ماهان شبکه ایرانیان

فیلم‌های مهم نیمه اول دهه نود، سالی یک فیلم

نیمه اول دهه نود، حدفاصل سال‌های ١٣٩٠ تا ٩٥ برای سینما ایران مهم محسوب می‌شود، پنج سال پر از هیجان، تجربه‌گرایی و دیوانه‌بازی

نیمه اول دهه نود، حدفاصل سال‌های ١٣٩٠ تا ٩٥ برای سینما ایران مهم محسوب می‌شود، پنج سال پر از هیجان، تجربه‌گرایی و دیوانه‌بازی. انبوهی فیلم خوب و بد که در این پنج سال مسیر مشخصی را طی کرده‌اند و نتیجه‌ای هم حاصل‌شده است. همین امر، همین رسیدن به یک ثمره مشخص که محصول مسیر فیلمسازی در پنج سال اخیر است، نیمه اول دهه نود را برای سینمای ایران مهم می‌کند.بی‌شک انتخاب یک فیلم فقط برای یک سال حتی در ضعیف‌ترین سال‌های سینمای ایران کار بسیار سخت و پر وسواسی است؛ موارد زیر صرفاً انتخاب‌های شخصی نگارنده است و بسیار خوشحال می‌شیم اگر شما هم چه موافق و چه مخالف با این فهرست جمع‌وجور انتخاب‌ها خودتون رو برای ما با کامنت درمیون بذارین.
(در ضمن تاریخ‌ها بر اساس سال ساخت می‌باشند؛ نه بر اساس سال نمایش)

١٣٩٠-جیب‌بر خیابان جنوب:
«جیب‌بر خیابان جنوب»، دومین ساخته سیاوش اسدی هرچند کم و کاستی زیاد دارد اما ویژگی منحصربه‌فردی را داراست که آن را از باقی فیلم‌های هم‌سالش جدا می‌کند. «جیب‌بر خیابان جنوب» حتی باوجودی که تا حد زیادی از یک فیلم دیگر الگوبرداری شده حاوی نوعی نبوغ در فضاسازی است. نبوغ در فضاسازی به این معنا که موفق می‌شود یک‌فاز سینمایی و بصری آشنا خلق کند که تماشاگر نمونه‌اش را پیش‌تر در فیلم‌های خاطره‌انگیز خصوصاً فیلم‌های کلاسیک و کرایم‌های آمریکایی دیده است. سیاوش اسدی موفق شده در «جیب‌بر خیابان جنوب» شکلی از اتمسفر و فضاسازی را خلق کند که زیاد شبیه به دیگر فیلم‌های آن سال‌ها نیست، مگر فیلم اول خودش: «حوالی اتوبان».
اهمیت به فضاسازی و ساختن فیلم‌هایی که به‌راستی فیلم سینمایی هستند و برای پرده ساخته‌شده‌اند و شبیه به سریال‌ها، تله‌فیلم‌ها یا هر چیز دیگری نیستند، حوالی همین سال‌هاست که برای فیلم‌سازان به نسبت جوان‌تر مهم می‌شود. فیلم‌سازانی که در آغاز راهشان قرارگرفته‌اند و سودای انجام کارهای بزرگ را دارند. کارگردانانی مانند هومن سیدی، رضا درمیشیان و مجید برزگر در ادامه همین مسیر است که بهترین فیلم‌هایشان – تا به امروز- را می‌سازند.
١٣٩١: دربند؛ با تقلب گذشته: 
«دربند» و «گذشته» نمونه فیلم‌هایی هستند که جریان دیگری را دنبال می‌کنند، با ظاهری مدرن و بیشتر یادآور فضای فیلم‌های اروپایی. کارنامه هر دو کارگردان یعنی پرویز شهبازی و اصغر فرهادی به‌خوبی نشان می‌دهد که آنان دغدغه‌های روشنفکرانه‌تری نسبت به باقی فیلم‌سازان دارند، در فیلم‌های اصغر فرهادی در قالبی اجتماعی‌تر و در آثار پرویز شهبازی و دیگر نمونه‌های این‌چنینی، آرتیستیک تر و شخصی‌تر. «دربند» هرچند که تا آثار شاخص شهبازی و بهترین فیلم‌هایش یعنی «نفس عمیق» و «مالاریا» فاصله زیادی دارد اما تجلی‌گر شم ِ سینمایی قوی و نگاه بسیط و درعین‌حال ریزبینانه سازنده آن است. مهم‌ترین وجه برتری پرویز شهبازی نسبت به دیگر فیلم‌سازان هم‌نسل خودش هم در همین است. مسیر مشخصی که او در پی گرفته و پیشرفت فیلم به فیلمش در سبک و نگاه شخصی که دارد. شهبازی به‌خوبی می‌داند که از سینما چه می‌خواهد و چه می‌کند. اگر فیلم‌های او را به ترتیب ساخت مورد بررسی قرار دهیم خواهیم دید که چطور هر فیلم بخش مهمی از ضعف‌ها و ناپختگی‌های فیلم‌های قبل را پوشانده است. در همین راستا می‌توان گفت «دربند» باوجود رخوت و نگاه دمده‌ای که دارد (برخلاف چیزی که در دیگر آثار و نگاه شخصی فیلم‌ساز سراغ داریم) اما از حیث تکنیکی و اجرایی یک فیلم دقیق و استادانه محسوب می‌شود. «دربند» مقدمه ایست برای فیلم بعدی شهبازی یعنی «مالاریا» که می‌توان گفت کامل‌ترین فیلم شهبازی از حیث تکنیکی و بصری است.
«گذشته» هم ازاین‌جهت، در کارنامه کاری اصغر فرهادی نقش مشابهی را بازی می‌کند و مقدمه ایست بر «فروشنده»، بهترین فیلم اصغر فرهادی.
علاوه بر این «گذشته» امکانات و ویژگی‌هایی دارد که در نوع خودش نه‌تنها جالب‌توجه است که حتی بسیار دقیق‌تر و موشکافانه‌تر از دیگر فیلم‌های فرهادی است به‌خصوص در کارگردانی و دکوپاژ. «گذشته» با توجه به شکل ساختش می‌تواند تکنیکی‌ترین فیلم فرهادی نام بگیرد. ساخت فیلم در فرانسه، استفاده ویژه از امکانات فیلم‌سازی در اروپا و جغرافیای فرانسه دست‌به‌دست هم داده‌اند تا «گذشته» تبدیل به فیلم مهمی در کارنامه فرهادی شود.
١٣٩٢-آرایش غلیظ:
دیوانه‌وارترین فیلم این سال‌های سینمای ایران. فیلمی سرحال و پرشور که در این سال کسل‌کننده حکم یک مجرای تنفسی را داشت. نعمت‌الله به‌خوبی نشان داده است که چه فیلم‌های به روزی می‌سازد و چه به روز فکر می‌کند. «آرایش غلیظ» حرف‌های مهم و جدیدی در سینمای ایران می‌زند. فاز نهیلیستی فیلم و روایت شبکه‌ای و پیچیده‌ای که دارد، برگ برنده آن است.
مشکلات اجتماعی که در لایه‌های درونی فیلم پرداخته‌شده هم بسیار قابل‌توجه است. از پسر جوان متفاوت از لحاظ جنسی که همکار و دست راست حامد است بگیرید تا مقوله‌های مربوط به قاچاق کالا و چهارشنبه‌سوری.
نکته مهم دیگر کاراکتر آقای برقی ست که به‌نوعی تجلی ناخودآگاه گناه‌کار ایران معاصر است. کاراکتری استثنایی و به‌یادماندنی که هم گناه‌کار است هم پر از عذاب وجدان. صحنه‌ای را به یاد بیاورید که بر عرشه کشتی نگاهش به زنی گره می‌خورد و برقش بالا می‌زند و حامد، بدمن قصه را پرتاب می‌کند. همان‌قدر دیوانه‌وار که تأمل‌برانگیز.
١٣٩٣-من دیه‌گو مارادونا هستم:
یکی دیگر از فیلم‌های دیوانه‌وار این پنج سال گذشته و عجیب‌ترین و نامأنوس‌ترین فیلم در کارنامه بهرام توکلی سازنده‌اش. فیلمسازی افسرده حال و تلخ که آنچه از فیلم‌های دیگرش به یاد داریم فضایی اندوه ناک، سنگین و حسرت تلخی بیخ گلوی کاراکترها است؛ اما در «من دیه‌گو مارادونا هستم» توکلی روی دیگر سکه فیلم‌سازی‌اش را نشانمان می‌دهد و شگفت‌زده‌مان می‌کند. به‌شخصه هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم بهرام توکلی فیلمی بسازد که نه‌تنها دوستش داشته باشم که جز انتخاب‌های ویژه‌ام در سال‌های گذشته باشد. فضای شلوغ فیلم که یادآور کمدی‌های اسلپ استیک کلاسیک است در ترکیب با اتمسفر پست‌مدرنیستی داستان و روایت بازیگوش و بامزه فیلم‌نامه، «من دیه‌گو مارادونا هستم» را چنین ویژه می‌کند. توکلی نبوغ و استعدادش در کارگردانی و طراحی میزانسن‌های شلوغ و پرجمعیت را مداما به رخ می‌کشد و در عین طنازی و پوچ‌گرایی زیرپوستی فیلم‌نامه‌اش حرف‌هایی جدی می‌زند.«من دیه‌گو مارادونا هستم» فیلم تر و تازه و بدیعی برای سینمای ایران محسوب می‌شود سرشار از خلاقیت و نوآوری و در نهایت اشاره استعاری جانانه‌ای که به «دست خدا» در دیالوگ معروف مارادونا می‌کند و فیلم را تبدیل به بهترین فیلم در سال اکرانش می‌کند.
١٣٩٤-فروشنده:
در ادامه مسیر فیلم‌سازی اصغر فرهادی و نقطه اوج کارنامه کاری او. همان‌طور که گفته شد، «فروشنده» بهترین فیلم فرهادی ست. نقطه درخشانی در سبک و استایل فیلمسازی او که در ادامه «گذشته»، تبدیل به پخته‌ترین اثر وی می‌شود. فیلمی سرشار از ریزه‌کاری و دقت عمل در نگارش فیلم‌نامه و ساخت، به‌طوری‌که فیلم خوب «درباره الی» در مقابلش خام‌دستانه و اغراق‌شده به نظر می‌رسد. آنچه «فروشنده» را به دیگر آثار فرهادی برتری می‌بخشد، ترکیب رئالیسم خشک و بی‌روح آثار فرهادی است با فانتزی و خیالی که در صحنه تئاتر در «فروشنده» تجلی می‌یابد و البته نگاه موشکافانه جنسی‌ای که در دیگر آثار فرهادی پیدایش نمی‌کنیم. «فروشنده» هرچند داستانی‌تر و فانتزی تر از آثار دیگر کارگردان است اما واقعی‌ترین فیلمی ست که او ساخته.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان