فرزاد مؤتمن کارگردان نامآشنای ایرانی است که انگار فیلمسازیاش مرزی ندارد. یا «شبهای روشن» میسازد که میشود آمال و آرزوهای سینمایی یک نسل، یا «پوپک و مش ماشاالله» که بهتر است حتی دربارهاش صحبت هم نکنیم. آخرین اثر مؤتمن «آخرین بار کی سحر دیدی؟» با نمایش در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر و استقبال نسبی منتقدان هنوز اکران نشده است. درواقع آخرین اثر اکران شده مؤتمن «خداحافظی طولانی» است که توانست نظر منتقدان را جلب کند و اتفاقاً برای سعید آقاخانی هم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را به ارمغان آورد. اما دیگر اثر وی،«سایهروشن» محصول سال 1392 کاری است که این روزها نسخه نمایش خانگی آن در دسترس است و امکان تماشای آنلاین آن برای کاربران نماوا هم فراهمشده است. همین موضوع بهانه ای شد تا علاوه بر معرفی این اثر، شما را دعوت کنیم به تماشای یکی از متفاوت ترین فیلم های چند سال اخیر سینمای ایران.
«سایهروشن»بااینکه در زمان اکران چندان دیده نشد، اما حکم هوایی تازه در سینمای مصیبتزده و واقعگرای این روزهای ایران را دارد. مؤتمن قبلاً هم ثابت کرده است که علاوه بر اینکه فیلمساز توانمند و کار بلدی است، چندان پیرو جو حاکم و جریانهای متداول سینمای ایران نیست. «سایهروشن» سند این ادعاست. فیلمی با روایتی پیچیده و فیلمنامهای که با لایههای درونی پیش میرود. «سایهروشن» فیلمی است معمایی و مؤتمن هم از همه عناصر و المانهای شناختهشده این ژانر استفاده کرده است تا هرچه بیشتر فضای پر از تردید فیلمش را القا کند. از خانهای بزرگ و خالی و موسیقی رعبآور تا شخصیتهایی که مرموز و معماگونه میآیند و ناپدید میشوند. فضاسازی مؤتمن آنقدر هیچکاکی است که از لحظه شروع فیلم دلهره بر مخاطب مستولی میشود. سکانس افتتاحیه با یک لانگ شات از ورود دختری به خانهای درندشت شروع می-شود که هم بیش از چیزی که این روزها میبینیم سینمایی است و هم کاملاً به بیننده القا میکند که این خانه و آدمهایش قرار است درگیر اتفاقات مرموزی شوند، نمایی که در یک روز پاییزی و سرد اتفاق می افتد و اتفاقاً در یکشب سرد پاییزی هم روایت مؤتمن با همین نما پایان می-یابد، انتخابی که آگاهانه باعث می شود هرچه بیشتر زمان را گم کنیم و در روایت بی زمان مؤتمن اسیر شویم.
«سایهروشن» روایت مردی به نام رامین روشن (محمدرضا فروتن) است که در اثر حادثهای دچار فراموشی شده است. اکنون زنش و روانپزشکش هرکدام سعی دارند به نحوی به او کمک کنند تا از میان رؤیاها و خاطرات گنگ و نامفهوم جاری در ذهنش، گذشته و شخصیتش را پیدا کند. در خلال کنش¬های بین این سه نفر، از میان کابوسها و رؤیاهای رامین قسمتی از گذشته را میبینیم و ارتباط این آدمها را باهم بررسی میکنیم. مؤتمن چنان زیرکانه با زمان بازی میکند که سردرگمی رامین برای بیننده قابلدرک میشود. مخاطب «سایهروشن» در هر سکانس از خودش میپرسد که چیزی که میبیند حقیقت است، رؤیاهای رامین است و یا قسمتی از گذشته او. روایت «سایهروشن» علاوه بر جذابیتهای دراماتیکش که مبتنی بر سرگشتگی مردی است بین دو زن که هرکدام تصویر متفاوتی از گذشتهاش ارائه میدهند، با شکستن ساختار زمانی و در هم تنیدن سکانسها بدون هیچ ترتیب زمانی، پازلی میآفریند که همه قطعاتش حاضر است اما بهشدت بههمریخته است و درنتیجه این مخاطب است که باید این جورچین را بچیند و به این قطعات نظم بدهد. دقیقاً کاری که کاراکتر اصلی فیلم، رامین روشن، در حال انجامش است. اینچنین درگیر کردن مخاطب عادی سینما چندان مرسوم نیست و ممکن است باعث قطع ارتباط وی با روایت فیلم شود و شاید به همین دلیل است که مؤتمن با قرار دادن نشانههای بصری و آرایش کاراکترهایش سرنخهایی برای بیننده میگذارد تا راحتتر بتواند معمای زندگی رامین روشن را حل کند و از این طریق میتواند با بیننده عادی سینما هم که عادت به قصهگویی خطی و کلاسیک دارد ارتباط برقرار کند. مؤتمن با تکرار موتیف خوابیدن و از خواب پریدن کاراکتر رامین در بین سکانسهایی که از بازههای زمانی مختلف میآیند، کاملاً مرز بین واقعیت و خیال را از بین میبرد. همچنین وی با شکستن خط فرضی و عبور از آن هرلحظه به بیننده یادآوری میکند که همه آن چیزی که میبینند ممکن است فقط رؤیاهای رامین باشد یا حقیقتی انکارناپذیر. تدوین ژیلا اپیکچی و فیلمبرداری پیمان شادمانفر را هم نباید در فضاسازی موفق مؤتمن نادیده گرفت. کلوزآپ های جسورانه از صورت گیج و درمانده رامین تا لانگ شات هایی از هرکدام از کاراکترها بر بالای راهپلهای که شروع و پایان این روایت را رقمزده است، کاتهایی که روایت را بهسرعت بین گذشته و حال در جریان نگه میدارند، همه و همه برای تأکید مؤتمن بر این موضوع است که هیچ حقیقت محضی وجود ندارد. از لابه لای بحثهای کاراکترها هم میشود پیام مؤتمن را دریافت کرد؛ وقتی رامین به همسرش میگوید: “حقیقت برای من با حقیقت برای تو خیلی فرق داره” ، یا زمانی که میگوید: “ هرچقدر بیشتر از حقیقت بدونی مجبوری بیشتر دروغ بگی”. این دیالوگهای جذاب و گیرا بااینکه ناب هستند و معنای فلسفی موردنظر فیلمساز را در خود دارند اما این تدابیر تصویری و سینمایی «سایهروشن» است که ذهن مخاطب را برای پذیرش مفهوم حقیقت در مقابل دروغ و واقعیت در مقابل خیال آماده میکند. از سوی دیگر، حتی نام فیلم هم از تناقضی تنیده در بدنه فیلمنامه امیر افشار میآید. «سایهروشن» میتواند نام کاراکتری باشد که زندگی رامین را تحت تأثیر قرار داده است یا سایهروشنی که رامین و شخصیتش را احاطه کرده است.
درواقع مؤتمن با به چالش کشیدن ذهن مخاطب در جریان روایتش، او را به جزئی از فیلم تبدیل میکند و نقش مخاطب از تماشاگر صرف را به حلقه نهایی قصهپردازی فیلم ارتقا میدهد. کاری که نهتنها جسورانه است بلکه ترفندی نوین است که مخاطب ایرانی چندان به آن عادت ندارد اما یکی از مهمترین قدمهای سینمای ایران بهسوی فیلمسازی خلاقانه است و این خودش جای تقدیر دارد.
اما بازی بازیگران از نقاط ضعف فیلم مؤتمن است. محمدرضا فروتن که همیشه بیشازاندازه روی جذابیتهای شخصیتیاش حساب باز میکند از ارائه تصویری که برای کاراکتر رامین روشن در نظر گرفتهشده است بازمانده است و نمیتواند پیچیدگی این کاراکتر و موقعیت بغرنجی که در آن قرارگرفته است را منعکس کند. دو بازیگر زن دیگر، شقایق فراهانی و الهام استیری که اولین تجربه بازیگری اش هست هم از این قاعده مستثنا نیستند. بازی هر دو بیشتر به سریالهای خانوادگی تلویزیون میخورد تا درامی معمایی و هیجانانگیز. در بین این بازیگران معروف و مشهور، اما کودکی است که بازی کوتاهش همه بازیگران دیگر را تحت تأثیر قرار میدهد. انگار ذهن پاکش باعث شده مؤتمن بتواند فضای معمایی و رعبآور فیلم را در بازی وی بپروراند و کاراکتر یلدا روشن، فرزند رامین، بیش از همه کاراکترها بازتابدهنده اتفاقات شوم و ناخوشایند عمارت روشن است. بههرحال، «سایهروشن» را میتوان جز تجربههای ارزشمند مؤتمن و در کنار آثاری چون «خداحافظی طولانی» قرارداد و حداقل از شیوه روایت و داستانپردازی خاص و جدید وی لذت برد. قابلانکار نیست که هرچقدر سینمای رئال در ایران در حال شکوفایی و رشد است، سایر ژانرها، هرروز بیش از گذشته کماهمیت میشوند و انگار در حال مرگ تدریجی هستند. این است که فیلمی چون «سایهروشن» هوای تازهای در این سینماست و می تواند به ژانرهای دیگر هم فرصتی برای درخشیدن و زندگی مجدد بدهد.
Post Views:
1