ماهان شبکه ایرانیان

نقش کوفیان در شکل گیری واقعه کربلا از منظر شعر فارسی و عربی

حادثهٔ عظیم عاشورا و هـرآنچه بـا ایـن واقعۀ دردناک تاریخی مرتبط است همواره در ادبیات، مورد توجه بوده است

نقش کوفیان در شکل گیری واقعه کربلا از منظر شعر فارسی و عربی

مقدمه

حادثهٔ عظیم عاشورا و هـرآنچه بـا ایـن واقعۀ دردناک تاریخی مرتبط است همواره در ادبیات، مورد توجه بوده است. حادثه ای که اگرچه در جامعه ای عربی اتفاق افتاد، اما عواطف و احـساسات مـلل و ادیـان گوناگون را برانگیخت و در ادبیات جوامع مختلف به ویژه نزد ایـرانیان و ادب فـارسی، جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داد. همین امر باعث شد این موضوع، در حیطهٔ پژوهش های مربوط به ادبیات تطبیقی جای گـیرد و یـکی از مـهم ترین و باارزش ترین مباحث آن را تشکیل دهد.

هرگاه سخن از واقعۀ کربلا به مـیان می آید، یکی از مسائلی که همواره دربارۀ آن بحث می شود و از آن به عنوان یکی از اصلی ترین دلایل شکل گیری این حادثه یاد مـی شود، مـسألۀ کـوفه و کوفیان است. در ادبیات عاشورایی نیز، همواره مردم کوفه مذمّت شده اند ویـژگی های مـنفی آن ها، از عوامل اصلی تقویت حکومت اموی و تنهایی و غربت اهل بیت پیامبر(ص) ذکر شده است.

در ادبیات فارسی، یـکی از دوره هایی کـه در آن، اندیشه های مذهبی در مدح و مرثیهٔ اهل بیت(علیهم السلام) جلوه می کند، دورۀ بازگشت ادبی است. شـاعران ایـن دوره، بـیش از دوره های پیش، به موضوعات مذهبی - که در رأس آن، رثای حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران ایشان اسـت - مـی پردازند.

امـا در ادبیات عرب، دوره ای که شاعران، بیش از پیش به این مقوله پرداختند، عصر عباسی بـود. ازآنـجاکه بعد از واقعۀ عاشورا، فضای اختناق توسط حکومت اموی حاکم شد، زمینه ای برای سـرودن شـعر عـاشورایی وجود نداشت. اما با روی کار آمدن عباسیان - با توجه به اینکه عباسیان ادعـای دوسـتی و خویشاوندی با اهل بیت و مخالفت با سیاست های امویان داشتند - این فرصت برای شاعران فـراهم آمـد تـا واقعۀ عظیم عاشورا و عوامل شکل دهندهٔ آن را به تصویر بکشند و به دفاع از قیام حسینی و مقابله بـا اسـلام یزیدی بپردازند.

در این مقاله به بررسی اشعار شاعران این دو دوره در ادبیات فارسی و عـربی، دربـارهٔ یـکی از مضامین مهم حوزهٔ عاشورایی، یعنی نقش کوفیان در شکل گیری واقعهٔ کربلا، می پردازیم. بدیهی است در این مـقاله، از شـاعرانی اسـتفاده شده است که در اشعار خود، به صورت قابل توجهی به مسألۀ کوفه ویـژگی های مـردم کوفه پرداخته اند.

1. سوالات اصلی

نگاه شاعران عصر عباسی و دورهٔ بازگشت ادبی در شعر خود، به کوفیان چـگونه بـوده است؟

شاعران این دو دورهٔ ادبی، چه ویژگی هایی از کوفیان را زمینه ساز واقعهٔ کربلا دانسته اند؟

وجوه اشـتراک وجـوه تمایز در شعر شاعران این دو دوره، در باب بـیان ویـژگی های کـوفیان کدام اند؟

2. پیشینهٔ پژوهش

بیشتر کتاب هایی که در آن مسألۀ کـوفه و کـوفیان مطرح شده است، در لابه لای پژوهش های عاشورایی، به این مبحث پرداخته اند، اما کتاب های مـستقلی کـه صرفاً دربارهٔ کوفه نوشته شده نـیز وجـود دارد که عـبارت اند از:

کـوفه و تـحولات تاریخی دوران امام علی و حسنین(علیهما السـلام)، فـاطمه حبیبی، 1389، تهران: برهان دانش.

در این کتاب ضمن بیان علل پیدایش کوفه، مـهم ترین وقـایع زمان خلافت حضرت علی (ع) و تحولاتی کـه بعد از انتقال مرکز خـلافت از مـدینه به کوفه رخ داد - یعنی خلافت و امـامت امـام حسن(ع) - تشریح می شود. حادثۀ ورود «مسلم بن عقیل» پس از مرگ معاویه و خلافت یزید و سرانجام مـبارزه بـا عوامل حکومت بنی امیه در کوفه بـه هـمراه جـریان حرکت امام حـسین(ع) از مـدینه به سوی عراق تـحلیل مـی شود.

جغرافیای تاریخی کوفه، لویی ماسینیون، ترجمه:عبدالرحیم قنوات، 1388، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

نویسنده در این کـتاب، از تـأسیس کوفه شروع می کند و سپس از راه ها، مـقبره ها، نـقشۀ اقتصادی شـهر، دارالامـاره، مـساجد کوفه، محله مشهور کـناسه، نجف و مزار امام علی(ع) سخن گفته است. آنچه به کار نویسنده اهمیت می بخشد، این اسـت کـه او علاوه بر مراجعه به متون و مـنابع مـکتوب، طـی دو سـفر بـه کوفه، از آثار بـاقی مانده در ایـن شهر بازدید کرده و در عراق به حفاری های باستان شناسی دست زده است.

اما مقاله هایی که درباره مسأله کوفه و مـردم ایـن شـهر، نوشته شده است عبارت اند از:

«کوفیان در عصر امام حـسین»، سـید حـسین فـاطمی، مـجله نـامه تاریخ پژوهان، شماره4، زمستان84

«وضعیت اجتماعی کوفه در آستانۀ قیام امام حسین»، سعید نجفی نژاد، فصلنامه تاریخ، شماره37، پاییز94

«نوع شناسی رفتار سیاسی مردم کوفه در آستانۀ قیام عاشورا»، سیمین قربان پور، مـجله تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، شماره4، پاییز90

«چشم اندازی به ساختار فرهنگی سیاسی کوفه در آستانۀ قیام عاشورا»، ابوالفضل هادی منش، مجله مبلغان، شماره99، دی و بهمن86

اما مقاله ای که در آن صرفاً به موضوع ویژگی های کـوفیان از مـنظر شعر پرداخته باشد، وجود ندارد.

