روزنامه آسمان آبی - ترجمه از نیما شهرابی: ستارگان فیلم «پست»، تام هنکس و مریل استریپ در نقشهای بن برادلی و کاترین گراهام هستند و داستان فیلم درباره روزنامه واشنگتن پست مستقیما به زمانه حاضر نشانه رفتهاست.
فیلم اخیر استیون اسپیلبرگ «پست»، در دل جنگل، میان جنگ ویتنام آغاز میشود و از آنجا به واشنگتن تغییر مکان مییابد و با سرپیچی از قواعد ژانر برای ارائه داستان متفاوت ما را آماده دیدن میکند. اتاقهای دادگاه و اتاقهای هیئتمدیره با ظرافتی نقاشیگونه طراحی شدهاند و اتاقهای خبر روزنامه فقط با تلفنها، میز و دود سیگار نشان داده میشوند: همه اینها احساس به مبارزه طلبیدن و آمادگی برای جنگ را بهوجود میآورد. اسپیلبرگ در مقام فرماندهی، تقریبا هیچ اجازه تسکین بحران را ندارد.
در همان ابتدای فیلم هنگامی که سربازان آماده عملیاتی سهمگین در جنگلهای ویتنام میشوند، یک سرباز از سرباز دیگر میپرسد: «اون موبلنده دیگه کیه؟ » آن فرد مو بلند در واقع دانیل السبرگ (متیو ریس) کسی که برای شرکت سهامی راند کار میکند و به میان سربازان آمریکایی در جنگ فرستاده شدهاست. در راه برگشت به آمریکا، دانیل السبرگ در هواپیمایی مشترک همسفر رابرت مک نامارا (بروس گرینوود) وزیر دفاع دولت ایالات متحده آمریکاست.
وزیر در هواپیما السبرگ را احضار میکند و از او جوابی سر راست درباره وضعیت نیروهای آمریکایی در ویتنام میخواهد. جوابی که السبرگ میدهد دقیقا پاسخی است که وزیر از آن آگاه است؛ وضعیتی تغییر نکرده و این به معنای بدتر شدن اوضاع خواهد بود. اما در ادامه میبینیم وقتی هواپیمای ویژه وزیر دفاع به فرودگاه آمریکا میرسد و خبرنگاران در برابر وزیر صف کشیده و مشتاقانه انتظار آخرین خبرها را میکشند، پاسخ وزیر تفاوت اساسی با واقعیت دارد.
فیلم «پست»، نوشته لیز هانا و جاش سینگر از شکاف میان وضعیت واقعی امور و واقعیت جایگزین شده که به مردم ارائه میشود، سر برآورده است. آگاهی السبرگ از این شکاف او را وادار به دزدی یا به بیان بهتر، آزادکردن انسداد مخفیگاه اسناد مجرمانه پنتاگون میکند. در این فیلم تاریخچهای از درگیری (گرفتاری)های آمریکا در جنوب شرقی آسیا از رئیسجمهوری ترومن تا جانسون را به تصویر میکشد.
کاترین گراهام (مریل استریپ) و بن برادلی (هنکس) مجبور به تصمیمگیری درباره این موضوع هستند که اسناد پنتاگون، مدارک و نامههایی از وزارت دفاع آمریکا درباره دخالت چند ساله آمریکا در ویتنام را انتشار دهند یا نه. «نیویورک تایمز» به این مدارک دست پیدا کردهبود، اما دولت نیکسون مانع پخش این مدارک شد و علیه «نیویورک تایمز» شکایتی طرح میکند. در این میان «واشنگتن پست» اقدام به انتشار اسناد میکند. با وجود اینکه همین شکایت ممکن بود علیه «واشنگتن پست» هم طرح گردد اما کاترین گراهام جسورانه اسناد را انتشار میدهد، هر چند به این امر واقف است که اقدام او ممکن است منجر به اخراج کارکنان «واشنگتن پست» و حتی این روزنامه به فراموشی سپرده شود. هرچند برخی از مشاوران به این کار اعتراض کردند و ضمن بحث و جدل در جلسات مشاوره، به گراهام بیاحترامی کردند اما گراهام از انجام این کار صرفنظر نمیکند.
گراهام برای آزادی رسانه جنگید و یکی از مهمترین خبرهای جنجالی قرن بیستم را منتشر کرد. بن برادلی ویراستار اصلی روزنامه در افشای رسوایی واترگیت نیز نقش اساسی داشت. اتفاقی تعیینکننده در تاریخ معاصر آمریکا که منجر به استعفای رئیسجمهوری ریچارد نیکسون شد. این رسوایی تا سالها دامنگیر نهتنها نیکسون و یارانش در کاخ سفید شده بود، بلکه حزب جمهوریخواه نیز ضربهای اسفناک در اقبال عمومیاش دریافت کرد.
حرکت دوربین، زاویههای فیلمبرداری و صداگذاریها همگی بسیار حساب شده و دقیق هستند و این خود نشان از کارگردان کارکشتهاش استیون اسپیلبرگ است. اگرچه این فیلم در زمره آثار به یادماندنی کارگردانش قرار نمیگیرد و خلاف «امپراتوری خورشید» (1987) یا «اگر میتوانی مرا بگیر» (2002) که تماشاگران را با احساس کشمکشی مجادله برانگیز روبهرو میکردند، آخرین فیلم اسپیلبرگ تماشاگرانش را بدون آن اشارههای آیرونیک به وجد میآورد و این سرخوشی حاصل قرارگیری در نظم و اجباری اخلاقی است. به مسئله آزادی بیان ژورنالیسم بهعنوان یک اصل اساسی بارها در سینمای آمریکا پرداخته شده، از فیلم «نمای پارالکس» و «همه مردان رئیسجمهوری» آلن جی پاکولا تا شاهکار بیلی وایلدر «تکخال در حفره»، اما این فیلم، در کنار ساختار بیوگرافیاش، بیشتر به تاریخ و قوانین آزادی ژورنالیسم توجه نشان میدهد. به بیانی دیگر میتوان این فیلم را فرمی دراماتیک برای متمم اول قانون اساسی ایالات متحده آمریکا در نظر گرفت.
استیون اسپیلبرگ و مریل استریپ درباره ترامپ، خبرها و رسانه و چرایی ساخت «پست» در شرایط کنونی میگویند:
هرکسی که میشناسیم وحشتزده است!
ترجمه از نیما شهرابی: مریل استریپ درمورد «زلزله» اخیر افشاگری زنان درباره خشونت و تعرض مردان نسبت به آنها در هالیوود که به نوعی نشانگر پاسخی مستقیم به ریاستجمهوری ترامپ است، میگوید: «ما در راه رسیدن به وضعیت بهتری هستیم». یقینا، وقتی استیون اسپیلبرگ برای اولینبار فیلمنامه «پست» را میخواند، دستگاه دولتی کنونی نمود و جلوه چشمگیری داشت و او را برای ساخت این فیلم برانگیخت.»
«هالیوود ریپورتر»، یک گردهمایی با حضور استیون اسپیلبرگ و تعدادی از زنان که نقش کلیدی در فیلم داشتند،لیز هانا(فیلمنامهنویس) امی پاسکال و کریستی ماکوسکو کریهگر ( تهیهکننده) مریل استریپ( بازیگر) ترتیب داد.
استیون گالوی: چرا ساخت این فیلم، انعکاس خبری چندانی نداشت؟
استیون اسپیلبرگ: هنگامی که من فیلمنامه «پست» راخواندم درواقع قصد نداشتم که قصه خودم را با آن تعریف کنم یا اقدامی برای تولید آن در نظر داشته باشم، چراکه در آن زمان ساختِ فیلمدیگرم Ready Player One به میانه رسیده بود و شروع فیلمی جدید دیوانگی بهنظر میرسید. اما موضوع این فیلمنامه حقیقتا کنجکاوی من را برانگیخته بود. بن برادلی سالها در ایست همپتون همسایه من بود. او و همسرش سالی کوئین و نورا افرون و شوهرش نیک پیلگی میآمدند و ما دور هم جمع میشدیم و شبنشینیهایی همیشگی داشتیم. زمانی که فیلمنامه لیز را تمام کردم، تصورم بر این بود که این ایده بیشتر به وضعیت ما در سال 2017 نزدیک است تا 1971 و شباهتهای بین آنچه که اکنون در جریان است و آنچه که در زمان ریاست جمهوری ریچارد نیکسون در برابر دشمنانِ قسمخوردهاش «نیویورک تایمز» و «واشنگتن پست» اتفاق میافتاد، باورنکردنی بود. من به این نتیجه رسیدم که امسال، بهترین موقع برای ساخت این فیلم است.
کریستی ماکوسکو کریهگر: استیون گفت «این فیلم را امسال میسازم یا هیچوقت!»
اسپیلبرگ: اولین واکنش من موقع خواندن فیلمنامه، نوعی ترس بود. این احساس ترس خوب بود، چراکه ترس برایم عاملی نیروبخش است، مانند سوخت برای ماشین. هرچه بیشتر چیزی مرا مرعوب کند، بیشتر خودم را وادار به انجام آن کار میکنم. این موضوعی بود که همه را به وحشت میانداخت.
گالوی: چه چیزی باعث ترس آنها میشد؟
اسپیلبرگ: این نکته که ما اکثریت مستمعان خود را از دست دادهایم و مکالمات ما بدل به زد و خورد شده است. ما در منطقهای زندگی میکنیم که از رایدهندگان ایالات قرمز [تیم رازرت، خبرنگار «واشنگتن پست» در یک برنامه تلویزیونی این اصطلاح را برای اولینبار درمورد رایدهندگان به جمهوریخواهان استفاده کرد، بهتبع آن رایدهندگان به دموکراتها نیزی به رایدهندگان آبی شهرت یافتند. م] خبر چندانی نداریم. البته من بهواسطه دوستان، فامیل و همکاران بسیاری که در اکثر مناطق کشور دارم، اطلاعات زیادی در این زمینه دارم. ما در دورانی بهسر میبریم که تغییرات اساسی در حال رخ دادن است. آرای خاکستری و آبی به قرمز تبدیل شدهاند. این روند به شکاف عظیمی بدل شده همچون وضعیتی که پیش از جنگ داخلی وجود داشت. هرگز چیزی شبیه این در طول زندگی خود ندیده بودم.
مریل استریپ: ما نمیدانیم شمال [اشاره به جنگ داخلی آمریکا میان ایالات شمالی و جنوبی.م] کجاست. مردم حتی درباره واقعیتهای عینی نیز همنظر نیستند.
لیز هانا: ما نیاز داریم با هم روبهرو شویم. باید به چشم یکدیگر نگاه کنیم و بدانیم طرف مقابلمان فردی شرور و موجودی شیطانی نیست.
گالوی: شما چقدر به رسانهها اعتماد دارید؟
مریل استریپ: منظور شما برادلی است؟ یا رسانهها در کل؟
گالوی: رسانههای امروزه.
استریپ: نه.
اسپیلبرگ: من قصد ندارم با این پیشفرض که به کدام رسانه اعتماد دارم حرف بزنم و به گفتوگو ادامه بدهم، فقط مشخصا میگویم، رسانههایی هستند که شما میتوانید تصور کنید من به آنها اعتماد ندارم. (میخندد)
استریپ: شما به رسانهای که خودتان تایید کردید، اعتماد میکنید. ما مورد خیانت قرار گرفتهایم.
گالوی: تا به حال برایتان پیش آمده که متوجه شوید رسانهای شما را فریب دادهاست؟
استریپ: بدونشک. بله. مطالعات سیاسی من شامل «نیویورک تایمز»، «واشنگتن پست» و «گاردین» میشود. اکثر مواقع «پولیتیکو»، «آکسیوس» و «دراج» را چک میکنم و گاهی نیز به «فاکس» نگاهی میاندازم.
امی پاسکال: امروزه هرکس برنامههای خبری و مطالب خواندنی موردعلاقه خودش را دارد که بیشتر به دیدگاه او نزدیک است، مریل از این موضوع مستثنی است، هیچکس جز او به رسانههای مخالف دیدگاه خودش رجوع نمیکند. (خنده). اما همگی به متمم قانون اساسی اعتقاد داریم [ در متمم اول قانون اساسی آمریکا، مسائلی همچون آزادی بیان، آزادی مطبوعات و آزادی تجمعات صلحآمیز مطرح شده است.
استریپ: به نوعی. ما همگی بهطور ضمنی این را به زبان میآوریم.
پاسکال: تصور من بر این است که طرف مقابل هم همین باور را دارد.
گالوی: به نظر شما متمم اول قانون اساسی به ادوارد اسنودن و جولین آسانژ هم اجازه افشای اسناد را میدهد؟
اسپیلبرگ: اگر افشای آنها عمل مجرمانهای نباشد.
استریپ: باید انگیزه را بررسی کرد، من چیز زیادی از انگیزهها و وابستگیهای آسانژ نمیدانم. اسنودن- شاید من شایستگی اظهارنظر در این زمینه را نداشته باشم زیرا مطالعه دقیقی در اینباره نداشتهام- اما اگر کسی کشته شده و این موضوع نتیجه عمل اسنودن در نظر گرفته شود، او باید در دادگاه نسبت به اعمال خود پاسخگو باشد.
پاسکال: دنیل السبرگ [کسی که پروندههای پنتاگون را فاش کرد] احتمالا پاسخ مثبت میدهد. ما درمورد آسانژ، حرفی نزدیم، اما او درمورد اسنودن احتمالا جوابش آری است. از نظر السبرگ، اسنودن دست به عمل شجاعانهای زد.
اسپیلبرگ: او به من هم همین را گفت. اما شما باید چیزی که کاترین گراهام، با آن همه را تحتفشار قرار داد را بدانید : آیا انتشار این پروندهها منجر به مجروح شدن یا مرگ هیچ آمریکایی در جنگ ویتنام شد؟
گالوی: لیز، زمانیکه شما شروع به کار روی این موضوع کردید آیا به مسائلی که در فیلم مطرح میشود یا بهطور خاص به مسئله کاترین گراهام، علاقهمند بودید؟
هانا: همیشه به این مسائل علاقهمند بودم. من در خانوادهای بزرگ شدم که بسیار به سیاست علاقهمند بود. پدرومادرم هر دو هنرمند بودند و در معنایی فعال اجتماعی نیز محسوب میشدند. آنها در دهه 60 میلادی در صحنه سیاسی کشور بسیار فعال بودند. من در فضایی بزرگ شدم که در آن به کندی، مارتین لوتر کینگ و مالکوم ایکس عشق ورزیده میشد. به نوعی در یک فضای میهنپرستانه رشد کردم.
اسپیلبرگ: من هم در چنین فضایی بزرگ شدم.
هانا: اما مسئلهای که او در آن زمان به آن پرداخت، به هر زنی در هر سنی و در هر دورانی مربوط بود.
گالوی: طی تحقیقات، چه چیزی درمورد گراهام بیشترین شگفتی را در شما بهوجود آورد؟
هانا: صداقت و گشودگیاش.
اسپیلبرگ: خود انتقادیاش.
استریپ: تصویری که از او در ذهن داشتم مانند هیئت افراشته آتنا بود. چنین تصوری از او داشتم. و زمانیکه به کتاب او رجوع کردم [خاطرات گراهام، تاریخچه شخصی] و ثبات قدم دائمی او و گوشزد در مورد نبود امنیت-« من به این مکان متعلق نیستم، عقیده من مطرح نیست»- شگفت انگیز بود که در همان چشماندازی که ما بهعنوان زن، در آن بزرگ شده بودیم، خطاکاری او مرا غافلگیر کرد.
گالوی: آیا شما با او همذاتپنداری میکنید؟
استریپ: من نمیتوانم با او همذاتپنداری کنم.
گالوی: ولی حس نبود امنیت، خطاکاری؟
استریپ: اوه، بله. او حدودا همسن مادر من بود، و من در زمانی که این وقایع اتفاق میافتاد زندگی میکردم و درست در دورهای که وضعیت بالا گرفته بود و این زمان، آغاز دگرگونی عظیمی بود که اکنون ما در آن به سر میبریم و در راه دستیابی به چیزی بیشتر و بهتر هستیم.
اسپیلبرگ: کاملا همینطور است. تنها یک راه برونرفت وجود دارد.
گالوی: شما هیچوقت با او ملاقاتی داشتهاید؟
استریپ: من هرگز او را ملاقات نکردهام. اما بن برادلی را دیدهام. یکبار با او قرار شام گذاشته بودیم. سالی کوین، نورا افرون، جک نیکلسون و مادرم هم حضور داشتند. من کنار [بیل] برادلی نشسته بودم. من به او گفتم،
«تو هیچ دلت برای بسکتبال تنگ نشده؟ هیچوقت شده دوباره بسکتبال بازی کنی؟» و او در جواب گفت: « آیا تو بعد از دست کشیدن از کار فیلم و بازیگری، علاقهمند به اجرای تئاتر در رابطه با امور اجتماعی هستی؟»
گالوی: استیون، برادلی را چطور توصیف میکنی؟
اسپیلبرگ: کار با بازیگران کاریزماتیک، بخشی از حرفه من است و بِن در بالاترین ردهها بود. تنها کسی که برای من یادآور بن است – بهعنوان کسی که به صنعت سینما تعلق ندارد- رئیس سابق تایم وارنر، استیون جی. راس است.
گالوی: شما هیچوقت با گراهام ملاقات داشتهاید؟
اسپیلبرگ: بله، هنگامی که من فیلم «نجات سرجوخه رایان» را تمام کرده بودم برای انجام کارهایی در واشنگتن اقامت داشتم. یکی از دوستانم به نام دیوید گفن، امکان ملاقات ما را فراهم کرد. من به دفتر کاترین گراهام در «واشنگتون پست»رفتم و ملاقات 90دقیقهای ما فوقالعاده بود. من علاقهمند بودم که هزاران سوال از او بپرسم اما غافل از اینکه در رگهای کاترین بهجای خون، جوهر جریان داشت و تمام مدت او بود که از من سوال میپرسید.
گالوی: امی، آیا این درست است که پدر شما برای دنیل السبرگ کار میکرد؟
پاسکال: بله. نمیخواهم درمورد میهمانیهایی که السبرگ و همسرش ترتیب میدادند که پدرومادرم معمولا در آنها شرکت میکردند، صحبت کنم. دهه70 بود و خب میدانید جنون وحشیانهای همه را در بر گرفته بود.
گالوی: هنگام ساخت فیلم هیچوقت فرصتی پیش آمد که سری به «واشنگتن پست» بزنید؟
اسپیلبرگ: من با مریل، تام [هنکس]، کریستی و امی، تمام مدت ملاقات ساعت 10، ساکت نشسته بودیم. زمانه بسیار تغییر کرده. در گذشته که روزنامه با ماشینهای لینوتایپ و کاغذهای جوهری چاپ میشد، فقط یک قرار ملاقات وجود داشت که آن پس از ویراست نهایی روزنامه بود. اما امروزه، شیوه کار بهصورت آنلاین شده و هر ساعتی امکان ملاقات وجود دارد زیرا خبرهای فوری هرچند دقیقه بهروز میشود. ما اولین ساعات کاری آنجا بودیم تا ببینیم مراحل کاری برای ویراست اولیه چطور پیش میرود.
استریپ: آنها با هم با زبان رمزی حرف میزدند و ما هیچ از صحبتهایشان سر در نمیآوردیم.
گالوی: اگر ترامپ این فیلم را ببیند، دوست دارید او چه برداشتی از فیلم داشته باشد؟
پاسکال: فکر میکنم، از فیلم خوشش بیاید و فکر میکند به همان چیزهایی که ما نشان دادهایم و باور داریم، باور دارد.
ماکوسکو کریهگر: حقیقت همواره واجد بیشترین اهمیت است.
اسپیلبرگ: حقیقت همیشه آماده است راهی برای بازگشت بسازد.