روز گذشته نشست رسانه ای دوازدهمین جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران برگزار شد. به دوستانم در این انجمن خداقوت می گویم و امیدوارم جشن دوازدهم آنها، با کیفیت هر چه بهتر و در پیوسته با فضیلت فرهنگ و هنر برگزار گردد.
یک واقعیت تلخ و ناگوار که این سال ها خود را نشان داده و روز به روز دامنه اش گسترده تر می شود، ظاهر شدن برخی از منتقدان و خبرنگاران حوزه ی سینما به عنوان مسوول روابط عمومی فیلم ها و دفاتر سینمایی است. بدیهی است که حوزه ی روابط عمومی (با تعاریف و شاخصه های درست آن، و نه آنچه که در ایران جریان دارد) از مرتبه ی مهم و تاثیرگذاری برخوردار است و می تواند به مثابه مسیر رفت و برگشت سریع عناصر پیام، میان فرستنده و گیرنده، و جابجایی سریع فرستندگان و گیرندگان (فرستندگان در مقام گیرنده و گیرندگان در مقام فرستنده) ظاهر شود و این مناسبات رفت و برگشتی را در بستری پیش برنده و پویا، حفظ و تقویت نماید. اما اختلاط و در همآمیزی دو فعالیتِ به شدت مهمِ خبرنگاری و فعالیت در حوزه ی روابط عمومی، برای هر دو موضوع، سمی مهلک به شمار می آید و هر دو حوزه را با آسیب جدی روبرو می کند.
در همین سال ها دیده ایم که خبرنگاران و حتی برخی از نویسندگان سینمایی، به بلندگوی پروژه های سینمایی و حتی دفاتر سینمایی بدل شده اند. چنین خبرنگاران و نویسندگانی، فروشندگان قلم و پایمال کننده ی جایگاه سترگ فعالیت رسانه ای هستند و انجمن منتقدان باید دستکم آن دسته از اعضای خود را که به چنین مناسبات حقیر و ضد فرهنگی آلوده شده اند، از میان خود طرد کند و به یک پالایش جدی و مبتنی بر وظایف ذاتیِ فعالیت رسانه ای و نوشتاری، در انجمن اقدام نماید.
البته ناگفته نگذارم که این بیماری، صرفا به خبرنگاران و نویسندگان سینما محدود نمی شود، بلکه در حوزه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی هم قابل مشاهده است. شاید یکی از دلایلی که آسیب های اجتماعی در ایران، روی هم انباشته می شود و رسانه ها نمی توانند در حل و رفع آنها کمک کاری موثر باشند، همین موضوع و نیز، زد و بندهای مالی میان صاحبان رسانه ها با دستگاههای دولتی و خصوصی باشد.