در آیه 90 از سورۀ نحل شش نکته مهم مورد اشاره و تأکید قرار گرفته است که در میان این شش نکته، انجام سه مسأله ضرورت و اهمیت بسیار بالایی دارد و ترک آنها نارواست و به تعبیر دیگر، عدم انجام آنها حرام است.
تعریف واجب
واجب به فعل و عملی میگویند که پروردگار بزرگ عالم در مقابل اتیان آن عمل، بهشت را به عنوان پاداش قرار داده است و این قرار را بر خودش واجب کرده و هرگز هم قرارش را نمیشکند؛ یعنی آنچه در قرآن مجید به صورت وعده آمده، این وعده حتمی است و اینگونه نیست که مؤمنی با پرونده قبولی اعمال، به محضر مقدس پروردگار وارد شود و خداوند با استفاده از حکومت مطلقه خویش به او بگوید که من در برابر اعمال حسنهای که انجام دادهای، بهشت را به تو نمیدهم؛ چرا که او در تمام آیاتی که مسائل واجب را مطرح کرده ـ چه واجب عملی و چه واجب اخلاقی و ایمانی ـ به چنین شخصی وعده بهشت داده است.
انسان موجودی مختار
بنابراین، اصطلاح واجب در معارف دینی، ناظر بر وظایفی است که انجام آنها بر مکلّف الزامی است؛ البته مکلّف ممکن است برخی از واجبات یا همه آنها را انجام ندهد؛ چرا که جبر بر کسی حاکم نیست تا او مجبور باشد بدون اراده خود، اعمالش را انجام دهد. پروردگار عزیز عالم به ما اختیار عنایت کرده که همرنگ خودش شویم و اعمالمان را با اراده خود بجا آوریم. او از ابتدا به ملائکه فرمود:
)إِنِّی جَاعِلٞ فِی ٱلۡأَرۡضِ خَلِیفَةٗ(([1])
من میخواهم نمونهای از خودم را در زمین قرار بدهم که بتواند از من نیابت کند؛ از جمله نیابت از اراده، نیابت از اختیار و نیابت از کار خیر، که این مسأله بارها در قرآن مجید بیان شده است.
به عنوان مثال، خداوند از کسانی که ثروت دارند و میتوانند با ثروت خود، کار خیر انجام دهند، خواسته است که با اراده خود انفاق کنند:
)وَأَنفِقُواْ مِمَّا جَعَلَکُم مُّسۡتَخۡلَفِینَ فِیهِ(([2])
این خطاب درباره همه کسانی است که میتوانند در راه خدا انفاق کنند. البته هر شخص به اندازه توان خود مورد خطاب قرار میگیرد. ممکن است توان کسی برای انفاق هزار تومان و دیگری ده هزار تومان و شخصی هم یک میلیون تومان باشد. این آیه شریفه هرکس را به مقدار قدرتش مورد خطاب قرار میدهد. خداوند دربارۀ همۀ اینها میفرماید: شما در مسأله مال، نائب من هستید و همانگونه که من دستم برای خرج کردن باز است و عطا میکنم شما هم باید چنین کنید. مگر خود شما در دعاهایتان مرا اینگونه خطاب نمیکنید؟
«یا باسط الیدین بالعطیة»([3])
پس شما هم به نیابت از من در مِلک خودتان انفاق کنید و کار خیر انجام دهید. ثواب و پاداشی هم که به شما میدهند در حقیقت برای آن ده هزار تومان یا پنجاه هزار تومان یا آن یک دست لباس نیست؛ چون آنها چیزی نیست که با پروردگار عزیز عالم معامله شود، بلکه آن ثواب و پاداش، برای دل کندن شما از مالتان است که در سوره مبارکه اسرا میفرماید:
)وَءَاتِ ذَا ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُۥ وَٱلۡمِسۡکِینَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرۡ تَبۡذِیرًا(([4])
حقیقت انفاق دلکندن از تعلقات
انفاقی مهم است که دلکندن به همراه داشته باشد؛ چون اگر مسأله دلکندن از تعلقات دنیایی نباشد کارهای خیر افراد چندان مهم نیستند. ما به بسیاری از چیزها دلبستگی نداریم و از همین رو براحتی از آنها میگذریم، اما وقتی سه دست لباس داریم و به هر سه آنها هم علاقه داریم، اگر یک دست از آنها را به کسی که ندارد، هدیه دهیم، این مصداق دلکندن میشود. وعدۀ بهشت نیز به دلیل همین دلکندن از وابستگیهاست وگرنه این یک دست لباس و یا ده هزار تومان پول که در برابرش بهشت قرار نمیگیرد. پروردگار متعال هم از باب عنایت خودش که میبیند من از این لباس مورد علاقهام و یا پول مورد نیازم دلکندهام، عملِ مرا رشد میدهد و در قیامت به صورت بهشت به من برمیگرداند.
عذابی را نیز که خدا برای انسان درنظر میگیرد، برای بخل انسان است. او انسان را برای این جهت مؤاخذه میکند که چرا دل از اموالش نکَنده است، نه اینکه عذاب او برای ماندن اموال در نزد انسان است. به فرض که صد میلیون تومان هم نزد کسی بماند و او بمیرد، این چه ضرری به دستگاه پروردگار عالم وارد میکند؟ بنابراین، عذاب برای انفاق نکردن پول نیست، بلکه به دلیل آن صفت بخل است که بندهای با دارا بودن آن صفت رذیله، فرمان پروردگار را زیر پا میگذارد. وجود همین رذیله اخلاقی بخل در قلب انسان است که، بین بنده و کار خیر حجاب میشود و عذاب هم برای دارا بودن همین صفت رذیله است. پروردگار متعال به همین معنا در قرآن اشاره میفرماید:
)سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِۦ(([5])
پس عذاب برای صفت بخل است، نه برای اینکه اموالی از شخص باقی مانده و او مُرده است. بسیاری از چیزها از ما باقی میماند و پروردگار نسبت به آنها مؤاخذهای ندارد. مثلاً شخصی که در خانهای زندگی میکند و خانهاش چند میلیون میارزد و یا باغی را برای خانوادهاش خریده و اکنون از دنیا رفته و این اموال از او باقی مانده است؛ این مسائل چون ارتباطی با بخل ندارد، ثواب و عقابی هم بر آنها مترتب نیست. مثلاً به شخص نمیگویند: شما مردهاید و دویست متر خانه از شما باقی مانده، بیایید تا به جای آن هزار متر از بهشت را به شما بدهیم! و نیز نمیگویند: چرا شما بخل ورزیدهاید و آن را به دیگران ندادهاید؟ چون خدا نفرموده که خانهای را که در آن سکنا دارید، در راه خدا بدهید؛ چون خانه حق زن و فرزندانتان میباشد.
امّا در مواردی که امر واجب خدا درباره اموالتان پیش میآید، مانند خمس، زکات، صدقات، انفاق، رسیدگی به یتیم و انسانی که از کار افتاده و در اصطلاح قرآن مسکین است و واجب شرعی است که او را تأمین کنیم و یا وساطت کنیم و او را از فقر نجات دهیم، در این موارد بحث عقاب و پاداش مطرح میشود.
بنابراین واجب، حقیقتی است که از جانب خدا بر ما الزامی است؛ البته چون ما دارای اراده و اختیار هستیم، میتوانیم به این الزام عمل نکنیم؛ اما انجامش برعهدۀ ماست و ما مدیون میمانیم؛ یعنی کسی که یک عمر نماز نخوانده، روزه نگرفته، خمس نداده و با وجود استطاعت به حج نرفته و مرده است، با مرگش کار او تمام نمیشود، بلکه نسبت به همه این واجبات مدیون است و راه نجات هم ندارد.
علل عذاب اهل دوزخ
پروردگار متعال میفرماید که در قیامت بهشتیها را بر جهنّمیها اشراف میدهند و اهل بهشت از اهل جهنّم میپرسند که شما برای چه جهنّمی شدهاید؟
)فِی جَنَّٰتٖ یَتَسَآءَلُونَ * عَنِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ * مَا سَلَکَکُمۡ فِی سَقَرَ(([6])
و جهنّمیها پاسخ میدهند:
)لَمۡ نَکُ مِنَ ٱلۡمُصَلِّینَ(([7])
نماز نمیخواندیم و خداوند گذشت نکرده و ما مدیون ماندهایم؛ امّا شما که نمازتان را خواندهاید عذابی ندارید؛ چون دِینی برعهده شما نیست.
)وَلَمۡ نَکُ نُطۡعِمُ ٱلۡمِسۡکِینَ(([8])
و کسانی را دیدیم که از کار افتاده بودند و خودشان و زن و فرزندشان محروم بودند و نمیتوانستند کاری انجام دهند و بر ما واجب بود که به آنان رسیدگی کنیم؛ اما کوتاهی کردیم.
)وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ ٱلۡخَآئِضِینَ * وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوۡمِ ٱلدِّینِ(([9])
جلساتی از گناه نیز در محله و شهر ما برقرار بود و ما با حرص و ولع در آن جلسات شرکت میکردیم. همچنین ما روز قیامت را باور نداشتیم و امروز به سبب همین اعمال به جهنّم افتادهایم.
بنابراین، واجب، حقیقتی است که از جانب خدا برای تأمین سعادت بندهاش بر او الزامی شده که اگر آن را انجام دهد، مستحق عنایت خداوند میگردد و اگر ترک کند، استحقاق عذاب مییابد.
وجوب رعایت عدالت در زندگی
اولین واجبی که در آیه 90 سوره نحل به آن امر شده، رعایت عدالت است:
)إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ(
خداوندی که دارای جمیع کمالات و از جمله دارای عدل و احسان است، به همه بندگانش امر میکند که نسبت به همه انسانها و نیز در همه امور و در کردار و گفتار عدالت را مراعات کنند:
)وَإِذَا قُلۡتُمۡ فَٱعۡدِلُواْ(([10])
شما اگر میخواهید سخن بگویید، باید در سخن گفتنتان عدالت را رعایت کنید. اگر کسی در منبر خود با کنایه و بدون علّت شرعی، شخصی را مورد حمله قرار دهد، در منبرش ظلم کرده است. کسی هم که با پدر و مادرش بهگونهای سخن بگوید که آنان رنجیدهخاطر شوند، به آنان ظلم نموده است. اگر فردی نیز به دیگری بخندد و او را تحقیر کند، این خنده هم ظلم است.
رهبران یک ملّت، آنچه را برای خود و فرزندانشان میخواهند، باید برای همه افراد ملّت بخواهند. اگر خواهان امنیت، امکانات، رفاه و ارزانی برای خود هستند باید آن را برای تکتک افراد ملّت بخواهند، نه اینکه کسی که وکیل یا وزیر شده، بتواند از یک سلسله امتیازات بهره ببرد، ولی افراد جامعه از آن امتیازات محروم باشند؛ در حالی که بهرهبرداری از آن امتیاز، اول حقّ مردم، و در آخر، حقّ مسئولان است. به عبارت دیگر، کسی که الان به عنوان نماینده و وکیل به مجلس رفته، عدالت اقتضا میکند که امتیازات را ابتدا به موکلانش دهد و اگر در انتها چیزی ماند برای خودش بردارد.
رعایت عدالت در سیره امیرمؤمنان(ع)
عدالت مسأله بسیار ظریفی است. امیرمؤمنان(ع) در طول حکومتش شبی غذای سیر نخورد. هنگامی که به او گفتند: شما که این همه کار میکنید و این همه زحمت میکشید چرا یک غذای سیر نمیخورید، فرمود: ممکن است در مملکت من، یک نفر گرسنه بخوابد و من باید این گرسنگی را داشته باشم و اگر بنا باشد که من سیر شوم، ابتدا او باید سیر شود.([11])
امیرمؤمنان(ع) در اوج گرمای شهر کوفه به تنهایی و با یک پیراهن کرباس، در شهر قدم میزد و چون به او میگفتند: چرا به خانه نمیروید و استراحت نمیکنید، میفرمود: در این ساعات که همه مردم به خانههایشان رفتهاند، ممکن است در بیرون به کسی ظلم شود و ظالم به خودش بگوید: الآن هنگام استراحت علی است و من میتوانم به دیگری ظلم کنم، و در این صورت، من باید در قیامت جوابگوی مظلومان باشم.([12])
رعایت اعتدال در عبادات
رعایت اعتدال در انجام عبادات نیز لازم است. در کتابهای روایی ما بابی با عنوان «إستجاب الإقتصاد فی العبادة» وجود دارد.([13])
امامان معصوم: به ما یاد دادهاند که در عبادت نیز میانهروی کنیم. از سر شب تا سحر نمیخواهد بیدار باشید و نمیخواهد شبانهروز سیصد رکعت نماز بخوانید که اینها ظلم به نفس است.([14]) همچنین نمیخواهد نماز ظهر و عصرتان را دو ساعت طول بدهید، بلکه به صورت معمولی، ولی با حضور قلب بخوانید. در خواندن نماز، کیفیت آن مهم است نه کمیّت آن. لباس نمازگزار نباید غصبی و متعلق خمس باشد. اگر لباستان غصبی نیست و وضو، غسل و تیمم شما مطابق حکم مرجع تقلید است و اگر حواستان در نماز جمع است، این نماز، عادلانه است؛ اما اگر لباس شخص در هنگام نماز غصبی باشد و نمازش دو ساعت هم طول بکشد و گریه نیز کند، این ظلم است. بنابراین، رعایت اینگونه مسائل الزامی و واجب است.
خلاصه آنکه خداوند در آیه شریفه 90 سوره نحل، رعایت سه مسألۀ برپا داشتن عدالت، انجام احسان و رسیدگی به ذویالقربی را بر ما واجب نموده است:
)إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ(
این آیه همچنین سه موضوع فحشا، امور زشت و ظلم را حرام دانسته است. حرام عملی است که انجام آن انسان را مستحق عذاب الهی میکند و از این رو، ترک آن الزامی است:
)وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡبَغۡیِۚ یَعِظُکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ(([15])
خداوند در این آیه شریفه میفرماید: واعظتان در این شش مسأله، شخص خودم هستم؛ منِ پروردگار، شما بندگانم را موعظه میکنم.
پی نوشت ها:
[1]. بقره (2): 30؛ «به یقین جانشینی در زمین قرار میدهم.»
[2]. حدید (57): 7؛ «و از اموالی که خدا شما را در آن جانشین خود قرار داده، انفاق کنید!»
[3]. المصباح «کفعمی»: 647 .
[4]. اسراء (17): 26؛ «و حقّ خویشاوندان و حقّ تهیدست و از راه مانده را بپرداز و به هیچ صورت اسراف مکن.»
[5]. آل عمران (3): 180؛ «بزودی آنچه به آن بخل ورزیدند در روز قیامت گردنبند گردنشان میشود.»
[6]. مدثر (74): 40 ـ 42؛ «که در بهشتها از یکدیگر میپرسند از روز و حال گنهکاران، [به آنان رو کرده] میگویند: چه چیز شما را به دوزخ وارد کرد؟»
[7]. همان: 43؛ «میگویند: ما از نمازگزاران نبودیم.»
[8]. همان: 44؛ «و به تهیدستان و نیازمندان طعام نمیدادیم.»
[9]. همان: 45 ـ 46؛ «و با فرورفتگان [در گفتار و کردار باطل] فرومیرفتیم و همواره روز جزا را انکار میکردیم.»
[10]. انعام (6): 152؛ «و هنگامی که سخن گویید، عدالت ورزید.»
[11]. در این زمینه از زبان امیرمؤمنان(ع) درباره پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که: «عن علی(ع) قال: ما شبع النبی(ص) من خبز بر ثلاثة أیام حتی مضی لسبیله.» (عیون اخبار الرضا(ع): 2/64، باب 31، حدیث 281) (روضة الواعظین: 2/456، بحارالانوار: 63/275، باب 2، حدیث 6)
[12]. بحارالانوار: 40/ 113، باب91؛ سفینة البحار: 6 /654 (باب الغضب )؛ مستدرک الوسائل: 12/416 ، باب29، حدیث14476 ؛«عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِ ابْنِ دَأْبٍ قَالَ: ذَکَرَ الْکُوفِیُّونَ أَنَّ سَعِیدَ بْنَ قَیْسٍ الْهَمْدَانِیَّ رَآهُ أَیْ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ(ع) یَوْماً فِی شِدَّةِ الْحَرِّ فِی فِنَاءِ حَائِطٍ فَقَالَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ بِهَذِهِ السَّاعَةِ قَالَ مَا خَرَجْتُ إِلَّا لِأُعِینَ مَظْلُوماً أَوْ أُغِیثَ مَلْهُوفاً.»
[13]. الکافی:2/86 ، باب45 ؛ وسائل الشیعه:1/108، باب 26 .
[14]. الکافی: 2/86، حدیث 1.
[15]. نحل (16): 90؛ «به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان میدهد و از گناه آشکار و کار زشت و ستمگری نهی میکند. شما را اندرز میدهد تا متذکر [این حقیقت] شوید [که فرمانهای الهی، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست].»
مطالب فوق برگرفته شده از
کتاب: عدل و ظلم
نوشته: استاد حسین انصاریان