درباره آثار عبدالرضا کاهانی و بهویژه «اسب حیوان نجیبی است» بحث و تحلیلهای زیادی انجامشده است. حقیقت این است که این فیلم، که پنجمین فیلم کارنامه کاری کاهانی است، یک نقطه عطف در مسیر کاری او محسوب میشود. «اسب حیوان نجیبی است» بهاندازه «هیچ» یا «بیست»، رک و راست نیست و بااینکه کاملاً در فضای مشابهی اتفاق میافتد اما انتقادهای اجتماعی و سیاسیاش را در لایههای زیرین روایتش پنهان میکند تا بیننده را وادار به موشکافی حرفهای مهمی که در بطن حوادث وجود دارد کند.
همچنین بخوانید:
بررسی فیلم «پرویز»:هیولای خفته درون ما
«اسب حیوان نجیبی است»، درست مانند دو کار شاخص و اصلی کاهانی، یعنی «هیچ» و «بیست»، یک روایت ابزورد است. پرسه شبانه یک گروه عجیبوغریب که تا صبح ادامه پیدا میکند اما نتیجه تکاندهنده و تأثیرگذاری به دنبال ندارد. آنچه کلیت این شبگردی را میسازد، همنشینی و لحظههایی است که این آدمها به بار میآورند، اما «اسب حیوان نجیبی است»، بیش از آنکه یک روایت ابزورد باشد، یک قصه سراسر گروتسک را به تصویر میکشد. آدمهای قصه «اسب حیوان نجیبی است» هیچ شباهتی به قهرمانهای قصه ندارند، آدمهای بدبخت و مغمومی هستند که کمتر ممکن است هسته مرکزی حوادث یک درام را شکل دهند.
کاراکترهای «اسب حیوان نجیبی است»، شبیه طردشدگان یک جامعه هستند که در یک نیمهشب به هم رسیدهاند و در میان شرایط بغرنج و بحرانی موجود، در میان همه مشکلات، خوشگذرانی میکنند، زیرا در هیچ جای دیگر و هیچ زمان دیگر نمیتوانند اینقدر راحت جولان بدهند، مگر نیمههای شب که شهر به خوابرفته است و خبری از آدمهای قهرمان گونه نیست.
مأمور آگاهی که به دنبال تلکه کردن آدمهایی است که با خلافهای جزئی سر راهش قرار میگیرند، وجدان عجیب و متناقضی با سایر رفتارهایش دارد، چشمهای چپ او که همه را به شک وامیدارد چگونه با این نقص پلیس شده است، مسعود (حبیب رضایی)، با خط ریشهای مسخره و چهره برافروخته ناشی از مستیاش و ضربالاجلی که برای جور کردن پول صاحبخانه دارد، برزو (پارسا پیروزفر) که دل درگرو زنی دیگر دارد اما با یک زن سلطهگر ارتباط دارد و عصبی که میشود که موهای سرش را دانهدانه میکند. پیمان (کارن همایونفر)، مردی که با منشی خلوچل آموزشگاه ارتباط دارد، حکیمه (مهتاب کرامتی)، همسر سابق پیمان که اعتیاد شدید دارد اما همچنان به دنبال پیمان است، نسترن (باران کوثری)، دختر جوانی که آشکارا مشکلات روانی عجیبوغریب دارد و با روایتهای متناقض از زندگیاش فاجعهای که برایش رخداده را پنهان میکند و رامین (مهران احمدی)، یکدو جنسیتی که در میان خانوادهاش جایی ندارد، کاراکترهای «اسب حیوان نجیبی است»، را تشکیل میدهند. کاراکترهایی که هم در پرداخت ظاهری و هم در بازتاب زندگیشان کاملاً و یکسره گروتسک و مسخره به نظر میرسند، و حتی کاراکترهای فرعی مثل حمید (بابک حمیدیان)، شهره (ماهایا پطروسیان) و راننده تاکسی وسواسی که ماشینش همه زندگیاش است هم، آدمهای سرتاپا ایرادی هستند که مانند خونآشامها در میانه شب، سر از بالین برمیدارند و در خیابانهای شهر پرسه میزنند و زندگی شبانه و مخفیانهای دارند.
نکته دیگری که در روایت «اسب حیوان نجیبی است» وجود دارد، اضافه شدن کاراکترها به روایت است. از ابتدا و معرفی کاراکتر مأمور آگاهی و روبرو شدن او با مسعود، کاراکترهای دیگر تکبهتک و برای کمک به مسعود به قصه اضافه میشوند، اما طی یکروند دیوانهوار. انگار هر کاراکتر از قبلی دیوانهتر و بدبختتر است و آخرین کاراکتری که به این جمع اضافه میشود رامین است که حتی در میان این گروه ناجور هم باید برای جایگاه خودش بجنگد.
همه کاراکترهای کاهانی هم ازاینگونهاند. گونهای ناجور، نچسب و حتی زشت که به طرز مرموزی دلربا هستند. کاهانی اصلاً در مسیر کاریاش تا قبل از خانم «خانم یایا»، بههیچوجه اسیر ژست زیبا فیلم ساختن نمیشود و دغدغه عرضه تصاویر زیبا به بیننده ندارد که اتفاقاً برعکس در عین بیریایی وارد زشتی دنیای قهرمانانش میشود.
در «هیچ»، سفره صبحانهای را نشان میدهد که مرکز قابش را شست پای مهدی هاشمی ساخته است. در آثار کدام فیلمسازی میتوان چنین قابی دید؟ قابی تا این حد زشت و درعینحال واقعی و دراماتیک که بیننده را با واقعیت بیپردهاش به خنده وامیدارد. در «اسب حیوان نجیبی است» هم ازایندست قابها و پلانها زیاد است. وقتی حمید روی تل کیسهها خمشده تا یک جفت کفش برای مأمور گیر بیاورد و شلوار شل و وارفته اش به زور به کمرش چسبیده، وقتی بعد از انار خوردن لبها و صورت نسترن کبود میشود و حتی وقتی در ماشین نو و زرقوبرق دار راننده تاکسی ( به معنای کلمه زرقوبرق دار)، پیمان و برزو برای ترساندن راننده سادهلوح از قتلی فجیع که انجام دادهاند صحبت میکنند و در همان حین برزو موهای سرش را میکند، هیچ اتفاق طنزی رخ نمیدهد، هیچ دغدغه زیباییشناختی در میان نیست، اما بیننده میخندد و لذت میبرد.
کاهانی در «اسب حیوان نجیبی است»، در پرداخت و فرم هم بینظیر ظاهر میشود. باآنکه فیلم لوکیشن مشخصی ندارد و بیننده همراه دوربین دائماً در شهر سرگردان است، اما تمام لوکیشنها، بیآنکه نشانه تصویری آشنایی برای بیننده داشته باشند، آنقدر خوب پرداختشدهاند که این رفتوآمدها تمرکز بیننده را به هم نمیریزد و تداوم و انسجام اثر را حفظ میکند. میزانسن کاهانی در «اسب حیوان نجیبی است» درست و بهجاست، اما دکوپاژ او حیرتآور است.
هرچه روایت بیشتر پیش میرود، تعداد کاراکترها بیشتر میشود، اما فیلم لحظهای از ریتم نمیافتد و همان انسجامی که به آن اشاره کردیم پابرجا میماند. درصحنههایی که همه کاراکترها حضور دارند، کاهانی هوشمندانه آنها را مانند مهرههای شطرنج میچیند و بهموقع به حرکت درمیآورد و درنتیجه بیننده کاملاً خود را میان این گروه عجیبوغریب در میانههای شب در خیابانهای خلوت تهران حس میکند و مطمئن است که اگر برای یکلحظه صدای موسیقی اعصابخردکن نسترن قطع شود حتی میتواند صدای جیرجیرکهای مزاحم را هم بشنود.
با همه اینها،
«اسب حیوان نجیبی است»، چه ابزورد باشد، چه گروتسک باشد و چه هر نام دیگری داشته باشد، چه میخواهد بگوید؟ به نام فیلم دقت کنید، کاهانی تا قبل از این فیلم از واژههایی ساده برای فیلمهایش استفاده میکرد؛ بیست روزی که صاحب یک سالن غذاخوری به کارمندانش مهلت داده تا رستوران را تعطیل کند، هیچ بودن کلیه سازی مردی که بیشازاندازه میخورد و هرچه با فروش کلیهاش درمیآورد را باید خرج شکمش کند، اما این بار با یک عبارت روبرو هستیم.
سهراب سپهری میگوید:
“من نمیدانم،که چرا میگویند اسب حیوان نجیبی است،کبوتر زیباست،و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست،گل شبدر چه کم از لالهی قرمز دارد،چشمها را باید شست جور دیگر باید دید”
اینهمه چیزی است که فیلم کاهانی میخواهد بگوید. شاید اسب حیوان نجیبی باشد، اما کرکسها هم نجابت دارند. همانطور که مأمور آگاهی که در پایان میفهمیم شیاد بوده و یک زندانی که به مرخصی آمده تمام پولهایش را به مسعود میدهد تا به صاحبخانهاش بدهد.
«اسب حیوان نجیبی است»، از آدمهایی میگوید که در میان جامعه تعریفشده جایگاهی ندارند، چندان زیبا و برازنده نیستند اما فرقی با دیگران ندارند.
«اسب حیوان نجیبی است» میگوید، با همه مردم شهر زیر باران باید رفت.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
35