بدوران اول، خزائن عباسیان آباد بود و آن مال بی حساب که ببغداد میرسید بیدریغ خرج میشد مخارج شخصی مأمون روزانه ششهزار دینار یعنی بسال دو ملیون و یکصد و نود هزار دینار میشد .اما این وضع نماند و در قرن چهارم در آمد دولت عباسی چیزی معادل یک بیستم ایام هارون بود که جنگها و فتنه ها نیروی دولت و قوت کشور را برده بود.
رونق مالی دولت مایه رفاه عموم بود و نرخها ارزانی گرفت.خطیب بغدادی از گفته داود بن معیر آورده که بزمان منصور گوسفند بدرمی بود و بره بچهار دانگ درم.دانگ یک ششم درم است .خرما شصت رطل بیک درم و روغن زیتون شانزده رطل بیک درم و روغن هشت رطل بیک درم بود.گوشت گاو را نود رطل بدرمی جار میزدند گوشت گوسفند شصت رطل به درمی بود و عسل را ده رطل بیک درم میشد خرید.
زراعت
خلیفگان عباسی بکار زراعت توجه بسیار داشتند و بحفر ترعه ها و بنای پلها میپرداختند .زمینهای میان دجله و فرات حاصلخیزترین زمینهای آنروزگار بود که دولت در کار اداره آن مستقیما نظر میکرد و برای بهبود زراعت آن میکوشید.در این زمینها شبکه ای از ترعه ها پدید آمده بود که آب دجله و فرات را بهمه جا میرسانید و استعداد کشاورزی آنرا فزون می کرد و همه جا باغ و مزرعه شد چنانکه این سرزمین را از فراوانی درخت و زراعت و سبزه سواد گفتند.
مساحت سواد چنانکه خطیب بغدادی گوید سی و شش ملیون جریب ده هزار ذرعی بود.
منصور در کار آبیاری سواد دقتی داشت و همه اراضی ساحل غربی دجله و کناره خلیج فارس را آباد کرد بدوران او همه زمینها میان صحرای عرب و جبال کردستان کشتزارهای پرخیر و برکت بود.به آبیاری بغداد نیز توجه خاص داشت و کانالی از دجله و کانال دیگر از فرات ببغداد رسانید که آب بهمه خیابانها و کوچه ها و خانه ها میرسید و زمستان و تابستان قطع نمیشد و مردم بکشت درختان راغب شدند و نخل بسیار نشانیدند که از آن پیش نخل خاص بصره و کوفه بود.
بدوران عباسیان بکمک مدارسی که برای درس و بحث از مسائل زراعتی پدید آمد این رشته رونق کافی گرفت، مردم در مسائل نظری زراعت و اقسام گیاهان و صلاحیت خاک گفتگو میکردند و برای گیاهان مختلف کوتهای گونه گون بکار میگرفتند.
روش عباسیان در گرفتن مالیات معتدل بود و کوشش داشتند برای مالیات اراضی قواعد ثابت پدید آرند و بهنگام خشکسالی از تخفیف مالیات دریغ نداشتند.منصور مالیات نقدی را که از زراعت گندم میگرفتند لغو کرد و بجای آن سهمی از محصول گرفت اما از درختان خرما و میوه ها مالیات نقدی میگرفتند و چون این روش بمأمورین وصول فرصت ستم میداد مهدی بر درختان نیز سهمی از محصول مقرر داشت.اگر زمین آباد بود و زراعت آن زحمت بسیار نداشت دولت یک نیمه حاصل را میبرد وگرنه بتفاوت وضع زمین از یک سوم تا یک پنجم میگرفت حاصل تاکستانها و باغستانها و نخیلات را تقویم میکردند و معادل یک نیمه یا یک سوم مالیات میگرفتند و این را «مقاسمه» میگفتند.روش قدیم از مساحت زمین مالیات میگرفت و زمین ویران نیز که زراعت نداشت مالیات داشت.مأمون مالیات اراضی را سبک کرد و از نصف بدو پنجم برد.در بابل و عراق و جزیره و فارس ترتیب مالیات مطابق پیمان ها بود که عربان.فاتح با مردم محل کرده بودند .در شمال ایران و خراسان نیز وضع چنین بود.
منصور قسمتی از زمینهای بغداد را به تیول بزرگان دولت داده بود که آباد کنند و حاصل آنرا بردارند و چون ترکان در دولت نفوذ یافتند تیول ولایت نیز معمول شد.
در همه قلمرو عباسیان زراعت گندم معمول بود.در جنوب جزیرة العرب ذرت کشت میشد.زراعت جو و برنج و کشت نخل و درختان میوه رواج داشت.درخت مو مانند همیشه بصف درختان پر برکت بود.تاکستانهای یمن شهرتی داشت و خوشه های درشت میداد.گویند یکی از عاملان هارون در ایامیکه وی بحج بود دو خوشه انگور از یمن برای وی فرستاد که بر یک شتر بود.ابن حوقل گوید که مردم شهر زغر که بنزدیک بحر المیت بود تاکهای خویش و تاکهای فلسطین را چون نخل تلقیح سی کردند و مایه نر را بدرخت ماده میدادند تا بارور شود.
از جمله میوه ها که بدوران عباسی کشت آن رواج یافت نارنج بود.بگفته مسعودی نارنج را از هند آوردند و در عمان و بصره و عراق و شام کشتند.بگفته مقدسی میوه نارنج در فلسطین از همه جا خوبتر میشد.سیب معطر شام در همه جا معروف بود.فلسطین زیتون فراوان داشت که روغن از آن میگرفتند.در بصره و صور کشت نیشکر معمول بود و نیزیان که در جنگهای صلیبی بمشرق راه یافتند در صور مزارع نیشکر بسیار پدید آوردند.زراعت نیشکر بدوران عباسی در مصر رواج بسیار داشت.
عربان گاومیش را از هند آورده بودند و بدوران بنی امیه این حیوان بعراق راه یافت گویند مردم شام از هجوم درندگان شکایت داشتند و دولت بگفت تا چهار هزار گاومیش در شمال آن ولایت بدارند که گاومیش دشمن خونی شیر بود.مردم فلسطین بتربیت گاومیش علاقه وافر داشتند از گوشت و شیر آن تغذیه میکردند گوشت گاو بذائقه ایشان خوش نبود تنها برای شیر نگهداری میشد.محمد بن زکریای رازی طبیب معروف گوشت گوسفند را سفارش میکرد.
مسلمانان آفریقیه بزراعت گیاهان گرمسیری چون ادویه و پنبه و نیشکر و توت دست زدند.کشت ادویه بجائی نرسید اما پنبه و نیشکر و توت در آنجا و در بعضی نواحی اندلس رواج یافت .
در اندلس زراعت گندم و جو و ذرت و میوه چون پرتقال و گلابی و به و انجیر و انگور و انار معمول بود.در بعضی جاها موز نیز بدست میآمد.کشت برنج و نیشکر و زیتون نیز رونق داشت .کتان و پنبه و درخت توت بوفور کشت میشد.چون برک توت خوراک کرم ابریشم بود بکشت آن علاقه بسیار داشتند.امویان اندلس تقویمی خاص زراعت مرتب کردند که تقویم قرطبی نامیده شد و طریقه و موسم کشت گیاهان مختلف را شرح داده بود و ملل دیگر تقویم زراعتی را بتقلید ایشان فراهم کردند.
صناعت
صناعت نیز مورد توجه عباسیان بود و از منابع ثروت معدنی بهره های فراوان میبردند.از معادن فارس و خراسان نقره و مس و سرب و آهن بیرون میآوردند.بنزدیک بیرون معادن آهن بود که در نتیجه آن صنعت فلزکاری در آنجا رواجی گرفت.از تبریز مرمر و از شمال ایران نمک و گوگرد و از دیار کرج نفت و قیر بدست میآمد.
بصره بصابون سازی و شیشه گری شهره بود.بدوران معتصم در بغداد و سامره و دیگر شهرها کارخانه صابون و شیشه پدید آمد.کاغذ سازی نیز رواج گرفت و خلیفه استادان فن را از مصر آورد که از دوران قدیم در کاغذ سازی شهره بود.در بعضی شهرهای فارس بکمک عباسیان کارخانه ها برای بافتن پارچه های گلدار پدید آمد.مسلمانان در حریر بافی و تهیه پارچه های گلدار ابریشمی و فرش بافی یکه بودند.در هرناحیه کشور پارچه خاص و ممتازی بافته میشد: کوفیه حریر کوفه شهره بود.بافتنی خوزستان در نوع خودیکه بود.دیبای شوشتر و قالی قرقب و حریر شوش در بازارهای جهان مرغوب بود.دمشق دیبای منقش میبافت که هنوز بنام دمقس معروف است.خراسان در صنعت فرش و پرده و بافتنی های پشمی رقیب نداشت.
بافتنی های مصر نیز شهرتی داشت در شهر تنیس پارچه های الوان و فرشهای زیبا میبافتند .از آنجا جامه ای بدربار میفرستادند که بدنه نام داشت و بهای آن یکهزار دینار بود و نخ در آن بکار نمیرفت مگر اندکی و بقیه طلای خالص بود که با ظرافتی خاص در پارچه بکار برده بودند.تاریخ نشان نمیدهد که یکقطعه پارچه کتان صد دینار طلا ارزش داشته باشد مگر بشهر تنیس و دمیاط که پارچه کتان از فرط ظرافت چنین گرانبها بود و از اینجا پیشرفت آن را در صنعت پارچه بافی دریافت توان کرد.در شهر تنیس پارچه های پشمی خوب نیز میبافتند.
شام بشیشه گری شهره بود و شامیان در تزئین شیشه روش خاص داشتند.در آغاز قرن دوم هجری شیشه میناکاری از شام به بیشتر اقطار جهان میرفت.شام در منقش کردن شیشه بطلا و رنگهای دیگر پیشرفتی فوق العاده کرده بود.
در بغداد کارگاههای صنعتی بسیار بود.گویند در آنجا چهار صد آسیای آبی میگشت و چهار هزار کارگاه شیشه گری و سی هزار سفالسازی داشت و گوئی این ارقام اغراق آمیز است.هر حرفه ای بازار خاص داشت.منصور بازارهای کرخ را در ناحیه جنوبی بغداد پی افکنده بود.در بغداد صنعت مرصع کاری که ایرانیان بدان شهره بودند رواج گرفت که شیشه را با جواهر زینت میدادند و با طلا بر آن نقشهای برجسته میکردند و بدین شیوه جامهایی میساختند خاص پادشاهان که زیبائی خیره کننده داشت.بر جامها تصویرهای بدیع می کردند، پرنده ای بحال پرواز و از بالا عقابان بهجوم و مرغان بگریز که بجلوه و ظرافت حیرت انگیز بود.مصر از دوران فرعونان در فلزکاری بخصوص زرگری و نقره کاری شهره بود و نیز مصریان در کار دواسازی پیشرفتها کرده بودند.بدوران عباسی صنعت زورق سازی نیز رواجی گرفت که از آن برای حمل و نقل بر رود نیل فایده میبردند.کشتیهائی که از راه اسکندریه و دمیاط و تنیس و فرما مرد و سلاح برای پیکار رومیان شرقی میبرد در مصر ساخته میشد.
اندلسیان بکار استخراج فلزات بخصوص طلا از معادن ساحلی رود تاجه و نقره از اطراف قرطبه و آهن از کوهستان طلیطله و سرب از قرطبه و مس از نواحی شمال شهرتی داشتند.
بگفته مقری در اندلس چند محل برای بریدن مرمر سفید و شرابی و قرمز و ابلق بود.قرطبه مرکز مهم چرمسازی بود و نیز در اندلس کشتی و لوازم جنگ از سپر و نیزه و زین و لجام و زره میساختند.روغن کشی و شرابسازی نیز رواجی داشت و در استخراج داروهای مختلف از گیاهان هنرها میکردند و مردم اروپا بسیاری رموز این صناعت را از ایشان آموختند.محمد بن علی در غرناطه باغ گیاهانی داشت که ورود آنرا برای پزشکان آزاد کرده بود تا درباره گیاهان کمیاب باغ مطالعه کنند.ابن بیطار گیاه شناس معروف که بقرن هفتم هجری میزیست بکشت گیاهان کمیاب شام و آسیای صغیر و مصر و فارس سرگرم بود آنگاه ملک کامل ایوبی ویرا تقرب داد و رئیس گیاهشناسان شد و کتاب معروف خویشرا در گیاه شناسی نوشت.
تجارت
رواج تجارت نیز مورد توجه خلیفگان عباسی بود که در راهها چاههای آب و باراندازها میساختند و در مرزها برجها بنیاد میکردند و برای نگهبانی سواحل از حمله دزدان دریائی کشتیها میگماشتند .کوشش ایشان در رونق تجارت مؤثر بود و کاروانهای تجارت در سراسر کشور برفت و آمد بود و کشتیها سینه دریا را میشکافت.خلیفگان دوران عباسی بطور نامستقیم تجارت را تشویق میکردند که بدربار خویش لوازم تجمل را رواج دادند و نیز شهر بغداد با آن جماعت انبوه بازار بزرگ تجارت بود و از همه جا هرچه زیبا و دوست داشتنی و خواستنی بود بدآنجا میرسید و از آن قدرت خرید که خرج و بذل و عطای خلیفگان ببغدادیان داده بود بقیمتهای خوب فروش میرفت و مصرف میشد.
دمشق مرکز کاروانهای آسیای صغیر بود و نیز آن کاروانها که از عربستان تا مصر رفت و آمد داشت از این شهر عبور میکرد.فرات و دجله دو معبر تجارتی بزرگ بود که چند ناحیه کشور را بهم ارتباط میداد.
وقتی بغداد در ساحل دجله آباد شد کانالی از فرات جدا کردند که در آن کشتیها بهمه عراق میرفت و ببغداد میرسید و پایتخت عباسیان را براههای آسیای صغیر و سوریه و عربستان و مصر میپیوست.کاروانهایی که از بخارا روان میشد و از آسیای میانه میگذشت رو سوی بغداد داشت.
خطیب بغدادی و یاقوت درباره انتخاب محل بغداد آورده اند که یکی از دهقانان یعنی ملاکان بزرگ آن عصر منصور را به آبادی و اقامت بغداد تشویق کرد و گفت: «اینجا چهار ناحیه است دو تا در شرق و دو تا در غرب.اگر یکی قحط شود آن دیگر حاصلدار باشد و کالای آفریقیه و هند و بصره و واسط و شام و جزیره و مصر و ارمنستان و آذربایجان و دیار بکر از راه دجله و فرات سوی تو آید.میان رودها باشی که دشمن جز بر پل بتو دست نتواند یافت.اگر پل را ببری دشمن از تو ببرد و نیز بنزدیک خشکی و دریا و کوه باشی.»
وقتی منصور بغداد را بساخت ناحیه جنوب را خاص تجارت کرد و برای عطاران و آهنگران و نجاران و بزازان و گلفروشان و قصابان بازارهای جداگانه معین کرد و قصابان را اقصای همه نهاد و گفت اینان دیوانگانند که کارد بران بکف دارند.عبد الوهاب پاشا گوید: بصره دروازه بزرگ بغداد و مدخل دجله بوده و همه کالاهایی که از اطراف جهان به بغداد میبردند در آنجا فراوان بود که کاروانها از هر سو رو بسوی بصره داشتند و مردم مغرب و مشرق از شهرهای ناشناس چین تا دل صحرای بزرگ آفریقا بدانجا میشدند و آبادی آن بزرگ شد و کارگاهها و مصنوعات فزونی گرفت و مرکز ارتباط عرب و غیر عرب شد و شایسته عنوان قبة الاسلام که عمر بدان داده بود.
راه کاروانرو بزرگ که حاجیان سوریه طی میکردند از دریا دور بود که از مشرق نهر اردن و بیرون فلسطین میگذشت معذلک مسلمانان بزیارت مسجد اقصی و قبر ابراهیم خلیل در بیت المقدس علاقه فراوان داشتند و بسیاری از آنها از پس ادای حج بزیارت بیت المقدس میشتافتند و با زایران مسیحی که از دیار عرب آمده بودند یکجا میشدند و این برای بازرگانان فرصتی کم نظیر بود که داد و ستد کنند.هر سال یکبار در نیمه سپتامبر در بیت المقدس بازاری بزرگ بپا میشد و بازرگانان از ملل مختلف بدان رو میکردند و بیشترشان در دمشق که محل تلاقی راههای معتبر بود فراهم میشدند و از پس انجام حج پراکنده میشدند و این رفت و آمد، بازارهای دمشق را از کالای همه جا پر کرده بود و چون شهرهای ساحلی مانند طرابلس و بیروت و صور و عکابا بازار بزرگ دمشق چند روز بیشتر فاصله نداشت باحتمال قوی لوازم خویش را از آنجا میخرید و مازاد کالا بدان میداد.راه معتبر دیگری نیز بود که بسوریه میرفت.این راه فرات بود که از خلیج فارس آغاز میشد و بجائی میرسید که تا دریای مدیترانه چندان فاصله نداشت .
در شهرهای شام بازارهای بسیار بود که از دو سوی خیابانها دکانها پیوسته بود و هر گروه از بازرگانان در ناحیه ای از بازار مقام داشتند بازرگانان غریب سراها داشتند که نظیر بازارها بود با این تفاوت که دو طبقه بود و در و دربان داشت.طبقه پائین جای کالا بود و در طبقه دوم بازرگانان سکونت داشتند.
عربان در مغرب و مصر و اندلس و سیسیل دولتهای کوچک ساخته بودند که واسطه بازرگانی آسیا و اروپا بود.در قصرهای قیروان و قرطبه و پالرم نیز کالای آسیا مصرف میشد.
کشتیهای عرب دریای مدیترانه را از انطاکیه تا جبل الطارق به سی و شش روز میپیمود انطاکیه که معتصم آنرا مستحکم کرده بود معتبرترین بندر تجارتی شام بود.شهر صور نیز بندر جنگی آن ولایت بشمار میرفت که کارگاههای کشتی سازی در آنجا بود و کشتی ها که به پیکار رومیان میرفت از صور بادبان میگرفت.
از داستان سندباد هزار و یکشب که بدوران هارون ساخته اند معلوم توان داشت که عربان بدوران عباسی سفرهای دراز دریائی داشتند که از بغداد آغاز میشد و از خلیج فارس میگذشت و تا شبه جزیره مالایا میرسید و بازرگانان این سفرها را که ادویه و عطر هند و حریر چین را ببازار بغداد میرساند تشویق میکردند.
بعید نیست که عربان بقرن دوم هجری تا چین رفته باشند گوئی از آن بیگانگان که بسال 82 هجری بندر کانتون بر روی ایشان گشوده شد تنی چند عرب بوده اند و نیز در آن فتنه ها که بسال 141 در این شهر رخ داد آثار حضور عربان را معلوم توان داشت.بدوران اول عباسی عربان از جزیره سیلان گذشتند و چینیان که تا آنروزگار پیوسته بدریاهای اطراف هند بتکاپو بودند از آن پس بندرت بخلیج فارس راه یافتند که عربان ضمن سفرهای دراز تا چین میرفتند.
بندر سیراف لنگرگاه همه کشتیهایی بود که از دریا عرب و فارس کالا بچین میبرد و هنگام بازگشت کالای بصره و عمان و دیار دیگر را همراه داشت.
بقرن سوم ابو القاسم بن خرداد به راهنمائی برای مسافران نوشت و راه دریائی را که از مصب دجله نزدیک ایله آغاز میشد و بهندوستان و چین میرسید توصیف کرد.به گفتار او کشتیهای عرب از کناره های خلیج فارس و دریای هند به مالایا میرفت التزام کناره ها نه از آنرو بود که از دل دریا بیم داشت بلکه میخواست در بندرهای مختلف بار بگیرد و بار پیاده کند .این کشتیها وقتی از کناره های کرماندل لنگر میگرفت برسم کشتیبانان خلیج بنگاله را بخط مستقیم میپیمود.
از اواخر قرن دوم هجری عربان در بندر خانقو که در جنوب شانگهای کنونی بود مستقر شدند و از بزرگواری و تساهل امپراطور چین قاضی مسلمانی خاص خود داشتند که دعاوی ایشانرا مطابق شریعت اسلام فیصل میداد و با وی نماز جماعت میکردند.
عربان مقیم بندر با چینیان داد و ستد داشتند و با اجازه دولت برای امور بازرگانی بداخل کشور سفر میکردند و این وضع همچنان ببود تا در آن سرزمین فتنه ها شد و کار اینان کساد شد و روابط خویش را با چین بریدند و به شبه جزیره مالایا رفتند و بشهر کالاه مقام گرفتند که بر ساحل خلیجی در نیمه راه عمان و چین و مجاور خط استوا بود.از آن پس همه کشتیها که کالای آسیای شرقی و غربی بار داشت کالاه را لنگرگاه میکرد و بازرگانان بازاری تازه برای فروش کالای هند و چین و از جمله کافور و قرنفل و عود و صندل و جوز هندی و جوز خوشبو و قلع یافتند و تجارتشان رواج گرفت و رفت و آمد بسیار شد تا آنجا که بقرن دهم میلادی سفر مالایا بنظر دریانوردان سیرافی که شبه جزیره جاوه را نیز میشناختند سفری آسان و عادی بود.
بدینسان عربان در بسیاری موارد به هند و چین و نیز بچین سفر میکردند و بعید نیست که بازرگانان عرب تا کره رفته باشند.سفر از سواحل عرب تا سواحل هند غربی دو تا سه ماه طول میکشید و اگر باد موافق میوزید اینراه را بیکماه میشد رفت بیگمان پیش از سال 80 هجری بازرگانان عرب در جزیره سیلان مقیم بوده اند.
جهانگردان عرب در قرن سوم و چهارم از توجه و مهربانی شاهان هند یاد کرده اند و گفته اند که گروهی از بزرگان مالایا بمسلمانی رو کرده بودند و به عربان اجازه داده بودند در آن جا مسجد بسازند.از اوایل قرن هشتم مسیحی در همان روزگار که عربان در بندرها و بعضی شهرهای داخلی هند، مناطق عرب نشین پدید میآوردند سپاه عرب از مرزهای ایران گذشت و بر سند استیلا یافت و در ملتان و دیبل بازرگانی رواج گرفت و کشتی های مردم فارسی نژاد و عرب ضمن سفر بهندوستان و چین باین دیار نیز سری میزد و از کالای آن بار میگرفت.
یمن و حجاز و حبشه و مصر نیز با آسیای شرقی روابط بازرگانی داشت.
از بندرهای شرقی هند از راه عدن و مکه زمرد به افریقا میرسید، بزرگان شرق اقصی نیز طالب زمرد مصر و عاج حبشه بودند.بندر عدن بازار اینگونه کالا و لنگرگاه کشتی هائی بود که از بندرهای آسیا و آفریقای شرقی میرسید.
جده بندر مکه بود چون قلزم که بندر معتبر مصر و سوریه بود.هارون الرشید اندیشیده بود که دریای سفید و سرخ را بوسیله کانالی بهم اتصال دهد و چون بدو گفتند باشد که رومیان از این راه بدریای سرخ نفوذ کنند و بر مکه و مدینه هجوم برند و راه حج را ببرند از این اندیشه گذشت و حفر کانال سویس قرنها عقب افتاده اگر میخواستند از دریای سرخ کالا بآفریقا برند ناچار باید از صحرا بگذرند.کالای بازرگانی را با شتر میبردند و سپس از راه نیل یا از راه خشکی بموازات تنگه سوئز کنونی حمل میکردند.راه اول مستقیما به اسکندریه میرسید و اگر بندر اسکندریه در مقابل عظمت بغداد شهرت جهانگیر را باخته بود ثروتی که بدوران طولونیان باسکندریه رسید رواج آنرا باز داد.بعضی کالاها که از راه دریای سرخ میرسید براه خشکی از موازات کانال سوئز تا فرما که بروزگاران اهمیت و ثروت آن محفوظ مانده بود حمل میشد.اعتبار این راه از آنجا بود که رفتن از دریای سرخ تا فرما بیش از چهار تا پنج روز طول نمیکشید.
کالائی که از دیار مشرق بجده و از آنجا بمکه میرسید بوسیله بازرگانان مصر که از راه خشکی همراه حاجیان دیار خوش آمده بودند بدیار مغرب حمل میشد یا بهمراه بازرگانان سوری بدمشق میرسید.
بروزگاری که عربان بر مصب رود سند تسلط داشتند یک راه بازرگانی از آنجا به داخل قلمرو پارس بود که از سیستان میگذشت و از شمال اینراه کاروانهای پنجاب کالای بازرگانی را از ارتفاعات افغانستان عبور میدادند و بکابل و غزنه و دیگر شهرها میرسانیدند که بعدها از مراکز معتبر بازرگانی شد و از آنجا کاروانها بسوی غرب تا خراسان و سوی شرق تا بخارا میرفت.ادویه هند در این نواحی رواج داشت و در بخاری با کالای چین که از راه آسیای مرکزی رسیده بود ببازار میرسید.
مردم بخارا با چین رابطه بازرگانی داشتند.وقتی نفوذ عربان به رود سیحون رسید بازرگانان میتوانستند بی برخورد با موانع سیاسی تا چین برانند که پس از عبور سیحون از سرزمین تغزغز معروفترین قبایل تاتار مقیم دامنه های تیان شان میگذشتند آنگاه دو راه بود یکی راه دراز که پیمودن آن چهار هفته طول داشت و با چهار پا از آن میرفتند و دیگر راهی کوتاه اما پر فراز و نشیب که به چهل روز طی میشد.راه دیگری نیز بود که از بام دنیا میگذشت و عبور آن مشکلات فراوان داشت.
کاروانها راه چین را بخاطر ابریشم میسپرد و چون پرورش ابریشم در شمال ایران رواج یافت رفت و آمد کاروانها به چین کمتر شد.
مؤلف حضارة الاسلام گوید: «چون مال فراوان بدست عباسیان رسید و هارون راه کاروانها و کشتی ها را امن کرد، از هر سوی جهان کالا بعراق رسیدن گرفت.ظروف از هند، آهن از خراسان، سرب از کرمان، پارچه الوان از کشمیر، عود و مشک و زین و برگ و دارچین از چین، عطر و بوهای خوش از یمن، سلاح و کالای ریخته گری از ایران، مروارید از غنداب، خیزران و کافور و عود و قرنفل و نارگیل و پارچه پنبه و فیل از هندوستان، یاقوت و الماس از سرندیب، پوست و غلام از روم و میوه و سلاح و آهن از شام و پوست روباه از روسیه. «هارون بکار بازرگانی توجه خاص داشت ومراقبت بازارها و نظارت سنگها و پیمانه ها و قیمتها را به محتسب سپرده بود تا فروشندگان تقلب نکنند و مال کسانرا بنارا نخورند.بدوران عباسی مسلمانان جو و گندم و برنج و میوه و گلهای مشهور مازندران و شکر و شیشه و دیبا و پارچه پشم و کتان و ابریشم و زیتون و عطر و گلاب و زعفران و عصاره سوسن و شراب انگور و روغن بنفشه را ببازارهای جهان میفرستادند.علاقه خلیفگان بکار بازرگانی و آن دقت که در گشودن و نگهداشتن راههای خشکی و دریا میکردند در رواج تجارت اثر فوق العاده داشت و نیز راه را بر جهانگردان که در آن روزگار بوضعی شگفت انگیز فراوان شده بودند گشود که رخت بنواحی جهان کشیدند و از مشهودات خویش نواحی مختلف را بدقت وصف کردند و زمینه کشفیات جغرافیایی قرون بعد را که در تحول جهان ما اثری شگرف داشت فراهم آوردند.