ماهان شبکه ایرانیان

اسب تراوای یونانی و صهیونیستی!

تکنولوژی آسیب هایی دارد که اگر تدبیری نیندیشیم، سوار بر ما می شود! تکنولوژی همان اسب تراوای چموش است که حتی اگر بر آن سوار شویم ولی ندانیم چگونه آن را رام کنیم چنان ما را به زمین می کوبد که مغزمان را متلاشی می کند

تکنولوژی آسیب هایی دارد که اگر تدبیری نیندیشیم، سوار بر ما می شود! تکنولوژی همان اسب تراوای چموش است که حتی اگر بر آن سوار شویم ولی ندانیم چگونه آن را رام کنیم چنان ما را به زمین می کوبد که مغزمان را متلاشی می کند. آیا داستان اسب تراوا را شنیده اید؟ یونانیان باستان پس از آن که نتوانستند شهر تراوا را بعد از ده سال محاصره تسخیر کنند، به یک کار شگفت انگیز دست زدند: اسب چوبی بسیار بزرگی ساختند و تعدادی از جنگ آوران خود را درون آن نهاده سپس بقیه لشکریان را به عقب کشیدند، اهالی تراوا پنداشتند یونانیان شکست خورده و عقب نشینی کرده اند. با این توهّم اسب را با شادی و نشاط به عنوان غنیمت، به شهر خود (تراوا) آوردند، افرادی که درون آن اسب با شمشیر برهنه کمین کرده بودند شب هنگام بیرون جهیدند و دروازه های شهر را به روی لشکریان خود گشودند؛ با این نیرنگ، شهر سقوط کرد و بر آن مسلط شدند. آری! از دیرباز تاکنون هنر و تکنولوژی دو کارآیی داشته نه بیش تر؛ زیرا در خدمت دو جریان، دو تفکر و دو مکتب بوده و خواهد بود؛ در خدمت جریان حق و باطل. جبهه طاغوت برای تزریق ایدئولوژی و باور خود از این قافله باز نمانده و در این عرصه چهاراسبه تاخته و می تازد تا باطل را حق جلوه دهد! البته رندان جبهه حق نیز همواره در کمین بوده و هستند تا سوار بر موج تکنولوژی و هنر شوند و اجازه ندهند تکنولوژی سوار بر آنان شود. تکنولوژی آسیب هایی دارد که اگر تدبیری نیندیشیم، سوار بر ما می شود! تکنولوژی همان اسب تراوای چموش است که حتی اگر بر آن سوار شویم ولی ندانیم چگونه آن را رام کنیم چنان ما را به زمین می کوبد که مغزمان را متلاشی می کند! می بایست کاری کرد چون زود دیر می شود! قصدم این نیست که بساط تکنولوژی جمع شود. هرگز. اما این یک واقعیت است که ما در تکنولوژی هیچ استقلالی نداریم و مستأجر استکبارگران هستیم! نگفتم استعمارگران. چرا؟! چون با نام استعمار آمدند و حتی در حدّ یک حمار برای مستضعفین ارزش قائل نشدند! واژه استحمارگر شاید برای آنان بهتر باشد چون بشریت را انسان نمی دانند! در کتاب تلمود تصریح دارند که خداوند، غیر یهودیان را چارپایان و حیواناتی قرار داده تا در خدمت یهود باشند. آری! با این نگاه تحقیرآمیز به من و شما می نگرند! نگرش خوشبینانه آن است که تکنولوژی آمده است تا به بشریت خدمت کند. اما با اندک کنکاشی می بینیم این اسب تراوا آمده تا روح و جسممان را تسخیر کند. پیاده نظامان این نبرد، با به تصویرکشاندن زیبارویان و سیه چشمان، تیرهای آغازین را از چلّه کمان رهانده و سیاهی چشممان را هدف قرار داده اند! مگر در اندلس چنین نکردند؟! آن هنگام که ابلیس گفت؛ به عزت و جلالت سوگند، بندگانت را به انحراف می کشانم، مگر کسانی که به درجه مخلَصین رسیده باشند؛ قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ (ص،82-83) آه از غفلت! این دشمن قسم خورده، نکته ای کلیدی گفت اما ما به آسودگی از آن گذشتیم! گفت: از هر سو بندگانت را وسوسه، و آنان را منحرف می کنم. تکنولوژی فقط برای پمپاژ صنعت پورنوگرافی و شهوت رانی در این مرز و بوم لنگر نینداخته بلکه اشاعه سکس و شهوت، نخستین گام است برای پذیرش نوعی باور، نوعی اندیشه، نوعی نگرش و نوعی جریان فکری! در یک کلام هدف نهایی شیطان، براندازی عبودیت و تزلزل در باورهای بنیادین اعتقادی جامعه است! آری، خواهر و برادر عزیزم! بسیار سطحی نگری و ساده اندیشی است که بپنداریم موبایل و اینترنت و شبکه های اجتماعی، تنها ابزاری برای ایجاد ارتباط است و بس! اسب تراوا نه جلوی درب منزل ما بلکه درون منزل ما زانو زده! البته تفاوتش با اسب یونانی آن است که یونانیان اسب تراوا را با هزینه خود ساخته و به آن دیار فرستادند اما دشمنان قسم خورده پول ساخت آن را نیز از جیب مبارک من و شما برمی دارند! راحت تر بگویم، ما با این توهّم که از تکنولوژی عقب نمانیم پول های هنگفتی را به حلقومشان می ریزیم! تردیدی نیست که این تراوا همان تراواست، با این تفاوت که یال و دُم و اشکم ندارد اما چشم های تیزیبن و شاخک های بسیار حساس و شامّه ای قوی تر از شامّه سگ دارد و خوب می داند به چه می اندیشیم و چگونه می اندیشیم! چه می خواهیم و چگونه می خواهیم! خوب می داند پاشنه آشیلمان کجاست! جلّ الخالق. این از عجایب روزگار ماست که حتی بسیاری از دیده بانان و جنگ آوران ما را مسحور کرده! چرا گفتم سِحر؟! زیرا این مرزبانان به جای آن که یقّه صهیونیان را بچسبند که چرا این اسب چموش را به قیمت گزاف به ما داده و دارند بی هویتمان می کنند، یقه دوستان خود را پاره کرده و فریاد می کشند خفه شوید و به اسب تراوا چیزی نگویید! آیا این سِحر نیست؟! البته گروهی از لشکریان ما نیز با رقص و ادای این اسب به خواب عمیقی فرو رفته اند که فعلا با آنان سخنی نداریم. رسانه در ایجاد انحراف اعتقادی یا در تزریق ایمان و معنویت به جامعه بسیار مؤثر است. گفتم رسانه و منظورم هر ابزاری است که بتوان به وسیله آن پیام را منتقل کرد. اکنون ماهواره و اینترنت و موبایل و شبکه های اجتماعی که مولود موبایل و اینترنتند، تأثیرگذارترین و دَم دستی ترین رسانه هایی هستند که در هدایت یا شقاوت این نسل نقش ایفا می کنند. بی جهت نیست که نتانیاهو و شیمون پرز دست مارک زوکر بِرگ را به خاطر راه اندازی فیس بوک بوسه می زنند! رهبران جنبش های شبه معنوی نوپدید یا عرفان های کاذب نیز سعی می کنند در این آشفته بازار فضای مجازی به هر قیمت، پیام خود را در قالب های گوناگون مانند رُمان، داستان کوتاه، انیمیشن، فیلم های سینمایی و غیره به سطوح مختلف جامعه منتقل کنند. ابزاری مانند اینترنت و شبکه های اجتماعی، بهترین و کم هزینه ترین رسانه هایی هستند که علاوه بر جاسوسی، در ترویج معنویت قلابی نیز حرف اول را می زنند! البته قابل توجه است که سران استکبار در جای دیگر رهبران عرفان های کاذب را در آغوش گرفته اند! در این جا به آسیب های ژرفی که این فرقه ها و جنبش های مدعی معنویت به جامعه تحمیل می کنند، کوتاه اشاره ای خواهیم کرد:

آسیب شناسی «شِبه معنویت های نوین»!

بعضی از «جنبش های مدعی معنویت» مانند «شیطان گرایان»، به علت مخالفت آشکار با ادیان و حمایت صریح از شیطان، محبوبیتی در جوامع دینی ندارند، پیروان آنان در پی معنویت نیستند و با آگاهی، به دنبال شیاطین حرکت کرده، از نور به سوی ظلمت گام می نهند.  اما برخی دیگر از این «فرقه های مدعی معنویت نوین» نقاب دین داری بر صورت افکنده و برای اثبات ادعای خود، گفتمانی کاملا دینی دارند. احادیث و آیات قرآن را آن گونه که شیطان می خواهد تأویل و تفسیر می کنند! این جاست که جریان نفاق، خود را محدود به عرصه سیاست و جنگ ندانسته بلکه از کارزار ستیز و سیاست برون آمده و پا به عرصه مبانی اعتقادی موحّدان می گذارد! دشمن قسم خورده سعی می کند با همنواشدن با خداباوران، سهمگین ترین و کاری ترین ضربه خود را به بنیان باورهای اعتقادی دین باوران فرود آورد! هر چند کتاب «گفتگو با خدا» بنویسد اما در نهایت چیزی جز انکار خدا عاید انسان نمی شود! خوشبینانه آن است که برخی از مروّجان آرامش و معنویت، به آن چه می گویند یا می نویسند علم و آگاهی ندارند و نمی دانند در چه فضایی قلم می زنند یا سخن می گویند. هدف اصلی «عرفان وارِه ها» ساختارشکنی اعتقادی و ستیز با «توحید باوری»، «نبوت باوری» و «معاد باوری» است! ساختن بهشت زمینی، تقدیس جادوگران و مرتاضان به جای پیروی از پیامبران، تقدیس شیطان به عنوان اوّل موحّد عالَم، پشیمان نشدن از گناه، ترویج پلورالیسم، ترویج معنویت سکولار، تصریح به دروغگویی و نسبت دروغ دادن به خداوند، تقدس زدایی از مساجد و اماکن مقدس ادیان، ترویج مدیتیشن و یوگا به جای دعا و نماز، ترویج عرفان مدرن و عرفان ایرانی به جای عرفان اسلامی و نهادینه کردن ستم پذیری و استکبارگریزی به جای استکبارستیزی! در این جا به برخی از ادعا های مدعیان معنویت که خود را رهبران معنوی نیز می خوانند اشاره می شود تا اهمیت انحرافی که شبکه های اجتماعی و دیگر رسانه های فضای مجازی به آن دام می زنند بهتر روشن شود:

ترویج بی اعتقادی به خداوند

آنتوان لاوی یکی از رهبران شیطان گرایان می گوید: «تصور غلط مشهوری است که شیطان پرست به خدا معتقد نیست... آدمی همیشه خدای خود را خلق می کند، تا این که خدایان باشند... شیطان پرست از واژه هایی چون «امید» و « دعا» پرهیز می کند چون این ها نمایندۀ «ترس» هستند!. .. شیطان پرست برای بخشش اعمال اشتباه خود نیز دعا نمی کند...!». (انجیل شیطانی، صص 14 ـ 15) اوشو نیز می نویسد: خدا برای من چیزی نیست مگر شادی! پس شادمان باش و بگذار شادی ات، عبادت باشد! (اوشو، دل به دریا بزن، مجید پزشکی، هودین، 1379 ص 46. نقل شده از: اوشو، حمزه شریفی دوست، ص 150) اوشو در جای دیگر می نویسد: مردم نزد من می آیند و می گویند؛ ما آرزوی جست و جوی خدا را داریم، من به آن ها می گویم: در این باره با من صحبت نکنید، این مقوله را به بحث نکشید، هرگونه صحبتی در مورد خداوند بی فایده است. هیچ معنا و مفهومی در آن چه می گویند نیست! (راز بزرگ، اوشو، روان کهریز، ص 135)  اوشو می گوید: «لازم نیست از خدای خیالی که در پایان جهان از تو بازخواست می کند که چه کرده ای و چه نکرده ای، بترسی. او قبلا داوری کرده و تو آزاد هستی و لحظه ای که شخص بداند تماما آزاد است تا خودش باشد؛ زندگی پویایی آغاز می شود»! (شهامت، اوشو، ترجمه خدیجه تقی پور، تهران، نشر فردوسی، چاپ دوم 1380 ص 127. نقل شده از: کاوشی در معنویت های نوظهور، حمزه شریفی دوست، صهبای یقین، ص 405) دالایی لاما نیز با دیگر رهبران عرفان های کاذب همنوا شده و می نویسد: امکان دارد کسی با پذیرش خدا آرامش یابد و دیگری با انکار خدا؛ هر کسی باید به دنبال داروی مناسب خود باشد! (بیداری، دالایی لاما، ترجمه میترا کیوان مهر، صص 7-9. نقل شده از؛ کاوشی در معنویت های نوظهور، حمزه شریفی دوست) اوشو در جای دیگر می گوید: عارف در جست و جوی شادمانی به زندگی روی می آورد. او پروای خدا در سر ندارد. البته عارف در راه خود، خدا را هم می یابد، اما او در جست و جوی شادمانی است، بنابراین عرفان هیچ گونه مجموعه باوری در مورد بی خدایی یا با خدایی ندارد؛ عرفان بر هیچ باوری متکی نیست! (پرواز در تنهایی، اوشو، ترجمه مجید پزشکی، هودین، 1379 ص 60. نقل شده از: اوشو، حمزه شریفی دوست، ص19) محمدعلی طاهری عرفان سکولار را در سر می پروراند و می نویسد: داشتن ایمان و اعتقاد برای حضور در حلقه وحدت لازم نیست و تنها شرط لازم، شاهد بودن است! (انسان از منظری دیگر، محمد علی طاهری، نشر بیژن، تهران، چاپ هشتم 1388، ص126) خدا در اندیشۀ فراماسونری نیز خدای عجیبی است برداشت ماسون ها از کلمۀ الله به مفهوم معمار بزرگ چیست؟! در درجۀ بیست و نهم لُژهای ماسونری چنین بیان می شود؛ خداوندی که همه چیز را به وجود آورده و کائنات را احاطه نموده محققا همان انرژی است! شما به میل و اراده تان، روح و هوشتان یا بر اساس درک و ایمانتان می توانید خدا را با نام های طبیعت، قدر، قدرت و یا قانون بخوانید! (تاریخ تحولات سیاسی ایران، دکتر موسی نجفی، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران).

قابل توجه است که جریان فراماسونری، ریشه در استعمار انگلستان دارد. در کشورهایی مانند اسکاتلند، هلند و فرانسه، فراماسونرها لژهای وسیعی ساختند که ارتباط شدیدی با «گراند لُژ لندن» داشت. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در کشور ما نیز لُژهای فراوانی وجود داشت که معروف ترین آن ها لژ همایون و لُژ مولوی بود. محمدرضا پهلوی «استاد اعظم» لُژ همایونی بود! در سال 1351 هشت نفر از اعضای هیات وزیران از جمله هویدای نخست وزیر و بیست و چهار نفر از اعضای مجلس سنا، عضو لُژ بزرگ ایران بودند! (تاریخ تحولات سیاسی ایران، ص610)

معرفی جادوگران و مرتاضان به جای پیام آوران الهی!

در جنبش های نوین، پیامبران الهی در زندگی معنوی بشر نقشی ندارند و نقش اصلی را «رهبران معنویت مدرن» ایفا می کنند و افرادی مانند «جن گیر»، «جادوگر» و «مرتاض» به جای منجی و موعود، معرفی می شوند!

انکار معاد!

در عرفان های کاذب، بهشت و جهنم انکار می شود و به جای حیات اخروی که همۀ پیام آوران الهی بر آن تکیه کرده اند و قرآن کریم نیز به شدت تاکید بر آن دارد، مفهومی به نام «تناسخ» جایگزین شده است! تناسخ یعنی وارد شدن روح فرد مرده به کالبد کودک تازه متولد شده و یا به جسم دیگر موجودات، حتی اشیای بی جان! پال توئیچل (بنیان گذار اکنکار) می گوید: «هنگامی که مرگ بدن جسمانی فرا می رسد، روح معمولا تا حد این کالبد(اثیری) عقب می کشد... و در انتظار می ماند تا وارد بدن جسمانی دیگری شده و تناسخ دیگری در روی زمین داشته باشد. و این در صورتی است که روح ملزم به بازگشت باشد. آن گاه او یک طفل تازه متولد را پیدا کرده و اگر تمام شرایط دقیقا درست باشد، وارد آن جسم فیزیکی کوچک می شود تا شروع به طی کردن دوره ای دیگر در زمین کند»! (اِکنکار کلید جهان های اسرار، پال توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور، چاپ اول 1379، نگارستان کتاب، تهران، ص 139) «پال توئیچل» در جای دیگر می گوید: «999 چرخۀ تجسم و حلول تناسخ در کرۀ زمین وجود دارد... »! (واژه نامۀ اکنکار، پال توئیچل، یحیی فقیه، نشر سی گل، چاپ اول، ص 67. نقل شده از: اکنکار، محمد حسین کیانی، صهبای یقین، ص 85) با اندک توجهی به معارف اهل بیت علیهم السلام ویژگی ها و جایگاه کسانی که باور به تناسخ دارند آشکار می شود. امام رضا علیه السلام فرمودند: کسی که تناسخ را بپذیرد و به آن عقیده داشته باشد به خدای تعالی کافر شده و بهشت و دوزخ را غیر واقعی و دروغ تلقی نموده است.(الفصول المهمه فی اصول الائمه، شیخ حر عاملی، ج 3) امام صادق علیه السلام فرمودند: معتقدان به تناسخ، برنامۀ دین را پشت سر انداخته و گمراهی ها را در برابر خود آراسته اند و در شهوات غوطه ورند... گویند نه بهشتی است نه دوزخی... قیامت برای آنان این گونه است که روح از کالبدش برآید و به کالبد دیگر درآید! (فرجام من و تو، عبدالحسین مشکانی، صهبای یقین، ص 128) خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: حتّی اذا جاء احدهم الموت قال ربّ ارجعون لعلّی اعمل صالحا فیما ترکت کلّا انّها کلمه هو قائلها... (مؤمنون، 99 ـ100) وقتی که مرگ یکی از آنان (تبهکاران ) فرا رسد، گوید: خداوندا بار دیگر مرا به این جهان بازگردان تا اعمال نیک به جا آورم و گذشته را جبران کنم (در پاسخ به او گفته می شود) نه! هرگز (راه بازگشتی نیست) این (فقط) سخنی است که او می گوید...آنتوان لاوی، رهبر شیطان گرایان، می گوید: هیچ بهشتی در آسمان نیست و هیچ جهنمی که آدمیان در آن بسوزند وجود ندارد. همین جا و هم اینک رستاخیز توست! همین جا و هم اینک فرصت توست! هم اینک روز لذت توست! (انجیل شیطانی، ص12) آزمندیان در کتاب تکنولوژی فکر می نویسد: «هدف و رسالت ما از زندگی چیست؟... از دیدگاه ما زندگی یعنی ساختن بهشتی در این دنیا. اما این بهشت، کجاست؟ در کدام نقطۀ جغرافیایی جهان واقع است؟ مأموریت تو این است که بهشتی برای خود در این دنیا بسازی، بهشتی مستقل در متن این جهان و در راستای قانونمندی های آن... آن نقطه غایی و آن دستاورد نهایی که بازگوکننده همت بی وقفه تو در دستیابی به کمال است، چیزی نیست جز همان بهشتی که باید در این دنیا بسازی»! (تکنولوژی فکر 2، آزمندیان، ص217)

تقدیس شیطان به عنوان اوّل موحّد عالم!

