بتازگی نشر کرگدن کتابی از «تام ریگان» فیلسوف اخلاق و استاد دانشگاه کارولینای شمالی، تحت عنوان «درآمدی بر فلسفه اخلاق؛ حق حیوان، خطای انسان» منتشر کرده که با قلم بهنام خداپناه جامه فارسی به تن کرده است. به همین خاطر تصمیم گرفتیم گفتوگوی تام ریگان با وبسایت The Animals Voice که چند ماه پیش از مرگش انجام و اخیراً منتشر شده است را در اختیار مخاطبان قرار دهیم.
تام ریگان در سال 1983 مهمترین کتاب خود «دفاع از حقوق حیوانات» را نوشت و در مقابل منتقدان کشورهای مختلف و حتی کنگره امریکا و پارلمان بریتانیا از موضع خود دفاع کرد. ریگان که در خانوادهای از طبقه کارگر پیتزبورگ بزرگ شده بود، پس از تحولی درونی و تلاش در راستای تبیین دیدگاهش لقب «پدر حقوق حیوانات» را گرفت. او در سال 1973 با «پیتر سینگر» فیلسوف اخلاق استرالیایی، ملاقات کرد و با هم مجموعهای تحت عنوان «حقوق حیوانات و تعهدات اخلاقی انسان» را نوشتند. به این اعتبار، در دنیای فلسفه «ریگان» و «سینگر» بهعنوان دو بنیانگذار جنبش حقوق حیوانات شناخته میشوند.
دیدگاه ریگان مفاهیم کاربردی و اساسی در زمینه حقوق حیوانات در اختیار جوامع امروزی قرار داد. او سالهای آخر زندگی خود را صرف توضیح و دفاع از ایده برچیدن قفسهای باغ وحش و سیرک کرد. ریگان 30 کتاب پیرامون حقوق حیوانات و دفاع فلسفی و اخلاقی از آنان نوشت و سرانجام در 17 فوریه 2017 درگذشت.
پروفسور ریگان، چگونه متحول شدید؛ چه چیزی باعث شد که نگاهتان به حیوانات تغییر کند و حقوق آنان در مرکز توجهتان قرار گیرد؟
در دوران تحصیل هوش یادگیری نداشتم. در کمال تأسف باید بگویم برای تفریح به ماهیگیری میرفتم و در مدرسه با اشتیاق، حیوانات را کالبدشکافی میکردم. به باغ وحش و سیرک علاقه داشتم. حتی، برای همسرم کلاهی از پوست سمور خریدم. در آن دوران، بینایی داشتم، اما نمیدیدم. شنوایی داشتم، اما نمیشنیدم.
حدوداً در دهه سوم زندگی متحول شدم. (البته بگذارید داخل پرانتز بگویم که همسرم طی این تحول درونی در کنارم یا حتی یک قدم جلوتر از من بود). من هنگام جنگ با ویتنام در جنبش ضدجنگ فعالیت داشتم و بهعنوان یک فیلسوف قصد داشتم مقالهای انتقادی در این باب بنویسم. تا اینکه یک روز کتاب «داستان تجربیات من با راستی» گاندی را خواندم. این اثر زندگیام را متحول کرد؛ نه به این دلیل که از همه جهات با گاندی موافقم. او صلحجویی تمامعیار بود و اعتقاد داشت خشونت در همه حال اشتباه است. در مقابل، من از طبقه کارگر هستم و این طرز تفکر چندان برایم قابل هضم نیست.
گاندی از جهت دیگری زندگیام را تغییر داد. در حالی که تلاش میکردم علیه خشونت به انسانها در جنگ ویتنام فعالیت کنم، گفتمان او باعث شد از خودم بپرسم «حال چگونه میتوان خشونت نسبت به موجودات دیگر بجز انسان را توجیه کرد؟ فکر میکنی حیوانات مرگ شیرینی دارند؟»
بههمین خاطر، به کشتارگاه رفتم و قطعه قطعه شدن حیوانات برایم ظاهری بسیار وحشتناک داشت. دیگر نمیتوانستم هم فعال ضدجنگ باشم و هم از گوشت حیوانات مصرف کنم. هرچه بیشتر درباره خشونت علیه حیوانات در مزارع و آزمایشگاهها میفهمیدم، قلبم بیشتر آزرده میشد. این تجربه عادات زندگیام را تغییر داد.
شما اساساً موضعی اخلاقی نسبت به حیوانات و حقوق آنها دارید. در کتاب «دفاع از حقوق حیوانات» موفق شدید دیدگاهی متقاعدکننده ارائه دهید. نخستین عکسالعملها نسبت به این اثر که در سال 1983 منتشر شد، چه بود؟ آیا از آن زمان تا کنون، دیدگاه فیلسوفان و دانشگاهیان پیرامون حقوق حیوانات تغییری داشتهاست؟ به نظر شما، این نظریات اخلاقی چقدر با افکار عمومی و دروس مدارس ما هنوز فاصله دارد؟
فیلسوفان هیچگاه یکدیگر را بدون شرط تأیید نمیکنند. ما در درک مفهومِ لغات، سختگیری به خرج میدهیم و سعی داریم صحت و اعتبار پیشفرض استدلالها را مشخص کنیم. پس باید بگویم همکارانم دیدگاه من یا فیلسوفان دیگر را بدون بحث و تردید تأیید نمیکنند.
زمانی که در دهه 1970 شروع به نگارش درمورد اخلاق و حیوانات کردم، در هیچ کدام از 3600 کالج و دانشگاه امریکا، درس و واحدی بهنام «حقوق حیوانات» وجود نداشت. اما امروزه تقریباً تمام دانشگاهها این مبحث را تدریس میکنند و به بحث میگذارند. به هر حال، تغییری که در امریکا رخ داد بسیار چشمگیر بود.
نخست، این تحول از فیلسوفان و متفکران آغاز شد. کتابها و مقالات زیادی درباره تعهد اخلاقی ما نسبت به حیوانات نوشته شد. درست زمانی که ادبیات مناسبی شکل گرفت و متون زیادی درباره این موضوع در دسترس قرار گرفت، فیلسوفان مبحث «حقوق حیوانات» را به دروس دانشگاهی معرفی کردند.
متفکران دینی نیز به همین ترتیب کار کردند و در حوزه خود به نتایج مشابهی رسیدند. متخصصان حقوقی در کنار تاریخشناسان، جامعهشناسان، روانشناسان و مردمشناسان نظرات خود را اعلام کردند. منظور من این نیست که همه استادان و متفکران با حقوق حیوانات موافق هستند، بلکه میخواهم بگویم اکنون این موضوع، در کلاسهای درس به بحث گذاشته میشود و محل تأمل دانشمندان قرار میگیرد. بنابراین، تغییرات در این حوزه عمیق بوده است که از تحول انقلابی، بدون پیشینه تاریخی، چیزی کم نداشت.
منظور این است که ملتهای گوناگون جهان در یک سطح قرار ندارند و آنچه در امریکا ثابت شده است لزوماً در کشوری دیگر صحت ندارد. حتی دانشگاههای مختلف نیز همگون نیستند. اما باز هم باید گفت که هر چیزی یک فرآیندی دارد که باید طی شود تا به تغییر برسد.
یکی از کتابهای من بهنام «قفسهای خالی: مواجهه با چالش حقوق حیوانات» در چین ترجمه شده است. بله، چین! به محض اینکه محتوای فلسفی مناسب و کافی در اختیار استادان چینی قرار بگیرد، تحولی مشابه در چین رخ خواهد داد. کشورهای دیگر نیز با همین روند روبهرو هستند.
شما معتقد هستید که باید قفسهای حیوانات در جهان خالی شود، به عبارتی باید جهانی داشته باشیم که موجودات غیرانسانی را کالایی برای استفاده ندانیم. به نظر شما، دیگر وقتش رسیده است که بگوییم چراغ اخلاقیات در قبال حیوانات را باید در درونمان روشن کنیم؟
پیشتر نیز گفته بودم، من مخالف صددرصد خشونت نیستم. برای مثال، اگر جان کودکان در معرض خطر باشد و تنها راه نجات آنان استفاده از ابزار خشونت باشد، چه کسی از میان ما مخالفت خواهد کرد؟
من قصد داشتم بگویم نباید قفس را مانند گلدانی دانست و تصور کرد که میتوانیم نگاهی یکطرفه به آن داشته باشیم؛ بلکه این نگاه را باید دوطرفه دانست.
پیش از مطالعه کتاب گاندی، من هم نگاهی یکطرفه داشتم و معتقد بودم که حیوانات برای خوراک و پوشاک ما در این دنیا آفریده شدهاند. اما وقتی گاندی آگاهی من را ارتقا داد، دیدگاهم نسبت به حیوانات تغییر کرد. همه چیز در اطراف ما به همان شکل قبلی هستند، اما وقتی دیدگاهمان تغییر میکند، آنها را متفاوت میبینیم، حیوانات تغییر نکرده بودند، این من بودم که متحول شدم و دیگر آنها را موجوداتی دوستداشتنی میدیدم، نه غذا، یا لباس!
هدف من در طول 30 سال این بود تا فرصتی مهیا کنم که دیدگاه مردم را نسبت به حیوانات تغییر دهم. این روند در زندگی من اتفاق افتاد و میتواند برای بقیه انسانها هم شکل بگیرد. به این تغییر خوشبین هستم.
منبع: ایران
ترجمه فرزانه اسکندریان