ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

اصغر-پاشاپور

توی روضه‌های امام حسن و امام رضا علیهم السلام از بچگی شنیده بودیم که می‌گفتند پاره‌های جگرشان توی تشت می آمد و عزیزانشان می دیدند. من وقتی وارد اتاق شدم،‌ این صحنه را دیدم...
هنوز جواب آزمایش مغز استخوان نیامده بود که ایشان شهید شدند. دوشنبه بعد، جوابش آمد و پیکر ایشان را دوباره به کالبدشکافی بردند و گفتند باید سم را شناسایی کنیم. این کار هم انجام شد و...
آنجاآب لوله‌کشی داشتیم برای پخت و پز و آشامیدن و یک آب هم برای شستشو داشتیم. چند بار شده بود که آب شرب را نیروهای تکفیری آلوده و کثیف کرده بودند...
یکی از نفربرهای جنگی می آید و پیکر را می گذارند داخل آن تا بیاورند عقب و اشتباهی می‌برند به سمت دشمن. سریع هم اعلام می‌کنند و سرش را می بُرند و جشن می‌گیرند!
من را بوسید و گفت:‌ مادر! خوش به سعادتت. داری می‌روی زیارت حضرت زینب. گفتم تو هم بیا. گفت فرمانده‌مان به من مرخصی نمی دهد که بیایم حرم.
دخترم مژگان‌خانم در همین گیر و دار مریض شد و به درمانگاه خانی‌آباد رفتیم. من به دکترها گفتم دخترم تب دارد و حالش ناجور است. آمپول‌هایی از آمریکا آورده بودند برای فلج اطفال که می خواستند امتحان کنند.
شهید عباس کریمی که از فرماندهان لشکر 27 بود، مجروح شده بود و آورده بودند آنجا. می‌خواستند بیایند در بیمارستان و به ایشان ضربه بزنند که گرفتیمشان. یکی از منافقین سیانور خورد و خودش را کُشت...
شهید عباس کریمی که از فرماندهان لشکر 27 بود، مجروح شده بود و آورده بودند آنجا. می‌خواستند بیایند در بیمارستان و به ایشان ضربه بزنند که گرفتیمشان. یکی از منافقین سیانور خورد و خودش را کُشت...
آمدم تا رسیدم به میدان خراسان. جلویم را گرفتند. گفتند: ‌اسلحه را بده. گفتم: ‌من اسلحه را آنجا ندادم، اینجا بدهم؟! گفتند به فرمان حضرت امام کمیته انقلاب تشکیل شده و همه اسلحه‌ها را باید جمع کنیم...
حاج قاسم تمام 50 کتاب کنگره شهدای کرمان را خوانده بود. یکی از اعضای دفتر شهید سلیمانی تعریف می‌کرد: برخی اوقات سردار پشت میز دفترش به خواب می‌رفت...
پیشخوان