ماهان شبکه ایرانیان

کارگردانان زن سینمای ایران ـ نسل دوم

تمیز دادن نسل اول و دوم زنان فیلم‌ساز از یکدیگر چندان کار ساده‌ای نیست. در واقع بعد از ظهور مهم‌ترین فیلم‌سازان حال حاضر سینمای ایران تحت عنوان نسل اول فیلم‌سازان زن، این جریان به شکلی متوقف می‌شود

تمیز دادن نسل اول و دوم زنان فیلم‌ساز از یکدیگر چندان کار ساده‌ای نیست. در واقع بعد از ظهور مهم‌ترین فیلم‌سازان حال حاضر سینمای ایران تحت عنوان نسل اول فیلم‌سازان زن، این جریان به شکلی متوقف می‌شود. به‌جز زنانی که به سینما ورود کرده‌اند تعداد انگشت‌شماری از زنان فیلم‌ساز تحت عنوان نسل دوم به سینمای ایران معرفی می‌شوند؛ اما عموماً نسل دوم شامل کسانی می‌شود که در دهه هفتاد و هشتاد اولین فیلم‌های خود را ساخته‌اند، هرچند که پیش‌تر هم در سینما حضورداشته‌اند. بعدتر می‌بینیم که پیامد اتفاقات دوم خرداد و گشایش سیاسی که در جامعه روی می‌دهد در نسل سوم زنان جدی‌ای وارد سینما می‌شوند که بیش از هر وقت دیگری اختیار عمل را در فیلم‌سازی (در ساخت فیلم‌های خودشان)‌ در دست می‌گیرند.

کارگردانان زن سینمای ایران ـ نسل اول

منیژه حکمتمنیژه حکمت را می‌توان مهم‌ترین کارگردان نسل دوم زنان در سینمای ایران دانست. هرچند که از سال‌ها پیش در سینما حضور داشته است و در جایگاه منشی صحنه و دستیار کارگردان کار می‌کرده اما اولین فیلمش یعنی «زندان زنان» ‌را در اواخر دهه هفتاد می‌سازد و در دهه هشتاد اکران می‌شود. او فیلم‌سازی‌اش را با یک فیلم بحث‌برانگیز شروع می‌کند. «زندان زنان» دو سال پیش از اکرانش در توقیف به سر می‌برد و هنوز که هنوز است نسخه ویدیویی فیلم توقیف است. فیلم به ماجراهای اجتماعی و سیاسی سه دهه از تاریخ در حوالی سال‌های انقلاب به‌واسطه زندانیان حاضر در زندان زنان می‌پردازد و دغدغه‌های حساسیت‌برانگیزی را مطرح می‌کند که خط قرمزها را جابه‌جا می‌کند. فیلم حجاب را با پوستیژ و کلاه‌گیس از سر می‌گذارند که یکی دیگر از مسائل حساسیت‌برانگیزش است؛ اما «زندان زنان» صحنه‌های تأثربرانگیز و قابل‌تأملی دارد که تماشاگر را سر جایش میخکوب می‌کند. مثلاً کاراکتری که ویولن می‌زند و از مجاهدانی است که به‌زودی اعدام می‌شود، یکی از خرده داستان‌های میخکوب کننده و به‌یادماندنی است؛ اما منیژه حکمت بعد از «زندان زنان» ‌کار را این‌چنین تندوتیز ادامه نمی‌دهد. فیلم بعدی‌اش «سه زن» یا همین فیلم آخر «جاده قدیم» ‌نشان داد که آن‌قدر به ایده‌ها و دغدغه‌های فیلم اولش پایبند نیست یا به تعبیری دیگر سانسور اجازه نمی‌دهد که از دغدغه‌های جدی حرف بزند و مجبور به انتخاب موضوعات و داستان‌های دم‌دستی‌تر یا دستمالی‌شده‌تری است. «جاده قدیم» هم در این میان بدترین فیلم کارنامه کاری حکمت است. فیلمی سطحی که در بسیاری از لحظات قرار است ازنظر تماتیک جوابیه‌ای بر «فروشنده» اصغر فرهادی باشد و حالا لحظات بعد از تعرض را از دید زن ماجرا بیان کند و با احوالات زن بعد از حادثه همراه شود اما «جاده قدیم» ‌اصلا نمی‌تواند از پس لقمه بزرگی که برداشته برآید و درنتیجه تبدیل به فیلمی ضعیف می‌شود.
انسیه شاه‌حسینیانسیه شاه‌حسینی هم در سال‌های شصت حضوری فعال تحت عنوان منشی صحنه در فیلم‌های عموماً جنگی داشته است اما اولین فیلمش را خیلی دیر می‌سازد. در دهه هشتاد «غروب شد بیا» و « شب‌بخیر فرمانده» ‌را با بازی لادن مستوفی می‌سازد که هردو فیلم‌های بدی هستند. به‌سختی می‌توان شاه‌حسینی را فیلم‌سازی جدی دانست ضمن اینکه فیلم‌هایش خیلی ضعیف‌تر از آن هستند که بتوان درباره آن‌ها حرف زد یا ازلحاظ زیباشناسی موردبررسی‌شان قرار داد. خود شاه‌حسینی هم دیگر به فیلم‌سازی به شکل جدی ادامه نمی‌دهد و با ساخت یک فیلم دیگر به نام «پنالتی» انگار کار خود را در سینمای ایران پایان می‌دهد.
نیکی کریمیمورد خاصی به نام نیکی کریمی! نیکی کریمی به‌واسطه رابطه نزدیکش با عباس کیارستمی و پیرو دغدغه‌های روشنفکرانه خودش بعد از سال‌ها بازیگری، رو می‌آورد به ساخت فیلم‌های بلند. اولین فیلم خودش را در اوایل دهه هشتاد می‌سازد. فیلمی با عنوان «یک شب» که فیلم‌نامه آن را شادمهر راستین بر اساس طرحی از عباس کیارستمی می‌نویسد و هانیه توسلی در آن به ایفای نقش می‌پردازد. «یک شب»‌ داستان دختری است که با ناپدری‌اش دعوایش شده و از خانه‌اش بیرون زده تا یک شب تهران را تا صبح زندگی کند و در بزنگاه برخورد و مواجهه با آدم‌های مختلف قرار بگیرد. فیلمی گل‌درشت و اغراق شده که تصویری توریستی و جشنواره‌پسندانه از تهران نشان می‌دهد تا خوشایند فستیوال‌های مهم اروپایی را به دست بیاورد و به این قیمت از ارائه تصویر واقعی و حقیقی تهران سرباز می‌زند. فیلم در ایران در زمره بدترین فیلم‌های سال قرار می‌گیرد اما نگاه جشنواره‌ای کار خودش را می‌کند و درعین‌حال در بخش نوعی نگاه جشنواره کن هم به نمایش در‌می‌آید. «چند روز بعد»‌ فیلم جشنواره‌ای بعدی نیکی کریمی است؛ بازهم به نگارش شادمهر راستین و با همان احوالات روشنفکرانه و جشنواره پسند که حالا خود کارگردان هم در آن نقش‌آفرینی می‌کند تا سویه‌ای شخصی هم پیدا کرده و بیشتر موردپسند جشنواره‌ها قرار بگیرد و روشنفکرانه‌تر به نظر برسد، البته که نتیجه‌اش حتی از «یک شب»‌هم بدتر می‌شود و به‌مراتب فیلمی غیرقابل‌تحمل‌تر!
پس‌ازاین نیکی کریمی مسیرش را تغییر می‌دهد و از فیلم‌سازی جشنواره‌ای سعی می‌کند بدل به کارگردانی شود که بر اساس مختصات جامعه خودش و برای مردم خودش فیلم می‌سازد. «سوت پایان»‌ نتیجه این تغییر رویکرد است که می‌توان آن را تنها فیلم قابل‌قبول نیکی کریمی هم دانست. حقیقت ماجرا اینجاست که نیکی کریمی بیش از آن‌که فیلم‌ساز باشد یا قریحه و ذوق فیلم‌سازی و خلاقیت داستان‌سرایی داشته باشد، به‌واسطه سوپراستار بودنش، رابطه با عباس کیارستمی و البته رانت! کارگردان می‌شود.
کارگردانان زن سینمای ایران ـ نسل اول

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان