ماهان شبکه ایرانیان

ارزش علم

کتاب : تفسیر حکیم جلد دو

ارزش علم

منابع :

کتاب : تفسیر حکیم جلد دو

نوشته : استاد حسین انصاریان

 

خوراکى هاى حلال مادى روزى بدن، و اخلاق حسنه روزى نفس، و ایمان و اعتقاد صحیح روزى قلب، و علم و دانش و بصیرت و بینش روزى عقل است.

علم و معرفت چراغ راه زندگى، و داروى درمانکننده جهالت و نادانى، و مایه حیات جاودانى، و بنیان و روح بندگى است.

علم و معرفت سبب شناختن حق، و عامل آشنائى با وحى و علّت دوستى با انسان هاى با منفعت، و موجب گرویدن به دارندگان مقام نبوت و ولایت است.

دانش و علم سبب و فلسفه کلّى آفرینش سماوات و ارضین و جهان بالا و پائین، و عرصه گاه هستى، و پهن دشت خلقت است و همین حقیقت براى عظمت و ارزش علم و معرفت کافى است، قرآن مجید در رابطه با این مطلب میفرماید:

اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عِلْماً: «1»

خداست که هفت آسمان و نیز مثل آنها هفت زمین را آفرید، همواره فرمان او در میان آنها نازل میشود تا بدانید و آگاه شوید که خدا برهرکارى تواناست و این که دانش و علم خدائى بى تردید به همه چیز احاطه دارد.

این آیه شریفه دلیل بر شرف دانش به ویژه علم توحید است، علمى که پایه و اساس هر علمى و مدار هر معرفت و بینشى است.

علم حقیقتى است که خدا پس از به وجود آوردن آدم پیش از هر نعمتى به او عنایت کرد، و این مایه برتر و شریف تر را سبب امتیاز و فضیلت او بر همه فرشتگان قرار داد.

علم و معرفت حقیقتى است که در اولین آیاتى که در شروع بعثت حضرت ختمى مرتبت برآن حضرت نازل شد، پس از اشاره به خلقت و آفرینش نوع انسان به عنوان اولین نعمتى که به انسان عطا شده مورد توجه قرار گرفته است:

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ، الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ: «2»

بخوان به نام پروردگارت که همه آفریدهها را آفرید، همان که انسان را از علق [که موجود زنده و شناورى در نطفه شبیه به زالوست ] آفرید، بخوان در حالى که پروردگارت کریم ترین کریمان است، همان که به وسیله قلم آموخت، و به انسان آنچه را نمى دانست تعلیم داد.

یقیناً اگر نعمتى اعلى و اشرف از علم بود، آن را پس از مسئله آفرینش و خلفت مورد توجه قرار میداد، در ابتداى آیات و وضع اولیه انسان یعنى علق که از نظر ظاهر پستترین و بى ارزش ترین عناصر است اشاره میکند، و در آیات بعد به عالم شدنش که برترین مرتبه و نیکوترین جایگاه است توجه میدهد، گوئى به انسان گوشزد میکند که تو در مراحل اولیه وجودت در نهایت پستى و بى ارزشى بودى، و در مرحله بعد در درجهاى قرار گرفتى که نهایت شرف، و غایت کمال و بزرگى، و قلّه نفاست و ارزش است.

قرآن مجید از علم و دانش و معرفت و آگاهى تعبیر به حکمت نموده، و جایگاه حکمت را عظیم و بزرگ شمرده است:

وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً: «3»

و کسى که حکمت به او عطا شود، قطعاً خیر فراوان به او عطا شده است.

حاصل آنچه در حکمت گفته شده این است که حکمت عبارت از مواعظ قرآن، و حقایق و معارف کتاب الهى، و دانش و علم و فهم و بصیرت و نبوت است:

فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ:

بى تردید ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت عطا کردیم.

قرآن مجید میان ده برنامه تقابل و تضاد قائل شده، و هر یک را در برابر دیگرى با همه هویت غیرمساوى دانسته است:

قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَ الطَّیِّبُ: «4»

به مردم بگو» ناپاک و پاک مساوى نیستند.

وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصِیرُ وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لَا الْأَمْواتُ ...: «5»

نابینا و بینا و تاریکى و نور، و سایه و باد گرم سوزان و زندگان و مردگان یکسان و مساوى نیستند.

اگر به تفسیر پنج حقیقت مثبت این آیات، طیب، بصیر، نور، ظل، احیا تأمل و دقت شود و براى یافتن مفهوم معنوى آنها از روایات استفاده گردد روشن میشود که بازگشت همه اینها به علم و دانش و بصیرت و بینش است. «6» امیرالمؤمنین (ع) براى دانش و علم و فهم و بصیرت، و بینش و معرفت فضایل و منافع و نتایج و ثمرات مهمّى برشمرده از جمله:

«فرأسه التواضع، وعینه البراءة من الحسد، واذنه الفهم، ولسانه الصدق، وحفظه الفحص، وقلبه حسن النیة، وعقله معرفة الاشیاء والامور و یده الرحمة، ورجله زیارة العلماء و همته السلامة، وحکمة الورع ومستقره النجاة، وقائده العافیة، ومرکبه الوفاء، وسلاحه لین الحکمة، و سیفه الرضا، وقوسه المداراة، وجیشه مجاورة العلماء، ومآله الادب، وذخیرته اجتناب الذنوب، وزاده المعروف، ومأواه الموادعة، ودلیله الهدى، ورفیقه محبة الاخیار:» «7»

دانش را سرّى چون فروتنى و خاکسارى است، و چشمش پاکى از حسد است و گوشش فهم و زبانش راستى و صدق، و نگهداریاش کاوش و جستجو، و قلبش نیت نیک، و عقلش شناخت اشیاء و امور، و دستش مهربانى و رحمت، و پایش دیدار دانشمندان و همتش سلامت، و حکمتش پاکدامنى و تقوا و قرارگاهش رهائى و نجات، و راهبرش عافیت، و مرکبش وفادارى، و اسلحهاش سخن نرم، و شمشیرش رضا و خوشنودى به حقیقت، و کمانش مدارا، و لشگرش مجاورت و همنشینى با دانشمندان، و بازگشتش ادب، و اندوخته و پس اندازش کناره گیرى از گناهان، و توشهاش خوبى ها، و جایگاهش سکون و آرامش، و راهنمایش هدایت، و رفیقش دوستى و محبت نسبت به نیکان است.

از رسول بزرگوار اسلام روایت شده:

«نعم وزیر الایمان العلم، ونعم وزیر العلم الحلم، ونعم وزیر الحلم الرفق، ونعم وزیر الرفق الصبر:» «8»

دانش و معرفت وزیر خوبى براى ایمان، و بردبارى وزیر خوبى براى دانش، و مدارا وزیر خوبى براى بردبارى، و صبر وزیر خوبى براى مداراست.

از رسول اسلام روایت شده:

«طلب العلم فریضة على کل مسلم الا ان الله یحب بغاة العلم:» «9»

طلب دانش و معرفت بر هر مسلمانى واجب است، آگاه باشید یقیناً خدا خواستاران دانش را دوست دارد.

محدث خبیر و فیلسوف کبیر ملامحسن فیض کاشانى در توضیح این حدیث در کتاب وافى میگوید:

هرگاه مرتبهاى از دانش براى انسان حاصل شد، تحصیل دیگر مرتبه و دانش بر او واجب است و براى به دست آوردن معرفت براساس طاقت و حوصله نهایتى نیست لذا به اعلم همه خلایق حضرت ختمى مرتبت در قرآن مجید خطاب شده:

وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً: «10»

و بگو پروردگارم بر دانش من بیفزاى.

رسول خدا میفرماید:

«ان الحکمة تزید الشریف شرفاً و ترفع المملوک حتى یجلس مجالس الملوک:» «11»

بى تردید دانش و حکمت برشرف شریف میافزاید، و برده را به چنان مقام و مرتبه اى میرساند که در مجالس شاهان براى افزودن به ارزش آن مجالس بنشیند.

از نبى اکرم روایت شده:

«اذا مات ابن آدم انقطع عمله الا من ثلاث: صدقة جاریة، او علم ینتفع به، او ولد صالح یدعوله:» «21»

هنگامى که فرزند آدم بمیرد پرونده عملش بسته میشود مگر از سه برنامه: کار خیرى که جریان داشته باشد، دانشى که از آن بهره برند، فرزند شایستهاى که برایش دعا کند.

از امیرالمؤمنین (ع) روایت شده:

«ایها الناس اعلموا ان کمال الدین طلب العلم والعمل به، الاوان طلب العلم اوجب علیکم من طلب المال، ان المال مقسوم مضمون لکم قد قسّمه عادل بینکم وقد ضمنه وسیفى لکم، والعلم مخزون عند اهله و قد امرتم بطلبه فاطلبوه:» «13»

اى مردم بدانید کمال دین رفتن دنبال علم و عمل به آن است، آگاه باشید طلب علم بر شما از طلب مال واجبتر است. مال براى شما تقسیم شده و نسبت به رسیدنش به شما، ضمانت مقّرر گشته، یقیناً عادلى آن را میان شما تقسیم کرده و آن را ضمانت نموده و کامل و تمام به شما خواهد داد، ولى علم و معرفت گنجینهاى نزد اهل آن است و به شما فرمان داده شده آن را از اهلش بطلبید و آن حضرت به کمیل بن زیاد فرمود:

«یا کمیل العلم خیر من المال، العلم یحرسک و انت تحرس المال، و العلم حاکم و المال محکوم علیه، و المال ینقصد النفقه، و العلم یزکو على الانفاق:»

اى کمیل دانش و معرفت بهتر از مال است، دانش تو را از آفات حفظ میکند، و مال را تو باید حفظ کنى، دانش حاکم است و مال محکوم، مال را هزینه و انفاق میکاهد، و علم و دانش با هزینه شدن رشد و نمو میکند.

این نکته در این بخش نباید ناگفته بماند که فرهنگ پاک حضرت حق، طلب هر رشته دانش مفیدى را لازم میداند، و آبادى دنیاى انسان و مملکت و کشور را ثمره و میوه شیرین علم به حساب میآورد و تحصیل هر دانشى را که در خدمت اسلام و مسلمین به کار میرود واجب کفائى و فریضه میداند، و معرفت دینى را که موجب تنظیم همه امور براساس قسط و عدل و حکمت و صدق است بر فرد فرد امت واجب عینى قرار داده است و بیشتر روایات نقل شده در کتاب هاى با ارزش حدیث ناظر به علم شریعت و معرفت دینى است که سبب شناختن خدا و قیامت و احکام الهیه و مسائل اخلاقى، و شامل مواعظ و پندها و حکمت هاى استوار است.

در رابطه با این علم شریف، و دانش مُنیف است که امیرالمؤمنین (ع) میفرماید:

«العلم افضل من المال بسبعة: الاول انه میراث الانبیاء والمال میراث الفراعنة، الثانى ان العلم لاینقص بالنفقه والمال ینقص بها، الثالث یحتاج المال الى الحافظ والعلم یحفظ صاحبه، الرابع العلم یدخل فى الکفن ویبقى المال، الخامس المال یحصل للمؤمن والکافر والعلم لایحصل الا للمؤمن خاصته، السادس جمیع الناس یحتاجون الى صاحب العلم فى امور دینهم ولایحتاجون الى صاحب المال، السابع العلم یقوى الرجل على المرور على الصراط والمال یمنعه:» «14»

دانش به هفت امتیاز بر ثروت و مال برترى دارد: اوّل اینکه دانش میراث پیامبران و مال میراث فرعون هاست، دوم: دانش با هزینه کردن کم نمى شود، مال با خرج کردن کاسته میگردد، سوم: مال نیازمند به نگهبان است و دانش دارندهاش را حفظ میکند، چهارم: دانش با انسان وارد دنیاى دیگر میگردد و ثروت مال در این دنیا باقى میماند، پنجم: مال براى مؤمن و کافر به دست میآید و دانش فقط براى مؤمن حاصل میگردد، ششم: همه مردم در امور دینشان به دانشمند نیازمندند و به ثروتمند هیچ نیازى ندارند، هفتم: دانش انسان را بر عبور از صراط در قیامت یارى میدهد و مال از عبور انسان تا پس دادن حساب مانع میگردد.

و نیز از على (ع) روایت شده:

«قیمة کلّ امرء مایعلمه:»

ارزش هر انسانى به دانشى است که آن را میداند.

حضرت موسى بن جعفر (ع) در روایت بسیار مهمى در رابطه با معرفت دینى و این که طلب این معرفت واجب است میفرماید:

«تفقهوا فى دین الله، فان الفقه مفتاح البصیرة، و تمام العبادة، والسبب الى المنازل الرفیعة، والرتب الجلیلة فى الدین والدنیا وفضل الفقیه على العابد کفضل الشمس على الکواکب ومن لم یتفقه فى دینه لم یرض الله له عملًا:» «15»

نسبت به دین خدا دانا و آگاه شوید، زیرا دانائى و آگاهى کلید بصیرت و روشن بینى، و همه عبادت، و وسیله به سوى جایگاهى بلند، و رتبه هاى بزرگ در دین و دنیاست، و برترى آگاه و دانا بر عابد مانند برترى خورشید بر ستارگان است، و کسى که نسبت به دین خود دانا و آگاه نگردد خدا به عملى از او خشنود و راضى نگردد.

رسول خدا میفرماید:

«قلیل العلم خیر من کثیر العبادة» «16»

دانش اندک از عبادت بسیار بهتر است.

آیات و روایاتى که گذشت گوشهاى اندک از نظریات اسلام، در رابطه با اصل علم و دانش، و این گوهر بى نظیر دریاى معنا بود.

 

جایگاه عالم

دانشمند چراغ پرفروغى است، که براى فرارى دادن ظلمت و تاریکى از افق بساط زندگى آدمیان طلوع میکند، و شمع فروزانى است که شبستان حیات انسان را روشن مینماید، و نشانهاى از نشانه هاى حق است که مکلّفان به وسیله او در صراط مستقیم قرار میگیرند، و آتش پرحرارتى است که هیزم وسوسه هاى شیطانى، و نقشه هاى ابلیسى از شعله او میسوزند، و شجره طیبه و درخت پاکى است که ریشهاش استوار و قامتش برافروخته و میوهاش داراى ظهورى چهارفصل است که دردهاى فکرى و روحى و روانى را درمان میکند، و چشمهاى گوارا و پرآب است که تشنگان وادى معرفت را سیراب و آنان را از هلاکت و ضلالت نجات میدهد، و دلیل و راهنمائى است که گم شدگان بیابان حیرت را به منزل مقصود میرساند.

در این مرحله آنچه درباره عالِم و منزلت و مقام او از نظر قرآن و روایات بررسى میشود، منظور آن انسان والائى است که داراى معرفت دینى است، و آگاه به حقایق و معارف به اندازه سعه وجودى خویش است، و براساس آگاهى و معرفت خود عمل میکند، و با شوق و اشتیاق به انتقال دانش و علم خود و تعلیم به دیگران اقدام میکند، و راه مستقیم الهى را به مردمان نشان میدهد و چون شمع میسوزد تا شبستان زندگى دیگران را روشن سازد.

درباره ارزش و عظمت عالم، و منزلت و موقعیت او و قدر و جلالتش همین بس که قرآن مجید صاحبان علم را که شربت توحید را چشیده، و دلشان به نور ایمان منور است، و شاهدانى بر وحدانیت حضرت حقاند پس از خدا و فرشتگان ذکر کرده است، عالمان و آگاهانى که در رأس آنان پیامبران و امامان و اولیاء خاص حق و عارفان به معارف الهیه اند، آن خورشید هاى فروزانى که مربّى انسانها و نور حیات آدمیاناند و چهره تاریخ و صفحات زمان از ذکر آنان و یاد اوصافشان سپید و روشن و آبرومند است.

شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ: «17»

خدا در حالى که برپا دارنده عدل است [با منطق وحى، با نظام متقن آفرینش و با زبان همه موجودات ] گواهى میدهد که هیچ معبودى جز او نیست، و فرشتگان و صاحبان دانش نیز گواهى میدهند که هیچ معبودى جز او نیست.

مؤمنان از نظر آیات قرآن به اراده حکیمانه خدا به سوى رفعت و منزلت حرکت داده میشوند و صاحبان دانش به جانب منزلتها و درجات رسانیده میشوند:

یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ: «18»

تا خدا مؤمنان از شما را به درجه و منزلتى و دانشمندان را به درجاتى عظیم و با ارزش بلند گرداند.

قرآن مجید دانشمندان را به پنج ویژگى و خصوصیت ستوده و تمجید کرده، که نشانگر عظمت و ارزش آنان به خاطر آراسته بودن به دانش و معرفت است.

 

1- ایمان

وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ «19»

و ثابت قدمان در دانش و چیره دستان در بینش میگویند: ما به همه قرآن ایمان آوردیم.

 

2- گواهى به توحید

شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ «20»

خدا و فرشتگان و صاحبان دانش به وحدانیت حق و این که معبودى جز او نیست شهادت و گواهى میدهند.

 

3- 4- گریه و فروتنى براى خدا

إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً، وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا، وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً: «21»

همانا کسانى که پیش از نزول قرآن معرفت و دانش یافتهاند زمانى که برآنان میخوانند سجده کنان به رو در میافتند و میگویند منزه و پاک است پروردگارمان، بى تردید وعده پروردگارمان انجام شدنى است و گریه کنان به رو در میافتند و شنیدن قرآن بر فروتنى و تواضعشان میافزاید.

 

5- هراس از عظمت و جلال خدا

إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ: «22»

از بندگان خدا فقط دانشمندان از خدا در هراس و ترس اند.

از رسول خدا صلى الله علیه وآله درباره مقام و منزلت و ارزش دانشمندان روایاتى بسیار مهم رسیده از جمله:

«العلماء ورثة الانبیاء:» «23»

دانشمندان و علماى ربانى وارثان پیامبران اند.

روشن است که رتبه و منزلتى بالاتر از رتبه پیامبران نیست و شرفى برتر از وراثت از آنان وجود ندارد.

«یستغفر للعالم ما فى السماوات والارض:» «24»

براى دانشمند آنچه در آسمانها و زمین است استغفار میکند.

«موت قبیلة ایسر من موت عالم:» «25»

مرگ یک قبیله آسان تر از مرگ عالم است.

«یوزن یوم القیامة مداد العلماء بدماء الشهداء»

روز قیامت مرّکب دوات دانشمندان را در برابر خون شهیدان وزن میکنند.

«العالم امین الله سبحانه فى الارض:» «26»

دانشمند امین خداى سبحان در زمین است.

«فضل العالم على العابد کفضل القمر لیلة البدر على سائر الکواکب:» «27»

برترى دانشمند بر عابد مانند برترى ماه در شب چهارده و بر سایر ستارگان است.

«یشفع یوم القیامة ثلاثة: الانبیاء، ثم العلماء، ثم الشهداء:» «28»

روز قیامت سه طایفه شفاعت میکنند: پیامبران، سپس دانشمندان، آنگاه شهیدان.

«فضل المؤمن العالم على العابد سبعین درجة:» «29»

برترى دانشمند با ایمان بر عابد به هفتاد درجه است.

«فقیه واحد اشدّ على الشیطان من الف عابد:» «30»

یک دانشمند در شکستن شیطان از هزار عابد قوى تر است.

از امیرالمؤمنین (ع) روایت شده:

«العالم افضل من الصائم القائم المجاهد، واذا مات العالم ثلم فى الاسلام ثلمة لایسدّها الاخلف منه:»

دانشمند از روزه دار شب زنده دار مجاهد برتر است، و هنگامى که دانشمند بمیرد شکافى در اسلام ایجاد میشود که چیزى آن را جز جانشین واقعى او پر نمى کند.

از حضرت صادق (ع) روایت شده:

«ما من احد یموت من المؤمنین احب الى ابلیس من موت فقیه:» «31»

از اهل ایمان کسى نمى میرد که نزد ابلیس از مرگ دانشمند محبوب تر باشد.

از حضرت باقر (ع) روایت شده:

«عالم ینتفع بعلمه افضل من سبعین الف عابد:» «32»

دانشمندى که از دانششش بهره مند شوند از هفتاد هزار عابد برتر است.

از عارفى نقل شده:

دانش آدم سبب سجده فرشتگان بر او و منزلت و رفعت او بر فرشتگان بود، و دانش خضر موجب شاگردى کلیم الله در محضر او بود، دانش یوشع عامل فروتنى پارهاى از موجودات نسبت به او بود، و دانش یوسف سبب دیدار اهلش و به دست آوردن حکومت و رسیدن به مقام اجتباء بود، و دانش داود علّت آقائى و منزلت براى او بود، و دانش سلیمان عامل یافتن بلقیس و پیروزى بر او بود، و دانش عیسى سبب برطرف کردن تهمت بنى اسرائیل از دامن پاک مادرش بود، و دانش و آگاهى پیامبر «سبب بیدارى جاهلان» و عامل شفاعت او درقیامت است. «33» در میان یاران پیامبر و اهل بیت کسانى بودند که از آن بزرگواران به اندازه سعه وجودى خویش کسب علم و دانش کردند و در این زمینه به مقامات و درجات بالائى رسیدند و به شدت مورد احترام و علاقه پیامبر و اهل بیت بودند.

زرارة میگوید: از حضرت صادق (ع) شنیدم میفرمود:

«ادرک سلمان العلم الاول والعلم الآخر وهو بحر لاینزح وهو منا اهل البیت:» «34»

سلمان دانش اول و آخر را به دست آورد، او دریائى است که آبش را نتوان کشید، و او از ما اهل بیت است.

فضیل بن یسار میگوید: حضرت باقر به من فرمود: آنچه مردم روایت میکنند روایت میکنى که على (ع) فرمود: سلمان علم اول و آخر را به دست آورد، گفتم، آرى فرمود: میدانى منظور از علم اول و آخر چیست؟ گفتم: یعنى علم بنى اسرائیل و علم پیامبر فرمود: نه این نیست، مقصود علم پیامبر و علم على و روش پیامبر و روش على است. «35» حضرت صادق (ع) درباره ابان بن تغلب فرمود:

«ایة ابان فادّر قد سمع منى حدیثاً کثیرا:» «36»

چه ابانى، محققاً او از من روایات بسیارى را شنیده است.

درباره او نوشته اند:

«لقى على بن الحسین و اباجعفر و اباعبدالله وروى عنهم وکانت له عندهم منزلة و قدم:» «37»

او به زیارت حضرت على بن الحسین و امام باقر و امام صادق نائل شد و از آنان روایت نقل کرد و نزد آنان از مقام و منزلت و سابقه نیک برخوردار بود.

حضرت باقر (ع) به او فرمود:

«اجلس فى مسجد المدینة وافت للناس فانى احب ان یرى فى شیعتى مثلک:» «38»

در مسجد مدینه بنشین و در امور دین به مردم فتوى بده، بى تردید من دوست دارم در شیعیانم چون تو را ببینند.

حضرت صادق (ع) هنگامى که خبر درگذشت ابان را شنیدند فرمودند:

«رحمه الله لقد اوجع قلبى موته:» «39»

خداوند او را رحمت کند، مرگش قلب مرا به درد آورد.

على بن حسین عبیدى میگوید: حضرت صادق هنگامى که عبدالله ابى یعفور از دنیا رفت به مفضل بن عمرجعفى نوشت:

«یا مفضل عهدت الیک عهدى کان الى عبدالله بن یعفور صلوات الله علیه فمضى صلوات الله علیه موفیا لله عزوجل ولرسوله ولامامه بالعهد المعهود لله و قبض صلوات الله على روحه محمود الاثر، مشکور السعى، مغفوراً له مرحوماً برضى الله و رسوله و امامه عنه فولادتى «بولاتى» من رسول الله ما کان فى عصرنا احداً اطوع لله و لرسوله و لامامه منه فمازال کذالک حتى قبضه الله الیه برحمة و صیره الى جنته مساکناً فیها مع رسول الله و امیرالمؤمنین انزله الله بین المسکنین مسکن محمد و امیرالمؤمنین صلوات الله علیها وان کانت المساکن واحدة والدرجات واحدة فزاده الله رضى من عنده و مغفرة من فضل برضاى عنه:» «40»

اى مفضل تو را سفارش میکنم به سفارشم نسبت به عبدالله بن یعفور صلوات الله علیه، او که درود خدا بر وى باد از دنیا رفت درحالى که وفادار به خداى عزوجل و رسولش و امامش بود به عهدى که معهود برخدا بود، درود بر روحش از دنیا رفت درحالى که اثرش نیکو و پسندیده، کوشش مورد پاداش، و آمرزیده و رحمت شده است به خاطر خدا و پیامبرش و امامش از او.

سوگند به ولادتم از رسول خدا، در روزگار ما احدى نسبت به خدا و پیامبر و امام مطیع تر از او وجود نداشت، او در این حالت به سر برد تا خدا او را به سوى رحمتش قبض روح کرد، و به سوى بهشتش برد، درحالى که در بهشت با پیامبر و امیرالمؤمنین ساکن است، خدا او را میان دو مسکن قرار داد، مسکن محمد و امیرالمؤمنین صلوات الله علیهما گرچه مساکن و درجات یکى است، خدا به خاطر خوشنودى من از او رضایت از پیشگاه خودش را بر او بیفزاید، و از احسانش بر مغفرت او اضافه نماید.

على بن مسیب میگوید به حضرت رضا گفتم:

«شقتى بعیدة ولست اصل الیک فى کل وقت فممّن آخذ معالم دینى فقال من زکریا بن آدم القمى المأمون على الدین و الدنیا:» «41»

مسافت و ناحیهام دور است، اینطور نیست که هر زمانى بخواهم به شما دسترسى پیدا کنم، معالم دینم را از چه کسى بگیرم؟

فرمود: از زکریا بن آدم قمى که بر دین و دنیا امین است.

حضرت عسگرى (ع) در رابطة با ارزش کار این گونه عالمان با کرامت از حضرت صادق (ع) روایت میکند که آن حضرت فرمود:

«علماء شیعتنا یرابطون بالثغر الذى یلى ابلیس و عفاریته، یمنعونهم عن الخروج على ضعفاء شیعتنا و عن ان یتسلط علیهم ابلیس و شیعته النواصب، الا فمن انتصب لذلک من شیعتنا کانن افضل ممن جاهد الروم و الترک و الخزر الف الف مرة لانه یدفع عن ادیان محبینا و ذلک یدفع عن ابدانهم:» «1»

علما و دانشمندان شیعیان ما دفاع کنندگان از مرزهاى دینى و معنوى هستند که شیطان و همکاران پلیدش پشت و دنبال آن هستند، آنان از اینکه این دشمنان قسم خورده به شیعیان ضعیف ما حمله کنند، یا ابلیس و پیروان ناصبیاش بر شیعیان مسلط و چیره گردند جلوگیرى میکنند، بدانید و آگاه باشید از شیعیان ما کسى که در برابر هجوم اینگونه دشمنان بایستد یک میلیون بار بهتر است از کسى که با رومیان و ترک و اهل خزر بجنگد، زیرا عالمان مدافع عقاید و دین شیعیاناند و اینان مدافع جسم و بدن ایشان.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- طلاق، آیه 12.

(2)- علق، آیات 4- 1.

(3)- بقره، آِیه 269.

(4)- مائده، آیه 100.

(5)- فاطر، آیات 21- 19.

(6)- محجة البیضاء، ج 1، ص 11.

(7)- شافى، ج 1، ص 83.

(8)- شافى، ج 1، ص 83.

(9)- کافى، ج 1، ص 31، حدیث 5.

(10)- طه، آیه 114.

(11)- محجة البیضا، ج 1، ص 14.

(21)- محجة البیضا، ج 1، ص 20.

(31)- کافى، ج 1، ص 30.

(14)- محجة البیضاء، ج 1، ص 26.

(15)- بحار، ج 78، ص 221.

(16)- محجة البیضاء، ج 1، ص 22. (17)- آل عمران، آیه 18.

(18)- مجادله، آیه 11.

(19)- آل عمرآن، آیه 7.

(20)- آل عمران، آیه 18.

(21)- اسراء، آیات 109- 107. (22)- فاطر، آیه 28.

(23)- کافى، ج 1، ص 32.

(24)- کافى، ج 1، ص 34.

(25)- محجة البیضاء، ج 1، ص 14.

(26)- محجة البیضاء، ج 1، ص 15.

(27)- امالى صدوق، 37.

(28)- قرب الاسناد، 31.

(29)- محجة البیضاء، ج 1، ص 16.

(30)- محجة البیضاء، ج 1، ص 21.

(31)- شافى، ج 1، ص 84.

(32)- کافى، ج 1، ص 33.

(33)- محجة البیضاء، ج 1، ص 36.

(34)- اختیار معرفة الرجال، ص 12.

(35)- اختیار معرفة الرجال، ص 16

(36)- همان مدرک، ص 4.

(37)- اختیار معرفة الرجال.

(38)- اختیار معرفة الرجال.

(39)- اختیار معرفة الرجال، 4.

(40)- اختیار معرفة الرجال، ص 248.

(41)- اختیار معرفة الرجال، ص 594.

 

 



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان