خبرگزاری مهر- گروه هنر- زهرا منصوری: بهتاش صناعی ها و مریم مقدم کارگردانان مستند «دیپلماسی شکست ناپذیر آقای نادری» در این اثر به انعکاس راهی پرداخته اند که یک فرد با نام آقای نادری با بافتن فرشی منقش به اتفاقات مهم جهان سعی در آشتی 2 ملت ایران و آمریکا داشته است.
این فیلم که در حال حاضر در گروه «هنر و تجربه» روی پرده است از مستندهای قابل اعتنای چند سال اخیر است که به همین بهانه با دعوت از زوج صناعی ها و مقدم از آنها درباره روند ساخت این اثر پرسیدیم که در بخش نخست این نشست درباره آشنایی با سوژه، طرح موضوعات سیاسی در این مستند و تکرار برخی گزاره ها توسط افرادی که جلوی دوربین می آیند، تدوین اثر، رد این موضوع که سازندگان اثر قصد به استهزا کشیدن سوژه یا دیگر افراد حاضر در فیلم را داشته اند و ... صحبت کردیم.
و اما این مستند یکی از آثاری بود که در دهمین جشنواره «سینماحقیقت» با استقبال مخاطبان روبه رو و موفق به کسب چند و جایزه از این رویداد شد با این وجود از راهیابی به بخش مستند سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر بازماند. بهتاش صناعی ها می گوید مستندش قربانی تصمیم گیری ها برای پالایش جشنواره شد. او می گوید: « تعدادی از فیلمها به خاطر محافظهکاری و یا همان چیزی که تحت عنوان «پالایش» مطرح میشد، از جشنواره کنار گذاشته و تصمیم گرفته شد جشنواره به صورت خنثی و پالایش شده، برگزار شود. فکر میکنم فیلم ما یکی از آن فیلمهایی بود که قربانی شد و من اصلاً نفهمیدم که چرا چنین تصمیمهایی گرفته شد. جالب است فیلمی که در جشنواره «سینماحقیقت» به نمایش درمیآید و هیچ اتفاقی نمیافتد و خطری ایجاد نمیکند و اتفاقاً دیده و پسندیده میشود، از جشنواره فیلم فجر کنار گذاشته میشود در حالی که مخاطبان جشنواره «سینما حقیقت»، مخاطبان حرفهای سینما هستند.»
شرح بیشتر قسمت دوم و پایانی این گفتگو را در زیر بخوانید:
*ما در این مستند با بخشی از خانواده آقای نادری به عنوان سوژه اصلی اثر مواجه می شویم. سوالی که خیلی به ذهن متبادر می شود این است که نشان دادن دخترهای آقای نادری به چه علت بود؟
مریم مقدم: برای معرفی آقای نادری نشان دادن دخترهایش لازم بود و حتی میشد آن سکانسها مقداری پررنگتر باشند. ما معتقدیم مستند «دیپلماسی شکستناپذیر آقای نادری» همانقدر که درباره راهی است که او رفته، درباره خود او و دیدگاهش نیز هست. به هر حال برای معرفی و آشنا کردن مخاطب با او لازم بود مقداری از زندگی او به تصویر کشیده شود. حضور دختران او گرچه کمرنگ است اما برای این بود که بفهمیم آقای نادری چه شخصیتی دارد. فکر نمیکنم دخترهای آقای نادری شخصیت به خصوصی باشند، آنها نمونهای از بسیاری از زنان و دختران جامعه ایران هستند. برای ما جالب بود که این خانواده نماینده بخش بزرگی از جامعه ایران است؛ افرادی که هم سنتی هستند و هم غیرسنتی و در برخی مواقع مدرن رفتار میکنند.
در فیلمهای ما افراد یا خیلی سنتی هستند یا خیلی مدرن در حالی که بخش اصلی جامعه ما افرادی مانند خانواده آقای نادری هستند؛ مجموعه ای از هر دو تفکرباید بپذیریم که تضاد در همه ما ایرانیها وجود دارد؛ اینکه پدر یک خانواده در یک جاهایی در عین حال که سنتی است، مدرن هم است و از عقاید خود فراتر میرود و دخترانش را آزاد میگذارد. بخش بزرگی از جامعه ما را چنین خانوادههایی تشکیل میدهند که اتفاقاً در آثار سینمایی هم زیاد دیده نمیشوند. در فیلمهای ما افراد یا خیلی سنتی هستند یا خیلی مدرن در حالی که بخش اصلی جامعه ما افرادی مانند خانواده آقای نادری هستند؛ مجموعه ای از هر دو تفکر.
بهتاش صناعیها: در فیلمهای داستانی این طیف یا دیده نمیشوند، یا حذف میشوند و یا درست دیده نمیشوند. البته این موضوع به خاطر محدودیتهایی است که در سینمای ما وجود دارد. چیزی که این مستند را برای ما جذاب کرد، این بود که طیف بزرگی از اقشار و دیدگاههای مختلف را نشان میدهد. برای مثال در خلال آن بحث مهمی مانند برجام و رابطه ایران با آمریکا را میبینیم. به خاطر همین است که میگویم اهمیت پرداختن به آن دوستان با عقاید راستگرا، به اندازه دختران آقای نادری بود و به همین دلیل است که ما در طول فیلم مدام آنها را به هم کات میزنیم. این تغییر پاساژ به خاطر نشان دادن دیدگاههای مختلف در جامعه ما بود. ما باید از این تضادها استفاده کنیم و نباید آنها را به عنوان اختلاف و شکاف ببینیم. باید باور کنیم که ما جامعهای با دیدگاهها و سلایق مختلف داریم و سالهای سال هم این قومها، نژادها و سلایق مختلف در کنار هم زندگی کرده اند. از همین رو باید برای یافتن راههای بهتر، زندگی کردن با این دیدگاههای مختلف تمرین کنیم.
کاری که آقای نادری کرده بود این بهانه را به ما میداد که بیاییم و دیدگاههای مختلف را ببینیم و متوجه شویم نظرات درباره آقای نادری و کاری که کرده است، چیست. اصلاً درباره رابطه با آمریکا چه فکری میکنند. این فیلم ثابت میکند که مردم ایران با هر سلیقه و اعتقادی اولویت اولشان صلح است و این از همه چیز مهمتر و پیام اصلی فیلم ما است. بحث تنوع سلایق بخش دیگری از پیام مستند «دیپلماسی شکستناپذیر آقای نادری» است. هر کدام از شخصیتهای ما هم در این فیلم نماینده قشر و طیف خود هستند.
*نسخهای که از مستند «دیپلماسی شکستناپذیر آقای نادری» در دهمین جشنواره «سینماحقیقت» به نمایش گذاشته شده بود، به نسبت نسخه اصلی چقدر تغییر داشت؟
صناعیها: نسخهای که در جشنواره «سینماحقیقت» به نمایش گذاشته شد، به نسبت نسخه اصلی مقداری کوتاه شده بود و این کوتاه شدن با توجه به محدودیتهایی که ما در سینما داریم، طبیعی بود، اما در اکران تلاش کردیم تا به نسبت آن نسخهای که در جشنواره «سینماحقیقت» به نمایش درآمد، تغییری نکند که این اتفاق هم افتاد. یعنی در حالی که این امکان وجود داشت که نگاه سختگیرانهای نسبت به فیلم وجود داشته باشد، اما خوشبختانه چیزی از فیلم کوتاه نشد. در واقع چون در یک مرحله برخی از قسمتها با اصلاحیه های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حذف شده بود، از همین رو تصمیم گرفتند که دوباره این کار را انجام ندهند.
*شنیده بودیم که مستند «دیپلماسی شکستناپذیر آقای نادری» قرار بود در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر به نمایش دربیاید، اما این اتفاق نیفتاد. دلیل این امر چه بود؟
صناعیها: برای ما هم این نکته عجیب بود زیرا فیلمی که جایزه بهترین فیلم «هنر و تجربه» را دریافت کرد و پرمخاطبترین فیلم جشنواره «سینما حقیقت» شد، به جشنواره فیلم فجر راه نیافت در حالی که تقریباً برای همه مسجل بود که این فیلم جزو 11 فیلم مستند جشنواره فیلم فجر خواهد بود. من فکر میکنم این نکته به صحبت وزیر ارشاد برمیگردد که میگفت جشنواره پالایش شده است. به همین ترتیب تعدادی از فیلمهای مستند و داستانی از جشنواره کنار گذاشته شدند. مقرر شده بود فیلمهایی که موضوعیت آنها حساسیتبرانگیز بود در جشنواره حضور نداشته باشند و به همین دلیل تکلیف برای همه روشن بود.
بر همین اساس تعدادی از فیلمها به خاطر محافظهکاری و یا همان چیزی که تحت عنوان «پالایش» مطرح میشد از جشنواره کنار گذاشته و تصمیم گرفته شد جشنواره به صورت خنثی و پالایش شده، برگزار شود. فکر میکنم فیلم ما یکی از آن فیلمهایی بود که قربانی شد و من اصلاً نفهمیدم که چرا چنین تصمیمهایی گرفته شد. جالب است فیلم در جشنواره «سینماحقیقت» به نمایش درمیآید و هیچ اتفاقی نمیافتد و خطری ایجاد نمیکند بلکه دیده و پسندیده میشود ولی از جشنواره فیلم فجر کنار گذاشته میشود در حالی که مخاطبان جشنواره «سینما حقیقت»، مخاطبان حرفهای سینما هستند. از طرفی نمایشهای جشنواره فیلم فجر نمایشهای محدودی است و آثار مستند در نهایت چهار اکران میتوانند داشته باشند. مخاطبان آثار مستند در جشنواره فجر نیز مخاطبان حرفهای هستند.
تعدادی از فیلمها به خاطر محافظهکاری و یا همان چیزی که تحت عنوان «پالایش» مطرح میشد، از جشنواره کنار گذاشته و تصمیم گرفته شد جشنواره به صورت خنثی و پالایش شده، برگزار شود. فکر میکنم فیلم ما یکی از آن فیلمهایی بود که قربانی شدمستند «دیپلماسی شکستناپذیر آقای نادری» فیلمی است که روی خط قرمز حرکت میکند اما هیچوقت پشت خط قرمز نمیافتد. از همین رو من فکر میکنم سینمای ما به اینگونه از فیلمها نیاز دارد؛ فیلمهایی که روی خط قرمز حرکت میکنند. نه مثل فیلمهایی است که در این سالها سعی کردند پشت خط قرمز باشند و خنثی جلوه کنند و نه مثل فیلمهایی است که خط قرمزها را رد میکنند. فیلم ما حرفهای مهمی میزند که جامعه امروز ما باید این حرفها را بشنود. این مستند درباره اینکه در جنگ چه بر سر ما آمده و خیلی چیزهای دیگر، مواضعی را ارایه میدهد که خیلی از دوستان اصولگرا روی آنها تأکید دارند. در فیلم ما این موارد از زبان افراد دیگری شنیده میشود و حتی از زبان افرادی شنیده میشود که اصولگرا نیستند. هرچند انتقادهایی میکنند، اما ما باید همه اینها را به موازات یکدیگر نگاه کنیم و تنها به انتقادات توجه نکنیم. بنابراین من فکر میکنم تنها محافظهکاری زیاد باعث شد چنین پالایشی در جشنواره فیلم فجر رخ بدهد.
متأسفانه نگاهی که در چند سال اخیر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مطرح شده، این است که دوستان فکر میکنند حساسیت جشنواره فیلم فجر بیشتر از اکران است، به همین دلیل جشنواره فیلم فجر را بیشتر از اکران، پالایش میکنند. نمیدانم این اتفاق به چه دلیل رخ داده است و چرا جشنواره فیلم فجر انقدر مهم شده و تمام تمرکز خبرنگاران، خبرگزاریها و منتقدان به جشنواره فیلم فجر معطوف شده است. جالب این است که بسیاری از فیلم ها در زمان اکران فراموش میشوند.
من این موضوع را از زبان بسیاری از مدیران وزارت ارشاد در طول این دو سال شنیدهام که جشنواره فجر برای آنها حساستر از اکران است. یعنی تمایل دارند که فیلم های حساسیت برانگیز را از فجر حذف کنند در حالی که همان فیلمها اگر به اکران برسند، حساسیتی نسبت به آنها ایجاد نمیشود. درواقع حساسیتها روی همین سانسهای محدود جشنواره فیلم فجر است. به نظرم این امر موضوع اشتباهی است و نباید بگذاریم تبدیل به یک سنت شود چون اگر این اتفاق بیفتد، ما مجبوریم در سالهای آینده جشنوارههای خنثی مثل جشنواره سال گذشته برگزار کنیم؛ جشنوارههایی که فیلمهای خوب زیادی در آنها دیده نمیشوند و حرفها و دیدگاههای جدیدی ندارند و آن پویایی را که یک جشنواره باید داشته باشد از دست میدهند. یعنی همان اتفاقی که سال گذشته افتاد، در سالهای بعد هم تکرار میشود.
در سالهای گذشته اینطور نبود و جشنواره فضای بازتری داشت. مسئولان به خاطر اینکه قشر فرهیخته سینما و هنر میآمدند و فیلم میدیدند فضای جشنواره را باز میگذاشتند که بتوانند در مقطع 10 روزه فیلمها را با حداقل سانسور و محدودیت ببینند، در حالی که خیلی از همان فیلمها در اکران عمومی دچار تعدیل میشدند. به نظرم آن سیاست، سیاست درستتری بود. این موضوع در سالهای اخیر برعکس شده است. در دو، سه سال اخیر شاهد برگزاری جشنوارهای بودیم که به صورت خنثی برگزار شد. این یعنی مهمترین جشنواره مملکت ما در حال تبدیل شدن به یک جشنواره بیخاصیت است و کاملاً منفعلانه عمل میکند.
در حال حاضر اکثر فیلمسازان انگیزه ارایه فیلم خود به جشنواره را از دست دادهاند و برای بسیاری از فیلمسازان هم نسل من این اتفاق افتاده است. به همین دلیل ما سعی میکنیم برنامهریزیهایمان را جور دیگری پیش ببریم و آن را معطوف به جشنواره نمیکنیم. برای مثال ما میخواهیم ساخت فیلم جدیدمان را شروع کنیم اما دیگر به جشنواره فکر نمیکنیم چون فکر میکنیم جشنواره فیلم فجر، جشنوارهای است که نه مخاطبان، نه فیلمسازان و نه حتی داوران از آن راضی نیستند. این اتفاق در همه ارکان آن رخ داده است؛ از همان انتخاب اولیه گرفته تا نمایش و داوریها، چنین موضوعی پیش آمده است. انقدر بیعدالتی دیده میشود که مخاطبان جشنواره، سینماییها و منتقدان، همه این موضوع را میفهمند. بنابراین شکل درست برگزاری جشنواره فیلم فجر به اینگونه است که حساسیت از روی آن برداشته شود و فیلمها در جشنواره با حداقل تعدیل به نمایش گذاشته شوند؛ اتفاقی که در 30 سال گذشته رخ داده است. من نمیدانم که در این دو سه سال گذشته چرا این روند در حال تغییر است.
*به فکر اکران بینالمللی مستند «دیپلماسی شکستناپذیر آقای نادری» هستید؟
صناعیها: ما به تازگی قرارداد پخش بینالمللی این فیلم را با مرجان علیزاده بستهایم و قرار است به زودی کارهای آن شروع شود اما نمیدانیم که چه اتفاقی میافتد و چیزی که این مستند درباره آن حرف میزند، چقدر برای مخاطبان خارجی قابل قبول و جذاب است.
مقدم: ممکن است اینطور شود که فیلم ما به خاطر شخصیتهایی که دارد، با درک بهتری از سوی مردم ایران روبه رو باشد تا خارجی ها. چون ما همدیگر را خوب میشناسیم و میدانیم که چه کسانی با چه عقایدی در جامعه ما وجود دارند. شاید تماشاگران خارجی آنقدر درباره ما اطلاعات نداشته باشند.
*به هر حال در بسیاری از کشورها دیدگاه ها و گروه بندی ها و جناح های سیاسی مختلفی وجود دارد.
صناعیها: سیاست دنیا بسیار پیچیده است و متأسفانه در این روزها سینما با سیاست به شدت گره خورده و در یکی دو سال اخیر این به اوج خود رسیده؛ به گونهای که این پیوند هم در جشنواره فیلم فجر و هم در اسکار و کن و بسیاری جشنواره های دیگر بیش از پیش قابل رویت است. به همین خاطر هیچ چیز قابل پیشبینی نیست. به همین دلیل ممکن است فیلم مستند ما مورد توجه جشنواره های خارجی قرار نگیرد چون نوعی حس صلحدوستی مردم ایران را تبلیغ میکند. باید بپذیریم که خیلی از جاها دوست ندارند در این مقطع این حس منتقل شود.
به هر حال ما زمانی که این فیلم را میساختیم، میدانستیم که مخاطبان اصلی مستند «دیپلماسی شکستناپذیر آقای نادری»، مردم ایران هستند و کاملاً با هدف اینکه این فیلم در ایران نمایش داده میشود، آن را ساختیم به همین دلیل هنگامی که به جشنواره فیلم فجر راه پیدا نکرد، دلخور شدیم. اما اینکه مخاطب ایرانی بتواند فیلم ما را در درستترین شرایط ببیند، اتفاق خوشایندی است. استقبالی که در جشنواره «سینما حقیقت» از این فیلم شد، برای ما غافلگیرکننده بود چون توانسته بود مخاطبان اصلی خود را پیدا کند.
سیاست دنیا بسیار پیچیده است و متأسفانه در این روزها سینما با سیاست به شدت گره خورده و در یکی دو سال اخیر این به اوج خود رسیده؛ به گونهای که این پیوند هم در جشنواره فیلم فجر و هم در اسکار و کن و بسیاری جشنواره های دیگر بیش از پیش قابل رویت است*در طول ساخت این مستند، کارگردانی این اثر بیشتر برعهده شما بود یا آقای صناعیها؟
مقدم: به طوری کلی ما در بخش فیلمنامهنویسی خیلی با هم سر و کله میزنیم چون با وجود اینکه نگاه مشترک داریم، اما هر 2 مدعی نویسندگی هستیم اما در این اثر با یکدیگر دعوا نداشتیم. من ادعایی ندارم و آنقدر کارگردان نیستم، بهتاش کارگردان این اثر بود. من بیشتر در بخش قصه و ایدهپردازی قوی هستم اما بهتاش کارگردان قوی است؛ به دلیل اینکه حیطههای ما مشخص بود، من به جاهایی که وارد نبودم، ورود پیدا نمیکردم چون میدانم که بهتاش کارگردانتر از من است.
در یک جاهایی به خصوص در مراحل فنی دیگر من ناظر بودم و تنها نظر میدادم و کار اجرایی نمیکردم، در حالی که بهتاش در کارهای اجرایی کاملا درگیر بود چراکه خودش کار را تدوین میکرد.
*به عنوان نکته پایانی بفرمایید که در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
صناعیها: ما در حال حاضر برای بار دوم مشغول بازنویسی فیلمنامه فیلم سینمایی «غریبه» هستیم و در نظر داریم در اردیبهشت ماه برای آن پروانه ساخت بگیریم. این فیلم درباره قضاوت، بخشش، مرگ و به طور کلی درباره بخشیدن است. مریم نقش اصلی زن را بر عهده دارد، فیلم در تهران رقم میخورد اما امکان دارد که جغرافیای آن را تغییر دهیم.
مقدم: فکر میکنم کسانی که خودشان فیلمنامه مینویسند، دوست دارند درباره چیزهایی بنویسند که برایشان مهم و دغدغه است؛ موضوع این فیلم برای ما دغدغه است.
صناعی ها: البته چند ماهی است که مشغول فیلمبرداری یک کار مستند هم هستیم که فیلمبرداری آن طولانی خواهد بود و فعلا ترجیح می دهیم که درباره موضوع آن حرفی نزنیم.