مقدمه
کشف گفتمان امامان معصوم (ع) نیازمند مطالعات مختلفی است که بخشی از آن بر متن روایی نقل شده و بخشی دیگر بر زمینه های خلق گفتمان تکیه دارد. گرچه پذیرش متون روایی با مشکلاتی روبرو می باشد، اما نهایتا می توان بر مبنای تحقیقات صورت گرفته به بخشی از روایت ها و احادیث استناد کرد و متن مورد تحلیل را تعیین کرد. اما این موضوع در مورد زمینه های خلق روایت به شدت با ابهام های گوناگون روبرو است. در حقیقت ، تاریخ نگاران و حتی راویان روایت ها توضیح کافی و گویا در مورد شرایط و موقعیت های گفتمان روایی در لحظۀ تولد نداده اند. اگر هم برخی از شرایط و موقعیت ها تا اندازه ای روشن بوده اند، به دلیل ملازمت آنها با متن است که به گونه ای جزئی از متن شمرده می شوند. ضایعۀ عدم انعکاس و ضبط شرایط و موقعیت های خلق گفتمان روایی یکی از ضایعه های بزرگی است که نمی توان از تأثیرهای منفی آن بر روی تحلیل بیانات، رفتارها و اقدام های امامان معصوم (ع) چشم پوشی کرد. در حقیقت، «غیاب زمینه ای» در گفتمان روایی در لحظۀ تولد، اصل فهم این گفتمان را با مشکل مواجه ساخته و گاهی آن را به انحراف می کشاند. آنچه که به نظر می رسد می تواند بخشی از این ضایعۀ بزرگ را جبران کند، بهره برداری از رویکردهای «بینامتنی» و «بین گفتمانی» است که حداقل متن روایی را به مثابه یک متن واحد تلقی کند که این متن در مکان ها و زمان های متفاوت ظهور و بروزی داشته که با شرایط و موقعیت های هم زمان خلق روایت ، همسو بوده، اما از یک ماهیت واحد برخوردار است. بنابراین «بینامتنیت ها» و «بیناگفتمانی ها» رویکردهایی هستند که می توانند به عنوان حلقۀ وصل معنایی میان گذشته، حال و آینده تلقی شوند که روایت را در جایگاه خاص خود قرار می دهند تا بتوان جهت گیری آن را مشخص و به مثابه یک زمینۀ متصل برای خلق آن تلقی کرد (یورگنسن و فیلیپس، ١٣٨٩ ).
تحلیل گفتمان با شیوه های مختلف عمدتا ناظر به تحلیل متون رسانه ای و غیردینی است که دارای پیام خاصی بوده و معمولا توسط افراد مختلف به صورت های متفاوتی قرائت می شوند. تحلیل گفتمان با شیوه معمول برای متون دینی روایی ، با مشکلاتی روبرو بوده و اصول حاکم بر آن یعنی سیال یا نسبی بودن حقیقت و امکان پذیر نبودن کشف آن، اساسا با حقایق ثابت دینی و عدم سیالیت معنایی آنها متناقض می باشد. با توجه به این معضل اساسی در فهم حقیقت و معنای واقعی و دور شدن از اشکال های مبتنی بر «سیالیت معنا» یا «عدم امکان درک حقیقت» تلاش شده است که در این مقاله ، رویکردی برای تحلیل گفتمان متون دینی پیشنهاد شود که با روش معمول تا اندازه ای متفاوت می باشد. متن دینی (به ویژه روایی ) بر خلاف متن رسانه ای، متنی است که معنای آن تا اندازه زیادی صریح، آشکار و غیر قابل تأویل به معنای خروج از معنای اصلی و گسست جدی با معنای ظاهری یا اولیه است. به عبارت دیگر، رسایی و بلاغت ساختاری متن، اجازه سیالیت معنایی به متن را تا اندازه زیادی نمی دهد. یکی از دلایل، این است که متن روایی ، عمدتا برای تعیین تکلیف یا توضیح یک تکلیف مطرح می شود و اگر این تعیین و توضیح دارای ابهام باشد، نمی تواند منشأ عمل شود.
در روش های معمولی تحلیل گفتمان، معنا محصول «متن»، «زمینه» و «فرامتن» و «قرائت تحلیلگر» است. این شیوه خود «مساحت آزاد» گسترده ای برای تحلیل به وجود می آورد که طبیعتا می تواند معنای وسیع تری را از حقیقت منعکس کند که محصول فهم انسانی از شرایط محیطی و موقعیتی است که بخشی از آن در قراردادهای اجتماعی نهفته است. در روش تحلیل گفتمان متون دینی روایی، با شیوه ای که نگارنده پیشنهاد می کند، آنچه که به شدت در فرایند تحلیل غایب است عنصر اساسی «زمینه و بافت خلق متن» است که تا اندازه زیادی، تقریبا در نقل روایات معصومین (ع) ذکر نشده است. بنابراین، متن، مهم ترین اثری است که باید مورد توجه قرار گیرد. این توجه نه به معنای محصور شدن در معنای تحت اللفظی است بلکه به معنای این است که ملاک فهم اصلی ما از روایت، متن باقیمانده یا نقل شده از معصومین (ع) است. با «غیاب زمینه» جایگزینی اساسی که برای این گونه تحلیل پیشنهاد شده، که در روش های معمولی نیز از آن به شکل وسیع استفاده می شود، تکیه بر «بینامتنیت های درونی و بیرونی متن» است. در حقیقت، در اینجا، متن با متون دیگر تفسیر می شود و «مساحت تحلیل» با گستره روابط بینامتنی تعیین می شود. با چنین رویکردی عناصر اصلی تحلیل «متن»، «بینامتنیت های درونی و بیرونی»، «گفتمان های مرتبط» و «تحلیلگر» می باشند که در این رابطه، «تحلیلگر» بیش از داشتن نقش «قرائت کننده»، نقش «ارتباط دهنده» متون با همدیگر را به عهده دارد. این نقش نه تنها تقلیل دهنده سطح تحلیل یا نقش تحلیلگر نمی باشد، بلکه به شدت نقش هر دو را به دلیل ضرورت بالای «شناخت متون»، «گزینش متون»، «شیوه ارتباطی دهی متون» و نیز توجه به «معناهای هم زمانی» و «معناهای درزمانی» که همۀ این موارد به نحوی با تعریف فضاهای مختلفی که متعاقبا مورد اشاره قرار خواهند گرفت، افزایش می دهد.
گفتمان امامان معصوم (ع) در دوره های مختلف سیاسی اجتماعی
در تحقیقات صورت گرفته برای تقسیم بندی دوره های سیاسی اجتماعی و گفتمان های امامان معصوم (ع) حاکم بر این دوره ها، ٩ دوره مورد شناسایی قرار گرفته اند (بشیر، ١٣٩١ ب ) که در نمودار شماره (١) نشان داده شده اند. [نمودار ١. گفتمان امامان معصوم (ع) در دوره های مختلف سیاسی اجتماعی]
تبیین مرحلۀ مربوط به امام هشتم (ع) در اینجا حائز اهمیت است. دوره ششم که متعلق به امام رضا (ع) است به نام «مرحلۀ ضرورت انتقال حکومت به امامان» معرفی شده است. این دور، آغاز نوعی از تجربۀ حکومتی است که گرچه با ظاهرسازی مأمون، حاکم وقت خاندان عباس، همراه بود، اما پذیرش اجباری ولیعهدی توسط امام رضا (ع) نیز دلیلی بر ضرورت انتقال حاکمیت اسلامی به امامان معصوم (ع) تلقی می شود که گرچه عملا تحقق نیافت، اما این نظریۀ اسلامی در مورد حاکمیت و حکومت را مورد تأکید مجدد قرار داد. در این دوره بود که
تجربۀ ضرورت انتقال حکومت اسلامی حتی به شکل ناقص و ظاهری به امام معصوم در جامعۀ اسلامی مطرح شد. طرح این انتقال حاکمیت، یکی از مهم ترین رویدادهای دوران امام رضا (ع) است و بیش از آنکه به عنوان یک توطئه یا یک ظاهرسازی از طرف مأمون مطرح و مورد تحلیل قرار گیرد، باید آن را به مثابه یک «تحول گفتمانی» اساسی در حوزه سیاسی اسلامی دانست. طبیعی است که حرکت مأمون در این زمینه قطعا، یک ظاهرسازی تاریخی و یک جریان انحرافی است که خود نیز قابل بحث و بررسی می باشد؛ اما، فراتر از آن، چرایی، چیستی و چگونگی این حادثه می تواند، بسیاری از ناگفته های تاریخی و گفتمانی در حوزه امامت و حاکمیت اسلامی را کشف کند.
نظریۀ حکومتی اسلام
تجربۀ حکومتی اسلام در جامعۀ اسلامی، فراز و نشیب های فراوانی داشته است. در اینجا هدف این نیست که این تحولات را در گستره وسیع تاریخی آن مورد بحث و بررسی قرار دهیم، اما آنچه که در این زمینه در رابطه با پیامبر اکرم (ص ) و امامان معصوم (ع) اتفاق افتاده قابل تأمل است که می توان آن را به مثابه یک رویکرد نظری و در حقیقت یک «نظریۀ حکومتی اسلام» یا «نظریۀ کلان امامت» تلقی کرد که بخشی از تحقق عملی آن با اختیار امامان معصوم (ع) شکل گرفته و بخش دیگری از آن ناخواسته و با تسخیر قدرت و حاکمیت از طرف گروه های دیگر روبرو بوده است. نتیجۀ هر دو بخش، به وجود آمدن نوعی از فرایند قدرت حاکمیت اسلام است که می توان آن را در نمودار شماره (٢) نشان داد. [نمودار ٢. فرایند قدرت حاکمیت اسلامی در رابطه با پیامبر اکرم (ص ) و امامان معصوم (ع)] مطالعۀ نمودار شماره (٢) بیانگر شش دوره مهم در «نظریۀ حکومتی اسلام» است که ناظر به شرایط و موقعیت هایی است که بیشتر آن ناخواسته بود، اما توسط امامان معصوم (ع) به بهترین شکل مورد بهره برداری قرار گرفته است. شرایطی که در مجموع از آغاز بعثت یا حداقل از هجرت پیامبر اکرم (ص ) به مدینه آغاز و تا سال ٢٦٠ هجری که آغاز غیبت صغری امام دوازدهم (ع) است، خاتمه می یابد و بعد از آن عصر جدیدی آغاز می شود (زور، ١٣٩٠).
در اینجا به دلیل اینکه مقاله ناظر به دوره امام رضا (ع) می باشد، لذا این دوره به اختصار مورد تشریح قرار می گیرد تا به مثابه زمینه ای برای تحلیل فرایندهای بعدی باشد.
پذیرش ولایتعهدی رضوی، زمینه سازی برای انتقال حاکمیت
پذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا (ع)، گرچه در شرایط غیرمطلوب و با فشار و تهدید مأمون صورت گرفت، اما نشان دهنده ضرورت بازگشت حکومت اسلامی به اولاد پیامبر اکرم (ص ) است. این حرکت نیز به نوعی نیمه اختیاری به معنای ایجاد شرایط اجباری برای پذیرش ولایتعهدی از یک سو و از سوی دیگر، پذیرشی است که به هر دلیل امام معصوم، حداقل در انظار عموم مردم، آن را پذیرفته بود.
کشف گفتمان امامان معصوم
یکی از مهم ترین اقدام هایی که باید در حوزه شناخت امامان معصوم (ع) صورت گیرد، کشف گفتمان آنان از طریق شناخت زمینه های خلق گفتمان و فهم عناصر اصلی آن است. شناخت زمینه های خلق گفتمان ، همان گونه که گفته شد، به شدت به قدرت حاکمیت اسلام در دوره هر امام معصوم (ع) بستگی دارد. قدرت حاکم یا در حقیقت شرایط به وجود آمده توسط حاکمی، ترسیم کننده بخش مهمی از نقشۀ حرکت امامان معصوم (ع) در دوران زندگی بوده است. بر پایۀ همین شرایط و اقتضائات آن، گفتمان های گوناگونی خلق می شوند که کاملا بر پایۀ تدبیر، دارای، بصیرت و سیاست هر امام معصوم (ع) با توجه به شناخت کامل وی از شرایط زمان استوار می باشد.
قطعا گفتمان های مربوط به هر دوره شامل گفتمان های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و دینی به عنوان مهم ترین حوزه های گفتمانی است. چنانچه گفتمان های حاکم بر این چهار حوزه، برای هر امام معصوم (ع) مشخص شود، می توان با کشف عناصر و دال های اساسی حاکم بر هر گفتمان «نقشۀ گفتمانی» هر دوره را نیز مشخص کرد.
چارچوب روش، تحلیل گفتمان
تحلیل گفتمان، یک روش کیفی ساده نیست، در این روش رابطۀ میان متن و زمینه، معناهای زبرین و زیرین و گفته ها و ناگفته ها که در بسیاری از مواقع کشف آنها به شدت سخت و نیازمند دقت و ظرافت ویژه ای است، مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرند . این رابطه اهمیت بسزایی در کشف ناگفته ها بر اساس فهم گفته ها دارد. در حقیقت، مطالعۀ گفتمان ها به شدت به زمینه یا بافت [1]، موقعیت [2]، شرایط [3] و عوامل مؤثر[4] در خلق متن بستگی دارد. به عبارت دیگر، چرای، چگونگی و چیستی متن در سایۀ فهم زمینه یا کشف رابطۀ آن با زمینه تبیین می شود. این تبیی، نه تنها دال های اساس، روابط درون متن، مفصل بندی های ممک، بینامتنیت های درون و بیرون گفتمانی را مشخص می کند، بلکه فراتر از آ، قدرت ورای گفتمان را که تأثیر زیادی در خلق گفتمان دارد شناسایی می کند. قدرت در این فرایند گفتمان، عنصر اصلی تولد گفتمان است (فوکو، ١٣٩١).
تاکنون روش های مختلفی برای تحلیل گفتمان ارائه شده اند، اما نگارنده روشی به نام «روش عملیاتی تحلیل گفتمان» (پدام )[5] ارائه داده که معتقد است این روش می تواند به شکل فرایندی و منظم، تحلیل مزبور را انجام و به نتایج مشخص و با روایی کافی برساند که برای متون دینی و غیردینی با تفاوت هایی پیشنهاد شده است .
١- روش عملیاتی تحلیل گفتمان «پدام»
درباره تحلیل گفتمان، روش های گوناگونی ارائه شده است. روش ون دایک (١٣٨٩)، روش فرکلاف (١٣٧٩) و روش لاکلاو و موفه (١٩٨٥ ) از مهم ترین این روش ها هستند. هر یک از این روش ها، رویکردی خاص برای خود دارد منتهی نوعی ابهام در شیوه عمل در آنها وجود دارد و به تعبیر دیگر نمی توانند نوعی از عینیت را بازنمایی کنند.
روشی که در اینجا برای تحلیل پیشنهاد می شود، روش تحلیل به شیوه پدام [6] (روش عملیاتی تحلیل گفتمان ) می باشد. روش پدام از سه مرحلۀ کلان توصیف، تفسیر و تبیین و پنج سطح تحلیل که عبارت اند از سطح سطح، سطح عمق، عمق سطح، عمیق و عمیق تر تشکیل شده است (بشیر، ١٣٩١ الف: ١١).
سه سطح اول در حقیقت نوعی از توصیف است اما این توصیف، با تکیه به اصل متن، معناهای هژمونیک و ضمنی متن با انتخاب جمله های همسو با هدف تحلیل، کشف رابطۀ میان معناهای مشترک در جمله های هم گرا در متن و نهایتا قرائت معنای جمله های همسو در متن با سایر معناهای مستخرج از جمله های دیگر متن، به طور کلی، صورت می گیرد. این مرحله، حرکت در داخل متن از سه جهت: متن هدف دار، متن همسو و متن مورد تحلیل است. روایی تحلیل گفتمان نیز در صورتی است که ناگفته های کشف شده بتواند میان سه عنصر اصلی، «متن»، «زمینه» و «فرامتن» یک رابطۀ منطقی و مورد قبول ایجاد کند، کشف معناهای پنهانی و ناگفته می توانند از روایی لازم برخوردار باشند، در غیر این صورت تحلیل با مشکل جدی روبرو می شود (همان: ١٥ ).
[نمودار شماره (٣) و جدول شماره (١) نمایانگر مراحل اجرایی روش پدام می باشند]. [نمودار ٣- پنج سطح تحلیلی در روش پدام ] [جدول ١- ستون های پنج گانه در روش اجرایی پدام: سطح، سطح سطح، عمق عمق، سطح عمیق، عمیق تر] [به PDF نگاه کنید]
٢. روش «پدام» برای تحلیل متون دینی
در روش تحلیل گفتمان بر پایۀ پدام دو عنصر «زمینه» یا «بافت» و «فرامتن» نقش اساسی در خلق و کشف گفته ها و ناگفته ها که فراتر از معناهای زبرین و زیرین متن است، دارد. بینامتنیت ها و گفتمان گونگی ها، اگرچه در فرایند تحلیل گفتمان بسیار حائز اهمیت اند، اما به عنوان تکمیل کننده رابطه ای است که بر اساس مفصل بندی های ایجادشده میان درون و بیرون متن استوار می باشند. به عبارت دیگر، بینامتنیت های درون و بیرون گفتمانی، بیش از آنکه در تعیین دال های اساسی یا عناصر محوری گفتمان نقش داشته باشند، در تبیین چگونگی دخالت آنها در خلق معنا و در حقیقت «توسعۀ معنایی» به ویژه در ذهن مخاطبان که اساس کلیۀ رویکردهای مربوط به «قرائت های گوناگون» است، نقش محوری دارند.
بر خلاف آنچه که در تحلیل متون غیردینی ، بحث زمینه حائز اهمیت اساسی است، در تحلیل متون روایی به عنوان مصداقی از متون دینی ، بینامتنیت های درون متنی و بیرون متنی، حائز اهمیت اساسی بوده و در حقیقت، می توانند به دلیل عدم ثبت زمینه های خلق گفتمان مربوط به روایت ها، به مثابه جایگزینی نه کامل بلکه نسبی تلقی شوند. اگر در روش پدام برای تحلیل متون غیردینی، تبیین رابطۀ متن و فرامتن در زمینه های مختلف اجتماعی، سیاسی ، فرهنگی و غیره پنج سطح تعیین شده، در تحلیل گفتمان متون دینی این پنج سطح به پنج فضا نام گذاری شده است که منعکس کننده «فضای متنی و بینامتنی» مؤثر در خلق گفتمان روایی است . این پنج فضا عبارت اند از: فضای ساختاری، معنایی، ارتباطی، گفتمانی و فراگفتمانی. [7]
در فضای ساختاری، زبان، ساختارهای زبانی، روابط دستوری و عوامل مؤثر بلاغی مورد توجه قرار می گیرند.
در فضای معنایی ، معنای زبرین و زیرین مورد توجه است. این معنا، نه تنها در ظاهر و باطن الفاظ و جمله ها نهفته است، بلکه در اجزاء و نیز معنای کلی متن مستتر می باشد. فضای معنایی ، منعکس کننده جهت گیری های متن برای تحقق اهداف گفتمانی است که مورد توجه قرار می گیرد.
در فضای ارتباطی ، روابط بینامتنی میان ساختار و معنای موجود در متن با ساختارها و معناهای بیرونی متن مورد بررسی قرار می گیرند. کشف این روابط، شاید مهم ترین مرحله ای است که در تحلیل گفتمان روایی مورد توجه می باشد.
در فضای گفتمانی، شرایط قدرت حاکمیت ، که مهم ترین عنصر مؤثر در خلق گفتمان روایی است، مورد مطالعه و بحث قرار می گیرند. این شرایط، تعیین کننده رویکرد گفتمانی متون روایی است.
در فضای فراگفتمانی، می توان با رابطۀ میان «فضای گفتمانی» و «گفتمان روایی» در سطوح هم زمانی و درزمانی آشنا شد. این فضا، بیش از آنکه به سطح هم زمانی گفتمان توجه داشته باشد، به سطح درزمانی و به عبارت دیگر به فرایند تحول گفتمانی در دوره های مختلف توجه دارد. فضای فراگفتمانی، فضای ترسیم کننده شرایط قدرت حاکمیت برای بروز گفتمان های مختلف روایی در دوره های مختلف است که با کشف این فضای فراگفتمانی می توان نسبت به فهم روایت های مختلف و تعیین معانی، جهت گیری ها و اهداف آنها اقدام کرد.
این پنج گام در تحلیل متون روایی به روش پدام، فرایندی را ترسیم می کند که در سایۀ آن می توان نسبت به تحلیل گفتمانی روایی اقدام کرد. نمودار شماره (٤) نشان دهنده این مراحل و معنای هر مرحله برای تحقق این فرایند است. [به PDF نگاه کنید]
چارچوب نظری، نظریۀ زیست قدرت[8] و زیست سیاست[9]
گرچه نظریه و مفاهیم پیرامون «زیست قدرت» و «زیست سیاست» عمدتا در قرن بیستم ظهور و بروز یافته اند، اما این رویکرد مهم نظری می تواند به دوران های گذشته نیز بسط داده شود. با تغییراتی در جهت گیری آن می توان آن را به یک پارادایم ممتد زمانی تبدیل کرد. در اینجا برای رعایت اختصار و بومی سازی این نظریه برای به کار گرفتن آن در تحلیل موضوع «امامت - ولایت» در تحلیل فرایندی قدرت حاکمیت اسلام در جامعۀ اسلامی، لازم است مفهوم سازی ویژه ای صورت گیرد تا بتوان از نظریۀ مزبور به شکل مناسب بهره جست.
پایه های اصلی مربوط به نظریۀ مزبور، ایجاد تلفیقی از «محیط زیست (حیات انسانی )»، «محیط حاکمیت (قدرت )» و «محیط سیاست (تدبیر)» است که در اینجا می توان سیاست را به طور کلی «چگونگی اداره حیات توسط جامعه» و قدرت را «چگونگی اداره حیات توسط دولت» دانست. اگر بپذیریم که تحول مفاهیم فرهنگی و اجتماعی، تابعی از تحول وضعیت واقعی فرهنگ و جامعه است، بنابراین می توان گفت که هرگونه تغییر یا تحول ایجادشده از هر دو سوی «دولت» و «جامعه» در سطح فردی و اجتماعی، می تواند مفاهیم فرهنگی و اجتماعی را متحول سازد.
در عصر کنونی نیز می توان تحول دیدگاه های اندیشمندان غربی را، به عنوان مثال، به مفاهیم قدرت، فرهنگ و جامعه با تغییر و تحول های ایجادشده در فرایند جامعه سازی که از مراحل مختلفی گذشته است، مشاهده کرد. مفاهیم قدرت، سیاست، جامعه، فرهنگ و غیره در عصر فئودالیته، با سرمایه داری و جهانی شدن کاملا متفاوت است. این تحول، یک تحول ساختاری مفهومی است که اگرچه تشابه لفظی نیز وجود داشته باشد، اما معنا در حقیقت دچار تغییر جدی و اساسی شده است. به عنوان مثال قطعا مفاهیم برساختۀ فوکو در حوزه فرهنگ، جامعه، سیاست و غیره با ورود جامعۀ سرمایهداری غرب به عصر اطلاعات و ارتباطات دچار تحول شده است (فوکو، ١٣٩٠ ).
مطالعات مربوط به زیست سیاست عمدتا به رویکرد داروینیسم اجتماعی (دیلینی ، ١٣٨٨؛ گیدنز، ١٣٨٦) مرتبط می شود که از اواسط دهۀ ١٩٦٠ آغاز و ادبیات اولیۀ آن از سال١٩٧٢ در قالب مقاله های گوناگون تدوین شد. در این زمینه نیز گفته می شود مفهوم زیست سیاست برای اولین بار توسط جی. اچ. هریس (١٩١١) به کار گرفته شده است. هریس در مقاله ای با همین عنوان چنین می گوید: «... زیست سیاست، سیاستی است که باید دو بُعد از ملت را در نظر گیرد: نخست، افزایش جمعیت و رقابت؛ دوم، خصلت های فردی مردانی که برای به عهده گرفتن مناصب و مسئولیت های دولت آماده اند» (١٩٧ : ١٩١١ ). به عبارت دیگر، زیست سیاست به نوعی «رقابت» را برای «شیفت قدرت» به کار می گیرد . این «جابه جایی در قدرت» می تواند به اشکال گوناگون نمود کند که یکی از مصادیق آن «جابه جایی در حاکمیت» است.
در اینجا باید تأکید کرد آنچه مقصود از «قدرت» و «سیاست» به کار رفته، قدرت حاکمه (دولت، حکومت ) و «سیاست» رفتارهای اجتماعی به اشکال مختلف آن برای ادامۀ حیات است که می تواند توسط قدرتمندان دیگر، غیر از قدرت حاکمه ، با ایجاد گفتمان های مختلف ظهور و بروز کند. در تاریخ اسلامی، ما با دو رویکرد مهم زیست قدرت و زیست سیاست روبرو هستیم؛ اولی رویکردی است که عموما به همۀ حکومت های اسلامی تا سقوط دولت عثمانی اطلاق می شود که خصلت عمده آنان، به کارگیری قدرت، بیش از شریعت برای تثبیت و استمرار حاکمیتی بود که نام اسلام بر آن نهاده بودند. البته تنها استثنایی که در این زمینه می توان مشاهده کرد، حکومت حضرت علی (ع) بود که به اعتراف دوست و دشمن، اسلام و شریعت را بر همه چیز، از قدرت و حکومت و نفس و امثالهم مقدم داشته است (جرداق، ١٩٥٨). دومی ، زیست سیاست است که به معنای تنظیم حیات اجتماعی ، بر پایۀ سیاست زندگی است و توسط رهبران دینی، به ویژه آنچه که در اینجا مهم است رویکرد امامان معصوم در تنظیم زندگی جامعۀ اسلامی و خارج کردن آن از بن بست هایی است که قدرتمندان حاکم بر آن جامعه در تلاش بوده اند که آن را از نظم اسلامی خارج سازند.
در حقیقت، در اینجا با نوعی از مبارزه «سلطه تدبیر» برای «تنظیم زندگی» روبرو هستیم که در دو گونه، یکی توسط حکومت های اسلامی در گذشته و دیگری توسط امامان معصوم (ع) در جامعۀ اسلامی نمود داشته که در شرایط کنونی به وسعت جامعۀ انسانی گسترش یافته است. به همین دلیل مشاهده می شود که این مبارزه «سلطه تدبیر» یا «قدرت سیاست»، به اشکال مختلف در جامعۀ اسلامی ظهورهای گوناگونی در طول تاریخ داشته است. گاهی قدرت سیاست، به نوعی ادغام «زیست قدرت» با «زیست سیاست» است که تجلی حکومت عدل علوی در آن برجسته است و گاهی نیز زیست سیاست بر علیه زیست قدرت در حال مبارزه است که اشکال گوناگونی از «صلح حسنی» و «قیام حسینی» تا «مبارزه منفی عسکریین» را در اینجا می توان نام برد یا در مراحلی ، زیست سیاست شیوه های «تدبیر علمی» را به عنوان راه ادامۀ حیات اسلامی در مقابل زیست قدرت منحرف کننده اسلام به کار می گیرد، مانند «سیاست های فرهنگی علمی» صادقین (ع) در طول حیات خود و گاهی نیز پذیرش نوعی از قدرت، برای ادامۀ حیات اسلامی که می توان آن را «آگاه سازی قدرتمند» نامید که در پذیرش ولایتعهدی توسط حضرت امام رضا (ع) تجلی می یابد. همۀ این تلاش ها، به گونه ای مبارزه میان حق و باطل، نیروهای صالح با نیروهای فاسد، قدرت های آزادی خواه با قدرت های سلطه گر، دین داران شریعت محور با ریاکاران دین نما، صالحان با طالحان، مصلحان با مفسدان و غیره است که نمونه های آن در طول تاریخ تاکنون مشاهده می شود.
بنابراین می توان رویکردهای امامان معصوم (ع) در دوره حیات خود را به دوره هایی از زیست سیاست با تفسیری که از سیاست به معنای «تدبیر حیات» و «روشی برای ساماندهی جامعه» داشتیم تقسیم نمود که در آن «زیست فرهنگی» «زیست سیاسی»، «زیست اجتماعی»، «زیست اقتصادی»، «زیست دینی» برجستگی هایی را چه به شکل مستقل و چه به شکل ترکیبی در مبارزه با زیست قدرت حاکم و دفاع از «استمرار حیات جامعۀ اسلامی» از خود نشان داده است. این ترکیب زیست سیاست در حیات هر امام، نشانه های مرجح و غالبی را نشان داده که معمولا با رویکرد کلی آن امام در دوران حیات خود همراه بوده است.
در مورد ولایتعهدی باید تأکید کرد که این موضوع به دلیل ارتباط آن با قدرت حاکمیت و تلاش آن حضرت برای به کارگیری رویکردهای مختلف زیست سیاست برای ادامۀ هدایت جامعه و انعکاس برخی از تعارض های ممکن برای افشای رویکردهای سلطه محور زیست قدرت در حکومت مأمون عباسی و نیز محافظت از جامعۀ اسلامی از گزند سقوط نهایی و پیوستن به تاریخ گذشته، از اهمیت ویژه ای برخوردار است که به همین دلیل «سیاست رضوی» در این زمینه به مثابه نمونه ای از تعارض و تقابل دو رویکرد زیست سیاست با زیست قدرت مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.
ولایتعهدی امام رضا (ع) و موقعیت شناسی سلطه و تدبیر
ولایتعهدی امام رضا (ع) مسئله ای نیست که به طور دفعی و دلبخواهی در ذهن مأمون شکل گرفته باشد. این مسئله، به شدت به موقعیت ها و شرایط حاکم بر دوران مأمون بستگی دارد. به عبارت دیگر، موقعیت های عملیاتی و شرایط تعیین کننده اجتماعی سیاسی به شدت بر به کارگیری رویکرد زیست قدرت یا سلطه از طرف مأمون و زیست سیاست یا تدبیر از طرف امام رضا (ع) تأثیرگذار بوده اند. این موقعیت ها در حقیقت همان زمینه یا بافت مؤثر در خلق گفتمان ولایتعهدی به شمار می آیند که در تحلیل گفتمان به شدت به آنها توجه می شود. گرچه همان گونه که گفته شد در تحلیل گفتمان متون روایی در بسیاری از مواقع با خلأ اطلاعات مربوط به زمینه مواجه هستیم که نوعی از غیاب موقعیتی را به معرض نمایش قرار می دهد و تحلیل را تا اندازه زیادی به متن محصور می سازد، اما در برخی از مواقع می توان «قرائت تاریخی» از واقعیت های موجود را به مثابه نوعی از زمینه یا فهم زمینه ای دانست که می تواند در تحلیل متون روایی به روش مزبور مفید فایده باشد. مسئلۀ ولایتعهدی نیز از آن مسائلی است که می توان به برخی از زمینه های تاریخی آن، که در خلق گفتمان مزبور تأثیرگذار است دست یافت تا تحلیل مرتبط با آن را با عمق بیشتری همراه سازد. در همین رابطه می توان به بافت های مختلف موقعیتی اجتماعی که تأثیر قابل توجهی بر خلق گفتمان ولایتعهدی دارد، اشاره کرد:
١- بافت موقعیتی اجتماعی اول: ظهور عباسیان و رویکرد نجات بخشی و عرب گریزی
انحطاط امویان به دلایل مختلف اجتماعی و سیاسی، زمینه را برای ظهور عباسیان آماده کرد. عباسیان برای تحقق این تغییر و تحول از امویان به سمت عباسیان سه رویکرد سیاسی اجتماعی به کار گرفتند:
1) رویکرد نجات بخشی: تلاش برای اظهار نجات بخشی مردم از حکومت ظالم و مستبد امویان؛
2) رویکرد عرب گریزی: توجه و تکیه نکردن به عرب ها که در آن زمان گرفتار گروه بندی ها و چنددستگی های داخلی بوده و توجه و تکیه کردن بر غیر اعراب که در دوران اموی به شدت مورد تحقیر قرار گرفته و مطرود و مظلوم بودند. در دوره عباسیان «ایرانیان و ملل غیرعرب جایگاهی یافتند که قابل مقایسه با گذشته نبود» (پاکتچی، ١٣٩١: ٣٢).
٣) رویکرد اهل بیت مداری: «عباسیان در آغاز امر کوشش کردند دعوت و انقلاب خویش را به اهل بیت اطهار (ع) مربوط سازند» (عاملی، ١٣٦٨: ٢٢ ).
٢. بافت موقعیتی اجتماعی دوم: خطرناک سازی علویان برای استمرار حاکمیت عباسیان
عباسیان با پیشرفت در استقرار حاکمیت خود، علویان را کانون خطر برای ادامۀ حیات سیاسی خود دانستند و به هر وسیلۀ ممکن تلاش کردند آنان را از حاکمیت دور سازند. این حرکت دورسازی ، عاملی برای مخالفت ها، بحران سازی ها و درگیری های گوناگون علویان با عباسیان شد که نمونه های آن در کتاب های تاریخ مشاهده می شوند. در همین زمینه باید گفت که علاوه بر گرایش های دینی در تصاحب خلافت ، عوامل «خودباوری» علویان از یک سو به دلیل ارتباط آنان با اهل بیت (ع) و «خوارخویشتنی»[10] عباسیان به دلیل گمنامی، حقارت و خواری از سوی دیگر در دورسازی علویان توسط عباسیان به شدت تأثیرگذار بود.
٣. بافت موقعیتی اجتماعی سوم: تقابل همه جانبه با علویان
هنگامی که عباسیان خطر اساسی را از جانب علویان دانستند و تهدید آنان را به شکل جدی احساس کردند، در تلاش برآمدند که به هر وسیله تقابل خود را با استفاده از شیوه های سخت افزارانه و نرم افزارانه ابراز داشته و آنان را از هرگونه قدرت نمایی دور سازند (ابوصالح ، اولین حرکت عباسیان در این زمینه ، تغییر «نظریۀ ارث» بود. این نظریه تا زمانی به نفع عباسیان به شمار می رفت که در فرایند قدرت گیری بودند، اما زمانی که قدرت فراگیر را به دست آوردند، برای اینکه نظریۀ ارث را در مورد علویان نیز ناکارآمد سازند، این رویکرد را کاملا در ظهور حاکمیت خود منتفی دانستند.
٤. بافت موقعیتی اجتماعی چهارم: استبدادمحوری و گسترش دیکتاتوری
عباسیان برای استقرار هر چه بیشتر حاکمیت خود نه تنها علویان را به شدت سرکوب کردند، بلکه با گسترش استبداد و دیکتاتوری خود از هرگونه حرکت بر علیه خود از سوی مردم جلوگیری کردند. برخی از مورخان به این جمله اشاره کرده اند: «در حالی که امیری از عباسیان بر مردم مسلط است، گمان نمی برم که ظلم و ستم سپری شود» (المسعودی، ١٤٠٤ ق، ج ٣: ٤٣٥؛ امین، ١٩٣٣، ج ٢: ٣٨؛ قلقشندی، بی تا، ج ٨: ١٧٥؛ ابن المعتز، ١٩٧٦: ٣٧٨).
٥. بافت موقعیتی اجتماعی پنجم: مقابلۀ علویان با عباسیان و گسترش مقاومت
فشار و ظلم و ستم بی حد عباسیان نسبت به علویان و عموم مردم بالاخره باعث ظهور قیام های مختلف برای مقابله با قدرت عباسیان شد. یکی از نمونه های معروف این حوادث، واقعۀ مشهور «فخ» بود. قیام ها و مخالفت ها به گونه ای بر علیه عباسیان گسترش یافت که گفته می شود: انقلاب های علوی (به رهبری مستقیم آنان ) که بین عهد سفاح و اوایل عهد مأمون و دقیقا تا حدود سال ٢٠٠ هجری، یعنی ظرف کمتر از ٧٠ سال روی داده نزدیک به ٣٠ انقلاب بوده است؛ صرف نظر از انقلاب های دیگری که در آنها برای علویان و دوستی نسبت به ایشان تبلیغ و دعوت می شد (عاملی، ١٣٦٨: ١٢٨ ).
وضعیت بحرانی عباسیان در اثر قیام های مختلف و مخالفت های گسترده علویان و مردم در زمان مأمون به حدی بود که می توان گفت این وضعیت بی شباهت به وضعیت اواخر عهد امویان نبود. به همین دلیل خواهیم دید که رویکرد سیاستمدارانۀ ولایتعهدی به مثابه یک حرکت نجات دهنده از طرف مأمون برای خروج از بن بست سیاسی اجتماعی آن دوره به شمار می آید.
٦. بافت موقعیتی اجتماعی ششم: گسترش بحران و راه حل ولایتعهدی
گسترش بحران در روزگار مأمون بسیار فراتر، ناگوارتر و فراگیرتر از حاکمان قبل بود. بنابراین مأمون به دنبال راه حلی بود که بتواند وی را از این بحران گسترده نجات دهد. به همین دلیل بازگشت به دلداری از علویان ، ایرانیان، شیعیان و پیروان اهل بیت (ع) همچون روزهای اول عباسیان برای جذب علویان برای پیشبرد اهداف خود برای پیروزی و به دست آوردن حکومت را بهترین راه حل برای نجات خود و حکومت لرزان خود می دید.
طرح بازگشت خلافت به امام رضا (ع) در آغاز کار و سپس تبدیل آن به ولایتعهدی، حرکت زیرکانه ای بود که مأمون تصور می کرد با چنین حرکتی بتواند بسیاری از مخالفت ها را خاموش و دل علویان و شیعیان را به دست آورد. در حقیقت، طرح «بازگشت خلافت به جایگاه اصلی» یک طرح سیاسی اضطراری بود که در شرایط اضطراری متولد شد و علی رغم اینکه ظاهر آن «بازگشت حق حاکمیت به اولاد علی بن ابیطالب (ع)» بود، اما در حقیقت، خروج از بن بست سیاسی و نظامی مأمون تلقی می شود. مأمون با هر وسیلۀ ممکن زمانی که تحمیل خلافت را بر امام ناممکن می بیند، موضوع ولایتعهدی را مطرح و با طرح پذیرش ولایتعهدی یا آمادگی برای کشته شدن، اجرای برنامه های خود برای خروج از بحران را ممکن می سازد (کمپانی، ١٣٦٥).
٧. بافت موقعیتی اجتماعی هفتم: شکست سیاسی و بازگشت به مواضع قبلی
واگذاری ولایتعهدی به امام رضا (ع) یک هدف بزرگ و چندین هدف کوچک تر را به دنبال داشت. هدف بزرگ، همان به دست آوردن دل علویان، خاموش ساختن قیام ها و انقلاب های آنان و بازگشت به شرایط اولیه در تحقق حاکمیت عباسیان بود . اهداف دیگر نیز که قبلا به برخی از آنها اشاره شده، کنترل امام و نظارت بر فعالیت وی، منزوی سازی امام از ارتباط با مردم به ویژه قطع ارتباط ایشان با شیعیان و دوستداران اهل بیت (ع) و بهره گیری از علم و دانش ایشان در مباحث مختلف و موارد مشابه دیگری است که مأمون توانست در این مدت از آنها بهره مند شود. اما شهادت امام رضا (ع) پایانی بر نقشۀ توطئه آمیز مأمون در طراحی ولایتعهدی به عنوان راهی برای خروج از بن بست سیاسی و بحران ایجادشده توسط علویان و پیروان اهل بیت و اعتمادسازی مجدد میان خود و عباسیان مخالف وی به دلیل همان ولایتعهدی بود. به عبارت دیگر، علی رغم همۀ اقدام هایی که مأمون در این زمینه انجام داد، اما اقدام ها و برنامه های امام در کشف توطئه های وی ، در حقیقت، شکستی بزرگ از نظر سیاسی اجتماعی بود که این شکست خود عاملی برای بازگشت مأمون به مواضع و رویکردهای قبلی در اتکا به عباسیان و دور شدن مجدد از علویان و پیروان اهل بیت (ع) شد که شیوه غالب حاکمان عباسی قبل از وی بوده است .
تقابل رویکردهای «زیست قدرت» با «زیست سیاست» در تصمیم های مأمون و اقدام های امام رضا
دوران مأمون یکی از دوران های استثنایی عباسیان به شمار می آید. در این دوره ، علاوه بر تحولات سیاسی، پیشرفت های علمی، مباحثه ها و مناظره ها در حوزه های اعتقادی و دینی نیز گسترش یافت . در همۀ این تحول ها، شخصیت ویژه مأمون، نقش برجسته ای دارد. این نقش در مقایسه با همۀ خلفای دیگر عباسی قابل توجه و متفاوت بود (سپهر، ١٣٤٨). مأمون بر خلاف برادرش مردی دانشمند، خوش فهم، زیرک، کاردان و مدبر بود و شاید در این صفات بر تمام خلفای بنی عباس برتری داشت . او در زمان خود به ترویج علم کوشید، مجالس علمی، مباحثه ها و مناظره های آزاد بسیار داشت و خود نیز در غالب این مباحثه ها صاحب نظر و اطلاع بود (محقق ، ١٣٥٧: ٦٣).
اما نقش مأمون تنها در حوزه گسترش علم و مباحثه های آزاد علمی و دینی نبود، بلکه تحول های ارتباطات جهان اسلام با جهان غرب به ویژه در حوزه ترجمه نیز یکی از مواردی است که مورد توجه وی قرار گرفت و باعث گسترش حرکت ترجمه از یونانی به عربی در آن دوران شد (١٩٩٨ ،Gutas ). علاوه بر آن، تحول ها و تغییرهای سیاسی چه در کشتن برادر خود، جذب ایرانیان، به کارگیری برخی از چهره های مهم ایرانی در ساختار حکومتی و بالاخره موضوع ولایتعهدی امام هشتم علی بن موسی الرضا (ع) دوران حکومت مأمون را یک دوره استثنایی کرده است.
موضوع ولایتعهدی مأمون در زمان حکومت امین که توسط هارون الرشید تعیین شده بود تا در صورت «مرگ امین ، به خلافت برسد» (محقق، ١٣٥٧: ٦١) نیز در فرایند رویکردهای بعدی وی تأثیرگذار بود. علی رغم تصمیم هارون الرشید اما نزدیکان و دوستان امین همچون فضل بن ربیع و علی بن عیسی بن ماهان فرمانده لشکر از این تصمیم ناخشنود بودند و با اغوای وی باعث حذف مأمون از ولایتعهدی شدند (المدرسی، ١٤١٠ ق: ٣٧).
عزل مأمون از مقام ولایتعهد[ی] برای رجال ایرانی که دل پرخونی از حکومت بغداد داشتند و همواره مترصد فرصت بودند، بهانۀ مناسبی بود که به عنوان دفاع از حق مأمون به بغداد بتازند. مأمون نیز با زیرکی خاصی که داشت از این موقعیت بهره برداری کرد و از آنجا که دوستی و محبت ایرانیان را به خاندان پیغمبر و آل علی (ع) می دانست هر چه بیشتر رنگ تشیع به خود گرفت (محقق، ١٣٥٧: ٦٢ ٦١).
هر چه مأمون به اهمیت قدرت ایرانیان، علویان و طرفداران اهل بیت (ع) بیشتر پی می برد، جهت گیری سیاسی وی برای بهره برداری از این موقعیت پررنگ تر می شد. این حرکت تا جایی ادامه یافت که بحث ولایتعهدی امام در ذهن مأمون شکل گرفت.
اما تحمیل ولایتعهدی به امام رضا (ع) همراه با مسائلی بود که بیانگر سیاست مبتنی بر قدرت و نه بر اساس اعتقاد و خلوص بود. قرائت آنچه که میان مأمون و امام رضا (ع) در این زمینه رخ داد نشاندهنده وضعیتی است که رویکرد زیست قدرت، برای تحقق سلطۀ بیشتر خود میباشد که متوسل به راه های مختلف از جمله طرح ولایتعهدی شد. مأمون پس از تصمیم گیری برای ولایتعهدی امام؛ دستور داد حضرت رضا (ع) را از مدینه به خراسان منتقل کند و در ضمن دستور، از جهت سیاسی، چگونگی حرکت ، مسیری را که می پیمایند و شهرهایی را که از آنها عبور خواهند نمود، تعیین کرد. حضرت با بی میلی و کراهت باطنی به این سفر الزامی تن داد و پس از زیارت قبر رسول اکرم (ص ) و دیگر مشاهد مشرفه با خانواده خود وداع نمود و راه خراسان را در پیش گرفت. امام منازل و شهرهای بین راه را پشت سر گذارد و به خراسان وارد شد.
[گفتگوی مأمون با امام رضا (ع)]
مأمون خویشتن را برای مذاکره و گفتگو مهیا کرد. روز ملاقات تعیین شد و سخنانی که بین آن دو رد و بدل شد به شرحی است که توضیح داده می شود (فلسفی، ١٤٠٤ ق: ٧). ای فرزند رسول خدا من از مراتب علم ، فضل، زهد، تقوا و عبادتتان آگاهم و شما را برای امر خلافت از خود شایسته تر می دانم. پیش از آنکه مأمون به سخن ادامه دهد و حضرت را با مشکلی مواجه سازد به پاسخ مبادرت نمود و فرمود: به بندگی خداوند مباهات می نمایم، با زهد در دنیا امیدوارم از شر دنیا مصون بمانم، با ورع و پرهیز از گناهان به فواید و منافع ورع امیدوارم و با تواضع در دنیا امید ترفیع مقام در پیشگاه الهی دارم. [11]
مأمون گفت: «به نظرم آمده است که من خویشتن را از خلافت عزل نمایم و این مقام را برای شما قرار دهم و خودم با شما بیعت کنم.» حضرت فرمود: اگر خلافت به شما تعلق دارد و خداوند آن منصب را مخصوص شما قرار داده جایز نیست لباسی را که باری تعالی بر شما پوشانده از بَر به درآوری و به دیگری بپوشانی و اگر خلافت متعلق به شما نیست حق نداری چیزی که به شما ارتباط ندارد به [12]من واگذار نمایی.
مأمون گفت: «جز پذیرش مقام خلافت چاره ای ندارید.» حضرت فرمود: «مایل نیستم و آن را قبول نمی کنم.» مأمون چندین روز به اصرار خویش ادامه داد و علی بن موسی همچنان در نفی خود مقاوم بود و پاسخ منفی می داد.[13] وقتی مأمون ناامید شد به حضرت عرض کرد اگر خلافت را نمی پذیری و دستم را برای بیعت رد می کنی پس ولایتعهدی مرا پذیرا باش [14]تا که مقام خلافت بعد از من برای شما باشد. [15]حضرت رضا (ع) قسم یاد کرد که پدرم از پدران خود از علی (ع) از رسول گرامی (ص) حدیث نمود که من پیش از مرگ تو با سم کشته می شوم و مظلوم از دنیا می روم، فرشتگان آسمان و زمین بر من گریه می کنند و در سرزمین غربت، پهلوی هارون الرشید دفن خواهم شد. مأمون از شنیدن سخن حضرت گریست و گفت در ایام حیات من کیست که بتواند شما را بکشد یا بدرفتاری نماید، حضرت فرمود: «اگر بخواهم [16]می توانم بگویم قاتل من کیست .»
مأمون گفت: مقصود شما از آنچه می گویید آن است که زیر بار مسئولیت نروید و این مقام را از خود بگردانید تا مردم بگویند شما زاهد و به دنیا بی اعتنا هستید . حضرت رضا (ع) قسم یاد کرد از روزی که خداوند مرا آفریده هرگز دروغ نگفته ام و بی اعتنایی من به عناوین دنیوی برای دنیاطلبی نیست و من مقصود شما را از این همه اصرار، می دانم. مأمون گفت: چه قصدی دارم ؟ حضرت فرمود: اگر بگویم در امانم؟ گفت: در امان. فرمود: منظور شما این است که مردم درباره من بگویند این علی بن موسی نبود که به دنیا اعتنا نداشت ؛ بلکه دنیا بود که در دسترس او قرار نمی گرفت. آیا نمی بینید اکنون که دنیا با او مساعد شده چگونه ولایتعهدی را به طمع خلافت [17] قبول کرده است. مأمون از سخن حضرت رضا (ع) به خشم آمد و گفت از این پس برخورد من با شما به گونه ای خواهد بود که بر وفق میلم نیست. شما از قهر من، خویشتن را در امان یافتی. به خدا قسم باید ولایتعهدی را بپذیری اگر قبول نکنی مجبورت خواهم نمود و اگر باز هم از پذیرش ابا نمودی شما را خواهم کشت. حضرت رضا (ع) فرمود خداوند مرا نهی نموده از اینکه با دست خویش خود را به هلاکت افکنم اگر کار بدین مِنوال باشد ناچار ولایتعهدی را قبول می کنم به شرط آنکه نه کسی را به کاری بگمارم، نه کسی را از کاری که دارد عزل کنم و نه رسم و سنتی که معمول است نقض نمایم فقط دورادور طرف مشاوره باشم. مأمون به شرایط آن حضرت، رضایت داد و امام با بی میلی ولایتعهدی را قبول نمود.[18] (ابن بابویه، ١٤٠٤، باب ٣٩، حدیث ٣ و حدیث ٤ به نقل از: فلسفی، ١٤٠٤ ق: ١١ ٧).
پذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا (ع)، شبهه هایی را برای شیعیان ایجاد کرد و لذا علت این امر را جویا شدند. امام ضمن پاسخ، به گونه ای موضوع تهدید به قتل را به آنان فهماندند. «محمد بن عرفه می گوید به حضرت رضا (ع) عرض کردم چه چیز شما را واداشت که در امر ولایتعهدی وارد شوید؟ در پاسخ فرمود: همان چیزی که جدم علی (ع) را واداشت که در شورا وارد شود.[19] یعنی خطر قتل» (ابن بابویه، ١٤٠٤، باب ٣٩، حدیث ٣ و ٤).
تحلیل گفتمانی تحمیل ولایتعهدی
تحلیل گفتمانی فرایند تحمیل ولایتعهدی به امام رضا (ع) توسط مأمون عباسی، بیانگر تفاوت اساسی میان شیوه سلطه و تدبیر است که در رویکردهای زیست قدرت و زیست سیاست به خوبی نشان داده می شوند. امام در همۀ زمینه ها به ویژه مباحث مربوط به امامت و ولایت همان صراحت و روشنی قبل از ولایتعهدی را ادامه دادند. آن حضرت پس از قبول مقام ولایتعهدی همانند پیش از آن با صراحت صحبت می کرد و کمترین تغییری در روش خود نداد. او در مقام بیان شرایط و اوصاف امام ، تمام گفتنی ها را بی پروا در حضور و غیاب مأمون بیان می نمود و ابا نداشت از اینکه سخنانش برای مقام خلافت سنگین و گران باشد (فلسفی، ١٤٠٤ ق: ١٢).
تحلیل سخنان رد و بدل شده میان مأمون و امام رضا (ع) در مورد واگذاری خلافت و سپس تحمیل ولایتعهدی از دیدگاه سلطه و تدبیر بیانگر تقابل دو رویکرد متفاوتی است که بر اساس رویکردهای زیست قدرت و زیست سیاست قابل تفسیر است.
تحلیل گفتمانی مذاکره های ولایتعهدی با روش «پدام» و با استفاده از پنج فضای تعریف شده برای این روش برای مواردی که به هر حال در فضای دینی مطرح شده اند، انجام می گیرد. جداول شماره های (٢) و (٣) پنج سطح مربوط به فضاهای تحلیلی مزبور را برای موارد مطرح شده توسط مأمون و نیز آنچه که امام رضا (ع) در پاسخ به مأمون مطرح کرده اند، نشان می دهند.
[جدول های مقایسه ای دو گفتمان]
[جدول ٢. پنج سطح تحلیل گفتمانی سخنان مأمون در مذاکره های ولایتعهدی]
[جدول ٣. پنج سطح تحلیل گفتمانی سخنان امام رضا (ع) در مذاکره های ولایتعهدی]
گرچه ستون پنجم در جداول شماره های (٢) و (٣) بیانگر مرحله ای از تحلیل عمیق تر است اما مقایسۀ دو ستون «برداشت از متن» و «فضای فراگفتمانی» رویکردهای مربوط به سلطه و تدبیر در گفتمان مأمون و امام رضا (ع) را نشان می دهد که در جداول شماره های (٤) و (٥) نشان داده شده اند.
برای تبیین هر چه بهتر رویکردهای مزبور همچنین نمودارهای شماره های (٥) و (٦) ترسیم شده اند.
[جدول ٤. مقایسۀ دو ستون برداشت از متن و فضای فراگفتمانی برای کشف رویکردهای سلطه در گفتمان مأمون]
جدول ٥. مقایسۀ دو ستون برداشت از متن و فضای فراگفتمانی برای کشف رویکردهای تدبیر در گفتمان امام رضا (ع)] (ر.ک PDF)
رویکرد «زیست قدرت» مأمون
[نمودار ٥. محورهای سلطه در رویکرد زیست قدرت مأمون]
(ریاکاری، برتری طلبی، قدرت طلبی، قدرت خواهی انعطافی، زیرکیِ قدرت محور، اتهام زدن، پاسخ خواهی قدرت مدار، قدرت نمایی قهر آمیز، تحمیل هدف به هر وسیله.)
رویکرد «زیست سیاست» امام رضا (ع)
[نمودار ٦. محورهای تدبیر در رویکرد زیست سیاست امام رضا (ع)]
(خدامحوری و دنیادوری، مشروعیت مداری خلافت، مقاومت منفی، آینده نگری، قدرت شکنی، تقابل گرایی هدفمند، افشاگری هوشمندانه، شرع مداری موقعیت ها، تدبیر مشروع.) (ر.ک PDF)
تقابل دو رویکرد زیست قدرت و زیست سیاست در نمودار شماره های (٥) و (٦) به خوبی نمایان است. سلطه در «زیست قدرت» ، یک خصلت تمامیتخواهی است که به دنبال تحقق اهداف خود به هر وسیله می باشد. این حرکت از مأمون در مورد تحمیل ولایتعهدی به امام رضا (ع) به خوبی دیده می شود. در مقابل این حرکت، سیاست امام رضا (ع) برای حفاظت از جان در جهت حفظ دین و جامعۀ اسلامی در فرایند تدبیر نیز به خوبی نمایان است. تقابل این دو رویکرد نهایتا به شکل ظاهری به پیروزی «سلطه» بر «تدبیر« در بدترین برخورد یعنی به «شهادت رساندن امام» پدیدار می شود. اما در طولانی مدت این رویکرد تدبیر و زیست سیاست است که پیروز نهایی میدان مبارزه میان سلطه و تدبیر شد.
امام رضا (ع) با به کارگیری شیوه «تدبیر» نه تنها از موقعیت نسبی در «امان بودن» از شر مأمون، به دلیل ولایتعهدی بهره گیری نمودند، بلکه تلاش کردند علی رغم شرایط سخت کنترل و نظارت دستگاه مأمون، به گسترش علم و دین اقدام کنند. خلاصه حضرت رضا (ع) با سمت ولایتعهدی مأمون گفتنی ها را با صراحت می فرمود و واقعیت ها را آشکار میساخت. مدتی جریان امر بدین منوال گذشت . سرانجام مأمون متوجه شد که با اصرار و تهدید، ولایتعهدی را به حضرت رضا (ع) قبولانده اما از این کار نفعی نبرده است، چه با این انتصاب، نتوانست دستگاه خلافت را در افکار عمومی تنزیه کند و زمینۀ خوش بینی مردم را نسبت به مقام خلافت فراهم آورد و نتوانست از محبوبیت حضرت رضا (ع) بکاهد و شیعیان اهل بیت (ع) را از بدبینی و انتقاد نسبت به حکومت عباسی بازدارد، لذا به فکر افتاد علی بن موسی الرضا (ع) را مسموم کند و با قتل آن حضرت از گسترش مذهب تش یع و ازدیاد روزافزون محبان و دوستداران اهل بیت (ع) جلوگیری نماید. او پنهانی به این عمل خائنانه دست زد و به حیات پربرکت آن امام بزرگوار خاتمه داد (فلسفی، ١٤٠٤ ق: ٢٢ ٢١).
نتیجه گیری
موضوع ولایتعهدی امام رضا (ع) یکی از موارد مهم تاریخ اسلامی است (موحدی ساوجی، ١٣٥٠) که در این مقاله با تحلیل گفتمانی مذاکره هایی که میان مأمون و امام رضا (ع) در زمان واگذاری خلافت و سپس تأکید بر پذیرش ولایتعهدی یا شهادت با روش پدام و با تأکید بر نظریه های مربوط به رویکردهای زیست قدرت یا سلطه و زیست سیاست یا تدبیر مورد تحلیل قرار گرفته است. نتایج تحلیل گفتمانی نشان دهنده دو رویکرد متفاوت بر پایۀ سلطه و تدبیر است که اولی در برخوردهای مأمون و دومی در مقابلۀ امام رضا (ع) به خوبی نمایان است.
برخوردهای سلطه محور مأمون با محورهای: ریاکاری، برتری طلبی، قدرت طلبی، قدرت خواهی انعطافی ، زیرکی قدرت محور، اتهام زدن، پاسخ خواهی قدرت مدار، قدرت نمایی قهرآمیز و تحمیل هدف به هر وسیله از یک سو و رویکردهای تدبیر مرتبط با عکس العمل امام رضا (ع) در محورهای خدامحوری و دنیادوری، مشروعیت مداری خلافت، مقاومت منفی، آینده نگری، قدرت شکنی، تقابل گرایی هدفمند، افشاگری هوشمندانه، شرع مداری موقعیت ها و تدبیر مشروع بیانگر این دو رویکرد متفاوت می باشد.
منابع و مآخذ
منابع فارسی
ابن بابویه، محمدبن علی، (١٤٠٤). عیون اخبار الرضا (ع). بیروت: مؤسسه الاعلمی.
ابن شهر آشوب، بن ابی نصر بن ابی حبیشی السوری المازندرانی، (١٣٧٥ ق /١٩٥٦ م. ). مناقب آل ابیطالب. نجف: المطبعه الحیدریه.
بشیر، حسن، (١٣٩١ الف ). «رسانه های بیگانه : قرائتی با تحلیل گفتمان». از مجموعه: تحلیل گفتمان رسانه های جهان (کتاب دوم )، تهران: سیمای شرق.
بشیر، حسن، (١٣٩١ ب ). «رویکردهای اجتماعی در گفتمان روایی امام صادق (ع): مقدمه ای بر گفتمان دینی روایی». در کتاب: ابعاد شخصیت و زندگی امام صادق (ع)، تألیف: جمعی از نویسندگان، به کوشش: احمد پاکتچی، چاپ اول، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق.
پاکتچی ، احمد، (١٣٩١). «شرایط علمی و فرهنگی در عصر امام صادق (ع) و بستر شکل گیری مذهب جعفری». در کتاب: ابعاد شخصیت و زندگی امام صادق (ع)، تألیف: جمعی از نویسندگان، به کوشش: احمد پاکتچی، چاپ اول، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق .
دیلینی ، تیم، (١٣٨٨). نظریه های کلاسیک جامعه شناسی. مترجمان بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی، چاپ دوم، تهران: نی.
زورق، محمدحسن، (١٣٩٠). دو حرکت در تاریخ. چاپ اول، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی .
سپهر، عباسقلی خان ، (١٣٤٨). ناسخ التواریخ. تهران: انتشارات اسلامیه. صدوق، محمدبن علی بن بابویه، (١٣٦٣). عیون اخبار الرضا (ع). قم: جهان .
طباطبایی، سید محمدحسین، (١٣٩٦ ق ). المیزان فی تفسیر القرآن. چاپ سوم، تهران : دارالکتب الاسلامیه .
عرفان منش، جلیل، (١٣٧٤). جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا (ع) از مدینه تا مرو. چاپ اول، مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش های اسلامی.
عطاردی الخبوشانی، عزیزالله، (١٤٠٦ ق ). مسند الامام الرضا (ع). مشهد: آستان قدس رضوی.
فرکلاف، نورمن، (١٣٧٩). تحلیل انتقادی گفتمان. مترجمان فاطمه شایسته پیران و دیگران، چاپ اول، تهران : دفتر مطالعات و تحقیقات رسانه ها.
فلسفی، محمدتقی، (١٤٠٤ ق ). فرصت ولایتعهدی امام در نشر معارف اسلامی. مشهد: کنگره جهانی حضرت رضا (ع).
فوکو، میشل، (١٣٩٠). تولد زیست سیاست. مترجم رضا نجف زاده، تهران: نی.
فوکو، میشل، (١٣٩١). سوژه و قدرت. در کتاب میشل فوکو، فراسوی ساخت گرایی و هرمنوتیک با مؤخره ای
به قلم میشل فوکو، نوشته هیوبرت ال. دریفوس و پل رابینو، مترجم حسین بشیریه، چاپ هشتم، تهران: نی.
کمپانی، فضل الله، (١٣٦٥). حضرت رضا (ع). چاپ سوم، تهران: مفید.
گیدنز، آنتونی، (١٣٨٦). جامعه شناسی. مترجم منوچهر صبوری، چاپ بیستم، تهران: نی.
محقق، سیدعلی، (١٣٥٧). زندگانی پیشوای هشتم امام علی بن موسی الرضا (ع). قم: نسل جوان.
مرتضی عاملی، سیدجعفر، (١٣٦٨). زندگانی سیاسی امام رضا (ع). ترجمه و تحقیق : دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوز، علمیه قم، چاپ دوم، قم: کنگره جهانی حضرت امام رضا. موحدی ساوجی، علی، (١٣٥٠). ولایتعهدی حضرت رضا (ع). قم: حکمت.
ون دایک، تئون ای ، (١٣٨٩). مطالعاتی در تحلیل گفتمان: از دستور متن تا گفتمان کاوی انتقادی. مترجمان پیروز ایزدی و دیگران، چاپ سوم، تهران: دفتر مطالعات و تحقیقات رسانه ها.
یورگنسن، ماریان و لوئیز فیلیپس، (١٣٨٩ ). نظریه و روش در تحلیل گفتمان. مترجم هادی جلیلی ، چاپ اول، تهران: نی.
منابع عربی
ابن المعتز، عبدالله بن محمد، (١٩٧٦ م ). طبقات الشعراء لابن المعتز. بیروت: دارالمعارف.
ابوصالح، حسن عبدالله، (١٩٩٦ ). فی رحات الامام علی الرضا، عالم آل محمد، عرض و تحلیل . بیروت : دار الهدایة للطباعه و النشر.
امین، احمد، (١٩٣٣). ضحی الاسلام. بیروت: دارالکتب العربی.
جرداق، جورج، (١٩٥٨). الامام علی صوت العدالة الانسانیة . بیروت : دارالفکر العربی.
قلقشندی، احمدبن علی، (بی تا). نهایه الارب فی معرفه انساب العرب. بیروت: دارالکتب العلمیة.
المدرسی، محمدتقی، (١٤١٠ ق ). الامام الرضا (ع) قدوة و اسوة. الطبعة الاولی، بی جا: مکتب العلامة المدرسی . المسعودی، علی بن الحسین، (١٤٠٤ ق ). مروج الذهب و معادن الجوهر. بیروت: دارالمعرفة .
منابع انگلیسی
Gutas، D. (1998). Greek Thought، Arabic Culture. The Graeco-Arabic Translation
Movement in Baghdad and Early ‘Abb ãsid Society (2nd- 4th – 10th Centuries)،
Routledge.
Harris، G. H. (1911)، "Bio-Politics". in The New Age: A Weekly Review of Politics،
Literature، and Art، Vol. X، No. 9، December 28، p. 197-
Laclau، E. and Mouffe ، C. (1985 ). Hegemony and Socialist Strategy، Toward a
radical Democratic Politics. London: Verso.
پی نوشت
[5] Practical Discourse Analysis Mehtod (PDAM
[10] «اصطلاح «خوارخویشتنی» را امام محمد غزالی در کیمیای سعادت آورده که به درستی معادل «عقده حقارت» است» (عاملی، ١٣٦٨: ٦٤، عبارت از مترجم کتاب است ).
[11] عن ابی الصلت الهروی، ان المامون قال للرضا (ع) یابن رسول الله قد عرفت علمک و زهدک و ورعک و عبادتک و اراک احق بالخلافه منی. فقال الرضا (ع) بالعبودیة لله عزوجل افتخر و بالزهد فی الدنیا ارجو النجاه من شر الدنیا و بالورع عن المحارم ارجو الفوز بالمغانم و بالتواضع فی الدنیا ارجو الرفعة عند الله عزوجل .
[12] «فقال المامون فانی قد رایت ان اعزل نفسی عن الخلافة و اجعلها لک و ابایعک، فقال الرضا (ع) ان کانت هذه الخلافة لک و الله جعلها لک فلا یجوز لک ان تخلع لباسا البسک الله و تجعله لغیرک و ان کانت الخلافة لیست لک فلا تجوز لک ان تجعل لی ما لیس لک« .
[13] «برخی منابع می نویسند: تا دو ماه تلاش مأمون برای وادار کردن امام به پذیرش خلافت و ولایتعهدی در مرو ادامه یافت. شیخ صدوق نیز می نویسد: «آن جناب را از بصره ، اهواز و فارس به مرو آوردند. مأمون به آن جناب خلافت و امارت را عرضه کرد. حضرت امتناع کرد و در این باب تا دو ماه گفتگوهای بسیار جریان یافت» (١٣٦٣، ج ٢: ٣٨٩ ) (عرفان منش ، ١٣٧٤: ١٦٤ ١٦٣).
[14] صدوق، ١٣٦٣، ج ٢: ٣٧٩؛ عطاردی الخبوشانی، ١٤٠٦، ج ١: ٨- ٦٦؛ ابن شهر آشوب ، ١٣٧٥ ق /١٩٥٦ م، ج ٣: ٢- ٤٧١.
[15] «فقال له المامون یا بن رسول الله فلابد لک من قبول هذا الامر فقال لست افعل ذلک طائعا ابدا. فما زال یجهد به ایاما حتی یئس من قبوله فقال له فان لم تقبل الخلافة و لم تجب مبایعتی لک فکن ولی عهدی لتکون لک الخلافة بعدی.»
[16] فقال الرضا (ع) و الله لقد حدثنی ابی عن آبائه عن امیرالمؤمنین (ع) عن رسول الله (ص ): انی اخرج من الدنیا قبلک مسموما مقتولا بالسّم مظلوما تبکی علیّ ملائکة السماء و ملائکة الارض، و اُدفن فی ارض غربة الی جنب هارون الرشید، فبکی المامون ثم قال له یا بن رسول الله و من ذا الذی یقتلک او یقدر علی الاسائة الیک و أنا حیّ؟ فقال الرضا (ع): اما انی لو أشاء ان اقول لقلت من ذا الذی یقتلنی.
[17] فقال المامون یا بن رسول الله انما ترید بقولک التخفیف عن نفسک و دفع هذا الامر عنک لیقول الناس انک زاهد فی الدنیا. فقال الرضا (ع): و الله ما کذبت منذ خلقنی ربی عزوجل و ما زهدت فی الدنیا للدنیا و انی لاعلم ما ترید فقال المامون و ما ارید؟ قال الامان علی الصدق، قال: لک الامان. قال ترید بذلک ان یقول الناس ان علی بن موسی الرضا لم یزهد فی الدنیا بل زهدت الدنیا فیه أ لا ترون کیف قبل ولایة العهد طمعا فی الخلافة.
[18] فغضب المامون ثم قال انک تتلقانی ابدا بما اکره و قد امنت سطوتی. فبالله اُقسم لئن قبلت ولایة العهد و الا اجبرتک علی ذلک فان فعلت و الا ضربت عنقک. فقال الرضا (ع) قد نهانی الله تعالی ان القی بیدی الی التهلکة فان کان الامر علی هذا فافعل ما بدا لک و انا اقبل ذلک علی ان لا اولی احدا و لا اعزل احدا و لا انقض رسما و لا سنة و اکون فی الامر من بعید مشیرا. فرضی منه بذلک و جعل ولی عهده علی کراهه منه ( ع ) بذلک (ابن بابویه، ١٤٠٤، باب ٣٩، حدیث ٣ و ٤).
[19] «عن محمدبن عرفه قال قلت للرضا (ع): یا ابن رسول الله ما حملک علی الدخول فی ولایه العهد؟ فقال: ما حمل جدی امیر المؤمنین علی الدخول فی الشوری» (همان ).