3. روش پژوهش

در این مقاله، از مکتب آمریکایی (یکی از مکاتب حوزهٔ ادبیات تطبیقی) استفاده شده است. مکتب آمریکایی به دنبال ارتباط تاریخی نیست. ازنظر این مکتب، مـحقق نـباید به دنبال شرط تأثیر و تأثر باشد؛ به عبارت دیگر، این میدان، میدان تشخیص زیبایی است نه پژوهش های تاریخی برای یافتن مؤثر و متأثر. از این رو این مـقاله بـه بررسی مضامین شعری دورهٔ بـازگشت ادبـی و عصر عباسی، دربارهٔ ویژگی های کوفیان و نقش آن ها در شکل گیری حادثه کربلا پرداخته و در پرتو مکتب آمریکایی، به بررسی وجوه تشابه و تفاوت این دو پرداخته است (ر.ک. علوش، 1987: 93-96 و عـبود، 1999: 45-48).

4. ضـرورت و اهمیت پژوهش

همواره کـوفیان بـا صفات ناشی از ضعف روحی، در اذهان عمومی قرار گرفته اند که علل آن در پژوهش های تاریخی، بیان شده است. ازآنجاکه گسترهٔ فضای شعر عاشورایی، به قدری است که تمام زوایای این واقعهٔ عظیم تاریخ را در خـود جـای دهد، لازم به نظر می رسد که نگاه شاعران را دربارهٔ مسألۀ کوفه ویژگی های مردم کوفه و نقش آن ها در ایجاد حادثه کربلا بررسی شود تا بهتر بتوان دلیل منفی نگری به کوفیان را درک کرد.

5. دربارهٔ دورۀ بـازگشت ادبی

«بـازگشت ادبی» نهضتی بود که از نیمهٔ دوم قرن دوازدهم تا اوایل قرن چهاردهم هجری قمری، فضای ادبی ایران را تـحت تأثیر قرار داد. در اواخر دورهٔ صفوی، شاعران برای ادامهٔ فعالیت هنری خـود بـه هـندوستان رفتند و در کنار شاعران آن سرزمین، سبکی به نام «سبک هندی» پدید آوردند. به این ترتیب، رفته رفته شعر و ادبـیات از انـحصار دربار خارج شد و در میان مردم کوچه و بازار رواج یافت. اما پس از مدتی، نازک اندیشی، افراط در خـیال پردازی و اصـرار بـر صنعت گری های زبانی، سبک هندی را به سبکی گنگ و پیچیده تبدیل کرد و آن را از رونق انداخت. در برهه ای از زمان نـیز هنر، در حالت فترت و سستی قرار داشت؛ تا آنکه در دورهٔ آقامحمدخان قاجار، با بـرقراری آرامش نسبی در کشور و اجـتماع گـروهی از ادیبان و هنرمندان در نواحی مختلف به ویژه اصفهان، شیراز و خراسان، بار دیگر، انجمن های ادبی راه اندازی شد (زرین کوب،1373: 261). شاعران و نویسندگانی که در این انجمن ها رفت و آمد داشتند، از پیچیدگی و گنگی سبک هندی خسته بودند و تصمیم گـرفتند با نگاه به آثار شاعران بزرگ گذشته سبک آن ها را احیا کنند (خاتمی،1374: 207).

میرسیدعلی مشتاق اصفهانی، سیدمحمد شعله اصفهانی و میرزامحمد نصیرالدین اصفهانی از پایه گذاران اصلی این انجمن ها بودند. همچنین افرادی همچون آذر بیگدلی، هـاتف اصـفهانی، صباحی بیدگلی و صهبای قمی از دست پروردگان این گروه بودند (آرین پور، 1379: 1/13).

در زمان فتحعلی شاه قاجار، به دلیل فضای سیاسی و فرهنگی مناسب و قریحهٔ شاعری شخصِ شاه، این انجمن ها رونق بیشتری یافتند. از این رو، شاعرانی هـمچون مـجمر کاشانی، فتحعلی خان صبا و نشاط اصفهانی دور شاه جمع شدند و «انجمن خاقان» - که تخلّص شاه بود - را به راه انداختند. آن ها با تقلید از شاعران سبک های عراقی و خراسانی، به ابتذال و انحطاط سبک هندی پایـان دادنـد و به روش پیشینیان بازگشتند و نهضتی را پدید آوردند که بعدها نهضت «بازگشت ادبی» نامیده شد.

برخی از محققان، بازگشت ادبی را به دو دوره تقسیم می کنند: دورهٔ اول توجه به سبک عراقی و تقلید از شاعران مشهور ایـن سـبک و دورهـٔ دوم: توجه به سبک خـراسانی و تـقلید از شـاعران این سبک در کنار توجه به سبک عراقی (خاتمی،1374: 201). شاعرانی که مورد توجه سرایندگان نهضت بازگشت ادبی قرار گرفتند عبارت بودند از: رودکـی، فـرخی، انـوری، خاقانی، منوچهری، فردوسی، ناصرخسرو، نظامی، مولوی، سعدی و حـافظ (هـمان: 211).

اما بازگشت ادبی را نمی توان در زمرهٔ سبک های ادبی جای داد؛ چراکه تقریباً هیچ گونه نوآوری در آن به چشم نمی خورد و اساس این نـهضت بـر تـقلید بود. شاید کلام مهدی اخوان ثالث حق مطلب را بهتر ادا نـماید: «نهضت بازگشت، فقط مانند کودتایی بود برای ساقط کردن سلطنت انحصاری دودمان سبک هندی - که همه از آن به تـنگ آمـده بـودند - و ایجاد ملوک الطوایفی در شعر و ادب. با این تفاوت که هیچ چهرهٔ درخشان تر از چـهره های پیـش پیدا نکرد. سهل است که حتی مشتی آدم های دروغین به وجود آورد: سعدی دروغین، سنایی دروغین، مـنوچهری دروغـین و دیـگر و دیگران (اخوان ثالث، 1336: 660).

به گفتهٔ محمدرضا شفیعی کدکنی، این عصر، عصر مـدیحه های تـکراری اسـت و شاعران این دوران کاریکاتور شاعران قرون گذشته هستند (شفیعی کدکنی، 1380: 19). با وجود این، به سـبب دقـت فـراوان در شعر گذشتگان و روشن کردن نقاط قوت و ضعف این اشعار می توان گفت شاعران نهضت بـازگشت نـخستین سبک شناسان زبان فارسی بودند و به نوعی این دوره، پایه گذاری نقد ادبی در دوران مـعاصر بـوده اسـت که این خدمت آنان به ادبیات فارسی قابل ستایش است.

همچنین در میان اشعار شـاعران عـصر بازگشت، باورها و اندیشه هایی همچون باورهای مذهبیِ منعکس شده در مدح و مرثیه ائمه اطهار (عـلیهم السلام) دیـده مـی شود که در سده های گذشته و در شعر متقدّمان یا سابقه نداشته و یا نادر است (مؤتمن، 1372: 183). اشعار عاشورایی شـاعرانی هـمچون صباحی بیدگلی، وصال شیرازی، سروش اصفهانی، وقار شیرازی، محمود خان صبا و ادیـب المـمالک فـراهانی، که نمونه هایی از آن ذکر خواهد شد، گویای این مسأله هست.

6. شعر عاشورایی در عصر عباسی

عظمت و جـاودانگی امـام حـسین (ع) و نهضتی که بنیان نهاد، همچنین تأثیراتی که واقعهٔ عاشورا در فکر و احساس بـشریّت ایـجاد کرد، شاعران عصر عباسی را بر آن داشت تا به بازتاب این مهم در ادبیات این دوره - با زنده نـگه داشتن ایـن الگوهای قهرمانی و حماسهٔ بی نظیرشان - اهتمام نمایند. عاشورایی سرایان عصر عباسی با بـیان مـصائب حسین(ع) و حمایت از قیام حضرت، دلاورانه وارد عرصۀ شـعر و ادبـ شـدند. سید اسماعیل حمیری، دعبل خزاعی، منصور نـمری، عـبدی کوفی و ده ها شاعر دیگر کوشیدند این مشعل را فروزان تر کنند.

عصر عباسی دوم نیز کـه بـه دوران شکوفایی شعر و ادب شهرت دارد، تعدادی از بـهترین شـاعران حسینی را در خـود پرورانـده اسـت. در این عصر، که شامل قرن چـهارم تـا ششم است، چهره هایی مانند صنوبری، کشاجم، ابوفراس، ابن هانی، شریف رضی، مـهیار دیـلمی و... درخشیدند و آثار ماندگاری از خود به جای گـذاشتند. البته رثا در عصر عـباسی دوم مـتحول شد و به شعر گریه و نـاله و خـالی از روح مبارزه طلبی و مقاومت خونخواهی تبدیل شد که البته باید شعر کسانی همچون شـریف رضـی را از این گروه، مستثنی کرد (شـمس الدیـن، 2008: 240).

از رایـج ترین ویژگی های شعر عـاشورایی در دورۀ عـباسی، رثا و نوحه سرایی است. انـدیشۀ رسـتگاری و نجات در آخرت، یکی دیگر از ویژگی های شعر رثای حسینی در این دوره است که نمونهٔ آن در شعر صـنوبری دیـده می شود (شبّر، 1988: 2/30). همچنین قرن دوم هجری آغـاز شـکل گیری موضوع انـتقام و خـون خواهی مـهدی موعود(عج) و تبدیل شدن آن بـه عنصری اساسی در شعر رثای حسینی بوده است، که نمونهٔ آن در شعر دعبل خزاعی مشهود اسـت (الدجـیلی، 1989: 143). شعر برخی از شاعران نیز لبریز از خـشم و نـفرت از امـویان و کـینه تـوزی از عباسیان است کـه نـمونهٔ آن، شعر منصور نمری است. (دیوان منصور النمری، 1981: 119).

7. کوفیان در کلام بزرگان

پیش از اینکه بخواهیم ویژگی های کوفیان و تـأثیر آنـ ها را در بـه وجودآمدن واقعهٔ کربلا از منظر شعر بررسی کنیم، نـگاه بـزرگان بـه ویژه ائمـۀ اطـهار(عـلیهم السلام) را به کوفیان ازنظر می گذرانیم. آنچه از بررسی سخنان بزرگان دیده می شود، این است که اگرچه در برخی متون حدیثی و تاریخی، ستایش کوفیان به چشم می خورد اما غالباً کـوفیان با ویژگی های منفی همچون دنیاگرایی و سستی در جهاد و راسخ نبودن در عقیده و... یاد شده اند. آنجا که کوفیان به دلیل خستگی، در مقابل غارت ها و شبیخون های شامیان به مناطق مختلف قلمرو حکومت علی(ع) سستی کـردند و هـمین امر، باعث توبیخ و شکوهٔ حضرت علی(ع) از آنان شد که فرمود: «کأنّی أنظر إلیکم تَکُشُّونَ کشِیشَ الضُبابِ لا تأخذونَ حَقّاً وَ لَاتَمنَعُونَ ضَیماً»؛ شما را همچون کفتارها و سوسمارهایی می بینم که هنگام احساس خـطر بـه لانه های خود می خزند (نهج البلاغه، خطبه 123).

امام حسین(ع) دنیاداری و دنیاطلبی را وجه غالب گرایش مردم عصر خود، به ویژه کوفیان، معرفی می کنند: «النّاسُ عَبیدُ الدّنیا و الدّیـنُ لَعـِقٌ عَلَی ألسِنَتِهِم، یحُوطونَهُ مَا درَّت مـَعائشُهُم فـَإذا مُحِّصوا بِالبلاء قَلَّ الدیّانون» (قمی، 1374: 219)؛ مردم بندگان دنیایند و دین، تنها بر زبان آن ها جاری است، تا زمانی که معیشت آن ها برقرار باشد، دین دارنـد امـا هرگاه در امتحان افتند، دیـن داران انـدک خواهند بود.

کوفیان، مردمانی هستند که امام صادق(ع) دربارهٔ آن ها فرمود: «وَ قَد تَوازَرَ عَلَیه مَن غَرَّتهُ الدنیا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالأرذَلِ الأدنی وَ شَرَی آخِرَتَه بالثَّمَنِ الأوکسِ و تَغَطرَسَ و تَرَدّی فِی هَواه...» (طـوسی، 1376: 126). بـر ضدّ ایشان (امام حسین(ع) کسانی همدست شدند که دنیا آنان را فریفت و بهرهٔ خود را به قیمتی ناچیز و پست معامله کردند و آخرتشان را به بهای ناچیز فروختند و تکبر و گردن فرازی کردند و اسیر هوای نفس خـود شـدند.

در مطالعهٔ تـاریخ کوفه به عباراتی از شخصیت های بزرگ برمی خوریم که کوفیان را مردمانی فریبکار توصیف می کنند. عبدالله بن عباس در گفتگو بـا امام حسین (ع) از روی خیرخواهی می گوید: «إنّ أهل العراق قومٌ غُدُر فلا تـَقَربنّهم» (طـبری، 1357: 383). عـراقیان (اهل کوفه و بصره) گروهی فریبکارند، پس مبادا به آن ها نزدیک شوی. مسلم بن عقیل نیز گرفتار همین خـوی کـوفیان شد و در گفتگو با طوعه (زن با ایمانی که به مسلم پناه داد) گفت: «أنا مـسلم بـن عـقیل کذبنی هولاء القوم و غرّونی» (طبری،1357: 371).

از ویژگی های دیگر کوفیان، قابلیت تحریک پذیری سریع، عدم عاقبت اندیشی، تصمیم گیری آنـی و پشیمانی فوری از آن، ترس از تهدیدات گروه یا جناح مخالف و داشتن روحیهٔ متغیر بـود. تاریخ نشان می دهد آنـچه در ایـن سرزمین به کار مردم نمی آمد سخنی بود که از واقع بینی و خیرخواهی برخیزد و آنچه را به جان می خریدند و فوراً منتقل می کردند، گفتاری بود که عاطفه و احساس را تحریک کند و گویندهٔ آن با هیجان و حرارت بیشتر، آن سـخنان را ادا کند. اینکه در پسِ آن سخنان چه هدف و غرضی نهفته باشد برای شنونده مطرح نبود (حبیبی،1389: 336). صعصعه بن صوحان دربارۀ مردم کوفه به معاویه چنین گفت:

کوفه قبهٔ اسلام و جای بزرگان است امـا در آنـجا اوباشی هستند که نمی گذارند مردم از بزرگان خود اطاعت کنند و این صفت مردم ظاهر دوست است (افتخاریان، 1343: 95).

8. ویژگی های کوفیان و نقش آن ها در شکل گیری واقعۀ کربلا از منظر شعر فارسی و عربی

اکنون به بـررسی وجـوه تشابه و تفاوت شعر فارسی دورۀ بازگشت و شعر عربی عصر عباسی دربارهٔ ویژگی های کوفیان و نقش آن ها درواقعهٔ کربلا می پردازیم تا مضامین مشترک و جلوه های تمایز شاعران فارسی زبان و عرب زبان را، در این مقوله دریابیم.

8-1. هـمانندی ها

شـاعران عصر عباسی و دورهٔ بازگشت ادبی، همواره در اشعار خود به مذمّت اهل کوفه پرداخته اند و با صفات رذیله از آن ها یاد کرده اند. درواقع می توان گفت وجه اشتراک شاعران این دو دوره، در بیان صفات ویـژگی های کـوفیان اسـت. شاعران این دو دوره، کوفیان را از عوامل اصـلی شـکل گیری واقـعه عاشورا و شهادت امام حسین(ع) می دانند و با ذمّ ویژگی های کوفیان، درواقع به ذمّ تفکر اموی و عثمانی و دفاع از تفکر حسینی و عاشورایی می پردازند. ایـن ویـژگی ها عـبارت اند از:

8-1-1. دنیاگرایی و عافیت طلبی

اولین و مهم ترین خصلتی که در اشعار شـاعران بـه آن پرداخته شده و می توان گفت زمینه ساز ویژگی های منفی دیگر نیز بوده است، دنیاگرایی و عافیت طلبی کوفیان هست. وصال شیرازی، ایـن ویـژگی کـوفیان را به زیبایی در شعر خود جلوه گر می کند و با تشبیه امام حـسین(ع) به سلیمان نبی(ع) بیان می دارد که کوفیان، برای رسیدن به ثروت دنیا، امام خود را به شهادت رساندند:

 

ایـن غـیرتم کـُشد که سلیمان عهد را

آن دیوسیرتان پیِ تخت و نگین کُشند

 

(یزدی، 1394: 58)

ابوفراس حـمدانی (شـاعر عصر عباسی) پیروی از هوای نفس را - که نمونهٔ بارز دنیاطلبی است - عامل اصلی عاقبت به شرّی کـوفیان مـی داند:

 

تـبّاً لِقومٍ تابعوا أهواءَهم

فیما یَسوءُهم غداً عقباه

 

(الحمدانی، 1420: 347)

ترجمه: مرده باد قـومی کـه پیـرو هوای نفس خود شدند که عاقبت سوء آن، فردا گریبان گیرشان شود.

اما نمونهٔ بـارز ایـن دنـیاگرایی و عافیت طلبی در شخصیت عمر بن سعد (از اشراف کوفه) دیده می شود که به طمع حکومت ری، فـرماندهی سـپاه یزید را پذیرفت و در مقابل امام حسین (ع) صف آرایی کرد. صباحی بیدگلی این گونه بیان می دارد کـه عـمربن سعد بـرای رسیدن به ری، اولاد پیامبر(ص) را از سرزمینشان جدا کرد و درواقع سرزمین نبوی را به خاطر رسیدن به مـُلک ری، ویران ساخت:

 

یثرب به باد رفت به تعمیر خاک شام

بطحا خراب شـد بـه تـمنّای مُلک ری

 

(صباحی بیدگلی، 1392: 305)

شریف مرتضی - ملقب به سید مرتضی - با لحن تند و نفرین آمیز، اشـاره مـی کند که عمربن سعد به خاطر یک امر دنیایی و بی ارزش، پیامبر خدا و امام خـود را - و درواقـع آخـرت خود را - فروخت:

 

وَیحَ «ابنِ سعدٍ عُمَرٍ» إنَّهُ

بَاعَ رسول الله بِالنَّزرِ

 

(مرتضی، 1417: 2/129)

ترجمه: وای بر عمر بـن سـعد، کـه چقدر ارزان، رسول خدا(ص) را فروخت.

8-1-2. بی وفایی و بی حیایی

در عامهٔ مردم، نام کوفی جماعت با بـی وفایی و خـُلف وعده عجین شده است. جماعتی که یک روز، نامه پشت نامه می نویسند و با شور و اشتیاق از امامشان دعـوت مـی کنند و روز دیگر در مقابل امامشان می ایستند. مردمی که صف به صف گرد مسلم بـن عـقیل حلقه می زنند و بعد از گذشت چند ساعت، مـسلم را تـنها و بـی پناه رها می کنند و به پیمان خود پشت مـی کنند. مـهیار دیلمی، دست روی این روحیهٔ عجیب کوفیان می گذارد و آن ها را مورد عتاب قرار مـی دهد:

 

بـِکُلِّ یدٍ أمس قد بایعته

و سـاقت له الیـوم أیدی الحـتوف

 

(دیـلمی، 1344: 262)

تـرجمه: با آن دستی که دیروز بیعت سـپردند، امـروز هیولای مرگ را به سویش راندند.

سروش اصفهانی در ترکیب بند خود، ماجرای صحبت های مـحمدحنفیه بـا امام حسین(ع) را، پیش از حرکت به سـمت کوفه، به نظم درآورده اسـت کـه یک بیت از آن چنین است:

 

بـر عـهد کوفیان نتوان داشت اعتماد

دوری ز بارگاه رسول امین مکُن

 

(محجوب، 1340: 2/737)

ادیب الممالک فراهانی نـیز بـی وفایی کوفیان را در ماجرای مسلم بن عـقیل بـه تـصویر می کشد؛ جایی کـه در هـنگام اقامهٔ نماز، همه از پشـت سـرِ مسلم پراکنده شدند و او در کوفه حیران و سرگردان ماند:

 

از صدهزار تن که ستادند در پی اش

یک تـن نـمانده بود چو فارغ شد از نماز

 

دیـد آن کـسان که لاف هـواداری اش زدنـد

دارنـد این زمان ز ملاقاتش احـتراز

 

و آنان که دامنش بگرفتند با دو دست

سازند دست کین به گریبان او دراز

 

(فراهانی، 1354: 568)

سید مرتضی ایـن چنین بـیان می کند که این قوم، وقتی از یـک سـو سـپاه عـظیم و قـدرتمند شام را دیدند و از سـوی دیـگر، بوی سکه های عبیدالله بن زیاد به مشام آن ها رسید و تهدیدها و تطمیع های او را دیدند و احساس قدرت کردند، بـر عـهد و پیـمان خود پشت کردند و جفا را بر وفا تـرجیح دادنـد:

 

سـَالموا عـَجزاً فـَلَمَّا

قـَدَرُوا شَنُّوا الحروبا

 

(مرتضی، 1417: 58)

ترجمه: هنگامی که ناتوان بودند از درِ صلح وارد شدند وقتی قدرتمند شدند اعلام جنگ کردند.

8-1-3. کینه توزی

تشیّع در کوفه یکنواخت نبود. جمعیت اندکی از آن ها تشیّعِ اعتقادی داشـتند و تشیّع اکثریت کوفیان، تشیّع سیاسی بود که می توانست براثر حوادث سیاسی و فشار و تهدید و تطمیع، از بین برود. کاری که معاویه با سیاست های خود انجام داد و تفکر عثمانی و اموی را حاکم کرد (هدایت پناه، 1389: 41). در دورهـٔ حـکومت معاویه، هواداران امویان قوی ترین گروه اجتماعی در کوفه بودند (پیشوایی، 1389: 578). این گروه به دنبال شدت گرفتن نامه های کوفیان به امام حسین(ع) در فهرست نامه نگاران قرار گرفتند (مفید، 1413: 38).

تفکر اموی، از حقد و کینه نـسبت بـه آل علی(علیهم السلام) سرشار، و همواره به دنبال انتقام بدر و خیبر بود. جنگ هایی که دلاوری های علی(ع) و شکست و سرافکندگی آل ابوسفیان را در پی داشت. کربلا، فرصتی طلایی برای بـروز کـینهٔ امویان و انتقام آن ها از اهل بیت(ع) بـود.

مـحمود خان صبا جلوهٔ این کینه را در آتش زدن خیمه ها، بیان می دارد:

 

چون اهل کوفه دامن کین بر میان زدند

دامن بر آتش غم خلق جـهان زدنـد

 

در خیمه اش به کینه زدنـد آتـشی چنان

کز او شرر به خرمن هفت آسمان زدند

 

(آذر، 1388: 327)

در شعر شاعران عرب زبان عصر عباسی نیز، به این مسأله اشاره شده است. سید مرتضی این کینه ها را چنین توصیف می کند:

 

و ضغن شغافٍ هـبَّ بـعد رقاده

و أفئدة ملأی یفضنَ ذحولا

 

(مرتضی، 1417: 3/52)

ترجمه: کینه های دیرینی که از خواب طولانی بیدار شد و دل هایی که در تلاطمِ انتقام به جوش آمد.

البته او در ابیات دیگری، به زیبایی به خیال باطل ایـن گـروه اشاره مـی کند و بیان می دارد که هرگز آن ها توانایی خاموش کردنِ نور اسلام را نخواهند داشت:

 

وَ أخذتُم عمّا جَری یومَ بـدرٍ

وَ حنینٍ فیما تخالون ثارا

 

حاشَ لله ما قطعتم فتیلاً

لا ولا صرتُمُ بذاک مـَصارا

 

إنَّ نـورَ الإسلام ثاو ما اسطا

عَ رجالٌ أن یکسفوا الأنوارا

 

(همان: 22)

ترجمه: پیش خودتان خیال می کنید انتقام بدر و حـنین را گـرفته اید!... هرگز چنین نکرده اید و به این آرزو نرسیده اید! هرگز شما پیروز نخواهید شد. این هـمان نـور اسـلام است که علی رغم تلاش گروهی که می خواهند آن را از بین ببرند، باقی و جاویدان است.

8-1-4. فاصله بین نـظر و عمل

فاصله بین نظر و عمل، مسأله ای امروزی است که باید به بررسی آن پرداخـت. در ساحت نظر ممکن اسـت نـظریه های زیادی وجود داشته باشد اما کدام یک از آن ها ضمانت اجرایی دارد؟

مصداق عینی این مسأله، رفتار کوفیان در حادثهٔ عاشورا بود. مردمی که در سخن، با امام بودند اما به وقت عمل، ریزه خوار سفرهٔ یـزیدیان شدند. مردمی که به نبوت رسول اکرم(ص)، ایمان راسخ داشتند اما نوادهٔ ایشان را به مسلخ کشیدند. صباحی بیدگلی این نکته را به روش استفهام انکاری از زبان امام حسین(ع) بیان می کند:

 

ما را کـُشند و یـاد کنند از نبی، مگر

از امّت نبی نبوَد عترت نبی؟

 

(صباحی بیدگلی، 1392: 306)

وقار شیرازی نیز این چنین به اسلام آن ها طعنه می زند و مسلمان بودن این گروه را زیر سؤال می برد، زیرا مسلمانی به زبان نـیست بـلکه در عرصهٔ عمل، مسلمان از نامسلمان متمایز می شود:

 

اسلام بین که طوف حرم می کنند و تیغ

بر صاحب مقام و به رکن و حرم زنند

 

(آذر، 1388: 315)

اما نکته جالب و قابل تأمل اینکه آن ها شناخت کـامل از حـسین(ع) داشتند و محبت او را در دل داشتند و حق و باطل را می شناختند اما در صحنهٔ عمل، نه تنها سکوت نکردند بلکه روبروی امام، صف کشیدند. این فاصله بین عقیده و عمل در کوفیان را وصال شیرازی چنین بیان می دارد:

 

بـه نـامه یـار حسین و به کرده جفت یـزید

هـمه بـه مکر و دَغَل جفت و از مروّت، طاق

 

(شیرازی، بی تا: 299)

شریف رضی در قصیدۀ معروف خود که به ألِفیه مشهور است، چنین آورده است:

 

قـتلوه بـعد عـلمٍ منهم

إنّه خامس أصحاب الکساء

 

(رضی، 1406: 1/45)

ترجمه: او (امـام حـسین) را کشتند درحالی که می دانستند که پنجمین نور آل عباست.

8-1-5. حرمت ناشناسی

درحالی که فقط پنجاه سال از رحلت پیامبر اکرم(ص) می گذشت و عده ای از کـوفیانِ حـاضر در کـربلا، در زمان پیامبر حضور داشتند و در رکاب ایشان بودند، اما سخت ترین مـصائب را بر اهل بیت ایشان وارد کردند. صباحی بیدگلی تعجب خود را از این موضوع بیان می کند و چنین می سراید:

 

حقّ نبی چگونه فـراموش شـد چنین؟

نـگذشته است این قدر از رحلت نبی

 

یارب تو آگهی که رعایت کسی نـکرد

در حـق اهل بیت نبی، حرمت نبی

 

(صباحی بیدگلی، 1392: 306)

با اینکه می دانستند این شخص پیامبر(ص) بود که آن ها و خـویشان آنـ ها را از جـاهلیت نجات داد و به صحنهٔ ایمان و اعتقاد به خدا کشاند اما اجر رسالت پیـامبر، کـُشتن عـزیزترین فرزند او شد.

علی بن احمد جرجانی در همین رابطه، از قول پیامبر(ص) چنین آورده است:

 

ألم أجرکم وَ أنـتم فـی ضـَلالَتِکُم

عَلَی شَفاحفرة مِن حَرِّ نیرانِ

 

ألم أؤلّف قلوباً منکم فرقاً

مثارة بینَ أحقادٍ وَ أضغانِ

 

(شبّر، 1409: 2/130)

تـرجمه: آیـا شما را هدایت نکردم درحالی که در گمراهی بودید و در حفره های آتش جا داشتید؟ آیا بین قلب هایتان الفـت ایـجاد نـکردم درحالی که فرقه فرقه و پر از حقد و کینه بودید؟

سید مرتضی نیز با نگاهی مشابه، خطاب به امـت گـمراه و قدرنشناس چنین می گوید:

 

وَ مَن أعَزّکُم بعدَ الخمولِ و مَن

أدناکُمُ مِن أمانٍ بعدَ تبعیدِ؟

 

لولاهـُمُ کـنتم لَحـماً لمُزدَرِدٍ

أو خُلَّـةً لِقصیر الباع مَعضُودِ

 

(مرتضی، 1417: 404)

ترجمه: وقتی سست شدید، چه کسی عزتتان داد وقتی از هـم دور شـدید چه کسی شما را به هم نزدیک کرد؟ اگر آن ها (پیامبر و اهل بیت) نبودند، خـوراک خـورندگان و هـم نشین ضعیفان و بی اراده ها بودید.

وصال شیرازی نیز قدرنشناسی کوفیان را مورد عتاب قرار می دهد و چنین بیان مـی کند:

 

کـسی کـآرد ز حق پیغام، بهر امّت گمره

زِ امّت کِی بُوَد فرزند کُشتن، مزد پیغامش؟

 

(آذر، 1388: 226)

8-1-6. نـفاق و دورویـی

ویژگی دیگر کوفیان که البته شامل همه نمی شد، بلکه سران، نقشه پردازان و عدۀ خاصی از آن ها را در بر مـی گرفت، نـفاق بود که بسیار قابل توجه است. نفاق، یکی از خطراتی است که در هـر زمـانی می تواند جامعه را دچار بحران کند.

در جریان رویـارویی بـا امـام حسین(ع)، عده ای از مردم را به نام دین بـه کـربلا کشانده بودند. عمربن سعد لشکر خود را «خیل الله» می نامید (مفید، 1387: 162). آن ها مصداق «الله اکبر» را کشتند و «الله اکبر» گـفتند که این همان نتیجهٔ نـفاق آگـاهانه و عالمانۀ سـران، و دنـباله روی نـاآگاهانه و جاهلانۀ عوام بود.

مهیار دیلمی (شـاعر عـرب عصر عباسی) با استخدام صنعت استعاره، از نفاق کوفیان می گوید:

 

فطاروا له حاملین النـفاق

بـأجنحـةٍ غشّها فی الحفیف

 

(دیلمی، بی تا: 2/262)

تـرجمه: با بال نفاق بـه سـویش پرواز کردند که زیر آن بال ها مـکر و حـیله نهفته بود.

محمود خان صبا، نهادینه شدن نفاق در وجود سران کوفی و جلوهٔ بـیرونی آن را چـنین بیان می کند:

 

بود از نفاق چـون که سـرشت و نـهادشان

گفتی که نـیست نـام پیمبر به یادشان

 

(آذر، 1388: 327)

و دعـبل خـزاعی (شاعر ولایی عصر عباسی) نمایان ترین جلوهٔ نفاق، یعنی ظاهرسازی را به تصویر می کشد:

 

لقد لایـنوه فـی المقال و اضمروا

قلوباً علی الأحقاد مـنطویات

 

(الدجـیلی، 1989م: 142)

ترجمه: در گـفتگو بـا او نـرمی کردند و عداوت را در دل هایی که کـینه در آن ها پیچیده بود، پنهان داشتند.

8-2. ناهمانندی ها

در این بخش، به بررسی ناهمانندی های شاعران عرب عصر عـباسی و شـاعران فارسی زبان دوره بازگشت ادبی، در باب ویژگی های کـوفیان و نـقش آنـ ها در بـروز واقـعهٔ کربلا می پردازیم:

8-2-1. فـارسی زبانان دورهٔ بازگشت، بیش از شاعران عصر عباسی از آرایه ها و صنایع ادبی همچون استعاره، مراعات نظیر، ایهام، جناس و... استفاده کـرده اند کـه ایـن مسأله در اشعار وصال شیرازی بیش از سایر شـاعران فـارسی مـشهود اسـت.

وی در بـیان کـینه توزی کوفیان - که آغازش در کوفه و ماجرای شهادت مسلم بن عقیل به تصویر کشیده شد - با استفاده از صنعت ایهام تناسب، چنین بیان می دارد که برای انتقام از خون کافر، خـون مسلم را ریختند که همان طور که مشخص است، در اینجا منظور از مسلم، هم شخص مسلم بن عقیل است و هم به معنای مسلمان است:

 

بهای خون کافر، خون مسلم شد شگفتی بین

جـراحت های نـاسور اُحُد در کوفه مرهم شد

 

(آذر، 1388: 225)

او در جای دیگر، چقدر ظریف به این نکته اشاره می کند که وفای کوفیان، بیش از جفای بنی امیه، جان اهل بیت پیامبر را سوزاند؛ زیرا حقد و کینهٔ بنی امیه بارز و مـشهود بـود اما کوفیانی که ابتدا دست یاری برابر امام حسین(ع) دراز کرده بودند، به ناگاه عهد خود را شکستند و بزرگ ترین درد را بر اهل بیت وارد کردند:

 

زینب ز دلنوازیِ ایـشان جـگر گداخت

دردی که از جفا نکشید، از وفـا کـشید

 

(همان: 260)

در این بیت، وصال از جناس ناقص استفاده می کند. شاعر با اینکه می تواند در اینجا به جای «جفا» از واژه هایی همچون «ستم» یا «بلا» استفاده کند اما واژهای را بـه کار می برد که بـتواند مـنظور خود را از طریق هم نشینی کلمات و قرابت موسیقایی این دواژه بیان کند.

در بیت دیگری، وصال شیرازی با استفاده از مراعات نظیری که در دواژهٔ «آب» و «نان» وجود دارد به دنیاطلبی شخصیت عمر بن سعد می پردازد:

 

آب فـرات بـست بر اولاد مصطفی

از بهرِ نان ری، پسر سعد شوم بخت

 

(همان: 242)

محمود خان صبا نیز شمشیر کوفیان را به داس تشبیه می کند که گل های باغ رسالت را چیده است:

 

از داس کوفیانِ جفاپیشه شد تهی

بـاغ نـبی ز لاله و شمشاد و یـاسمین

 

(همان: 326)

8-2-2. از دیگر تفاوت ها این است که در اشعار شاعران عرب، تعابیری دیده می شود که دارای بار معنایی منحصربه فردی هـستند؛ به عبارت دیگر از واژه هایی استفاده شده است که به شعر و مقصود شاعر، عـمق بـخشیده اسـت و فهم آن را نیازمند دقت نظر بیشتری کرده است و مشخص است که شاعر در بیان این تعابیر، هدفی را دنبال کـرده و بـه کلمه کلمهٔ شعر خود دقت داشته است. برای فهم دقیق این مطلب، نـمونه هایی را ذکـر مـی کنیم.

سید مرتضی در باب بی وفایی و بدعهدی کوفیان چنین آورده است:

 

أمن بعد أن أعطیتموه عهودکم

خفافاً إلی تلک العـهود عجولا

 

رجعتم عن القصد المبین تناکصاً

و حُلتم عن الحق المنیر حؤولا

 

(مرتضی، 1417: 3/52)

تـرجمه: پیمان خود را استوار کـردید امـا پس از آن، به عهد خود پشت نمودید و از راه حق، کناره گرفتید.

در بیت دوم، از پیمان بستن با امام، با تعبیر «قصد مبین» یاد شده است. گویا سید مرتضی، امام حسین(ع) و بیعت با او را همچون راه روشن و خورشید تـابانی می داند که « تناکُص» یا روی گرداندن از او، آسیبی به این خورشید وارد نمی کند، بلکه ضرر و زیان آن را، خودِ روی گردانان (کوفیان) می بینند. شاعر در اینجا در عینِ اینکه از بی وفایی کوفیان می گوید، می خواهد مقام و مرتبت امام را نیز بیان کـند.

عـلی بن حمّاد عبدی اشاره به نامه نگاری کوفیان به امام دارد و بیان می دارد که در آن نامه ها حقد و کینهٔ خود را پنهان داشتند:

 

فقد کانوا خداعاً کاتبوه

بکتبٍ شرحها عجب عجیب

 

ولکن أضمروا بغضاً و حـقداً

ضـغائن فی الصدور لها لهیب

 

(شبّر، 1409: 195)

ترجمه: با خدعه و نیرنگ، نامه نوشتند اما آتش بغض و کینه ای را که در سینه داشتند پنهان کردند.

با دقت نظر در کلمات به کاررفته در بیت دوم، مشاهده می شود کـه شـاعر از سه واژهٔ «بغض» و «حِقد» و «ضغائن» (جمعِ ضغینـة) استفاده کرده است که با وجود اینکه هر سه واژه، معنای واحدی دارند اما داری قلّت و شدّت هستند. بغض، یک امر نفسانی و درونی اسـت کـه انـجام کار دشمنانه، شرط آن نیست (مـصطفوی،1388: 331)؛ یـعنی مـمکن است فردی نسبت به فرد دیگر در درون، بغض و کینه داشته باشد اما درصدد ضربه زدن به آن فرد نباشد. حقد، به کینه ای گـفته مـی شود کـه فرد، منتظر فرصتی برای انتقام باشد. ضغائن نـیز بـه معنای کینه های ریشه دار و عمیق است (حسن زیات و دیگران، 1383: 541). گویا شاعر با به کارگیری انواع کلماتی که بر معنای کینه دلالت مـی کند، مـی خواهد شـدت کینهٔ این گروه، نسبت به امام(ع) را به تصویر بکشد. درواقـع تعدّد واژگان برای بیان یک معنای واحد، نشان دهندهٔ قوّت وجود آن معنا شده است.

شریف رضی نیز در قصیده مـعروف خـود کـه به ألِفیه مشهور است، چنین آورده است:

 

حَمَلوا رأساً یصلّون علی

جـدِّهِ الأکـرم طوعاً و إبا

 

(رضی، 1406: 1/46)

ترجمه: سری را به نیزه زدند که - چه با اشتیاق چه با اکراه - بـر جـدش صـلوات می فرستادند.

در این بیت، سید رضی به نکتهٔ قابل تأملی اشاره می کند. او بـا بـه کـار بردن قید «طوعاً و إبا» می خواهد بگوید اگرچه این ها امّت پیامبر بودند اما برخی از ایـنان از هـمان ابـتدا، گمراه بودند و با اکراه و اجبار، اسلام را پذیرفتند واقعۀ کربلا موجب شد این گروه چـهرهٔ واقـعی خود را نشان دهند.

8-2-3. شاعران عصر عباسی با زبانی تند و صریح از رذایل کوفیان سـروده اند؛ درحـالی که شـاعران دورهٔ بازگشت، بیشتر با تعریض و کنایه سخن گفته اند و چه بسا زبان تعریض و بیان کنایی، تـأثیرگذارتر و دل چـسب تر باشد.

به عنوان نمونه، علی بن احمد جرجانی دربارۀ روز محشر و خطاب رسول الله(ص) به ظالمان امـوی چـنین بـا زبان تند و صریح می سراید:

 

یَقُولُ یا أمـة حَفَّ الضلال بها

فاستَبدَلَت لِلعَمی کُفراً بِإیمان

 

(شـبّر، 1409: 2/130)

تـرجمه: (پیامبر) می گوید: ای امتی که دور گمراهی و ضلالت جمع شدید و از سرِ کوری و نابینایی، کـفر را بـه ایـمان بدل کردید.

اما صباحی بیدگلی با کنایه و تعریض اشاره دارد به اینکه کوفیانی که دم از وفا مـی زدند، آنـ قدر بـی حیا شدند که از کردهٔ خود پشیمان نبودند و حتی هنوز هم دم از دین و دیـانت مـی زدند:

 

با این جفا نی اند پشیمان، وفا نگر

با این خطا زنند دم از دین، حیا ببین

 

(صباحی بـیدگلی، 1392: 310)

مـحمود خان صبا نیز با چنین بیانی به نمک نشناسی و حرمت شکنی کوفیان اشاره دارد و مـی گوید:

 

دادنـد اجر و مزد نبی را به تیغ تیز

کـردند خـوش تـلافی احسان مصطفی

 

(آذر، 1388: 328)

مشاهده می شود که شاعر، بـا بـیان طعنه آمیز و کنایی به حرمت نشناسی کوفیان اشاره دارد و با این مضمون که «چقدر خـوب نـیکی پیامبر را جواب دادند» به تـعریض دربـارۀ رفتار کـوفیان سـخن مـی گوید.

نتیجه گیری

شاعران عصر عباسی و دورهٔ بـازگشت ادبـی، همواره در اشعار خود به مذمّت اهل کوفه پرداخته اند و با صفات رذیله و تـعابیر طـعنه آمیز از آن ها یاد کرده اند. آن ها کوفیان را مـردمی دنیاپرست، سست پیمان و فریبکار مـعرفی کـرده اند و از نفاق این گروه و کینه توزی ها و بـی وفایی های آنـ ها سروده اند.

از وجوه مشترک شعر دو دورهٔ عباسی و بازگشت ادبی، آن است که هر دو، کوفیان را از عـوامل اصـلی شکل گیری واقعۀ عاشورا و شهادت امـام حـسین(ع) مـی دانند. شاعران هر دو دوره، بـا ذمـّ ویژگی های کوفیان، درواقع بـه ذمـّ تفکر اموی و عثمانی و دفاع از تفکر حسینی و عاشورایی پرداختند.

از تفاوت های شعر این دو دوره نیز مـی توان بـه این نکته اشاره کرد که فـارسی زبانان دورهـٔ بازگشت، بـیش از شـاعران عـصر عباسی از آرایه ها و صنایع ادبـی همچون استعاره، مراعات نظیر، ایهام و... استفاده کرده اند.

از دیگر تفاوت ها این است که در اشعار شاعران عـرب، تـعابیر خاصی دیده می شود و مشخص است کـه آنـ ها در بـیان ایـن تـعابیر، هدفی را دنبال کـرده اند و بـه کلمه کلمهٔ شعر خود دقت داشته اند.

عرب زبانان عصر عباسی با زبانی تند و صریح از رذایل کوفیان سـروده اند؛ درحـالی که شـاعران دورهٔ بازگشت، بیشتر با تعریض و کنایه سـخن گـفته اند و البـته چـه بسا زبـان تـعریض و بیان طعنه آمیز، تأثیرگذارتر و دل چسب تر باشد.

منابع:

- قرآن کریم؛

- نهج البلاغه؛

- آذر، اسماعیل. (1388 ش). شکوه عشق (تاریخ و شعر عاشورا)، تهران: نشر سخن؛

- آرین پور، یحیی. (1379ش). از صبا تا نیما، تهران: انتشارات زوّار، چاپ7؛

- اخـوان ثالث، مهدی. (1336 ش). «نیما مردی بود مردستان»، مجلهٔ اندیشه و هنر، شماره 9، صص652 -674؛

- افتخاریان دامغانی، سیدجواد. (1343ش). حسین (ع) مظهر آزادگی، تهران: انتشارات جاویدان؛

- پیشوایی. مهدی. (1389ش). مقتل جامع سیدالشهدا، قم: انتشارات مؤسسه امام خـمینی(ره).

- حـبیبی، فاطمه. (1389 ش). کوفه و تحولات تاریخی دوران امام علی و حسنین، تهران: برهان دانش؛

- حسن زیات و دیگران. (1383ش). المعجم الوسیط، تهران: انتشارات پروهان؛

- خاتمی، احمد. (1374ش). پژوهشی در نظم و نثر دورهٔ بازگشت ادبی، تهران: نشر پایـا، چـاپ اول؛

- دجیلی، عمران. (1989 م). دیوان دعبل خزاعی، بیروت: دارالکتب اللبنانیة، الطبعة الثالثة؛

- دیلمی، مهیار. (1344ق)، دیوان مهیار الدیلمی، قاهره: دارالکتب المصریه، الطبعة الأولی.

- الحمدانی، أبوفراس. (1420ق). دیـوان أبـوفراس الحمدانی، شرح دکتر خلیل الدویـهی، بـیروت: دارالکتاب العربی، الطبعة الرابعة؛

- فراهانی، ادیب الممالک. (1354ش). دیوان ادیب الممالک فراهانی، به تصحیح وحید دستگردی، تهران: انتشارات فروغی؛

- رضی، شریف. (1406 ق). دیوان الشریف الرضی، تـهران: وزارت ارشـاد اسلامی؛

- زرین کوب، عبدالحسین. (1372 ش). نـقد ادبـی، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ5؛

- شبّر، جواد. (1409ق). أدب الطف أو شعراءالحسین، بیروت: دارالمرتضی؛

- شفیعی کدکنی، محمدرضا. (1380ش). ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت، تهران: نشر سخن، چاپ دوم؛

- شمس الدین، محمدمهدی. (2008م). واقعة کربلا فی وجدان الشـعبیة، دارالکـتاب الإسلامیة، الطبعة الثانیة؛

- صباحی بیدگلی، سلیمان. (1392ش). دیوان صباحی بیدگلی، مصحح: عبدالله مسعودی آرانی، تهران: انتشارات اسوه؛

- طبری، ابوجعفر محمدبن جریر. (1357ق). تاریخ الأمم و الملوک، محقق: محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت: روائع التراث الإسلامیة؛

- طوسی، ابـوجعفر مـحمدبن حسن بن عـلی. (1376ش). تهذیب الأحکام، مصحح: علی اکبر غفاری، تهران: نشر صدوق؛

- عبود، عبده. (1999 م). الأدب المقارن مشکلات وآفاق، دمشق: اتحاد الکـتاب العرب؛

- العشاش، الطیب. (1401ق). دیوان منصور النمری، دمشق: دارالمعارف الطباعة؛

- علوش، سـعید. (1987م). مـدارس الأدب المـقارن، القاهرة: المرکز الثقافی العربی؛

- قمی، شیخ عباس. (1374 ش). نفس المهموم، تهران: کتابفروشی اسلامیه؛

- محجوب، محمدجعفر. (1340ش). دیوان سروش اصفهانی، تـهران: انـتشارات امیرکبیر؛

- مرتضی، شریف. (1417ق). دیوان شریف مرتضی، شرح د.محمد التونجی، بیروت: دارالجیل؛

- مصطفوی، حـسن. (1388ش). التـحقیق فـی کلمات القران الکریم، تهران: مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، چاپ3؛

- مفید، ابوعبدالله محمدبن محمدبن نـعمان العکبری. (1413ق). الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، تحقیق: مؤسسه آل البیت قم، المؤتمر العـالمی لألفیه الشیخ المفید؛

- مـفید، ابـوعبدالله محمدبن محمدبن نعمان العکبری. (1387ق). مقتل مفید، ترجمهٔ سید علیرضا جعفری، قم: انتشارات نبوغ، چاپ دوم؛

- مؤتمن، زین العابدین. (1372ش). تحول شعر فارسی، تهران: انتشارات طهوری؛

- هدایت پناه، محمدرضا. (1389ش). بازتاب تفکر عثمانی درواقعه کربلا، قم: پژوهـشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ دوم؛

- یزدی، عباس. (1394ش). گزیده دیوان وصال شیرازی، تهران: انتشارات فرهنگ دانشجو.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی