گذر و نظری بر زندگی و شخصیت فیض کاشانی(۲)

مقام معنوی فیض   فیض کاشانی، بزرگ مرد دوران و در میدان عمل و پارسایی و وارستگی زبانزد بوده است

گذر و نظری بر زندگی و شخصیت فیض کاشانی(2)

مقام معنوی فیض
 

فیض کاشانی، بزرگ مرد دوران و در میدان عمل و پارسایی و وارستگی زبانزد بوده است. او که در خانواده معروف به دانش و تقوا رشد کرد وسالیانی درکنار ملاصدرای شیرازی روزگار گذراند، از نظر معنوی سرآمد روزگار گردید. آیت الله تنکابنی در مقام پارسایی و معنویت وی می نویسد:«در زمان شاه عباس پادشاه فرنگ شخصی را فرستاد و نامه ای از پادشاه آن کشور برای شاه عباس آورد که در آن نوشته بود: دستور بدهید علمای مذهب شما با فرستاده من در امر دین و مذهب مناظره کنند، اگر مغلوب او شوند به مذهب ما بگروید و اگر ما مغلوب شدیم تابع شما می شویم.
فرستاده فرنگ هنرش این بود که هرکس، چیزی را در دست پنهان می کرد، از آن خبرمی داد. شاه عباس علما را جمع کرد، و پس از مشورت بنا شد ملامحسن فیض که سرآمد علما بود، با آن شخص مناظره کند. فیض گفت:"من حاضرم".
آن فرستاده گفت: اکنون چیزی در دست بگیر تا من بگویم در مشت تو چیست؟ فیض کاشانی تسبیحی از تربت سیدالشهدا را در دست گرفت.
آن شخص در دریای فکر فرو رفت. ملامحسن گفت: چرا عاجز شدی؟ گفت:‌عاجز نشدم، ولی طبق
تخصص خود چنان می بینم که در دست تو قطعه ای از خاک بهشت است و تفکر من از این خاطراست که خاک بهشت چگونه به دست تو رسیده است؟
فیض فرمود: راست گفتی. در دست من قطعه ای از خاک بهشت است و آن تسبیحی از قبر مطهر دخترزاده پیامبرمان امام حسین (ع)است و ازاین قضیه، حقانیت دین ما و بطلان راه تو آشکار شد. فرستاده پادشاه فرنگ اسلام را اختیار نمود.»(1)
فیض در زهد و پارسایی مقامی ویژه داشته است. او همواره به فکر نشر فرهنگ اهل بیت(ع) بوده و از مادیات فاصله گرفته و هرگز برای اموردنیا طمع نورزیده است. وی نماز جمعه و جماعت را گاهی در کاشان و زمانی هم در قمصر اقامه می نموده. فیض تابستان ها به قمصر می آمده، بلکه بعضی سال ها اغلب اوقات درآنجا بوده است. در یکی از سال ها شاه عباس دوم وارد قمصر می شود و چون از زندگی زاهدانه فیض آگاه می گردد، از وی اجازه می خواهد که خانه مجللی در خور شأن او برایش بنا کند، ولی فیض نمی پذیرد. شاه عباس می گوید: خانه ای برای خود بنا می کنم و چون به اتمام می رسد آن را به نام«علم الهدی» فرزند نوجوان فیض قباله کرد و به وی می بخشد تا به وسیله او به پدر عالی قدرش برسد. فیض پس از باخبر شدن، پسرش را سخت توبیخ کرد و هرگز قدمی برآن خانه که قسمتی از آن تاکنون باقی است نگذاشت.(2)

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

به هوش باش تو ای شاهباز صدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است(3)

خدمات ارزنده
 

فیض در نشر فرهنگ اهل بیت(ع) به زبان فارسی اقدامات جدی کرده است. وی افزون برکوشش در راه تهذیب جامعه از راه تألیفات گران ارج کتاب های اخلاقی و تبلیغ دایم، سعی وافر در گسترش فرهنگ شیعه نموده است. بدون شک فیض کاشانی و نیز شاگرد او علامه مجلسی از جمله نوادر روزگارند که در نشر معارف و فرهنگ اهل بیت(ع) و قرآن تلاش بی نظیر و خدمات ارزنده ای انجام داده اند.
«درواقع فیض و علامه مجلسی دو نمونه هستند که در فارسی کردن متون شیعی بیشترین تلاش را کرده اند. نثر ساده و روان آنان باعث شده تا توده های مردم بتوانند به طور طبیعی با ترجمه روایات اهل بیت(ع) آشنا شوند. در کنار رواج شیعه، از این طریق خدمت قابل توجهی نیز به زبان فارسی به ویژه ساده نویسی شده و این حرکت در برابر نثر مغلق اداری آن دوره بسیار پراهمیت است...فیض [مانند علامه مجلسی] با عناوین ترجمه الصلوه، ترجمه العقاید، ترجمه الشریعه و...اقدام شایسته ای در نشر فرهنگ شیعه در میان مردم فارسی زبان داشته است...»(4)
ادوارد بروان، شرق شناس غربی، درباره تأثیر نوشته های فارسی در رواج تشیع می نویسد:
علمای شیعه در اواخر عهد صفوی...کاربزرگی کرده اند که همان تعمیم و ترویج عقاید شیعه است که به زبان عوام نوشته و منتشر ساخته اند. علمای مزبور دریافتند که برای رسوخ در قلوب عامه لازم است به زبان قوم خود سخن برانند و به طرزی ساده چیز بنویسند و پاداش خود را نیز گرفتند؛ زیرا که در نتیجه این اقدام، عامه نسبت به مذهب شیعه عشقی مفرط و علاقه کامل پیدا کردند.(5)

پیوند زننده ی شریعت و طریقت در تفسیر
 

فیض عالمی فرهیخته است که در تفسیر قرآن روش ویژه دارد. وی در تفسیرخویش طریقت و شریعت را با هم
آمیخت. چنان که مرتضی مدرسی در طبقات المفسرین در ستایش او می گوید:«وی از بزرگان علمای امامیه است؛ همان هایی که به قرآن و حدیث بی نهایت توجه داشتند. فیض در تفسیر دارای روش ویژه ای است و در این مورد طریقت و شریعت را باهم گرد آورده است. وی در زمینه حقایق قرآنی که براصول فطرت و حکمت عالی استوار و بر نوامیس طبیعت و عرفان صحیح منطبق است، و با فطرت و عقل آدمی دمساز دارد، تفسیر بنام صافی و اصفی را تألیف کرده است. او درکتاب المحجه البیضاء که آن را در تهذیب احیاءالعلوم غزالی تألیف کرده و اخبار بسیاری از اهل بیت(ع) درباره علم اخلاق و شناخت نفس و تربیت آن، به گونه ای روشن و جالب نقل کرده است و به راستی می توان آن را تفسیر بر قرآن و شرحی بر احادیث دانست. او در این کتاب به طور تحلیلی از آرای غزالی بحث و سپس با استناد به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) به نقد و تهذیب آنها پرداخته، و در همه تألیفات خویش، برای آرای خود به قرآن و احادیث استشهاد کرده است. بی شک اگر ما او را در فهم آیات و درک احادیث صادر از منبع وحی با غزالی مقایسه کنیم، برتری آشکار او را بر غزالی باهمه شهرت جهانی او و منحصر بودن شهرت فیض به جامعه شیعه به خوبی احساس می کنیم، و اگر تبلیغاتی که پیرامون غزالی در جهان به راه انداخته شده درباره فیض انجام می شد، برجستگی و نبوغ او آشکار می گردید و پژوهشگران غرب به عظمت و شناخت و تربیت نفس به آرای ارزشمند و عقاید حقه او در علم حدیث و تفسیر روی می آوردند.»(6)

پی نوشت ها :
 

*کارشناس ارشد الهیات و معارف اسلامی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قدس سره).
1- میرزا محمد تنکابنی، همان، ص 309-310؛ سید علی حسنیی قمی، داستان‌های علمای شیعه، ص 68.
2- ملامحسن فیض کاشانی، شوق المهدی، مقدمه علی دوانی، بخش مقدمه، ص 30.
3- حافظ شیرازی، دیوان حافظ، به کوشش محمد مثبتی، ص54.
4- ملا محسن فیض کاشانی، ده ساله فیض، بخش مقدمه، ص 15.
5- تاریخ ادبیات ایران، از عهد صفویه تا زمان حاضر، ص 291، به نقل از: ملا محسن فیض کاشانی، ده رساله فیض، ص 16.
6- علی اکبر غفاری، همان، ج1، ص 24.
 

منبع:نشریه معرفت، شماره 156
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان