ماهان شبکه ایرانیان

آیت الله هاشمی شاهرودی استادی بزرگ و کارگزاری باوفا در تراز انقلاب

ویژگی های فردی

اخلاق فردی و سیاسی و مدیریتی

بصیرت و درک سیاسی

ویژگی های علمی

نبوغ و استعداد بالا

زمان شناسی و شناخت نیازهای عصر و زمان

واسطه رساندن مطالب و اندیشه های شهید صدر به نسل بعد

نوآوری ها و شیوه علمی

روش تدریس

نگاه دقیق و علمی به مساله ولایت فقیه

نگاه نو به حوزه و تحول آن و لزوم پرداختن حوزه به مباحث فقه حکومتی

تهیه و تنظیم دائره المعارف فقه اسلامی

جایگاه علمی در عرصه بین الملل

نقش آیت الله شاهرودی در انقلاب اسلامی

 حلقه وصل بین امام خمینی و شهید صدر

درک عمیق از ابعاد انقلاب اسلامی

دیدگاه تطبیقی آیت الله شاهرودی در باره دیگر مدل های حکومتی با مدل ولایت فقیه

همراهی با انقلابی اسلامی ایران و نگاه خاص ایشان به انقلاب اسلامی

 در عرصه اجرا و مدیریت

 نوگرایی در عرصه مدیریتی

ارتباط با امامین انقلاب و دیدگاه وی به ایشان

دیدگاه آیت الله شاهرودی نسبت به امام خمینی

دیدگاه آیت الله شاهرودی نسبت به مقام معظم رهبری

 

هدف در این نوشته بررسی ابعاد مختلف اخلاقی و علمی و سیاسی شخصیت آیت الله العظمی شاهرودی رضوان الله تعالی علیه است. با توجه به اینکه ایشان هم در حوزه نجف و هم در حوزه قم سابقه فعالیت علمی داشتند و همچنین علاوه بر فعالیت های علمی، فعالیت های مبارزاتی و مدیریتی در مناصب مختلف را داشتند، بررسی و تببین بیشتر این ابعاد اهمیت خاص خود را دارد و می تواند ابهاماتی را که برخی در این روزها مطرح می کنند بر طرف کند.

شاید جامع ترین تعبیر را در مورد ایشان مقام معظم رهبری بیان فرمودند:

ایشان استادی بزرگ در حوزه علمیه قم و کارگزاری با وفا در مهمترین تشکیلات نظام جمهوری اسلامی، عضو مؤثری در شورای نگهبان و رئیس موفقی در مجمع تشخیص مصلحت بودند و آثار و برکات علمی بسیاری از خود بر جای نهادند.

ویژگی های فردی

اخلاق فردی و سیاسی و مدیریتی

آن چه که در اذهان عموم از ایشان نقش بسته چهره ای غالبا متبسم و محجوب بود در مصاحبه های مختلفی که از ایشان گرفته شده و همچنین در حین تدریس و پاسخ به اشکالات شاگردان تا حد امکان از نگاه مستقیم و خیره ابا داشتند و با روی باز و چهره ای متبسم پاسخ می داد.

در طول این سال ها در عرصه سیاسی و اجرایی در عین قاطعیت، از هر گونه موضع گیری تند و احساسی اجتناب می کرد. و همواره مدارا و بزرگواری را در برخورد با افراد و جوسازی های بی مورد، نصب العین خود قرار داده بود.

برای درک بهتر این مساله باید رفتار ایشان را در فضای حاکم بر منش سیاسیون ایران ارزیایی کرد. قطب بندی های حداکثری، وارد نمودن اتهام های فکری و سیاسی به همدیگر، تنش، بداخلاقی، متهم کردن همدیگر و هیاهوی بی حاصل در سپهر سیاسی ایران قابل کتمان نیست. برخی طوری سیاست ورزی می کنند که می توان فهمید از «دین سیاسی» پیروی می کنند نه «سیاست دینی»

برخی قدرت برایشان اصالت دارد هرچند منکر آن باشند. برخی اصرار دارند دیده شوند و اگر دیده نشوند به ناسازگاری و حتی تحریف انقلاب و امام روی می آورند. برخی مدعای «من برتر» در حل مسائل کشور را دارند و برخی حیات سیاسی را در نفی دیگری و همسویی باندی با نزدیکان می دانند. برخی نظام را متهم می کنند تا هزینه همراهی دیروز را در آینده پرداخت نکند؛ اما آیت الله شاهرودی اهل هیچ یک از این قبایل نبود و بسیار بی هیاهو بود.

در طول 40 سال گذشته یک بار اخلاق دینی را زیر پا نگذاشت. حلم در سیاست ورزی از او چهره ای متمایز ساخته بود. هیچ ادعایی نداشت، هیچ موقع از کاری که کرده بود یا می کرد سخن نگفت. در مجلس ششم که مورد تاخت و تاز اصلاح طلبان قرار گرفت و برخی از مریض دلان با طرح مواردی چون نداشتن تابعیت ایرانی می خواستند این انتصاب را خدشه دار کنند، آیت الله شاهرودی متواضعانه شناسنامه اش را که از کنسولگری ایران در کربلا صادر شده بود، توسط نماینده وقت شاهرود در معرض غوغاسالاران مجلس ششم قرار داد و هیچ گونه بغض و کینه و ناراحتی از خود بروز نداد. هیچ سخن نسنجیده ای از خود در ذهن ایرانیان به جای نگذاشت و اهل پرده دری نبود.

هیچ وقت اهل خودنمایی نبود با وجود اینکه در سطح علمای طراز اول بود ولی همواره از مطرح کردن خود ابا داشت. سه برادرش در عراق به شهادت رسیدند، اما هیچ گاه درباره آنان سخن نگفت و دنبال بهره برداری از آنان نبود. افتخاراتی همانند شاگردی شهید صدر و اجازه اجتهاد کتبی از وی را داشت، اجازه ای که وی تنها کسی بود که از شهید صدر توانسته بود چنین اجازه ای بگیرد، اما هیچ گاه از آن نان نخورد و درصدد اثبات خود برنیامد. آرامشی مثال زدنی داشت و به سختی دهان باز می کرد.

مقام معظم رهبری از معدود شخصیت های سیاسی- فقهی کشور بود که ارزش فقهی- اصولی و شخصیتی و اخلاقی وی را می دانست و تلاش نمود، نظام اسلامی از علم و اجتهاد و توان وی بی بهره نماند. منیت را در خود کشته بود و شنونده ای صبور و گوینده ای کم حرف بود. حتی در حوزه فقه و فقاهت اهل مانور و معرفی و اثبات خود نبود؛ اما خداوند اراده کرده بود شأن و عزت او حفظ شود. درمقابل حملات به شورای نگهبان و قوه قضائیه در زمان حضور در این دو نهاد حرفی نزد، شکایتی نکرد و گلایه ای از وی شنیده نشد و برای نظام اسلامی هزینه ای درست نکرد.

در طول ده سال مدیریت ایشان در منصب دستگاه قضا و دیگر مناصب، فراتر از جناح ها و افراد بودند و باعث اعتبار آن جایگاه می شدند آیت الله شب زنده دار در این باره می گوید:

شخصیت آیت الله هاشمی شاهرودی مورد قبول همگان بود و از استوانه های انقلاب بشمار می آمد. وجود ایشان در شورای نگهبان و در جاهای دیگر که احتیاج به علمیت و فقاهت است، امری بود که باعث اطمینان مردم می شد.[1]

در حوزه نیز مانند عرصه مدیریت و حکومت بی هیاهو بود، مدعایی نداشت، فخری نفروخت و در یک کلمه از روحانیون در تراز حوزه علمیه هزار ساله تشیع و مدیران همتراز نظام اسلامی بود. از نارسایی های حوزه مدیریت پرده دری نکرد و با قوای دیگر درگیر نمی شد و از کسی خط نمی گرفت.

با وجود اینکه مقلدین فراوانی هم داشت ولی هیچ وقت حاضر به تبلیغ مرجعیت خود نبود و به تصریح اطرافیان خود، حتی وقتی برای برخی همایشهای در قوه قضاییه، پوستر بزرگی از ایشان را می زدیم، دستور می دادند این ها را جمع کنید.

 در کنار فقاهت و مسائل علمی و اجرایی هیچ وقت از پرداختن به خود غافل نبوده و به گفته برخی از نزدیکان، ایشان جنبه های سلوکی و معنوی نیز داشتند.

ایشان در کمال تواضع و در حالی که شاید کسانی مثل ایشان اگر چنین موقعیت ممتاز علمی داشتند بیشتر به دنبال تثبیت جایگاه و مرجعیت خود بر می آمدند اما به تعبیر خود همچون یک سرباز و با درک نیازهای روز به درخواست مقام معظم رهبری جامه عمل پوشاند و مسئولیت تنظیم دائره المعارف فقه اسلامی را بر عهده گرفت. دائره المعارفی که جای خالی آن بعد از گذشت صدها سال از تاریخ فقه شیعه کاملا احساس می شد. جالب اینجاست که ایشان بدون در نظر گرفتن نقش اساسی خود در تنظیم و تبویب این دائره المعارف عظیم و معتبر که به اعتراف بسیاری از صاحب نظران در نوع خود بی نظیر و متناسب با استانداردهای روز دایره المعارف نویسی دنیا تهیه شده، چنین توفیقی را هم به مقام معظم رهبری نسبت می دهد که ایده تنظیم چنین دایره المعارفی را داده بودند.

خدمت رسانی به مردم از اهمیت ویژه ای برای ایشان برخوردار بود. در دوران تصدی ریاست قوه قضاییه دیدارهای مردمی را در دستور کار خود قرار داده و مستقیما پای صحبت های مردم می نشست. حتی بعد از اتمام مسئولیتش نیز حسینیه ایشان، محل مراجعه مردم بود و در دهه محرم در شهر قم و در دهه آخر ماه صفر در مشهد مقدس مراسم عزاداری برپا بود و خیل عظیم عزاداران حضرت سیدالشهداء علیه السلام و امام رضا علیه السلام در این مراسمات در حضور این مرجع عالیقدر شرکت می کردند و عده زیادی از مردم نامه های خود را در این مراسم به آیت الله هاشمی شاهرودی می رساندند.

ارادت ویژه ای به اهل بیت (ع) داشت. شروع درس، هر روز با توسل به ساحت مقدس حضرت حجت(س) و قرائت دعا و سلام و تجدید عهد باامام عصر ارواحنا فداه توسط یکی از شاگردان همراه بود و در پایان، در حلقه ای از شاگردان و عموم مردم به زیارت حضرت معصومه(س) می شتافت.

بصیرت و درک سیاسی

فقها و عالمان زیادی در سیاست ورود کردند و خواستند سکولار نباشند، اما برخی به دلیل فهم اشتباه از سیاسی بودن، سیاست زده شده و وارد دسته بندی ها و سلایق سیاسی شدند که قطعا شأن عالم شیعه، ورود به این دسته بندی ها که بر اساس اختلاف سلایق شکل می گیرد، نیست.

اما آیت الله هاشمی شاهرودی با ورود صحیح به سیاست الگویی برای فقهائی شد که قصد ورود به عالم سیاست را دارد. ایشان همواره پیرو ولایت و تابع مقام معظم رهبری بود و در فتنه ها دست از حمایت از ولایت بر نداشت و سکوت نکرد. در عین حال وارد دسته بندی های مرسوم سیاسی نشده و همیشه جهت وحدت ملی حول محور ولایت فقیه تلاش کرد تا آرامش بر جامعه برای مقابله با دشمنان اصلی جهان اسلام حاکم شود.

مصداق اشداء علی الکفار بود و با دشمنان حقیقی اسلام همچون آمریکا و صهیونیسم مقابله جدی می کرد و همواره مشغول ستیز و سخنرانی و روشنگری درباره این دشمنان بود.

در جریان فاجعه منی که برخی سیاسیون به دنبال راه های دیپلماتیک و التماس به مقامات مرتجع منطقه بودند ایشان در سخنرانی خود در درس خارج، این موضع انفعالی را به چالش کشید و تقبیح کرد و خواستار برخورد جدی تر دولت با مسببین این حادثه و دولت سعودی شد. ایشان در بخشی از سخنرانی خود با اشاره به اینکه این مسیر، مسیر تردد اکثر ایرانیان و شیعیان بوده است که بدون ابلاغ قبلی و هماهنگی و به صورت ناگهانی مسدود گردیده، این فاجعه هولناک را غیر طبیعی و توطئه آمیز ارزیابی کرده و رژیم سعودی را متهم اصلی کشتار عظیم حاجیان در این فاجعه بزرگ دانستند.

 و با مروری بر پرونده سیاه دولت تکفیری سعودی و آلوده بودن دست این حکومت مزدور به خون مسلمانان کشورهای مختلف نظیر بحرین و یمن و سوریه، داعش را یکی از دستاوردهای ننگین این رژیم منحوس برای عالم اسلام دانست

و در ادامه صحبتهای خود همنوا با مقام معظم رهبری، پیام رهبر معظم انقلاب را در آغازین ساعات پس از این فاجعه عظیم، بسیار مهم و هوشمندانه ارزیابی کردند و با انتقاد شدید از موضع غیر فعال دولت در برابر این جنایت آل سعود، مسئولین دولتی را به اتخاذ مواضع انقلابی و همسو با اندیشه های تابناک امام و رهبری توصیه فرمودند.

معظم له با اشاره به تعداد کثیر کشته شدگان ایرانی این فاجعه انسانی، برخورد اصولی و انقلابی مسئولین را در همه سطوح خواستار شده و از همه سازمان های اسلامی و علماء و دانشمندان مسلمان و دولتهای اسلامی برای برخورد قاطع با دولت سعودی و تلاش برای تشکیل کمیته حقیقت یاب و تحقیق و تفحص در باب این جنایت خونبار دعوت کردند.

 اما در کنار چنین قاطعیتی، در امور داخلی رحماء بینهم بود و تلاش داشت در اختلاف سلایق ورود نکند و همیشه همه سیاستمداران را به وحدت حول محور ولایت و دشمنی با دشمنان اصلی انقلاب دعوت می کرد.

می توان گفت ایشان همچون استاد شهیدشان دوست و دشمن را به درستی شناخت و شأن مرجعیت که تراز بین المللی است و مورد توجه کلیه مسلمانان جهان است را حفظ کرد.

احمد مبلغی در این باره می گوید: از جمله ویژگی های مرحوم آیت الله هاشمی شاهرودی حضور معنادار و در عین حال انقلابی او. در فضای سیاست بود، او نسبت به رهبری و نظام کاملا چارچوب پذیر و نسبت به جناح ها، چارچوب ناپذیر بود.

آنچه در نگاه او مهم و اساسی می نمود، تامین مصالح اسلام، نظام و رهبری و تقید و تعبد نسبت به این سه رکن بود و از همین خاستگاه، مقام معظم رهبری حل اختلاف میان قوا را به او سپرد، چون او ظرفیت فکری و روحی و سلوکی لازم برای این منظور را واجد بود.

از این خاستگاه، این ویژگی در سلوک مرحوم آیت الله شاهرودی محسوس می نمود که می کوشید تا جنبه های نا آرامش بخش در فضای تعاملات سیاسی و اجتماعی را تقلیل دهد.

برخی تصور می کنند که ایشان در جریان فتنه 88 موضع روشنی از خود بروز ندادند در حالی که مساله کاملا بر عکس است. ایشان بر اساس همان سیره و منش خاص خودشان همواره سنجیده و با آرامش حرکت کردند و به دور از غوغاسالاری ها و خود نمایی ها در صدد حل ریشه ای مساله بر آمده بودند. ایشان در این باره می گوید:

«در ماه های آخر مسولیتم بود. در مرداد 88 دوره من تمام می شد. یک جلسه آقای موسوی و آقای هاشمی را به قوه قضائیه دعوت کردیم. آقای موسوی برای تظاهرات اعلامیه داده بود. گفتم آقا! اینکار را نکنید و از این کار دست بکشید. گفتم اگر به نتایج انتخابات اعتراضی دارید، آقا قبول دارند و هیئتی را برای بررسی معین می کنند. گفت شرط لغو بیانیه این است که به من اجازه بدهند در صدا و سیما صحبت کنم. گفتم می شود این کار را کرد. به دفتر آقا زنگ زدم. آقای جلیلی تازه دبیر شورای امنیت شده بود. به ایشان هم زنگ زدم و گفتم ایشان چنین شرطی دارد. گفتند ما ترتیب کار را می دهیم. گفتم باید به صدا و سیما بگویید که زمان بگذارند که ایشان صحبت کند. بعد گفتم آقایان با شرط شما موافقند، شما هم تظاهرات را لغو کنید.آنجا پیش ما قول داد این کار را بکند و آنها هم واقعاً حاضر بودند که به ایشان برای صحبت در تلویزیون وقت بدهند، اما از پیش ما که رفت، نمی دانم کدام خنّاسان ذهنش را عوض کردند و کار خودشان را کردند»

ویژگی های علمی

نبوغ و استعداد بالا

ایشان از نبوغ و استعداد ویژه ای بهره مند بوده و در 27 سالگی به مقام اجتهاد رسیده و اجازه کتبی از شهید صدر دریافت می کند.

آیت الله شب زنده دار در این باره می گوید:

آیت الله شب زنده دار با بیان اینکه مرحوم آیت الله هاشمی شاهرودی از نظر علمی استوانه ی مهمی در حوزه علمیه بود، خاطرنشان ساخت: مرحوم آقای هاشمی شاهرودی قبل از سی سالگی آن مطالب عمیق را از استاد دریافت کرد و به رشته ی تقریر درآورد، این نشان می دهد یک نبوغ بالایی در ایشان وجود داشته که در آن سنین این گونه بتواند این مطالب عمیق را دریافت کند.[2]

شهید صدر در نامه ای به یکی از شاگردانشان درباره آیت الله هاشمی شاهرودی گفته بود:

« آقای هاشمی شاهرودی رشد علمی شگفت انگیز و نبوغ آمیزی دارد؛ و درباره رابطه علمی میان خود و آیت الله هاشمی گفته بودند: آقای هاشمی شاهرودی به عنوان وجود من است.[3]

زمان شناسی و شناخت نیازهای عصر و زمان

برای یک فقیه درک موقعیت و مقتضیات زمان، از اساسی ترین لوازم فقاهت است. چیزی که سیره معصومین نیز همواره بر این استوار بوده است. برای همین با مروری در تاریخ معصومین، می بینیم که عملکرد واحدی نداشتند. در عین حال که همه این بزرگواران یک هدف را دنبال می کردند ولی با توجه به شرایط و مقتضیات زمان، شیوه های متفاوتی در پیش گرفته اند. با وجود اینکه همه برای خدا و اسلام و هدایت مردم قیام کرده بودند ولی شکل قیام ها متفاوت بود. این قیام گاهی در قالب نهضت عاشورا ظاهر شده است و گاهی در قالب دعا و گاهی در قالب نهضت علمی امام باقر و امام صادق علیهماالسلام.

ایشان نیز به عنوان یک فقیه مبرز و استادی بزرگ در حوزه علمیه، صرفا به آن چه که دیگر فقها آن را مسیر ثابت خود قرار می دهند بسنده نکرد. و مرجعیت را هدف قرار نداد. بلکه مرجعیت را یکی از شؤون فقیه می دانست که در صورت لزوم عهده دار چنین منصبی شود. اما وظایف و شؤون یک فقیه را فراتر از اکتفا به رساله و مرجعیت به معنای معهود فعلی می دانست. برای همین با وجود اینکه بارها از ایشان درخواست رساله شده بود و از جانب مقلدان ایشان در کویت و عراق به ایشان مراجعه و درخواست رساله کرده بودند ایشان ابا کرده و می گفت مراجع به اندازه کافی هستند. به طوری که بعد از اتمام دوره ایشان در قوه قضائیه، به توصیه مقام معظم رهبری حاضر شده بود رساله خود را منتشر کند.عبدالرضا ایزدپناه به عنوان یکی از شاگردان ایشان که سالها با ایشان حشر و نشر داشته است در این باره می گوید:

«ایشان به مسئله مرجعیت نگاهی داشتند که برگرفته از نگاه شهید صدر است، در مجله حوزه، بخشی از آن مطرح شده است. ایشان بخش کوچکی از مرجعیت را در قالب رساله عملیِ می دیدند. زمانی که در شورای نگهبان بودند و در مشهد در خدمت ایشان بودیم، دوستان و شاگردان به ایشان اشکال می کردند که چرا می خواهید وارد سیاست شوید و به قوه قضاییه بروید؟ بیایید در حوزه امورات علمی خود را اداره کنید تا مرجعیتتان محکم شود و رئیس قوه قضاییه و شورای نگهبان به شما نیاز پیدا کند نه اینکه خودتان به این نهادها بروید.

وقتی این اشکالات مطرح می شد یادم هست ساعت دوازده و نیم بود. ایشان شروع کردند به بیان مطالبی که ای کاش آن زمان ضبط می کردیم. فرمودند: فقه برنامه عملی زندگی است و با توضیح المسائل نوشتن، تنها قسمت کمی از آن نمایان می شود. شورای نگهبان امروز دارد حلال و حرام این مملکت را تعیین می کند. در این شورای نگهبان باید مجتهدان بزرگی باشند که این حلال و حرام را با احاطه علمی و موضوع شناسی و قدرت علمی بیان کنند. می فرمودند: به نظر من متصدی شورای نگهبان، باید مجتهدان مطلق و تراز اول باشند، چون حلال و حرام مردم در اینجا تعیین می شود. حتی معتقد بودند که در مجلس شورای اسلامی نیز باید حداقل بیست یا سی درصد اعضا، مجتهد باشند؛ زیرا صرف نظارت شورای نگهبان کافی نیست؛ چرا که برخی اوقات فرصت نمی کنند که به دقت بررسی کنند»

ایزدپناه در ادامه می افزاید:

«ایشان با این نگاهی که داشتند مرجعیت را یک امر فراگیر حکومتی و اجتماعی می دانستند. لذا در زمان مرحوم امام معتقد بودند باید امام را ترویج کنیم و بقیه هم نباید رساله بدهند. زمان مرجعیت رهبری نیز می فرمودند: مرجع حلال و حرام ایشان هستند.»

واسطه رساندن مطالب و اندیشه های شهید صدر به نسل بعد

آقای شب زنده دار در این باره می گوید:

آیت الله سیدمحمود هاشمی شاهرودی و آیت الله سیدکاظم حائری را نقطه ی عطفی در مباحث اصولی دانست و گفت: این بزرگوران آن مطالبِ متفکر بزرگ مرحوم آیت الله شهید صدر رضوان الله علیه را دریافت و منتشر کردند. افکار و مباحث مرحوم شهید صدر یک قوت ویژه ای به این اصول داد که واسطه در فیض و نشر آنها همین افراد هستند.

عضو فقهای شورای نگهبان در ادامه ابراز کرد: من به آیت الله هاشمی شاهرودی یک وقت عرض کردم که ما مدیون شما هستیم، چون راه رسیدن به این افکار و مباحث همین طریق بود[4]،

آیت الله احمد مبلغی نیز در این باره می گوید:

مرحوم آیت الله هاشمی شاهرودی، پل ارتباط دهنده اصول تطّور یافته شهید صدر به حوزه های علمیه بلکه به آیندگان حوزه های علمیه است. قلم شیوا و جامع ایشان، و تبویب و تنظیم و دسته بندی علمی ایشان نسبت به مباحث اصولی، توانسته است نظریه ها، ایده ها، اندیشه ها و ادبیات اصولی شهید صدر را فراتر از آنچه در حلقات آن شخصیت آمده است، به مثابه درس خارج اصول شهید صدر به جامعه علمی عرضه بدارد.

به یقین، مدرسه اصولی شهید صدر، وامدار تحرک ذهنی نیرومند این شخصیت فقیه است. آنچنان که در مقابل شخصیت علمی و اصولی و فقهی آیت الله شاهرودی تکون یافته در مدرسه شهید صدر و تغذیه کننده از افکار بلند فقهی حضرت امام خمینی ره است.

می توان گفت از مهمترین فصل های درخشان تقریرات اصول شهید صدر آیت الله شاهرودی، معرفی سه مکتب اصولی اصفهانی، عرافی و نائینی است که به صورت مکرر، این سه مکتب، در تفاصیل بحث های اصولی به گونه ای دقیق مورد مقایسه نکته سنجانه قرار گرفته اند که می تواند خاستگاهی مهم برای مکتب سازی اصولی قرار بگیرد. شخصیت آیت الله شاهرودی معجونی از اندیشه های بلند امام خمینی(ره) و شهید صدر است».

عبدالرضاایزدپناه در باره ویژگی های علمی ایشان می گوید:

مرحوم آیت الله هاشمی شاهرودی در حوزه علوم اسلامی، خصوصاً علم فقه، وارث سه نگاه علمی فقهی پژوهشی در حوزه علمیه نجف بوده است. شاگردی آیت الله خویی را داشتند که به تعبیر خودشان مرحوم آیت الله خویی بعد از فوت پدرشان، مانند پدر با من برخورد کردند و خود آیت الله خویی بر ایشان عمامه گذاشتند. او وارث اندیشه آیت الله خویی و شاگرد خاص شهید صدر بود. به طوری که جهان اسلام ایشان را به این جهت فراوان می ستایید. البته شاگرد مرحوم امام نیز بودند و ایشان در درس عنایت، به وی داشتند

 تسلط علمی و نبوغ ایشان حتی در عرصه مسئولیت نیز بارها خودنمایی کرده است»

وی در ادامه می گوید:

«وی وارث اندیشه ها و نوآوری های شهید صدر و اتقان و عرفیت فقهی مرحوم خویی و وجه بنیادین فقهی سیاسی حکومتی حضرت امام بود. این سه ویژگی را من که در قوه قضائیه بودم بالعیان می دیدم، وقتی حقوق دان های بزرگ می آمدند و ملاقات می کردند، وقتی طرح سؤال می کردند و یا انتقادی می کردند، می گفتند چقدر رئیس شما حاضر الذهن است و از هر زاویه ای وارد می شویم، مطلب را خوب برداشت کرده و طرحی را ارائه می کند»

برخلاف برخی اظهار نظر ها که می گویند ایشان نتوانسته راهی را که شهید صدر در پیش گرفته بود ادامه دهد و توقعات را بر آورده کند از نگاه ایردپناه یشتر آثار ایشان برگرفته از شهید صدر است:

« در مورد اصول ایشان که مشخص است. وقتی درس اصول را در تهران شروع کردند، به من گفتند: بااینکه دوره اصول را در قم رفته اید، ولی چون شما از اندیشه شهید صدر بی اطلاع هستید، خوب است در درس من شرکت کنید. این درس ایشان، غیر از درس اصول صبح ها بود، بلکه عصرها درسی گذاشته بودند خاص فرزندان مقام معظم رهبری (آقا مسعود و آقا میثم) که من و چند نفر دیگر هم می رفتیم. ایشان در آن درس، متن بحوث را می خواندند و نقد و بررسی می کردند. اندیشه شهید صدر در تفکر ایشان مانند خون جاری بود. به صورت دقیق نکات کارآمد برای نسخه های اجتماعی سیاسی از شهید صدر گرفته بودند. شهید صدر بعد از فلسفتنا و اقتصادنا، «جامعتنا» نیز نوشته بودند که ایشان آن ها را بااینکه چاپ نشده بود می دانست و داشت. تجلی افکار شهید صدر و عرفیات مرحوم خویی و اندیشه مرحوم امام، در آن دوره ده ساله ریاست ایشان بر قوه قضاییه نمایان است و در سخنرانی های ایشان، تحت عنوان «صحیفه عدالت» در هفت جلد چاپ شده است. این تجمیع تفکرات باعث شد مباحثی مانند زندان زدایی، بهداشت قضایی، حقوق شهروندی مطرح شود. همچنین ایشان نگاه ویژه ای به امنیت داشتند و من معتقدم تئوری ایشان، سبب شکوفایی در حوزه های اجتماعی می شود».

کسانی که چنین نقدی بر ایشان وارد می کنند تلقیشان از تداوم راه شهید صدر، پیمودن صوری و قالبی این مسیر است در حالیکه آن چه مهم است و خصوصیت بارز شهید صدر هم بود در نظر گرفتن مقتضیات زمان و مکان در تفقه و نو آوری است. شهید صدر به حسب فضای مارکسیستی آن روز عراق فلسفتنا و اقتصادنا را نوشت. خود آیت الله شاهرودی در این باره می گوید:

«یکی از امتیازات آقای صدر، به تعبیری نگاه انقلابی به اسلام بود که در کتاب های «فلسفتنا» و «اقتصادنا» به خوبی مشهود است. ایشان مثل خود امام، حکومت و برپایی دین را یک اصل می دانست و اختلاف این دو بزرگوار تنها در ادبیات و تعبیرات بود. آقای صدر از همان ابتدا ایمان داشت که اجرای احکام و حدود اسلامی جز به وسیله یک حکومت اسلامی میسر نیست و بعد اجتماعی اسلام مهم تر از بعد فردی آن است. ایشان در باره تاریخ اسلام و نقش ائمه در تاریخ اسلام مطالعات خوبی داشت و در مناسبت ها به جای درس، تاریخ و سیره ائمه را می فرمود. طرز تفکر ایشان از تحلیل هایش هم مشخص بود.

کتاب های «فلسفتنا» و «اقتصادنا» در تقابل با جریان حزب توده عراق نوشته شدند. ایشان در تشکیل «جماعت العلما» در نجف در کنار بزرگانی چون آشیخ محمدرضا آل یاسین و دیگرعلمای بزرگ، نقش برجسته ای داشت. مرحوم آقای حکیم که به کفر و الحاد کمونیست ها فتوا داد، آقای صدر هم دو کتاب «فلسفتنا» و «اقتصادنا» را در رد افکار مارکسیست ها و کمونیست ها که افکارشان به شکل گسترده ای پخش شده بودند، نوشت و از مرجعیت آقای حکیم دفاع کرد. آقازاده های آقای حکیم، آسید مهدی، آسید باقر و آسید عبدالعزیز و... شاگرد ایشان بودند»

 بنابراین توقع تالیفاتی این چنین از آیت الله هاشمی شاهرودی در عصر حاضر توقعی خالی از وجه و بی معناست. چرا که عصر فقاهت آیت الله شاهرودی مقتضیات و نیازهای دیگری را داشت و ایشان متناسب با این مقتضیات حرکت کردند چه در نقش یک استاد که لازم دیدند اصول و آرای شهید صدر را در قالبی دیگر در فضای علمی حوزه علمیه قم عرضه کنند چرا که حلقات شهید صدر به دلیل ادبیات و تبویب خاص خود که متفاوت با تبویب دیگر آثار اصولی مشهور و رایج بود و همچنین از ادبیات جدیدتر و اصطلاحات خاص خود بهره می برد،برای فضلا و طلاب حوزه قم غریب می نمود برای همین استقبال شایسته و در خوری از آثار شهید صدر نشد. آیت الله شاهرودی با درک این نکته، سعی کرد آرای شهید صدر را در قالبی دیگر و تبویب معهود در آثار اصولی موجود، عرصه کند و از این طریق، این آراء از غربتی که بدان دچار شده بودند خارج شوند بدیهی است که لازمه چنین کاری تسلط و آشنایی کامل به آرای شهید صدر است و ایشان از معدود کسانی بودند که توان چنین کاری را داشتند و به اعتراف بزرگان حوزه به خوبی از عهده این مهم بر آمدند. ضمن اینکه در کنار ارائه این آراء، ایشان نظریات و آراء خودشان را هم ارائه دادند و این نشان از جایگاه علمی والای ایشان نیز هست.

نوآوری ها و شیوه علمی ایشان

جایگاه علمی ایشان را باید از نگاه اساتید و نخبگان حوزه بررسی کرد، دکتر احمد مبلغی، فقه آیت الله شاهرودی را در سه سطح قابل مشاهده و ارزیابی می داند: نخست. فقه مدرسه ای و در مدرسه: بخشی از تکاپوی فقهی آیت الله شاهرودی در فضای مدرسه از رهگذر تدریس، تدوین، و مباحثات و مداخلات قابل مطالعه وپیگیری است، در زمره فقه مکتوب و مدرسه ای او، حوزه فقه مسائل مستحدثه قرار دارد. فقه او در این حوزه، حایز سه ویژگی مهم بود: یکم. بهره گیری روش مندانه از تکنیک های فقهی در جایگاه خود و به صورتی دقیق؛ دوم. رویکرد به گشودن راه های جدید معطوف به حل مسائل؛ سوم. نتیجه محوری در طرح مباحث و عرضه نتایج مطالعات به شیوه ای ملموس و مرتبط با نیازهای مخاطب فقه، بدین ترتیب آیت الله شاهرودی در فضای فقه مسایل مستحدثه، رویکردی عالمانه، مسئولانه و معطوف به حل مساله داشت.

 ای بسا بتوان گفت که اگر فقیهان و فقه پژوهان، وجهه همت خود را بر شناسایی شیوه استنباط وی در این عرصه نهند حاصل کار، به احتمال زیاد، دستیابی به عناصری درخور توجه و قابل پیگیری در ساحت مهم فقه مستحدثات خواهد بود.

از این رو مراجعه به مجموعه تاملات فقهی این فقیه خوش فکر در مسائل مستحدثه، فرصتی پژوهشی برای حوزه های علمیه و اهالی وادی پژوهش فقهی است.

سطح دوم فقه مرحوم آیت الله هاشمی شاهرودی، فقه غیرمکتوب و حین اجراء است، افزون بر فقه مدرسه ای آیت الله شاهرودی می توان به رویه ها و رگه های فقهی ویژه ای در نگرش فقهی آیت الله شاهرودی اشاره کرد که در اثناء امور اجرایی و مدیریت و به اقتضاء و مراحل و اوضاع آن شکل گرفت.

این بخش از میراث فقهی آیت الله شاهرودی، حاوی ایده ها و نکته پردازی های ارزشمندی است که برخی از آن ها حتی می توانند، در فرض پروردن و مطالعه، زمینه ساز شکل گیری نظریه های تازه و قابل طرح در سطح مدرسه علمی باشند. داشتن نگاه حداقلی به دامنه و نوع زندان در اسلام، ارائه ملاحظات نسبت به آیین دادرسی، افکندن نگاه ویژه به حل اختلاف قضائی و … از جمله این موضوعات است.

سطح سوم فقه مرحوم آیت الله شاهرودی، حقوق اندیشی فقهی بود، باید اعتراف نمود که “حقوق اندیشی در فقه” چندان رایج نیست و متاسفانه، رویکرد تقابل انگار میان فقه و حقوق سایه برذهن بسیاری افکنده است و ای بسا بتوان گفت در نگاه برخی میان این دو، خط تمایز مطلق وجود دارد.

در این فضا، به شهادت کسانی که از نزدیک با تلاش های فقهی آیت الله شاهرودی آشنا بودند، ایشان دغدغه ای مشخص و متمایز جهت ارایه حقوق بر پایه فقه داشت. از باب نمونه ای برای این دغدغه مهم می توان به برخی تلاش های آیت الله شاهردوی جهت مطالعه مواد حقوقی و قانونی از منظر فقه اشاره کرد.

روش تدریس

اما از حیث روش تدریس نیز ایشان از ویژگی های خاصی برخوردار بود. و به طور کلی اصول حاکم بر فضای تدریس ایشان را در موارد ذیل که به قلم یکی از شاگردان ایشان نوشته شده اریابی کرد:

1- حجم مطالبی که در هر جلسه بیان می نمود از عموم درس های خارج بیشتر و نسبت به برخی دروس خارج مطرح حوزه، دو یا سه برابر بود.

2- به جهت برخورداری از قدرت ذهنی بالا، مباحث بسیار دقیق علمی را پشت سرهم و بدون وقفه بیان می نمود.

3- بررسی موشکافانه و بسیار مطول و عمیق مباحث اصولی از دیگر اوصاف کم نظیر یا بی نظیر درس ایشان بود.

4- ویژگی دیگر، استفاده از اصطلاحاتی بود که براساس نیاز، خود به وجود آورده بود.

5- مجموع ویژگی های فوق شرایطی را به وجود می آورد تا تنها طلابی بتوانند از محضر علمی ایشان استفاده ببرند که از بهره هوشی نسبتا بالایی برخوردار بوده و همچنین نسبت به علم اصول و اصطلاحات مرسوم و غیرمرسوم آن تسلط لازم را داشته باشند. به همین جهت درس ایشان مجمع طلاب جوان و فاضل حوزه قم بود.

6- به اشکالات غیردقیق شاگردان اهمیتی نمی داد و اشکالات پرقوت را با اهتمام، پاسخ می داد.

7- بین درس فقه و اصول حدود 15 دقیقه و بعضا بیشتر، از منبر درس پایین می آمد و به اشکالات شاگردان به تفصیل پاسخ می داد و فضایی را به وجود می آورد تا شاگردان – همانگونه که سنت حوزه ها از قدیم الایام بوده –، جسارت بحث، نقد، رد واثبات با استاد را داشته باشند، تا حدی که گاه صدای استاد و شاگرد به اطراف شبستان می رسید.

برخلاف برخی دروس خارج آیت الله هاشمی شاهرودی در درس خارج خود برای تبیین یک مسئله فقهی علاوه بر جنبه های اصولی تمام جوانب تاریخی، کلامی، اقوال متقدمین و متاخرین و سیره و... را مورد بررسی قرار می داد و به تمام جوانب مسلط بوده که می توان گفت درس خارج ایشان به معنی حقیقی کلمه، درس خارج بود.

این عالم کم نظیر به صورت تفصیلی به احکام مستحدثه و روز و به مسائل اجتماعی و قضائی و سیاسی اسلام در کتب و سخنرانی ها و درس های خود پرداختند و وارث حقیقی شهید صدر در علم و عمل بودند.[5]

نگاه دقیق و علمی به مساله ولایت فقیه

آشنایی ایشان با آرای امام خمینی در زمینه حکومت اسلامی و ولایت فقیه به سالهای قبل از انقلاب و زمانی که امام برای اولین بار مباحث ولایت فقیه را در خلال دروس خود در نجف ارائه کرد بر می گردد. زمانی که امام این مباحث را مطرح می کند ایشان به فراست تمام دریافته بود که ورود امام به این مباحث، ویژگی های خاص خود را دارد و نوآوری مهمی در فقه و به ویژه فقه حکومتی و سیاسی است برای همین وی این مباحث را به استاد خود، شهید صدر عرضه می کند. خودایشان در این باره می گوید:

«پس از اینکه بحث حکومت اسلامی امام شروع شد، جزوه ها را خدمت آقای صدر می بردم. ایشان بسیار مجذوب این جزوه ها شده بودند و یک روز در درس فقه خود مطرح کرد. درس فقه ایشان صبح ها بعد از درس امام در مقبره کوچک آل یاسین در نجف که مقبره جد مادری ایشان بود برگزار می شد. ایشان در درس فقه این موضوع را مطرح کرد که فلانی دو جزوه از درس های آیت الله خمینی را آورده و به من داده که نقطه عطفی در تاریخ اسلام است و یک مرجع، از بحث ولایت فقیه در مکاسب، صغار مؤمنین، اطفال و مهجورین به بحث کلی حکومت اسلامی و امور سیاسی، اجتماعی و حاکمیت رسیده است. آنگاه فصل مشبعی در باره اهمیت این دیدگاه و اینکه نقطه عطفی در تاریخ است صحبت کرد. حوادث بعدی هم نشان داد که آن مباحث واقعاً نقطه عطفی در فرهنگ فقهی و مبانی فقهی شیعه و اسلام است. شهید آیت الله صدر طوری صحبت کرد که گویی عقده ای در دلش باز شده بود و ابعاد این بحث را باز کرد که در تاریخ شیعه سابقه ندارد که یک مرجع تقلید از یک بحث معمولی فقهی که مرحوم شیخ در مکاسب به مناسبتی بدان متعرض شده است، بحث مهمی را استنباط کند و مطرح سازد. ایشان با خواندن آن جزوات خیلی خوشحال شد و گفت به همه شما توصیه می کنم این جزوه ها را بگیرید و از آنها استفاده کنید و به درس ایشان هم بروید. این نظریه، تحول بزرگ و دیدگاه جدیدی در فقه و بسیار ارزشمند است. واقعیت این است که خود من هیچ تصور نمی کردم که ایشان به این شکل واکنش نشان بدهد و مسئله را طرح کند»

نگاه نو به حوزه و تحول آن و لزوم پرداختن حوزه به مباحث فقه حکومتی

یکی از مباحثی که این روزها مطرح می شود لزوم تحول در حوزه است. برخی با دفاع از عملکرد فعلی حوزه چه از بعد دروس و چه از بعد دیگر فعالیت ها، نیاز به هر گونه تحولی را در حوزه علمیه نفی می کنند و از وضعیت فعلی حوزه دفاع می کنند و منتقدان را عده ای بی سواد و غیر مطلع یا غرض ورز معرفی می کنند. اما عده ای دیگر فعالیت های حوزه را در عرصه تدریس و پژوهش و تبلیغ، متناسب با نیازهای روز جامعه ندانسته و از لوزم تحول و نوگرایی در حوزه سخن می گویند. و ادله مختلف و مصادیق متعددی را برای ادعای خود ارائه می دهند. آیت الله العظمی شاهرودی از جمله کسانی است که نه کسی می تواند ایشان را متهم به غرض ورزی و بی اطلاعی از وضعیت حوزه کرده، و نه از ضعف علمی ایشان سخن بگوید. ایشان به سبب داشتن جایگاه مبرز علمی و حضور در متن حوزه، هم دارای اطلاع کافی از مباحث موجود در حوزه است و هم به دلیل حضور در جایگاه متعدد اجرایی از نیازهای روز مطلع است. بنابراین کسی است که هم درد را کاملا فهمیده و چشیده است و هم تسلط و بینش ایشان اینقدر کافی و وافی و عمیق است که بتواند نسخه ای مطلوب برای این نیازها و دردها بپیچد. ایشان در موارد متعدد از لزوم تحول در حوزه و جهت گیری مباحث حوزه سخن گفته است و خود نیز به عنوان عالم عامل، همین جهت گیری را در سیره علمی خود مد نظر قرار داده است. نگاهی به مباحث ایشان در درس خارج و همچنین تالیفات و فعالیت های علمی ایشان، این نکته را کاملا تایید می کند.

ایشان در جایی چنین می فرماید:

«حل بسیاری از مشکلات کنونی جامعه در حقیقت وظیفه حوزه است، آن هم قله حوزه که شامل فقها، مجتهدان و مراجع است. آنها اگر اصلش را قبول دارند می توانند این کار را بکنند. این موضوع کار طلبه های جوان یا اساتید دانشگاه و فضلای معمولی نیست.

و یا در جای دیگر می فرماید:

« یکی از چیزهایی که امروز خیلی ضروری است بازتولید همین روحیه امام و استخراج نظام ها و زیرساخت های فکری از خلال مباحث مبتلابه و جزئی است. حالا آنجا(در نجف) ایشان اصل حکومت اسلامی را باب کردند و مبانی اش را گفتند، ولی خب داخل آن هنوز خیلی حوزه ها دست نخورده مانده است. برای همین در نظام هایی که عرض کردم باید مبانی فقهی، مدل ها، الگوها، نظریه ها و مبانی لازم استخراج شود. درست به همان سبکی که خود امام آنجا وارد شدند و از آیات، روایات و کلمات فقها استدلال هایی را بیرون کشیدند. این کارها انجام نشده و اگر خود امام حضور داشتند همین کار را می کردند. متاسفانه هنوز هم درس های حوزه های ما از ایشان خیلی عقب تر است و اینها همه باید برسند به کاری که ایشان نسبت به اصل حکومت و ولایت فقیه انجام داد.»

ایشان در ادامه می گوید:

«هم اینک خیلی از بحث های فقهی حوزه حتی در قم و نجف به همان بحث های خرد تکراری برگشته و احیای رویکرد امام یکی از تحولاتی است که امروز به آن احتیاج داریم. امروز چه در داخل و چه در جهان اسلام به این رویه نیاز است و رسالت فقها و مراجع ادامه دادن همان مسیر است.

این راه امام است و کسی که این راه را قبول دارد باید واقعا زحمت بکشد، تحقیق و اجتهاد کند، روایات را بیرون بکشد، پردازش کند و عین همان کاری را که امام نسبت به اصل حکومت اسلامی کردند در زیر نظام های آن تکرار کند.

(همان)

ما البته هنوز هم ابعاد این فقه حکومتی را نمی دانیم و سعی نکردیم آنها را بیرون بکشیم. فقهی که نظام سازی کند و نظام های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، اداری، فرهنگی و… را در جامعه بسازد خیلی فرق می کند با این مسائل خرده و فروع فقهی که در هر مساله ای مطرح می شود.

نسبت این دو به هم مثل نسبت یک اقتصاد کلان با یک اقتصاد خرد است. این کل شاکله اقتصادی را تشکیل می دهد، نظام بندی می کند و نظریه ها و مبانی و روبناها و زیربناهایش را در می آورد. زیرساخت های این فقه در اقتصاد، فرهنگ، حقوق سیاسی، حقوق عمومی، خصوصی نظام قضائی، نظام جزا و ده ها زمینه دیگر نیز تئوریزه می شود. موضوعات اصلی دین اینهاست؛ مواردی که شاکله جامعه مدنی را مشخص و جامعه بشری را هدایت و منضبط می کند»

ایشان در ادامه از همین رهگذر تفاوت اساسی انقلاب اسلامی و مکتب اسلام را با دیگر نظام ها بیان می کند و نقطه اختلاف با غرب را در همین موارد دانسته و می گوید:

«دعواها سر همین است؛ دشمن هم از همین راه ها وارد شده و سعی کرده اسلام را منزوی کند، لذا اینها را از جامعه گرفته و جایش را به فرهنگ ضددین مثل فرهنگ های لاییک داده است. در حقیقت نظام های لاییکی دنیا هر بلایی سر اسلام و مسلمین آوردند از این راه بوده. هر کسی به این موضوع توجه ندارد و امام چون آن توجه و عشق به اسلام و آن دید خوب را نسبت به روح و مقصد اصلی قرآن و اسلام داشت توانست این بحث های فقهی را هم به اینجا بکشاند. از آن به بعد نیز هر یک از فقها در درس خارج به مسائل فقه معاملات می رسند نمی توانند بحث ولایت فقیه را ندیده بگیرند و مجبورند به آنچه امام گفته وارد شوند.

اینکه در بحث ولایت عامه فقیه و حکومت اسلامی، دامنه اختیارات فقیه چقدر است و مدارکش چیست و ادله اش کدام است، موضوعاتی بود که امام با اتکا به مطالعات زیادی که داشت، روایات متعددی درباره آنها مطرح کرد. این موضوع البته در استدلال های مرحوم شیخ انصاری، مکاسب و… تا حدودی مطرح می شد.

ایشان در یکی از همین جلسات گفتند اگرچه ما این بحث ها را می کنیم، شاید خودمان هم موفق نشویم حکومت اسلامی را برپا کنیم و بچه های ما و نسل های آینده بتوانند آن را محقق کنند ولی ما باید این بحث ها را مطرح کنیم. شاید به همین خاطر بود که فضلا هم برای شنیدن درس ایشان می رفتند. البته بعضی از مخالفان ایشان سعی کردند بگویند این بحث ها چندان فقهی نیست، ولی این بحث راه خودش را باز کرد و بعد ها به حالت کتاب درآمد و به عربی هم ترجمه شد. این در شرایطی بود که آن زمان امکانات زیادی هم برای چاپ و نشر گسترده این دیدگاه ها وجود نداشت، اما برای این موضوع ظرفیت حوزه نجف در آن زمان یکی از امتیازات مباحث ایشان بود».

ایشان در ادامه این سخنان، با نگاهی آسیب شناسانه، به مواضع برخی حوزویان نسبت به این اندیشه امام پرداخته و آن ها را فاقد درک اهمیت مباحث امام می داند:

«بعد از این هم از کسانی که شاگرد امام بودند اینها این مباحث را دنبال کردند، ولی کسانی هم بودند که اینها را درست نمی فهمیدند یا بد تعبیر می کردند. بودند جریاناتی که می گفتند اینها مسائل علمی نیست، مسائل فقهی نیست. به اشتباه قیاسش می کردند با مسائل استقلالی در حالی که این مباحث استقلالی نیست، بلکه عالی است؛ اما آنها این موضوع را درک نمی کردند. علتش هم این بود آن نگاهی که امام داشت اینها نداشتند. آن توجه را نداشتند و اصطلاحات مدرسه ای، ذهن و هوش و فکر و عقل و قلب آنها را پر کرده بود. خیال می کردند همه اش همین است. مثل علم ریاضیات عالی، علم جبر و مقابله. اینها ممکن است خیلی دقیق باشد ولی خب انسان وقتی توی اینها غور می کند دیگر همه اش این اعداد و ارقام توی ذهنش می آید و دیگر معادلات یک مجهولی، دومجهولی و از این قبیل ممکن است ذهنش را پر کند. خیال کند همه دنیا همین است.»

ایشان در ادامه سخنان خود، اهمیت بحث ولایت فقیه و حکومت اسلامی را در نظام علمی حوزه بیان می کند و با نفی نگاه متحجرانه و محدود برخی، که علوم حوزه را به مباحث نظری و امور فردی تنزل می دهند، همه علوم حوزه را مقدمه و زمینه ای برای حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلام در جامعه می داند:

«علوم حوزه این گونه نیست، فقه و اصول مقدمه است برای آن کارهای بلند. آدم توی اتاقی بنشیند و همه چیز دست دشمن باشد یا دست حکام جور باشد، حکام فاسد باشد، حکام وابسته به کفار و استکبار و اینها باشد و کتابی بنویسید فایده ای ندارد. مثل همان بحث جبر و مقابله است. این نگاه خیلی مهم است. این نگاه همیشه لازم است و هنوز هم ما از این نگاه فارغ نیستیم. همین هم سبب شده که بحث امامت در کلام شیعه یک چیز واجب است. بعد از نبوت امامت لازم است، چرا ما امامت را لازم می دانیم و زمین را بدون آن قبول نداریم. در هر زمانی زمین باید امامی داشته باشد و حجتی در آن لازم است والا «لساخت الارض با اهلها» زمین اهل خودش را از بین می برد. چون این نگاه مدیریت می خواهد، این نگاه در هر مقطع و هر لحظه شکل زنده می خواهد. در عصر غیبت هم این کار مراجع و رهبران دینی جامعه است. این دید را علما و روحانیون باید همیشه داشته باشند. مثل خود امام و همیشه توی هر حرکتی، هر کاری، هر تحصیلی، هر تبلیغی و هر موضع گیری تمام این امور با این دید به آن نگاه شود با این بینش کلان باید دیده بشود که اینجا اسلام چه می خواهد؟ آن مقاصد بلند اینجا چه اقتضایی دارد؟ آن وقت مدیریت بشود»

ایشان سپس به لزوم احیای نگاه امام به فقه و معارف اسلامی و جهت گیری امام، در حوزه ها اشاره می کند و می گوید:

«این دیدگاه در حوزه هنوز هم مورد نیاز است، چون روزبه روز این مسائل کلان مرتب اضافه و زمینه هایش ایجاد می شود. آن وقت اصل حکومت اسلامی بود و حالا شکل حکومت اسلامی است. از خیلی از بحث های خرد در حوزه می توان صرف نظر کرد، باید حول این بحث های کلان تر که امروز مورد نیاز است، بحث کرد. اینها قبلا نبودند و حالا هست. به لطف خدا و همت امام و مردم، نظام جمهوری اسلامی برپا شد. بیایند بگویند که نظام اقتصادی، نظام اداری، نظام مالی، نظام بانکی، نظام مدنی و اجتماعی، نظام سیاسی، نظام حقوقی و نظام قضایی چطور باید باشد. همان نگاه های استراتژیک که گفتم همه این مسائل فقهی را می کشد به این طرف این بحث های بالاتر، کلان تر وسیع تر، اینها امروز مورد نیاز است که متاسفانه هنوز این دیدگاه های امام دنبال نشده که باید در حوزه ها پیگیری شود و این دیدها احیا شود. اینها آن چیزهایی است که امروز مورد نیاز است. این دیدها باید بیاید در حوزه ها و احیا شود. این نگاه ها و بحث ها برود به طرف این مسائل کلان تر، ضمن اینکه آن تحقیقات با همان شیوه دقیق، علمی، فقهی، اصولی یا به تعبیر امام همان فقه جواهری همان ها اعمال بشود ولی اینها از توی آن بیرون بیاید. همان جور که حکومت اسلامی از توی آن بیرون آمد. ولایت فقیه با این عظمت از آن بیرون آمد. همین جور باید براساس مبانی دقیق اجتهادی فقهی و فقاهت درست و صحیح، همان فقاهت جواهری باید نظام اقتصادی و نظام اداری- اسلامی از توی آن بیرون بیاید. نظام قضایی از آن بیرون بیاید. نظام بیرون بیاید نه دو، سه تا مساله جزئی قضایی. ما باید این خصیصه را مدنظرمان قرار بدهیم. علما، مراجع، حوزه، حتی مسئولان نظام، نخبگانی که در دانشگاه ها هستند، همه باید به این سمت بروند.

حالا این مورد هم در جمهوری اسلامی لازم است و هم در کل جهان اسلام. فردا هم ممکن است در کل دنیا این موضوع مطرح شود. چون این مسائل دارد به چالش های بین المللی تبدیل می شود. چالش بین مکتب ها در باب مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی. آنها [غرب] دارند یکی یکی شکست می خورند و از میدان بیرون می روند. سوسیالیسم و کمونیسم که از میدان بیرون رفتند. همان طور که امام در آن سخنرانی شان گفتند به مزبله تاریخ رفت. این دومی [لیبرال دموکراسی] هم خواهد رفت. خب چه چیزی می خواهد جای آن بیاید؟ آنکه می خواهد جایش بیاید باید همه اینها را داشته باشد و یک الگو و مدل کاملی باشد. بحث های کلان هم باید در کنار مسائل خرد باشد. اگر اینها را نتواند پاسخ دهد اینها آن نگاه های کلان است، اینها آن نگاه های استراتژیک است که امام داشت، خب کسانی که امام را قبول داشتند و دنباله رو بودند اینها را داشتند و هرکدام حالا به اندازه فهم و درک و علم و مرتبه علمی و فقهی خودش. امروز هم لازم است و همیشه اینها لازم است و اینها تمام شدنی نیست اینها همان نگاه اصلی است و باید باشد توی حوزه ها و مخصوصا فقها و مراجع و کسانی که می خواهند بالاخره به جامعه خط بدهند به مردم و مردم می خواهند به آنها رجوع کنند. از این مسائل اگر غفلت شود دست چه کسانی می افتد؟ دست دشمنان. دست دشمن هم اگر نیفتد وقتی پاسخی نباشد نسخه های آنها پیاده می شود. متاسفانه می بینید تحول می شود، انقلاب می شود. مردم کشته می دهند، حکومت های جورشان را پایان می دهند، حالا می خواهند چیزی پیاده کنند، اما دست شان خالی است؛ بنابراین همان نسخه قبلی را مجددا می آورند پیاده می کنند. همان چیزی که قبلا بوده، می آید و بازهم نتیجه نمی دهد. همین الان خیلی از این انقلاب ها و تحولاتی که دارد در منطقه شکل می گیرد، استکبار دنبال این است که از این راه دوباره وارد شود. از در بیرونش کردند از پنجره وارد شود. باز همان چیزها را می آورد و کسانی را می آورد که همان نسخه های قبلی را قبول دارند. من شنیده ام بعضی از این اشخاصی که حالا توی بعضی از این کشورهای منطقه آمده اند، گفته اند که ما این دموکراسی را به این مقدار قبول داریم و این مدل را می پسندیم. کدام مدل؟ مدل آمریکایی، مدل اسلام آمریکایی. مدل ایران را قبول نداریم. چرا قبول ندارید؟ بحث روی این نکته هاست. می گویند ما مدل اردوغان را قبول داریم. مدل ترکیه، اسلام ترکی؛ یعنی چه؟ یعنی اسلامی که با آمریکا جور است، با اسرائیل پیمان می بندد، دنبال حکومت اسلامی هستیم ولی آن حکومت اسلامی که در ترکیه حاکم است.»

می بینیم که ایشان با نگاهی دقیق و با تبیینی عمیق، خلاهایی را که در نظام آموزشی و علمی حوزه است به خوبی بیان می کند و عرصه هایی را که حوزه ها تا کنون در آن ورودی نداشتند مصداقا معرفی می کند. و مستند و مستدل در این باره سخن می گوید.

تهیه و تنظیم دائره المعارف فقه اسلامی

یکی از مسئولیت های مهمی که ایشان در آن فعالیت کردند و به خوبی هم از عهده این کار بر آمدند تهیه و تنظیم دائره المعارف فقه اسلامی بود. ایشان در مصاحبه خود با مجله پاسدار اسلام به نحوه شکل گیری این ایده اشاره می کند:

«این هم از برکات وجود مقام معظم رهبری است. در سال 1369 بود که به جلسات استفتاء می رفتم. ده پانزده جلد دائره المعارف نشر کویت کار ارزشمندی بود. نمی دانم این مطلب را خودم به ایشان گفتم یا کس دیگری گفته بود. کتاب بسیار خوبی است، ولی فقط در باره مذاهب اربعه (اهل سنت)است.

 به ایشان عرض کردم یادم هست نجف که بودم، در سال( 1967 یا 1968میلادی) اینها (تنظیم کنندگان دائره المعارف کویت) نامه ای به آقای صدر نوشته و جزوه ای را به عنوان نمونه کار فرستاده بودند. آقای صدر آن جزوه را به من نشان داد که اینها مذهب شیعه را هم به عنوان مذهب جعفری آورده اند. هشت تا مذهب را آورده بودند، ولی حالا که منتشر کرده اند، فقط مذاهب اربعه است و هیچ اسمی از شیعه در این کتاب نیست.

ایشان (مقام معظم رهبری) فرمود اگر بشود چیزی مثل این درست کنیم بسیار خوب است و به من گفتند شما می توانی این کار را انجام دهی. گفتم این کار بزرگی است. دائره المعارف نویسی آن هم در این حد، یک مجموعه می خواهد. ایشان گفتند شما می توانی و من ابلاغش را می دهم و سپس یک ابلاغ رسمی دادند که از صدا و سیما هم خوانده شد و ما در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتیم.»

آیت الله شاهرودی به نحوه شروع این کار اشاره کرده و می گوید:

« منزلی داشتم آنجا را دفتر کار کردم و دوستانی را جمع کردم. از دوستان ایرانی، عرب،همه دائره المعارف ها را در آنجا جمع کردیم تا ببینیم دائره المعارف چه جوری است و مدخل ها را باید بر چه اساسی انتخاب کرد. این بحث های مقدماتی حدود شش ماه طول کشید و همه دائره المعارف های عمومی، تخصصی را دیدیم.

این یک دائره المعارف تخصصی فقهی است. دائره المعارف کویتی ها یک مقدمه 30 صفحه ای دارد که همه آن را خواندیم. در آنجا شرح می دهد که دائره المعارف موضوعی چیست و چه کار کرده اند. بعد از اینکه همه اینها را دیدیم، برای دائره المعارف یک شیوه نامه نوشتیم و متوجه شدیم که لازم است به عنوان مقدمه، معجم تهیه شود. معجم فهرست موضوعی الفبایی است و کمتر از دائره المعارف وقت می برد. یکی از اساتید آنجا، آقای شیخ خالد از شاگردان خود ما بود. الان در عراق است. مدتی نماینده مجلس و امسال هم مسئول حج آنجا شده بود. طلبه خوبی است. از قاهره دکترا داشت و مدت ها در قم به درس ما می آمد. با آقای صدر هم ارتباط داشت. آن موقع ساکن قم بود و گفت در قاهره دیده است که چطور معجم نویسی می کنند و حاضر است معجم را تهیه کند. گفتیم کتاب جواهر را بردار و معجم نویسی کن. سه چهار نفر نیرو هم به او دادیم و اینها کل جواهر را به صورت الفبایی معجم نویسی کردند که در شش جلد مفصل چاپ شد»

شروع چنین کار عظیمی طبیعتا مقتضیات خود را داشت و البته مثل هر کار بزرگ و نو دیگری منتقدانی هم داشت که با انگیزه های مختلف نقدهای مختلفی را مطرح می کنند گرچه برخی از نقدها، بیشتر سیاه نمایی و با هدف مایوس کردن و نا امید کردن و سلب اعتماد به نفس از نیروهای درگیر کار انجام می گیرد. آیت الله شاهرودی در همین زمینه به مواردی اشاره می کنند:

«در سال 1370 سمیناری برگزار و از همه علمای قم، آقای فاضل، آقای سید جواد گلپایگانی از بیت آیت الله العظمی گلپایگانی، آقای آذری قمی و آقای مومن، خیلی ها دعوت کردیم. این سمینار همزمان شده بود با هفته وحدت و آقای تسخیری عده ای را از خارج دعوت کرده بود. ایشان آنها را هم به قم آورد که در این سمینار شرکت کنند. خدا رحمتش کند آقای قاضی خرم آبادی آن سالن دانشکده علوم قضائی قم را به ما داد که گنجایش زیادی دارد و آن روز هم لبریز از جمعیت بود. ما از دانشگاه آقای گرجی و پنج شش نفر از اساتید را هم دعوت کرده بودیم. شیوه نامه را تنظیم و چاپ و یکی دو مدخل را هم به عنوان نمونه تهیه کردیم و از شب به افراد دادیم.

بنده در روز اجلاس به عنوان مقدمه صحبت کردم و گفتم که می خواهیم چه کار کنیم. شیوه نامه ها را هم که از قبل داده بودیم و مطالعه کرده بودند. آقایان فقهائی هم که دعوت شده بودند، صحبت ها و پیشنهادهایی داشتند. یکی از کسانی که وقت برای صحبت خواست آقای گرجی بود. ایشان سابقه طلبگی داشت، درس آقای خوئی رفته و از ایشان درجه اجتهاد داشت، لذا تصور کردیم می آید و کار را تأیید می کند. ایشان آمد پشت تریبون. اول کمی تمجید کرد و گفت کار بسیار خوب و بزرگی است، ولی حوزه به تنهایی نمی تواند این کار را بکند و شما اگر می خواهید این کار را بکنید، باید از اساتید دانشگاه استفاده کنید. بعد هم در این فاز رفت که دائره المعارف نویسی یک کار دانشگاهی و و اروپایی است و حوزه در این زمینه سابقه ای ندارد و به این عرصه چیزی اضافه نکرده است.

طلبه ها دائماً برای ما که آن بالا نشسته بودیم و جلسه را اداره می کردیم یادداشت می فرستادند که آقا! ایشان که آبروی ما را برد. بگذارید. جواب بدهیم. ایشان به ما نگفته بود که می خواهد در باره چه موضوعی صحبت کند و ما هم بر اساس حسن ظنی که به ایشان داشتیم نپرسیدیم. خیلی ناراحت شدم. یکی از اشخاصی که وقت گرفته بود یکی از مهمان های آقای تسخیری بود به نام پروفسور حسینی. ایشان اصالتاً افغانی بود، ولی سال ها در دانشگاه های اتریش تدریس کرده بود.

بعد از آقای گرجی ایشان آمد. اول خود را معرفی کرد و گفت من چند دکترا از اروپا دارم و حدود پانزده بیست سال است که در اروپا اقامت دارم و عضو دو کمیته دائره المعارف نویسی در اروپا هستم. اسم هر دو را هم برد که یادم نیست. در باره تاریخ تمدن اروپا و این قبیل موضوعات بود. جلدهای زیادی هم از آنها منتشر شده بود. گفت آخرین نمونه های دائره المعارف نویسی اروپا در این کمیته در اختیار ماست و من روی همه آنها اشراف دارم. دیشب شیوه نامه و نمونه کار شما را به دقت مطالعه کردم و امروز می خواهم به حوزه تبریک بگویم، چون این شیوه نامه و نمونه ای که دیدم مطابق بر مدرن ترین و دقیق ترین شاخص های دائره المعارف نویسی در دنیاست.

خدا که می خواهد کمک کند این جوری کمک می کند. اینها جزو مهمان های اصلی ما نبودند. آقای تسخیری گفت آمده اند، ما هم دعوتشان کردیم. آقای گرجی فهمید که این حرف ها در واقع رد حرف های اوست و از جلسه بیرون رفت. خدا خیلی لطف کرد»

ایشان در ادامه از برکات و دستاوردهای اصلی این موسوعه می گوید:

«...فقه شیعه را نشان می دهد و چون الفبایی است، خیلی راحت می شود با آن کار کرد. فرض کنید می خواهید در فقه احکامی را که در باره ابراء هست در بیاورید. ما کتاب الابراء نداریم، بلکه به مناسبت های مختلف، در هر جا یک چیزی در باره آن گفته اند. همه آنها در اینجا جمع می شوند و در واقع جمع متفرقات است. ابراء، اتلاف، تلف و... پانزده هزار مدخل است که همه زیربحثی که مورد نیاز انسان است جمع می شوند.

نکته دیگری که در شیوه نامه هم آمده، این است که تاریخِ موضوعِ فقهی هم مطرح می شود. اولاً مهندسی می شود که مثلا مسائل ابراء چیست؟ این مسائل چند باب هستند؟ بعد از تعریف و الفاظ متناسب، فصل هایش زیر آن می آیند که یک مهندسی علمی می خواهد. این مهندسی ممکن است در فقه نشده باشد، ولی اینجا می شود. بعد تاریخ هر مسئله می آید. مثلاً در باره ابراء آورده شده است که آیا ابراء وکالت بردار هست یا نه؟ آیا وکالت توکیلی در ابراء درست است یا نه؟ تاریخ این مسئله چیست؟ اقوالی که در این زمینه وجود دارند کدامند؟ اقوال به صورت تسلسل تاریخی نقل می شوند، مثلاً شیخ مفید، شیخ طوسی و... می آید تا زمان معاصر و مثلاً تحریرالوسیله امام و تاریخچه مسئله هم به دست می آید.

مهندسی فقهی و فنی به روز و مسائل مستحدثه روز که در کتاب های فقهی نیستند، اضافه می شوند. اجمالاً با بعضی از مسائل دیگر و مثلاً با مذاهب دیگر هم تطبیق صورت می گیرد و عمده ادله ذکر می شوند. در ذکر اقوال استناد آنها هم ذکر می شود. عمده استدلال ها از آیات، روایات، نقدها و اشکالات وارده و پاسخ هایی که به آنها داده شده و قواعد فقهی ای که به آنها استناد شده، هستند، یعنی یک درس خارج کامل، آن هم با شیوه ای جدید که کار را خیلی راحت کرده است. کتاب اجاره که در آمد،عموم اساتید خارج حوزه قم که اجاره را بحث می کنند، به من گفتند ما از این کتاب بیشتر از تقریرات آقای خوئی استفاده می کنیم. در دانشگاه هم خیلی مورد استفاده است… آقای سبحانی برای یکی از دوستانشان که شیعه و در کویت است فرستاده اند. آنها برای موسوعه شان - که در مذاهب اربعه اهل سنت است- وزارتخانه درست کرده اند. ایشان این کتاب و کتب دیگری را که ایشان فرستاده بود، به وزارتخانه برده و گفته بودند که بقیه کتاب ها را نمی خواهیم، ولی این را می خواهیم. این آقا نوشته بود کسانی که این مجموعه را درست کرده اند از علمای بنام اسلام هستند. آنان را به جهان معرفی کنید. اینها قدرشان بالاست، ولی مجهول اند. موسوعه کویتی آنها استدلال ندارد و اگر هم دارد خیلی ضعیف است. موضوعات اخیرشان را هم بعد از انقلاب نوشته اند که تحت تأثیر مسائل سیاسی است. جلدهای اول کتاب هایشان هم متین تر است و هم آدم های فاضلی آنها را تهیه می کردند. یکی از آنها که فوت کرد که حنفی مذهب و اهل سوریه و با شیعه ها خوب بود. آدم بسیار فاضلی بود. بعد کار به دست چند تن از علمای متعصب ضد شیعه افتاد که مخصوصاً فقه حنبلی و فقه ابن تیمیّه و امثال اینها را وارد کردند، لذا از جلد 26 به بعد، یک مرتبه سطح کار پایین آمد. کتاب ما را که با استدلال های مبسوط و مفصل و تاریخ مسئله و مهندسی فقهی اصل مسئله دیدند، خیلی اسباب تعجبشان شد. این آقا خواسته بود هر جلدی را که در می آید برایش بفرستیم.

ایشان نه تنها نقش مدیریتی و نظارتی در تدوین دائره المعارف داشتند بلکه بعضی از بخش های این اثر را به قلم خودشان نوشته اند عبدالرضا ایزدپناه در این باره می گوید: « در دائره المعارف گاهی تحقیقاتی که به نظرشان ناقص بود را خودشان می نوشتند. لذا برخی مقالات دائره المعارف به قلم ایشان است. همچنین در آثار و اندیشه های ایشان موضوع شناسی خیلی مهم بوده است و فراوان تأکید بر آن می کردند لذا در این زمینه مطالعه و فکر زیادی داشتند»

جایگاه علمی در عرصه بین الملل

آیت الله هاشمی شاهرودی نه تنها در محافل علمی حوزه قم یا نجف، بلکه در سطح بین الملل هم شخصیت شناخته شده ای بود و به خاطر جایگاه ویژه علمی ایشان در کشورهایی مختلف مورد توجه محافل علمی و شخصیت ها و روشنفکران بود عبدالرضا ایزدپناه در این باره می گوید:

در سفری به اندونزی، با مرحوم شاهرودی بودیم. غیر از مجلس ملی، مجلس عالی داشتند که عزل رئیس جمهور با آن مجلس بود. معمولا با مقامات عالی کشورها دیدار نمی کردند، اما برای آیت الله شاهرودی دیدار گذاشتند. سفیر تعجب کرده بود. سر وقت نیز آمدند. در هنگام ملاقات، قائم مقام آن مجلس، سر دوش آیه الله شاهرودی را بوسید و گفت شما وصی شهید صدر هستید، وارث کسی هستید که کتاب «الاسس المنطقیه فی الاستقراء» را نوشته است و ازاین جهت از آیت الله هاشمی تجلیل کرد. سفیر می گفت ایشان از دانشمندان اندونزی هستند»

برای همین خبر فوت ایشان در بقیه بلاد اسلامی همچون عراق واندونزی و لبنان و هند و پاکستان و. .. نیز باعث ناراحتی و اندوه شیعیان شد و شخصیتهای مختلف در سوگ ایشان بیانیه هایی را صدر کردند و مجالس ختم و عزاداری گرفته شد:

عبدالرضا ایزدپناه در این باره می گوید:

«یادم هست در مرکز دائره المعارف که به مشورت و با حکم رهبری راه اندازی شد، وقتی بنا بود همایشی برای شیوه شناسی دائره المعارف برگزار شود، از صبحتهایی که ایشان در آن همایش می کردند معلوم بود که بر منابع اسلامی جدید و قدیم مسلط بودند و دانشمندان جدید و قدیم را می شناختند. خودشان می فرمودند: وقتی در حج بودیم، یکی از مقامات سعودی آمد و سلام و علیک کرد و گفت: من در همایش کویت، شما را دیده ام و مشورتی دارم. من را به اتاقی در بالای حرم بردند و این دانشمند عربستانی کتابی دوجلدی که در مورد اقتصاد اسلامی نوشته بود را به من داد و خواست این کتاب را بخوانم و نقد کنم»

بنابراین شناخت ایشان مخصوص به علمای ایران و عراق نبود. بلکه علمای زیادی با ایشان در ارتباط بودند. ایشان با همین نگاه و اندوخته و شناخت نسبت به جهان اسلام بود که مؤسسه دائره المعارف را بنا کردند.

حلقه وصل بین امام و شهید صدر

یکی از اقداماتی که رژیم شاه برای جلوگیری از حرکت امام انجام داد دستگیری و تبعید ایشان به عراق بود به زعم رژیم رفتن امام به عراق باعث می شد که جایگاه ایشان تحت تاثیر فضای علمی نجف و با وجود بزرگانی چون آیت الله حکیم و دیگران، کم رنگ شود. و دیگر آن نقش شاخص را نتواند ایفا کند اما بر خلاف تصور و نقشه اینان، حضور امام در نجف نه تنها چنین پیامدی را به دنبال نداشت بلکه در اثر جایگاه علمی امام و طرح مباحث جدید و اقداماتی که امام انجام داد، در حوزه نجف هم نقشی تاثیر گذار پیدا کرد. حضور فضلای مختلف در درس امام و نشر اندیشه های امام توسط آن ها باعث تثبیت بیش از پیش جایگاه امام و نشر دعوت ایشان در فضای حوزه عراق و بین طلاب کشورهای مختلف شد. از جمله کسانی که این نقش مهم را به خوبی ایفا کردند آیت الله شاهرودی است. ایشان به عنوان یکی از شاگردان مبرز شهید صدر بعد از ورود امام به نجف در درس ایشان حاضر شد. حضور فعال وی در این درس و طرح اشکالات علمی باعث شد که امام نگاه ویژه ای به این شاگرد فاضل خود پیدا کند. از طرفی انتقال برخی مباحث امام توسط آیت الله شاهرودی به شهید صدر باعث ایجاد ارتباط ویژه ای بین امام و شهید صدر شد: آیت الله شاهرودی در این باره می گوید:

 «من یادم هست که به درس امام می رفتم. هر روز که این درس بحث می شد، ایشان فراز جدیدی را می گفت که اینها تنظیم می شد به شکل جزوه، چند روز بعد از نوار پیاده و تنظیم می شد. من یک نسخه را روزهای اول بردم خدمت آقای صدر گفتم امام در بحث به بحث ولایت صغار رسیده به ولایت عدول مومن و وارد ولایت فقیه شده. از این تفسیر آقای صدر بسیار خوش شان آمد، اولین بار بود که درس امام را می دید. یادم هست که درس آقای صدر نزدیک ظهر مثلا ساعت 30/10 تا 11 بود و بعد از درس امام بود؛ یعنی درس امام مثلا 9:30 تا10بود. آقای صدر در درس شان عین این تعبیر را مطرح کرد و گفت برای اولین بار یک فقیه در حد یک مرجع تقلید در مباحث فقهی علمی خودش بحث حکومت اسلامی را به این شکل مطرح می کند. آقای صدر خیلی تعریف کرد و شاید نصف وقت کلاس درس ایشان راجع به همین مساله بود و شرح داد که چه کار بزرگی شده و چه نقطه تحول عظیمی در حرکت تاریخ فقه ما فقه جواهری هاست. تعداد شاگردان آقای صدر آن زمان محدود بود و بعد توسعه پیدا کرد. آن زمان 40، 30 نفر بیشتر نبودیم. آقای صدر در همان جلسه به ما (شاگردان) گفت بر همه شما لازم است این نظریات و تدریس امام را بگیرید و مطالعه کنید»

درک عمیق از ابعاد انقلاب اسلامی

برخلاف تصور برخی، نگاه مبنایی ایشان به انقلاب و درک کامل ابعاد آن، از جمله امتیازات ویژه آیت الله شاهرودی است. در هر انقلابی وجود نیروهای اصیل و صاحب نظر که بدنه تئوریک و نظری هر انقلابی را پشتیبانی می کنند و آن را جهت می دهند، از ضروریات هر انقلابی است و بدون وجود چنین نیروهایی، هر حرکتی از آسیب ها و انحراف ها در امان نیست. گرچه نیروهای زیادی در انقلاب زحمت کشیدند و در صحنه بودند اما درک کامل ابعاد انقلاب و جایگاه آن در جهان و همچنین اهداف متعالی آن، کار هر کسی نبود. و نیروهای معدودی چنین قابلیتی داشتند. آیت الله شاهرودی در یکی از مصاحبه های خود، الهی بودن انقلاب و نگاه الهی امام را به خوبی تشریح می کند:

«در همان قضیه (اخراج امام از عراق) خیلی ها مستأصل شدند که امام را کجا ببریم؟ در این وضعیت شاید خود آقا سیداحمد هم متحیر بودند. تنها کسی که خیلی راسخ بود و نگرانی نداشت، امام بود. شاید اگر ایشان به کویت می رفت نتیجه این گونه رقم نمی خورد و انقلاب به این زودی پیروز نمی شد.

وقتی خدا می خواهد کاری را کند، درست همان نقطه ای که دشمن آن را نقطه ضعف حساب می کند را به نقطه قوت تبدیل می کند. کار خدا با این انقلاب روشن است؛ مثلا کارش با انبیای الهی هست. چطور مثلا موسی را به آغوش فرعون می دهند؟ فرعونی که اینقدر انسان ها را به کشتن داده. ولی خدا از همین راه قدرتش را نشان می دهد.

اصلا به کارهای امام که نگاه می کنیم، می بینیم که در همه مراحل همین طور پیش رفتند. از تبعیدهای پی درپی در ترکیه و عراق و فرانسه تا بازگشت به ایران و مستقر کردن حکومت اسلامی. با محاسبات دشمنان، دوری امام از ایران قاعدتا باید به قطع ارتباط او با جامعه ایران و کمرنگ شدن نقش مرجعیت ایشان برای مردم منجر می شد، اما همه چیز نتیجه عکس داد و مرجعیت و رهبری ایشان و تاثیرات فکری، فقهی، علمی و سیاسی شان در سطح منطقه گسترش پیدا کرد.

واقعا در این مسائل آن امدادهای غیبی که امام همیشه از آن ذکر می کرد، روشن است؛ اصلا محسوس بود و خود امام هم به نظر من حس می کرد کسی دیگر دارد رهبری اش می کند. خدا به او عنایت می کرد، ولی خب این عنایات به هر کسی نمی شود. باید آن آدم آن قدر مخلص و خالص شده باشد و آن قدر سالک بوده و راه رفته باشد و در مسائل مبارزه با طاغوت ها و دشمنان خدا محک خورده باشد تا مورد این عنایات الهی قرار گیرد.»

ایشان به عنوان شاگرد مبرز شهید صدر که از مواضع وی آگاه است در باره شهید صدر و نوع نگاه وی به انقلاب اسلامی می گوید:

«اما در هر حال ایشان(شهید صدر) در بحث ولایت فقیه و حکومت اسلامی حالت عجیبی با امام داشت و لذا همیشه هم از من می پرسید و بحث را دنبال می کرد. یادم هست در شروع نهضت و حرکت امام، آقای صدر بسیار نگران بود. در عراق حزب و تشکیلات اسلامی تأسیس شده بود، اما در ایران چنین تشکیلاتی وجود نداشت و لذا ایشان نگران بود که نکند دیگران سررشته کار را در دست بگیرند و نهضت شکست بخورد. قبل از انقلاب برخی شبهاتی را هم مطرح می کردند که این حرکت خوبی است، ولی مثل حرکت آیت الله کاشانی آخرش به نفع دیگران نشود و این بار هم دیگران حاصل کار را ببرند یا مثل عصر مشروطه بشود.

...ایشان همیشه این دغدغه را داشت. یک بار که من هم حضور داشتم، ایشان از آسید احمد پرسید: «اگر این حرکت به نتیجه رسید، امام کسی را دارند که بخواهد اوضاع را در دست بگیرد؟ چه کسی در نظرشان است؟» آسید احمد پاسخ داد که کسانی هستند و اسم برد. مثلاً اسم بازرگان را برد و گفت که از اینها می شود استفاده کرد. آقای صدر پرسید: «آیا اینها واقعاً صد در صد به نظر و تئوری امام معتقدند؟ اینها برای خودشان نظری، ساختاری، فکری، حزبی و تشکیلاتی دارند»

خلاصه اینکه ایشان این دغدغه ها را داشت. در عین حال هر وقت پیروزی ای به دست می آمد، حالت وجد به ایشان دست می داد. در روز 22 بهمن 1357 دیگر درس ایشان درس نبود. آن موقع من در نجف بودم و دو هفته بعد بیرون آمدم. طلبه ها زیاد شده بودند و ایشان در مسجد جواهری و مسجد طوسی درس می داد. آن روز جلسه درس در مسجد جواهری بود و طلبه ها هم زیاد بودند. ایشان به جای درس، با این جمله شروع کرد: «الیوم تحقق حُلُم الانبیاء»: آرزو و مقصد اصلی انبیا امروز با انقلابی که در ایران شکل گرفت، محقق شد. در آن اوضاع و شرایط، اظهارنظر عجیبی بود همین هم منشاء حساسیت بعثی ها علیه ایشان شد. بعد هم دیگر ایشان موفق نشد درس بدهد و درسش هفت هشت جلسه بیشتر طول نکشید.

خلاصه آن روز به این نحو صحبت کرد. بعد هم تظاهراتی راه افتاد و طلبه ها در نجف راه افتادند و عده ای دستگیر شدند. این حادثه که رژیمی به دست یک مرجع ساقط شد و قرار بود یک حکومت اسلامی ایجاد شود از نظر ایشان یک نقطه عطف تاریخی بود. برایش خیلی عجیب بود و کانه داشت این تحولات بزرگ و زلزله ای را که در دنیا پدید آمده بود، می دید. گویی همه عمر را در انتظار چنین روزی سپری کرده و اینک این آرزو محقق شده بود.

ایشان آن روز آثار این تحول را گفت که اگر این حکومت محقق شود، چه خواهد شد و اسلام چگونه پیاده می شود، استعمار چگونه از بین می رود و چگونه این رویداد مقدمه تحول بزرگی در منطقه و تاریخ اسلام خواهد شد. بسیار زیبا صحبت کرد. ایشان همیشه وقتی تاریخ ائمه «ع» و سیره آنها را هم بیان می کرد، قضایا را از این زاویه می دید. اخیراً هفت هشت سخنرانی ایشان در باره ائمه چاپ شده است. همه موضوعات را به نوعی به تحولات اجتماعی و سیاسی وصل می کرد و واقعاً تحلیل های بسیار زیبایی داشت.»

ایشان در ادامه در تطبیق اندیشه های شهید صدر با امام خمینی به نکات قابل توجهی اشاره می کند. تطبیقی که به دلیل آشنایی ایشان با خاستگاه این دو اندیشه، از اهمیت ویژه ای برخوردار است:

«از صحبت ها و سخنرانی ها معلوم می شود که ایشان کلاً اسلام را این طور می فهمد که فهم و برداشت بدیعی است. مثل دیدگاه امام، منتهی هر کدام با ادبیات خود بیان می کردند که به نظر من بینش یکسانی است. در قانون اساسی ما هم در مورد رهبر آمده است که باید بینش سیاسی و اجتماعی داشته باشد. یکی از مهم ترین مسائل همین است که انسان اساساً اسلام را چگونه بفهمد. یک وقت انسان، اسلام را این طور می فهمد که می خواهد حکومتی را برپا و تمدن اسلامی ایجاد و بشریت را هدایت کند و تاریخ را حرکت بدهد. کما اینکه پیامبر”ص»، انبیا «ع» و ائمه «ع» همین کار را کردند و برای همین هم شهید شدند، والا فتوا را که همه می دادند. ابوحنیفه و مالک هم فتوا می دادند و کسی هم به آنها کاری نداشت. این نگاه است که اهمیت دارد. به نظر من این یک فهم، دانش و بینش بسیار اصولی و اصل و مبنای اسلام است. این مبنا را امام داشت و آقای صدر هم داشت و هر دو هم برای آن زحمت فراوان کشیدند. خدا به امام توفیق داد که این کار بزرگ را به سرانجام برساند. به ایشان هم توفیق داد که در این راه شهید گردد و خون خودش و خواهرش در این راه برزمین ریخته شود. خلاصه اینکه ایشان عجیب به شوق آمده بود. خاطرم هست تنها کسی هم که در زمان حصر امام در نجف به دیدن امام رفت ایشان بود. همه می ترسیدند بروند.

ایشان می گفت حس می کنم خداوند توفیق بزرگی به ایشان خواهد داد و کارهای بزرگی خواهد کرد. انگار حس کرده بود کار بزرگی صورت خواهد گرفت. بعد هم که آن جمله معروف را گفت که همه در امام ذوب شوید. «ذوبوا فِی اِلامامَ الخُمینی کَما ذابَ هُوَ فِی اِلاسلام» در امام ذوب شوید، همان طور که ایشان در اسلام ذوب شده است. بعضی از دوستان ایشان که قبل از پیروزی انقلاب در تشکیلات مراجع دیگر خدمت می کردند و امام را درست نمی شناختند، برای ایشان نامه نوشته بودند که این مرجع این طور و آن طور است و خدمات این جوری دارد. شما چطور روی ایشان تمرکز کرده اید؟ ایشان می گفت اینها درست تشخیص نداده اند. بعد که انقلاب پیش آمد، ایشان با تعبیر «ذوبوا» در حقیقت می خواست بگوید راه را گم نکنید و از این مسیر بروید»

دیدگاه تطبیقی آیت الله شاهرودی در باره دیگر مدل های حکومتی با مدل ولایت فقیه

ایشن در مصاحبه خود با مجله پاسدار اسلام در تبیین مدل های مختلف حکومت و بیان ابعاد مختلف پذیرش این مدلها و همچنین مدل های حکومتی کشورهایی چون ترکیه، چنین می گوید:

«وقتی کسی گفت من این مدل را قبول دارم یعنی تمام شد. هرچه هم بیایند نماز بخوانند، نماز جماعت هم برپا کنند و مساجد را هم پر کنند، حج هم بروند، فلان کار اسلامی را هم کنند، ولی چون آن مدل را دوست دارد، همه چیز دست آمریکا خواهد افتاد. همه اینها در خدمت استکبار خواهد بود، نه خداوند. چنانکه همین حالا می بینید مدل اردوغان چیست؟ چه گلی به سر اسلام زده؟ همین اردوغان است که دارد خط مقاومت را در منطقه می شکند. با ادعاهای شکلی که مثلا ضداسرائیل است، کجا ضداسرائیل است؟ با اسرائیل که پیمان دارد، عضو ناتو هم که هست، همه کاری هم که می کند، با آمریکا هم که دل و قلوه می دهد و می گیرد، در منطقه هم که می خواهد خط مقاومت را به نفع اسرائیل بشکند. حالا هرچه نماز هم بخواند؛ امام می گفت این جور نماز به درد نمی خورد، می گفت این اسلام آمریکایی است. دیگران این دید را ندارند. می گویند اینکه دارد نماز می خواند، هر سال این قدر حجاج دارد. آقای اردوغان درباره اباعبدالله هم سخنرانی کرده، گول می خورد و از او استقبال می کند. امام می گوید این اسلام آمریکایی است. خادم الحرمین هم آن آقا اسمش را گذاشته، ولی امام می گفت این اسلام آمریکایی است. این قدر هم خدمت های ظاهری می کند. عرض کردم این نگاه ها خیلی موثر است. آنها که نمی فهمند، خیال می کنند اینها یک مسائل تبلیغاتی است، منبری است. اینها همه چیز است، این روح اسلام است. مسجد هم بسازد ولی با آن وصل به استکبار بشود. همان طور که پیامبر دستور داد تخریبش کنند چون این پشتش شیطان است، رأسش آمریکاست. شیطان اکبر است، پشتش اسرائیل است. پشتش از بین بردن همه چیز است. این خدعه و نیرنگ است. این دیدگاه ها همیشه لازم است. این دیدگاه ها ابعاد زیادی دارد من نمی خواهم حالا واردش بشوم ولی این دیدگاه هایی که من از آن تعبیر می کنم به نگاه های استراتژیک، بینش ها، نگاه ها فهم روح اسلام و از آن تعبیر می کنم به چیز عالی، نه استقلالی. این همه چیز از توی آن درمی آید آن اسلام وابسته به این نگاه ها است. اگر این نگاه ها نباشد ما سریع غفلت می کنیم، در سیاست شکست می خوریم، در اقتصاد شکست می خوریم، چیزهای کلان را متوجه نمی شویم، دنبالش نمی رویم، اولویت ها را درست نمی توانیم تشخیص بدهیم. نیازهای کلان جامعه را نمی توانیم تامین کنیم. این نگاه ها است که اینها را همیشه تامین می کند و این نگاه ها از تویش خیلی چیزها درمی آید. این آن اصل اسلام است. این روح اسلام است، این آن مراتب عالیه و بلند دیدگاه های استراتژی دین است در سطح علما و فقها و رهبران جامعه. اینهاست که آن شرایط واقعا اداره و مدیریت کلان جامعه را تضمین می کند که رهبران و فقها و مراجع و کسانی که خودشان را می خواهند در این سطح، در سطح تبلیغ دین قرار بدهد، اینها را باید داشته باشد اگر این نباشد آن علوم آن جوری به درد نمی خورد چون همه علوم سبب غفلت هم می شود. به قول امام تازه سبب حجاب هم می شود. علما، مراجع و فقها این قسمت را باید از امام داشته باشند و یاد بگیرند و هم از امام و هم خودشان چیزهای جدیدی که حالا امام 20 سال است رحلت کرده اند، قطعا اگر امام بود توی هر بحثی از این مسائل جدید می دیدید چقدر دیدگاه می آورد چقدر بحث های جدید را مطرح می کرد چقدر چیزهای کلانی را از اسلام بیرون می کشید. متناسب با نیازهای وقت و این حادثه ای که شده و همین تحول ها و بیداری ها همان طوری که رهبری هم همین را دنبال می کنند ولی خب آن دید، آن دید کلان کذایی اگر بود قطعا این پربارتر و محتواهای جدیدتر، فرازها و فضاهای عالی تری را از اسلام نشان می داد»

همراهی با انقلابی اسلامی ایران و نگاه خاص ایشان به انقلاب اسلامی

بر خلاف تصور برخی که خیال می کنند آیت الله شاهرودی در انقلاب اسلامی نقشی نداشتند ایشان از همان اوایل نهضت و با توجه به جهت گیری علمی و سیاسی خود، در متن قضایا بودند بله ایشان به سبب حضورشان در عراق، در طول دوران مبارزه، فعالیتی در ایران نداشتند اما در سالهای حضور امام در عراق، در ایجاد ارتباط امام با شخصیت هایی چون شهید صدر و همچنین ترویج آراء و اندیشه های امام نقش متمایزی را ایفا کردند. و در سالهای اول انقلاب نیز به سبب ارتباطاتی که با شهید صدر و دیگر نیروها داشتند در خنثی شدن توطئه های مختلف، فعالیت های مهمی داشتند.

ایشان در این باره می گوید:

«در اول فروردین 1358 به ایران برگشتم، چون یک بار هم در عراق مرا به زندان برده بودند. بعدهم تظاهراتی را که اشاره کردم راه افتاد و من حس کردم دیگر در آنجا امنیت نخواهم داشت. عده ای را گرفته بودند و می دانستم که نوبت ما هم می رسد. به آقای صدر گفتم اوضاع این طوری است و ایشان گفت شما حتماً برو. به کویت رفتم و از آنجا به ایران آمدم و خدمت امام رفتم که آن موقع در قم بودند. از حال آقای صدر پرسیدند. هنوز قضیه حصر ایشان پیش نیامده بود و من اوضاع ایران را با تلفن به آقای صدر اطلاع می دادم. مثلاً شهادت آقای مطهری را که در همان سال رخ داد به ایشان اطلاع دادم و ایشان در مسجد هندی فاتحه خیلی مجللی گرفت.

قضایای خوزستان هم که پیش آمد زنگ زدم و ایشان نامه ای نوشت که به شکل عمومی اعلام شد. و این نامه را در بخش عربی خواندند. ایشان عرب های خوزستان را به انقلاب دعوت کرده و گفته بود تحت تأثیر خلق عرب و این جور جریانات قرار نگیرید، چون بعثی ها در آنجا نفوذ کرده و اغتشاش به راه انداخته بودند. عراقی هایی که به ایران می آمدند، امثال آقای مالکی در عراق زیر فشار بودند»

ایشان در مورد آینده انقلاب اسلامی سخنانی دارد که نشان از افق فکری بالای وی است در حالی که برخی از مدعیان سیاست به امور روزمره مشغول می شوند و آن نگاه کلان نگر را در لابلای مسائل از دست می دهند ایشان در این مورد چنین می گوید:

«یقین دارم این حرکت پیش می رود تا به نقطه اصلی خود، یعنی نقطه ظهور برسد. قطعاً این طور می شود. اینها همه تمهیدات آن واقعه عظیم اند. این تحولات بزرگ شوخی نیستند، در تاریخ سابقه بسیار کمی دارند و یک چیز عادی نیستند. این توفیق را هم خدا به ایشان داد. نظام شیعی و نظام اسلامی صحیح، آن هم با این عظمت و این سبک و شیوه مدرن. دیگران هنوز روی کار نیامده صحبت از خلافت و حرف های کذایی می زنند، اما ایشان این شیوه مدرن، عقلانی، معقول، منطقی و دینی را مطرح کرد که همه چیز در آن هست.»

در عرصه اجرا و مدیریت

نوگرایی در عرصه مدیریتی

چهارمین رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی دیدگاه هایی داشت که می توانست نظام قضایی کشور را با تحوّلی مثبت مواجه کند. وی با ساختار زندان محور قوه مخالف بود و می گفت در اسلام، زندان وجود ندارد مگر در مواردی خاص:

«زندان یک مجازات اسلامی نیست. نظر فقهی من این است که زندان یک مجازات ثانوی و محدود در سیستم نظام کیفری اسلامی است … زندان به عنوان مجازات نیست. شاید به عنوان یک اقدام تأمینی و تربیتی باشد … اینکه یکی را ببرند در اتاقی بایکوت کنند و هزینه بدهند کار غلطی است» (هاشمی شاهرودی، حقوق شهروندی، ص13(

وی حتی زندان را میراث شوم نظام های طاغوتی می دانست:

«به نظر من کل زندان هایی که در کشورهای اسلامی در دوران خلفا ایجاد شده است، بخاطر خوی طاغوتی حکام جور بوده است که از طاغوت های قبلی خود گرفته اند و ادامه داده اند … زندان در زمان پیامبر و امیرالمؤمنین نبود و برای مسائل مالی کسی را حبس نمی کردند؛ اما ما در قوانین خود زندان را به عنوان مجازات باز کردیم، در حالی که این با فقه ما سازگاری ندارد» (حقوق شهروندی، ص14 )

وی می گفت که دنیای جدید هم رفته رفته به همین سمت می رود و زندان را از نظام قضایی خود حذف می کند. هرچند به ادعای وی، این روند در کشورهای غربی از آنجا که نظام هایی طاغوتی هستند، به این زودی محقق نمی شود. او انتظار داشت این مهم در نظام الهی و اسلامی زودتر محقق شود.

مرحوم شاهرودی که زندان را مخالف با فقه و مرام اسلامی می دانست، در خصوص زندان های انفرادی نیز اعتراض داشت. او گفته بود که از رییس سازمان زندان ها خواسته ام که همه زندان های انفرادی را تخریب کند و آنها را به صورت اتاق های بزرگ با شرایط و امکانات لازم در آورد (همان، ص17)

ایشان با برخی رفتارها در مواجهه با متهمان نیز مخالف بود و می گفت:

«چه لزومی دارد وقتی متهم بازجویی می شود، چشم های او بسته باشد؟ در پرونده هایی که با چشمِ باز بازجویی کردیم، خیلی بهتر به ثمر رسید و خیلی بهتر جرم کشف شد، تا پرونده هایی که متهم را چشم بسته و با خشونت بازجویی کردند (سخنرانی در جلسه معاونین دادگستری تهران، 12/9/82). وی سپس هشدار داده بود که این گونه رفتارها نشانه اقتدار قوه قضائیه نیست:

«هر که خیال می کند اقتدار قاضی و دستگاه قضائی در چشم بستن و بازجویی شبانه کردن و این قبیل برخوردهاست، در اشتباه فاحشی است» (همان)

آیت الله هاشمی شاهرودی همچنین اعتراض کرده بود که: «در پرونده های فساد اقتصادی، با آلبوم عکس متهم چه کار دارید؟ به اتاق خواب او چه کار دارید؟» (حقوق شهروندی، ص20)

از دیگر مواردی که مرحوم شاهرودی بر آن تأکید داشت، حضور طرفین دعوا نزد قاضی بود. وی از این مسأله گلایه کرده بود که گاهی قاضی حکمی را صادر می کند بدون اینکه هر دو طرف دعوا در دادگاه حضور داشته باشند. او توجه داده بود که در مواردی که از دستگاه حکومتی شکایت می شود، قاضی می باید طرف ضعیف را در نظر داشته باشد:

«قاضی باید نشان بدهد که دنبال حق و عدالت است حتی اگر علیه حاکمیت باشد. نه اینکه تا یک گزارشی از یک دستگاه حکومتی آمد، بگوید حق با این است و اصلاً به طرف آن اجازه دفاع ندهد. برعکس قاضی در اینجا بایستی طرف ضعیف را بگیرد، مگر اینکه برایش قطعی شود که محق نیست. باید ارباب رجوع احساس کند که قاضی در پی حق است و جانب طرف قوی را نمی گیرد». (همان جا)

آیت الله هاشمی شاهرودی در دوران تصدی ریاست قوه قضائیه جلسات هفتگی دیدار مردمی داشتند و مشکلات مردم را رو در رو میشنیدند و به سعه ی صدر فراوان آن مشکلات را پیگیری و در غالب موارد حل میکردند حال آنکه بسیاری از مسئولین در رده های بسیار پایین تر از رئیس یک قوه را گاهی مردم در طول یکسال هم نمیتوانند ملاقات کنند!

او با اجتهاد خود حکم سنگسار را با توجه به عنصر زمان و مکان در دستگاه قضا به تعلیق درآورد و در نوآوری فقهی دارای سبک و نظر بود، اما این خصایص برای نسل های متأخر انقلاب اسلامی بازگو نشد.

یکی از دستاورد های دوران ریاست آیت الله هاشمی شاهرودی که ناشی از همین مردمی بودن و دلسوزی و دغدغه مندی ایشان بود شورا های حل اختلاف است که با دستور ایشان ایجاد شد تا آخرین راه برای مردم شکایت و دادگاه و تبعات آن برای طرفین باشد تا ان شالله بسیاری از مشکلات در شورا های حل اختلاف حل شود و نیاز به شکایت و وقت گذاشتن در دادگاه ها نباشد.[6]

ارتباط با امامین انقلاب و دیدگاه وی به ایشان

دیدگاه آیت الله شاهرودی به امام خمینی

ایشان به حسب حضورشان در درس امام اطلاعات خوبی از این درس و ابعاد و ویژگی های آن ارائه می دهد که نشان از درک ویژه وی از شخصیت علمی و اخلاقی امام دارد. درک و شناختی که باعث شد آیت اله هاشمی شاهرودی خود را تمام و کمال در خدمت این مسیر و آرمان های امام قرار دهد و در قبال انقلاب اسلامی خود را مسئول و موظف بداند. برای همین همچون سربازی در هر جایی که به حضور ایشان و مواضع ایشان نیاز بود تمام قد حاضر شده و به تعبیر مقام معظم رهبری، در نقش یک کارگزاری باوفا و کاردان ایفای نقش کند. حضوری که تا اخرین روزهای عمر تا آن جایی که توان داشت و توانستند در منصب رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور داشته باشند. چهره متفاوت ایشان که در اثر بیماری، با چهره متبسم و مصمم سابق وی در آخرین جلسه ای که در مجمع تشخیص مصلحت حضور پیدا کردند گویای تمام این وفاداری هاست. ایشان در گفتگوی خود با مجله پاسدار اسلام به برخی از ویژگی های درس امام اشاره می کند:

«کشیدن بحث های حوزه به دامنه مسائل سیاسی و مسائل روز نیز از امتیازات بحث های امام بود و این چیزی بود که دیگران نداشتند. همین مساله روی طلبه ها خیلی تاثیر داشت و آنها را روشن و بیدار می کرد. در آن مقطع فضلای نجف معمولا از ایران و مسائل دور بودند. بحث های حضرت امام در آن سال ها که به 40، 50 سال پیش برمی گردد چنان عمیق بود و چنان موجب تحول شد که آن بحث ها هنوز از درس های فعلی حوزه ها پیشتازتر هستند. امروز وضعیت حوزه ها باید خیلی بالاتر از آن زمان باشد، ولی اینچنین نیست و باز درس امام جلوتر است.»

 ایشان در جای دیگری علاوه بر درس امام به ویژگی های دیگر شخصیتی امام از جمله جنبه های اخلاقی و معرفتی و سلوکی امام اشاره می کند و تعابیر خاصی در این باره دارد که نشان می دهد آیت الله شاهرودی علاوه بر جنبه فقه و فقاهت، به جبنه های خودسازی و سلوک و معرفت نیز توجه ویژه داشتند و بدون هر گونه ریا و خودنمایی در کنار رشد علمی از خودسازی و سیر و سلوک نیز غافل نبودند. ایشان در این باره چنین می گوید:

«بارها به دوستان گفته ام غبطه می خورم که چرا در نجف که آن قدر راحت خدمت امام بودیم، فقط به درس و بحث اکتفا کردیم؟ همه ما می توانستیم از امام بهره های فراوانی بگیریم. واقعیت امر این است که عمق امام را نمی شناختیم و فقط مرجع، عالم و استاد بودن ایشان را می فهمیدیم. بیانات خاصی هم که امام داشتند، مخصوصاً بعد از شهادت آقا مصطفی خیلی آموزنده بودند، ولی عمق امام خیلی بیش از اینها بود. حالا که فکر می کنم می بینم اگر از این عمق اطلاع داشتم، شده نوکری ایشان را می کردم خیلی استفاده می کردم. اخلاق و رفتار امام نشان می داد که ایشان خود را ساخته است. این خودساختگی چیزی ورای جنبه های علمی و فکری و عرفانی است. اینها علم هستند، ولی جوهره و فلز آدم چیز دیگری و غیر از اینهاست. آن کمالی که انسان به آن می رسد مطلب دیگری است. ایشان توانسته بود این راه را سیر و خود را تربیت کند و به آن کمالات برسد. اینهاست که استاد می خواهد. علم را از کتاب و بحث و نوار هم می توان گرفت. اینهاست که باید از استاد آموخت. نفس مرشد می خواهد.

اگر امام را درست می شناختیم، به هر قیمتی بود می ماندیم و استفاده می کردیم. مخصوصاً که ایشان طلبه های ساعی و فاضل را خیلی دوست داشت.»

ایشان به خاطره ای اشاره می کند که نشان از توجه ویژه امام به این طلبه فاضل و مستعد خود بود:

« یک سال آقای اشراقی، داماد امام به نجف آمد و در بیرونی منزل امام دید و بازدید داشت. اولین بار بود که آقای اشراقی را می دیدم. دو سه سال قبل از انقلاب بود. رفتم و سلام و علیک کردم. آقای شیخ احمد انصاری ـ که خدا رحمتش کند ـ در بیرونی ایستاده بود و با آقای اشراقی صحبت می کرد. مرا که دید شناخت و معرفی کرد و گفت ایشان فلانی است. همین که اسم مرا برد آقای اشراقی گفت دیشب امام ذکر خیر شما را کرد و گفت که در درس اشکالات خوبی می کند. معلوم بود که امام عنایت و لطف داشتند، لذا غبطه ای که می خورم این است که باید به هر شکل ممکن استفاده بیشتری از امام می کردم»

آیت الله شاهرودی به خاطره دیگری از امام اشاره می کند که نشان از شناخت خوب وی از حالات و روحیات امام دارد:

«آقای معلم دامغانی با امام خدمت مرحوم شاه آبادی درس خوانده بودند. ایشان می گفت ما وقتی پیش آقای شاه آبادی فصوص می خواندیم، امام بیشتر از ایشان فصوص را می فهمید. تعجب می کردم که اگر بیشتر از او می فهمد، پس این همه «روحی له الفداه» که برای آقای شاه آبادی می گوید برای چیست و چرا این همه اصرار و التماس برای درس خواندن پیش ایشان؟ بعد می گفت امام دنبال نفس و محضر آقای شاه آبادی بود، نه علمش.»

آیت الله شاهرودی همچنین به سیره عملی امام اشاره می کند و امام را به عنوان اسوه مهم برای الگوگیری از شخصیت ایشان معرفی می کند:

« ایشان واقعاً اسوه، الگو و نسخه است. اگر کسی بخواهد خود را کامل کند، باید یک یک اینها را یاد بگیرد. ایشان سیزده سال در نجف بود و هر شب به حرم می رفت. آقایانی که متولد نجف بودند، در عمرشان به اندازه امام حرم نرفته بودند، مگر هفته ای یک شب یا در مناسبت ها، اما امام مقید بود هر شب حرم برود.

با یک حساب سرانگشتی یعنی در این مدت امام بیش از 4500 بار به زیارت امیرالمؤمنین«ع» رفته بود.

چه توفیق بزرگی! عبادات، تهجد، علم و از همه مهم تر توان روحی و تصرف امام در همه امور حیرت انگیز بود. امام هیچ چیزی جز خدا را نمی دید و این بسیار عظیم است. شجاعت و نترسیدنش همه در جهت خدا بود. همان طور که آقای صدر گفته بود ذوب در اسلام. این حرف شوخی و این سلوک تصنعی نیست. به عقیده من همه زندگی امام، مخصوصاً برای طلبه ها و علما درس است. ما عالمی نداریم که این قدر جامعیت داشته باشد و بعد هم خدا این توفیق بزرگ را به او بدهد که چنین حرکت عظیمی را رهبری کند. این به خاطر اخلاص امام است. توفیق بزرگی است که خداوند حتی به برخی از انبیا و اولیا هم نداده است. فقط بعضی از انبیا توانستند در تاریخ تحول ایجاد کنند، ولی نه همه. شرایط زمانه به آنها اجازه نداد که این کار را بکنند. کاری که ایشان کرد و انقلابی که ایجاد گردید، حقیقتاً نقطه عطفی نه تنها در تاریخ اسلام که در تاریخ بشر است. می بینید که امام با این حرکت، همه معادلات دنیا را به هم زده است و هنوز هم دارد به هم می زند»

در جای دیگری بااشاره به جایگاه علمی امام و درک امام از حقیقت اسلام چنین می گوید:

«خود ایشان (امام خمینی) هم این را حس کرده بود. این به خاطر همان اخلاص و اشراف خوبی بود که خداوند به ایشان داده بود. همواره گفته ام ایشان روح اسلام و قرآن را فهمیده بود و می دانست اسلام از انبیا، ائمه، علمای ربانی ای که تابع ائمه هستند چه می خواهد. روح اسلام را خوب فهمیده بود. بعضی ها این روح را نمی فهمند. فهمیدن روح اسلام قبل از فهمیدن چیزهای شکلی خیلی مهم است.

فهم روح اسلام خیلی مهم است و امام این را خوب فهمید و مخلصانه عامل به آن بود. امام خود را تسلیم محض خدا کرده بود. اینها را باید از تاریخ زندگی امام بیرون کشید و امام را این گونه ترسیم کرد. هر بخشی از زندگی و سیره امام را برای طلبه ها نسخه است و مهم ترین نیاز حوزه های امروز است. زندگی امام هم برای حوزه، هم برای طلبه ها و علمای ما، هم اینجا، هم در خارج و همه جا نسخه موفقی است».

دیدگاه آیت الله شاهرودی به مقام معظم رهبری

سیره علمی و عملی ایشان نشان از ارادت ویژه ایشان به مقام معظم رهبری است و احکامی که مقام معظم رهبری در طول این سالها برای ایشان صادر گرده اند نشان از توجه ویژه مقام معظم رهبری به شخصیت علمی و اجرایی ایشان است. طبق صحبتهای آیت الله مومن قمی، آیت الله شاهرودی از جمله فضلایی بود که به حسب جایگاه مقبول علمی که در بین علمای قم داشتند بعد از انتخاب آیت الله خامنه ای به رهبری، به حضور ایشان رسیده و مرتبه علمی و فقاهتی ایشان را مورد ارزیابی قرار داده بودند و در ارزیابی خود از مرتبه علمی مقام معظم رهبری چنین می گوید:

« الحمدلله خداوند هوشمندی و ذکاوت بالایی به ایشان داده. دوران تحصیل خوبی در مشهد و قم داشتند. علاوه بر امام مدتی پیش آشیخ مرتضی حائری بودند. شیخ مرتضی علاقه زیادی به آقا داشت و برای ایشان درس خصوصی گذاشته بود. آقا به خاطر عارضه چشم ابوی شان می خواستند به مشهد بروند و آشیخ مرتضی که به آینده علمی ایشان امید بسیار داشت گفته بود من حرام می دانم شما به مشهد بروید. دو سه نفری برای ایشان درس خصوصی گذاشته و با پدر ایشان صحبت کرده بودند که بگذارید ایشان در قم بماند.»

و یا در جای دیگری به صورت مفصل به ابعاد علمی و اخلاقی و سیاسی مقام عظم رهبری پرداخته و در این باره می گوید:

در هر حال ابوی ایشان که بسیار به آقا علاقه داشت، به خاطر اینکه چشمشان آب مروارید آورده بود، از ایشان خواسته بود به مشهد برگردد و به پدر کمک و رسیدگی کند. برای ایشان تصمیم گیری بین اطاعت امر پدر و عشق و علاقه وافر به تحصیل خیلی سخت بود. ایشان می گفت بین این دو وضعیت متحیر بودم تا یکی از اهل دل در تهران ـ که ایشان اسمش را نبرد، ولی فهمیدم منظورش کیست ـ به ایشان حرفی می زند که دل ایشان آرام می گیرد. ایشان گفته بود خدا عاجز که نیست و می تواند از راه خدمت به پدر، علمی را که دنبالش هستید به شما بدهد. آقا می گفت مثل اینکه ایشان دل مرا تصرف کرد و تسکینی در آن حاصل گردید و عزمم جزم شد که امر پدرم را اطاعت کنم و لذا به مشهد رفتم.

ایشان به مشهد رفت و از راهی که آن اهل دل گفته بود رشد علمی هم پیدا کرد. در آنجا درس آقای میلانی و حاج مجتبی قزوینی و اشخاص مهمی را ادامه داد و خوب هم درس خواند و روی اصول و مبانی درستی پیش رفت. اینها هم اساتید بزرگی بودند. استاد در تربیت شاگرد خیلی مؤثر است. شاید 60، 70 درصد استاد و 30، 40 درصد تلاش و استعداد خود شاگرد است. الحمدلله خدا برای ایشان امر را تسهیل کرد و مبانی درست اصول را در آنجا آموخت. خود ایشان هم هوش بالایی دارد. این نکته در بعضی بحث ها که با ایشان وارد می شوید، کاملاً مشخص است. هوشمند است و مطلب را خوب می فهمد. ابزار کار هم دستش هست. این مسئله در جلسه استفتا هم مشخص است. ایشان در مسائل رجالی خیلی کار کرده و بر این موضوع مسلط و بر قواعد فقهی مشرف است. اینها علامات نیروی فقاهتی و اجتهادی است. الحمدلله خدا این نعمت را به ایشان داده است. از همان اول هم مشخص بود.

قبل از دوره قوه قضائیه و شورای نگهبان، ایشان از من خواست در جلسات استفتاء شرکت کنم. ایشان سوابق مرا می دانست و از امام شنیده بود. از همان اول توانائی فقهی ایشان مشخص بود.»

همین صحبت های آیت الله شاهرودی در مورد مرتبه و جایگاه علمی مقام معظم رهبری، باعث شد تا کسانی که با اغراض مختلف نه تنها در مرجعیت بلکه در اجتهاد و فقاهت مقام معظم رهبری تشکیک می کردند پاسخ محکمی دریافت کنند چون جایگاه علمی آیت الله شاهرودی در بین بزرگان قم و مقبولیت بالای علمی ایشان به عنوان کسی که در سن 27 سالگی اجازه کتبی اجتهاد از شهید صدر دریافت کرده بودو اشتغال طولانی ایشان به بحث و تدریس در سطوح بالای علمی حوزوی، باعث شده بود که کسی نتواند در سخنان ایشان خلل و اشکالی وارد کند. و بدین وسیله تیر بدخواهان و مغرضان در این زمینه هم به سنگ خورد.

ایشان نه تنها در ایران بلکه در دیگر کشورها هم به تایید و تثبیت جایگاه علمی مقام معظم رهبری پرداختند و ابهاماتی را که برای برخی مطرح شده بود پاسخ گفتند. ایشان در مورد سفر خودشان به لبنان می گوید:

« در سال 1370 سفری به لبنان رفتم. آقای سید حسن نصرالله و بعضی از لبنانی ها شاگردان ما در قم بودند.همه از جایگاه علمی ایشان پرسیدند و من گفتم ایشان اگر از بقیه آقایان جلوتر نباشد، عقب تر نیست. عده ای از آنها نجفی یا شاگرد امام بودند و شاگرد حوزه قم نبودند و این موضوع برایشان مجهول بود و لذا سئوالات زیادی را مطرح می کردند. من یکی یکی خصوصیات ایشان را بیان کردم و الحمدلله مرجعیت و جایگاه علمی ایشان جا افتاد»

آیت الله شاهرودی در سخنان دیگری در تبیین جایگاه علمی و امتیازات ویژه رهبر انقلاب چنین می گوید:

« ایشان امتیازات خوبی دارد. هوشمندی شرط اصلی است. الحمدلله اساتید خوب داشته اند و بر قواعد استنباط اشراف دارند. بقیه مسائل به تتبع در اقوال و به کارگیری آنها ارتباط دارد که بدانیم چه کسی چه گفته و استدلال و دلیلش چیست. اینها چیزهایی است که با مراجعه و تتبع قابل حصول هستند. عمده قدرت اجتهاد است که خداوند متعال در حد خوب به ایشان داده است اشراف فقهی و شمّ فقاهتی بالائی که باید در یک فقیه و مجتهد باشد، الحمدلله در ایشان هست. ایشان زیاد کار می کند و مقدار زیادی جهاد و قصاص و کل مکاسب محرمه را درس داده است. اهل تتبع هستند و از نظر دقت فقهی از کسانی که الان هستند، اگر جلوتر نباشند کمتر نیستند.

با توجه به مسئولیت های متعدد اجرایی ایشان در دوران انقلاب، ریاست جمهوری، جنگ و بعد از آن در جایگاه رهبری و این همه مسائل و مشاکل، توانائی علمی در این حد خیلی شگفت آور است. و با این همه مشاغل ومسیولیت های سنگین، درس خارج فقه شان هم برقرار است.

برای اینکه ایشان جوهر و مایه هایش را دارد و مطالب را درست درک کرده است. بحث قصاص ایشان را دیده ام. آن موقعی که در قوه قضائیه بودم، مسئله ای را مطرح کردم و ایشان گفت من این را نوشته ام. ایشان بحث های خود را می نویسند. قسمتی را خواندند. هم عبارت ها متین بود، هم مطالب. الحمدلله ایشان از این جهات کامل اند»

آیت الله شاهرودی علاوه بر زمینه های علمی و فقاهتی مقام معظم رهبری به ابعاد دیگر شخصیتی و حتی زندگی شخصی و زندگی فرزندان ایشان نیز اشاره می کند که در نوع خودش جالب توجه است:

« آیت الله خامنه ای آدم زاهدی است و از نظر روحی و نفسی، غیر از اساتید اصولی و فقهی، اساتید عرفانی، تربیتی و اخلاقی هم داشته است. امثال حاج مجتبی قزوینی انسان های بزرگواری بودند. خود امام هم روی ایشان خیلی تأثیر داشتند. ایشان در این بعد سیر و سلوکی هم امتیازاتی دارد. دیدن استاد و مرشد اخلاقی و نفس گرم مربی اخلاقی خیلی مهم است. در این قسمت ها هم الحمدلله خداوند توفیقاتی را نصیب ایشان کرده است. از نظر بینش سیاسی هم که ایشان بی نظیر است و اشراف کامل بر مسائل سیاسی دارد. دیگران نه این اشراف را دارند و نه این بینش را. این بینش ها همان بینش های امامی و مثل امام است. امام چقدر به این بینش ها اهمیت می داد و معتقد بود.نکاتی را که ایشان امسال در 14 خرداد از خط امام محوربندی و بیان کردند خیلی جالب بود. ایشان بیست وچند سال است در سالگرد رحلت امام، راجع به امام و خط امام می گویند. مطالبی که تکراری هم نیستند. ایشان ادبیات عالی و فائقی دارد. شجاعت و ایستادگی ایشان در مقابل امریکا در زمره توفیقاتی است که خداوند به ایشان داده است. ایشان پس از امام موفقیتی را برای جمهوری اسلامی رقم زد که بی نظیر است. خدا به ایشان الطاف خفیه ای دارد. بعضی از مسائل را شاید ایشان از قبل نمی دانست که این طور می شود، ولی همان طور که خدا امام را امداد کرد، ایشان را هم امداد می کند. تأکید بر حفظ قدرت دفاعی و نظامی جمهوری اسلامی یکی از این امدادهاست. بعد از جنگ خیلی ها دنبال این قضیه بودند که به مسائل اقتصادی و رفاه و سازندگی و این قبیل امور بپردازیم. ایشان در عین حال که بحث آنها را قبول داشت، روی تقویت بنیه دفاعی کشور بسیار تأکید کرد، چون لمس کرده بود که در جنگ چه کمبودهایی داشتیم و چگونه به خاطر این کمبودها امام مجبور شد جام زهر را بنوشد. هر چند که در قبول قطعنامه هم منفعتی وجود داشت و صدام به آن شکل به کویت حمله کرد و آن بدبختی ها به سرش آمد. مقام معظم رهبری چون به جبهه ها می رفت و می آمد و مسائل را از نزدیک لمس کرده بود، بنیه نظامی و دفاعی کشور را حفظ و تقویت کرد و در حال حاضر یکی از قدرت های حقیقی ما یکی این است و یکی هم مردمی که ایشان همواره به آنان بصیرت و آگاهی می دهد و آنها را در صحنه نگه می دارد. مردم و بنیه دفاعی دو بال اقتدار جمهوری اسلامی هستند. کشور نباید در این زمینه عقب بیفتد، والا پدر آدم را در می آورند. «وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّه وَ مِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ» همین است. ایشان در هر دو زمینه بهترین رهبری را انجام داده است. به نظر من دیگر بهتر از این نمی شد. بال اول که حفظ روحیه جهادی، جهادگری، بسیجی و ایثارگری و حضور مردم در صحنه ها و خودباخته نشدن است که بسیار نکته عظیمی است. ایشان با صحبت ها و برخوردهای مختلفی که انجام داده، این بخش را خیلی قشنگ مدیریت حفظ کرده است. تقویت بنیه دفاعی و توانمندی نظامی را هم که شاهد هستیم.

.... وسعت اطلاعات ایشان در عرصه های مختلف هم کم نظیر است. دانشگاه، جریانات سیاسی، احزاب، نهضت ها، اوضاع روز و... چون ایشان کثیرالمطالعه است.

وجود ایشان واقعاً برکت است و ایشان انصافاً ذخیره الهی است. این امتیازات کمتر در اشخاص جمع می شود، لذا همه باید قدر و قیمت این نعمت را بدانند. کجای دنیا چنین نعمتی دارند؟ مثل نعمت وجود خود امام. کجا آن نعمت را داشتند؟ خدا نکند شیطان از مسیر گله مندی ها وارد و سبب کفران نعمت اصلی شود.»

در مورد ساده زیستی مقام معظم رهبری نیز چنین می گوید:

 «من منزل ایشان رفته ام. خود ایشان، خانواده و اولاد ایشان همگی ساده زندگی می کنند. من در قوه قضائیه که بودم هفته ای سه روز تدریس داشتم و یک دوره کامل اصول گفتم. ایشان به پسرش آقا مسعود گفته بود برو و در این کلاس شرکت کن. همه فرزندان ایشان اهل فضل هستند. آقا مسعود را که خودم می شناسم و آدم ملا و باسوادی است. دکترای فلسفه اش را هم گرفته و طلبه بسیار خوبی است و کفایه و مکاسب را تدریس می کند.

کلا بچه های فاضلی هستند. آقا مصطفی و آقا مجتبی در قم هستند. خداوند همه توفیقات را به ایشان عنایت کرده است. اولاد صالح و مؤمن و دور از مسائل اقتصادی و همه هم متدین با بینش های خوب. خانم ایشان هم با خانم بنده مراوده زیادی دارند. ایشان بار اولی که در سال 1370 خانم ایشان را در مشهد دید، گفت ایشان زمین تا آسمان با بقیه فرق دارد و جور دیگری است. خدا واقعاً نعمت را به حضرت آقا تمام کرده است.

این نگاه ایشان به مقام معظم رهبری نشان از شناخت خوب وی از ایشان و عمق ارادتش به مقام معظم رهبری دارد. آیت الله شب زنده دار در این باره می گوید:

«مرحوم آیت الله هاشمی شاهرودی در این جلسات (جلسات فقهی استفتاء) شرکت می نمود و گاهاً مباحث فقهی طرح می شد؛ از ایشان شنیدم که به رهبری می گفتند “من سرباز هستم در هر وظیفه و دستوری که شما بر عهده من بگذارید”؛ و این حرف برای خدمت به اسلام است. این خیلی نکته مهمی است[7]

عبدالرضا ایزدپناه در این باره می گوید:

«... من که در مجالس خصوصی بسیاری از این دو بزرگوار بودم و شاهد بودم که ارادت قلبی و عملی به هم داشتند و آیت الله بارها برای ما از ویژگی های رهبری می گفتند و سخنرانی های ایشان را دقیق تحلیل می کردند»

پی نوشت

[1] - http://dinpajoohan.com/article16704.html

[2] - http://dinpajoohan.com/article16704.html

[3] - http://vasael.ir/fa/news/12447

[4] - http://dinpajoohan.com/article16704.html

[5] - http://vasael.ir/fa/news/12447

[6] - http://vasael.ir/fa/news/12447

[7] - http://dinpajoohan.com/article16704.html

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان