیرا بدیهی است اگر تمام افراد بشر، مرد و یا همه زن باشند ، نسل بشر به زودی منقرض می شود
علاوه بر این که قسمت مهمی از لذات مشروع از میان می رود، حال اگر جمعی ایراد کنند که چرا زن و بعضی مرد آفریده شده اند؟
و این چگونه با عدالت پروردگار می سازد؟ مسلم است که این ایراد منطقی نخواهد بود زیرا آنها به حکمت آن نیاندیشیده اند
حسد از دیدگاه روایات:
موضوع حسد در روایات از ابعاد مختلف مورد توجه قرار گرفته است با توجه به گستردگی عناوین و زیادی رویات مربوطه از اهل بیت (ع) چند عنوان را بعنوان نمونه مورد بررسی قرار می دهیم:

الف: روایات مربوط به نکوهش حسد:
 

1- خداوند از حسود بیزار است
 

قالَ رَسُولُ اللهِ (ص) :
قالَ اللهُ تَعالی لِمُوسَی بْنِ عِمْرانَ :
یَا بْنَ عِمْرانَ لا تَحْسُدَنَّ النّاسَ عَلَی مَا آتَیْتُهُمْ مِنْ فَضْلِی ... فَإِنَّ الْحاسِدَ ساخِطٌ لِنَعَمِی صادُّ لِقِسَمِی اَلَّذِی قَسَّمْتُ بَیْنَ عِبادِی وَ مَنْ یَکُ کَذلِکَ فَلَسْتُ مِنْهُ وَ لَیْسَ مِنِی(14)
خداوند به موسی بن عمران فرمود:
ای پسر عمران بر آنچه بر فضل خودم به هر کس تفضل نموده ام حسودی مکن زیرا آدم حسود مشمول فضل و کرم من نخواهد بود و کسی که این چنین باشد من با او نیستم و او نیز با من نخواهد بود

2- حسود مبغوض اهل بیت (ع) است
 

عَنِ الصّادِقِ (ع) قالَ:
إِنَّ أَبْغَضَکُمْ اِلَیَ اَلْمُتَرَئِّسُونَ ، اَلْمَشّاءُونَ بِالْنَمائِمِ اَلْحَسَدَةُ لِإِخْوانِهِمْ لَیْسُوا مِنِّی وَ لا أَنَا مِنْهُمْ إِنَّمَا اَوْلِیائِی اَلَّذینَ سَلَّمُوا لِاَمْرِنا وَ اتَبَعُوا آثارَنا وَقْتَدَوْا بِنا فِی کُلِّ اُمُورِنا
ثُمَّ قالَ (ع): وَاللهِ لَوْ قَدَّمَ أَحَدُکُمْ مِلْءَ الْاَرْضِ ذَهَباً عَلَی اللهِ ثُمَّ حَسَدَ مُؤْمِناً لَکانَ ذلِکَ الذَهَبُ مِمّا یَکُونُ بِهِ فِی النّارِ(15)
امام صادق (ع) فرمود:
مبغوض ترین شما نزد من آنهایی هستند که در برابر برادران خود برتری طلب ، سخن چین و حسود باشند اینان از من نیستند و من نیز با اینان نخواهم بود بلکه دوستان ما کسانی هستند که تسلیم امر ما باشند و از آثار ما پیروی کنند و در همه امور به ما اقتدا نمایند
و سپس فرمود : به خدا قسم اگر کسی به قدر ظرفیت زمین طلا در راه خدا انفاق نماید و در عین حال بر مؤمن حسد بورزد همه این طلاها از آن چیزهایی است که در آتش سرازیر خواهد شد ( مقبول درگاه خداوند نیست)

3- حسد نشانه منافق است
 

عَنِ الصّادِقِ (ع) قالَ :
إِنَّ الْمُؤْمِنَ یَغْبِطُ وَ لا یَحْسِدُ وَ الْمُنافِقُ یَحْسِدُ وَ لا یَغْبِطُ(16)
امام صادق(ع) فرمود:
انسان مؤمن غبطه می خورد ولی حسادت نمی ورزد و حال آنکه منافق حسادت می ورزد ولی غبطه نمی خورد

4- حسادت ریشه کفر است
 

عَنْ أَبِی عَبْدِللهِ (ع) قالَ:
اُصُولُ الْکُفْرِ ثَلاثَةٌ : اَلْحِرْصُ وَ الْاِسْتِکْبارُ وَ الْحَسَدُ(17)
امام صادق(ع) فرمود:
ریشه های کفر سه چیز است : حرص و استکبار و حسد

5- حسد ریشه رذایل اخلاقی است
 

عَنْ اَمیرِ الْمُؤمِنینَ (ع) قالَ: رَأْسُ الْرَذئِلِ اَلْحَسَدُ(18)
امیر مؤمنان (ع) فرمود:
منشأ رذایل (صفات ناپسندیده) حسد است

ب: نشانه های حسد:
 

در روایات متعدد علائم و نشانه هایی برای انسانهای حسود مطرح شده است که به چند نمونه اشاره می کنیم:

1- گرفتگی و عدم انبساط:
 

امیرالمؤمنین (ع) می فرماید:
مَا اَقَلَّ راحَةِ الْحَسُودِ(19)
چقدر آسایش و نشاط آدم حسود کم است
توضیح:
دلیل عدم آسایش و نشاط انسانهای حسود روشن و مشخص است چون انسانی که مدام در فکر زوال نعمت دیگران است و رشد آنان وی را ناراحت و اندوهگین می سازد طبیعی است چنین شخصی نمی تواند نشاط و انبساط داشته باشد لذا مدام در غم و غصّه فرو می رود و برای نابودی نعمتهای دیگران نقشه می کشد

2- غیبت ، تَمَلّق و سرزنش:
 

از امام صادق (ع) روایت شده است فرمود:
قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ ... وَ لِلْحاسِدِ ثَلاثُ عَلاماتٍ:
یَغْتابُ اِذا غابَ وَ یَتَمَلَّقُ اِذا شَهِدَ وَ یَشْمُتُ بِالْمُصیبَةِ(20)
لقمان به فرزندش گفت : برای شخص حسود سه نشانه است:
در پشت سر غیبت می کند در حضور تملق می گوید و در صورت وقوع مصیبت طرف را مورد سرزنش قرار می دهد

3- کینه ورزی به پاکان:
 

امیرالمؤمنین (ع) می فرماید:
اَلْحاسِدُ مُغْتاظٌ عَلَی مَنْ لا ذَنْبَ لَهُ(21)
حسود بر آدم پاک و به دور از آلودگی کینه می ورزد

4- کوتاهی از تمجید دیگران:
 

باز امیرالمؤمنین (ع) می فرماید:
اَلْثَناءُ بِاَکْثَرَ مِنَ الْاِسْتِحْقاقِ مَلَقٌ وَ الْتَّقْصیرُ عَنِ الْاِسْتِحْقاقِ عَیٌّ اَوْ حَسَدٌ(22)
مدح و تعریف بیش از استحقاق تملق است و کمتر از استحقاق ناتوانی در بیان و یا بخاطر وجود حسد است

5- ناراحتی از دلخوشی دیگران:
 

باز امیرالمؤمنین (ع) می فرماید:
یَکْفِیکَ مِنَ الْحاسِدِ أَنَّهُ یَغْتَمُّ فِی وَقْتِ سُرُورِکَ(23)
یکی از نشانه های حسود آن است که در هنگام دلخوشی تو ناراحتی نشان می دهد

ج: آثار و نتایج زیان بار حسد:
 

در روایات متعدد وارد شده از اهل بیت (ع) تبعات و آثار سوء و زیان بار متعدد فردی و اجتماعی برای حسد مطرح شده است که بعنوان نمونه چند مورد را اشاره می کنیم:

1- حسود قبل از دیگران به خود زیان می رساند:
 

امام صادق (ع) فرمود:
اَلْحاسِدُ مُضِّرٌ بِنَفْسِهِ قَبْلَ أَنْ یَضُرَّ بِالْمَحْسُودِ کَإِبْلِیسَ اَوْرَثَ بِحَسَدِهِ لِنَفْسِهِ الْلَّعْنَةَ وَ لِآدَمَ الْإِجْتِباءَ وَ الْهُدی وَ الرَّفْعَ اِلی مَحَلِّ حَقائِقِ الْعَهْدِ وَ الْاِصْطِفاءِ(24)
آدم حسود قبل از آنکه به دیگران زیان رساند به خودش ضرر می زند چنانچه ابلیس از راه حسد باعث لعنت ابدی برای خود شده و برای آدم نیز هدایت و ترفیع مقام و برگزیدگی از میان دیگران باعث گشته

2- حسود سلامتی خود را به خطر می اندازد:
 

امیر المؤمنین (ع) فرمود:
اَلْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسّادِ عَنْ سَلامَةِ الْاَجْسادِ(25)
تعجب دارم از غفلت آدمهای حسود از سلامتی و عاقبت خود
و در جایی دیگر می فرماید:
صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ(26)
صحت و سلامتی بدن انسان به کم شدن حسد بستگی دارد

3- حسد ایمان را نابود می کند:
 

عَنِ الصَّادِقِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ الصَّوْمَ ، لَیْسَ مِنَ الطَّعامِ وَ الشَّرابِ وَحْدَهُ، إِنَّ مَرْیَمَ (ع) قالَتَ:(إِنِّی نَذَرْتُ لِلْرَّحْمنِ صَومَاً)(27)
أَیْ صَمْتاً فَاحْفَظُوا أَلسِنَتَکُمْ وَ غُضُّوا أَبْصارَکُمْ وَ لا تَحاسَدُوا وَ لا تَنازَعُوا فَإِنَّ الْحَسَدَ یَأَکُلُ الْإیمانَ کَمَا تَأکُلُ النّارُ الحَطَبَ(28)
ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل کرد که آن حضرت فرمود:
روزه داری تنها امساک از آب و خوراک نیست زیرا مریم که گفته بود من نذر کردم تا برای خدا روزه دار باشم منظورش امساک و روزه داری در برابر طعام و شراب نبود،
بلکه امساک از سخن گفتن بود (سکوت حکیمانه) (وافزود) پس شما زبان خود را حفظ کنید ، دیدگان خود را از نگاه به نامحرم فرو بندید ، حسد نورزید ، نزاع نکنید ، زیرا (حسد) ایمان آدمی را از بین می برد ، چنان که آتش ، هیزم را

4- حسد موجب عدم پذیرش اعمال است
 

در روایت وارد است که:
إِنَّ فِی السَّمَاءِ الْخامِسَةُ مَلَکٌ یَمُرُّ بِهِ عَمَلُ عَبْدٍ
فَیَقُولُ: قِفْ فَأَنَا مَلَکُ الْحَسَدِ أَضْرِبُ بِهِ وَجْهَ صاحِبِهِ فَأِنَهُ حاسِدٌ(29)
(وقتی اعمال انسان به آسمان صعود می کند) در آسمان پنجم فرشته ای است که در هنگام بررسی اعمال اظهار میدارد: من مأمور حسد هستم و عمل شخص حسود را بر سرش می کوبم

5- حسد معادل شرک است
 

از ابا عبدالله الحسین (ع) نقل شده فرمود:
یَقُولُ اِبْلِیسُ لِجُنُودِهِ: اَلْقُوا بَیْنَهُمُ الْحَسَدَ وَ الْبَغْیَ فَإِنَّهُمَا یَعْدِلانِ عِنْدَاللهِ الشِّرْکَ(30)
شیطان به لشکریانش گفت: حسد و ظلم را در میان انسانها ترویج کنید زیرا این دو خصلت ناپسند در پیشگاه خدا معادل شرک است

6- حسود دوست ندارد
 

از امیرالمؤمنین نقل شده است فرمود:
اَلْحَسُودُ لا خُلَّةَ لَهُ(31)
انسان حسود دوستی نخواهد داشت

د : روشهای درمان بیماری حسد:
 

در روایات متعدد روشهای درمان حسد مورد تذکر و یادآوری قرار گرفته است چند مورد را بعنوان نمونه یادآوری می کنیم:

1- خویشتن داری:
 

از رسولخدا (ص) نقل شده فرمود :
إِذَا حَسَدْتَ فَلا تَبْغِ(32)
و از امام صادق (ع) نقل شده است فرمود:
أَنَّ الْمُؤْمِنَ لا یَسْتَعْمِلُ حَسَدَهُ(33)
انسان مؤمن حسد خود را بکار نمی بندد

2- اندیشه در عاقبت حسد:
 

امام صادق (ع) می فرماید:
... وَالرِّزْقُ مَقْسُومٌ فَمَاذَا یَنْفَعُ الْحَسَدُ الْحَاسِدَ وَ مَاذا یَضُرُّ الْمَحْسُودَ الْحَسَدُ (34)
رزق و روزی تقسیم شده است انسان حسود بیندیشد که حسادت چه نفعی به حال وی دارد؟
و نیز بیاندیشد که حسادت زیانی را برای شخص حسود نمی تواند به بار آورد

3- رهنمود های شهید ثانی:
 

مرحوم شهید ثانی در کتاب کَشْفُ الرَّیْبَة می نویسد:
1- یَنْبَغِی أَنْ یُکَلِّفَ نَفْسَهُ نَقِیضَ ما یَبْعَثُهُ الْحَسَدُ عَلَیْهِ
بر هر کسی لازم است تا بر خلاف آنچه حسد او وی را بدان سوق می دهد عمل کند
2- فَیَمْدَحُ الْمَحْسُودَ عِنْدَ بَعْثِهِ عَلَی الْقَدْحِ
در نتیجه شخص مورد حسد خود را مورد تمجید خیش قرار دهد
3- وَ یَتَواضِعَ لَهُ عِنْدَ بَعْثِهِ عَلَی الْتَکَبُّرِ
و در برابر کسی که نفس وی تکبر می ورزد تواضع نماید
4- وَ یَزِیدَ فِی الْإِنْعامِ عِنْدَ بَعْثِهِ عَلَی کَفِّهِ
و آنجا که نفس وی او را به بخل فرا می خواند بخشش کند
فَتُنْتِجُ هذهِ الْمُقَدَّماتِ :
و نتیجه این اعمال
1- تَمامَ الْمُوافَقَةِ
موافقت (با دستورات الهی)
2-وَ تَنْقَتِِعُ مَادَةُ الْحَسَدِ
و ریشه کن شدن ریشه حسد است
وَ الْباعِثُ عَلَی هذه الْخِصَالِ الْحَمِیدَةِ :
و انگیزه اصلی بر این اعمال و خصال نیک
الف: الرَّغْبَةُ فِی ثَوابِ اللهِ تَعَالی
توجه و رغبت به پاداش الهی
ب: وَ الْخَوْفُ مِنْ عِقابِهِ(35)
و ترس از عقاب پروردگار است

پی نوشت ها :
 

(1) المفردات / راغب ماده (حسد)
(2) معجم فروق اللغویة / ابی هلال عسکری ماده (غبط)
(3) سوره فلق آیات 1-5
(4) بحار الانوار / مجلسی ج 73 ص 248
(5) تفسیر نمونه / جمعی از نویسندگان ج 27 ص 500
(6) سوره نساء آیه 32
(7) مجمع البیان / طبرسی ج 3 ص 104 و تفسیر ثعلبی ج 3 ص 299
(8) اسباب النزول / واحدی ص 150
(9) سوره نساء آیه 11
(10) تفسیر المنار / رشید رضا ج 5 ص 47
(11) دفتر یادداشتهای تفسیری
(12) علل الشرایع / صدوق ج 2 ص 814
(13) تفسیر نمونه ج 3 ص 463
(14) اصول کافی / کلینی ج 2 ص 307
(15) سفینةالبحار/ محدث قمی ج 1 ص 179
(16) اصول کافی/کلینی ج 2 ص 307
(17) الخصال / صدوق ج 1 ص 90
(18) غررالحکم ج4 ص 50
(19) همان ج 2 ص 54
(20) الخصال/صدوق ص121
(21) جامع الاخبار / صدوق ص 160
(22) نهج البلاغه حکمت 339
(23) سفینة البحار/محدث قمی ج 2 ص 177
(24) همان ج 2 ص 177
(25) نهج البلاغه حکمت 216
(26) همان حکمت 248
(27) سوره مریم آیه 26
(28) تفسیر نور الثقلین/ حویزی ج 3 ص 332
(29) سفینة البحار ج2 ص 178 (ماده حسد)
(30) وسائل الشیعه/حر عاملی ج 16 ص 39
(31) غررالحکم ج 1 ص 223
(32) فی ضلال نهج البلاغه/ مغنیه ج1 ص 55
(33) تفسیر نور الثقلین / حویزی ج5 ص 724
(34) سفینه البحار ج 2 ص 177
(35) کشف الریبة / شهید ثانی ص 71 و 72
 

منبع:سایت شورای سیاستگذاری ائمه جمعه
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت :j133719
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان