ماهان شبکه ایرانیان

نحوه تعامل راویان با احادیث پیامبر(ص) و جایگاه امام علی(ع)در حفظ احادیث پیامبر

پیامبر(ص)در طول ۲۳ سال دعوتشان همواره به راهنمایی و ارشاد مردم پرداخته ،گاهی با بیان ،گاهی با سکوت و تقریرشان و گاهی با عملشان

احادیث پیامبر(ص)

پیامبر(ص)در طول 23 سال دعوتشان همواره به راهنمایی و ارشاد مردم پرداخته ،گاهی با بیان ،گاهی با سکوت و تقریرشان و گاهی با عملشان. بر این اساس سخنانی که مردم از پیامبر(ص)شنیده اند از دو حال خارج نیست: یا پیامبر آن چه را که برای مردم می فرمود با عنوان وحی الهی و آیه یا سوره ای از سوره های قرآن به مردم القا می کردند و یا آن چه را که می فرمودند آیه یا آیاتی از قرآن نبود بلکه گزاره هایی مشتمل بر مطالب معرفتی یا احکام عملی بودند که ما امروزه از آن ها به حدیث یاد می کنیم. از آن جایی که پیامبر(ص)و همچنین اغلب مسلمانان به حفظ و ثبت و ضبط آیات قران اهتمام جدی داشتند لذا هرآنچه که به عنوان قرآن نازل گردیده به طور کامل ثبت شده است. اما احادیث و سخنان پیامبر(ص)این گونه نبود. و افراد الزاما به ثبت و نوشتن آن ها اهتمام نداشتند و اغلب آن احادیث رابه خاطر می سپردند. برای همین گاهی عین سخنان حضرت را به خاطر نمی سپردند یا همه آن چه را که شنیده بودند در خاطرشان نمی ماند. یا فهم و برداشت خود را از کلام پیامبر نقل می کردند. حتی برخی در این میان به جعل و انتساب سخنانی به پیامبر(ص)دست می زدند که حضرت اصلا آن را نفرموده بود.

 امام علی علیه السلام در این باره سخنانی دارند که به تفصیل به نحوه نقل احادیث پیامبر توسط افراد اشاره نموده است.

 از نظر امام(ع)بعضی از راویان قصدشان جعل و ایجاد احادیث بوده و کسانی که از اینان در کتاب های خود حدیث آورده اند به متن احادیث توجهی نداشته اند برای همین چیزی را روایت کرده اند که مغایر با انگیزه ها و اغراض حدیث است. و یقینا اگر مسلمانان می دانستند که این احادیث ساختگی و جعلی است، آن را نمی پذیرفتند و یا بزرگان حدیث، در کتب صحاح و سنن خود ثبت نمی کردند.

 حضرت(ع)در این باره کلامی دارند که با دقت هرچه تمام به اقسام راویان حدیث از پیامبر اشاره می نماید،و این را کسی همچون «سلیم بن قیس هلالی» روایت می کند. وی می گوید: به امیر المؤمنین گفتم: من از «سلمان فارسی» و «مقداد» و «ابی ذر» چیزی را از تفسیر قرآن و احادیث نبوی صلی الله علیه و آله شنیدم، غیر از آن چیزی که در دست مردم است، سپس از شما چیزی شنیدم که تصدیق می کرد آنچه را که از آنها شنیده بودم و در دست مردم چیزهای زیادی از تفسیر قرآن و از احادیث از پیامبر صلی الله علیه و آله دیدم که شما با آنها مخالفید و آن ها را باطل می دانید به خاطر اینکه مردم عمدا به رسول خدا صلی الله علیه و آله افترا و دروغ می بندند و قرآن را تفسیر به رأی می کنند

 سلیم سپس از امام علیه السلام می خواهد که درباره بعضی اخبار و تفسیر بعضی آیات قرآن کریم که بزرگان اسلام مانند «سلمان فارسی» و «ابی ذر» و «مقداد» نقل می کنند و امام آن را تایید می فرماید، توضیح دهد و اگر امام تعدادی از اخبار و تفاسیر بعضی آیات را رد می کند پس صحیح آنها چیست؟

امام(ع)در جواب وی چنین فرمود:

«سؤال کردی پس جوابش را بفهم، در دست مردم حق و باطل ، دروغ ، ناسخ و منسوخ ، عام و خاص ، محکم و متشابه و حفظ و وهم وجود داد و در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله دروغ گفتن بر پیامبر صلی الله علیه و آله زیاد شد. تا اینکه حضرت خطاب به مردم فرمود: ای مردم، دروغ گفتن بر من زیاد شده اگر کسی عمدا بر من دروغ ببندد خدا جایگاه او را پر از آتش می کند.

پس بعد از پیامبر، به او دروغ بستند و همانا حدیث از چهارطریق به شما رسید که پنجم ندارد.

طریق اول: مرد منافقی که تظاهر به اسلام می کند و هیچ باکی ندارد که عمدا به رسول اللّه صلی الله علیه و آله دروغ می بندد و اگر مردم می دانستند که او منافق و دروغگو است از او قبول نمی کردند و او را تصدیق نمی نمودند، و لکن آنها گفتند این صحابی رسول اللّه صلی الله علیه و آله است او را دیده و از او شنیده است، و مردم حدیث را از او گرفتند در حالی که حال او را نمی شناختند و خدای متعال از حال منافقین خبر داده و می فرماید: «وَاذا رَأیتهم تُعجبک أجسَامُهُم وُن یقولوا تَسمع لِقولِهم»[1]، هنگامی که آنها را می بینی جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو می برد و اگر سخن بگویند به سخنان شان گوش فرا می دهی. پس بعد از پیامبر ماندند و به رهبران گمراه پیوستند آنهایی که مردم را به دروغ و بهتان به سوی آتش دعوت می کنند پس سرپرستی مردم را به این ها دادند و آنها را بر گردن مردم سوار کردند و دنیا را به خورد آنها دادند. و مردم با سلاطین و دنیا هستند مگر کسی که خدا او را حفظ کند».

این قسمت از حدیث حضرت به نکاتی مهم اشاره می کند:

أول: آنچه در دست مردم از احادیثی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت می کنند، همه بر یک حال نیستند و مردم از واقعیت آن ها بی اطلاعند چرا که بعضی ها درست و بعضی ها دروغ است و یا برخی عام و برخی خاص، برخی محکم و برخی متشابه، و یا برخی ناسخ و برخی منسوخ هستند و مردم این را نمی دانند و بعضی را از بعضی دیگر تشخیص نمی دهند.

دوم: اینکه دروغ بر رسول خدا صلی الله علیه و آله از بعد از وفات او نبوده بلکه در زمان زندگی او هم بوده است که پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را از دروغ گفتن به او بر حذر داشت و آنها را به آتش جهنم بشارت داد.

سوم: ذکر شده که نقل حدیث چهارگونه بوده است و فرمود که قسم اول آن منافقان بودند که با زبان تظاهر به اسلام می کردند و دل هایشان پر از کفر و الحاد بود و از دروغ گفتن به رسول اللّه صلی الله علیه و آله و جعل احادیث باطله و نسبت آن به او هیچ باکی نداشتند و اگر مردم به ساختگی بودن احادیث آنها مطلع بودند آنها را نمی پذیرفتند و از آن دوری می کردند ولی مردم فریب آن ها را خورده بودند چون آنها از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت می کردند و صحابی او بوده و از او شنیده بودند و گمان مردم به آنها خیر بود و آن منافقین افرادی مانند سمره بن جندب و عمرو بن العاص و مروان بن حکم و مانند آنها از منافقین بودند.

چهارم: راویان منافق به سلاطین حاکم اموی ظالم نزدیک شدند و برای تقرب به امویان احادیث ناشناخته را بین مردم شایع می کردند و به این وسیله پست های مهم دولتی را کسب کردند و آنها را بر گردن مردم سوار کردند و این ها نوع اول از راویان بودند.

طریق دوم: سپس امام علیه السلام به بیان بقیه اصناف راویان می پردازند و می فرماید:

«و مردی که چیزی را از رسول اللّه صلی الله علیه و آله شنیده و درست آن را درک نکرده و در او توهم به وجود آمده و عمدا دروغ نمی گوید و آن برداشت غلطی را که داشته می گوید و به آن عمل می کند و روایت می کند و اگر می دانست آن غلط است آن را به کار نمی بست».

و این قسم دوم از راویان هستند آنهایی که حدیثی از رسول صلی الله علیه و آله شنیدند وآن گونه که باید درک نکردند و خیال کردند که فهمیدند. این افراد به عمد دروغ نگفتند و حدیث سازی نکردند ولی حدیث آنها مطرود است چون آن را درست نفهمیدند و آن را بر اساس ظن خود برداشت کردند.

طریق سوم: سپس امام علیه السلام به قسم سوم از روایان می پردازد و می فرماید:

«و گروه سوم از رسول خدا صلی الله علیه و آله چیزی را شنیده که به آن امر کرده است سپس از آن نهی کرده و او نهی را ندانسته یا پیغمبر صلی الله علیه و آله از چیزی نهی کرده سپس به آن امر کرده و او امر را ندانسته، منسوخ را یاد گرفته و ناسخ را یاد نگرفته اگر مردم می دانستند که آن منسوخ است ترکش می کردند و خود او هم ترکش می کرد. »

قسم سوم از راویان آنهایی هستند که از رسول اللّه صلی الله علیه و آله حدیثی را شنیدند که به چیزی امر می کرد. سپس از آن نهی کرد پس آنچه را که امر کرده بود حفظ کردند و بین مردم شایع کردند و ناسخ آن را حفظ نکردند و آنها بر حسن نیت بودند عمدا دروغ نگفتند و حدیث سازی نکردند مگر اینکه آنها غافل بوند و شایسته بود که در حدیث شان متوقف می شدند و آن را به کار نمی بستند.

طریق چهارم: و امام علیه السلام به قسم چهارم از راویان حدیث می پردازد و می فرماید:

«وقسم چهارم کسی است که بر خدا و رسولش دروغ نبندد و از ترس خدا دروغ را دشمن دارد و هم رعایت احترام پیامبر صلی الله علیه و آله کرده است و غلط هم یاد نگرفته و فراموش نکرده بلکه هر چه شنیده حفظ کرده و همانطور که بوده نقل کرده نه در آن افزوده و نه از آن کاسته، ناسخ را حفظ کرده و بدان عمل کرده و منسوخ را دانسته و ترک کرده زیرا امر رسول اللّه صلی الله علیه و آله هم به مانند قرآن ناسخ و منسوخ و محکم ومتشابه دارد رسول خدا صلی الله علیه و آله امری می فرمود که دو وجه داشت عام و خاص و کلام خصوصی داشت مانند قرآن و به تحقیق جل و عزه فرموده است: «هر چه را رسول خدا به شما داد بگیرید و از هر چه شما را نهی کرد اجتناب کنید»[2]. و کسی بود که گفته او را می شنید و نمی دانست مقصود خدا و رسولش از آن چیست؟

قسم چهارم از راویان که همان پرهیزکاران در دینشان هستند. آنهایی که از خدا می ترسند و دروغ نمی گویند و آنهایی که حدیث را خوب حفظ می کنند و بین مردم شایع می کنند و ناسخ و منسوخ و خاص و عام و محکم و متشابه را می شناسند و آنها حدیثشان از بهترین نوع حدیث است و از همه صحیح تر است و واجب است آن را گرفت و عمل کرد.

و امام به سخنش ادامه می دهد و می فرماید:

«و همه اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله آن گونه نبودند که از آن حضرت بپرسند و مقصود او را بفهمند برخی از آن حضرت پرسش می کردند و نمی فهمیدند تا آنجایی که دلشان می خواست یک عرب بیابانی یا تازه رسیده بیاید و بپرسد تا جواب را بشنوند و بفهمند».

امام با این کلمات از اصحاب رسول اللّه صلی الله علیه و آله سخن می گوید که آنها در یک سطح مساوی از ادراک وفهم نبودند بعضی ها از چیزی سؤال می کردند رسول خدا جواب می داد وجواب را می فهمید و افراد دیگر سؤال می کردند و جواب را نمی فهمیدند و مایل بودند که یک اعرابی یا غریبی بیاید از رسول خدا صلی الله علیه و آله سؤال کند و جواب بدهد و آنها آن را بفهمند و بدانند که مقصود رسول اللّه صلی الله علیه و آله چه بوده است. ادامه حدیث امام مقام و منزلت او نزد پیامبر صلی الله علیه و آله را روشن می کند. حضرت می فرماید:

«ولی من هر روز یکبار به حضور پیامبر (ص) می رسیدم و او با من خلوت می کرد و هر چه می خواستم به او می گفتم. و اصحاب او همه می دانستند که با من چنین می کند و با کسی دیگر چنین نمی کند.

چه بسا می شد که خودش به خانه من می آمد و چون به منزل او می رفتم با من خلوت می کرد و زنان خود را از آن جا بیرون می کرد و جز من کسی با او نبود هر وقت پرسش می کردم به من پاسخ می داد و هرگاه خاموش می شدم و سوالاتم تمام می شد، شروع به سخن گفتن می کرد.

و آیه ای بر او نازل نشد در شب و نه در روز و نه درباره آسمان و نه زمین و نه در دنیا و آخرت ونه بهشت و دوزخ و نه دشت و کوه و نه روشنی و تاریکی جز اینکه بر من می خواند و به من املا می کرد تا آنها را به دست خود نوشتم. و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و خاص و عامش را به من آموخت و یادم داد و از خدا خواست فهمی به من عطا کند که آن را حفظ کنم پس از زمانی که او برایم دعا کرد، هرگز آیه ای از کتاب خدا را فراموش نکردم و هر علمی را که او به من املا نمود من آن را ثبت کردم.

و چیزی را فروگذار نکرد مگر این که آن را به من آموخت از حلال و حرام و امر به معروف و نهی از منکر و هر آن چه که بوده است یا خواهد بود. و هر واجبی را که نازل شده به من یاد داد و آن را حفظ کردم و یک حرف از آن را فراموش نکردم.

سپس دستش را بر سینه ام گذاشت و دعا کرد که خدا قلبم را پر از علم و فهم و حکمت و نور قرار دهد. گفتم: ای پیامبر خدا، پدر و مادرم به فدایت از زمانی که برای من دعا کردی چیزی را فراموش نکردم و چیزی از من فوت نشده که ننوشته باشم. من بر فراموشی بعدی می ترسم پس فرمود: نه من از فراموشی و جهل بر تو نمی ترسم». [3]

و امام علیه السلام به این کلمات از ارتباط نزدیک او با پیامبر صلی الله علیه و آله سخن می گوید و اینکه او از نزدیک ترین افراد به پیامبر صلی الله علیه و آله بوده و رسول خدا (ص) علوم و معارف خود را به او تفویض کرده است و اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله برای او دعا کرده که هیچ چیزی را که به او آموخته، فراموش نکند و خدا دعای او را مستجاب نموده و امام علیه السلام هیچ چیزی را که از پیامبر فرا گرفته بود، فراموش نکرد.

[1]- منافقون: 4-

[2]- حشر: 7-

[3]- اصول کافی 1: 62-64-

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان