ماهان شبکه ایرانیان

نقش جمهوری اسلامی ایران در هویت بخشی به مجموعه امنیتی محور مقاومت

پیروزی انقلاب اسلامی ایران به عنوان یکی از مهمترین تحولات در قرن بیستم موجب گردید تا ضمن تأثیر بر نظام دوقطبی حاکم بر جهان، نظام امنیت منطقه ای حاکم بر خاورمیانه و زیرمجموعه های آن همچون منطقه شامات را به چالش کشیده و قطب بندی های جدیدی را در منطقه سبب گردد

مقدمه

پیروزی انقلاب اسلامی ایران به عنوان یکی از مهمترین تحولات در قرن بیستم موجب گردید تا ضمن تأثیر بر نظام دوقطبی حاکم بر جهان، نظام امنیت منطقه ای حاکم بر خاورمیانه و زیرمجموعه های آن همچون منطقه شامات را به چالش کشیده و قطب بندی های جدیدی را در منطقه سبب گردد. این قطب بندی های جدید بیش از هر چیز امنیت اسرائیل به عنوان بازیگر مورد حمایت غرب به ویژه آمریکا را با مخاطره روبرو ساخته است. این امر در حالی است که رژیم صهیونیستی تا پیش از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در ایران، رابطۀامنیتی- نظامی و نیز اقتصادی گسترده ای را با رژیم پهلوی در قالب دکترین امنیت پیرامونی بن گوریون و برای خروج از انزوای خویش فراهم ساخته بود. در دوران پهلوی دوم، بدون تردید تلاش ایران برای نزدیک شدن به آمریکا به کمک اسرائیل موجبات قرابت بیش از پیش سیاست خارجی ایران و اسرائیل را، با وجود فراز و فرودهایی در روابط میان آن دو، فراهم ساخت. برقراری و گسترده نمودن این روابط برای اسرائیل از نظر امنیتی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بود و امنیت و بقاء اسرائیل به عنوان مهمترین هدف در سیاست خارجی این کشور جعلی را در محیط امنیتی خاورمیانه محقق می ساخت. لیکن، با پیروزی انقلاب اسلامی، مسأله فلسطین و حمایت از آزادی و استقلال مردمان آن در قالب گفتمان امت محور انقلاب اسلامی و غلبه هویت اسلامی- شیعی و آرمان ها و ارزش های منبعث از آن، همچون توجه به قاعده نفی سبیل، به یکی از مهمترین ارکان هویت بخش به انقلاب اسلامی و در نتیجه شکل دهنده به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تبدیل گردید.

محور مقاومت

محور مقاومت اصطلاحی سیاسی است که نخستین بار توسط روزنامه لیبیایی (به عربی: الزحف الأخضر) در مقابل اصطلاح محور شرارت که توسط جورج دبلیو بوش در سال 2002 مطرح گردید، عنوان شد و در آن ذکر شده بود که کشورهایی که رئیس جمهور آمریکا از آنها با عنوان «محور شرارت» نام می برد، در اصل کشورهای «محور مقاومت» در مقابل ایالات متحده آمریکا و تلاش آن برای سلطه گری بر سایر کشورها محسوب می شوند.

در تعریف گفتمانی از محور مقاومت، گفتمان مجموعه ای از نشانه ها است که در یک فرآیند، مفصل بندی نظام معنایی خاصی را شکل می دهند. نشانه هایی که در گفتمان مقاومت مفصل بندی می شوند را می توان در دو دسته طبقه بندی کرد؛ یک بخش نفی یا سلبی است و بخش دیگر اثباتی و ایجابی. در مرکز بعد سلبی گفتمان مقاومت، سلطه ستیزی قرار دارد. یعنی مهمترین عنصر سلبی گفتمان مقاومت، نفی سلطه و سلطه ستیزی است و دوم، نفی استکبار و استبدادستیزی است. اما مهمترین وجوه اثباتی و ایجابی گفتمان مقاومت که در مرکز این گفتمان قرار دارد، عبارت است از عدالت خواهی و حق طلبی، اسلام خواهی، صلح طلبی، عزت طلبی و اقتدار، استقلال طلبی، آزادی خواهی، معنویت گرایی، حکمت و عقلانیت گرایی، مصلحت گرایی و آرمان گرایی و واقع بینی (رضا خواه، 1391).

در حقیقت مقاومت از قدرت تولید می شود و عموماً در رابطه بین مقاومت و قدرت، وزنه برتری را به قدرت می دهد. در واقع اگر مقاومت تسلیم شود خنثی خواهد شد. بنابراین، میزان و چگونگی مقاومت در تقابل بین قدرت و مقاومت بسیار تعیین کننده است، زیرا اصولاً مقاومت از حداقل ابزارها در مقابل قدرت برخوردار است إلی اینکه مقاومت از ابزار ایدئولوژی نیز استفاده می کند. وقتی مقاومت از ایدئولوژی استفاده می کند توان مضاعفی را کسب می کند و پشتوانه مردمی قوی برای خود ایجاد می کند و از ابزارهای غیرفیزیکی نیز بهره مند می شود (اکبری، 1388: 154).

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و گسترش نفوذ منطقه ای این کشور، خاورمیانه از سه دهه پیش تاکنون شاهد حضور دو جریان و ائتلاف بزرگ منطقه ای بوده است؛ که همواره در تقابل با یکدیگر تعریف شده اند. موفقیت یکی در منطقه به معنی کاهش نفوذ دیگری بوده و بالعکس. این دو محور عبارتند از محور سازش به رهبری ریاض و قاهره که حمایت از منافع غرب و حفظ وضعیت کنونی در حمایت از دیکتاتورهای موجود را سرلوحه عمل خویش قرار داده است؛ و محور مقاومت با حضور تهران، دمشق، حزب اله و حماس که دفاع از آرمان فلسطین و مقابله با نظام سلطه را در دستور کار خود داشته اند.

مکتب کپنهاگ و مهمترین مفاهیم کلیدی آن

مکتب کپنهاگ اصطلاحی است که بیل مک سوئینی بر آثار و نقطه نظرات باری بوزان، الی ویور و دوویلد و دیگران به کار برده است. این مکتب باتوجه به اینکه کاملاً بر مطالعات امنیتی استوار گشته، جزء اولین رهیافت هایی است که در راستای پایه گذاری جایگاهی مستقل برای مطالعات امنیتی می باشد و تلاش کرده است تا مسائل امنیتی را از دایره تنگ نظامی خارج نماید. مکتب کپنهاگ به عنوان نگرش فرامدرن مطالعات امنیتی بر استقلال مفهومی یا حوزه مطالعاتی (علمی) امنیت تأکید نموده است. باری بوزان به عنوان یکی از پیشگامان منادی استقلال مفهومی امنیت، تلاش کرد مرز میان مطالعات امنیتی با مطالعات استراتژیک را روشن کند. به نظر وی مطالعات استراتژیک صرفاً بر بعد نظامی امنیت تأکید دارد، در حالی که مطالعات امنیتی بررسی ابعاد غیرنظامی امنیت از جمله امنیت اجتماعی و مسئله هویت را مورد توجه قرار می دهد (خلیلی، 1385: 483).

بین الاذهانی بودن امنیت: برای مکتب کپنهاگ موضوعات از طریق زبان تبدیل به موضوعات امنیتی یا دقیق تر تهدید می شوند، این زبان است که موضوع بازیگران خاص یا موضوعات را به عنوان تهدید وجودی علیه یک جامعه سیاسی خاص بیان می کند و در واقع زبان قادر به تفسیر و امنیت سازی است (امیدی و مرادی فر، 1393: 125).

در واقع، مکتب کپنهاگ نقطه نظرات کسانی را که امنیت را فقط در چهارچوب عینی و جدا از ذهن و افکار افراد تلقی می کنند، رد می کند. بوزان نقطه آغاز مسأله امنیت را ذهنی و مبتنی بر تصمیم بازیگران معرفی می کند (ابراهیمی، 1386: 446).

هویت و امنیت اجتماعی: به عقیده بوزان و پیروان مکتب کپنهاگ امنیت اجتماعی متعلق به جهان زیست است نه جهان عقلانیت. جهان زیست تابع تعاملات و مناسبات افراد است که طبعاً در هر شرایطی متفاوت بوده و نمی توان تعریف واحدی برای آن تجویز نمود. امنیت اجتماعی به پیوندها و تعلقات مشترک میان اعضای گروه ها و اجتماعات نظر دارد و به حفظ تعلقات و پیوندهایی که شیرازه مجموعه را تشکیل می دهد، معطوف است. از اینرو مجموعه- ها و گروه ها به دلیل آنکه افراد را به یکدیگر پیوند می دهند، تعلقات مشترکی را دامن می زنند و گونه ای از هویت جمعی هستند و موجب حفاظت و برخورداری از امنیت می گردند (نویدنیا، 1385: 65-62). در بررسی عوامل شکل دهنده به هویت و امنیت اجتماعی، بدون تردید فرهنگ حاکم بر جوامع، نقش قابل ملاحظه ای در شکل دهی به هویت اجتماعی جوامع ایفا می نماید و سیاست خارجی کشورها را متأثر می سازد. یکی از محققین در بررسی نقش فرهنگ در سیاست خارجی می نویسد: «سه محرک برای شکل دادن به سیاست خارجی وجود دارد: فرهنگ، ایدئولوژی و منافع مادی که فرهنگ و ایدئولوژی نقش بیشتری دارند.» وی همچنین تصریح می کند: «فرهنگ می تواند ابزاری برای سیاست خارجی باشد» (Fischer , 2006: 27)

امنیت منطقه ای در مکتب کپنهاک: بوزان و همکارانش در رابطه با سطوح تحلیل امنیتی پنج سطح تحلیل را در نظر می گیرند: 1- بین المللی؛ 2- منطقه ای؛ 3- ملی؛ 4- اجتماعی؛ 5- فردی. بوزان و ویور می کوشند با ارائه نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای (RSCT) ، امنیت بین المللی را مورد مطالعه قرار دهند. به باور بوزان با وجود مهم بودن سطح منطقه ای در دوران جنگ سرد رقابت ابرقدرت ها مانع از ایفای نقش پویش های امنیتی منطقه ای در امنیت بین المللی می شد، اما با پایان جنگ سرد اهمیت سطح منطقه- ای آشکار شده است. به باور اندیشمندان مکتب کپنهاگ هنوز هم در دنیای جهانی شده سرعت انتقال تهدیدات رابطه مستقیمی با فاصله فیزیکی دارد، هرچه فاصله کمتر، سرعت انتقال بیشتر. بدین سان رویکرد منطقه گرای اندیشمندان این مکتب در حد فاصل دو رویکرد جهان گرا و واقع گرا قرار می گیرد (نصری، 1381: 586).

شکل گیری و ظهور گفتمان مقاومت

پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 باعث تکوین هویت جدیدی برای این کشور در عرصه داخلی و بین المللی گردید، هویتی که مهمترین ساختار بین الذهنی قوام دهنده به آن، هنجارهای نشأت گرفته از فرهنگ ایرانی-اسلامی بود. لذا براساس هویت «انقلابی- اسلامی» شکل گرفته برای جمهوری اسلامی ایران، ملاک های متفاوتی برای «خودی ها» و «دگرها« در عرصه فراملی و نیز ملی ایجاد گردید و براساس همین ملاک ها مرزهای جدیدی میان دوست و دشمن ترسیم و وقایع بیرونی (همچون مسئله اعراب و فلسطین) نیز تعبیر و تفسیر گردید (Moshirzadeh,2010: 156).

از طرف دیگر دست نشاندگی و نزدیکی اسرائیل با آمریکا که در دورۀپهلوی به عنوان عاملی در نزدیکی دو کشور به شمار می آمد، پس از پیروزی انقلاب و باتوجه به آرمان نه شرقی و نه غربی آن، خود به یکی از مهمترین عوامل تقابل ایران و اسرائیل به عنوان بازیگر مورد حمایت و دست نشانده غرب بویژه آمریکا به شمار آمد. لذا رژیم اسرائیل در اندیشه انقلاب اسلامی تحت رهبری امام خمینی (ره) شناخته شد و ضمن رد مشروعیت جعلی آن، محو و نابودی اسرائیل به عنوان یکی از مهمترین اهداف انقلاب اسلامی مورد توجه قرار گرفت. بدین ترتیب، روابط میان تهران - تل آویو که در حد فاصل سال های 1979- 1953 به صورتی کاملاً ساختاری در حال گسترش بود، بدل به تنشی فزاینده شد (Takeyth ,2006: 83-84).

تقابل ایران با اسرائیل در شرایطی به وقوع پیوسته است که موقعیت ژئواستراتژیکی و ژئوپلیتیکی و حتی ژئواکونومیکی ایران سبب وزن بالای ایران در معادلات قدرت در منطقه گردیده است و امکان شکل گیری نظام امنیتی جدید در منطقه خاورمیانه را تسهیل نموده است. بخصوص آنکه آرمان ها، هنجارها و ارزش های هویت بخش به انقلاب اسلامی با منشاء اندیشه های عاشورایی شیعه به عنوان یک گفتمان فراملی مطرح گردیده است که نه تنها شیعیان و جهان اسلام و امت مسلمان بلکه کلیه مظلومان و مستضعفان جهان را شامل گردیده است. این اندیشه در بین ملت های تحت ظلم منطقه همانند سوریه، لبنان، فلسطین و عراق به گفتمان غالبی تحت عنوان گفتمان مقاومت تبدیل شده است که ضمن تأثیر از انقلاب اسلامی ایران، به نمایش اقتدار ملی جمهوری اسلامی ایران در محیط امنیتی منطقه خاورمیانه تبدیل گشته است و معادلات امنیتی آن را به ضرر امنیت اسرائیل تغییر و موجودیت و بقاء آن را مورد تردید و تهدید قرار داده است (اکبری، پیشین: 53-52).

بر این اساس، شاهد شکل گیری جنبش های مقاومت همانند حزب اله لبنان در مرزهای اسرائیل و تقویت و شکل گیری جریانات مقاومت در درون اراضی اشغالی همانند جهاد اسلامی و حماس می باشیم که منبعث از اندیشه های انقلاب اسلامی و حمایت های مادی و معنوی جمهوری اسلامی ایران، با رد مشروعیت اسرائیل، امنیت و بقاء آن را با مخاطره جدی مواجه ساخته اند.

از طرف دیگر، برقراری اتحاد با سوریه نیز در جهت تقویت محور مقاومت و تضعیف امنیت اسرائیل همواره مدنظر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است. سوریه به عنوان یکی از کشورهای خط مقدم جبهه با اسرائیل همواره از اهمیت بسیار زیادی در منطقه خاورمیانه و منازعه اعراب و اسرائیل برخوردار بوده است. لذا در کنار نقش سوریه در جلوگیری از شکل گیری یک جبهه عربی بر ضد ایران در دوران جنگ تحمیلی، یکی از اهداف عمده اتحاد استراتژیک ایران با سوریه، تقویت این کشور (به عنوان یکی از اضلاع محور مقاومت) در مقابل رژیم صهیونیستی بوده است (حاجی یوسفی، 1382: 148).

در واقع شکل گیری جریانات مقاومت که به نوعی ملهم از شعارهای انقلاب اسلامی به معنای ایستادگی و مقاومت در برابر قدرت های زیاده طلب برای احقاق حقوق خود بود، موجبات تجربه عملی برای دیگر مقاومت های منطقه بخصوص در برابر رژیم اشغالگر قدس را محیا گردانید. به عنوان مثال ایستادگی و مقاومت حزب اله در مقابل اشغالگری اسرائیل در سال 2000 و نیز در طی جنگ 33 روزه (2006)، الگویی برای ملت فلسطین گردید که نتایج آن در جنگ 22 روزه (2007- 2008) نشان داده شد. مقابله و پیروزی مقاومت حزب اله و حماس در برابر اسرائیل و پیوند قوی آنها با انقلاب اسلامی، پدیده مقاومت را به عنوان بازیگری مهم در صحنۀمنطقه ای و بین المللی مطرح نموده است.

پیوستگی و نیاز متقابل دو پدیده انقلاب اسلامی و مقاومت شرایط جدیدی از مولفه قدرت فراملی را به وجود آورده است و چارچوب های امنیتی منطقه خاورمیانه را دچار تحول و به طور خاص امنیت اسرائیل را به عنوان واحدی غیرمشروع و عامل استعمار غرب به چالش کشیده است. لذا همواره اسرائیل، ایران و محور مقاومت را به عنوان تهدیدی وجودی برای خود دانسته است.

از طرف دیگر و با گذشت زمان اتحاد میان اعضای شکل دهنده به محور مقاومت (ایران، سوریه، حزب اله و غیره) فراتر از یک اتحاد تاکتیکی، بلکه راهبردی نیز شده است. در سال های اخیر با سیاست های ایران در منطقه به ویژه پس از حمایت های ایران در جنگ های 22 روزه از مردم غزه و 33 روزه از حزب اله و عدم نتیجه گیری رژیم صهیونیستی در این حملات، محبوبیت ایران در میان افکار عمومی سوریه و لبنان فزونی یافته است. این امر بدون تردید موجبات تقویت محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران و افزایش نفوذ آن در میان ملت های منطقه را فراهم ساخته است. آنچه به عنوان زنجیره اتصال جریان ها و کشورهای وابسته به محور مقاومت همواره مورد تأکید این ائتلاف بوده است، حمایت از آرمان فلسطین در منطقه و حفظ عزت و کرامت مردم مسلمان و مستضعف منطقه می باشد (پارسای و مطهرنیا، 1393: 123).

در واقع محور مقاومت با الگوبرداری از انقلاب اسلامی و تحت رهبری جمهوری اسلامی ایران به قدرتی کارآمد در محیط امنیتی منطقه خاورمیانه مبدل گردیده است که توانسته است با نقاط ضعف دشمن درگیر شود و دشمن (در درجه نخست اسرائیل) را وادار به انفعال نماید. امروزه و در ساختار امنیتی منطقه خاورمیانه و زیرمجموعه شامات تنها قدرت کارآمد در برابر نظام سلطه و بخصوص اسرائیل به عنوان مهمترین بازیگر حافظ منافع غرب به ویژه آمریکا که روابطی ناگسستنی با این رژیم جعلی داشته و دارد، محور مقاومت می باشد. بخصوص آنکه در سال های اخیر امنیت و بقاء اسرائیل به عنوان مهمترین مولفۀمورد توجه در سیاست خارجی این رژیم جعلی، از جانب مقاومت و در شرایطی کاملاً نابرابر با شیوه هایی نامتقارن و با اتکا به ایمان و نیز مردم خود و در پرتو آرمان های نشأت گرفته از انقلاب اسلامی ایران مورد تهدید قرار گرفته است.

هویت مجموعه امنیتی محور مقاومت

بدون تردید از مهمترین مولفه های مجموعه های امنیتی منطقه ای و نیز زیرمجموعه های آنها که مورد توجه اندیشمندان مکتب کپنهاگ نیز واقع گردیده است هویت می باشد. نظریه پردازانی همانند باری بوزان و ویوور به عنوان بنیان گذاران مکتب کپنهاگ، همانند هنجارهای هویت بخش به انقلاب اسلامی ایران که در اواخر دهه 1970 تبیین شد، بر ضرورت کاربرد نشانه های هنجاری ارزشی، ایستاری، فرهنگی و اجتماعی در سیاست بین الملل تأکید می کنند. هویت ها و عناصر شکل دهنده به ایشان نقشی کلیدی در شکل گیری مجموعه های امنیتی و تعارضات و موافقت های شکل گرفته در آن دارد. در این میان نقش هویت در خاورمیانه از اهمیت ویژه و فوق العاده ای برخوردار می باشد به گونه ای که به عقیدۀباری بوزان اختلافات هویتی در مجموعه امنیتی خاورمیانه سبب کشمکش های خونینی گردیده است.

از طرف دیگر، هویت در شکل گیری و نیز استحکام و قدرت یافتن گفتمان مقاومت و مجموعه امنیتی محور مقاومت از نقش برجسته ای برخوردار می باشد که تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران و ارزش ها و هنجارهای ناشی از آن (منابع هویت ساز جمهوری اسلامی ایران) بوده و هست. اهمیت هویت در تقویت جایگاه و موقعیت محور مقاومت در محیط امنیتی منطقه خاورمیانه بدان سبب است که مولفه های هویتی، ایدئولوژیکی، ارزشی و اعتقادی به موازات چگونگی بهره گیری از ابزارهای مادی، می تواند در تولید قدرت ملی و مقاومت در برابر تهدیدات بین المللی و منطقه ای (همانند خطر اسرائیل) نقش آفرین باشد (عباسی و همکاران، 1392: 125).

بدون تردید شناخت ماهیت محور مقاومت و هویت آن، ریشه در انقلاب اسلامی ایران و منابع هویت بخش آن دارد. بسیاری از شاخص های فرهنگ سیاسی حاکم بر انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران ماهیت هویت گرا، عدالت جویانه و شالوده شکن داشته است. این امر نقش موثری در شکل گیری جنبش های مقاومت اسلامی از جمله جنبش های اسلامی در لبنان و فلسطین ایفا کرده است که ضمن ساختارشکنی بین المللی، اقتدار و امنیت اسرائیل را در مجموعه امنیتی خاورمیانه با تهدید روبرو ساخته است. در پرتو چنین فرآیندی (پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری محور مقاومت) مولفه های فرهنگ اجتماعی که در طول سالیان دراز ماهیت دینی و اجتماعی داشته است، به حوزه نظامی و استراتژیک انتقال یافته است و در نتیجه ماهیتی عمل گرا یافته است. لذا هویت شکل گرفته شده در قالب محور مقاومت، چارچوب های امنیتی حاکم بر منطقه خاورمیانه و به خصوص امنیت اسرائیل را متأثر ساخته است. زبان سیاسی مقاومت می تواند در کشورهایی ظهور کند که از قابلیت فرهنگی خاصی برخوردار باشند و اندیشه مقاومت و واکنش نسبت به فضای اجتماعی نابرابر را در برخورد با فرایندهای تهدید مورد استفاده قرار دهند. مقاومت لبنان توانست نشان بدهد که قدرت مقاومت در سایر کشورهایی که دارای زیرساخت های اندیشه ای – ارزشی مشابه با ایران هستند، به وجود می آید. زمینه چنین مقاومتی در سایر کشورهای خاورمیانه نیز وجود دارد. تحقق این امر، در شرایطی امکانپذیر است که زمینه های کنش گفتمانی در برابر نیروها و بازیگران تهدید کننده وجود داشته باشد (Farzaneh, 2007: 94)

مطابق مطالب مذکور، شناخت مفاهیم و ارزش ها و هنجار-های شکل دهنده به هویت محور مقاومت بدون شناخت منابع هویت ساز انقلاب اسلامی ایران ممکن نمی باشد. در واقع انقلاب اسلامی و ارزش ها و هنجارهای آن به عنوان آبشخوری برای هویت بخشی به جریانات مقاومت اسلامی به شمار آمده است. بطورکلی، زبان سیاسی مقاومت اسلامی از مرزهای ژئوپولیتیکی ایران خارج شده و به سایر حوزه های جغرافیایی منتقل شده است. بطوریکه حتی عناصر هویت بخش شیعی در جمهوری اسلامی ایران توانسته هویت مقاومت حتی در درون جوامع غیرشیعی همچون فلسطین را تحت تأثیر قرار دهد. لذا در ادامه مهمترین منابع هویت بخش انقلاب اسلامی ایران و محور مقاومت اسلامی نشأت گرفته از آن، که سبب رد مشروعیت اسرائیل و تقابل جمهوری اسلامی ایران و نیز بازیگران محور مقاومت با امنیت و موجودیت رژیم صهیونیستی مورد توجه قرار می گیرند.

نگاه ضدغربی انقلاب اسلامی و محور مقاومت

انقلاب اسلامی ایران انقلابی بر علیه سلطۀغرب بر ایران و نیز منطقۀخاورمیانه بود که تقابل با نظام دوقطبی جهانی به رهبری شوروی و به ویژه آمریکا در شعار نه شرقی و نه غربی آن و نیز رفتار عملی آن قابل مشاهده است. از طرفی، هدف راهبردی آمریکا در منطقۀخاورمیانه حفظ موجودیت اسرائیل بوده است. در تحولات خاورمیانه، اسرائیل گزینه ای مطمئن و مورد اعتماد نظام سرمایه داری و در رأس آن ایالات متحده است که بتواند نظم موجود را حفظ کند.

اسرائیل نیز خود هرگز ماهیت غربی خود را انکار نکرده و حتی بدان افتخار و آن را عامل برتری خود نسبت به سایر ملل خاورمیانه شمرده است. لذا نوک پیکان طغیان انقلابی ملت ایران و به تبع آن محور مقاومت اسلامی، علیه سیاست های غرب و بخصوص آمریکا به سمت اسرائیل، نماینده دست نشانده و مخلوق آن قدرت ها در خاورمیانه، نشانه رفته است. در همین راستا، جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت در طول سال های پس از انقلاب اسلامی همواره از دشمنی با اسرائیل برای فشار بر قدرت های غربی و مهار تهدیدهای آنها علیه خود بهره برده است (آهویی، 1388: 20).

لذا یکی از عوامل تقابل انقلاب اسلامی و به تبع آن محور مقاومت با اسرائیل، ماهیت و هویت ضداستعماری و ضداستثماری محور مقاومت تحت تأثیر ارزش ها و آرمان های هویت بخش انقلاب اسلامی ایران بوده است. در طرف مقابل هویت اسرائیل در پیوند با غرب و قدرت های برتر غربی و در رأس آنها آمریکا و حمایت های گسترده آنها شکل گرفته شده است. اتحاد با قدرت های برتر جهانی و نیز قدرت های منطقه ای همواره از بدو تشکیل کشور جعلی اسرائیلی در دکترین امنیتی آن قرار داشته است. لذا همواره هویت غرب ستیز انقلاب اسلامی و محور مقاومت در تقابل با هویت غرب گرا بخصوص آمریکا محور اسرائیل قرار داشته و دارد و مقاومت و مبارزه با اسرائیل به عنوان خط مقدم مقابله با غرب و آمریکا به شمار آمده است.

هویت اسلامی- شیعی انقلاب اسلامی و محور مقاومت

در تحلیل رفتار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و به تبع آن مواضع محور مقاومت در قبال اسرائیل، هویت اسلامی- شیعی انقلاب اسلامی نقش تعیین کننده ای در تعریف منافع و نیز اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران داشته و دارد. احساس وابستگی ایرانیان به فرهنگ، ایده ها و ارزش های اسلامی به ویژه شیعی و تعلق به یک محیط جغرافیایی – مذهبی ویژه از مهمترین مسائل هویت بخش به انقلاب اسلامی و نیز محور مقاومت به شمار می آید و سبب پر رنگ شدن هویت اسلامی – شیعی در آن گردیده است. در واقع، روح ایرانی و مذهب شیعه در زمرۀعوامل بازتولید قدرت سیاسی در ایران است. این مولفه ها را باید اصلی ترین شاخص های زبان سیاسی مقاومت اسلامی دانست. این امر اصلی ترین عامل تولید کننده قدرت مقاومت در ساختار سیاسی ایران محسوب می شود (Hutchinson , 2005: 31)

گفتمان انقلاب اسلامی ایران بدون تردید سبب تجدید حیات و هویت اسلام انقلابی و ارائۀهویت جدیدی بر پایۀارزش ها و باورهای اسلامی- شیعی برای ایرانیان گردیده است. لذا ایدئولوژی نشأت گرفته از انقلاب اسلامی که به الگوی نهضت های مقاومت و آزادیبخش منطقه مبدل گردیده است دربردارندۀایده و آرمان یک هویت ملی و منطقه ای نوین بر پایۀارزش ها و اصول اسلامی بوده است. بخش قالبی از هویت اسلامی- شیعی جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت در تقابل با هویت و موجودیت و در نتیجه امنیت و بقاء اسرائیل قرار داشته و دارد. اگرچه موضع ایران در قبال اسرائیل و امنیت ملی آن از منظر منافع ملی نیز قابل بحث است اما وجه غالب آن دینی و اسلامی (شیعی) بوده و هست. از یکسو عنصر دین پویایی سیاست خارجی و همبستگی ایران با کشورها و ملت های مسلمان را در برداشته است و از سوی دیگر انقلاب اسلامی ایران الهام بخش تجدید حیات بیداری اسلامی (و نهضت های مقاومت اسلامی) در جهان اسلام بوده است (سبحانی، 1390: 320).

در ادامه ضمن بیان مختصر مهمترین مفاهیم اسلامی-شیعی شکل دهنده به هویت مذهبی انقلاب اسلامی و محور مقاومت شامل مفاهیمی چون امت محوری، عدالت محوری و نفی سبیل که امنیت و بقاء اسرائیل را به مخاطره انداخته اند، تضاد ایشان با هویت تعریف شده اسرائیلی که ماهیتی صهیونیستی دارد بیان می گردد.

1- امت محوری

براساس هنجارهای موجود در متون مذهبی تشیع، واحد تحلیل نه دولت سرزمینی دارای حاکمیت، بلکه امت اسلامی به شمار می آید. براساس این عقیده امت اسلامی در فراسوی مرزهای ایجاد شده توسط استعمار قرار دارد. مستضعفین و مظلومان جهان نیز در این واحد معنی می یابند که می بایستی به کمک آنها شتافت. از اینرو سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و نهضت مقاومت نشأت گرفته از آن بایستی در خدمت اهداف امت اسلامی بوده و منافع آنها را در اولویت قرار دهد (آقایی و رسولی، 1388: 12).

بر همین اساس، امام خمینی (ره) به عنوان پایه گذار انقلاب اسلامی و نهضت های مقاومت می فرمایند: «ما برای دفاع از اسلام و ممالک اسلامی و استقلال ممالک اسلامی در هر حال مهیا هستیم. برنامه ما برنامه اسلام است، وحدت کلمه مسلمین است، اتحاد ممالک اسلامی است، برادری با جمیع فرق مسلمین است در تمام نقاط عالم، همپیمانی با تمام دول اسلامی است در سراسر جهان؛ مقابل صهیونیست، مقابل اسرائیل، مقابل دول استعمارطلب».

لذا گفتمان اسلام انقلابی و مبارزه با اسرائیل از ابتدای ظهور خط مشی ارتباط مستقیم با ملت های عربی، فارغ از حکومت های آنها را در پی گرفت. چنین سیاستی، درهای جدیدی را در مبارزه با اسرائیل گشود. تأسیس جنبش های مقاومت انقلابی و مردمی در برابر اشغالگری اسرائیل و در رأس آن حزب اله لبنان و جهاد اسلامی در فلسطین و نیز آغاز نهضت انتفاضه در سرزمین های اشغالی، همگی در پرتو الگوی انقلاب اسلامی و نگاه امت محور آن و تأثیرات رهبری امام خمینی به عنوان رهبری این امت محقق گردیده است. لذا نگاهی ضداسرائیلی که مشروعیت و موجودیت اسرائیل را همواره مورد تردید قرار داده است به عنوان طرز نگاه رهبری امت اسلامی همواره موجودیت و بقای اسرائیل را تهدید نموده است.

بر این اساس، جمهوری اسلامی ایران به عنوان ام القری در جامعۀمسلمین نمی تواند نسبت به وضعیت فلسطینیان و موجودیت نامشروع اسرائیل سکوت اختیار نماید، بلکه آینده امت اسلامی و مهمترین مسألۀآن یعنی قدس شریف و اشغالگری اسرائیل با موجودیت و هویت ایرانی گره خورده است و نمی توان این دو را جدا از یکدیگر مورد ملاحظه قرار داد. لذا جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت، امنیت و بقاء خویش را در امنیت امت اسلامی و منافع آن ادغام نموده است و تهدید امنیت مسلمین در فلسطین تهدیدی برای امنیت و بقاء جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت به شمار می آید و بالعکس.

2- عدالت محوری و ظلم ستیزی

از مهمترین مفاهیم و ارزش های اسلامی و شیعی هویت بخش به انقلاب اسلامی و محور مقاومت، عدالت محوری و نیز ظلم ستیزی بوده است. عدالت جویی یکی از ارزش های فرهنگ اسلامی است که بدل به نوعی ارزش در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز شده است. بازتاب این ارزش را می توان در تأکید حمایت از مسلمانان جهان و یا حمایت از جنبش های عدالت خواه و آزادی بخش مانند حزب اله لبنان یا نهضت آزادی بخش فلسطین مشاهده کرد که در تقابل کامل با امنیت اسرائیل در مجموعه امنیتی خاورمیانه قرار دارد و موجب تیرگی هرچه بیشتر روابط میان جمهوری اسلامی ایران و این رژیم را سبب گشته است.

دولت جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر هنجار و آموزه عدالت خواهی و عدالت گستری، آن را به همراه معنویت تنها پایه های ایجاد نظم و صلح پایدار در جهان دانسته و به این ترتیب میان عدالت و امنیت رابطه ای مستقیم برقرار و تعریف می کند (رسولی ثانی آبادی، 1390: 43).

انقلاب اسلامی با گفتمان عدالت محوری برای بشریت و ایستادگی و مقاومت در مقابل استکبار توانسته است گفتمان مقاومت را در منطقه توسعه دهد و با ارائه الگوی شیعی، پیروزی و مقاومت در برابر ظلم و ستم را نوید بخشد. همچنین باورهای شیعی، به عنوان یکی از مولفه های قدرت در انقلاب اسلامی نقش قابل ملاحظه ای در شکل گیری هویت ظلم ستیز جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت و تهدیدات امنیتی ناشی از آن برای اسرائیل داشته است. لذا غلبه اندیشه شیعی بر انقلاب اسلامی و محور مقاومت ضمن آنکه مولفه مهمی از قدرت فراملی را به وجود می آورد، مشروعیت اسرائیل به عنوان موجودیتی سیاسی که در نتیجه ظلم و ستم بر ساکنین واقعی فلسطین شکل گرفته است را با تردید مواجه می سازد و امنیت و بقاء آن را به چالش می کشد. بر همین اساس، فوکویاما در کنفرانس اورشلیم با عنوان بازشناسی هویت شیعه می گوید: «شیعه پرنده ای است که بالاتر از تیررس ما (غرب و اسرائیل) پرواز می کند. این پرنده دو بال سبز و سرخ دارد که بال سبز آن مهدویت و عدالت خواهی و بال سرخ آن عاشورا و شهادت طلبی است. این پرنده زرهی به تن دارد که آن زره ولایت فقیه است» (اکبری، پیشین: 165).

براساس مطالب مذکور، عدالت محوری و مقاومت در برابر ظلم و حمایت از مستضعفین و مظلومین به عنوان وظیفه دینی و با امید به وعده های الهی به عنوان جزء لاینفکی از هویت اسلامی و شیعی انقلاب اسلامی و محور مقاومت بدل گردیده است و زمینه ای برای تقویت گفتمان مقاومت را ممکن گردانیده است.

3- قاعده نفی سبیل

از دیگر ارزش های شکل دهنده به هویت اسلامی انقلاب اسلامی و نهضت های مقاومت منبعث از آن، قاعده نفی سبیل است. قاعده نفی سبیل از قواعد مهم فقه اسلام است. براساس این قاعده حق سلطه کافران بر مسلمانان نفی شده است. این قاعده برگرفته از این آیه قرآن است که«و لَنْ یَجْعَلِ اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی المُوْمِنینَ سَبیلاً / خداوند برای کافران راه سلطه و نفوذ بر مسلمانان را قرار نداده است (نساء/141)» و امام خمینی نیز با تأکید بر این قاعده اسلامی می فرمایند: «قرآن می گوید هرگز خدای تبارک و تعالی سلطه ای برای غیرمسلمان بر مسلمان قرار نداده است، هرگز نباید یک همچون چیزی واقع بشود؛ یک تسلطی، یک راهی، حتی یک راه نباید پیدا کند» (غفاری هشتجین و علیزاده، 1391: 186).

از منظر اسلام، سلطه دشمنان بر جامعه مسلمانان امری نارواست و شدیداً نفی شده است. بر همین اساس جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت اسلامی، اسرائیل را مظهر سلطه ارزش های غربی و استعمارگرایانه دانسته و سلطه و نفوذ اسرائیل بر فلسطین و قدس شریف، به عنوان قبله نخستین مسلمین را مصداق قاعده نفی سبیل می دانند. لذا ضمن رد هرگونه سازش با رژیم صهیونیستی بر محو این رژیم جعلی تأکید و امنیت آن را با رد مشروعیت اسرائیل، در مجموعه امنیتی خاورمیانه مورد تهدید قرار داده اند.

تجربه تاریخی

از دیگر منابع هویتی جمهوری اسلامی ایران و نیز سایر بازیگران محور مقاومت، علاوه بر ارزش ها و ایده های اسلامی و نیز غرب ستیزی و استعمارستیزی، تجربه تاریخی ملت های آنها در قبال اسرائیل بوده است. برای نمونه ادراک و تلقی خاصی که جامعه ایرانی در سال 1357 ه ش/1979م و بعد از آن نسبت به تاریخ معاصر داشته است منبعی است که در چارچوب آن جهان حال حاضر برای انقلابیون معنادار شده است. مردم ایران و سیاست گذاران جمهوری اسلامی ایران، تاریخ معاصر ایران و سرنوشت آن را در نظام روابط بین الملل در قالب رفتار تهاجمی قدرت های استعمارگر از جمله آمریکا و دست نشانده آن یعنی اسرائیل با بار منفی درک می کنند (متقی و کاظمی، 1386: 234).

در چنین فضای فکری الگوی رفتاری و جهت گیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و به تبع آن محور مقاومت اسلامی در قبال اسرائیل شکل گرفته است. در قالب همین ذهنیت تاریخی است که ایرانیان در تاریخ خود، جهان را در چارچوب معنویت گرایانه و اخلاقی درک می کنند و نگرش عدالت گرایانه دارند و برای خود رسالتی جهانی و رهایی بخش قائل اند. تأثیر این ذهنیت را می توان در انقلاب اسلامی و ذهنیت انقلابیون از ماهیت، هویت و رسالت انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن در عالم کنونی یافت که در نتیجه آن تعارض هویتی جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل و به تبع آن تهدید امنیت رژیم صهیونیستی از جانب جمهوری اسلامی ایران و نیز محور مقاومت قابل درک و فهم می باشد.

در کنار جمهوری اسلامی ایران، تجربیات تاریخی شکل دهنده به هویت سایر بازیگران محور مقاومت نیز سبب تقابل ایشان با اسرائیل گردیده است. هویت جعلی و اشغال گرایانه رژیم صهیونیستی و حتی عدم پایبندی سیاست مداران اسرائیلی به حدود مرزی تعیین شده در سال 1948 سبب گردیده است تا فلسطینیان و نهضت های مقاومت اسلامی همچون حماس همواره نگاهی اشغالگر به اسرائیل داشته و موجودیت نامشروع آن را به مخاطره اندازند. جنگ 22 روزه غزه در فاصله زمانی 27 دسامبر 2008 تا 17 ژانویه 2009 و شکست و عزیمت ارتش اسرائیل در برابر شبه نظامیان حماس در جنگی نامتقارن نمونه ای از تهدید امنیت ملی اسرائیل از جانب نیروهای مقاومت فلسطینی است که همواره به اسرائیل به عنوان نیرویی اشغالگر نگریسته اند.

همچنین سازمان سیاسی- نظامی حزب اله لبنان که در سال 1982 و در نتیجه تجاوزات و اشغالگری اسرائیل در جنوب لبنان به مدت 18 سال به اشغال جنوب لبنان در سال 2000 خاتمه داد، همواره اسرائیلیان را به عنوان نیروهایی تجاوزگر شناخته اند. در نتیجه موجودیت و بقاء خویش را در تقابل با اسرائیل و امنیت ملی آن جستجو می کنند و همواره مورد تجاوز و تهدید از جانب اسرائیل و هم پیمانان غرب آن به ویژه ایالات متحده قرار گرفته اند. تجاوزاتی که علاوه بر ابعاد نظامی آن همچون جنگ 33 روزه در سال 2006 (جنگ ژوئیه) که با شکست تهاجم اسرائیل به جنوب لبنان و دفاع حزب اله در جنگی چریکی و نامتقارن، ابعاد سیاسی و اقتصادی نیز یافته است. همچنین سوریه که از سال 1967 و در طی جنگ شش روزه بخش بزرگی از بلندی های جولان را در اشغال اسرائیل دیده است، همواره نگاهی اشغالگر به اسرائیل داشته است. این امر با حکومت بشار اسد و نزدیکی بیشتر سوریه به محور مقاومت و سابقه تاریخی نزدیکی جمهوری اسلامی ایران و سوریه و حمایت آن از حزب اله لبنان و نیروهای جهادی در فلسطین را محقق نموده است. لذا تجربه تاریخی خود به عنوان یکی از عوامل اصلی هویت بخش به محور مقاومت، شرایط تقابل ایشان با اسرائیل و تهدید امنیت و بقاء آن را ممکن ساخته است.

نتیجه گیری

بدون تردید مجموعه امنیتی محور مقاومت به عنوان یکی از زیرمجموعه های امنیتی در منطقه خاورمیانه توانسته است تا نظم امنیتی این منطقه را تغییر و امنیت اسرائیل و نیز منافع هم پیمانان غربی آن به ویژه ایالات متحده را دچار خدشه نماید. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر اندیشه های اسلامی- شیعی و غلبه گفتمان های عدالت محوری، ظلم ستیزی و حمایت از مستضعفین بر آن، جمهوری اسلامی ایران ضمن مقابله با نظام دوقطبی حاکم بر روابط بین الملل و منافع ایشان، مشروعیت اسرائیل به عنوان مهم ترین متحد آمریکا را مورد تردید و بر محو این غدۀسرطانی از منطقه خاورمیانه تأکید نموده است.

لذا به تدریج گفتمان مقاومت، مورد توجه ملت های مظلوم و تحت سیطره غرب و تجاوز اسرائیل قرار گرفت و این امر به شکل گیری مجموعه امنیتی محور مقاومت با محوریت جمهوری اسلامی ایران انجامید که بیش از هر چیز امنیت اسرائیل را مورد تهدید و تردید قرار داده است. مولفه هایی همچون وجود و شکل گیری هویتی مشترک بخصوص در غالب هویت مذهبی (اسلامی- شیعی) و نیز وجود ذهنیت منفی تاریخی مشترک در قبال اسرائیل و بین الاذهانی گردیدن خطر اسرائیل در میان ملت های ایشان موجب شکل گیری الگوهای دوستی و دشمنی و نیز وابستگی امنیتی متقابل میان بازیگران مجموعه امنیتی محور مقاومت گردیده است. این امر سبب پایداری و قوام این زیرمجموعه امنیتی در منطقه خاورمیانه گشته است.

در بررسی مجموعه امنیتی محور مقاومت، هویت به عنوان مولفه ای که مورد تأکید اندیشمندان مکتب کپنهاگ بخصوص باری بوزان نیز می باشد، نقش قابل توجهی در تقابل بازیگران این مجموعه با اسرائیل و تهدید بقا و امنیت آن داشته است. بخش غالبی از هویت شکل گرفته در میان بازیگران محور مقاومت تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران و مولفه های هویت بخش به آن قرار داشته و دارد. بر این اساس، هویتی اسلامی- شیعی با تأکید بر امت محوری، عدالت محوری و ظلم ستیزی براساس قاعده نفی سبیل و تقابل با استعمار غرب و نیز هویت تاریخی شکل گرفته در میان بازیگران محور مقاومت در نتیجه اشغالگری های اسرائیل از بدو شکل گیری آن، مهمترین منابع هویت ساز محور مقاومت به شمار می آیند که بیش از هرچیز تقابل با اسرائیل را مدنظر داشته اند.

فهرست منابع

فارسی:

1- آقایی، سیدداوود و رسولی، الهام (1388)، «سازه انگاری و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال اسرائیل»، فصلنامه سیاست، دوره39، ش1-

2- آهویی، مهدی (1388)،»تحول نگاه ایرانی به رژیم صهیونیستی: از گذشته تا حال«، فصلنامه دانش سیاسی، س5، ش1-

3- ابراهیمی، نبی اله (1386)،»تأملی بر مبانی و فرهنگ مکتب کپنهاگ«، فصلنامه سیاست خارجی، س21، ش2-

4- اکبری، حسین (1388)،»پدیده مقاومت، بسترساز اعمال قدرت فراملی جمهوری اسلامی ایران«، مجله سیاست دفاعی، س17، ش66-

5- امیدی، علی و مرادی فر، سعیده (1393)، «برسازی امنیتی فعالیت هسته ای ایران«، فصلنامه پژوهشی سیاست جهانی، دوره3، ش4-

6- پارسای، رضا و مطهرنیا، مهدی (1393)،»اثرگذاری محور ایران، سوریه و حزب اله بر منافع آمریکا در خاورمیانه «، فصلنامه سیاست دفاعی، س22، ش86-

7- حاجی یوسفی، امیرمحمد (1382)، ایران و رژیم صهیونیستی از همکاری تا منازعه، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع).

8- خلیلی، رضا (1385)، «تبارشناسی مطالعات امنیتی»، فصلنامه مطالعات راهبردی، س9، ش33-

9- رسولی ثانی آبادی، الهام (1390)،»هویت انقلابی- اسلامی نظام جمهوری اسلامی ایران در گفتمان های مختلف سیاست خارجی«، فصلنامه سیاست خارجی، س25، ش96-

10- رضا خواه، علیرضا (1391)،»بیداری اسلامی و آینده محور مقاومت«، خبرگزاری فارس http: //www. farsnews. com

11- سبحانی، مهدی (1390)،»کاربست عناصر هویتی بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران «، فصلنامه سیاست خارجی، س25، ش2-

12- عباسی، مجید و دیگران (1392)،»نظریه موازنه تهدید: دلایل ساختاری شکل گیری و گسترش اسلام سیاسی و مقاومت اسلامی در خاورمیانه «، فصلنامه رهیافت انقلاب اسلامی، س7، ش24-

13- غفاری هشجین، زاهد و علیزاده، قدسی (1391)، «مولفه های اساسی بیداری اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی (ره)«، دوفصلنامه مطالعات بیداری اسلامی، س1، ش1-

14 - متقی، ابراهیم و کاظمی، حجت (1386)، «سازه انگاری، هویت، زبان و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران«، فصلنامه سیاست، دوره 37، ش4-

لاتین:

1 Farzaneh, Mateo Mohammad (2007). Shi Ideology , Iranian Secular, Nationalism and the Iran – Iraq War (1980- 1988). Studies in Ethnicity and Nationalism. Vol. 7- No. 1-

2 Fischer , Markus (2006). Culture and Foreign Politics, The Limits of Culture; Islam and Foreign Policy. Brenda Shaffer ed. MIT Press.

3 Moshirzadeh , H (2010). Domestic Ideational of Iran ’s Foreign Policy. Iranian Review of Foreign Affairs. Vol. 1- No. 1-

4 Takeyh, R (2006). Iran, Israel and the Politics of Terrorism. Survival: Global Politics and Strategy. Vol. 48- No. 4-

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان