وقتیکه «عصبانی نیستم» در جشنواره سی و دوم فجر به نمایش درآمد، حکم جمعبندیای بر شرایط خاص و ویژه سیاسی اجتماعی جامعه ایران در اواسط سالهای دهه هشتاد را داشت. فضایی که ثمره دو دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد و همه شرایطی که به وجود آورد و تنشها و بحرانهایی بود که به آن دامن زد تا قلب جامعه در طول هشت سال روزبهروز ملتهبتر شود و به جریانات انتخابات سال هشتادوهشت منتهی. هشتادوهشت حکم مرحله گذار به دوران جدیدی از تاریخ را داشت. هم طبقات مختلف جامعه با طرز تفکرات متفاوتشان و هم سیاستهای سیستم تغییر روند داند و وارد پارادایم تازهای شدند و این منجر به شکلگیری گفتمانی تازه در برخورد سیاسی و اجتماعی مردم و رجل سیاسی شد. عملاً بعد از اتفاقات سال هشتادوهشت، چه بهواسطه نسبت سیاسیای که مخالفین با حکومت داشتند و چه به لحاظ فضای سیاسی که شکل گرفت، همهچیز بسته و محدودتر شد؛ اما علیرغم اینکه ایدههای سیاسی در جامعه سرکوب میشد، در فضای فرهنگی جو بازتر و پذیراتر شد و فیلمهای زیادی مجال ساخت پیدا کردند. جشنواره فجر سال هشتادونه رونق ویژهای گرفت اما این فضا تنها محدود به دو سال اول ریاست جمهوری حسن روحانی بود و عملاً در سالهای بعدش، پیامد بحرانهای جدیدی که جامعه ایران با آنها دستبهگریبان شده بود؛ پیامد رکود، بحران ارز، مشکلات شدید معیشتی، مسائل هستهای و به طول انجامیدن پروسه برجم در حل تحریمها، پارادوکسهایی که انگار در طول این مدت چون آتش زیر خاکستر خاموش به نظر میرسیدند را، مجدداً شعلهور ساخت و دیگر با وضعیت معصومانه سالهای اول دولت اعتدال و امید مواجهه نبودیم.
معصومیت ازدسترفته بود و شکلی از خودآگاهی اجتماعی جایش را پرکرده بود. خصوصاً در فرهنگ و سینما، فیلمسازان زیادی پی مطالباتشان گشتد و سعی کردند این مطالبات را تبدیل به اثری هنری کنند. جشنواره فجر سال نودودو جشنواره ویژهای بود. بعد از هشت سال رئیسجمهور تغییر کرده بود و شکلی از امید در مردم و خصوصاً اهالی فرهنگ دیده میشد. به نظر میرسید فضای فرهنگی قرار است بازتر و پویاتر شود و از آن رخوتی که در اواخر هشتاد و اوایل نود درگیرش شده بود بیرون بیاید؛ اما این تنها محدود به همان جشنواره شد و پشتبندش حداقل در سینما با فضایی بسته، خنثی و تیرهوتار مواجهه شدیم.
«عصبانی نیستم» با مجوز ساختی که از دولت دریافت کرد در حدفاصل تغییر دو دولت و انتقال کابینه جدید، امکان ساخت پیدا کرد. فیلمی که طبیعتاً حساسیتهای اجتماعی و سیاسی خود را داشت اما بااینوجود توانست برای فیلمنامهاش پروانه ساخت بگیرد، هرچند که در حین تولید، با فضای بازتری ساخته شد.
فیلم با بازخوردهای مثبت زیادی مواجه شد و خیلیها با فضای بنبستگونه قهرمان فیلم همدلی کردند. فیلم محبوبی در نزد مردم شد و نوید محمدزاده عملاً جایزه بهترین بازیگر را اذعان خود کرد اما به پیامد محافظهکاری دولت (اصلاحات همیشه با پنبه سر میبرد!) از کورس رقابت جا ماند، از داوری کنار گذاشته شد و جایزه محمدزاده را هم از او گرفتند به این شرط که طی چنین معامله نانوشتهای و حذف از داوری، فیلم امکان نمایش عمومی را پیدا کند. («لاتاری» دقیقاً پیه چنین معاملهای را تنش مالید که امروز سیزده میلیارد فروش کرده است.) اما خب «عصبانی نیستم» رو دست خورد و اکران نشد. زمان گذشت و دورههای مختلف طی شدند و زمزمههایی در همه این پنج سال همیشه از امکان اکران فیلم به گوش میرسید اما هرگز عملی نشد تا اینکه امروز، بالاخره بعد از پنج سال نسخه بسیار مثله شده و سانسور شدهای از آن، رنگ پردههای سالن سینما را به خود دیده است. از صحنههایی که نوید را در حال پرسه زدن میبینیم و حاشیه صوتی صدای سخنرانی احمدینژاد است که خصم و خشم قهرمان را مضاعف میکند بگیرید تا روزنامههای اصلاحطلبانهای که به شکل مضحکی سانسور شدهاند تا صحنههای سیاسی اساسی که بار مشخصاً انتقادی و انضمامی به قضایای هشتادوهشت دارند و یا شمع روشن کردن برای دانشجوهای ستارهدار و جانباختگان هشتادوهشت، همگی از فیلم حذفشدهاند؛ اما مهمتر از همه اینها همان صحنه اصلی پایانی است که در جشنواره سی و دوم هم حذف شد. درواقع پایان میخکوب کننده، جایی که قهرمان به نقطهای میرسد که از شدت خشم و درونریزی، پدر دختر را میکشد و این منتهی به قصاص پسر میشود که حالا باید تاوان گناهان نکرده و پول نداشتهاش را بپردازد. این صحنه کلیدی و بیانگر در همان قدم اول از فیلم بیرون پرت شده بود و انصافاً هم عجب صحنه تأثیرگذار و دردناکی است… . در فیلمی که امروز با آن مواجهیم، بهواسطه حذف این پایان رویکرد و معنای فرامتنی فیلم تماماً ازدسترفته است و ناقص شده.
اما «عصبانی نیستم» کماکان با وجود پنج سال دربهدری و خاک خوردن، به شکل جالبی تأثیر سیاسی و حس انسانی که بهجا میگذارد را نهتنها از دست نداده که عمیقتر هم شده. چراکه در این مدت مردم اتفاقاً بسیار بیشتر از پنج سال پیش با همه این مشکلات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و معیشتی مواجهاند و امروز بیشازپیش حس و حال نوید را میفهمند و با او هم ذات پنداری میکنند. «عصبانی نیستم» نهتنها در طول این مدت کهنه نشده که بهروزتر هم شده چراکه روی مرز متزلزلی از گسلهای فعال اجتماعی واقع شده است. گسلهایی که اصلاحطلبان اصرار دارند نشان بدهند که آرامتر شدهاند، امروز خیلی فراتر از قبل در شرف لرزیدن شدهاند. نکته «عصبانی نیستم» در اینست که قهرمانی از قماش مردم عادی، کاملاً عادی که در پی فراهم کردن حداقلها برای جمعوجور کردن زندگیاش است، خلق میکند و درنهایت با همه خشم و انزجاری که در وجودش شعله میگیرد بهجایی میرسد که دست به قتل پدر معشوقهاش میزند و همهچیز از دست میرود. تصویری که از خاطر جمعی این روزهای جامعه پاک نمیشود.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
12