حاج عباس و حسن آزادی مشروط خورده اند. در مراسمی که زندان برای آزادی زندانیان با گلریزان خیرین، گرفته است حاج عباس (با بازی بینظیر حمید فرخ نژاد) پشت تریبیون ایستاده و سخنان آخرش را با زندانیان میگوید و حسن هم در سلول، بارشان را میبندد و بند کفشش را برای زدن به دل خیابانهای شلوغ تهران محکم میکند. سخنرانی بامزه عباس، گریزی که در میان حرفهایش به مسائل روز جامعه میزند، از جمله اشاره به اختلاس گران و کلاهبرداران و آقازادهها، به کیم کارداشیان و جمله معروف ددمنشانه و… نشان از این دارد که «گشت 2» هم قرار است مانند «گشت ارشاد» در کنار جنبه کمدی و بامزگیهایش، حرف های جدی را هم با مخاطب در میان بگذارد.
حاجی و حسن از زندان بیرون میزنند و یک راست میروند سراغ ون شان. عطا نفر سوم مثلث هرچند از کما بیرون آمده اما حافظهاش را ازدستداده و بهجای آن توانایی عجیبوغریبی پیداکرده و میتواند آینده و گذشته افراد را با تمرکز کردن و دقت در چهرهشان بخواند. عباس و حسن با ون نو نوار شده و کارواش رفتهشان به سراغ عطا میروند تا باند خلافکار دوستداشتنی بار دیگر شکل بگیرد و چیزی در حدود دو ساعت تماشاگران را با خود همراه کند و از روضهخوانی در مراسم تدفین تا هنروری سینما، به اینسو و آنسو بکشاند تا شاهد تقلاهای طبقهای بیبضاعت و کمتر موردتوجه قرارگرفته شده جامعه باشند.
گریزگاه و بیگاه به «گشت ارشاد» و نمایش سکانسهای محبوب آن، روضهخوانی با آهنگ شادمهر، رمالی، نمایش خاطراتی از زندان، حافظه از بین رفته عطا که تنها یک ماشین 206 آلبالویی در آن بهجامانده، همسایههای خوشگل و جذاب آنها، مخ زنی با آیندهنگری و لاکپشت، شوخیهای ممیزی و جنسیتی بامزه و فحشها بد و بیراههای خط قرمزی که بسیار با دقت و ظرافت پرداختشدهاند تا اسیر تیغ سانسور نشوند، شوخی با رجل سیاسی، آقازادهها و حق خوری هایشان، ضحاک و کاوه آهنگر و یک انتقام جانانه و اساسی، همه و همه از جمله مضامینی و اتفاقاتی هستند که میتوانید در «گشت 2» پیدایشان کنید. بله «گشت 2» بیش از آنکه شبیه به یک فیلم کمدی سینمایی باشد، یک آش درهموبرهم است از همهچیزهایی که در نظر کارگردان خندهدار، قابلبحث و شایان اشاره بوده است و سعید سهیلی همهشان را باهم در دیگ ریخته و گذاشته تا جا بیفتند اما در کمال تعجب نتیجه نه یک اثر لوده و مسخره که یک آش خوشمزه و دلچسب شده است که میتوانید از آن لذت ببرید و با لبانی خندان سالن سینما را ترک کنید.
«گشت 2» بههیچوجه فیلم خوبی نیست. اگر قرار باشد با ابزار نقد سینمایی و میزانهایی که فیلم خوب را از بد تمیز میدهد، درباره فیلم صحبت کنیم، باید بزنیم آشولاشش کنیم و به کارگردان هم بهواسطه شم سینمایی ضعیفش خرده بگیریم و فیلم را بکوبانیم و خلاص؛ اما از طرف دیگر میتوانیم برخورد جالبتری هم با فیلم داشته باشیم:
در حین تماشای «گشت 2» حواسمان نباید به کارگردانی خوب یا بد باشد، به اینکه فیلمنامه آن چقدر ضعیف است و هیچ منطق روایی را دنبال نمیکند. به همه سوراخهایی که دارد و سوتیهای بصری و روایی که میدهد نباید توجه کنیم و نباید سعی کنیم مچ فیلمساز را بگیریم. بهجای آن میتوانیم خود را به فیلم و طنز قویش که از لودگی معمول فیلم های کمدی سینمای ایران فاصله زیادی دارد، بسپاریم، با آن قهقهه بزنیم و کلی با تماشایش خوش بگذرانیم.
در این صورت نهتنها با فیلم اخت میشوید که میتوانید از چرایی ساخت چنین فیلم بهظاهر بیسروته و هدف سازندهاش هم سر دربیاورید: هدف او همین است که در میان خندههای شدید تماشاگرانی که مشغول تماشای فیلم هستند، از معضلات اجتماعی برایشان بگوید که شاید کمتر حواسی پی آنها باشد. اوجش را درصحنه دستگیری خلافکارهای دوستداشتنی و سخنرانی حاج عباس میبینیم جایی که مستأصل و خشمگین دادش درمیآید که «انگار همه کلاهبرداریها را اینها انجام دادهاند، همه اختلاسها را این سه نفر مرتکب شدهاند و…».
همواره به خلافکارهای خرد و کیفزن ها بد و بیراه گفتهاند و نکوهششان کرده اند اما کسی واقعاً فکر میکند که سرنوشتشان قرار است چه باشد و باید چطور زندگیشان را از منجلابی که در آن گیر افتادهاند نجات دهند؟ جای شکرش باقی است که حداقل در سینما سعید سهیلی چنین دغدغهای دارد و در حد و اندازه خودش و بدون ادعای بیشتری سعی در اشاعه آن میان مخاطبانش دارد ضمن اینکه با انتقام شکوهمندانهای که در انتهای فیلم، مثلث خلافکارها از یکی از آقازادهها میگیرند، زبان مشترک و تخلیه انرژی یکصدایی میان همه مخاطبان فیلم و حاضران در سینما می شود، البته بهجز همان آقازادهها!
Post Views:
323