بنیان گذار عرفان حلقه (کیهانی) درباره شیطان می گوید: شیطان، اوّل موحّد عالَم است؛ چون به غیر خدا اصلا سجده نکرد! (کاوشی در معنویت های نوظهور، حمزه شریفی دوست، صهبای یقین، ص82) آنتوان لاوی نیز انسان آرمانی را کسی می داند که به حکم غریزه خویش گردن نهاده است! ایشان می گوید: «انسان فعلیت یافته، شیطانی بزرگ است»!(انجیل شیطانی)

عدم احساس پشیمانی از گناه

در عرفان های کاذب، پشیمانی از گناه هیچ جایگاهی ندارد. آقای آزمندیان در مباحث تکنولوژی فکر تئوری جذب را مطرح می کند و آن را راهی برای کسب آرامش و معنویت می داند و احساس پشیمانی و ندامت را اتلاف وقت برمی شمرد: «آنها [پیروان تکنولوژی فکر] اشتباهات خود را می پذیرند و هرگز خود را به خاطر آن ها ملامت نمی کنند و وقت خود را به خاطر ابراز پشیمانی و یا احساس ناراحتی از کاری که کرده اند تلف نمی کنند...»! (تکنولوژی فکر، ص24) در سیطنیسم نیز نیز همین باور وجود دارد. آنتوان لاوی می گوید ناراحتی از اشتباه های گذشته جز تباه کردن لحظه نیست. شیطان پرست حس می کند اشتباهی مرتکب شده است و می داند که این کاملا طبیعی است! (انجیل شیطانی، ص15)

ترویج پلورالیزم (تکثرگرایی دینی)

رهبران این فرقه ها بر این باورند که مذهب قرار است روح انسان را تغذیه کند، پس باید تنوع مذاهب را گرامی داشت. بنابراین عده ای ممکن است یهودیت، مسیحیت یا اسلام را برای خود مؤثر یابند. تمام این مذاهب برای بشر مفید و سودمند! (هنر شادمانگی، دالایی لاما و دکتر هوارد. بسی کاتلر، ترجمۀ تینا حمیدی، چاپ سوم 1387، تهران: سارنگ، صص310 ـ 311) دالایی لاما «تنزین گیاتسو» می گوید: «انسان های بسیاری با خُلق وخوهای گوناگون در دنیا وجود دارند. پنج میلیارد انسان، هر کدام مسیر ویژه ای را طی می کنند شاید ما به همین مقدار [به] مذاهب مختلف احتیاج داشته باشیم، چراکه سلایق و ویژگی های انسان ها متفاوت است!» (هنر شادمانگی، دالایی لاما و دکتر هوارد. بسی کاتلر، ترجمۀ تینا حمیدی، چاپ سوم 1387، تهران: سارنگ، صص310 ـ 311) ساتیا سای بابا پلورالیزم را این گونه ترویج می کند: نخستین و برترین وظیفۀ خود را احیای متون مقدس و تشریفات مذهبی، به علاوۀ درک معانی ذاتی و باطنی آن ها می دانم... ایمان واعتقادات افراد نباید مختل و نابود شوند، بلکه باید هر فردی در ایمان خویش راسخ و استوار گردد؛ به شکلی که مسیحی یک مسیحی بهتر و مسلمان یک مسلمان واقعی تر و هندو یک هندی معتقدتر شود. (تعلیمات ساتیاسای بابا، سوامی ساتیا سای بابا «تعلیمات معنوی 6»، ترجمۀ رویا مصاحبی مقدم، تهران، نشر تعالیم حق، 1383، ص 169. نقل شده از: سای بابا، محمد حسین کیانی، صهبای یقین، ص 79) ساتیا سای بابا: «مذاهب مختلف را پذیرا باشیم؛ بگذاریم تا مذاهب مختلف شکوفا شوند و شکوه خداوند با همۀ زبان ها و با اشکال مختلف سروده و خوانده شود!» (افکار الهی برای 365 روز سال، سوامی ساتیا سای بابا، ترجمه پروین بیات، تهران، نشر عصر روشن بینی، 1384، ص 25. نقل شده از: سای بابا، عبدالحسین مشکانی، صهبای یقین، ص 33) کامل ترین دین نزد خداوند اسلام است و تمام پیامبران بشارت به آمدن حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم می دادند و خداوند خط بطلان بر باور پلورالیزمی می کشد و در مورد اهل کتاب می فرماید: الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِیقًا مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ(بقره،١٤٦) کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده ایم، او [= پیامبر] را همچون فرزندان خود می شناسند؛ (ولی) جمعی از آنان، حق را آگاهانه کتمان می کنند! إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ(آل عمران، ١٩) دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود؛ و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او می رسد؛ زیرا) خداوند، سریع الحساب است. وَ مَن یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَه مِنَ الْخَاسِرِینَ(آل عمران،٨٥) و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت، از زیانکاران است. «کارلوس کاستاندا» و توصیه به دروغگویی و نسبت دادن دروغ به خداوند! «کارلوس کاستاندا» می گوید: آگاهانه به خود دروغ بگویید و علیه منفی ترین ویژگی های فکری (دروغ هایی) بنویسید... نخستین وظیفه در صبح و آخر شب، باید تکرار این دروغ ها با صدای بلند و در جلوی آینه برای خودتان باشد. اصلا مهم نیست که می دانید این ها دروغ هستند! (آموزش های دون خوان، ص 42. نقل شده از: «عرفان سرخ پوستی، محمد حسین کیانی، صهبای یقین، ص29) اکهارت توله توصیه می کند «مشکلات زندگی» وجود خارجی ندارد؛ ایشان می گوید: «من از حل مشکلات سخن نمی گویم، بلکه از این سخن می گویم که هیچ مشکلی وجود ندارد... مشکلات، ساخته و پرداختۀ ذهنند و برای بقای خود به زمان نیاز دارند»! (نیروی حال، اکهارت توله، ترجمۀ مسیحا بزرگر، تهران، نشر ذهن آویز 1389 ص 103. نقل شده از: کاوشی در معنویت های نوظهور، حمزه شریفی دوست، نشر صهبای یقین، ص 227) محمد علی طاهری می نویسد: خداوند به ابلیس ماموریت داد که به فرمان سجده بر آدم اعتنا نکند و او نیز این ماموریت را پذیرفت! (کتاب انسان و معرفت محمد علی طاهری، چاپ ارمنستان، 1389، ص 218 نقل شده از «کاوشی در معنویت های نوظهور» حمزه شریفی دوست). این در حالی است که شیطان از منظر قرآن کریم نماد استکبار، کافر و طغیان گر است: وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَه اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَی وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ(بقره،34) و (یاد) کن هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده و خضوع کنید» همگی سجده کردند؛ جز ابلیس که سر باز زد و تکبر ورزید و (به خاطر تکبر و نافرمانی) از کافران شد».

دین ستیزی و تقدس زدایی از مساجد و اماکن مقدس ادیان!

عرفان های جدید، اماکن پذیرفته شده در ادیان، مانند مسجد، حسینیه، معبد و کلیسا را مردود اعلام کرده اند و هر کدام، مکانی مقدس برای عبادت ابداع نموده است! قابل توجه است که پاره ای از فرقه ها در میان مسلمانان نیز با مسجد و حسینیه میانه ای ندارند و خانقاه را برگزیده اند! در معنویت های جدید، دین و مذهب، جایگاهی ندارد. رهبران معنویت های نوین، احکام عبادی، مناسک و عبادات رایج در ادیان را محکوم می کنند و از طرف دیگر، خود عبادت هایی جدید و مناسکی ویژه با آدابی خاص، به پیروان خویش آموزش می دهند! (کاوشی در معنویت های نوظهور، حمزه شریفی دوست، صهبای یقین، ص24)

مدیتیشن به جای دعا و نیایش!

هربرت بنسُن معتقد است در هر مذهب، دعاها و ندبه های متعددی برای رسیدن به آرامش وجود دارد؛ پس به شما توصیه می شود که برای رسیدن به آرامش، ذکرهای دیگری را به کار ببرید که در استفاده از آن ها راحت تر هستید! (آرامش بی کران، هر برت بنسن، ترجمه رضا جمالیان، نسل نواندیش، چاپ پنجم 1386 ص185) وین دایر «مدیتیشن» را گفتگوی با خدا معرفی می کند و می گوید: اگر می خواهید به تمرین «مدیتیشن» بپردازید، آن را با تمام معنی انجام دهید و سعادت و خوشی را در خلوت این عمل ببینید و اگر بخواهید، می توانید نام دعا بر آن بگذارید و آن را به عنوان گفت وگو با خداوند تلقی کنید! (خود حقیقی شما، وین دایر، ترجمه خدیجه مهری بیجاری، تهران، ثمین، 1382، ص 259 نقل شده از: کاوشی در معنویت های نوظهور، حمزه شریفی دوست) کابالیسم(عرفان یهود) «مدیتیشن» را راهی برای رسیدن به قلّه عرفان و معنویت می داند! مدیتیشن بخشی از آموزه های «یوگا» است که در کشور هند سابقه ای بسیار طولانی دارد اما در کشور ما به عنوان «معنویت نوین» مطرح است. اکنون کابالیسم مدرن فرزندان «فیلیپ اس. برگ» در آمریکا پرچم دار ترویج «مدیتیشن» هستند!

ابوالعفیا کابالیسم معروف یهودی می گوید: برای رسیدن به قله های معرفت، تنها راهی که در برابر بشریت نهاده شده، انجام مدی تیشن است»! (آرامش بی کران، هر برت بنسن، ترجمه رضا جمالیان، نسل نواندیش، چاپ پنجم 1386 ص 146)

ترویج «عرفان ایرانی» به جای «عرفان ناب اسلامی»!

(تئوری پرداز عرفان حلقه) در این باره می گوید: یکی از رسالت های ما «اعتلای عرفان ایران» است! (انسان از منظری دیگر، محمد علی طاهری، نشر بیژن، تهران، چاپ هشتم 1388، ص 51) در مباحث تکنولوژی فکرِ آزمندیان نیز عرفان مدرن تبلیغ و ترویج می شود. وی می گوید: «این مباحث نوین[قانون جذب و تکنولوژی فکر] که به گونه ای عرفان مدرن است و در واقع آمیزه ای از علم و تکنولوژی و مباحث اعتقادی و عرفانی است»! (تکنولوژی فکر 2 ص 11 )

ستم پذیری = تهذیب نفس! استکبار ستیزی و صهیونیسم ستیزی تعطیل!

کلیدی ترین نکته در باب عرفان های نوپدید این است که این جنبش های معنوی نیامده اند به داد فطرت حقیقت خواهی و خداطلبی انسان ها برسند و کام تشنه آدمیان را سیراب کنند بلکه آمده اند تا بشر خسته از زندگی ماشینی را آرام سازند و برای لحظاتی او را تسکین دهند! آمده اند انسان مدرن را با فرهنگ و تمدن جدید غرب، سازگار کنند و تحمل افراد را با وضع موجود جامعۀ غرب، بالا ببرند! عرفان های کاذب، بسیاری از ارزش های انسانی را برای تحصیل آرامش، به قربانگاه می برند؛ به گونه ای که گاهی ستم نه تنها قبحی ندارد بلکه ستم پذیری فضیلت محسوب می شود. فالون دافا می گوید: تلاش برای نجات مظلوم، خیانت به اوست زیرا مانع تزکیه او می شود و اصلا اگر به کسی ظلم شود، او در حال تهذیب نفس به سر می برد! (کاوشی در معنویت های نوظهور، حمزه شریفی دوست، صهبای یقین، ص 19) وین دایر می گوید: «تصمیم جدی بگیرید تا زندگی را با تفکر مثبت اداره کنید نه تفکرات منفی و مخرب. اگر علیه تروریسم و جنگ طلبی هستید، شما خود جزیی از آن خواهید شد و خود سربازی به شمار می آیید که برای اعتقادات خود می ستیزد... به جای آن که علیه تروریسم و جنگ مبارزه کنید، طرفدار صلح باشید... شما مبدل به انسان صلح طلب و حافظ صلح و آرامش خواهید شد»! (عرفان داروی دردهای بی درمان، وین دایر، ترجمه محمد حسین نعیمی، نشر کتاب آئین، چاپ دوم، 1385 ص 227)  در فرایند تکنولوزی فکر استکبارگریزی و ذلت پذیری موج می زند. آزمندیان می گوید: اگر کسی به جای چنین تصویر زیبایی [تصویر گل زیبا]، تصویری از یک انسان بی گناه که در بوسنی توسط «صرب ها» کشته شده ببیند، این تصویر نه تنها برای همیشه در صحنه ضمیر ناخودآگاه او بایگانی می شود بلکه در همان لحظه پردازش شده و این باور را در انسان ایجاد می کند که چقدر زندگی زشت و ناحوشایند است، چقدر انسان ها ستمکارند. چرا یکدیگر را می کشند. چقدر بیرحم هستند و اصلا چقدر زندگی بی ارزش و بی حاصل است! (تکنولوژی فکر «چگونه راه سعادت را یافتم»، علیرضا آزمندیان، ناشر: مؤلف، چاپ 29، آبان 1388 ص86) پیامبر(ص) فرمودند: کسی که به امور مسلمانان بی اعتنا باشد مسلمان نیست. همچنین کسی که صدای مظلومی را بشنود که فریاد برآورد ای مسلمانان کمکم کنید و اجابت نکند مسلمان نیست. مَنْ أَصْبَحَ لَایَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُم و مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ، فَلَمْ یُجِبْهُ، فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ. (اصول کافی، کلینی، محمد بن یعقوب، محقق یا مصحح: دارالحدیث، دوره 15جلدی، نشر: دارالحدیث، قم، 1429قمری، چاپ اول، ص419) در عرفان های سکولار، پیروان تکنولوژی فکر، اجازه دیدن و شنیدن جنایتِ جنایت کاران و ریخته شدن خون بی گناهان را ندارند! استکبارستیزی هیچ گونه جایگاهی در قاموس تکنولوژی فکر ندارد! ما در عرفان های کاذب با ادعاهای صلح طلبی «دالایی لاما» و دریافت جایزه صلح نوبل روبرو می شویم! «دالایی لاما» در سال 1998 برندۀ جایزۀ صلح نوبل شد! تاکنون افرادی همچون انورسادات، جیمی کارتر، میخائیل گورباچف و جنایت کاران رژیم صهیونیستی مانند «شیمون پرز»، «اسحاق رابین» در میان دریافت کنندگان صلح نوبل یافت شده اند! ادعای صلح طلبی «دالایی لاما» به گونه ای افراط گرایانه است که وی با اعدام «صدام» مخالفت کرد! «صدام» فردی متجاوز بود و در طول دو دهه به صدها هزار انسان بی گناه، رحم نکرد! (کاوشی در معنویت های نوظهور، حمزه شریفی دوست، صهبای یقین، چاپ اول 1391، ص428) رهبران ادیان، اکنون خود را جانشینان پیامبران و ادامه دهندگان راه پیامبران می دانند! هدف ادیان چه بوده است؟ پیامبران چه پیامی را ابلاغ کرده اند؟ آیا دنبال دعوت به صلح جهانی نبوده اند؟ صلح باید برخاسته از ایمان و اندیشه باشد. انبیا کوشیده اند این حقیقت را واقعیت ببخشند. محیط سکوت ناشی از زور و رعب و فریبی که کارگزاران زَر و زور در بخش هایی از عالم پدید می آورند، با صلحی که مبشران راستین رستگاری، انسان ها را بدان فراخوانده و می خوانند، به کلی متفاوت و متناقض است. صلح باید بر مبنای عدالت و به دور از اغراض قدرتمندان عالم باشد. تحمیل سکوت و تسلیم، بر مردمی که به دفاع از حق پایمال شده خود برخاسته اند، آن صلحی نیست که پیام آوران صلح آسمانی به آن دعوت کرده اند! (به سوی یک دین جهانی، حمیدرضا مظاهری سیف، صهبای یقین)

سخن آخر

از امام صادق علیه السلام پرسیدند: جوان شیعه ای در آب افتاده و دارد غرق می شود و در همین هنگام جوان دیگری از محبین شما دارد دچار انحراف اعتقادی می شود، کدام یک را دریابیم؟ با توجه به آن که زمان زیادی برای نجات آن دو وجود نداشته حضرت در پاسخ فرمودند: کسی که با ایمان به ولایت ما از دنیا می رود روحش به سوی بهشت پَر می کشد، آن را دریابید که زندگی ابدی را از دست می دهد. با این مقدمه پاسخ دهید اگر ویروسی در جامعه پراکنده شود و سلامتی افراد جامعه را به خطر بیندازد، مسؤولان و دلسوزان چه می کنند؟! اکنون که ویروس شبهات اعتقادی بنیان اخلاقی- معنوی این نسل را هدف قرار داده وظیفه ما چیست؟! اکنون دشمنان اسلام و قرآن با ابزاری مانند شبکه های اجتماعی وایبر، واتساپ، وی چت و تلگرام معنویت های قلابی را جایگزین معنویت ناب اسلامی یعنی جایگزین معارف ناب اهل بیت علیهم السلام می کنند؛ بایستی هرچه سریع تر فکری کرد! در پایان سخن تاملی می کنیم در بیانات امام خامنه ای عزیز درباره آسیبی که از سوی عرفان های کاذب بر باورهای اعتقادی جوانان وارد می شود. ایشان فرموده اند: «برای این که ایمان مردم را به اسلام و مقدسات اسلامی کم کنند، در داخل کشور، از طرق مختلف، پایه های ایمان مردم، بخصوص نسل جوان را متزلزل کنند؛ از اشاعه بی بندوباری و اباحیگری، تا ترویج عرفان های کاذب- جنس بدلی عرفان حقیقی- تا ترویج بهائیت، تا ترویج شبکه کلیساهای خانگی؛ این ها کارهایی است که امروز با مطالعه و تدبیر و پیش بینی دشمنان اسلام دارد انجام می گیرد؛ هدفش هم این است که دین را در جامعه ضعیف کند.» (در اجتماع بزرگ مردم قم11 ذی قعده 1431 (WWW.khamenei.ir)«... البته این ها عرفان نیستند و واژه عرفان برای آن ها به سرقت رفته است. در واقع معنی عرفان به لحاظ ماهوی ترور شده است. خیلی از این جریان ها و جنبش هایی که هیچ سنخیتی با عرفان ندارند، متأسفانه موسوم و موصوف به عرفان شده است.»(در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره بزرگداشت فقیه متأله سید علی قاضی،26/4/1391 (WWW.khamenei.ir)«در محیط های جوان، مراقب این عرفان های کاذب هم باشید؛ این ها هم بخصوص در دانشگاه ها رخنه می کنند. یکی از برنامه ها این است که عرفان های کاذب را در داخل دانشگاه ها رخنه دهند؛ این هم یکی از آن چیزهای فلج کننده است. اگر کسی اسیر و دچار این بافته های بی اصل و اساسِ عرفان های کاذب شود - که غالباً هم از مناطق خارج از کشور نفوذ پیدا کرده و وارد شده است - واقعاً او را فلج می کند. معیاری که ما برای تحرک به سمت علوّ معنوی و روحی و تقرب به خدا داریم، تقواست، پرهیزگاری است، پاکدامنی است. جوانان ما-چه دختران ما، چه پسران ما- اگر پاکدامن باشند، اگر تقوا پیشه کنند، اگر برای دوری از گناه تلاش کنند، اگر نماز را با توجه و با اهتمام به جا بیاورند و انسشان را با قرآن قطع نکنند، اسیر این عرفان های کاذب نمی شوند. من به جوان ها غالباً در مورد قرآن سفارش می کنم. سعی کنید رابطه تان را با قرآن قطع نکنید. هر روز، ولو نصف صفحه، قرآن بخوانید...» ( در دیدار معلمان و اساتید دانشگاه های خراسان شمالی، مصلای امام خمینی، بجنورد (WWW.khamenei.ir)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان