ماهان شبکه ایرانیان

باربی/ سارا؛ سرنوشت دو جهان ـ ۵ میزگرد قسمت اول

چرا اسباب‌بازی ایرانی«صنعتی» نشد؟/نه متولی و صنف، نه پیوست فرهنگی

داستان اسباب بازی ایرانی داستان طولانی و دنباله داری است. سه نفر از کارشناسان حوزه اسباب بازی به مهر آمدند تا صنعتی نشدن اسباب بازی ایرانی را بررسی کنند.

چرا اسباب‌بازی ایرانی«صنعتی» نشد؟/نه متولی و صنف، نه پیوست فرهنگی

خبر گزاری مهر، گروه فرهنگ ـ مریم علی بابایی

حدود یک دهه پیش، یک پزشک و متخصص تغذیه کودکان در یکی از کشورهای توسعه‌یافته غربی با روند رو به رشد کودکانی که دارای «سوء تغذیه» بودند مواجه شد. طی گزارشی که از این اتفاق در یکی از نشریات معتبر جهانی منتشر شد، این پزشک هیچ جوابی برای توجیه این پدیده و بیماری رو به رشدی که برای کودکان و نوجوانان در یک کشور پیشرفته غربی و در خانواده‌هایی که هیچ دغدغه‌ای برای تامین مخارجشان نداشتند، پیدا نمی‌کرد. بر حسب اتفاق او تشخیص داد عموم این بچه‌ها از طرفداران پر و پا قرص «باربی» هستند! پزشک تغذیه حالا رمز پاسخ را یافته بود؛ بچه‌ها بدون هیچ انگاره‌ی پیشینی و توصیه‌ای، خود را از خوردن غذای مناسب محروم کرده بودند تا بتوانند تا تناسب اندام جادویی باربی را در خود ایجاد کنند. آن «الگوی زنده» بدون هیچ حرکت یا گفتار یا کرداری داشت کار خودش را می‌کرد، بچه‌ها همه به طرزی جنون‌آمیز دوست داشتند باربی باشند، بدون اینکه خود باربی برای این ایجاد میل جنون‌آمیز، فعالیتی کرده باشد و حتی توان فعالیتی داشته باشد. این بچه‌ها به سادگی در مواجهه با یک جهان قرار گرفته بودند: «جهان باربی»!

از چند دهه قبل بسیاری از کشورها، از همه‌گیر شدن مولفه‌های فرهنگی و تربیتی همبسته با مهمترین نماد اسباب‌بازی آمریکایی در میان کودکان احساس خطر کرده و به فکر افتادند برای برون‌رفت از سیطره نفوذ و تسلط باربی که ممکن است در درازمدت فرهنگ و تمدن اصیل و بومی آنها را به خطر بیندازد، راهی بیندیشند. شرکت ژاپنی «تاکارا» که در این زمینه بسیار فعال بود و دو عروسک به نام‌های«بلایث» و«جنی» را تولید کرده بود، در سال 1967 عروسکی با نام «لیکا» را به بازار عرضه کرد که ویژگی‌ها و ابعاد ظاهری‌اش مشابه دختران ژاپنی داشت و هدف از تولید و عرضه آن جذب کودکان ژاپنی به فرهنگ و ویژگی‌های بومی و ممانعت از نفوذ محصولات بیگانه با آن فرهنگ بود. با توجه به اینکه شرکت تاکارا حق صدور مجوز برای عروسک‌های «باربی» را داشت، اما ترجیح داد عروسک‌های ژاپنی خود را در کشور طراحی، تولید و ترویج کنند.

«دارا و سارا» دو عروسک ایرانی که با ویژگی‌های فرهنگی و تربیتی بومی در اواسط دهه 70 شمسی طراحی و اوایل دهه 80 شمسی به بازار عرضه شد. این دو  به دلایل متنوعی با شکست مواجه شدند.

زیرسرویس «صنایع فرهنگی» سرویس فرهنگ خبرگزاری مهر با راه‌اندازی پرونده محتوایی «باربی/ سارا؛ سرنوشت دو جهان» با نگاهی به همه‌گیر شدن عروسک‌های «باربی» و شکست پروژه «سارا» و دیگر اسباب‌بازیهای ایرانی، جهان‌ها و جهان‌سازیهای این سو و آن سوی کره خاک را بررسی خواهد کرد و در ضمن آن نظری هم به همه عوامل و امکاناتی خواهد انداخت که این جهان‌سازیها را در یک سو میسر و ثمربخش و در سوی دیگر، غیرقابل تحقق کرده است؛ عواملی اعم از مسائل اقتصادی، اداری، ساختارهای موجود در واردات و صادرات، مسائل صنفی تولیدکنندگان، خلاقیت‌های هنری و فرهنگی، سواد و مشورت‌گیری عوامل تولید اسباب‌بازی با صاحبان فکر و فرهنگ، جامعه‌شناسان و روانشناسان و کاشناسان تربیت و همچنین وجود یا فقدان اتاق‌های فکر تخصصی!

در اولین قدم جاوید مقدمی «عضو انجمن هیئت مدیره تولیدکنندگان اسباب‌بازی»، هادی پاکدل «تولیدکننده مجموعه تولیدی یارات و بازی‌بخش» و محمد نخ‌چی «دبیر انجمن تولیدکنندگان» از فعالان تولیدکننده حوزه اسباب‌بازی هستند که در تلاش‌اند تولیدات داخلی اسباب‌بازی را گسترش دهند و جایگاه آن را چه در سطح داخلی و چه خارجی ارتقا دهند. آنان در میزگرد خبرگزاری مهر به مباحث و تاملات نظری و عملی در حوزه صنعت، تولید، ترویج و عرضه اسباب‌بازی پرداختند.

زمانی که می‌خواهیم از صنعت اسباب‌بازی سخن بگوییم مقصودمان ساختار و چرخه‌ای منسجم است که شامل ساماندهی تولید، توزیع، ترویج، فروش و بازار و... می‌شود. در این معنا آیا تولید و عرضه اسباب‌بازی در کشور ما به یک «صنعت» و «تجارت» منسجم و سازماندهی‌شده تبدیل شده است یا همچنان فاصله‌ زیادی تا واقعیت وجود دارد؟ از منظر صنعتی بودن اختلاف‌نظرهایی بین افراد است، دیدگاه شما در این‌باره چیست؟

جاوید مقدمی: اسباب‌بازی را باید به دو بخش فرهنگی و تجاری قسمت کنیم. موضوع صنعت مربوط به بخش تجاری است. اول باید ببینیم که تعریف ما از صنعت چیست در درجه بعد ببینیم که حوزه اسباب‌بازی صنعتی شده است یا خیر. زمانی محصولی در تیراژ محدودی تولید می‌شود که این تیراژ محدود کفایت آن منطقه‌ای که تولید می‌شود را دارد و این موضوع از نظر آن‌ها صنعتی است زمانی هم هست که با تولیدکنندگان بزرگ مقیاس می‌گیریم که اگر تیراژ محصولات‌مان به یک میلیون برسد یا ساختاری منسجم داشته باشد، صنعتی می‌شویم.

خب حوزه اسباب‌بازی ساختار دارد زیرا ما طراحی، نمونه‌سازی، تولید و تست می‌کنیم و بعد محصول را می‎‌فروشیم. پس قطعا می‌توانیم بگوییم در حوزه اسباب‌بازی صنعت داریم اما این صنعت هنوز ضعیف است زیرا مدتی زیرمجموعه «صنف خرازان» بوده است، زمانی زیرمجموعه «صنف درودگران» بوده، زمانی زیرمجموعه «صنف نایلون و پلاستیک» بوده و همچنان هم هست، این در واقع نشان‌دهنده آن است حوزه اسباب‌بازی صنعت بزرگ و میلیاردی دارد اما مشکل از نبود ساختار منسجم و پایدار است.

کشورهای همانند امریکا و آلمان غول صنعت اسباب‌بازی هستند آنها به مرحله‌ای رسیده‌اند که طرح‌ها را از هرجای دنیا جمع‌آوری می‌کنند، در کشورشان برند می‌کنند و بعد به مرحله تولید در چین می‌رسانند، در مرحله نهایی هم، در جهان محصولات‌شان را توزیع می‌کنند که ما هنوز به این مراحل نرسیدیم.

آمار موجود در اسباب‌بازی در ایران این است که 90 درصد مصرف اسباب‌بازی وارداتی هستند آن 10 درصدی هم که تولید می‌کنیم، کپی شده اسباب‌بازی در اروپا است البته این کپی‌کردن هیچ اشکالی ندارد زیرا مجبوریم که طراحی کردن در زمینه اسباب‌بازی را یاد بگیریم تا کم‌کم به خلاقیت‌های منحصر به فرد خوبی برسیم. و توانایی این را داشته باشیم که اسباب‌بازی‌های برند خودمان را تولید کنیم. پس در ایران اسباب‌بازی تبدیل به صنعت شده زیرا تا به امروز متولی نداشته است. اما در حال حاضر با تشکیل انجمن تولیدکنندگان اسباب‌بازی تشکل و هم‌گرایی به وجود آمده و بعد از مدتی می‌توانیم ادعا کنیم که حوزه اسباب‌بازی، یک صنعت است.

*پس تبدیل به صنعت شده است اما با آن جایگاه آرمانی فاصله داریم!

مقدمی: از نظر اجرایی صنعت هستیم، از لحاظ تشکیلاتی صنعت نیستیم. ببینید قالب‌ساز ما هم برای «صنف پلاستیک» کار می‌کند و هم برای اسباب‌بازی قالب تولید می‌کند. هنوز کارخانه‌ای که اختصاصا اسباب‌بازی تولید کند، نداریم اگر هم داشته باشیم تعدادش خیلی کم است. امیدواریم که با تشکیل انجمن تولیدکنندگان اسباب‌بازی تجمیع این اتفاقات به زودی صورت بگیرد.

هادی پاکدل: با توجه به صحبت‌های جناب مقدمی که گفتند «در راه صنعتی شدن قرار گرفته‌ایم» باید بگویم خیر! ما هنوز همان‌گونه که در ساختار و تشکیلات صنعتی نشده‌ایم در مقوله اجرایی هم صنعتی نشده‌ایم. به جهت تجربه‌ای که در تولید داشته‌ام واخیرا در مقوله پخش و توزیع، حضور دارم ملاحظه کرده‌ام که هنوز ذهنیت و تفکر حاکم بر فعالان این حوزه به سمت صنعتی شدن نیست. جالب است بدانید درصد زیادی از کسانی که در این حوزه فعالیت دارند تحصیل‌کرده هستند، یعنی دستی بر آتش دارند و می‌دانند چه‌کاری باید انجام دهند. با توجه به اینکه حوزه اسباب‌بازی چندین سال است دغدغه ذهنی‌ام شده، گاهی فکر می‎‌کنم که چرا به آن شکل و شمایل واقعی در حوزه اسباب‌بازی نرسیدیم احساس می‌کنم که این دغدغه ذهنی برای دیگران هم ایجاد شده، به همین خاطر با همت افرادی چون آقای نخ‌چی، انجمن تولیدکنندگان شکل گرفت تا افراد دغدغه‌مند در این حوزه با توجه به تعدد سلایق کنار هم بنشینند و اتاق فکری تشکیل دهند.

آقای پاکدل شما برخلاف آقای مقدمی گفتید چه در ساختار و چه در اجرا حوزه اسباب‌بازی صنعتی نشده و حتی در این راه به سختی ورود پیدا کرده است، آسیب‌شناسی شما در این‌باره چیست؟ چرا حوزه اسباب‌بازی همچنان با این مشکلات دست و پنجه نرم می‌کند و همچنان در مرحله آزمون و خطا است و از این مرحله گذر نکرده است؟

پاکدل: به اعتقاد من، عدم فرهنگ‌سازی یکی از موانع اصلی صنعتی شدن حوزه اسباب‌بازی است. یعنی تولیدکننده‌ها، پخش‌کننده، طراحان رسالت اصلی‌شان در خلل کار را فراموش کرده‌اند. به‌نوعی فرآیند مرحله تولید، توزیع و عرضه اسباب‌بازی در جامعه با عدم فرهنگ‌سازی مواجه شده است. پس زمانی‌که می‌خواهد این خلاء(فرهنگ‌سازی) را پُر کند از رسالت اصلی خود که تولیدکننده یا پخش‌کننده یا طراح است، دور می‌شود. البته امیدوارم با تاسیس انجمن تولیدکنندگان همه چیز سر جای خود قرار بگیرد و کسی که باید به عنوان متولی فرهنگ‌سازی در این بخش فعالیت کند، دغدغه‌های اصلی برایش ایجاد شود.

*بخش فرهنگ‌سازی در حوزه اسباب‌بازی به عهده چه ارگان و مسئول دولتی است؟ این مسئولان چه کسانی هستند؟

پاکدل: فرهنگ‌سازی به عهده مسئولان در وزارت ارشاد یا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است یا هر فردی که ادعای متولی‌گری در این حوزه را دارد. تصور کنید افراد زیادی در حوزه تولید، توزیع و هر شاخه‌ای که متصل به این امور است، به سختی فعالیت می‌کنند اما در بخش فرهنگ‌سازی هیچ‌کاری صورت نگرفته و ضعیف عمل کرده‌اند، مسلما جایی از کار می‌لنگد که مهم‌ترین بخش در حوزه اسباب‌بازی است که همچنان هم ضعیف و دور از تصور عمل می‌کند.

فرهنگ‌سازی یعنی به خانواده ها بگوییم که وسایل و تجهیزات کمک‌آموزشی، بازی‌های فکری و اسباب‌بازی در کنار کتاب‌خوانی می‌توانند کمک خوبی در یادگیری و آموزش به فرزاندشان بکند چه بسا این عوامل آموزشی قالب بر کتاب هستند و تاثیرگذاری این‌ها در آموزش بر روی کودکان ونوجوانان بازخورد بیشتری نسبت به مسائل تئوری دارد. اما با تمام این مشکلات و معضلاتی که در این حوزه وجود دارد، خوش‌بین هستم زیرا با همه موانع افراد دغدغه‌مند برای تولید هر چه بهتر اسباب‌بازی ورود پیدا کردند.

نخ‌چی: در خصوص اینکه صنعت داریم یا خیر. باید بگویم با واردات نمونه‌هایی محصولات در حوزه اسباب بازی به کشورهای همسایه، حتما صاحب صنعت در این حوزه هستیم. همچنین کارخانه‌هایی که فقط اسباب‌بازی تولید کنند را هم داریم اما در قیاس با دیگر کشورها، صنعت اسباب‌بازی کشور ما کوچکتر است. امیدواریم با تشکیل انجمن تولیدکنندگان و ایجاد هم‌افزایی، اتفاقاتی خوبی رخ دهد و در گام نخست صنف مستقل و مرحله بعد  صنعت قوی در حوزه اسباب‌بازی داشته باشیم.

اگر صنایع اسباب‌بازی در آن معنای منسجم به صنعت تبدیل شده هر چند ضعیف چه موانعی باعث شده که شاهد شرایط مطلوب تاثیرگذاری بر بازار و مخاطبان از تولیدکنندگان اسباب‌بازی در داخل کشور را شاهد نباشیم؟

پاکدل: به اعتقاد من، همچنان عدم فرهنگ‌سازی مانع بزرگ در این زمینه است. پذیرش ضعیفی که در خانواده‌های ایرانی برای اسباب‌بازی و بازی‌های فکری وجود دارد. به جهت اقبال کم و پذیرفتن ضعیف این حوزه به عنوان حوزه‌ای که می‌تواند از لحاظ فرهنگی، فکری و استعدادی کودکان را به سمت پیشرفت سوق دهد، فرهنگ‌سازی دقیق و صحیحی نداشتیم.

*از چه لحاظ خانواده‌ها پذیرش اسباب‌بازی و بازی‌های فکری را ندارند. امروزه در هر خانواده‌ای که کودک یا نوجوانی وجود داشته باشند در اتاق‌شان غرق در اسباب‌بازی‌های گوناگون هستند و در اسباب‌بازی‌هایشان گُم شده‌اند. پس مسلما پذیرش وجود اسباب‌بازی در خانواده‌ها وجود دارد و این پذیرش با بحث فرهنگ‌سازی در جامعه بسیار متفاوت است؟

پاکدل: این مواردی که گفتید هست، اما من در جشنواره‌های مختلف با خانواده‌ها که صحبت می‌کنم اذعان دارند کودکانشان کلی اسباب‌بازی دارند اما دو یا سه روز با آنها بازی می‌کند و بعد دیگر به آن اسباب‌بازی کاری ندارد. در ادامه بحث از او می‌پرسم که شما به عنوان والدین و یا مربی در بازی با کودکان مشارکت می‌کنید؟ بسیاری ار آنان می‌گویند: خیر! اسباب‌بازی را برای آنها می‌خریم که بازی کنند و سرگرم شوند تا کاری به ما نداشته باشند. اینکه اسباب‌بازی را چه ایرانی و خارجی خریداری می‌کنند، بحث‌اش جداست و فرهنگ‌سازی استفاده از آن جدا. والدین باید بدانند که بازی با اسباب‌بازی تا چه اندازه در ابعاد فکری کودکان و حتی بزرگسالان موثر و بسیار مهمی است. اکثر اقلامی که در حوزه بازی فکری تولید می‌شود رنج سنی که در آن درج شده از 3 تا 99 سال است یعنی تمام اقشار را سرگرم می‌کند اما اینکه بپذیریم هر محصولی یک بُعد فکری را فعال یا تقویت می‌کند و هر اسباب‌بازی باید سطح‌بندی شود، بهتر است.

*بر روی اسباب‌بازی‌ها برچسب مهارتی و سنی درج نشده است، نه تنها اسباب‌بازی‌های ایرانی بلکه اسباب‌بازی‌هایی که از چین وارد می‌شود هم این برچسب را ندارد. زمانی‌که والدین قصد دارند اسباب‌بازی یا حتی بازی فکری را برای کودکانشان خریداری کنند، گنگ و سردرگم هستند تا چه محصولی مناسب سن فرزندشان است، این نقطه‌ضعف را چه کسی باید رفع کند؟ تولیدکننده‌ها باید ورود کنند یا مسئولی دیگر؟

پاکدل: این همون مسئله‌ای است که رسالت اصلی تولیدکننده و طراح در اینجا گمشده است گاهی اوقات تولیدکننده فراموش کرده که درحوزه تولید اسباب‌بازی باید چه‌کار کند. در بُعد طراحی قصد دارد محصولی را تولید کند از صفر تا 100 را هم اجرا می‌کند اما در بحث عملیاتی شدن موضوع با مشکلاتی مواجه می‌شود. او در ادامه نتیجه کارش را مساوی با مقبول نیفتادن در بازار می‌بینید البته در ابتدا تحقیقاتش را انجام داده اما در اواسط کار با این معضل مواجه می‌شود.

نخ‌چی: موانع موفق نبودن در صنعتی شدن حوزه اسباب‌بازی، نداشتن صنف اسباب‌بازی است یعنی محفلی برای اتحاد تولیدکنندگان اسباب‌بازی وجود ندارد.

چرا صنفی در حوزه اسباب‌بازی وجود ندارد؟ بالاخره در هر صنعتی نقش اصناف مختلف که با آن صنعت مرتبط هستند از اهمیت بالایی برخوردار است. اصناف متفاوت صنایع اسباب‌بازی در کشور ما چه وضعیتی دارند؟ چرا تا به امروز برای ایجاد صنف اسباب‌بازی اقدام نشده است؟

نخ‌چی: در واقع «انجمن تولیدکنندگان اسباب‌بازی» نسخه کوچکی از صنف اسباب‌بازی خواهد بود، زمانی ما در حوزه اسباب‌بازی به نتیجه می‌رسیم که صنف مستقلی در این حوزه شکل بگیرد. اگر در این انجمن‌ها و اصناف بخش آموزشی فعال شود و به تولیدکنندگان این آموزش را بدهیم که برای تولید اسباب‌بازی باید چه مواردی را رعایت کنند، به بحث استانداردسازی دقت کنند تا تولیدکننده برچسب استاندارد مهارتی را به همان فرمی قرار دهد که در بخش‌های تولید اسباب‌بازی‌های پیشرفته درج می‌شود، اتفاق خوبی رخ می‌دهد.

با استانداردهایی که درحوزه اسباب‌بازی انجام می‌شود خانواده‌ها می‌فهمند که تولید اسباب‌بازی با فکرتولید می‌شود و هر کدام از تولیدکنندگان معیارهای پیشرفت را ارتقا می‌دهند، تمام این اتفاقات در سایه هم‌افزایی رخ خواهد داد. البته این مواردی که گفتم بیشتر راهکار بود. زیرا مشکلات در همه حوزه‌ها وجود دارد حوزه اسباب‌بازی هم از این قاعده مستثنی نیست. ما سیستم توزیع استاندارد در حوزه اسباب‌بازی نداریم، بعضا بخش‌های دولتی در این سیستم ورود پیدا کردند و ساختار و فروشگاه‌های متعددی را ایجاد کردند که نه نیاز تولیدکننده را تامین می‌کنند و نه نیاز مصرف‌کننده. اگر این سیستم را به عهده بخش خصوصی بگذارند بهتر خواهد شد.

همچنین در حوزه برنامه ترویجی در صداوسیما هیچ‌گونه کار مفیدی صورت نگرفته است. مسلما بحث فرهنگ‌سازی در رسانه‌های ملی باید شکل بگیرد. زمانی که انجمن تولیدکنندگان تشکیل شده است با رسانه‌ها در تعامل هستیم و این امر باعث‌شده که خانواده‌ها آمار و اطلاعات خوبی را دریافت کنند و سطح فرهنگی و آموزشی آن‌ها بالاتر برود.

مقدمی: درباره موانع صنعتی شدن معضلات زیاد است اما اگر صنعتی شدن به این معنا است تا حجم تولیدمان ارتقا پیدا کند پس زمانی که حجم تولید بالا می‌رود و اسم صنعتی شدن بر روی آن قرار می‌گیرد باید مصرف‌کننده‌ای هم وجود داشته باشد تا این محصولات را بخرد. درحالی‌که کودکان با اسباب‌بازی‌هایی بازی می‌کنند که 90درصدش ایرانی نیست، پس «صنعتی شدن کجای ماجرا قرار می‌گیرد؟» زمانی که محصول مشابه وجود داشته باشد «چرا مصرف کننده به سمت کالای خارجی می‌رود؟» زیرا کیفیت محصول خارجی بهتر و جذاب‌تر است. در دوره‌ای عروسک‌های «دارا و سارا» تولید شد اما جذابیت بصری برای کودکان نداشت. سعی کردیم به زور توانایی مالی و سوبسیدهایی که در اختیار قرار دادند، عروسک‌های «دارا و سارا» را به عنوان عروسک ایرانی و ملی مطرح کنیم اما دیدیم هیچ‌گونه جذابیتی برای بچه‌ها ندارد و در نهایت ناخودآگاه شکست‌ خورد. از طرفی می‌بینیم محصول خارجی که کیفیت و جذابیت را توامان با هم دارد و به حدی تنوع در اسباب‌بازی‌ها و عروسک‌ها وجود دارد نه تنها کودک بلکه والدین هم جذب می‌شوند. تمام این مسائل را توضیح دادم که بگویم برای اینکه بخواهیم صنعتی شویم باید تولید را بالا ببریم و این تولید بالا باید در جایی فروخته شود و در مقیاس بزرگتر باید اسباب‌بازی را صادر کنیم. حالا شما تصور کنید که ما می‌توانیم این محصولات را صادر کنیم؟ خیر! در داخل هم نمی‌توانیم محصولات را به فروش برسانیم، پس هیچ‌زمان صنعتی نمی‌شویم.

ما زمانی می‌توانیم به سمت صنعتی شدن پیش برویم که این توجیه برای خانواده‌ها ایجاد شود «چرا باید اسباب‌بازی ایرانی برای کودکانشان بخرند». یا اسباب بازی ایرانی با مشخصاتی که خانواده‌ها نیاز دارند در برندهای داخلی وجود دارد؟ اگر وجود نداشته باشد بدون شک به سمت محصول خارجی می‌رود و این راه درستی نیست.  

ببینید در آلمان اگر دو جنس با کیفیت‌های متفاوت از برند آلمانی با کیفیت پایین و برند ایرانی با کیفیت بالا وجود داشته باشد فردی که آلمانی اصیل است هیچ‌زمان آن برند ایرانی را نمی‌خرد، محصول تولیدشده کشورش را خریداری می‌کند و این یعنی همان «عِرق ملی». باید دید که کشور ما تا چه اندازه بر روی این «تعصب ملی» کار کرده است یا تنها شعار دادیم که «باید جنس ایرانی بخریم!» بله این جمله درست است که باید جنس ایرانی خرید اما نه جنسی که قابل استفاده نیست.

یکی از همکاران در حوزه اسباب‌بازی، تعریف می‌کرد «به اداره استاندارد رفته است، مسئولی که در آنجا حضور داشته اسباب‌بازی‌های چینی کیلویی وارد شده را با دستکش برمی‌داشته و می‌گفته «این اسباب‌بازی‌ها معدن آلودگی هستند.» حالا فکر کنید این اسباب‌بازی آلوده را با جعبه‌های شیک و طراحی فوق‌العاده برای فرزندانمان خریداری می‌کنیم، کودک با اسباب‌بازی سرگرم می‌شود اما بعد از مدتی می‌بینیم که بیماری‌های گوناگون گرفته است. مسلما اگر جنس مشابه ایرانی با کیفیت بالا و قیمت مناسب وجود داشته باشند، قطعا خانواده‌های ایرانی آن را می‌خرند. پس سیستم تبلیغاتی کشور باید به این سمت برود که به خانواده بگوید ممکن است که این محصول ایرانی 10 درصد از محصول چینی گران‌تر باشد اما اگر این محصول را استفاده کنید هم به نفع خودتان هست و هم به تولید ایرانی کمک کرده‌اید.

مسلما تمرکز چینی‌ها بر روی تیراژ بالا و تنوع روزافزون است. اما در محصول ایرانی می‌بینیم که برخی تولیدکننده‌های قدیمی قبل از انقلاب تا به امروز یک نوع محصول را بدون هیچ‌گونه تنوعی تولید و به بازار عرضه کرده‌اند حتی این زحمت را به خودشان نداده‌اند که ترکیب‌بندی و طراحی جعبه را تغییر دهند. در جامعه‌ای که سیستم‌های اطلاع‌رسانی گسترده وجود دارد و تنوع را تشویق می‌کند، نمی‌توان یک محصول را 40 سال عرضه کرد و اننتظار داشته باشیم که متقاضی هم داشته باشد.

اگر به جمع‌بندی تمام این موانع بپردازم باید بگویم که اول «توان تولیدی» نداریم، بعضی از محصولات را نمی‌توانیم تولید کنیم و لزومی هم ندارد تلاشمان را بر روی تولید بگذاریم زیرا تولید برخی از محصولات امکان‌پذیر نیست. بعضی از کالاها بر پایه فناوری جدید، هوش مصنوعی و الکترونیک است که در توان تولیدی ما نیست.

دومین بحث، نوع «بسته‌بندی اسباب‌بازی» است که در این زمینه خیلی حرفه‌ای نشده‌ایم البته نسبت به سال‌های گذشته پیشرفت داشته‌ایم و اگر این روند را ادامه دهیم تا 3 یا 4 سال آینده مشکلی در بسته‌بندی اسباب‌بازی نخواهیم داشت. سومین موضوع «کیفیت» و بعد هم بحث «قیمت» است که با گران‌شدن دلار باعث شد خرید محصولات ایرانی نسبت به محصولات چینی با صرفه‌تر باشد. موضوع مهم‌تر هم همانی است که بیان کردم «عِرق ملی».

تبلیغات‌مان توانسته کمکی به فروش و ترویج اسباب‌های داشته باشد، البته تبلیغاتی که موثر باشد و مخاطب را با خود همراه کند یا پیوست‌های فرهنگی همراه با اسباب‌بازی تا چه اندازه موفق عمل کردند با توجه به اینکه می‌بینیم اسباب‌بازی‌های ما تنها اسباب‌بازی هستند، به عنوان مثال «باربی» همراه با انیمیشن، کارتون، لوازم‌التحریر و... تولید و عرضه شده است اما ما برای اسباب‌بازی‌هایمان چه کردیم؟

مقدمی: مسلما تولید اسباب‌بازی باید با پیوست فرهنگی همراه باشد، اگر عروسک «اسپایدرمن» طرفدار زیاد دارد و خوب فروخته می‌شود حتی بزرگسالان هم عروسک‌های رومیزی‌اش را خریداری می‌کنند و روی میز کنار مانیتورش می‌گذارند به خاطر اینکه فیلم، انیمیشن، کمدی استریپ درباره آن ساخته شده است اما شما ببینید برای اسباب‌بازی ایرانی چه‎کار کردیم؟ اسباب‌بازی‌های ما فقط اسباب‌بازی بوده! نه انیمیشنی برایش ساخته شده! نه در کتاب‌های داستانی و فیلم‌ها به آن پرداخته شده است.

اگر عروسک فوق‌العاده طراحی کنند و به داستان‌نویسی بگویند که داستان خوبی برای این عروسک بنویسد، به شما قول می‌دهم هیچ‌ فردی آن کتاب داستان را نمی‌خرد زیرا در زمینه طراحی گرافیک و نوع متن هم هیچ تاملی و تفکرات عمیق نداریم.

شما به کتاب‌های داستان کودکان و نوجوانان غربی‌ها نگاه کنید، هر صفحه‌اش یک تابلوی نقاشی تمام عیار است، انگار سال‌ها برای کشیدن نقاشی آن کتاب زمان صرف کرده‌اند زیرا برایشان نتیجه غایی تربیتی و فرهنگی مهم است اما در ایران همه‌چیز به این برمی‌گردد که تولید کتاب چه قیمت تمام می‌شود، گرافیستی که ارزان‌تر طراحی می‌کند را انتخاب کنند اگر هم محصول نابود شد، برایشان اهمیتی ندارد.  

پایان بخش اول

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان