محقق سبزوارى از دانشمندان معروف شیعى است که در نشر معارف حقه و ترویج مذهب تشیع جعفرى، خدمات درخشانى انجام داده و آثارى گرانبها و ماندگار از خود به یادگار گذاشته است.
مولا محمدباقر بن مولا محمد مؤمن خراسانى سبزوارى، در سال1017 ه . ق در قریه نامن سبزوار به دنیا آمد و در سال 1090 ه . ق از دنیا رفت و در مشهد مقدس در مدرسه ملا میرزا جعفر، جنب مقبره شیخ حر عاملى مدفون شد. از وى دو فرزند به نامهاى محمد هادى و میرزاجعفر باقى ماند.
این که نامبرده دوران کودکى را چگونه گذرانیده و تحصیلات اولیه را در کجا به اتمام رسانیده است، در کتابهاى رجالى مورد مراجعه نگارنده چیزى دیده نشد. فقط این نکته استنباط مىشود که وى در حوزه علمیه اصفهان به تحصیل و سپس به تدریس پرداخته است. با توجه به این که حوزه اصفهان، مکتبى فقهى و فلسفى بود، محقق سبزوارى در هر دو رشته، به درجات عالى رسیده است; به طورى که نام وى به عنوان یکى از اکابر علما و محدثان شیعه در قرن یازدهم، در تاریخ ضبط شده است.
محقق سبزوارى پس از این که از محضر علمایى مانند مجلسى اول، شیخ بهائى، میرفندرسکى، کسب فیض نمود، خود یکى از اعاظم بزرگ زمان گردید. به همین جهت، در اصفهان شهرت یافت و نزد شاه سلیمان مکرم و معزز گردید و منزلتى ویژه یافت تا جایى که تدریس در مدرسه ملا عبدالله شوشترى به وى تفویض شد و به مقام امامت جمعه و جماعت رسید و به منصب شیخالاسلامى منصوب گردید. (1)
آثار محقق سبزوارى:
چنان که گفتیم وى چون در مکتب فقهى و فلسفى اصفهان پرورش یافته بود، جامع معقول و منقول گردید.
او در زمینههاى فلسفه، فقه، اصول، اخلاق و ادعیه بیش از سى اثر گرانبها از خود به جاى گذاشته است که مهمترین آنها عبارتند از: ذخیرةالمعاد در زمینه شرح ارشاد الاذهان علامه حلى; کفایة الاحکام در تکمیل ذخیرةالمعاد; خلافیه به زبان فارسى و در عبادات. مصنف در این کتاب، اختلاف آرا فقهاى امامیه را با استدلال بیان نموده است. (2) رسالة فى صلاة الجمعة در زمینه اثبات وجوب عینى نماز و...
اساتید:
وى از محضر علماى بزرگى در فلسفه و فقه خوشهچینى کرد که مهمترین آنها عبارتند از: شیخ بهائى، میرفندرسکى و ملا حسنعلى شوشترى. (3)
شاگردان:
از آنجا که مرحوم سبزوارى جامع معقول و منقول بود، افرادى که از محضر او کسب فیض مىکردند، در هر دو جهت، به مقامات بلندى نایل شدهاند. مهمترین آنها عبارتند از: ملا محمدبن عبدالفتاح تنکابنى، محقق خوانسارى (شوهر خواهرش که به خاطر عظمت علمىاش به استاد الکل فى الکل عند الکل معروف بود)، میرزا عبدالله افندى. (4)
معاصران:
ملا محسن فیض کاشانى با وى دوست صمیمى بود و به اندازهاى رابطه این دو تن صمیمانه بود که مانند آن براى دو نفر معاصر و متنفذ، کم اتفاق مىافتد. این دو نفر در بسیارى از عقاید با هم متفقالقول بودند. شیخ على شهیدى که از مخالفان سرسخت دو محقق مذکور بود و نسبتهاى ناروایى به آنها داده است که قلم از بیان آنها شرم دارد.
محقق سبزوارى شیوه خاصى در ارائه نظرات فقهى خود انتخاب کرد و راهىنو فرا روى پژوهشگران فقه قرار داد. او با عنایتشدیدى که به کتاب و سنت معصومانعلیهمالسلام و گریز و ترسى که از به کار بردن استحسانات و دلیل عقلى، اجماع و شهرت فتوایى و اجتهاد به راى داشت، براى خود شیوه فقهى ممتاز و ویژهاى پىریزى کرد و این شیوه اهمیت روزافزونى کسب نمود. و اینک سزاوار است که نظرات فقهى او در عرصه نوآورى فقهى، مورد توجه قرار بگیرد. عظمت و بزرگى سبزوارى مىتواند به اهل تحقیق این جرات و شهامت را ببخشد تا با عنایتبه مآخذ معتبر فقهى و بىآن که تحت تاثیر فتاوى قدما و شهرت فتوایى قرار گیرند، به استنباط احکام فقهى بر پایه نیازهاى گوناگون جامعه دستیازند. نگارنده ضمن مطالعه خصوصیات فقه این فقیه بزرگوار و بررسى نظرات ویژه او در کتابهاى فقهىاش، بخصوص، در ذخیرةالمعاد و کفایةالاحکام و برخى رسالههاى دیگر، تلاش کرده است تا این پژوهش نو را به انجام برساند و تاکید مىکند که چنین پژوهشى درباره آن محقق بزرگوار، هنوز به انجام نرسیده است. امید استبا معرفى این فقیه بزرگ قرن یازدهم، خدمتى به جامعه علمى بنماییم.
در این مقاله، به بررسى اجمالى «اباحه غنا از دیدگاه محقق» مىپردازیم. ابتدا به مفهوم لغوى غنا اشارهاى کوتاه مىکنیم و اختلاف نظر لغویان را در این زمینه مىنمایانیم. سپس به ویژگى غنا و افراد شایع آن در زمان صدور روایات توجه مىکنیم تا بدینوسیله به فضاى صدور روایات و فهم مقصود واقعى آن نزدیک شویم.
یادآورى اجمالى فتاواى فقهاى معروف و فتاواى گوناگون آنان، بخش بعدى این مقاله را تشکیل خواهد داد، و در خاتمه بحثى اخلاقى پیرامون غنا خواهیم داشت.
غنا چیست؟
1 - ابن منظور، غنا را به صداى شادىآفرین معنى کرده است. (5)
2 - صاحب مصباح المنیر در تعریف غنا نوشته است: «ان الغناء الصوت»: غنا یعنى صوت. (6)
3 - بعضى غنا را بدین گونه تعریف کردهاند: «الغناء هو مد الصوت». غنا عبارت است از کشیدن صوت. (7)
4 - ابناثیر در کتاب النهایة خود از شافعى نقل کرده که: «الغناء هو تحسین الصوت و ترقیقه». یعنى غنا زیبا و نازک کردن صوت است. (8)
5 - مرحوم محقق سبزوارى در کفایةالاحکام غنا را این گونه تعریف کرده: کشیدن صدا و بازگردانیدن آن در حلق که حالتشنونده را تغییر دهد. (9)
از فحواى کلام مرحوم فیض اینطور استنباط مىشود که غنا را نظیر محقق سبزوارى معنا کردهاند.
6 - پیروان مذهب حنابله غنا را چنین تعریف مىکنند: زیبا ساختن صدا به شکلى که سبب تغییر حال و تاثیر در عواطف و احساسات شود. (10)
7 - مرحوم علامه در قواعد مىفرمایند: «الغناء هو الصوت المشتمل على الترجیع» غنا صوت و آوازى است که در آن ترجیع باشد. (11)
8 - مرحوم فخرالدین طریحى در مجمعالبحرین و محقق کرکى در جامعالمقاصد گفتهاند: «الغناء هو الصوت المشتمل على الترجیع المطرب» یعنى آوازى که در گلو بازگردانده شود و حالت را تغییر دهد. (12)
9 - شیخ انصارىرحمه الله در کتاب المکاسب تعاریف زیادى براى غنا بیان فرموده و پس از جرح و تعدیل مىفرماید: مقتضاى عبارات کسانى که غنا را تعریف کردهاند این است که غنا درباره چگونگى صوت و خود صوت است و معنى کلام در آن نقشى ندارد و فرقى ندارد که کلام باطل باشد یا حق، حکمتباشد یا قرآن یا رثاء مظلوم. (13)
نگارنده به منظور ارائه تعریفى جامع و مانع به فکر تهیه منابع و متون و دسترسى به آراء و نظریات حضرات فقهاى قدیم و جدید بودم و لکن همان ذهنیت پیش بر من غلبه یافت، مبنى بر این که شاید نتوان تعریف جامع و مانع براى غنا پیدا کرد. پس، علىرغم میل شدید تعریفى مقنع که بتوان آن را موضوع حکم شرعى قرار داد، نیافتم. تعاریفى که از غنا شده تنها شرح اسم و شرح لفظ به حساب مىآید. هیچ کدام از تعریفهایى که بیان شد و تعریفهاى دیگر که به خاطر جلوگیرى از اطاله کلام از آنها صرفنظر شد، منطقى، دقیق، علمى و فنى نیستند. از جمله هیچ کدام از تعریفهاى فوق توان تعیین موضوع و مفهوم غناى حرام را ندارد چرا که خواندن قرآن و مراثى با صداى خوش و بلند نه تنها منع نشده بلکه در مورد قرآن توصیه شده که با صوت حسن و لحن زیبا خوانده شود. (14)
فقهاى شیعه و غنا
آراء حضرات فقها اعم از قدما و متاخران در این مساله گوناگون و پراکنده است. ما بعد از بررسى آراء گوناگون به این نتیجه رسیدیم که ابتدا نظریات ایشان را به دو دسته تقسیم کنیم سپس نظر صائب را بیان کنیم.
قائلان به اباحه غنا
از جمله مشهورترین فقهاى این گروه، مىتوان از مرحوم آیةالله فیض کاشانى و مرحوم آیةالله محقق سبزوارى یاد کرد.
از مرحوم محدث کاشانى (فیض) نقل شده است که: غنایى حرام است که مشتمل بر امرى بوده باشد که حرمتش از خارج ثابتباشد. مثل غنایى که همراهش لعب با آلات لهو یا اختلاط زن و مرد در مجلس و تکلم نمودن به امر باطل باشد و در غیر این فرض، نفس غنا را نمىتوان محکوم به حرمت دانست. (15)
کلام مرحوم فیض در وافى: مرحوم فیض در کتاب وافى، (16) پس از آن که اخبار حرمت را نقل نموده - و انشاءالله ما نیز بعدا به برخى از آنها اشاره خواهیم نمود - فرموده است: از مجموع اخبار وارده در این باب، چنین استفاده مىشود که حرمت غنا و متعلقات آن از قبیل اخذ اجرت و تعلیم دادن و گوش کردن و خریدوفروش آلات، کلا اختصاص به غنایى دارد که در زمان بنىامیه و بنىعباس معهود و متعارف بوده و به این نحو بوده که در مجلس اغانى، زنان و مردان مختلط بودند و همواره زنان تکلم به باطل مىکردند و با آلات لهو از قبیل عود و نى و غیر اینها، به لعب و خوشگذرانى مشغول بودند.
اما غیر این گونه اغانى حرام نیست چنان که فرموده امام صادقعلیهالسلام در حدیثى که در همین باب وارد شده، مشعر به آن است. حضرت فرمودند: این مجالس نباید از آن محافلى باشد که زن و مرد مختلط باشند. (17) سپس مرحوم فیض سخن را ادامه مىدهند تا آنجا که مىفرمایند: بنابراین شنیدن تغنى با اشعارى که متضمن ذکر بهشت و دوزخ بوده باشد، مستمع را نسبتبه عالم باقى و آخرت تشویق نماید و نعم الهى را توصیف و بیان کند و شخص را به خیرات و اعمال نیک ترغیب نماید و نسبتبه امور فانى و زایل بىمیل و بدون رغبت کند و امثال این امور، اشکالى ندارد. چنان که به همین معنا در حدیثى که مرحوم صدوق در کتاب فقیه نقل نموده اشاره شده است و آن این است که امامعلیهالسلام فرمودند: «ما علیک لو اشتریتها فذکرتک الجنة» (18) و دلیل ما بر جواز تغنى به اشعار مذکور این است که کل مطالب و موضوعاتى که گفته شد ذکر خداوند متعال است لذا اگر آنها را با غنا بخوانند مرتکب حرامى نشدهاند و اصلا کسانى که داراى مقام خشیت و از عصیان حقتعالى خائف هستند از شنیدن اینگونه اشعار پوستبدنشان جمع شده، دلهایشان به جانب ربالارباب و ذکر حضرتش متوجه مىگردد.
خلاصه کلام آن که، بر هیچ شخص عاقلى پس از شنیدن این اخبار تمییز غناى حق از غناى باطل مخفى نمىماند و معلوم مىشود اکثر غناهایى که اهل تصوف مرتکب آن مىشوند از سنخ غناى باطل است.
محقق سبزوارى در کفایه (19) بعد از ذکر اخبارى که از حیث جواز و منع در قرآن و غیر آن موجود است نوشته: جمع بین این اخبار به دو وجه ممکن است:
وجه اول از جمع بین اخبار متعارضه آن است که بگوییم: اخبارى که ما را از غنا نهى نمودهاند، اختصاص به غیر قرآن دارند و اخبار مجوزه راجع به غناى قرآن مىباشند. بنابراین تنافى و تعارض به این بیان از بین اخبار برداشته مىشود. اگر گفته شود; پارهاى از اخبار مانعه بهصراحت از تغنى به قرآن ما را نهى و منع نمودهاند و با این وصف چگونه بگوییم مورد این اخبار غیر قرآن مىباشد. در جواب مىگوییم: این دسته از اخبار که بهصراحت و روشنى تغنى به قرآن را مورد نهى و منع قرار دادهاند حمل مىشوند بر قرائتى که بر سبیل لهو بوده و به آن نحوى که فساق و اهل عصیان در غنایشان مىخوانند. ولى غنایى که به سبک غناى ایشان نباشد در صورتى که قرآن را با آن نحو و طرز قرائت کنند، اشکالى ندارد. مؤید این گفتار روایت عبدالله بن سنان استبه این مضمون: قرآن را با الحان عربى بخوانید و بپرهیزید از این که آن را به طریق اهل فسوق و کبائر بخوانید و عنقریب بعد از من اقوامى مىآیند که قرآن را با صوتى مشتمل بر ترجیع مىخوانند. (20)
وجه دوم از جمع بین اخبار متعارضه آن است که بگوییم: اخبار مانعه را حمل مىکنیم بر آنچه در عصر و زمان عباسیان و امویان رایجبوده است و فرد شایع غنا در آن زمان این بود که غنا را به طرز لهو، عملى مىساختند. یعنى، مجالس فجور و فسوق ترتیب مىداده و در آن از خمور و عمل به ملاهى استفاده مىکردند و نیز در آن محافل، زنان و مردان به طور مختلط شرکت داشتند و همواره زنان به مطالب باطل تکلم مىکردند و آنها را به سمع مردان مىرساندند. (21)
بدیهى استحمل لفظ «الغناء» که مفرد معرفه است مفهوم کلى ندارد و حمل بر افراد آن زمان هیچ بعید نیست. سپس روایت علىبن جعفر و روایت «اقرؤوا و القرآن» که قبلا نقل شد ذکر کرده و پس از آن این عبارت معصومعلیهالسلام را که «لیستبالتى یدخل علیها الرجال» را جهت تایید حمل مذکور نقل نموده است و پس از آن فرموده: در این حمل، اشعار و اشاره استبه این که منشا منع در غنا پارهاى از امور محرمه بوده که با غنا همراه و مقرون قرار مىدادند همچون لهو و غیر آن. (22)
سپس، سخن را ادامه داده تا جایى که فرموده است: در تعدادى از اخبار، منع از غنا، مضمونى آمده که مشعر استبه این که غنا چون لهو و باطل است، حرام مىباشد پس در هر موردى که عنوان لهو و باطل صادق بود البته باید حکم به حرمت نمود و در غیر آن حرمتبدون دلیل مىباشد و پرواضح است که صدق این دو عنوان (لهو و باطل) در قرآن و ادعیه و اذکارى که با اصوات و الحان خوش خوانده مىشوند و انسان را به یاد بهشت مىاندازند و شوق به عالم بالا را در شخص تهییج مىنمایند، محل تامل است.
پس از آن فرمود: از این بیانات و تفاصیل که بگذریم بین اخبار غنا و اخبار بسیار دیگر که به حد تواتر رسیده و جملگى بر فضیلت قرائت قرآن و ادعیه و اذکار با صوت حسن و لحن خوش دلالت دارند تعارض مىباشد و باید توجه داشت که موضوع این اخبار چنان که اشاره شد صوت حسن است و این موضوع از نظر لغت اعم از غنا است، افزون به این که حکم آن طبق دلالت این اخبار اباحه استبا اصل موافق مىباشد و به هر تقدیر بین اخبار مذکور و احادیثحرمت و منع از غنا تعارض است و نسبتبین آنها عموم و خصوص من وجه مىباشد زیرا قرائت قرآن و دعا و ذکر با صوت حسن اعم است از این که على وجه الغناء المحرم بوده یعنى همراهش محرم مسلمى باشد یا تنها و بدون آن محرم تحقق یابد و از آن طرف غنا نیز اعم است از قرائت قرآن و دعا و ذکر با صوت و لحن حسن یا غیر آن، بنابراین در مقام جمع مىگوییم: بدون شک غنا به نحو لهو در صورتى که مقرون با ملاهى و امثال آن باشد حرام است و اما در غیر آن، پس اگر اجماع بر حرمتش ابتباشد البته به آن ملتزم مىشویم و الا بر همان حکم اصلى خود که اباحه است مىباشیم. ناگفته نماند که در این مساله البته، طریق احتیاط واضح و روشن استیعنى احتیاط این است که از غناى غیر مقرون با حرام نیز اجتناب گردد.
کسانى هستند که غنا را به طور مطلق رد کردهاند. عدهاى از این گروه، اول نظریات آن دو بزرگوار (محقق سبزوارى و فیض کاشانى) را نقل کرده و سپس آنها را مورد نقد و بررسى قرار داده و نظر خود را بیان کردهاند از آن جمله شیخ على شهیدى (شیخ على بن شیخ محمدبن شیخ حسن) صاحب حاشیه بر شرح لمعه که از معاصران مرحوم فیض و سبزوارى است. وى رسالهاى در حرمت غنا بر رد قول آن دو بزرگوار نوشته و بر آنها سخت تاخته و سخنانى بر مرحوم سبزوارى رانده که واقعا انسان از بیان آن خجالت مىکشد کلماتى که صاحب روضاتالجنات بیان کرده است، اگر شیخ على شهیدى نسبتبه محقق سبزوارى گفته باشد جدا از انصاف به دور است.
نقد و بررسى نظریه محقق سبزوارى و فیض کاشانى
مرحوم شیخ اعظم نیز نظریات آن دو بزرگوار را در مکاسب محرمه بیان فرموده، سپس آنها را نقد و بررسى کرده است. (23)
مرحوم شیخ اعظم بعد از بیان آراء محقق سبزوارى و فیض کاشانى مىفرمایند: غنا طبق آنچه از اخبار و فتاواى علما و قول اهل لغت استفاده مىشود عبارت است از نوعى ملاهى همچون زدن تار و دمیدن در نى و مزمار. و قبلا در ضمن روایت اعمش که درباره کبائر وارد شده به آن تصریح گردید; بنابراین در حرمت غنا هیچ نیازى نیستبه این که با محرمات دیگر مقرون گردد و آنچه از دو محدث مذکور (مرحوم فیض و مرحوم سبزوارى) در این زمینه نقل شد کلام صحیح و درستى نیست. (24) بلى، اگر فرض کنیم که غنا براى مطلق صوت حسن وضع شده چنانچه از برخى تفاسیر که در ذیل «تطریب» قبلا نقل شد; اینطور به دست مىآید، البته فرموده این محدث وجیه استبلکه مىتوان گفت; راى جمله اصحاب چنین مىباشد زیرا ما احدى از فقها را سراغ نداریم که به طور مطلق قائل به حرمت صوت حسن باشد بلکه آنان که به حرمت آن فتوا دادهاند در صورتى که همراه آن حرام دیگرى باشد; از قبیل محرمات مذکور (دخول رجال بر نساء، تکلم زنان به اباطیل، ساز و موسیقى نواختن و امثال اینها) آن را حرام مىدانند نه مجرد صوت حسن. اخبارى که راجع به ممدوح بودن صداى خوش وارد شده و این که از بهترین جمالها به حساب مىآید و مستحب است قرآن و دعا را با صداى خوش بخوانند و نیز صداى خوش حلیه و زینتبراى قرآن مىباشد و انبیاء و ائمه طاهرینعلیهمالسلام به آن متصف بودهاند در نهایت کثرت و استفاضه مىباشد و مرحوم سبزوارى پس از آن که فرموده اخبار بسیارى بر جواز غنا در قرآن بلکه بر استحبابش دلالت دارند این اخبار و احادیث را جمعآورى و نقل کردهاند.
البته این کلام مبتنى بر آن است که روایات مزبور بر استحباب صوت حسن و حزین خواندن و ترجیع در صدا انداختن دلالت داشته باشد.
سپس مىفرماید: على الظاهر، هیچیک از این امور (حسن صوت و تحزین و ترجیع در صوت) بدون غنا وجود پیدا نمىکند که این معنا از کلام اهل لغت و دیگران بخوبى استفاده مىشود و تفصیل و شرح آن را ما در پارهاى از مسائل خود آوردهایم.
مرحوم شیخ اعظم مىفرمایند: سبزوارى علیهالرحمه در شرح فرموده پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله که مىفرمایند: «اقرؤوا القرآن بالحان العرب»، فرموده: «لحن یعنى غناء». خلاصه کلام آن که اگر نسبت مخالفت در مساله غنا به مرحوم سبزوارى داده شود، بهتر است از این که وى را قائل به تفصیل دانستبلکه ظاهر اکثر کلمات محدث کاشانى نیز همین است، زیرا در مقام نفى حرمت از صوت حسن مقصود وى صداى خوشى است که مذکر امور اخروى بوده و موجب فراموش شدن شهوات دنیوى مىباشد.
استدراک مرحوم انصارى درباره تفصیل مرحوم فیض و سبزوارى در مساله حرمت غنا:
بلى، برخى از کلمات این دو بزرگوار در قولى که به ایشان نسبت داده شده، ظاهر است و آن به تفصیلى بود که قبلا از ایشان نقل شد و در واقع با تامل و دقت در آن بخوبى مىتوان دریافت که آن تفصیل در صوت لهوى نبوده بلکه قولى ستبه جواز مطلق غنا و معتقد بودن به عدم حرمت آن; بلکه حرام آن چیزى است که با غنا مقرون مىباشد و آن عبارت است از امرى که حرمتش از خارج ثابت و قطعى است، بنابراین باید بگوییم:
ضعف این قول (قول مرحوم فیض و سبزوارىرحمه الله) پس از ملاحظه نصوص، اظهر و روشنتر است از این که نیازى به بیان و اظهار داشته باشد.
سپس مرحوم شیخ مىفرمایند: و چقدر فاصله و تفاوت استبین این قول و قول مرحوم فخرالمحققین. ایشان فرمودهاند:
«غنا جایز نیستحتى در عروسىها، زیرا، دو روایتى که غناى در عروسیها را تجویز نمودهاند اگر چه نص و صریح در جواز هستند ولى با اخبار مانعه قابل مقاومت نبوده، در جنب آنها باید طرح شوند زیرا این اخبار (اخبار مانعه) متواتر هستند و جاى تردید نیست که خبر واحد یا خبر متواتر قابل تعارض نیست». (25)
نظر امام خمینىقدس سره درباره نظریه محقق سبزوارى
ایشان هم نظریات مرحوم فیض و مرحوم سبزوارى را طرح و پس از نقل اهم گفتار فیض به دفاع از وى پرداختهاند.
حضرت امامقدس سره نسبتهاى ناروایى را که برخى از فقها (26) به این دو بزرگوار دادهاند; ناشایست دانسته، تصریح مىفرمایند که، آنچه به آنها نسبت داده شده خلاف آن چیزى است که این دو فقیه بزرگ در آثار فقهى خود گفتهاند. اینک دیدگاه حضرت امام خمینىقدس سره را درباره آراء مرحوم فیض و محقق سبزوارى بیان مىداریم:
آنچه به محدث کاشانى و محقق سبزوارى، صاحب کفایة الاحکام در انکار حرمت غنا و اختصاص آن به لواحق و مقارنات غنا، نسبت داده شده، ناشى از عدم درک و فهم دلایل آنها بوده و گرنه آنچه فیض در وافى و مفاتیح و محقق در کفایه گفتهاند، این است که غنا بر دو قسم است: «حق و باطل». حق آن، تغنى به اشعارى است که بهشت و دوزخ را به یاد مىآورد و انسان را در توجه به دارالقرار تشویق مىکند... و باطل آن، غنایى است که متناسب با مجالس فسق و فساد و لهو و لعب (رقص و پایکوبى و تداخل نامحرمان) باشد. مانند: مجالس بنىامیه و بنىعباس.
در برابر دیدگاهى که تاکید بر حرمت ذاتى و بدون استثناى غنا دارد، دیدگاه دیگرى چون نظر مرحوم فیض و سبزوارى وجود دارد. فیض با استناد به ظاهر پارهاى از روایات اصل غنا را حرام نمىداند، مگر آن که حرامى از خارج بدان ضمیمه گردد و یا عناوینى چون «لهو»، «باطل» که نص آیات و روایات به آنها نظر دارند; موجب تحریم غنا شده است. محدث کاشانى در کتاب «وافى» بعد از نقل اخبار و روایات مختلف درباره غنا نظر خود را چنین بیان مىدارد:
از مجموع ادله چنین مستفاد مىشود که حرمت غنا مخصوص استبه مواردى که مشتمل بر امرى از فسوق و معاصى باشد، از قبیل لعب به آلات لهو و گفتار دروغ و باطل و بلند شدن آواز زن و کشف محاسن او در حضور مردان نامحرم، بدانگونه که در عهد خلفاى اموى و عباسى متداول بوده است، و گرنه خود غنا - فى نفسه - و بدون اقتران به محرمات شرعیه از محرمات ذاتى شمرده نمىشود (27) و تغنى به اشعارى که متضمن مصالح دینى و اخروى و موجب توجه به زهد و عبادت باشد، حرام نیست. از اینرو، حرمت غنا اختصاص به عوارض و لواحق آن دارد چنان که امامعلیهالسلام در پاسخ آن فرمود: دادن مزد به زن خوانندهاى که در عروسیهاى زنانه مىخواند، عیبى ندارد. زیرا; مردهاى نامحرم بر عمل او واقف نیستند و نیز از کلام شیخ طوسى استفاده مىشود که حرمت غنا به خاطر اشتمال آن بر افعال حرام است، در غیر این صورت دلیلى بر حرمت وجود ندارد و استثناء مواردى چون غنا در عروسى نیز وجهى ندارد. بنابراین، شنیدن غنایى که متضمن اشعارى است که بهشت و دوزخ را به یاد انسان مىاندازد و یا به آخرت ترغیب مىکند و یا نعم الهى را بیان و عبادات را متذکر و انسان را در عمل به خیرات تشویق مىنماید، در این صورت مانعى ندارد، چه جملگى انسان را به یاد حق مىآورد و بسا، پوستهاى بدن را به حرکت و دلهاى حقجویان را نرم مىکند. این جاست که هر خردمندى پس از شنیدن و استماع انواع آوازها غناى حق را از غناى باطل تشخیص مىدهد و البته اکثر آوازهایى که متصوفه در محافل و مجالس سماع خود مىخوانند از قبیل غناى باطل است. (28)
حضرت امامقدس سره در ادامه مىفرماید: (29) هر انسان آگاه، از صدر و ذیل عبارت فیض درمىیابد که «غنا» از نظر فیض بر دو قسم است. 1 - غناى حرام; 2 - غناى حلال.
غناى حرام آن است که با همان خصوصیاتى که ذکر آن آمده است مقارن و همراه گردد. یعنى غنایى که با امر باطل و لهو حرام مىشود و بدین لحاظ، دادن مزد به خنیاگران زن و آموزش به آنها و یا شنیدن از آنها را تحریم نمودهاند.
و غناى حلال که از غناى حرام استثناء شده استیعنى پند و اندرز گرفتن و به یاد حق آوردن انسان با آواز غنائى، چنان که در روایات مواردى از غناء مانند تغنى با مرثیه و تلاوت قرآن و آواز ساربان براى شتران و در عروسیها، استثناء شده و حکم بر جواز آن رفته است؟ (30) حضرت امامقدس سره تصریح مىفرمایند که این مدعاى فیض و دیگر پیروان آراء او، نه خلاف اجماع فقهاست و نه مغایر با فقه مذهب تشیع; و لذا بدگوییها و نسبتهایى چون خلافگویى و اراجیفبافى به وى دادن، در شان و سزاى وى نبوده است! (31)
آن گاه معظمله با تاکید بر این که باید با دلیل و برهان به وى پاسخ داد، همان گونه که شیخ اعظم، مرحوم انصارىرحمه الله جواب داده است، به نقاط ضعف دلایل فیض اشاره نموده، ادعاهاى وى را رد مىکند، از جمله این که: ظاهر روایات به اندازه کافى، حکایت از حرمت ذاتى غنا دارند و نمىتوان از آنها چشم پوشید، (32) و دلیل دیگرى که فیض به آن استناد کرده دلیل انصراف استیعنى اخبار و روایات غنا به زمان عباسیان برمىگردد، در حالى که در عهد خلفاى مذکور در مجالس آنها اباطیل ومحرمات دیگرى هم بوده و اساسا در هر زمانى، مجالس شعرخوانى با آواز غنا مرسوم بوده و بعضا با محرمات دیگرى چون پایکوبى و میگسارى نیز درهم آمیخته و لذا نمىتوان تنها در مورد عباسیان ادعاى انصراف نمود. (33)
آیةالله جناتى در این مساله چنین مىگوید: (34) «براساس آنچه آوردیم و برطبق آنچه نویسنده از عناصر خاصه استنباط و نیز از عناصر مشترک منابع اسلامى به دست آورده است، مىتوان با قاطعیت اظهار داشت که: آوازهایى که براساس غرض صحیح و داراى سبک و شیوه متقن - و متمایز از الحان اهل فسوق و شیوههاى لهو و باطل - باشد و مفاهیم بلند اخلاقى، عرفانى، مذهبى، دینى، اجتماعى، فرهنگى و تربیتى را در برداشته باشد و روح جامعه را براى تخلق و نیکیها آماده کند و مفاهیم مذهبى و عقیدتى را با لطافت در قلبها جاى دهد و روحیه مقاومت و مبارزه با دشمنان وطن و مذهب را تقویت نماید و جلو تمایل و گرایش نسلها به سوى آوازهاى فاسد و مفسد و آهنگهاى مهیجشهوانى را سد کند - مانند بسیارى از سرودهایى که از رادیو و تلویزیون جمهورى اسلامى پخش مىشود - نه تنها هیچگونه اشکالى ندارد، بلکه بسیار خوب و پسندیده است و امیدواریم که گامهایى استوارتر و مثبتتر و دقیقتر در این راستا همسو با موازین شرعى و احکام اسلامى برداشته شود.
منتها باید توجه داشت که بیان این مطلب سبب تجرى افراد ناآگاه نشود و گمان نکنند که آوازها و آهنگهایى که در زمان پیش از جمهورى اسلامى به گونه لهو و فسادانگیزى ساخته شدهاند و فقها آنها را حرام دانستهاند و یا آوازها و آهنگهایى که توسط عناصر فاسد و فاسق به صورت مخفى سروده و نواخته شده است و همچنین آهنگها و آوازهاى رادیوهاى خارجى که به گونه لهوولعب است; نیز بدون اشکال است! بلکه! اصولا مصداق اصلى غنا همین آوازها و آهنگهایى است که به منظور فساد و فسادانگیزى ساخته شده و اگر تهییجشهوت و به هدر دادن وقتها و نیروها و انحراف عواطف و تشویش اعصاب و تخدیر قواى نسلها و بخصوص نسل جوان، توسط مستکبران و طاغوتیان و عناصر ناصالح و خوشگذران تهیه مىشود و از طریق نوارهاى کاست و ویدئو و شبکه رادیویى بیگانه در اختیار جوانان مسلمان قرار مىگیرد.
حکم موارد مشکوک
در تکمیل این بحث مىبایست، به حکم موارد مشکوک نیز اشاره کنیم زیرا در برخى موارد، انسان نمىتواند غنا بودن و یا نبودن آواز و سرودى را به طور قطع مشخص کند. در چنین مواردى حکم شرع چیست؟ آیا مىتوان بدان پرداخت و آن را شنید یا نه؟
در مواردى که شبهه موضوعى و مصداقى باشد، چون موضوع حرمت غنا و آواز در آنها محرز نیستبدین جهت از نظر شرع و متفکران مذاهب اسلامى شنیدن آن اشکال ندارد. زیرا مشمول قاعده حلیت و برائت است. توضیح این گفتار به این است: حکم حرمت هر گاه مربوط به موضوعى باشد که در تحقق آن شک شود، شک این گونهاى در فرض مساله در واقع بازگشتبه این دارد که حکم متوجه به مکلف شده استیا نه، پس، شک در اصل تکلیف است، و همه متفکران اصولى گفتهاند در مواردى که شک در اصل تکلیف باشد به وسیلهاصل برائت دفع مىشود و در فرض مساله چون غنا و آوازى که موضوع براى حرمت است محرز و ثابت نمىباشد از این رو به وسیله اصل برائت مىگوییم شنیدن آن اشکالى ندارد. اما در مواردى که شبهه مفهومى باشد نیز حکم چنین است. زیرا در مباحث اصولى صاحبنظران و متفکران گفتهاند: هر گاه موضوع حکم حرام داراى مفهوم قدر متیقن باشد در غیر آن، حکم به حلیت مىشود و در مورد غناى حرام همین حکم جارى است و در مورد غناى حرام که قدر متیقن وجود دارد مانند سرودهاى شهوانى و ترانههاى شهوتانگیز و بىمحتوا و باطل. بنابراین همه موارد مشکوک آن حلال خواهد بود.
براساس گفتههاى مذکور، سرودهایى که خوانندگان، و هنرمندان در صدا و سیماى جمهورى اسلامى اجرا مىکنند، به نظر من از نظر موازین شرعى هیچگونه اشکالى ندارد; چون، بخش زیادى از آنها «با توجه به شرایط فقه اجتهادى و موازین منابع و پایههاى استنباط شناخت در تحقق غناى (حرام) قطعا، از سنخ غناى شرعى که موضوع براى حرمت است نمىباشند. اگر چه، غناى به معناى لغوى، بر آنها صدق کند و بخش دیگر از آنها; چون مصداق غناى حرام بودن آنها مشکوک است، برطبق موازین فقه اجتهادى، محکوم به حلیت است».
عرف و غنا
در نظر فقه امامیه، دلیل مستقلى بر اعتبار و حجیت عرف - فىنفسه - وجود ندارد. بدینجهت، هیچ یک از اقسام آن نمىتواند دلیل مستقلى در مقابل کتاب، سنت، اجماع و عقل باشد بلکه، اعتبار و حجیت آن منوط به کاشفیت از تایید و امضاى شارع است که در این فرض داخل در سنت مىشود.
«عرف» تابع شرایط فیزیکى، فرهنگى و اجتماعى مىباشد و بدین سبب مىتوان گفت که یکى از علل تعدد تعاریف غنا، به خاطر متغیر بودن عرفها بوده است.
حسن کاتب از ادیبان و موسیقیدانان قرن ششم، در توصیف مطرب بودن غنا مىگوید: (35) «و انما الغناء ما اطرب ذوىالمعرفة به» یعنى غناى واقعى آن است که موجب طرب اهل فن موسیقى گردد و سپس مىگوید: هر چه جهل مردم بیشتر باشد، زودتر با هر صدایى طربناک مىشوند ولى کسانى که آشنا به علم موسیقى هستند، بخوبى مىتوانند به رموز موسیقى آوازى پى ببرند و آن را از صداى ناموزون و بىآهنگ و عامیانه تشخیص دهند.
جمله اخیر «کاتب» تاییدى استبر این که: کارشناس مىتواند صداى زیبا، آهنگین و متناسب با نتهاى موسیقى را از صداى خوش ولى ناموزون تمییز دهد.
همانطور که میان عالم و جاهل به موسیقى، در طربناک شدن تفاوت است در افراد مختلف از لحاظ سرشت و طبیعت، ذوق و قریحه، لطافت روح و صفاى باطن، عاطفى بودن یا عقلانى بودن، تفاوت چشمگیرى وجود دارد. با توجه به مسائل فوق، دانشمندان فقه امامى شیعه، قید قابلیت در اطراب را در غنا ذکر کردهاند، یعنى غنا آن است که شانیت و قابلیت ایجاد طرب در متعارف مردم (نه تمام مردم) را داشته باشد و این قید «متعارف» هم تاییدى استبر تفاوت افراد در اثرپذیرى از موسیقى. (36) شاید کسانى که براى غنا اقسام و مراتب قائل شده و مرتبهاى از آن را عبارت از صوتى دانستهاند که مانند خمر و مسکر موجب تخدیر و سبکسرى و زوال عقل مىگردد; با عنایتبه مطالب یاد شده گفتهاند. (37)
گاه، عامل خارجى موجب تاثر و اندوه در فرد، مىشود و گاه مسالهاى یا خبرى خوشحال کننده به انسان مىرسد در این دو حال اگر خواننده با لحن محزون بخواند، آن شخص متاثر بسرعت گریان مىشود و اگر با نواى سبک و آهنگ شاد و نشاطآور بخواند، آن شخص خوشخبر، خیلى زود به وجد و طرب مىآید و در پوستخود نمىگنجد.
افراد بشر داراى «حواس پنجگانه» مىباشند، ماهیت این حواس که دریچه قلوباند به میزان مراقبت و اجتناب از ممنوعات شرعى و عقلى، شکل مىگیرد و در قالبهاى معین متشکل مىشود. در این حالات، افراد در استفاده از مدرکات و محسوسات، بهرههاى متفاوت و تاثیرات گوناگون مىپذیرند. از طرفى، افراد اهل تعقل که عاطفه در آنها نمود کمرنگ دارد، از زیباییها و کمالات ادراکى، کمتر منفعل مىشوند. از اینرو، موسیقى و آواز نیز افراد را بطور متفاوت برمىانگیزد.
حکم غنا از دیدگاه اجتهادى امام خمینىقدس سره
مساله13 - غنا فعلش و سماعش حرام است، همینطور کاسبى کردن به وسیله آن و غنا مجرد صوت خوب نیست، بلکه آن کشیدن صوت و ترجیع آن به کیفیتخاص مطربى که مناسب مجالس لهو و محافل طرب و آلات لهو و ملاهى است. و فرقى نیستبین استعمال غنا در کلام حق چون قرائت قرآن و دعا و مرثیه و غیره از شعر یا نثر بلکه اگر کسى غنا را در آنچه که خداى تعالى به وسیله آن اطاعت مىشود، استعمال کند، عقابش مضاعف مىشود.
بله، گاهى غناى زنهاى خواننده در عروسیها استثنا مىشود که آن بعید نیست و ترک نمىشود احتیاط به اکتفا کردن به همراهى عروسیها در مجلسى که براى آن مهیا مىشود مقدما و مؤخرا، نه مطلق مجالس، بل احوط اجتناب است مطلقا. (38)
بحث اخلاقى در مورد غنا
لازم به تذکر است، گرچه به لحاظ اجتهادى از بعضى احادیث استنباط مىشود که پارهاى از غناها حلال است، همانطورى که مرحوم فیض و سبزوارى فرمودهاند در مواردى احتیاط در خوددارى از غنا است.
گرچه مرحوم محقق سبزوارى غنا را به دو دسته تقسیم کرده و لکن بالصراحه مىفرماید: ولا خلاف عندنا فى تحریم الغنا فى الجمله. (39)
حضرت امام خمینىقدس سره نیز هر چند غناى زنهاى خواننده در عروسیها را استثنا مىفرماید ولى در خاتمه مىفرماید: (40) احوط اجتناب است مطلقا، به فرض که ما بتوانیم حلیتبعضى از غناها را ثابت کنیم; غنا امر مباحى مىشود و به ما دستور داده شده از امر مباح نیز اجتناب کنیم.
مرحوم فیض مىفرماید: گرچه جایز بودن غنا اختصاص به عروسیها ندارد بخصوص که بعضى از روایات دلالتبر عدم اختصاص جواز غنا به عروسیها دارد ولى از این نکته نیز نباید غفلت کرد که: پارهاى از اعمال، زیبنده کسانى که غیرت دینى دارند نمىباشد هر چند از نظر شرعى مباح باشند. (41)
پىنوشتها و مآخذ:
1- نسخه خطى این کتاب در کتابخانه آستان قدس به شماره عمومى 7055 موجود است.
2- نسخه خطى این کتاب در کتابخانه آستان قدس موجود است.
3- الکنى و الالقاب، ج3، ص159، و ریحانة الادب، ج3، ص73.
4- همان.
5- لسانالعرب، ج15، ص136.
6- المصباح المنیر فى غریب الشرح الکبیر للرافعى، فیومى، ج1 و 2، ص455، المکتبة العلمیه بیروت، لبنان.
7- المکاسب المحرمة، امام خمینىقدس سره، ناشر اسماعیلیان، 1368.
8- النهایة فى غریب الحدیث و الاثر، ابناثیر، ج3، ص391، مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1364.
9- الغناء و هو مد الصوت المشتمل على ترجیع المطرب. کفایة الاحکام، کتاب تجارت، مقصد دوم.
10- الفقه على المذاهب الاربعه، عبدالرحمان الجزیرى، ج2-42، داراحیاء التراث العربى، بیروت.
11- مفتاح الکرامة فى شرح قواعد العلامه، محمد جواد عاملى، دار احیاء التراث العربى، بیروت.
12- مکاسب شیخ انصارى، چاپ سنگى، ص37.
13- همان.
14- حضرت سجادعلیهالسلام به قدرى قرآن را زیبا و جالب قرائت مىفرمود که هر کس صداى او را مىشنید فریفته مىشد و بىاختیار مىایستاد و به صداى دلنشین حضرت گوش فرامىداد.
15- تفسیر صافى، فیض کاشانى، ج1 ص62.
16- جلد سوم، صفحه 35 و نیز مفتاح الشرائع، ج2، ص21; مفتاح ص465; مجمع الذخائر الاسلامیه، ص1401.
17- عین عبارات فیض در کتاب الوافى، جلد سوم، صفحه 35 و نیز در کتاب مفاتیح الشرایع، ج2، ص21. مفتاح، 465 به همینگونه آمده است: والذى یظهر من مجموع الاخبار الواردة فى اختصاص حرمة الغنا و ما یتعلق به من الاجر و التعلیم و الاستماع و البیع و الشراء کلها بما کان على النحو المعهود المتعارف فى زمن بنىالعباس من دخول الرجال علیهن و تکلمهن بالاباطیل و لعبهن بالملاهى من العیدان و القصیب و غیرها دون ما سوى ذلک کما یشعر به قولهعلیهالسلام بالتى یدخل علیها الرجال.
18- در کتاب وسائل الشیعة، ج12، ص86، باب 160، حدیث دوم آمده است. محمدبن على بن الحسین قال: سال رجل على بن الحسین عن شراء جاریة لها صوت فقال: ما علیک لو اشتریتها فذکرتک الجنة، یعنى بقراءة القرآن و الزهد و الفضائل التى لیستبغناء فاما الغناء فمحظور.
19- کفایة الاحکام، کتاب تجارت، فصل سوم، مقصد دوم، مبحث فیما یحرم التکسب به، چاپ سنگى بدون شماره صفحات، مکاسب شیخ انصارى، ص39.
20- و فى روایة عبدالله بن سنان عن ابىعبدالله قال: قال رسولاللهصلى الله علیه وآله اقرؤوا و القرآن بالحان العرب و اصواتها و ایاکم و لحون اهل الفسق و اهل الکبائر فانه سیجىء من بعدى اقوام یرجعون القرآن ترجیع الغناء و النوه و الرهبانیة لایجوز تراقیهم قلوبهم مقلوبه و قلوب من یعجبه شانهم. المستدرک - کتاب الصلاة، الباب 20 من ابواب القرائة، فى غیر الصلاة.
21- عین عبارات محقق سبزوارى در کفایه: نقول یمکن الجمع بین هذه الاخبار و الاخبار الکثیرة الدالة على تحریم الغناء بوجهین احدهما، تخصیص تلکالاخبار بما عدا القرآن و حمل ما یدل على ذم التغنى بالقرآن على قراءة تکون على سبیل اللهو کما یصنعه الفساق فى غنائهم و ثانیهما ان یقال المذکور فى تلک الاخبار الغناء و المفرد المعرف باللام لا یدل على العموم لغة و عمومه یستنبط من حیث انه لا قرینة على ارادة بعض الافراد من غیر تعیین ینافى غرض الافادة...
22- این قسمت در عبارات کفایه نیست (و ما آن را از مکاسب ص38 نقل نمودیم) ممکن استشیخ اعظم از رساله ایشان در غنا نقل فرموده باشد.
23- مکاسب محرمه شیخ انصارى.
24- آنچه را دو محدث بزرگوار فرمودهاند در واقع دخالت دادن عنصر زمان و مکان در مسائل فقهى مىباشد و این کلامى متین است.
25- آیةالله العظمى گلپایگانى نیز بر همین عقیده مىباشند.
26- شیخ على شهیدى صاحب حاشیه بر شرح لمعه که از معاصران فیض و سبزوارى بوده در رسالهاى که علیه این دو بزرگوار نوشته، سختبه آنها تاخته و تشنیعات عجیب بر سبزوارى رانده و معتقدان اباحه غنا و سماع را به حد کفر رسانده است.
27- بنابراین عقیده اگر غنا از مصادیق لهو باشد، حرام و گرنه حرمتى ندارد لذا لزومى ندارد مانند مرحوم شیخ براى مکاسب حرام دو عنوان مستقل در نظر گرفت: الثالثة عشره الغناء، العشرون اللهو بلکه همان عنوان لهو کفایت مىکند.
28- کتاب الوافى، جلد سوم، صفحه 34 و 35.
29- المکاسب المحرمه، صفحه 210. انتخبیر بان ظاهر هذه العباره بل صریحها صدرا و ذیلا ان الغنا على قسمین...
30- در کتاب کفایة الاحکام مرحوم محقق سبزوارى کتاب تجارت مقصد دوم آمده است: مشهور بین اصحاب این است که حداء (صوتى که در سیر دادن شتر ترجیع مىشود) از حرمت غنا استثنا شده است. وى در ادامه مىفرماید: البته من دلیلى براى آن نمىیابم مگر این که بگوییم ادله منع غنا شامل حداء نمىشود. در مورد کنیز آوازخوان در عروسى به شرط این که همراه با حرام دیگرى از قبیل سخنان باطل، اشتغال به ملاهى، و دخول مردان به مجلس زنان همراه نباشد اختلاف شده، گروهى مانند شیخ طوسى و شیخ مفید قائل به اباحه شدهاند و گروهى نظیر قاضى مکروه دانستهاند، دسته سوم مانند ابنادریس و علامه حلى قائل به حرمتشدهاند. لکن لازمه جمع بین اخبار انتخاب قول اول (یعنى اباحه) مىباشد. بعضى از فقها مراثى امام حسینعلیهالسلام را نیز استثنا کردهاند که بعید به نظر نمىرسد.
31- اشاره دارد به سخنان شیخ على شهیدى از معاصران فیض سبزوارى.
32- به عنوان نمونه به احادیث ذیل توجه فرمایید: صحیحه ریان بن الصلت قال سالت الرضاعلیهالسلام یوما بخراسان عن الغنا: و قلت: ان العباسى ذکر عنک انک ترخص فى الغنا فقال کذب الزندیق ما هکذا قلت له سالنى عن الغنا فقلت: ان رجلا اتى اباجعفرعلیهالسلام فساله عن الغنا فقال: یا فلان اذا میزالله بین الحق و الباطل فاین یکون الغناء قال مع الباطل فقال: قد حکمت. وسائل الشیعه کتاب التجارة - الباب -99 من ابواب ما یکتسب به. و مانند موثقة عبدالعلى قال: سالت ابا عبدالله عن الغنا و قلت: انهم یزعمون: ان رسولاللهصلى الله علیه وآله رخص فى ان یقال جئناکم جئناکم حیونا حیونا فقال: کذبوا ان الله عزوجل یقول: ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لاعبین. همان ماخذ و مانند حسنه نضربن قابوس قال: سمعت اباعبدالله یقول: المغنیة ملعونة ملعون من اکل کسبها، همان ماخذ.
33- بعلاوه مرحوم امام براى مدعاى خویش به صحیحه على بن جعفر استناد کردهاند صحیحه على بن جعفر عن اخیه قال سالته عن الرجل یتعمد الغناء یجلس الیه قال: لا. پس مىفرماید: علاوه بر این حدیث، احادیث زیاد دیگرى وجود دارد که مجالى براى انکار آن وجود ندارد.
34- کیهان فرهنگى، شماره26.
35- مجله ادبستان، شماره27، مقاله غنا.
36- و قد تصدى العلم الفقیه الشیخ محمدرضا آل الشیخ العلامة الشیخ محمدتقى رحمهما الله لتفسیره فى رسالة لطیفة مستقلة فقال: الغناء صوت الانسان الذى من شانه ایجاد الطرب بتناسبه لمتعارف الناس... المکاسب المحرمه ص198، امام خمینىقدس سره.
37- فان للغنا اقساما کثیره و مراتب کثیره غایة الکثرة فى الحسن و الاطراب فربما بلغ فیه غایته کما لو کان الصوت بذاته فى کمال الرقه و الرخامه... المکاسب المحرمه، ص200، امام خمینى.
38- الغناء حرام فعله و سماعه و التکسب به، و لیس هو مجرد تحسین الصوت، بل هو مده و ترجیعه بکیفیة خاصة مطربة تناسب مجالس اللهو و محافل الطرب و آلات اللهو و الملاهى، و لافرق بین استعماله فى کلام حق من قراءة القرآن و الدعاء و المرثیة و غیره من شعر او نثر، بل یتضاعف عقابه لو استعمله فیما یطاع به الله تعالى، نعم قد یستثنى غناء المغنیات فى الاعراس... تحریرالوسیلة، فى المکاسب المحرمه، ج2، ص7.
39- کفایة الاحکام، کتاب تجارت، فصل سوم، مقصد دوم، مبحث فیما یحرم التکسب به، چاپ سنگى بدون شماره صفحات.
40- تحریرالوسیلة، ج2، ص7، مکتبة العلمیه الاسلامیة، تهران.
41- الوافى، فیض کاشانى، ج3، ص35.
منبع:فصلنامه مشکات شماره 52 پاییز 1375 متن مقاله
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت :gh_reza9542