ماهان شبکه ایرانیان

گذر و نظری بر زندگی و شخصیت فیض کاشانی(۵)

روحیات فیض   مرحوم فیض، فرهیخته پرکار بوده و از رفت وآمد با مردم پرهیز داشته است. او همواره سرگرم عبادت یا مطالعه یا نوشتن بود تا توانست بیش از دویست جلد کتاب ارزشمند تقدیم جامعه کند

گذر و نظری بر زندگی و شخصیت فیض کاشانی(5)

روحیات فیض
 

مرحوم فیض، فرهیخته پرکار بوده و از رفت وآمد با مردم پرهیز داشته است. او همواره سرگرم عبادت یا مطالعه یا نوشتن بود تا توانست بیش از دویست جلد کتاب ارزشمند تقدیم جامعه کند. او عالی منش، بلندنظر و از القاب گریزان بود و از به دست آوردن شهرت خودداری می نمود. گوشه گیری را برای کسب علم باطنی، دانش و تفکر مفید بر همه چیز ترجیح می داد.(1) خود او درباره روحیاتش می گوید:

به جز کتاب انیسی دلم نمی خواهد
زهی انیس و زهی خامشی، زهی صحت

اگر اجل دهدم مهلت و خدا توفیق
من وخدا و کتابی و گوشه خلوت

هزار شکر که کاری به خلق نیست مرا
خداپسند بود فیض را زهی همت

البته گوشه گیری فیض هرگز مانع او از اعمال اجتماعی و اسلامی و برگزاری مراسم مذهبی از قبیل اقامه جمعه و جماعت و نمازهای عید نگردید، بلکه فیض ازکسانی که شعائر دینی و انجام مراسم اجتماعی- اسلامی را رها نموده و ترک جمعه و جماعت کرده و سبب شده بودند که مردم در مراسم دینی سستی نشان دهند و از راه و رسم مذهبی رمیده گردند، دلخوری دارد و می گوید:

گمرهان فضلا ترک جماعت کردند
تا رمیدند زرسم و ره دین عامی چند!

جمعه و عید و مصلا همه را دربستند
رهزن عام فریبی بد خوش نامی چند(2)

شور وشوق او که دراکثر غزلیاتش نمود دارد، وی را پایبند دنیا نکرده و از عالم رستاخیز منصرف ننموده، بلکه با همه شوریده حالی خویش، از دنیا ودنیاداران وحشت داشته است. بدین علت انزوا طلبی و گوشه گیری او از مردم و اشتغال دائم به عبادت و تألیف و تصنیف و اندیشه درباره عالم رستاخیز، برای او حالت ثانوی گردیده بود.
فیض از رفتن به مهمانی ها و نشست و برخاست با افراد حکومت خودداری ورزیده، برای تکاپوی علمی و جستجوی اهل کمال مسافرت های بسیاری کرد و در راه گسترش عقاید شیعه هراسی به خود راه نداد و مدام خود را مقلد قرآن و حدیث می خواند.
فیض در پایان عمر که ناتوان و خسته شده بود، تنها یک آرمان داشت و آن فیض دیدن و زیارت امام غایب بود. وی بارها در اشعار خود در فراق معشوقش می سوزد و می نالد:

یادمهدی چه کنم صبر به صحرا فکنم
و اندرین کار دل خویش به دریا فکنم(3)

فیض و شاعری
 

فیض فیلسوف نامدار، مفسری چیره دست و فقیهی فرهیخته، مجتهد و رئیس دینی مسلمانان و مرجع خاص و عام بوده است و مردم نیز این گونه به وی می نگریستند و نه شاعر و ادیب. بدین لحاظ او شعر و غزلیاتش را نیز با همین اندیشه سروده است:

اشعار فیض حکمت محض است، شعر نیست
کی لایق طریقه او شعر گفتن است؟!

فیض و دیگر فقهای نامدار از باب تفنن و دلگرمی شعر می گفته اند و نه به عنوان رشته تخصصی و هنر نمایشی. آنان تنها اوقات بیکاری و زمان استراحت را به سرایش شعر می گذرانده اند.
اگر ازملااحمد نراقی، شیخ بهایی، حاج ملاهادی سبزواری، شیخ محمدحسین اصفهانی و دیگران مجموعه های شعری به یاد مانده از همین باب است. از این رو نباید شعرآنان را با اشعار دیگران که شعر گفتن را حرفه وکار خویش قرار داده اند به قیاس گرفت. با این حال فیض بیش از بسیاری شعرا سروده و آثار متعدد شعری دارد، از جمله: مثنوی سلسبیل، تسنیم، دیوان غزلیات، دیوان قصائد و مراثی و قطعات، شوق الجمال، ‌شوق المهدی، شوق العشق، دهر پرآشوب و آب زلال.(4) دیوان غزلیات او بارها چاپ شده. شوق مهدی هم با تحقیق و تحشیه مرحوم حجت الاسلام علی دوانی انتشار یافته است.
از خواندن دیوان اشعار او پیداست که غزلیات خود را روان و با حال و بی تکلیف سروده است. فیض در شعر بیشتر تحت تأثیر حافظ شیرازی و مولانای بلخی قرار داشته است؛ چنان که این هر دو مانند خود او در سطح والای علوم عقلی وشرعی قرار داشته اند. بدین لحاظ فیض قسمتی از اوقاتش را صرف مطالعه افکارعلمی، فلسفی و عرفانی این دو تن نموده است. «به علاوه جذبه و شوری که در شعر این دو هست و در شعر دیگران نیست و فیض نیز اهل جذبه و حال بوده است.»(5)
 

فیض و دمسازی با حافظ
 

فیض با اینکه در دیوان خود به اشعار پرشور جلال الدین بلخی و غزلیات نشاط انگیز وی در دیوان شمس نظر بسیار دارد، به گونه ای که قسمتی از غزلیاتش را به سبک بلخی سروده است، بیشتر شور و شوق حافظ را در سر دارد و بسوی غزلیات او کشیده شده است؛ چنان که می گوید:

در شعر بزرگ روم، اسرار بسی درج است
شیرین نبود ای یار، الا غزل حافظ

ای فیض تتبع کن طرز غزلش چون نیست
شعری که بود مختار، الا غزل حافظ(6)

حافظ تحصیل کرده مدراس شیراز و از دانشمندان صاحب نام در معقول و منقول بوده و پیشگام تر ازدیگر شعرای بزرگ پارسی گوی، حقایق علمی، دینی و عرفانی را سروده است، منتها غالباً با کنایه و با تعبیرات ویژه شعری و معمول عصر خویش و همین علل سبب شده است که فیض این دانشمند فرزانه و استاد عالیقدر حکمت، فقه، حدیث، تفسیر و طرفدار فلسفه و عرفان، از میان استادان فن، به دو تن ازایشان یعنی جلال الدین محمدبلخی و خواجه شمس الدین محمدحافظ شیرازی که مانند خود فیض پیش از اینکه شاعر باشند، عالم و دانشمندند، دلبستگی یابد.
علاوه بر شوق مهدی که فیض آن را بر مبنای دیوان حافظ و سبک اوزان غزلیات او سروده است، در دیوان بزرگ شعرش نیز بیشتر به سبک و تعبیرات حافظ توجه
داشته و روش او را به کار گرفته است.
فیض حتی یک غزل با لفظ و قافیه «غزل حافظ» دارد بدین گونه:

ای یار مخوان زاشعار، الا غزل حافظ
اشعار بود بیکار، الا غزل حافظ

در شعر بزرگان، جمع، کم یابی تو این هر دو
لطف سخن و اسرار، الا غزل حافظ

استاد غزل سعدیست نزد همه کس لیکن
دل را نکند بیدار، الا غزل حافظ

غواض بحار شعر، نادر به کفش افتد
نظمی که بود دُر بار، الا غزل حافظ

شعری که پسندیده است، آنست که او دارد
آن نیست بهر گفتار، الا غزل حافظ

فیض و فیاض
 

همان گونه که اشاره شد صدرالمتألهین شیرازی داماد دانشمند خود ملامحسن را به فیض و ملاعبدالرزاق داماد دیگرش را به فیاض ملقب ساخت. «این کار سبب شد که دخترش، همسر فیض، به پدر شکایت نموده و یا از باب مطایبه گفت: لقب شوهر خواهرم صیغه مبالغه است و دلالت بر فضل وی بر همسر من دارد، در حالی که شوهر من بافضل‌تر است. ملاصدرا در جواب وی گفت: اینطور نیست، لقب شوهر تو بهتر است؛ زیرا لقب وی فیض محض است.»(7)
فیض و فیاض هر دو دوست صمیمی و همدرس در شهر قم و هردو استاد معقول بودند با این فرق که فیاض (عبدالرزاق لاهیجی) در همان معقول ایستاد و درآن رشته کتاب ها نوشت و تدریس نمود. ولی فیض کاشانی، پس از فراگیری معقول و استادی درآن، به منقول یعنی حدیث و فقه و شیوه اخباری پرداخت و بیشتر آثار خود را در فقه و حدیث و تفسیر و اخلاق اسلامی پدید آورد، و لطائف حکمی را با نکات قرآن جمع کرد.
فیض و فیاض، همدرس و باجناق، هر دو شاعر نیز بوده اند. اشعار این دو دانشمند، روان و دلپذیرند، با این فرق که ذوق شعری فیض بیشتر به مولوی در دیوان شمس شباهت دارد، یا مانند سعدی درگلستان است و فیاض نسبت به او حکم حافظ را دارد. فیض در دیوان خود گاهی از فیاض نام برده است؛ چنان که فیاض نیز در دیوانش چندجا از فیض نام می برد.
در هرصورت فیض از قدرت شعری سرشاری برخوردار بوده است. نمونه های عالی آن را که با حال و شور، سوز و گداز سروده است، می توان در دیوان وی یافت واینک نمونه اشعار او که بیانگر فزونی علاقه او به اهل بیت(ع) عصمت و حدیث آثار آنهاست:

بیا بیا زسخن های فیض، فیض ببر
که هرچه گفت و نوشت او زکردگار گرفت

زپیش خویش نگوید، حدیث بنویسد
که در طریق ادب راه هشت و چار گرفت

درگذشت فیض
 

فقیه نامدار و حکیم فرزانه، مولی محمدمحسن فیض، پس از عمری نسبتاً طولانی و با برکت در راه نشر دین و فرهنگ قرآن و اهل بیت و خدمات ارزنده دینی و علمی که حاصل آن تقدیم ده ها اثر ارزشمند و صدها شاگرد دانشمند به دنیای اسلام بود، سرانجام درکاشان وطن خود در سال 1091هجری در 84سالگی زندگی را بدرود گفت و روح بلندش به لقاء الله پیوست. پیکر پاک آن شخصیت عالیقدر بعد از تشییع باشکوه در گورستان بیرون شهر دفن شد. مرقدش از همان زمان تاکنون زیارتگاه عموم مردم است. فیض وصیت کرد که مرقد او را از صورت معمول خارج نسازند و بر روی آن قبه و بارگاه بنا نکنند و این نیز دلیل بر بزرگی روح و عظمت فکر آن آزاد مرد، فقیه نامدار، حکیم الهی و بزرگ مرد عالم اسلام و تشیع است.

نتیجه گیری
 

داده های تاریخی حاکی از این است که مرحوم فیض کاشانی مردی پرکار، عالم، پارسا و فرزانه، سرگرم عبادت، مطالعه و نوشتن بوده و در علوم گوناگون مانند تفسیر، فلسفه، کلام، علم اخلاق، عرفان، رجال، اصول، فقه و حدیث ید طولایی داشته است. از لحاظ ملکات نفسانی و خصال معنوی جزو مردان کم نظیر است. فیض از دنیا و دنیاگرایی به جد پرهیز کرده و در ضمن تربیت شاگردان فراوان، بیشترین عمر خویش را برای گسترش معارف قرآن و اهل بیت صرف نموده است. او در دانش تفسیر، کلام، علم اخلاق، حدیث، فقه، اصول، عرفان و...کتابهای فراوان نوشته و برنشر معارف دینی به زبان فارسی درکنار آثار عربی خویش نقش بسزایی داشت. او افزون بر تألیف کتاب های گرانسنگ و مفید، آثار دیگران را نیز ارزیابی و اصلاح کرده است. فیض در آغاز به دنبال فقه و اصول، سپس به سمت فلسفه و عرفان رفت، به گونه ای که آثار فقهی او نیز رنگ و بوی عرفانی دارد. سرانجام برخلاف روزگار که بازار فلسفه، تصوف و عرفان رواج داشت، باگرایش به حدیث خود را مقلد قرآن و پیرو حدیث نامید. وی در ایام جوانی از باب مصلحت جامعه تلاش ورزید، بین صوفی ها و دیگران وحدت پدید آورد، و همین مطلب سبب اشتباه برخی و علت نسبت های ناروا به وی گردیده است. او سرانجام صوفی ها را به حد نکوهش کرده و رفتار آنان را مخالف شریعت شمرده و مردم را از مراسم و رفتار ناشایست آنان که برخلاف قرآن و سیره اهل بیت(ع) می باشد، برحذر داشته است.

پی نوشت ها :
 

*کارشناس ارشد الهیات و معارف اسلامی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قدس سره).
1- جمعی از پژوهشگران، همان، ص228.
2- ملامحسن فیض کاشانی، شوق المهدی، ص97.
3- همان، ص122-123.
4- علی دوانی، همان، ج7، ص118.
5- ملامحسن فیض کاشانی، شوق المهدی، ص39.
6- همان، ص131.
7- علی دوانی، همان، ج7، ص29.
 

منابع:
- احمدپور، مهدی و دیگران، کتابشناخت اخلاق اسلامی، قم، پژوهشگاه علوم فرهنگ اسلامی، 1358.
- امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، 1403ق.
- امینی، عبدالحسین، الغدیر، تهران، دارالکتب، 1366.
- تنکابنی، میرزامحمد، زندگی دانمشندان، قم، حضور، 1380.
- تهرانی، شیخ آقا بزرگ، الذریعه، ط. الثانیه، بیروت، دارالضواء، بی تا.
-جزایری، سیدنعمت الله، ‌زهر الربیع، بی جا، منشورات السوسن، 1414ق.
- جمعی از پژوهشگران، گلشن ابرار، قم، معروف، 1379.
- جوانشیر، کریم، نامداران راحل، تبریز، سالار، 1375.
- حسینی طهرانی، محمدحسین، مهر تابان، بی جا، باقرالعلوم، بی تا.
- حسینی قمی، سیدعلی، ‌داستان های علمای شیعه، قم، نصر، 1382.
- دوانی، علی، مفاخر اسلام، تهران، مرکز فرهنگی قبله، 1372.
- علم الهدی، محمد، معادن الحکمه فی مکاتیب الائمه(ع)، قم، جماعه المدرسین، 1409ق.
- غفاری، علی اکبر، مقدمه المحجه البیضا، قم، اسلامی، بی تا.
فیض کاشانی، ملامحسن، ده رساله فارسی، اهتمام رسول جعفریان، اصفهان، مرکز تحقیقات امام امیرالمؤمنین، 1371.
-ـــ، دیوان، قم، اسوه، 1371.
- ــــ، شوق المهدی، با مقدمه علی دوانی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1398ق.
- قمی، شیخ عباس، الکنی و الالقاب، تهران، مکتبه الصدر، 1368.
- مطهری، مرتضی، ‌مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1374.
- موسوی خوانساری، سیدمحمدباقر، روضات الجنات، قم، اسماعیلیان، بی تا.
- نوری، میرزا حسین، خاتمه مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسه آل البیت لاحیاءالتراث، 1408ق.
منبع:نشریه معرفت، شماره 156
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان