بنیاد پژوهشهای اسلامی - گروه تراجم و انساب
روز یکشنبه 22/11/82 پس از گذراندن تشریفات گمرکی و کنترل گذرنامه ساعت 10 صبح به منظور گرامیداشت عاشورا و سخنرانی درباره فرهنگ سازی نهضت حسینی عازم هامبورگ شدم. پرواز ما 30/5 ساعت طول کشید. در طول سفر با یک دانشجوی جوان ایرانی به نام محسن طباطبایی آشنا و هم سخن شدم. او در یک شهر دانشگاهی در مرز آلمان به تحصیل مشغول بود. صحبت ما دو نفر به درازا کشید و من از راه این گفت و گو چیزهای زیادی درباره آلمان و ایرانیان مقیم این کشور آموختم. ساعت 30/3 بعد از ظهر به وقت ایران، به شهر هامبورگ رسیدیم. شهر مه آلود بود و ابرهای ضخیمی جای جای فضای شهر را پوشانده بودند. جنگلهای سرسبز، آبگیرها و چمنزارهای بی پایان، چشم انداز زیبایی را به وجود آورده بودند. باورم نمی شد که طبیعت آلمان این همه زیبا و ستودنی باشد. خانه های ویلایی با رنگهای آرام و دلنشین میان درختان پراکنده شده بود. هواپیما روی باند فرودگاه هامبورگ نشست.
کنترل گذرنامه چندان به طول نینجامید. دکتر امیریان، مسئول مرکز اسلامی هامبورگ و مهندس خادم الشریعه منتظرم بودند. من همراه آقای خادم الشریعه که هم اکنون از مسئولان مرکز اسلامی فرهنگی ایرانیان در برلین است، عازم مرکز اسلامی هامبورگ شدم.
خیابانها با پهنای نه چندان زیاد، ولی بسیار متنوع و با برنامه ریزی و مهندسی شهری حیرت آور در کنار هم و بدون داشتن بار ترافیک مرکز اسلامی هامبورگ
و دست انداز، و بوق ماشین و آلودگی صوتی طراحی شده بودند. تجربه ای که نظیر آن را به نوعی در سنگاپور دیده بودم، با این تفاوت که ساختمانهای مسکونی و حتی تجاری آلمان حداکثر شش طبقه و به لحاظ معماری بسیار سنتی و یکدست هستند و نمای ساختمانها همخوانی غریبی دارند. انسان گمان می برد که همه آنها را یک معمار ساخته است. انسان از تأمل در سبک معماری آلمانی همانند هر جای دیگر به خوبی می تواند نه تنها به ضمیر آگاه، بلکه ناخودآگاه آنها پی ببرد و بفهمد آنها تا چه اندازه به وحدت نظر دست یافته اند و چقدر یکدیگر را پذیرفته اند و با هم کمتر مشکل دارند و در سایه همین همراهیها به حس مسئولیت و قناعت دست یافته اند.
قناعت آنها را می توان از حفظ معماری تاریخی شهر و استواری بناها فهمید. ساختمانهای زیادی در همه شهرهای آلمان به ویژه هامبورگ و برلین وجود دارد که تاریخ آنها دست کم به پیش از جنگ جهانی دوم می رسد. آنها پس از شکست در جنگ دوم جهانی سعی کردند بار دیگر کشور خود را بسازند و نگذاشتند چهره یکدست شهرها آسیب ببیند.
به نظر می رسد قناعت آنها ریشه در حس مسئولیتشان دارد. آنها این حس را از خودباوری به دست آورده اند. مسئولیت پذیری آلمانیها از نخستین چیزهایی است که هر تازه واردی آن را درک می کند.
شهروندان برای کمترین تعمیرات بنا به مجوز شهرداری نیاز دارند و شهرداریها بناهای متروک شهر را در اختیار خود می گیرند.
مرکز اسلامی هامبورگ
آقای خادم الشریعه مرا به مرکز اسلامی هامبورگ می رساند؛ جایی که در یکی از بهترین نقاط هامبورگ و در کنار دریاچه بسیار زیبای آلسته، به دستور مرحوم آیة اللّه العظمی بروجردی خریداری شد و نماینده ایشان مرحوم محقق چندی در خدمت این کار بود و بعدها آیة اللّه شهید دکتر بهشتی این مأموریت را به انجام رساند.
پس از پارک ماشین به دنبال مهندس خادم الشریعه وارد آکادمی اسلامی آلمان شدیم. ساختمان آکادمی در پشت مسجد هامبورگ و در سال 1378ش / 2000م به منظور برگزاری دوره های آموزش در رشته های مختلف اسلامی و پژوهش در زمینه های مورد نیاز و نشر کتابهای علمی و اسلامی، توسعه ارتباط علمی بین ادیان و مذاهب و معرفی اسلام و اندیشه های اسلامی به وجود آمده است. مدیر آکادمی اسلامی توسط هیأت امنا انتخاب می شود و 20 نفر عضو هیأت علمی آن هستند.
در زمینه آموزش، آکادمی در دو سطح عمومی و تخصصی فعالیت دارد. قرآن شناسی و تفسیر، تاریخ اسلام، فقه، حدیث، حقوق اسلامی، فلسفه اسلامی، عرفان و اخلاق، روان شناسی و مسائل تربیتی، کلام و الهیات، جامعه شناسی، ادیان و آشنایی با کشورهای اسلامی از موضوعات درسی هر دو سطح است. در حال حاضر آکادمی دارای کتابخانه تخصصی می باشد و بیش از ده هزار جلد کتاب به زبانهای فارسی، عربی، ترکی، آلمانی و انگلیسی در آن موجود است. گنجینه ارزشمند مرحوم پروفسور فلاطوری که خود زمانی از تحصیل کردگان حوزه علمیه خراسان بود، شامل کتابها و پژوهشهای ایشان در آرشیو این کتابخانه نگهداری می شود.
از برنامه های دیگر آکادمی اسلامی آلمان نظرسنجی و پژوهش در زمینه مسائل اجتماعی مسلمانان آلمان، همکاری با دانشگاهها و مؤسسات علمی، مساعدت با دانشجویان در انجام پژوهش درباره مسائل اسلام، بررسی سؤالات پیرامون اسلام و پاسخ به آنها و اطلاع رسانی در این زمینه، برگزاری سمینارهای علمی و جلسات بحث و و گفت و گو بین ادیان و تشکیل کلاسها و سمینارهای آموزشی برای معلّمان دینی مدارس آلمان است. مسئولیت این آکادمی به عهده حجة الاسلام و المسلمین نوربخش می باشد. ایشان سه جلد مجموعه مقالات مرحوم پروفسور فلاطوری را از سوی مسجد هامبورگ به چاپ رسانده است.
مسجد هامبورگ
معماری داخلی مسجد هامبورگ بسیار ابداعی و کم مانند است. من مشابه آن را در هیچ جا ندیده ام. گنبد و پایه های بتونی مسجد پس از گذشت نیم قرن بدون کوچک ترین آسیب پایدار مانده اند. این مسجد روزانه محل نمازگزاری و کنفرانس گروههای دینی زیادی است. قدمت مسجد و زیبایی معماری آن سبب شده است تا شهرداری این مسجد را به عنوان یک نقطه زیبا و دیدنی و توریستی معرفی کند و همه روزه صدها نفر از این مرکز به دلیل مقاصد توریستی بازدید می کنند. مدارس، دبیرستانها، کالجها و دانشگاههای آلمان برای آشنایی محصّلان و دانش آموختگان خود با تفکرات شیعه و مسلمانان، آنها را به این مرکز می آورند و گردانندگان این مرکز با سخنرانیهای خود به زبانهای ترکی، آلمانی و عربی و گاهی نیز فارسی، بازدیدکنندگان را با مبانی تفکرات شیعی آشنا می سازند.
در یکی دو سال اخیر آقای مشکوتی یکی از اساتید کاشیکاری گوهرشاد، کاشیکاری معرق بسیار زیبا و ظریفی در محراب و پیرامون پایه گنبد از داخل انجام داده است.
به سوی برلین
پس از بازدید از مسجد هامبورگ همراه مهندس خادم الشریعه به سمت برلین حرکت کردیم. از هامبورگ تا برلین بیش از 270 کیلومتر مسافت در پیش داشتیم و من به رغم خستگی راه و کم خوابی ها، مشتاقانه از اطلاعات آقای خادم استفاده می کردم.
در مسیر برلین یکی از زیباییهای طبیعی که توجّه هر بیننده را به خود جلب می کند، درختان بی شمار جنگلی، چمنزارهای وسیع، پرندگان مرکز اسلامی هامبورگ
قوش و شکاری و آهوهای بی شماری است که گله گله در دور و نزدیک جاده در حال چریدن یا دویدن هستند.
ساعت نزدیک شش بود که به برلین رسیدیم. برلین از کلمه Bier به معنای خرس گرفته شده، چون زمانی خرسهای زیادی در جنگلهای اطراف آن زندگی می کردند و هم اکنون نشان خرس، علامت برلین است و بر تمام خروجیها و ورودیهای آن مجسمه خرسی را می توان دید. این شهر در جریان جنگ دوم به دو بخش تقسیم شد و اخیرا هر دو یکی شدند. ابتدا ما از بخش شرقی آن گذشتیم و به مرکز اسلامی فرهنگی ایرانیان مقیم برلین رفتیم. این مرکز که در محوطه ای با بیش از یک هزار متر مساحت قرار دارد، در دو طبقه ساخته شده است. در طبقه پایین دفتر کار، کتابخانه و کلاسها و در طبقه فوقانی فضای وسیعی برای گردهماییها در نظر گرفته شده است. ایرانیان تا دو سال پیش برای مراسم دینی و شخصی خود محلی را در برلین در اختیار نداشتند و برای این اهداف از مسجد شیعیان ترکیه استفاده می کردند، ولی با خرید این محل، مرکز اسلامی رسمیت یافته و تنها جایی است که در برلین چندین هزار ایرانی با آن مرتبط هستند و افرادی که عروسی دارند یا تعزیت یا از سفر حج بازگشته اند و مردم برای بازدید آنها آمد و شد می کنند، از این مرکز بهره می گیرند. بچه ها و جوانان و زنان چه برای آموزش زبان آلمانی یا برای آموزشهای دینی یا زبان فارسی و یا آشنایی با هنرها با این مرکز در ارتباط هستند. لبنانیها، افغانیها، ترکهای ترکیه و جمهوری آذربایجان و نیز عراقیها و مسلمانان آلمانی نژاد، به این مرکز آمد و شد دارند و عقد شرعی زوجهای جوان، یا میانسال در این مرکز منعقد می شود. این محل پس از مرکز اسلامی هامبورگ، دومین مرکزی است که از نظر سفارت ایران حق اجرای عقد شرعی را دارد.
وقتی به مرکز اسلامی رسیدیم، آقای خادم کلید اتاقی را که قفسه های چوبی کتاب کنار دیوارهای آن نصب شده بود و چند صندلی و میز داشت در اختیارم قرار داد. وجود یک فرش خوش طرح قدیمی ایرانی در وسط این اتاق، از همان ابتدا علاقه مرا برای استفاده از آن افزود. بیشتر کتابهای این اتاق از انتشارات مؤسسه اطلاعات، سروش، کیهان، وزارت امور خارجه، پژوهشگاه وابسته به حوزه هنری و چند ناشر دیگر بود. از همان ابتدا به ذهنم رسید اگر مسئولان این مرکز نامه رسمی به معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس بنویسد، من خواهم کوشید تعداد زیادی کتاب به طور اهدایی از این معاونت گرفته، به آلمان بفرستم. کاری که درباره مسجد عباسقلی خان زنجان، لشکر پنج نصر مشهد، کتابخانه روستای بلیان کازرون و این اواخر برای کتابخانه سید بابای مسجد جامع پری انجام دادم.
شب فرا رسید و من پس از گرفتن وضو به طبقه بالا رفتم. بعد از نماز جماعت به تدریج بر تعداد جمعیت افزوده شد. ابتدا زیارت عاشورا، سپس اجرای دکلمه ای توسط یک جوان و بعد من سخنرانی کردم. موضوع سخنرانی «عناصر فرهنگ ساز و نقش امام حسین علیه السلام در بازآفرینی فرهنگ شیعی ایرانی» بود. بیشتر مخاطبان افراد تحصیل کرده و تعداد قابل توجهی پزشک، مهندس و استاد دانشگاه بودند. دکتر محمّد رجبی رایزن جمهوری اسلامی ایران در برلین و آقای خلیلی از مسئولان سفارتخانه ایران و همه معاونان این سفارت در جلسه حضور داشتند. در میان زنان نیز وضع از همین قرار بود و تعداد قابل توجهی از زنان آلمانی بودند. چند زن و مرد عرب به ویژه لبنانی نیز با دقت به سخنرانی گوش می دادند.
فردای آن روز با ماشین رایزنی و همراه دکتر رستگارفر، از کارمندان رایزنی به ساختمان قدیم و جدید رایزنی ایران رفتیم.
ساختمان جدید رایزنی که ساختمانی قدیمی و در عین حال بسیار زیباست، طبقه زیر شیروانی آن به مسجد و اقامه نماز اختصاص داده شده است. آلمانیها چندین سبک معماری بیش ندارند، ولی همان چند سبک را بسیار جدی گرفته اند و در این سبکها به رغم گذر زمان تغییر روا نمی دارند.
بعد از ظهر با ماشین رایزنی فرهنگی به مرکز اسلامی برگشتم و از ساعت شش بعد از ظهر برای اقامه نماز جماعت و سخنرانی خود را مهیا نمودم. برنامه ای که تا پایان سفر ادامه یافت.
پس از اجرای برنامه سخنرانی بار دیگر افرادی که عموما پزشک و متخصص بودند مراجعه کرده، برای شنیدن بخشهای دیگر سخنرانی اظهار اشتیاق می نمودند. در این سخنرانیها مخاطبان به لحاظ ملیت بیشتر ایرانی و تعدادی آلمانی، ترک، افعانی، عراقی و لبنانی بودند، که وجه اشتراک همه آنها باور به تشیع بود.
چندین نوبت خبرگزاری ایرنا در برلین برگزاری این جلسات را به همه خبرگزاریها تلکس زد. در گزارش 6/12/82 به نقل از سخنرانی نگارنده آمده بود:
«اصلاح مفاهیم دینی و واژگان اسلامی یکی از اصلی ترین محورهای قیام عاشورا می باشد. وی سه شنبه شب در تبیین ماهیت قیام امام حسین علیه السلام افزود: در حال حاضر نیز عاشورا در همه اعصار و دوران و به ویژه عصر کنونی مولّد فرهنگ پویای دینی در جوامع اسلامی است».
شب شنبه که شب هفتم محرم بود، جمعیت زیادی از زن و مرد و پیر و جوان، ایرانی، افغانی، عراقی، لبنانی، آلمانی و ترک در مجلس حضور داشتند. سفیر مختار افغانستان نیز به همراه معاونان خود به ما پیوست و دکتر رجبی رایزن جمهوری اسلامی و نیز آقای خلیلی مدیر داخلی سفارتخانه و نیز سرکنسول جمهوری اسلامی و سیروس ایزدی مترجم و نویسنده قدیمی ایرانی که چندین دهه است در بلوک شرق و برلین زندگی می کند و به چندین زبان زنده دنیا آشنایی کامل دارد، همه حضور داشتند.
پس از زیارت عاشورا در باره چگونگی شدن اسلامی بحث کردیم و قرار شد شب بعد درباره مدینه نبوی به عنوان جامعه الگو سخنرانی کنم.
در مجلس، زنان حضور فعال تری دارند و همه نسبت به ساحت مقدس مولا ابا عبد اللّه عشق می ورزند و این شوریدگی را با گریه ها، لباس سیاه، پذیرایی و پخت و پز نشان می دهند. این از کرامتهای عاشورای حسینی است که این چنین قلبها را به یکدیگر نزدیک می کند. جوانان بسیار عاشقانه سینه می زنند و پس از پایان مراسم تعدادی از آنها دور من جمع می شوند و هر کدام پرسشی را مطرح می کنند.
روز شنبه و یکشنبه روزهای تعطیلی اتحادیه اروپا است. سفارت ایران نیز روز جمعه فعال و در این دو روز تعطیل است.
روز شنبه به کلیسای «Kaiser - Wilhelm - Gedachtniskirche» که در سال 1943م بمباران شده و با همان وضعیت تخریب شده به عنوان سمبل شهر برلین نگهداری می شود، سری زدم. در میدان الکساندر پلتس (قصرهای الکساندر) بجز کلیسای دُم و برج 280 متری تلویزیون برلین و پیکره ویلهلم که بر اسبی سوار شده و ساختمان شهرداری مرکزی برلین، بناهای تاریخی زیادی با مختصات معماری یونانی و رومی چشم هر بیننده ای را به خود می کشد.
در همین روز از برج تلویزیون که بام شهر برلین است فراز آمده، همه شهر را می بینم. از آن بالا، شهر با همه شکوه خود تا افقهای دوردست گسترده شده و رودخانه اشپری از لابلای شهر همانند کانالهای زیبای دیگر به طور مارپیچ و به آرامی عبور می کند و دهها قایق و کشتی مسافربری بر روی آب در تکاپو هستند.
در مرز دو برلین هنوز بقایای دیوار برلین و یک ایستگاه بازرسی به چشم می خورد؛ با تصویری از یک سرباز آلمانی که بر فراز پاسگاه مرزی به طور نمادین نصب شده است.
ساعت یک ربع به پنج خودم را به مرکز اسلامی فرهنگی ایرانیان می رسانم. با ماشین یکی از کارمندان ترک سفارت ایران به مرکز اسلامی امام رضا علیه السلام که در سال 1993م توسط گروهی از شیعیان ترکیه راه اندازی شده و به تدریج توسعه یافته است، می رویم. شیخ صباح الدین ترک یلماز خوجه شیعه های ترکیه با مهربانی از ما پذیرایی می کند و ایشان می گوید: ما سایت اینترنتی راه اندازی کرده ایم و ماهیانه دو میز گرد و بحث آزاد داریم و زبان ترکی را به کودکان خود در این مرکز آموزش می دهیم.
برگزاری نماز جماعت، نماز جمعه، نمازهای عید فطر و قربان و نیز مراسم ازدواج و طلاق، تشییع و تدفین، سازماندهی سفرهای زیارتی به مکه، عتبات و مشهد و برنامه های درسی و اخلاقی نیز در شمار برنامه های این مرکز فرهنگی است. در برلین شیعه های ترکیه بجز این مسجد، مسجد امام صادق علیه السلام را نیز در اختیار دارند.
پس از ساعتی هم صحبت شدن با شیخ صباح الدین به مرکز اسلامی ایرانیان برمی گردم. در جلسه سخنرانی جمعیت زیادی شرکت کرده اند. تعداد حاضران به طور قطع از مرز هفتصد نفر می گذرد، از چندین ملیت با چندین عقیده و تفکر. رایزن و سفیر جمهوری اسلامی، سفیر افغانستان، پزشکان و فعالان سیاسی و فرهنگی ایران و چند کشور دیگر در میان جمعیت هستند.
موضوع سخنرانی من «چگونگی شدن اسلامی» است و تفاوتی که این شدن با شدن های دیگر دارد و ضرورت اینکه در هر شدنی الگو و مدل لازم است و اینکه ما بجز الگوهای فردی الگوهای اجتماعی نیز داریم و اینکه در قرآن دست کم دو تمدن یعنی مصر و بین النهرین به دلیل داشتن حکمرانان فاسد و قدرتهای طاغی و سه مدینه رذیله دیگر مردود شناخته شده اند؛ تمدن سبا به واسطه اهمال کاری مردم و تمدن نوح به دلیل بی ایمانی آنان و تمدن لوط به دلیل فساد اخلاقی شان و اینکه در کنار این مدینه های رذیله، اسلام در مقام تأسیس مدینه فاضله نبوی است.
پس از عزاداری، وقت صرف شام معلوم شد. دست کم هشت نفر پلیس زن و مرد به مرکز آمده و یادآور شده اند که این سر و صداها برای چیست و اگر تکرار شود، مرکز را خواهیم بست.
گزارش کوتاهی از موزه های آلمان
صبح روز یکشنبه همراه آقای طریقت از کارمندان رایزنی به موزه دالم می رویم. این موزه یکی از دویست موزه برلین است و خود بخشهای مختلفی دارد. هر بخشی به کشور و تمدنی اختصاص داده شده است. از تمدنهای جنوب شرق آسیا گرفته تا چین، ژاپن، هند، اسکیموها، سرخ پوستان آمریکای شمالی تا آمریکای لاتین و قوم مایا با آن سنگهای حجیم زیگورات ها، نقاشیهای دل انگیز و مجسمه های ریز و درشت طلایی و سفال و دستبافتهای قومیتهای از یاد رفته که از پوست و استخوان و عاج ساخته شده و قایقها، حتی یک اتاق چینی با همان سادگی و فضای دل انگیز و یک معبد کهن سرخپوستی با همان سقف نقاشی شده و دیوارهای پر نقش و نگار همراه بیوگرافی عکس پایه گذاران اصلی موزه در سالنهای بی پایان این موزه خود نمایی می کند و با تأسف تنها یک سالن کوچک آن هم در زیرزمینی و تابلوی که تهران امروز را به زبان فارسی در خود منعکس کرده، به ایران اختصاص یافته است. عنوان تابلو تنها عنوان فارسی و تنها زبان غیر آلمانی است که در همه موزه وجود دارد، و به رغم عنوان «ایران امروز»، عکس ناصرالدین شاه با همان سبیلهای از بناگوش در رفته و چهره خینگ، و تعداد زیادی از عکسهای دوره مشروطه با لباسهای ژنده و درویشهای بدریخت و صنایع دستی بسیار کم ارزش و غیر هنری و نه چندان ارزشمند با گونه هایی از لباسها و پالتوهای فرسوده هزار تکه و وصله دار، در این بخش خودنمایی می کند و به هیچ وجه قابل مقایسه حتی با یکی از سالنهای کوچک یکی از کشورهای آسیایی نیست. جای تعجب است چرا با سوابق درخشان، ایران این گونه سخیف و کم بها نمایش داده شده است؟
از ابتکارات این موزه ویترینهای یک دست با شیشه های شفاف سکوریت و موانع الکتریکی است که به صِرف کوچک ترین خطا بوقهای خطر را به صدا در می آورند. هر بازدیدکننده ای می تواند از همان ابتدا با دریافت گوشی و یک دستگاه پخش با زدن کد یکی از اشیای موزه ای توضیح مربوط به آن را بشنود. در جای جای موزه اتاقهای ویژه پخش فیلمهای ویدیویی از سرزمینهای باستانی و نیز سکوهای استفاده از رایانه های مربوط به موزه وجود دارد و به همین دلیل هیچ یک از موزه ها راهنما ندارند، فقط هر سالنی را نگهبانی می پاید و از نزدیک شدن افراد به ویژه بچه ها به ویترینها جلوگیری می کند. افراد بازدیدکننده موظف هستند ساک دستی، پالتو و چتر و کلاه خود را همان ابتدا در محل نگهداری اشیا بسپارند و شماره ای دریافت کنند.
شرکت در جلسه شیعیان لبنان
شب بعد از اتمام سخنرانی، همراه تنی چند از دوستان به سالنی می روم که شیعیان حزب اللّه لبنان اجاره کرده اند. شیخ رُکابی از وعاظ لبنانی و عرب زبان در حال سخنرانی بود. بیش از یک هزار نفر زن و مرد در سالن شرکت داشتند و جوانهای لبنانی دو طرف پله ورودی سالن صف کشیده بودند. وقتی من داخل سالن شدم، برای لحظه ای همه صداها قطع شد و شیخ رکابی سکوت کرد و حاضران در مجلس همصدا و با طنین منظم به پیامبر صلوات فرستادند و من روی صندلی قرار گرفتم.
شیعه های عرب تبار بجز این تشکل، مرکز المصطفی و مرکز الامام زین العابدین را نیز در اختیار دارند که در 58 کارل مارکس (Karl Mars) برلین قرار دارد. شیخ احمد صالح و مقری حسینی شیخ ابو علی حِلّی در این مرکز در طول دهه محرم مجلس سخنرانی و عزاداری داشتند.
بازدید از کتابخانه مرکزی برلین
صبح روز دوشنبه خودم را به رایزنی ایران رساندم و با دکتر «Hhmed Hries» مسلمان آلمانی آشنا شدم، کمی به زبان انگلیسی درباره سمینار حقوق بشر که قرار بود در برلین تشکیل شود صحبت کردیم و همراه ایشان و دکتر رستگارفر برای بازدید از کتابخانه مرکزی برلین از رایزنی خارج شدیم. آقای طریقت پیشاپیش با دکتر «Eva-Maria Freytag» مسئول بخش ایران شناسی و دکتر «Hartmut - ortwin Feistel» مسئول دپارتمان مخطوطات گفت و گو کرده بود و آن دو در مدخل ورودی کتابخانه منتظر ما بودند. این کتابخانه نزدیک به 350 سال پیش پایه گذاری شد و هم اکنون ده میلیون جلد کتاب، 40 هزار نسخه خطی، 3/2 میلیون میکروفیش و میکروفیلم و 5/13 میلیون عکس و تصویر در آرشیو خود دارد و 180 هزار جلد روزنامه های قدیمی، 400 مجلد و 38000 سری تک نگاری Monographi، 000/960 نقشه و اطلس، 000/450 نت موسیقی، 1400 نسخه خطی آرشیو شخصی و 66350 اتوگرافی موسیقی در اختیار دارد. از مجموعه 000/40 نسخه خطی موجود در این کتابخانه نزدیک به 3000 نسخه کتابهای فارسی است.
با راهنمایی دکتر اورتون در بخش مخطوطات که مثل گنجینه جواهرات از آنها حفاظت می شود یک نسخه شاهنامه و تعدادی از تابلوهای تک برگ مینیاتور دوره تیموریان هند را دیدیم. نسخه شاهنامه 9 میلیون یورو قیمت گذاری شده است.
دکتر اوان ماریا نزدیک به دو ساعت ما را در بخشهای مختلف کتابخانه چرخاند و درباره هر بخش توضیح داد. او با اینکه به سنین بازنشستگی نزدیک شده بود، با خوشرویی و دقت بسیار، اطلاعات خود را در اختیار ما می گذاشت. دیدن سالن مرکزی کتابخانه با دهها سالن مطالعه، انسان را مبهوت می کند. این کتابخانه بخشهای مختلفی دارد؛ مثلاً دپارتمان اروپای شرقی، دپارتمان مبادلات بین المللی، دپارتمان جنوب شرقی آسیا، دپارتمان نسخ خطی، دپارتمان موسیقی، دپارتمان کودکان و جوانان، دپارتمان نقشه، دپارتمان شفاهی، همه در شمار دپارتمانهای گوناگون این کتابخانه هستند که بیشترین امتیاز و ارزش علمی را در اتحادیه اروپا دارند.
به پیشنهاد دکتر اوان ماریا دفتر یادبود کتابخانه را در اختیار می گیرم و نصف صفحه ای با خط خوش دریافت مثبت خودم را از این بازدید بر روی کاغذ می آورم و در پایان می نویسم: «مدیر گروه تراجم و انساب بنیاد پژوهشهای اسلامی و عضو هیأت علمی دائرة المعارف آستان قدس رضوی». ایشان از دکتر رستگارفر می خواهد تا نوشته مرا ترجمه کند.
توحّش در بطن تمدن
در بازگشت، دکتر رستگارفر ابتدا مرا با ماشین رایزنی به مرکز می رساند. در راه چشمم به یک پوستر بزرگ زنی می افتد که با موهای آشفته و نیم خیز و نیمه عریان نشان داده شده و بالای سر او چگونگی بازگشت انسان متمدن به توحش نشان داده شده است. سوژه این پوستر که به منظور اشاعه مدلی جدید چاپ شده بازگشت به خود وحشی است. ما به نوعی افول فرهنگ و تمدن غرب را در اوهام و تخیلات آنها، و نیز دامن زدن به شهوات راکه در سینماها و کاباره ها و هنرهایشان موج می زند می توانیم مشاهده کنیم. در فرهنگ امروزی آلمان عاطفه معادل ندارد، عاطفه و محبت به پول می رسد. به نظر می رسد عشق به هرزگی کشیده شده است. انسانها در مذبح سرمایه داری از پا در می آیند و متأسفانه فریادشان هم به جایی نمی رسد.
آلمان غربی تا زمانی که با آلمان شرقی درگیر بود، به مردم رسیدگی می شد تا تمایز در جهان شرق و غرب بیشتر نمود پیدا کند، ولی از زمانی که وحدت دو آلمان پیش آمد و بلوک شرق از هم فرو پاشید، مردم به لحاظ اقتصادی در تنگنای بیشتری قرار گرفتند.
روز چهارشنبه به سراغ مرکز انتشاراتی «Hugendubel» می روم. این مرکز از سال 1867م دایر شده است و امروزه دختر هوگن دوبل آن را اداره می کند. این شرکت انتشاراتی بیش از 60 نمایندگی در آلمان و کشورهای دیگر دارد. ساختمان مرکزی آن یعنی همین ساختمان که مورد بازدید ما قرار گرفت اجاره ای است و ماهیانه 000/400 یورو اجاره بهای آن به صاحب یهودی اش به نام «Good Man» پرداخت می شود و او ثروتمندی است که تعداد زیادی از این گونه بناها را در برلین در اختیار دارد. این انتشاراتی مردمی ترین انتشاراتی اروپاست، چون به مراجعان اجازه می دهند تا از همه کتابهای این کتابفروشی جهت مطالعه ضمن نشستن روی راحتی ها و صرف چای استفاده کنند. در این کتابفروشی کتابهای آمریکا یا روم جدید نوشته «Peter Bender» و حباب صابونی نوشته «Geoaei Soros» و دروغ کاپیتالیستی نوشته «Ai Franken» در نقد سیاستهای آمریکا، روی میزِ جدیدترین کتابها خودنمایی می کند.
تسلّط صهیونیست
در واقع بخشی از اقتصاد آلمان در دست صهیونیستهاست. آنها هنوز گوساله سامری را می پرستند. آنها برای اینکه منافع درازمدتشان تأمین شود فساد را تا اعماق جامعه وارد کرده اند. باید به یاد داشت که دارندگان اصلی سینما مکس و نوزده سالن آن و سالنهای سینمایی دیگر برلین در اختیار صهیونیستهاست. آنها کانالهای تلویزیونی زیادی نیز در اختیار دارند. یکی از کارهای تبلیغاتی یهود، عادی سازی فحشا و فساد برای زن و مرد و همه خانواده هاست.
صهیونیسم انسانها را به فردگرایی (Individualism) فرا می خواند و این آدمهای منفرد که رابطه شان با خانواده و محیط بریده شده است می توانند به ایادی قدرت تبدیل شوند و اگر به جنگی فرستاده شدند، کسی نیست که دل نگران آنها باشد و اگر مردند برایشان اشک بریزد؛ گونه دیگری ازجامعه حبابی.
آیا نظام سرمایه داری مردم غرب را برای جنگ آماده می کند یا برای صلح؟ چه کسی می اندیشد؟ چه کسی زندگی می کند؟ آیا روزی هیستوریسیسم هگل دامن آلمان را نخواهد گرفت؟ آیا چنان که او می گوید، ارابه خدای تاریخ از روی اجساد کشته شدگان نخواهد گذشت؟ چه کسی آن وقت می تواند از چنین فاجعه ای جلوگیری کند؟
یهود از همه چیز برای رشد درآمدهای خود بهره می گیرد. حتی از فحشا، قمار، دانس، جنگ و شراب. کنیسه ها در مراکزی قرار گرفته اند که پیرامون آنها انباشته از کاباره، دانسینگ، روسپی خانه و شرابفروشی است. به ویژه پیرامون کنیسه مرکزی که قدیم ترین کنیسه موجود در اروپاست، افراد بدکاره و دزد و مست در رفت و آمدند. امروزه به نظر می رسد یهودی سرگردان معنی ندارد. همه پیکره یهود با صهیونیسم پیوند خورده و در حال توسعه و گسترش است. بنی اسرائیل دیگر به فراعنه امروز تبدیل شده اند. سوگمندانه رسانه ها اجازه به نمایش گذاشتن این همه فساد را ندارند، بسیاری از صداها در گلو خفه می شود. ما در چنین شرایطی بایسته است به حقانیت خود باور داشته باشیم و جنبه های ناپیدای انسان گرایی اسلامی و ایران را چون سفره ای بزرگ پیش روی همه ملتها باز کنیم. طعم و رایحه خوش معنویت ما می تواند ذائقه ها را به خود جلب کند و حتی هنر چشایی و پسند مردم غرب را دگرگون سازد، البته اگر اعمال و رفتار اجتماعی و داد و ستدمان بر طبق موازین اسلام باشد.
فرهنگ آلمان قدیم و امروز
تنگ غروب است که به مرکز فرهنگی ایرانیان برمی گردم و پس از ایراد سخنرانی، دیروقت به خواب می روم. صبح زود از خواب بلند می شوم. ساعت 8 صبح مثل همه روزهای دیگر ناقوس کلیسا به صدا درمی آید. از دور، نمای برج مخروطی شکل کلیسا به چشم می خورد. در برلین و به طور کلی آلمان، هزاران کلیسا وجود دارد که نشانی از روحیه مذهبی مردم گذشته است. کلیسای جامع از آنِ کاتولیکهاست و به آن «دم» گفته می شود و در هر شهری یک کلیسای جامع وجود دارد. چندی قبل قیلمی مستند به نام «سه شاه مقدس» در کانال یک آلمان پخش شد. موضوع فیلم جریان حضور سه فرد تأییدکننده رسالت مسیح در زادگاه اوست. در این فیلم آمده است که یکی از سه فرد تأییدکننده، ایرانی بوده است.
روز پنجشنبه در حال بازدید از کتابفروشیهای برلین با خود فکر می کنم دیگر از آن اندیشه های بزرگ در آلمان خبری نیست و آلمان که در سده های هجده، نوزده و بیستم میلادی بزرگ ترین فیلسوفان نظام پرداز و دارای دستگاه فکری یکپارچه را در خود پروراند و متفکرانی مانند ایمانوئل کانت (1724-1804م)، گئورگ ویلهلم، فریدریش هگل (1770-1831م)، کارل مارکس (1818-1883م)، فریدریش نیچه (1844-1900م)، ادموند هوسرل (1859-1938م) و مارتین هایدیگر (1889-1976م) را به دانش بشری تحویل داد، امّا امروزه رویکرد به تکنولوژی را جانشین اندیشه های بزرگ کرده است و انسانهایش نیز به تکنیک نزدیک تر شده اند تا حکمت و دین، به طوری که صنعت و پول، حرف اول را در زندگی مردم آلمان می زند و بعد سِکس، سگ و سفر، چونان سه الهه مقدس، بر ذهن بیشتر مردم حکم می رانند. تأثیر آمریکا در اروپا به ویژه در آلمان پس از جنگ دوم بسیار گسترش یافته است.
آنچه مسلم است مردم آلمان به زندگی بسیار بها می دهند. همه کوشش آنها برای این است که بتوانند خوش باشند و از لذایذ زندگی بهره ببرند. از نظر آنها زندگی هدیه خداست، ولی گامهایی را برداشته اند که شعله زندگی را می تواند خاموش کند. کنترل مردم سبب تنهانشینی آنها شده و ساختار خانواده درهم شکسته شده و مرد به عنوان نان آور خانه جایگاه خود را به کلی از دست داده است. دادگاهها بیشتر از زنان و کودکان و نوجوانان جانبداری می کنند و مردان هیچ تسلطی بر زندگی خود ندارند. در مقابل، زنان می توانند روابط جدیدی داشته باشند و فرزندان تحت نظارت والدین خود نیستند. مدارس و دبیرستانها و باشگاههای ورزش مختلط، ارتباط جنسی را به بالاترین سطح رسانده است. در تابستانها زنان نیمه برهنه هستند.
نگاه کلی به آلمان
جمعیت برلین در روز 4 میلیون و در شبها 3 میلیون نفر است و کل جمعیت این کشور فراتر از 80 میلیون نفر می باشد. مجلس آلمان (رایشتاک) نزدیک دروازه برلین (Brandenburger) قرار دارد. گفته می شود هیتلر دستور به آتش کشیدن رایشتاک را صادر کرد و بعد برای نشان دادن اقتدار خود آن را بازسازی کرد و امروزه رایشتاک بهتر از اول است. در نزدیکی رایشتاک بنای یادبود قربانیان یهود در حال ساخت است. قرار است این بنا در تاریخ 8 می2005 به مناسبت شصتمین سالگرد جنگ جهانی دوم افتتاح گردد. ولفگانگ تیرزه رئیس مجلس فدرال آلمان این مسئله را در مراسم آغاز بنای این مرکز یادبود در برلین اعلام نمود. زمین این بنا به وسعت 20 هزار متر مربع در اطراف رایشتاک که در آخرین لحظه های جنگ جهانی دوم صحنه درگیریهای نظامی شدیدی بین نیروهای متفقین و ارتش آلمان بود، با هزینه ای بالغ بر 27 میلیون یورو بنا خواهد گردید. طراحی مرکز یادبود قربانیان یهود توسط پتر آیزنمان، آرشیتکت آمریکایی صورت گرفته است که بر اساس آن قرار است 2700 سنگ بتونی با اندازه های متفاوت در محل مزبور احداث گردد. همچنین قرار است یک بنای زیرزمینی با عنوان مکان اطلاعات پیرامون عملکرد حکومت ناسیونال سوسیالیسم در خصوص یهود اروپا به اطلاع رسانی اقدام نماید. شب و روز دستگاههای مکانیکی در حال فعالیت هستند. این فضای خالی در شمار فضاهای خالی است که پس از تخرب دیوار معروف برلین بازیافت شده است.
دانشکده هومبولت به عنوان دانشکده تخصصی در فلسفه، و موزه عظیم و مرکزی برلین به نام موزه برگامون در حالی که دیوار بابل و سربازان گارد جاویدان و آثار مسجد کبود تبریز را در کنار هزاران هزار اثر دیگر در شکم خود بلعیده است، در کنار انبوه زیادی از بناهای زیبا با معماری متأثر از معماری یونانی و رومی در مرکز شهر خودنمایی می کند.
روز جمعه پس از 12 روز اقامت و سخنرانی در برلین به هامبورگ برمی گردم و پس از دیدار با حجة الاسلام نوربخش، ایشان نیز مانند شیخ صباح الدین خوجه شیعه های ترکیه مقیم برلین و دکتر عارف پور مسئول مرکز اسلامی فرهنگی ایرانیان برلین، نامه ای همراهم می کنند تا من با انتقال آن به معاونت محترم تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی، کتابهای اهدایی آستان قدس را به آلمان بفرستم.
روز یکشنبه 17 اسفند 82 پس از دیدار و خداحافظی با حجة الاسلام و المسلمین قائم مقامی نماینده مقام معظم رهبری در آلمان، با هواپیمای ایرباس ایران ایر برمی گردم.