قسمت هشتم «ممنوعه» در مقایسه با چند قسمت قبلی، فضا و ریتم آرامتری داشت و مانند یک استراحت کوتاه بین حوادثی که سلسله وار پیشآمده بودند قرار گرفت.
مهمترین اتفاقی که در این قسمت شاهد بودیم، مراسم خواستگاری سامی از برکه بود. بالاخره تجنگی راضی شد پا به میدان بگذارد و برای پسرش آستین بالا بزند، اما به نظر میرسد که تجنگی، به این راحتی تسلیم این ازدواج نمیشود و با گوشه و کنایهها نارضایتی خودش را اعلام میکند؛ اما آنچه این مراسم را جذاب میکند تقابل فرهنگی دو خانواده است. قبل از این مراسم، تجنگی در محل کارش از فرصت استفاده میکند تا به برکه نزدیک شود، اما گفتگوهای ردوبدل شده میان این دو، سمت و سویی عجیب میگیرد که بههیچوجه باشخصیت تجنگی سازگار نیست و به نظر میرسد صداقتی در حرفها و اظهار محبتهایش نیست، بااینحال برکه که از نزدیک شدن به خانواده سامی استقبال میکند، بهراحتی تجنگی و گریههایش را باور میکند و این همصحبتی را به فال نیک میگیرد.
همچنین در سکانسی، پدر برکه را میبینیم که با دیدن یک دوست و آشنای قدیمی، به او قول میدهد کارش را در کارخانه درست کند تا بتواند برگردد سرکارش؛ اقدامی که محال است از تجنگی و امثال او سر بزند و همه اینها وقتی به مراسم خواستگاری منتهی میشود، آن تفاوت فرهنگی میان دو خانواده را برجسته میکند.
صحبتهای با غرور تجنگی هم مزید بر علت میشود تا پدر برکه هم با در نظر گرفتن این تفاوت دلچرکینیاش را نسبت به این وصلت نشان بدهد و به قول خودش، این وصلت را وصلت مرغ و مرغابی بنامد.
از سوی دیگر، ترانه، با همان جنون آنی و عدم ثبات شخصیتش که بهوضوح در سکانس اسیدپاشی دیدیم، تصمیم به قتل برکه میگیرد و منصرف میشود، اما نمیتواند به این راحتی از قضیه بگذرد. مخصوصاً وقتی متوجه میشود که تجنگی در حال جایگزین کردن سرمایه وی برای ساخت و سازش است و مهمترین و کاریترین تیرش را از دست میدهد، مانند یک ببر زخمی از هر راهی استفاده میکند تا زهرش را بریزد. به نامزد سابق برکه خبر میدهد که شب مراسم نامزدی بیاید و با شلوغکاری مراسم را به هم بزند که باتدبیر پدر برکه، نقشهاش نقش بر آب میشود.
ممکن است فکر کنید برای کاراکتری مثل ترانه که همهچیز دارد، خیلی مسخره است که پشت درخت پنهان شود و چشمانتظار برهم خوردن مراسم خواستگاری سامی بماند؛ اما همانطور که گفتیم، ترانه شخصیت بیثبات و غیرقابلپیشبینی دارد و حالا که مستأصل است هر کاری میکند و خودش را به درودیوار میزند تا به خواستهاش برسد. ترانه حالا کسی است که باید از او ترسید، چون هیچ کاری از او بعید نیست.
سکانس دیگری که در این قسمت جلبتوجه میکرد، مربوط به خلیل است که با آذر برای خرید رفتهاند. به نظر میرسد که نقش دوستان سامی با پیشرفت داستان در حال کمرنگ شدن است و این کاراکترها کمی به انفعال افتادهاند. نیما شعبان نژاد، بازیگر نقش خلیل که قبلاً هم نسبت به کوتاه شدن نقشش اعتراض کرده بود، این بار با انتشار بیانیهای اعلام کرده که این ممیزیها و اصلاحات متوجه ارشاد نیست، بلکه از عوامل خود مجموعه «ممنوعه» میآید و بهصورت ضمنی از «ممنوعه» خداحافظی کرده است. از سوی دیگر میلاد کیمرام هم اعلام کرده که تمام قسمتهای مربوط به فصل اول فیلمبرداری شده و آماده است و با برنامه قبلی توزیع خواهد شد. حال معلوم نیست که خداحافظی شعبان نژاد، به معنای قطع ارتباط معنوی با این اثر است یا قرار است کاراکتر خلیل، از داستان حذف شود. بههرحال آنطور که از صحبتهای کیمرام مشخص است، قصه «ممنوعه» فصل دومی هم دارد که مسیر قصه را بیشازپیش جذاب میکند.![](/Upload/Public/Content/Images/1397/09/28/1000120321c.png)
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
12