ماهان شبکه ایرانیان

جایگاه عبودیت

سخن امیرمؤمنان(ع) مانند کلام حق و کلام همه انبیای الهی از استحکام ظاهری و باطنی برخوردار است و آنچه را که آن حضرت بیان نموده، صحیح و حق و مطابق با واقع است و تا ابد قابل ابطال و رد نیست؛ زیرا:

جایگاه عبودیت   

وجوب پذیرش سخنان امیرمؤمنان(ع)

سخن امیرمؤمنان(ع) مانند کلام حق و کلام همه انبیای الهی از استحکام ظاهری و باطنی برخوردار است و آنچه را که آن حضرت بیان نموده، صحیح و حق و مطابق با واقع است و تا ابد قابل ابطال و رد نیست؛ زیرا:

1. وجود مبارک امیرمؤمنان(ع) براساس آیه تطهیر و با توجّه به روایات فراوانی که پیرامون این آیه از شیعه و سنی نقل شده از مصادیق آیه تطهیر است و از این رو کلامش نیز از شخصیت معصومش نشأت گرفته و هیچ خطا و اشتباهی در آن وجود ندارد.

2. در آیه :

﴿أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اوّلی الْأَمْرِ مِنْکُمْ﴾[1]

از خدا اطاعت کنید و [نیز] از پیامبر و صاحبان امر خودتان [که امامان از اهل بیت اند و چون پیامبر داراى مقام عصمت مى باشند] اطاعت کنید!

«اولی­الامر» با واو عاطفه به «رسول» و «الله» عطف شده و نشان می‌دهد که ولایت اولوا الامر در طول ولایت خدا و پیامبر است. از سوی دیگر، الزام به­ اطاعت از ولی­امر، مستلزم عصمت است، چون اطاعت از او در دین، اطاعت از خدا و پیامبر می‌باشد. مطابق روایات شیعه، امیرمؤمنان(ع) اولین مصداق اولواالامر و معصوم است و معصوم هم از عباد مخلَص پروردگار می‌باشد. در قرآن کریم سه ویژگی برای عباد مخلَص خدا ذکر شده است که عبارت‌اند از:

1- رهایی از تسلط شیطان

پروردگار عالم می‌فرماید:

﴿فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ﴾؛[2]

(شیطان) گفت: پس به عزّتت سوگند که همه آدمیان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص شده ات را.

مطابق این آیه، «مخلصین» از دسترس همه شیاطین انسی و جنی و از دسترس وسوسه‌ها و تردیدها و شک‌ها به دورند؛ یعنی آنان جایگاهی دارند که شیاطین به باطن و عقل و فکر و اندیشه آنان دسترسی ندارند. به همین سبب، مخلَصین بندگانی‌اند که در گرفتن حقایق از پروردگار و در ابلاغ و عمل به آن‌ها هرگز اشتباه نمی‌کنند و آنان بر همین مبنا حجّت حق بر همه مردم تا روز قیامت هستند و محال است که تا روز قیامت انسانی برتر از آنان به وجود بیاید؛ چرا که اگر انسانی برتر از آنان به وجود بیاید و اطاعت از آن مخلَصین بر این شخص برتر واجب باشد، این برخلاف حکم قطعیِ عقل است که اطاعت فاضل از مفضول را مردود می‌شمارد و بنابراین، تا قیامت انسانی برتر از این مخلَصین به دنیا نمی‌آید و همین مخصلَین، حجّت خدا بر همه بندگان هستند.

2. عدم احضار در قیامت

در آیات 127 و 128 سوره صافات می‌فرماید:

﴿فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ إِلاَّ عِبادَاللَّهِ الْمُخْلَصِینَ﴾؛

یقیناً آنان از احضار شدگان [در عذاب ] خواهند بود، جز بندگان خالص شده خدا [که از هر کیفرى در امان‌اند].

یعنی همه امّت در پیشگاه پروردگار برای رفتن به دادگاه و حسابرسی و قیامت حضور پیدا می‌کنند؛ و سپس یک گروه را استثنا می‌نماید که آنان بندگان ویژه‌ای هستند که عظمت و شخصیتشان ایجاب نمی‌کند که آنان را احضار کنند.

3. توصیف‌گر درست خداوند

مهم ترین هدفِ این بحث، آیه شریفه‌ای است که می‌فرماید:

﴿سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ إِلاَّ عِبادَاللَّهِ الْمُخْلَصِینَ﴾[3]؛

خدا از آنچه او را به آن توصیف مى کنند منزّه است. مگر بندگان خالص شده خدا [که او را به آنچه توصیف مى کنند شایسته مقام قدس اوست].

خداوند از تمام اندیشه‌ها و سخنان و نظرات و مطالبی که درباره‌اش گفته می‌شود و به آن وصفش می‌کنند پاک و منزّه است و این توصیف‌ها در شأن خداوند نیست؛ اما پس از آن، توصیف نمودن گروهی را استثنا می‌کند و می‌فرماید: مگر بندگان خالص شده خداوند که توصیفشان درباره خداوند متعال، شایسته و لایق مقام قدس اوست.

اکنون سخن آن است که وقتی خداوند وصف خود توسط عباد مخلصش را می‌پذیرد، به طریق اولی، باید سایر مطالب این بزرگواران درباره حقایق دینی پذیرفته شود و مطابق آیات و روایات قطعی، وجود مقدس امیرمؤمنان(ع) از اولین عباد مخلَص است و باید هرچه را برای هدایت انسان‌ها بیان می‌کند، از آن حضرت پذیرفت و در مرحله عمل در پی تحقق آن بود.

اینک با توجه به این مقدمه به شرح خطبه 86 می‌پردازیم.

 

آغاز خطبه و توصیف عبادالله

ابتدای خطبه کلمه «عبادالله» آمده که این منادایی است که حرف ندایش حذف شده است. منصوب بودنش نیز به خاطر همان منادا بودنش است. بنابراین، آن حضرت بندگان خدا را مخاطب ساخته، می‌فرماید:

«عبادَالله! إنَّ من احبّ عبادالله الیه عبداً أعانه الله علی نفسه»[4]

محبوب ترین بندگان در پیشگاه خداوند بنده ای است که خداوند به تسلّط بر نفسش، او را یاری داده است.

 

آغاز کلام با حرف تأکید

ابتدای جمله فوق با «انّ» شروع شده که حرف تأکید است و باید معنای تأکیدی این­گونه حروف در همه آیات و روایات لحاظ شود.

در اینجا امیرمؤمنان(ع) با آوردن حرف تأکید در اول کلام خویش یادآور شده‌اند که این مطالبی را که می‌خواهم بیان کنم یقینی، حتمی و قطعی است و شک و شبهه‌ای در آن­ها وجود ندارد.

 

عبادالله کیان‌اند؟

کلمه «عبد» و جمع آن عباد، گاهی به خداوند اضافه می‌شود و گاهی نیز به غیرخدا اضافه می‌گردد، چنان‌که در روایات «عبد الشهوه» و «عبد الدراهم» آمده است. امام حسین(ع) نیز در کلامی می‌فرماید: «الناس عبید الدنیا»[5]

در این خطبه که امیرمؤمنان(ع) کلام را با خطاب «عبادالله» آغاز می‌کند منظور آن حضرت، انسان‌هایی است که در آخر سوره مبارکه بقره به آنان اشاره شده است:

﴿وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا﴾؛[6]

وگفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم.

این بندگان به راستی و درستی اعلام کردند که ما همه دستورات و فرمان های خدا را با گوش جان شنیدیم و به اطاعت قیام کردیم.

«عبادالله» کسانی­اند که بنده حقّ‌اند؛ یعنی به خواسته‌های پروردگار عالم عمل کرده، آمادگی شنیدن مطالب امیرمؤمنان(ع) را دارند. بنابراین، خطاب متوجه افرادی است که لیاقت شنیدن و لیاقت عمل را در خودشان ایجاد کرده­اند؛ کسانی که با عقل زندگی می‌کنند، سخن حق را شنیده و باور و قبول می‌نمایند و در عمل هم به اجرا درمی‌آورند.

 

جایگاه عبد و عبودیت

بررسی جایگاه عبد و عبودیت در قرآن مجید و روایات نشان می‌دهد که مقام «عبد» از نظر الهی بسیار برجسته است.

شایسته است به تعدادی از موارد کاربرد کلمه عبد اشاره شود:

1- عبد بودن پیامبر اکرم(ص)

در اوّلین آیه سوره مبارکه اِسراء آمده است:

﴿سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ﴾؛[7]

منزّه و پاک است آن [خدایى ] که شبى بنده اش [محمّد(ص)] را از مسجدالحرام به مسجد الاقصى که پیرامونش را برکت دادیم حرکت داد.

در این آیه «برسوله» نمی‌فرماید و با آوردن عبارت «بعبده» بر وجود حقیقتی در وجود رسول خدا(ص) اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که ایشان مصداق اتم و اکمل عبد هستند. آن حضرت از نظر بندگی، فوق تمام انسان‌های تاریخ بوده است و هنگامی که می‌گوییم عبد، مصداقش درست و صحیح است و حقیقت دارد. البته وقتی می‌گوییم عبد، مفهوم اخلاص نیز در آن هست؛ البتّه اخلاص برای هر کسی به تناسب ظرفیت خود اوست.

اینجا هنگامی‌که به پیامبر(ص) «بعبده» می‌گوییم تمام مقامات و ارزش‌ها در این عبد بودن اوست که باعث شده ایشان در بیداری و با بدن مطهّرشان به مقام باعظمت معراج برسند.

2. عبودیت عیسی(ع)

در آیه دیگری آمده که بلافاصله پس از تولّد حضرت مسیح، یهودیان زمینه تهمت را بین مردم آماده ‌کرده، به حضرت مریم(س) ‌گفتند:

﴿ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا﴾[8]

نه پدرت مرد بدى بود ونه مادرت بدکاره بود [این طفل را از کجا آورده اى؟].

ای مریم! پدر و مادرت انسان‌های خوب و پاکدامن و با طهارت معنوی بوده‌اند و تو با وجود پدر و مادر صالح و شایسته این نوزاد را از کجا آورده­ای؟

قبلاً پروردگار به او فرموده بود که با اینان سخن مگو و فرزندت خود سخن خواهد گفت. در این هنگام نوزاد از میان گهواره ندا داد: ﴿إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ﴾[9]

در این جمله «عبد» به «الله» اضافه شده و می‌فهماند که بین این مضاف و مضاف الیه، هوای نفس، درهم و دینار، مقام و دنیا و حالات شیطانی وجود ندارد وگرنه انسان عبدالله نمی‌شود. و اگر در سوره «زمر» خطاب به گنهکاران می‌گوید:

﴿قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ﴾؛[10]

بگو ای بندگانم که به زیان خود در ارتکاب گناه زیاده روی کرده اید!

در این کلام نمی‌خواهد بگوید که گنهکاران عبد واقعی من هستند، بلکه می‌خواهد بگوید که اینان مملوک من­اند و از دایره مالکیت من نمی‌توانند بیرون بروند و این جمله، جمله عاطفی و با محبّتی است که می‌خواهد دل گناهکاران را برای برگرداندن به جانب خودش نرم کند.

3. عبودیت ایوب(ع)

خداوند درباره ایوب(ع) می‌فرماید:

﴿نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ﴾[11]

چه نیکو بنده اى بود به راستى او بسیار رجوع کننده به حق و به شدت متوجه خدا بود.

«نعم» فعل مدح است و خداوند مقام عبودیت او را مدح و ستایش می‌کند و با این‌که صبر او بسیار مهم بوده است اما نمی‌فرماید: «نعم الصابر انه اوّاب».

این عبارت «أوّاب» عبارت بسیار زیبایی است؛ یعنی ایوب از اوّل به طرف خدا بازگشت داشته است. معنای کلمات بسیار با هم متفاوت‌اند. افعال «تاب»، «آبَ» و «رجع» گرچه به هم نزدیک‌اند اما در معنا با همدیگر تفاوت دارند.

4. عبودیت انبیا

خداوند به پیامبر عظیم الشأن اسلام امر می‌کند که بندگان مرا به یاد آور و به آنان توجّه نما!

﴿وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ﴾؛[12]

و بندگان من، ابراهیم و اسحاق و یعقوب را به یاد آور.

5. عبد دارای علم

حضرت موسی (ع) از وجود مقدّس پروردگار می‌پرسد: خدایا! آیا در کره زمین عالِم‌تر از من وجود دارد؟ خطاب می‌رسد: بله. البتّه این دلیل بر این نیست که آن شخص افضل از پیامبر اولوا العزم خدا بوده است. او علمش بیشتر بوده، ولی موسی در اخلاص و در ویژگی‌های دیگر از او برتر بوده است.

﴿وفَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ﴾[13]

و برتر از هر صاحب دانشى، دانشمندى است .

موسی(ع) با مقام کلیم اللهی و با مقام اولواالعزمی خود به پروردگار عالم می‌گوید که نشانی او را به من بده تا بروم و از دانشش استفاده کنم.

با دقت در سوره کهف معلوم می‌شود که داستان مربوط به ایامی است که موسی هنوز در مصر بوده و قبل از مقام کلیم اللهی او و قبل از رفتن به کوه طور بوده است. موسی و دوستش در پی آن شخص روانه شدند. خداوند درباره آن شخص به ویژگی عبد بودنش اشاره می‌کند:

﴿فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَة مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً﴾[14]

آنجا بنده اى از بندگان ما را یافتند که او را از نزد خود رحمتى داده و از پیشگاه خود دانشى ویژه به او آموخته بودیم.

در ابتدای این آیه «عبداً» به صورت نکره آمده که دلالت بر عظمت آن مرد در عبودیت دارد.

«رحمت» نیز در این آیه به صورت نکره آمده و دلالت بر ویژه بودن این رحمت دارد. همچنین تعبیر «علماً» به شکل نکره، بر علم ویژه آن شخص دلالت دارد. از آیات همین سوره استفاده می‌شود که این علم، آگاهی به اسراری بوده که پروردگار عالم طبق مصلحتی که خودش می‌دانسته در این حد به موسی بن عمران(ع) مرحمت نفرموده است.

6. عبودیت انبیا و ائمه:

خداوند در سوره مبارکه انبیاء درباره گروهی می‌فرماید:

﴿وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّة یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاة وَ إِیتاءَ الزَّکاة و کانُوا لَنا عابِدِینَ﴾[15]

و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت مى کردند، و انجام دادن کارهاى نیک و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آنان وحى کردیم، وآنان فقط پرستش کنندگان ما بودند.

به دلالت روایات، این گروه، تمام انبیای خدا و ائمه طاهرین هستند و امور مذکور نیز اهداف انبیای الهی و ائمه طاهرین(ع) است. منظور از هدایت به امر ما، این است که هدایت آنان به دین و فرمان من است، نه از نزد خودشان.

مطلب مهم و جالب آن‌که در پایان همین آیه می‌فرماید:﴿و کانُوا لَنا عابِدِینَ﴾

«لنا» که جار و مجرور است بر عابدین مقدم شده و این تقدّمِ، حصر را می‌رساند که اینان فقط بنده من بودند. یعنی گوش به فرمان هیچ کس در این عالم به جز من نبودند و خودشان را فقط برای من هزینه می‌کردند.

امام صادق(ع) درباره عبودیت می‌فرماید:

«العبودیة جوهرة کنه‌ها الربوبیة»[16]

ربّ به معنای خداوندگاری و مالکیت است و به معنای خالق نیست. حضرت می‌فرماید: عبودیت جوهری است که ذاتش، خداوندگاری است؛ همان مطلبی که در روایت قدسی چنین آمده است:

«عَبْدی أَطعْنی حتی أَجْعَلُکَ مَثَلی»[17]

بنده من از من اطاعت کن تا تو را نمونه خود قرار دهم.

در این روایت، «مَثَلی» صحیح است، یعنی تو را نمونه خودم قرار می‌دهم و «مِثل»، غلط است، چون در قرآن می‌فرماید: ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ﴾[18] بنابراین، عبارت این روایت را با توجّه به آیه باید «مَثَل» خواند نه «مِثْل». نمونه من می‌شوی که تو هم با کلمه «کُن» بتوانی در امور، در حد خودت تصرّف کنی و بالاترین تصرّف، تصرّف در نفس خودت است که مالکِ آن شوی و نفست با هواها و خواسته‌های غلط، میدان دار زندگی تو نگردد.

 

پی نوشت ها:

[1]. نساء (4): 59.
[2]. ص (38): 82 ـ 83.
[3]. صافات (37):159 ـ 160.
[4]. نهج البلاغه: خطبه 86.
[5]. تحف العقول: 245؛ مردم بندگان دنیا هستند.
[6]. بقره (2): 285.
[7]. اسراء (17):1.
[8]. مریم (19): 28.
[9]. مریم (19):30.
[10]. زمر (39): 53.
[11]. ص (38):30.
[12]. ص (38): 45.
[13]. یوسف (12): 76.
[14]. کهف (18): 65.
[15]. انبیا (21): 73.
[16]. تفسیر نورالثقلین:4/566، حدیث 77.
[17]. الجواهر السنیة: 709، ذیل حدیث 1.
[18]. شوری (42):11؛ «هیچ چیزى مانند او نیست.»

 

مطالب فوق برگرفته شده از 

کتاب: اوصاف اولیای الهی

نوشت: استاد حسین انصارین



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان