١. مقدمه و تبیین مسئله
مسئله مورد نظر این مطالعه،[1] از دل این پرسش نشئت می گیرد که مبتنی بر چه پارادایمی بایستی به مطالعات آینده نگر پیرامون انقلاب اسلامی و افق فرهنگی - تمدنی آن بپردازیم؟ آیا انقلاب اسلامی را یک رویداد و «پروژه پایان یافته» (افروغ، ١٣٨٥، ص ١٠٥ ) تاریخی، نسلی و منطقه ای (دوبعدی و ماتریسی) در یک مقطع تاریخی ایران معاصر تعریف میکنیم که مبتنی بر اصل نهادگرایی، غایت آن در تأسیس نهاد سیاسی (نظام جمهوری اسلامی ایران ) و تغییرات ساختاری قدرت پایان یافته است و نمی توان -و نباید- جریان انقلاب را مستمر و همیشگی و فراتر از گستره جغرافیایی و ادواری انقلاب، تصور کرد؟ و یا اینکه انقلاب اسلامی، در تداوم جریان تاریخی و الهی جبهۀ حق ، به منظور نجات مستضعفان عالم و زمینه سازی حرکت به سوی آینده مهدوی شکل گرفته است و باید به عنوان انقلابی پیوسته و با حیات دائمی تعریف شود، که مبتنی بر اصول تحول گرایی و تعالی گرایی، به بازتولید مستمر تغییرات در گستره ای فرازمانی و فرامکانی، مبتنی بر هستی شناسی و معرفت شناسی الهی می پردازد و نهاد سیاسی برآمده از آن؛ بایستی رسالت، مأموریت، اهداف، قوانین و موازین ، سیاست ها و برنامه های خود را در این راستا تعریف و تنظیم کند؟
اگر انقلاب اسلامی ایران را یک انقلاب الهی، منطبق با انگاره های نظری «ولایت» (محمدی، ١٣٩١، ص ٣٨) و «امانت» (افتخاری و همکاران ، ١٣٨٩، ص ٨١) تعریف کنیم، بعد ارتفاعی انقلاب ، فراتر از انقلاب زمینی شده و ماتریسی (نسلی*منطقه ای )، در قالب یک انقلاب فراساحتی و ابعادی بر مدار صحیح حق گرایی، در کرانه های معنایی، جغرافیایی و زمانی و قلمروهای انفسی، اجتماعی، طبیعی و ماوراءلطبیعه، قابل بسط خواهد بود و هر نوع کاربست فرهنگی-تمدنی و آینده پژوهی و برنامه ریزی راهبردی در این سامانه حجمی و مانا، معنا خواهد یافت . مسئله اصلی این مقاله در یک مطالعه تحلیلی و تطبیقی، حول تعریف پارادایم مناسب آینده پژوهی انقلاب اسلامی ایران ، در جایگاه یک انقلاب ابعادی سامان می پذیرد.
٢. مبانی نظری و مفهومی
مبتنی بر عنوان تحقیق ، شایسته است ابتدا به تعریف فرهنگ و تمدن و نیز آینده پژوهی فرهنگی -تمدنی بپردازیم. سپس به تعریف انقلاب و انقلاب اسلامی و نیز تبیین رویکرد حق مدار و مهدویت اقدام کنیم. با توجه به گستره تعاریف و رویکردهای نظری مرتبط با هریک از این عناوین و محدودیت حجمی پژوهش، از تعاریف متکثر فرهنگ، تمدن، آینده پژوهی و انقلاب، مبتنی بر یک درک کلی و نسبی عبور میکنیم و در طول نوشتار، تعاریف و برداشت های مفهومی مختار را به صورت ضمنی ارائه خواهیم کرد.
در یک تصویر کلی؛ فرهنگ، جوهر پدیده های ذهنی و چکیده دریافت ها و تراش های نو و نوپدیدهای درون مردم یک ملت مبتنی بر یک «معرفت پنهان» (همایون و همکاران ، ١٣٩٣، ص ١٧٤ ) و ممتد در طول تاریخ است که همواره موجب «فزایندگی»، «فرگشت»، «دگرگشت»، «گستردگی» و «نوی» (بختیاری، ١٣٥٥، ص ٣٤) دانش، هنر و معرفت جوامع انسانی شده است و تمدن، سامانه های نظام یافته، کارآمد، اثربخش ، گسترده و ماندگار اجتماعی است که برآمده از این انباشتگی فرهنگی میباشد و فراتر از نظامات برآمده از صرف اعتباریات و الزامات قانونی، به حسب «فرهنگ مستقر و مشترک اجتماعی» (همایون و همکاران، ١٣٩٣، ص ١٧٩ ) بروز مییابد. «آفرینش - سازش» (همایون و همکاران، ١٣٩٣، ص ٦) نمودار رابطه مندی فرهنگ و تمدن یک ملت است. بر این اساس، آینده پژوهی فرهنگی - تمدنی، در پیوستاری از حوزه تحلیلی روندهای سازشی سامان یافته در گستره تمدنی موجود آغاز می گردد و تا حوزه بایسته های هنجاری خلاقانه و آفرینش های مطلوب فرهنگی امتداد می یابد. انقلاب نیز، دگرگشتی متراکم، جهت دار و ذووجهی در تغییر نظام سازشی موجود به سوی نظام سازشی مطلوب برخاسته از نویافته های فرهنگی و اجتماعی یک ملت می باشد. مبتنی بر این درک کلی از مفاهیم مذکور، سیر مطالعه خود را از بررسی رویکردهای معرفت شناختی انقلاب اسلامی و چشم اندازهای فرهنگی- تمدنی برآمده از آن آغاز می کنیم.
٢-١. نگرش منظومه ای به انقلاب ها
در بیان مسئله به دو رویکرد نهادی و تحولی در انقلاب اسلامی ایران اشاره نمودیم.
هریک از این رویکردها، دستگاه مختصات خاصی را برای انقلاب و افق فرهنگی- تمدنی آن منظور میکنند و بر این اساس با نگرش منظومه ای متفاوتی آن را تحلیل خواهند کرد. تبیین پارادایم مناسب آینده پژوهی فرهنگی-تمدنی انقلاب اسلامی، برآمده از این رویکرد منظومه ای به فرهنگ، تمدن و انقلاب خواهد بود. در دایره انقلاب، این نگرش منظومه ای حداقل در سه بعد مکان مندی، زمانمندی و معناشناختی بر بردارهای عرضی و طولی و ارتفاعی قابل مطالعه می باشد:
١- از یک بعد، کرانه مندی و پهنه جغرافیایی انقلاب و پراکنش زمینی آن در بعد عرضی و در پیوستاری از انقلاب محلی و منطقه ای تا انقلابی فرامنطقه ای و جهانی قابل مطالعه است.
٢- در بعدی دیگر، فرگشت زمانی انقلاب بر بردار طولی زمان و در پیوستاری از انقلابی عصری و نسلی و پروژه ای پایان یافته تا انقلابی پیوسته و فرازمانی و فرانسلی قابل بررسی می باشد.
٣- وجه دیگر قابل مطالعه در انقلاب اسلامی و مقایسه تطبیقی آن با دیگر انقلابات، در مطالعه محتوایی و معنایی انقلاب و بعد ارتفاعی آن، در پیوستاری دوساحتی از انقلاب زمینی و اومانیستی تا انقلابی آسمانی و الهی که با به کارگیری و مشارکت دین مدارانه گروه های اجتماعی توأم بوده است قابل تعریف میباشد. غالبا مطالعه علّی و تحلیلی انقلاب ها و نیز مطالعات آینده نگر و غایت مدار آن ها، در این بعد و مبتنی بر تغییرات درونی در یکی از ساحت های معنایی تجلی می یابد. نظر به اینکه غالب تئوری های انقلاب از حیث هستی شناسانه و معرفت شناسانه، در بعد معنایی و ارتفاعی انقلابات، به تبیین علل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، ... و کاربست های معنایی و موضوعی دنیاگرانه انقلاب ها بسنده می کنند و وجه ارتفاعی و الهی برای انقلابات مختلف؛ مِن جمله انقلاب ایران قائل نیستند، می توان آن ها را در دسته انقلاب های دوبعدی (ماتریسی) و سطحی شده، افقی و زمینی شده تعریف نمود، که اگرچه به کارکردها و تحولات معنایی و محتوایی در ساحت اجتماعی توجه دارند، اما تمام این توجه در تغییر و تحول در گونه زیست دنیایی و ارتباطات اجتماعی آن، بدون توجه به ابعاد ربوبی و حقی عالم و آدم، با محوریت بخشی به انسان مداری خودبنیاد در تیپولوژی های متنوعی اعم از انقلابات آنارشیستی، کمونیستی، دموکراتیک، لیبرالی و... خلاصه می شود. حال آن که در انقلابات ابعادی، افق فرهنگی-تمدنی انقلاب، فراتر از تحولات تمدنی در ساحت زمینی، به تعالی گرایی و رفعت بخشی اجتماعی در ساحت الهی تأکید نموده و تحول فرهنگی- تمدنی در ساحت زمینی را برآمده از آن تفسیر می نماید (شکل و جدول ١).
شکل ١ و جدول ١- نگرش منظومه ای به انقلاب ها [انقلاب ماتریسی زمینی - انقلاب ابعادی: (فرانسلی، فرامنطقه ای، پیوسته و ارتفاعی) - به PDF نگاه شود]
انقلاب رنسانس نقطه عزیمت تمدن جدیدی است که در غرب از درون فرهنگ و تمدن کلیسایی، بعد از جنگ های صلیبی طلوع مینماید و بر خلاف فرهنگ و تمدن پیشینی خود، متوجه محور افقی می شود. لذا اهمیت و اولویت را به نیازهای کمی، مادی و جسمی میدهد و طبعا برای رفع این نیازها، بهترین قلمرو عبارت است از توجه به «طبیعت» و «انسان های دیگر»؛ پس علم و فنی ارزش دارد که این دو قلمرو را به خوبی شناخته و مورد بهره برداری قرار دهد. لذا فیزیک ، شیمی، اقتصاد، علم تاریخ، مردم شناسی، جامعه شناسی و... اهمیت پیدا می کنند و فلسفه و الهیات و علم النفس و اخلاق که متعلق به قلمروهای دیگر فرهنگی و تمدنی است [قلمرو انفسی و قلمرو ماورالطبیعه ]، بی اهمیت می شوند. تمدن قرون وسطایی، با خوار شمردن نیازهای مادی، وعده بهشت آن جهانی می داد؛ اما بی اعتنایی به نیازهای مادی -که واقعیت دارند- و عدم توفیق در ارضای نیازهای مادی به سبب اتکای علم وتکنیک به امور خرافی و اشتباه، زمینه زوال آن تمدن را فراهم آورد و این بار، فرهنگ و مدنیت جدید، بزرگترین نیاز و هدف خود را ایجاد بهشت روی زمین قرار داد. ازاین رو قلمرو انسان های دیگر و طبیعت با اولویت بخشی به دو فن و اصل اساسی استثمار (بهره کشی بی رحمانه انسان از انسان ) و استخراج (بهره کشی بی رویه انسان از طبیعت )، برای شکل دادن به بهشت روی زمین که همان جامعه مرفه و مصرفی است جایگاه ویژه ای یافتند (حشمت زاده، ١٣٧٧، صص ١٤٤-١٤٥).
٢-٢. انقلاب اسلامی در پیوستاری از نهادگرایی
در رویکرد نهادگرایی، مهم ترین هدف و کارکرد انقلاب، تغییر ساخت و نهاد قدرت تعریف می شود. نهادگرایان بر این باورند که «با پیروزی انقلاب اسلامی در واقع فصل جدیدی در ساخت قدرت در ایران آغاز و مرحله دیگری از تجربه دولت مدرن در ایران پدید آمد. » (میر موسوی، ١٣٩١، ص ٢٣٩). برخی منتقدان در یک وجه حداقلی، حتی این سطح از تغییر را در هدف و نتیجه برپایی انقلاب متصور نیستند و معتقدند
که: «ایدئولوژی ها و برنامه های مختلف، مانند برداشت های گوناگون از دولت اسلامی، جامعه مارکسیستی لنینیستی و حکومت دموکراتیک در انقلاب نماینده خود را داشتند... . آنچه همه این نیروها را یکپارچه نگه می داشت، عزم همگی آنان برای کنار زدن یک نفر [شاه خودکامه ] به هر قیمت ممکن بود. رایج ترین شعاری که همه انقلابیون و حامیان انقلاب را از هر حزب و با هر برنامه متحد میساخت این بود: شاه برود، هرچه می خواهد بشود» (همایون کاتوزیان، ١٣٩٠، ص ٦٣).
اما برخی دیگر، دایره هدف، کارکرد و دستاورد های انقلاب را به صورت موسع تری فراتر از تغییرات نهادی و در دایره تحولات اجتماعی و زیستی تعریف می کنند و البته تداوم آن در مسیر نظام جمهوری اسلامی را مورد نقادی قرار می دهند. «انقلاب ایران دو هدف اصلی را دنبال می کرد: نخستین هدف دگرگون ساختن ساخت مطلقه قدرت و جایگزینی آن با ساخت مردم سالارانه بود. هدف دوم که به طور عمده از سوی نیروهای مذهبی دنبال می شد، مبارزه با مظاهر نوسازی فرهنگی و اجتماعی و اسلامی کردن ساخت قدرت بود.
تحقق این هدف با توجه به شرایط موجود در گرو ساخت متمرکز دولت و انباشت قدرت بود و گرایش به ساخت مطلقه مذهبی را تقویت کرد... . [به مرور] در عرصه عملی گرایش به ساخت مطلقه غلبه یافت و گرایش به حاکمیت مردم و قانون به حاشیه رانده شد. از این نظر ساخت قدرت در جمهوری اسلامی تداوم ساخت مطلقه مدرن، البته در شکل مذهبی آن محسوب می شود.» (میرموسوی، ١٣٩١، ص ٢٥٠).
البته همسویان انقلاب که در رویکرد نهادگرایی قرار می گیرند، شاید در عرصه نظر بر این باور نباشند که کارکرد انقلاب صرفا در تغییر نهاد قدرت خلاصه شده است و جوهره دینی و قوانین منطبق با شریعت را به عنوان تفاوت های بنیادین نهاد موجود و پیشین لحاظ می کنند، اما آنچه از برنامه های توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دولت های مختلف نظام جمهوری اسلامی، به خصوص دولت های بعد از جنگ بر می آید، توجه حداکثری به رویکردهای توسعه ای و رفاه اجتماعی و اقتصادی و سبقت در انطباق با چارچوبه های نظام بین الملل علی رغم نقد نظری آن و توجه به سیاست های درون ساختاری نظام جمهوری اسلامی در قالب دولت مدرن اسلامی می باشد. عماد افروغ در گفتارهای انتقادی خود بر این باور است که از سال های ٦٣ به این طرف رگه هایی از روشنفکری لیبرال در فضای گفتمانی نظام بروز پیدا کرد و ما شاهد برنامه هایی ناسازگار با انقلاب اسلامی، در قالب توسعه اقتصادی غیر فرهنگی، شتابان و یک سویه هستیم و از آرمان های انقلاب فاصله زیادی می گیریم و سپس در دوره بعدی، با وجه دیگری از این توسعه بیگانه با فرهنگ و یک سویه مواجه هستیم که همانا توسعه سیاسی می باشد. گویا که پروژه انقلاب خاتمه یافته است (افروغ، ١٣٨٥، صص ٥٦-٥٧)؛ اما علیرغم چنین انتقاداتی از سوی برخی دانشمندان انقلاب ، دولتمردان و سیاست گذاران این ادوار از انقلاب، باوری به دوری از آرمان های انقلاب نداشته، بلکه برنامه های خود را عینیت شعارها و اهداف انقلابی در مسیر توسعه عدالت و آزادی تعریف می کردند، که اینک به صورت تفصیلیتر، تکامل یافته تر و با انباشتی از مطالعات و تجربیات داخلی و خارجی به منصه ظهور می رسد، اگرچه ممکن است کاستی ها و اشکالاتی نیز داشته باشد.[2]اما چه این جنس از برنامه ها را در زمرۀ اهداف انقلاب فرض کنیم و چه آنها را فاصله از آرمان های انقلاب تعریف کنیم، در یک مسئله اتفاق نظر وجود دارد و آن اینکه ، کلیت این برنامه های توسعه ای در عرصه های مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی فرهنگی، مبتنی بر مدل های توسعه جهانی و در مسیر مدرنیزاسیون با لحاظ برخی وجوه بومی شده بوده اند.
در این رویکرد دو نوع برداشت و تعریف کلی تر از نسبت انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی قابل مطالعه می باشد. در یک تعریف، نسبت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران با یکدیگر، به صورت دوایر موضوعی مجزا و زنجیره ای، با اشتراک مقطعی تعریف می گردند. انقلاب به عنوان یک مؤلفه پیشینی در تغییر نهاد سیاسی و شکل گیری نظام جمهوری اسلامی تعریف می شود که با تحقق این تغییر، هدف انقلاب محقق گردیده و موضوعیت انقلاب خاتمه یافته است؛ بنابراین سیاست گذاری های راهبردی امروز جامعه ایران، ارتباط ویژه ای با دایره انقلاب اسلامی ندارد و انقلاب صرفا موضوعیت تاریخی پیدا می کند (شکل ٢).
شکل ٢. زنجیره تغییرات نهادی (به PDF نگاه شود)
در برداشت موسع تری از این رویکرد، دایره نهادگرایی به تغییرات نهادی قدرت مختومه نمی شود و به گونه ای به تحولات معنایی و کارکردی فرهنگی و اجتماعی نیز منجر می شود. در این برداشت اگرچه اصلیت سامان تمدنی جامعه، کماکان در گردونه مدرنیته قرار دارد، اما با رویکردی انتقادی و تنزیهی، نسبت به گزینش گری ابعاد موجه و همسوی آن با داشته های هویتی تاریخی و دینی اقدام می گردد. با پیروزی انقلاب، اهداف آن در دل دایره وجودی نظام جمهوری اسلامی جانمایی می شوند و نظام جمهوری اسلامی در یک سامان تکاملی تر و رشدیافته تر، به صورت عملی، اهداف خود را که البته اهداف انقلاب نیز جزیی از اهداف آن محسوب میشوند، دنبال میکند. در این تصویر، دایره وجودی انقلاب در دل دایره نظام جمهوری اسلامی به عنوان یک مؤلفه وجودی و هویتی سامان می گیرد و به مرور در پیکره وجودی آن هضم میشود.
در چنین انگاره ای، کارگزاران نظام، با درک و کارآزمودگی بیشتری نسبت به ادوار اولیه شکل گیری و پیروزی انقلاب، به فهم مسائل اجتماعی می پردازند و استراتژی ها و راهبرد های فرهنگی و اجتماعی ایشان، پختگی و شمولیت بیشتری نسبت به اهداف و برنامه های دوره انقلابی گری پیدا می کند. این برداشت اگرچه به نحوی به انگاره تحول گرایی نزدیک می شود و انقلاب را جزو ذات وجودی نظام جمهوری اسلامی می داند، که به مرور قابلیت تبدیل به یک الگوی راهبردی را برای دیگر ملت ها و جوامع، مبتنی بر تفسیر فرهنگی و اجتماعی آن ها از انقلاب و نظام ایران می یابد، اما چارچوبه راهبردی خود را به صورت درون ساختاری در شکل گیری یک کشور توسعه یافته و البته دینی در نظام متعارف جهانی محدود می کند (شکل ٣).
شکل ٣. سیر جمهوری اسلامی در الگوی مدرنیته اسلامی [به PDF نگاه شود]
به تعبیری، تساهل و تسامح برآمده از این رویکرد که از یک سو، به عنوان رشدیافتگی و پختگی تلقی می گردد، در سویی دیگر، به گونه ای منطبق با تئوری های چرخه های پسینی انقلابات، در نظریاتی همچون نظریۀ «چرخش انقلاب های» برینتون ، «تاریخ طبیعی انقلاب» ادوارز، «دیالکتیک ایدئولوژی – واقعیت» بشیریه و نظائر آن، تلقی و برداشت می شوند و آینده شناسی انقلاب نیز در رویکردی بازگشتی و «ترمیدوری» (بشیریه، ١٣٧٤)[3] مطالعه می شود.
با هر یک از برداشت های دوگانه فوق ، در پیوستاری از نهادگرایی حداقلی در حوزه فرایندی تا نهادگرایی حداکثری در حوزه محتوایی، پس از شکل گیری نهاد سیاسی برآمده از دل انقلاب، موضوعیت خود انقلاب ، به امری تاریخی تبدیل می گردد. بدیهی است در این نگرش، انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک انقلاب ماتریسی و با دامنه های حداقلی در بعد تاریخی و جغرافیایی (انقلاب نسلی و منطقه ای)، در ساحت اجتماعی عالم مدرن و البته با سویه انتقادی و تنزیهی نسبت به آن تعریف میگردد و پژوهی و سیاستگذاری فرهنگی- اجتماعی نظام جمهوری اسلامی، در پارادایم آینده پژوهی و سیاست گذاری برآمده از الگوهای توسعه مدرن با لحاظ شاخصه های بومی و فرهنگی خاص جامعه دینی ایران دنبال می شود و به الگوهای ترکیبی و «بدیل» (تقوی، ١٣٩١) آینده پژوهی در سطح روشی منتهی میگردد.
٢-٣. انقلاب اسلامی در دوگانه تحول - تعالی
در صورتی که تحول گرایی را فراتر از تحول تنزیهی در انگاره مدرنیته اسلامی فرض کنیم و بعد ارتفاعی و تعالی جویانه برای آن قائل باشیم، افق تمدنی نوینی برای انقلاب اسلامی پدید خواهد آمد. در رویکرد توام تحول گرایی و تعالی گرایی، انقلاب اسلامی به عنوان یک انقلاب ابعادی بزرگ و پیوسته الهی و توحیدی تعریف می گردد که در حیطه ملک و نظام الهی در گستره آسمان ها و زمین، با ولایت ولی الله الاعظم امام زمان (عج )، از مجرای رهبری یک بزرگ مرد الهی و با تمسک دین مدارانه و پیوسته مردم به آن، در امتداد درگیری جبهه حق و باطل و در مسیر رشد و رفعت اجتماعی برپا گردید و دیگر عوامل اجتماعی در شکل گیری انقلاب اسلامی نقش و جایگاه ثانویه ایفاء نمودند.[4]
منطبق بر الگوی انقلاب الهی، گام نخست و پیشینی انقلاب و تحول الهی، نیازآفرینی اجتماعی و به کارگیری و مشارکت اجتماعی در رفتار صحیح دینی می باشد. در این گام، ابتدا جامعه در یک فرایند دینی با رفتاری مقاومتی و اعتراضی در مواجهه با سامانه های تبختری و طاغوتی دست نشانده های دولت شیطان، مبتنی بر نیازآفرینی الهی در جامعه، نسبت به گذار از ابتلائات و امتحانات و پس زدن طاغوت و فساد اجتماعی برآمده از آن، در فضای ایمانیات صحیح و با تمسک به رهبری و ولی الهی اقدام می کند. پس از آنکه جامعه در دینیات خود به این مرحله برسد، گام اصلی شکل گیری انقلاب الهی، در فضای ولایی تجلی خواهد یافت و با ولایت الهی، خروج اجتماعی از ظلمت دنیایی به سوی رفعت و رشد گروهی با نورانیت ولایی محقق میگردد.
«بر خلاف همه انقلاب های بزرگ جهان معاصر در دو سده گذشته، که تا کنون صبغه ای کاملا ناسوتی و بشری داشته اند... بزرگ ترین ویژگی این انقلاب در ساحت نظر و تفکر، برخاسته از اعتقاد آن به هماهنگی و ارتباط متعادل میان جهان ماوراءالطبیعه و طبیعت و در نتیجه اعتقاد به هماهنگی سازنده میان وحی الاهی و عقل انسانی است. این مسئله در واقع «انقلاب در انقلاب» به معنای رایج و متداول آن است» (باوند، ١٣٨٩، ص ٤٦).
اگر انقلاب اسلامی را دارای جایگاه، جهت گیری و اهداف مشخص در تداوم و پیوستگی جریان حق در نظام الهی عالم تعریف کنیم، در این صورت نظام جمهوری اسلامی ایران و زیر نظام های آن، در دل دایره وجودی و جاری انقلاب اسلامی، و برای حصول به چشم انداز الهی آن، سامان می گیرد. «نظام جمهوری اسلامی، محمل انقلاب و پایگاه انقلاب است، اما انقلاب اسلامی محدود به آن نیست» (مظاهری، ١٣٩٣، ص ٢٥)؛ بنابراین نبایستی به آینده پژوهی و سیاست گذاری های عرفی و درون ساختاری الگوهای توسعه مدرن بسنده کرده و از آینده پژوهی غایت مدارانه در پرتو چشم انداز الهی انقلاب اسلامی غفلت ورزید، بلکه سیاست های درون ساختاری نظام جمهوری اسلامی نیز بایستی از دل پارادایم آینده پژوهی غایت مدارانۀ جریان حق و انقلاب اسلامی برآمده از آن، به عنوان یک انقلاب ابعادی تبعیت کند و با آن ها همسو باشد. در این تعریف، نقش جامعه و کارگزاران آن، در شناخت و انطباق صحیح تر و بیشتر با این جریان و نظام مندی و اهداف و مأموریت های اصیل و الهی آن میباشد (شکل ٤).
شکل ٤. دوایر الگوی تعالی گرایی [به PDF نگاه شود]
در یک جمع بندی کلی میتوان گفت برداشت ها و تعاریف نظری مذکور هر یک مبتنی بر هستی شناسی متفاوتی از انقلاب اسلامی بنا شده اند. غالب آثار و تحلیل های مطرح در خصوص انقلاب اسلامی از منظر هستی شناسی اجتماعی انقلاب مبتنی بر تئوری های انقلابات سیاسی و اجتماعی سامان یافته اند. این نظریات ، شکل گیری انقلاب اسلامی را در قالب یک انقلاب زمینی با تاکید بر یک یا تعدادی از عوامل فرهنگی، ایدئولوژیکی، جامعه شناختی، اقتصادی، روان شناختی و سیاسی بررسی می کنند. حال آنکه در رهیافت تحول گرایی و تعالی گرایی، انقلاب اسلامی به عنوان یک «انقلاب فراساحتی و ابعادی» از منظر هستی شناسی الهی مورد بررسی و مطالعه قرار می گیرد. در این نگرش، تحولات و تغییرات بُعد معنایی انقلاب، نه تنها در ساحت زمینی و اجتماعی آن قابل رصد و بلکه فراتر و اولاتر از انقلابات دیگر ملموس و محسوس است،[5] بلکه در یک فرایند ولایت یافته و جهش داده شده ، فراتر از ساحت زمینی و اجتماعی انقلاب، در ساحتی آسمانی و الهی، بروز می یابند و بلکه خاستگاه و آبشخور تغییرات اجتماعی نیز، برآمده و نشات گرفته از این ساحت آسمانی هستند که در قالب ظهوری از بعد ارتفاعی، در گستره اجتماعی تجلی می یابند و بصیرت پذیر می باشند.
٢-٤. نگرش منظومه ای به افق تمدنی انقلاب و پارادایم های آینده پژوهی آن
در هریک از رویکردهای نهادگرایی و تحول گرایی نسبت به انقلاب اسلامی، چشم انداز و افق فرهنگی-تمدنی متفاوتی برای جمهوری اسلامی تعریف خواهد شد.
جهت گیری آینده پژوهی و سیاست گذاری فرهنگی- تمدنی شایسته هر رویکرد، مؤلفه ها و عناصر ویژه ای خواهند داشت. فرهنگ ها و تمدن ها نیز فراتر و اولیتر از انقلاب ها، قابل مطالعه به صورت منظومه ای و ابعادی می باشند. شناخت صحیح منظومه ای و ابعادی فرهنگ ها و تمدن ها، رهیافت مناسبی را برای امکان پذیری آینده پژوهی فرهنگی- تمدنی ملت ها تعریف می کند. ابعاد این شناخت همانند انقلاب ها حداقل در سه وجه قابل بررسی می باشد: ١- کرانه مندی، «پراکنش»[6] (آشوری، ١٣٨١، ص ٩٦) و انتشار جغرافیایی فرهنگ ها و تمدن ها در محور عرضی منظومه فرهنگ و تمدن؛
٢- «فرگشت»[7] (آشوری، ١٣٨١، ص ٩٩) و تکامل تاریخی و بین نسلی فرهنگ ها و تمدن ها در محور طولی و بالاخره ٣. «ویژه داشت ها»[8] و «هم تافت ها»ی[9] (آشوری، ١٣٨١، ص ١٠٠ ) معنایی، عنصری و کارکردی فرهنگ ها و تمدن ها در محور ارتفاعی آن ها در ساحتی زمینی و یا آسمانی-زمینی قابل مطالعه میباشند. مطالعه مستقل بعد طولی و مطالعه انباشته ابعاد عرضی و ارتفاعی منظومه فرهنگی - تمدنی، سوار بر بعد طولی این منظومه، لایه های مختلف آینده پژوهی فرهنگی- تمدنی را تعریف خواهد نمود. تمام میراث های فرهنگی - تمدنی، در کلیت عناصر مادی و فرهنگی خویش، دارای یک فرایند مشترک پدیداری و تکاملی می باشند. اگر چرخه رابطه مندی فرهنگ وتمدن اجتماعی را در نمودار غیرخطی و تعالی یابندۀ «آفرینش -سازش» (بختیاری، ١٣٥٨، ص ٦) تعریف کنیم در این فرایند اشتراکی؛ ابتدا بایستی آفرینشی بزرگ و قابل اعتنایی، نظیر انقلاب اسلامی ایران، حیثیت وجودی و خلقی پیدا کند. این حیثیت وجودی و شکلی، اگرچه مبتنی بر فضاهای زمینه ای مختص خود، در بازه زمانی مشخصی رشد کرده و «کرانه های آشوب»[10] (مجیدی، ١٣٨٠، ص ٣٦٥) سیستم پیشینی اجتماعی را تحریک کرده است، اما در یک پیچش و جهش ویژه، در نقطه ای و آنی از بردار زمانی منظومه فرهنگی-تمدنی و در قالب خلق اول تمدنی[11] (نقطه آغاز تمدنی) استقرار می یابد و «انکشاف»[12] (هایدگر، ١٣٧٧)[13] نوینی را بروز میدهد؛ اما در صورتی که قابلیت های وجودی آن ، از حیث ویژه داشت های معنایی در بعد ارتفاعی، مناسب ذائقۀ اختیاری گسترۀ قابلی از گروه های اجتماعی سامان یابد، بعد سازشی و خوپذیری و تعلق هویتی تجلی خواهد یافت. کشیده شدن این سامانه هویتی در دامنۀ زمان ، به ماندگاری و تکامل گرایی تمدنی و «خلق دوم تمدنی»[14](عاملی، ١٣٨٨) منجر خواهد شد. عدم ویژه داشت های اثربخش معنایی و نیز، عدم شکل گیری هم تافت های شبکه ای و متصل فرهنگی در خلق اول تمدنی، به ناسازگاری اجتماعی و شکل ناپذیری خلق دوم تمدنی و مرگ معنوی و تدریجی آن منجر خواهد شد. آینده پژوهی فرهنگی - تمدنی، دقیقا در همین گره عطفی مانایی و میرایی نمودار تمدنی ضرورت خود را عیان میکند.
در این نوع از آینده پژوهی، هم سویه و هم حوزه موضوعی آینده پژوهی، فراتر از مطالعه روندهای[15] بخشی، اعم از روندهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و نظائر آن، در دایره فرابخشی و شمولیت گرای فرهنگی- تمدنی استوار است و هم لایه مطالعاتی و گفتمانی آن، فراتر از لایه روشی و سیاستی، در سطح «چارچوب شناختی-هنجاری» (تقوی، ، ص ٧٨) بنا شده است و در پیوستاری از آینده پژوهی تجددمدار تا آینده پژوهی انتقادی و آینده پژوهی بومی و سپس تا آینده پژوهی بدیل اسلامی در بستر «آینده اندیشی»[16] و «نظام نگرش -آینده پژوهی» (عیوضی و پدرام، ١٣٩٣، ص ١٠٨ ) و فراتر از آن آینده پژوهی حق مدار با الزامات، بایسته ها، تعاریف و مؤلفه های مختص خود ادامه مییابد.
٣. نقد مبانی آینده پژوهی موجود
آینده نگری دارای مبانی فلسفی، ارزشی و هنجاری خاص خود است که به شدت بر سیاست گذاری اثرگذار است. این مبانی که بیشتر در نوع نگرش نسبت به انسان، جهان، و آینده این دو ریشه دارد و به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه در سیاست های کنونی دولت ها و دیگر گروه ها مؤثر است. به همین دلیل، ضمن توجه به اهمیت و جایگاه شناخت آینده به عنوان یکی از مهم ترین الزامات سیاست گذاری صحیح، باید به این مهم نیز عنایت داشت که تبیین رویکرد و مبانی ارزشی مطرح در آینده پژوهی ضروری میباشد. بر طبق نظر عنایت الله «آینده پژوهی کاملا وابسته به ارزش ها، باورها و گفتمان هاست» (عنایت الله ، ١٣٨٨ ). «آینده پژوهی موجود، رویکردی کاملا سکولار دارد. » (٢٠٠٣ ،Bell) و برای نجات تجدد در فضایی که نظریات پساتجددی، آینده بدبینانه ای را برای ادامه مسیر مدرنیته تعریف می کردند به منظور بسط جهانی مشکلات متنی و تاخیر در زوال زودرس تمدنی غرب پدید آمده است.
٣-١. ناکارامدی آینده پژوهی موجود
واقعیت این است که آینده پژوهی تجددمدار علی رغم آنکه همواره، سعی کرده تصویری امیدآفرین برای رفع مشکلات و معضلات جهانی در آینده ارائه کند اما «پیامدهای آن را مطلوب ارزیابی نمی کنند و معتقدند که تداوم آن، به نتایج مطلوبی نمی انجامد» (٢٠٠٨ ،Slaughter) بسط مشکلات بروزیافته در قلمروهای چهارگانه تمدنی اعم از تعادل گریزی نظام طبیعت، بحران های اجتماعی و خلاءهای نظام عبودیت، معنویت و اخلاق انسانی، اصلیترین شاهد این مدعاست؛ بنابراین به مرور شاهد بسط نگرش های انتقادی به آینده پژوهی تجددمدار و گذار به سوی «آینده های بدیل» (عیوضی و پدرام ، ١٣٩٣، ص ١٠٢) هستیم.
«مطالعات در عرصه آینده پژوهی انتقادی این واقعیت را آشکار می سازد که محدودسازی تلاش های آینده پژوهانه، اختصاصی ساختن آن در چارچوب های تنگ اجتماعی و فناورانه ، در صورتی که با نگرش تک ساحتی به جهان همراه باشد، از دیدگاه اخلاقی و علمی سودمند نخواهد بود. در مجموع هنوز هم جریان هایی که از گذشته بر آینده پژوهی مستولی بوده اند، این علم را به سوی گونه ای از آینده پژوهی تجاری، توده گرا و دشواری زا هدایت می کنند. چالش دیگر در این عرصه ادامه و گسترش چیرگی کم ژرفا اما نیرومند غرب در این حوزه است که اغلب برای نابودی جریان ها ی اصیل غیرغربی دانش و حیات اجتماعی می کوشد... . اکنون آینده پژوهی نیازمند آن است که در دانش پایه و روش شناسی، پذیرای اندیشه های تازه، ترکیبات بدیع، شیوه های پرشعار و چند فرهنگی باشد» (خزایی، ١٣٩٢، ص ٢٣٧ ).
٣-٢. رهیافت آینده پژوهی جمهوری اسلامی در رویکرد نهادگرایی
در رویکرد نهادگرایی، نوع شناسی متفاوتی از آینده پژوهی تجددمدار برای مدرنیته اسلامی متصور نیست و صرفا با توجه به «ماهیت تفسیری و تعبیری»[17] (عنایت الله، ١٣٨٨)، این رشته، متناسب با عناصر فرهنگی جامعه ایران، بومی سازی صوری و نسبی مؤلفه های روشی و سیاستی ممکن خواهد بود. البته با توجه به نگرش تنزیهی و انتقادی مدرنیته اسلامی به وجوهی از مدرنیته غربی، بدیهی است که این نگرش تنزیهی و انتقادی، به حوزه آینده پژوهی نیز سرایت خواهد کرد و نوع شناسی بدیلی را در «رویکرد گذار» (عیوضی و پدرام، ١٣٩٣، ص ١٠٧ )، به مرور موجب خواهد شد. اولین معضله ای که در این رویکرد قابل تشخیص است فرو افتادن و بسندگی آینده پژوهان در چنبره عرضه دین متناسب با اقتضائات زندگی در جهان مدرن می باشد، که به لغزیدن ایشان به رابطه مندیها و همپوشانیهای سطحیگرایانه، فیمابین انگاره های دینی و آینده پژوهی تجددمدار میانجامد و در نتیجه به تعریف استراتژی ها و فرایندهای ناصحیح آینده پژوهی بومی برای جمهوری اسلامی منجر میگردد. در آینده نگری تجددمدار، بالاخص در مواجهه با معضله فرهنگ ، عنصر دین نیز به عنوان یک بعد فرهنگی قابل مطالعه، مورد توجه حداقلی قرار می گیرد، اما این توجه، بر مبنای نگاه سکولاریستی و دیگری انگاری دین از دیدگاه تجدد شکل گرفته، که با نگاه خوشبینانه «امکانی بیش از واکنشی انفعالی برای دین باقی نمی گذارد» (کچویان، ١٣٨٧، ص ١٩٤).
در مجموعۀ کارهای آینده گرایانه، مسئله دین جای کمی را به خود اختصاص می دهد.
در مواردی هم که توجهی به این موضوع می شود، باز عمدتا از وجه مشکل یا بحران معنا به آن پرداخته می شود. در این کارها یا دین مبتنی بر نظریه تجدد، به عنوان یک معضله ضد تجددی مورد بررسی قرار می گیرد که به نحوی بایستی در جهت حذف کامل آن به چاره اندیشی پرداخت، یا دین تغییر ماهیت داده و دین به عنوان ابزاری که می تواند در خدمت تجدد باشد مورد مطالعه قرار می گیرد.
در این مرحله منطق حسابگرانه و بازاری تجدد به میدان می آید و این دین است که بایستی خود را به دست بازار و نیروهای معامله گر آن بسپارد و همچو کالایی برای جلب مشتریان به رقابت بپردازد (کچویان، ١٣٨٧، ص ١٩٥).
٤. یافته های پژوهش
٤-١. پاردایم آینده پژوهی حق مدار، جایگزین آینده پژوهی تجددمدار در رویکرد تحول - تعالی انقلاب
اولین و بنیادی ترین اصل در آینده پژوهی فرهنگی-تمدنی انقلاب اسلامی به عنوان یک انقلاب ابعادی توحیدی، ولایی و غایت گرا، مطابقت و همسویی مبانی و فرایندهای آینده پژوهی با هستی شناسی الهی انقلاب و معرفت شناسی «عقلانیت مبتنی بر هدایت» (ذوالفقارزاده، ١٣٨٩) و «عقل متعبّد» (محمدی، ١٣٩١، ص ٣٨) می باشد. بدین معنا که خاستگاه برپایی انقلاب اسلامی را از یک سو در فرایند ولایی و تکاملی نظام حق در عالم مطالعه کنیم و از سوی دیگر، مسیر و غایت شناسی فرهنگی- تمدنی آن را مبتنی بر «قطعیت آینده» (عیوضی، ١٣٩٢، ص ٦٨)، به سمت وعده محتوم، مشیت یافته و «امر بایستنی» (مطهری، ١٣٩٢، ص ١٠) پیروزی حق بر باطل [و قل جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل کان زهوقا (اسرا: ٨١)] و احقاق حق [و یریدالله ان یحق الحق بکلماته (انفال : ٧)]، در پرتو اندیشه مهدویت و همسو با گستره «ادبیات مهدویت» (عظیمی، ١٣٩٠) تعریف کنیم.[18] مبتنی بر نگرش حقی به عالم هستی و جوامع انسانی، آینده پژوهی فرهنگی-تمدنی انقلاب اسلامی بایستی مبتنی بر پیوستار جریان حق از ابتدای تاریخ انسانی تا فرجام آن در برپایی «ملک مهدوی» (همایون ، ١٣٩٠ ) معنا و بر این اساس به جای «آینده پژوهی تجددمدار»، بایستی مبتنی بر «آینده پژوهی حق مدار » به مطالعه سیر انقلاب اسلامی و آینده پژوهی فرهنگی-تمدنی آن بپردازیم. در این انگاره نظری، انقلاب اسلامی ایران نقطه عطفی در گذار از دوران غیبت به سوی زمینه سازی ولایی امر ظهور می باشد و پارادایم حاکم بر آینده پژوهی فرهنگی- تمدنی آن، در دل نظام تکاملی حق معنا می یابد. بر اساس «نظریه امانت» (افتخاری و همکاران، ١٣٨٩)، از دیدگاه امام خمینی(ره ) انقلاب اسلامی امانتی است الهی که برای تحقق هدفی والاتر شکل گرفته است. گزاره های راهبردی این نظریه مبتنی بر اندیشه های رهبران انقلاب اسلامی، عبارتند از:
١- امام زمان (عج) صاحب اصلی و ولی انقلاب اسلامی در برپایی، حفظ و پیشرفت انقلاب هستند؛
٢- تأسیس جمهوری اسلامی به مثابه مقدمه می باشد و نه هدف و
٣- هدف و افق انقلاب اسلامی تشکیل حکومت اسلامی به رهبری امام زمان (عج ) می باشد. بر این اساس الزامات عملی نظریه امانت در موضوعات بزرگ و مهمی نظیر زمینه سازی امر ظهور مبتنی بر نظام انگیزش و رانش ولایی، صدور انقلاب اسلامی، استقلال و اقتدار ایمانی و کسب رضایت امام زمان عج تعریف می گردند.
٤-٢. نظریه خاستگاهی، جهت گیری و فرجام شناسی آینده پژوهی حق مدار
بر خلاف آینده پژوهی تجددمدار که مبتنی بر نظریه های جهانی سازی سامان یافته و با دنیوی سازی و سطحی سازی مفهومی و معنایی نظام حقی و بهره مندی ابزاری از دین فروکاسته شده و «دین رسانه ای شده» (موسوی مهر، ١٣٩٣)، در بعد ارتفاعی منظومه فرهنگی-تمدنی مدرن مواجه هستیم، در آینده پژوهی حق مدار، گردونه خاستگاهی این نوع از آینده پژوهی در اندیشه مهدویت استقرار می یابد. اگر جهت گیری آینده پژوهی تجددمدار، به سوی بسط پارادایم مدرن در هستی زمینی شده و زمین دهکده شده و دهکده لیبرالی شده و یا در تصویری وارونه با رویکردی تفسیری و فرهنگی، تعریف «تمدن جهانی»[19] (١٩٩٧ ،Schneider) را به جای «دهکده جهانی»[20] در «پرورش بینش های محلی»[21] (١٩٩٣ ،Gucharan Das ) و محله های جهانی شده و جهان های فرهنگی شده و فرهنگ های تکثیرشده با «ساختارهای مشترک » (١٩٩١ ،Perlmutter) به منظور برپایی «بهشت مصرف زدگی» (حشمت زاده، ١٣٧٧، ص ١٤٥) تعریف می کند، جهت گیری آینده پژوهی حق مدار (جدول ٥)، گذار از پارادایم آمیخته[22] ظلمت[23] و لیل[24]دنیایی به سوی پارادایم تبیین[25]و احقاق[26]حق در یوم مهدوی با منطق گسترش نور الهی[27]و به منظور وراثت بخشی و امامت گماری مستضعفان عالم در زمین می باشد.[28] بر این اساس چشم انداز تمدنی انقلاب اسلامی، فراتر از امر تمدنی دنباله رو در فضای مدرن،[29] به سمت تمدن پیشرو و پیشران به سوی امر ظهور تعریف میشود.
جدول ٥. [به PDF نگاه شود]
٤-٣. روندهای فرهنگی - اجتماعی و تمدنی آینده پژوهی حق مدار
مطالعه روندهای فرهنگی- تمدنی بشر در گستره تاریخی با رویکرد حق مدار و بررسی منطق های تحولی آن از سویی و تداوم و بسط ابعادی آن از سوی دیگر، تصویر دقیق تری از چشم انداز پایان تاریخی نظام هستی و سیر مواجهه جریان حق با جریان باطل ارائه میدهد. مطالعه روندهای تکاملی نظام حق، مشخص می کند ابرروند و
پیشران های اصلی و شبکه ای آینده پژوهی حق مدار عبارتند از (جدول ٦):
١- روند تام شونده نور و رحمت الهی[30]
٢- روند ایجابی رحمت، فضل و هدایت در زنجیره: آمدن برهان از سوی پروردگار- نزول نور مبین -رفتار در قبال جامعه -دخول در رحمت - سیر در درجات فضل - هدایت بر صراط مستقیم[31]
٣- روند تکاملی و رفعت یابندۀ احقاق حق در عالم به وسیله خداوند و اولیاء الهی[32]
٤- تربیت و رفع استضعاف از بشریت تا حد امامت و وراثت بر زمین[33]
٥- بسط عبودیت و صالحیت در زمین[34]
٦- ابتلا، تمحیص و تمیز گروه ها، اقوام و جوامع بشری، برای خالص سازی مؤمنان از دیگر گروه ها[35]
٧- نجات بخشی مؤمنین در فضای صحنه ها، عذاب ها و فتنه ها[36]
٨- بسط فساد، طاغوتی گری و فتنه گری از سوی شیاطین، اولیاء طاغوت و کافران[37]
این ابرروندها، در عین تکامل تاریخی خویش ، از یک سطح بسیار بلند جهشی و شگفتی ساز ولایت شده در دوران آخرالزمان و ظهور نیز برخوردار خواهند بود. انقلاب اسلامی ایران، مبتنی بر هستی شناسی الهی، درجه و ظهوری از این روند تکاملی تعریف می گردد و انگاره تمدنی آن در این سیر تکاملی و رفعت یابنده معنا می یابد.
جدول ٦ [به PDF نگاه شود]
٤-٤. جهت و مسیر آینده پژوهی حق مدار
بسط نگرش ابعادی در مطالعه انواع آینده پژوهی فرهنگی-تمدنی، مسیرهای چندگانه ای را در این فضای مطالعاتی می گشاید. اگرچه این برخی از این رویکردها از دایره آینده پژوهی خارج است اما نوع مواجهه با آینده گرایی را نشان میدهد. جهت و مسیر آینده پژوهی حق مدار در چنین دستگاه مختصاتی، به خوبی تمایز خود را با دیگر گونه های آینده پژوهی مشخص میکند:
١- رویکرد ایستایی در زمان حال: این رویکرد زمان حال را اصلیت بخشیده و برنامه ریزی خود را معطوف آن می کند. در این رویکرد، پیش بینی آینده، نه امری لازم و نه امری کارامد و اثربخش معرفی میشود. «برنامه ریزان حال گرا یا محافظه کار از وضع موجود راضی اند و بر این باورند که اگر کاری به چیزی نداشته باشیم، مشکلات خودشان حل می شوند. » (ایکاف و همکاران ، ١٣٨٦، ص ٤٨).
٢- مسیر حرکت خطی بر محور افقی: اصلی ترین بروز این نوع از آینده پژوهی، در رویکرد تجددمدار بدون توجه به هستی شناسی مادی و الحادی آن قابل مطالعه خواهد بود. این رویکرد برآمده از تمدن ماتریسی و زمینی شده، بدون توجه به ساحت الهی عالم و ویژه داشت های ارتفاعی و حقی آن، مسیر موجی حرکت بشر بر بردار خطی زمان را تبیین می کند. آینده پژوهی مدرنیته اسلامی با محوریت بخشی به زیست مدرن و الگوهای توسعه ای آن، به سمت و سوی این جایگاه سوق می یابد.
٣- مسیر افول یابنده در دایره زمانی: چشم اندازهای منفی و سرابی برآمده از هستی شناسی و معرفت شناسی سکولار و الحادی تمدن مدرن با محوریت بخشی خود- خداپنداری بشری، اگرچه حرکتی روبه جلو و آینده را برای جوامع بشری ترسیم می کنند، اما در سیری افول یابنده ، جامعه بشری را به سوی بحران، ظلمت و تباهی سوق میدهند.
مفروضات و فرایند شکل گیری و قوام آینده پژوهی موجود، برای عینی سازی وارونه انگاری، خیال انگاری و وانمود سازی آینده مثبت ، بدون تغییر در مفروضات اصلی تجدد سامان یافته است و نتایج واقعی آن ، چه با شوق انگیزی اجتماعی همراه باشد و یا نباشد، تنها ایجاد یک فرایند تاخیری در بروز مرحله بحران بی بازگشت تجدد است
که البته به جای درگیری منطقه ای و محدود اولیه جامعه غرب با این بحران، به مدد آینده سازی جهانی گرا، این بار تمام جوامعی که به این بیماری آلوده شده اند، دچار این بحران خواهند شد (کچویان، ١٣٨٧، ص ٢٩).
٤- مسیر بازگشت پذیری تاریخی: «برنامه ریزان گذشته گرا» (ایکاف و همکاران، ١٣٨٦، ص ٤٨) نسبت به گذشته تاریخی فرهنگی و تمدنی خویش ، احساس خوشایندی داشته و چشم انداز تمدنی خود را بازگشت پذیری تاریخی به سامانه های تمدنی پیشینی و بهره مندی از انباشته های فرهنگی آن تعریف میکنند. در ایران قبل از انقلاب اسلامی، تاکید بر بازگشت به تمدن دوهزاروپانصد ساله هخامنشی، تصویر واضحی از این الگو را ارائه مینمود.
٥- انگاره های بی زمانی: بسیاری از ایدئولوژی ها و مکاتب مختلف عرفانی، دستگاه معرفتی خود را در گردونه بی زمانی و بی مکانی سامان میدهند. در این مکاتب، با گذار از قلمرو عقل به «قلمرو ورای عقل» (ایزوتسو، ١٣٨٣، ص ١٣٣) بی زمانی در دایره جاودانگی معنا می یابد و از این حیث ، موضوعیت آینده پژوهی منتفی می گردد.
بارزترین وجه تجلی انگاره های عرفانی، در ویژه داشت های معرفتی نسبت به جهان هستی، در دو سویه ارتفاعی و عمقی در جهان بینی متعارض می باشد. از سویی در عرفان توحیدی، این بی زمانی در بعد ارتفاعی و بالارونده عالم معنا می یابد و از سویی در عرفان کابالا و بدل های عرفانی، این بی زمانی در بعد عمقی و پایین رونده عالم به سوی ظلمت تعریف می شود.
اجسام در اصل وجود ندارند، نه از آنگاه که حق وجود داشته است، نه اکنون و نه قبل و نه بعد از این. زمان ظرف حرکت است و حرکت تنها در جایی فعلیت می یابد که جسم وجود داشته باشد. پس در جایی که فقط ناچیزها در آن وجود داشته باشند، یعنی در جایی که هیچ چیز در آن نیست ، زمان نمی تواند فعلیت پیدا کند (ایزوتسو، ١٣٨٣، ص ١٤٧).
٦- مسیر پیش رونده و رفعت یابنده ابعادی در تمدن حق مدار: در نگاه حق مدار، اگرچه در ارتفاعیات ملکوتی عالم با انگاره بی زمانی مواجه هستیم، اما در گردونه حقی دنیا و عالم مادی، زمان موضوعیت دارد (جدول ٧) و برای افراد[38]، اقوام ، جوامع[39] و کلیت آسمان ها و زمین[40]اجل مشخص و معینی قرار داده شده است؛ بنابراین در این نگرش، حرکت فردی، گروهی، اجتماعی و تمدنی، فقط در بردار ارتفاعی خلاصه نمی شود و علاوه بر بعد ارتفاعی، در بعد زمانی نیز معنا می یابد. بر این اساس مسیر حرکت تمدنی حق مدار حداقل در دو بردار زمانی و ارتفاعی، به صورت جریانی غیرخطی، پیش رونده و رفعت یابنده تجلی پیدا می کند. در این نگرش، حداقلی ترین دامنه بردار زمانی تا دوره آخرالزمان و ملک داری امام زمان عج معنا می یابد. مطالعه تاریخ اقوام و عبرت آموزی[41]از آن ها و تفقه در آیات تصریف شده[42] الهی مؤید این نگرش می باشد.
جدول ٧ [به PDF نگاه شود]
٤-٥. رهیافت آینده پژوهی حق مدار
رهیافت های مطرح در پارادایم آینده پژوهی حق مدار نیز از الگوی دوگانه های انطباقی بر فضای دوساحتی مذکور پیروی می کنند (جدول ٨). در یک سوی این رهیافت ها که به ساحت الهی پارادایم حق مدار باز می گردد، موضوعات کلانی اعم از تبیین مسیر رشد انسانی از غی و گمراهی،[43] ابتلائات، امتحانات و فتن الهی[44]در تمام دوران ها بالاخص در فضای آخرالزمان و در آستانه ظهور، تحقق بخشی وعده ها[45]و تلاوت و تصریف آیات الهی،[46] جریان سنت های لایتغیر الهی[47]و نظائر آن قابل احصاء هستند و در سویه دیگر این فضای دوساحتی، عناصر متناظر ساحت انسانی در رفتارهای تدبری، تفقهی،[48] بصیرتی،[49] نظاره ای[50]و... قابل تعریف هستند. خداوند در نظام حقی خویش ، به تبیین جامع مسیر رشد و گمراهی جوامع انسانی اقدام نموده و مبتنی بر ساحت انسانی و دین مدارانه آن، اصلی ترین نقش جوامع انسانی و کارگزاران حق جوی آنها در فرایند آینده پژوهی حق مدار، تدبر مداوم برای فهم، ادراک و کشف صحیح و دقیق مسیر حقی انسان در نظام الهی؛ شناخت عناصر مسیر و چینش صحیح آن ها، اظهار نیاز و تمسک به رشته های محکم الهی و همراهی با ولایت الهی به سوی نور می باشد. خداوند در نظام قرآن، نظام خلقت و نظام تاریخی بشر، تمام نیازهای بشری را تبیین کرده است.
انسان در یک فرایند تدبری در نظامات مذکور، عناصر هر نظام و روندهای آینده ساز آن را کشف و درک می کند. در این رهیافت اگرچه منابع کشف و حتی موضوعات کشف شده می تواند شباهت هایی با آینده پژوهی اکتشافی در پارادایم تجددمدار داشته باشد، اما نتایج حاصله در گردونه تبیینی ساحت الهی، معنا و جایگاه اصلی خود را می یابد. این رهیافت در بسط مفهومی خود می تواند وجوه خاص تری را در آخرالزمان شناسی با مطالعه وعود، آیه ها و سنن الهی بیان کند. در این رهیافت، وعده های الهی، به منزله ستون های قطعی و حقی هستند که در ادوار مختلف تاریخی و زمانی قرار داده شده اند و میتوان مبتنی بر مطالعه تدبری نظام حق، موضوعیت ایجابی آن ها را در دوره ها و مقاطع تاریخی و زمانی خاصی تشخیص داد: وعده هایی که در مقطع رسولان (ع ) فعلیت یافته اند، وعده های صدر اسلام، وعده های دوران پس از رسول الله (ص ) و دوران غیبت، وعده های در آستانه آخرالزمان، وعده های آخرالزمان و ظهور، وعده های ملک عظیم اهل بیت (ع ) در دوران پس از ظهور، وعده های قیامتی و بهشتی. در فواصل و میانۀ این نظام وعده مدار، نظام تصریف آیاتی خداوند در گستره نظام طبیعت و دیگر شئونات نظام هستی، نشان گرهای اصلی روند حقی عالم در آن بازه زمانی خاص می باشند. درعین حال، نظام سنن الهی فرایندها و قوانین تجدیدشونده نظام حقی را که در ادوار و اقوام گذشته بروز یافته اند، تعریف می کنند.
جدول ٨ [به PDF نگاه شود]
٤-٦. جایگاه و مسیر آینده انقلاب اسلامی، در رهیافت آینده پژوهی حق مدار
مبتنی بر رهیافت ها ی چندوجهی تبیینی - تدبری در آینده پژوهی حق مدار، با مطالعه همبستۀ ١- مقطع زمانی فعلی و جایگاه آن در مقاطع مهدویت ، ٢- فضای وعده ای موجود و وعده ها ی پسینی قریب در این مقطع و مقطع بعدی، ٣- آیات جاری در مسیر تحقق وعده های این مقطع و تغییر مقطع و ٤- سنن برآمده از روندهای وعده ای و آیاتی پیشینی، می توانیم سیر تغییرات پسینی عالم را مبتنی بر نظام حقی و در دو منبع نظام قرآن و نظام طبیعت و اجتماع مطالعه کنیم. بر این اساس انقلاب اسلامی را بایستی در مقطع دوران غیبت و در آستانه مقطع آخرالزمان و ظهور مطالعه کنیم و در شبکه وعده های حینی و پسینی انقلاب، منطبق با نظام قرآنی تدبر کنیم . مطالعه نظام وعده ای قرآن در این مقطع و مقاطع آخرالزمان و ظهور، حکایت از وعده های حتمی الوقوع دارد (جدول ٩):
- وعده نعمت بخشی دنیوی و قدرت ظنی فراگیر بشر در توانایی و تسلط بر هر موضوعی
- وعده آمدن امر الهی و نابودی قدرت ظنی بشر در مسیر دارالسلام ظهور[51]
- وعده فساد فراگیر و علو جویی و تمامیت خواهی بنی اسرائیل در کل زمین[52]
- وعده بسط عبودیت و بعث عباد دارای قوای شدید در نابودی بنی اسرائیل و فساد آن ها
- وعده به عذاب غاشیه و خسف و قذف در آخرالزمان برای قوم رسول الله (ص ) که آیات الهی را تکذیب کردند[53]
- و مانند آن.
مبتنی بر رهیافت تبیینی - تدبری حق مدار، انقلاب اسلامی را بایستی در فضایی که حداقل دو وعده از وعده های الهی را در بسط قدرت ظنی بشر و در فساد عالم گیر و علو جویی و تمامیت خواهی قوم صهیون شاهد هستیم، در جایگاه یک آیه الهی که با منطق گسترش و تام شدن نور الهی در عالم سامان گرفته است، برای گذار از این دوران قدرت ظنی و فساد گسترده به سوی دارالسلام ظهور مطالعه کنیم. بدیهی است یک لایه از مسیر آینده انقلاب اسلامی در رهیافت آینده پژوهی حق مدار، در توجه به آیات پسینی انقلاب در گستره زمین و حرکت جهان به سوی تحقق وعده نابودی قوم فاسد و قدرت ظنی بشر قابل تعریف خواهد بود. به علاوه آنکه این گسترش فساد و بحران های فرهنگی و اخلاقی بشر در زمین ، زمینه گذار به مقطع بعدی عالم و شکل گیری مقطع آخرالزمان با فتن و بلایای مختلف وعده داده شده در آن را، برای تمحیص و تمیز جبهه حق از جبهه باطل ایجاد خواهد نمود.
جدول ٩ جدول ٨ [به PDF نگاه شود]
٤-٧. بایسته های مطالعاتی و سیاستی انقلاب اسلامی در افق تمدنی حق مدار
به منظور فهم بهتر مسیر پسینی انقلاب اسلامی به سوی انگاره تمدنی پیشتاز و پیشران به سوی مهدویت و ظهور، مطالعه نظام مند موارد ذیل ضروری مینماید:
١. فضاشناسی کلان ومفهومی جریان حق در عالم (مبتنی بر هستی شناسی الهی در مطالعات قرآنی)
- روند فرهنگی - تمدنی بشر در گستره تاریخی با نگاه قرآنی و منطق تحولی آن مبتنی بر وعده ها، سنن و عبرت های الهی حاکم بر جوامع بشری .
- بسط تاریخ بشر و چشم انداز پایان تاریخی آن از منظر قرآن مبتنی بر وعده ها و آیه های الهی.
- نسبت منطق تحولی تاریخ بشر با سیر جریان حق و باطل در هستی شناسی الهی .
- ترسیم چارچوبه کلان نظریه اظهار کامل دین حق و جایگاه و چرایی و چیستی نظام ظهور در آن.
٢. فضاشناسی خاص مقاطع مورد مطالعه در آینده پژوهی حق مدار (مبتنی برهستی شناسی الهی درمطالعات قرآنی ).
- لایه های انتقالی اظهار دین حق و جایگاه و مؤلفه های دوران غیبت و آخرالزمان در آن.
- ترسیم فضای آخرالزمان در جایگاه دوران پسینی غیبت و نیازهای پسا دورانی آن.
- امکان شناسی فرایندی و زمینه ای گذار از اکنون پذیری غیبت به دوران پسینی آخرالزمان.
- امکان شناسی ظرفیت های عملکردی و مشارکتی جوامع و گروه های انسانی در زمینه سازی فضای گذار.
- ترسیم آینده مرجح مسیر گذار جوامع بشری به فضای آخرالزمان (چیستی و چگونگی) مبتنی بر قرآن.
٣. فضاشناسی مخصوص انقلاب اسلامی و نسبت آن با پیوستار جریان حق در عالم (مبتنی بر هستی شناسی الهی ازمنظر قرآنی- روایی ).
- ظرفیت شناسی قوم ایرانی در ماموریت سپاری الهی در مسیر جریان حق.
- جایگاه شناسی تبیینی-تدبری انقلاب اسلامی در نظام مقاطع، وعده ها و آیات جریان حق در عالم.
- امکان شناسی ارتباطی و نسبت انقلاب اسلامی با پیوستار غیبت - زمینه سازی – آخرالزمان – ظهور مبتنی بر تحلیل عدم قطعیت در برداشت تاریخی .
- شناخت و تحلیل آشوب ها و تکانه های تمدنی در نظام جهانی (مبتنی بر آینده پژوهی فرهنگی - تمدنی حق مدار و تجددمدار).
- سناریوهای آینده جهان در تمدن حق مدار و تجدد مدار؛ نظام طبیعت و فناوری .
- سناریوهای آینده جهان در تمدن حق مدار و تجدد مدار؛ نظام فرهنگی و اجتماعی.
- ترسیم آینده های ممکن، محتمل و مرجح انقلاب اسلامی در مواجهه با مرحله گذار.
- شاخصه های تمدنی انقلاب اسلامی مبتنی بر انگاره نقش پذیری انقلاب در فرایند فضای گذار.
- بایسته های سیاستی مبتنی بر الگوی تمدنی پیشران در فضای گذار.
- تبیین علم و فضای علمی و فرهنگی مورد نیاز در الگوی تمدنی پیشران در فضای گذار مبتنی بر انگاره های علم حقی و ظنی در قرآن .
جمع بندی
برپایی انقلاب مبتنی بر هستی شناسی الهی انقلاب اسلامی، در تداوم جریان حق و در جایگاه یک انقلاب ابعادی و ولایی، به منظور ایجاد قالب و الگوی اساسی در راستای زمینه سازی ملک مهدوی در بستر یک تمدن پیشران و ابعادی میباشد.[54] محقق در این مطالعه در نظر داشت به گونه ای متفاوت از پارادایم های موجود در مطالعه انقلاب اسلامی که غالبا به تحلیل های تاریخی، منطقه ای و اجتماعی در رویکرد نهادگرایی بسنده میکنند، مبتنی بر همسویی گزاره های راهبردی و الزامات عملی نظریه امانت -که جهت گیری انقلاب اسلامی را صدور جهانی انقلاب و زمینه سازی امر ظهور و برپایی ملک مهدوی تعریف می کند - به پارادیم آینده پژوهی انقلاب اسلامی در بطن و سیر نظام مهدویت، بر اساس زنجیرۀ غیبت - زمینه سازی- ظهور، تحت رویکرد آینده پژوهی حق مدار توجه نماید. اگر همسو با نگرش رهبران انقلاب اسلامی، این انقلاب را یک جریان پر قدرت الهی و نقطه عطفی در تاریخ انسانی بدانیم، مسئولیت کارگزاران سیاسی و فرهنگی در شناخت صحیح لایه ها و منازل جریان حق و طراحی چارچوبه مستحکم و متقن سیاست گذاری الهی و استخراج سیاست ها و برنامه های کارآمد و اثر بخش، بی هیچ فاصله و انحرافی از اصلیت جریان ضروری خواهد نمود. فراتر از رویکرد نظری، نگاهی کوتاه به روندهای موجود و نشان گر های مطرح در تحولات بنیادین پس از انقلاب اسلامی، این داعیه را اثبات می کند که تقدیر الهی در بارور شدن بیش از پیش و پر سرعت جریان حق، منتظر غفلت ها و کاستی های سیاستی و برنامه ای ما نخواهد ماند و اگر به سرعت نتوانیم خود را با ماموریت های الهی انقلاب اسلامی در انگاره تحول گرایی و تعالی مداری تطبیق دهیم از قافله حق عقب خواهیم ماند. فروپاشی نظام مارکسیستی، ناکامی در تحقق جهانی سازی غربی و مواجهه با نیروهای متکثر معارض با آن، شکسته شدن بت رژیم صهیونیستی، بیداری کشورهای اسلامی، بحرانهای عظیم اقتصادی در نظام خودبافته غرب و جنبش مردمی کشورهای سرمایه داری، دستپاچگی و سراسیمگی جبهه باطل در تروریست پروری جهانی (طالبان، داعش، ... ) و اسلام هراسی، برپایی الگوی الهی اربعین و نظائر آن، همگی نشان از تغییر و تحولاتی ژرف در دنیای وارونه امروزی دارد و نظام جمهوری اسلامی باید آماده مواجهه با این سیر پیش رونده جریان حقی در عالم باشد و صرفا با یک نگاه انفعالی و یا مطابقتی با نظام سلطه و الگوهای آینده پژوهانه آن، به تحلیل تغییرات مذکور نپردازد. بلکه در فضای دوساحتی پارادایم آینده پژوهی حق مدار، در تبیینات الهی تدبر و در تصریفات آیاتی تفقه کند و در یک فرایند صحیح بصیرت بخشی، ضمن فهم روندهای آیاتی خداوند در مواجهه جبهه حق و باطل، راهبردهای تجویزی عبور و گذار از فتن و[55]ابتلائات آخرالزمانی را در مسیر بسط ابعادی انقلاب اسلامی تدوین نماید. در یک جمع بندی، مؤلفه های دو نوع پارادایم آینده پژوهی حق مدار و تجددمدار
قابل مقایسه هستند ( جدول ١٠):
جدول ١٠. مقایسه مؤلفه ها و عناصر موضوعی مطرح در پارادایم های آینده پژوهی تجددمدار و حق مدار [به PDF نگاه شود]
کتابنامه
قرآن مجید.
آشوری، داریوش (١٣٨١)، تعریف ها و مفهوم فرهنگ، نشر آگه.
افتخاری، اصغر، نوروزی، محمد، ذوالفقارزاده، محمد مهدی (١٣٨٩)، نظریه امانت امام خمینی و چشم انداز انقلاب اسلامی، فصل نامه علمی –پژوهشی مشرق موعود، ش ١٥.
افروغ، عماد (١٣٨٥)، گفتارهای انتقادی، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر، چاپ اول.
ایزوتسو، توشیهیکو (١٣٨٤)، آفرینش، وجود و زمان، ترجمه مهدی سررشته داری، انتشارات مهراندیش .
باوند، نعمت الله (١٣٨٩)، درآمدی بر نظریه انقلاب اسلامی، کانون اندیشه جوان.
بشیریه، حسین (١٣٧٢)، انقلاب و بسیج سیاسی، تهران: نشر پگاه.
پترسون و قدر (١٣٨٦)، تکانه های استراتژیک، ترجمه خادمی و کنعانی، گروه پژوهشی آریانا.
تقوی، مصطفی (١٣٩١)، دو سطح بدیل اندیشی برای تکنولوژی، فصل نامه علمی-پژوهشی روش شناسی علوم انسانی، شماره ٧٣، زمستان.
جانسون ، چالمرز (١٣٦٣)، تحول انقلابی، ترجمه الیاسی، حمید، تهران: انتشارات امیرکبیر.
حشمت زاده، محمدباقر (١٣٧٧)، چشم انداز آینده فرهنگ و تمدن، قبسات، شماره ٧، بهار.
خامنه ای، آیت الله سیدعلی، گزیده بیانات، برگرفته از وب گاه: www. khamenei. ir
خزایی و مطهری نژاد (١٣٩٤)، بازتعریف هستی شناختی و معرفت شناختی مناسب انقلاب اسلامی درگذار از مدرنیته اسلامی، به سوی تمدن زمینه ساز و بایسته های سیاستی برآمده از آن، فصل نامه علمی-پژوهشی مشرق موعود، شماره ٣٣، بهار.
خزایی، سعید (١٣٩٢)، کاربرد روش های آینده پژوهی در مهدویت، در: مجموعه مقالات مهدویت و آینده پژوهی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
خمینی(ره ) امام روح الله (بیتا ). صحیفه نور، ج ٢١ /١٥/١١/٢ تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره ).
دانشیار، علی رضا؛ اترک، حسین (١٣٩٠)، عدالت جهانی در اندیشه امام خمینی، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، شماره ٢٧.
ذوالفقارزاده ، محمد مهدی (١٣٨٩)، درآمدی بر مدیریت صالحین؛ رویکردی آینده نگر، تهران: دانشگاه امام صادق (ع ).
شجاعیان، محمد (١٣٨٢)، انقلاب اسلامی و رهیافت فرهنگی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
عاملی، سعید رضا (١٣٨٨)، تمدن سازی علوم انسانی: تحول در مفهوم تمدن و بازخوانی «ما»ی ایرانی، در: خورسندی طاسکوه، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
عظیمی، کاظم (١٣٩٠)، درآمدی بر ادبیات مهدویت و اجزای آن، دوفصلنامه علمی-پژوهشی دین و ارتباطات ، شماره ٤٠، دانشگاه امام صادق ع، پاییز و زمستان.
عنایت الله، سهیل (١٣٨٨)، تحلیل لایه لایه ای علت ها، ترجمه منزوی، مسعود، مرکز آینده پژوهی علوم و فناوری دفاعی.
عیوضی و پدرام (١٣٩٣)، امکان پذیری و چگونگی تحقق آینده پژوهی اسلامی، مشرق موعود، شماره ٢٩، بهار.
عیوضی، محمد رحیم (١٣٩٢)، مهدویت محور آینده پژوهی دینی، در: مجموعه مقالات مهدویت و آینده پژوهی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
کچویان، حسین (١٣٨٦)، نظریه های جهانی شدن : پیامد چالش های فرهنگ و دین، تهران: نشر نی، چاپ اول.
کچویان، حسین (١٣٨٧)، نظریه های جهانی شدن و دین؛ مطالعه انتقادی، تهران: نشرنی، چاپ دوم.
مجیدی، اردوان (١٣٨٠)، آینده آموزش و آموزش آینده ، نشر ترمه.
محمدی، علی (١٣٩١)، تحول در علوم انسانی، ج ٣، فرهنگستان علوم اسلامی.
محمودی بختیاری، علیقلی (١٣٥٨)، زمینه فرهنگ و تمدن ایران، چاپ افست.
مطهری، مرتضی (١٣٩٢)، نبرد حق و باطل، انتشارات صدرا.
مطهری، مرتضی (١٣٧٧)، پیرامون جمهوری اسلامی، انتشارات صدرا.
مظاهری، ابوذر (١٣٩٣)، افق تمدنی، خانه بیداری اسلامی.
ملکوتیان و همکاران (١٣٨٦)، انقلاب اسلامی ایران، نشر معارف.
ملکیفر، عقیل (١٣٩٢)، مؤلفه های آینده پژوهی در آموزه انتظار، در: م. م مهدویت و آینده پژوهی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
موسوی مهر، سیدمحمد مهدی (١٣٩٣)، تأثیرات رسانه ای شدن در ایجاد انگاره جدید از دین، دوفصلنامه علمی-پژوهشی دین و ارتباطات ، ش ٤٦، دانشگاه امام صادق (ع )، پاییز و زمستان.
میرموسوی، سید علی (١٣٩١ )، اسلام، سنت و دولت مدرن، نشر نی.
نیازمند، رضا (١٣٨٣)، شیعه در تاریخ ایران، حکایت قلم نوین.
هایدگر و همکاران (١٣٧٧ )، فلسفه تکنولوژی، ترجمه اعتماد، نشر مرکز.
همایون کاتوزیان، محمدعلی (١٣٩٠)، تضاد دولت و ملت، نشر نی.
همایون، محمد هادی، خانی، ابراهیم (١٣٩٢)، تبیین حقیقت تمدن بر اساس مبانی فلسفه و عرفان اسلامی، دوفصلنامه علمی -پژوهشی دین و ارتباطات، شماره ٤٤، دانشگاه امام صادق (ع )، پاییز و زمستان.
همایون ، محمدهادی (١٣٩٠)، تاریخ تمدن ملک مهدوی، دانشگاه امام صادق (ع ).
یونیدو و همکاران (١٣٩١)، راهنمای آینده نگاری فناوری، ترجمه شفیعی اردستانی و همکاران، مرکز آینده پژوهی علوم و فناوری دفاعی.
Bell، W. (2003)، Foundations of Futures Studies (2th ed. )، New Jersey: Transaction Publishers.
Inayatullah، S. (2007)، Questioning the Future (Methods and Tools for
Organizational and Societal Transformation)، 3th Ed. ، Tamkang University.
Perlmutter، H. V. (1991)، On the rocky road to the first global civilization، Hnman Relations، 44(9).
Schneider،S. (1997)، Managing Across Culture، Prentice Hall Europe.
Slaughter ، R. (2008 )، Reflections on 40 years of futures studies and futures، 40 (10).
پی نوشت ها
[1] این مقاله برگرفته از رساله دوره دکتری نویسنده مسئول ، با عنوان «بایسته های سیاست گذاری فرهنگی نظام جمهوری اسلامی، مبتنی بر آینده پژوهی فرهنگی- تمدنی انقلاب اسلامی ایران با تأکید بر حوزة آموزش عالی» است.
[2] برداشت مولف در بازخوانی آراء و اندیشه های روسای جمهور بعد از جنگ
[3] از یک دیدگاه، انقلابات عبارتند از کوشش برای دگرگون ساختن واقعیت بر حسب اصول یک ایدئولوژی. از این رو سیر تحول هر انقلابی، پس از پیروزی، بستگی به دیالکتیک ایدئولوژی و واقعیت به این معنا دارد. از چنین دیدگاهی، انقلاب متشکل از دو مرحله اساسی است: یکی سیر صعودی ایدئولوژی انقلاب که در طی آن ایجاد جهانی نو، ممکن تلقی میگردد و دوم سیر نزولی ایدئولوژی، که در طی آن، واقعیت های موجود، به درجات مختلف، قدرت ایدئولوژی را محدود میکنند. اوج سیر صعودی انقلاب، همان حکومت هراس و فضیلت در دوران اقتدار انقلابی های تندرو است؛ اما سیر نزولی، با کاهش هراس آغاز میگردد و در حضیض آن به ترمیدور میانجامد. دیالکتیک واقعیت و ایدئولوژی و میزان غلبۀ یکی بر دیگری، خود ملاک میزان عمق و شدت انقلاب است (بشیریه ، ١٣٧٤ ).
[4] این تحول، تحول الهی بود. دست بشر امکان ندارد برایش که بتواند در یک ملتی این طور تحولی ایجاد کند. هیچ امکان ندارد. اگر کسی بخواهد پای خودش حساب کند، آدم جاهلی است یا آدم خود خواهی است. این قدرت، قدرت خدا بود (امام خمینی، صحیفه امام، ج ١١، ص ٥٣٣- ١٣٥٨/١٠ /١٢ ).
[5] شجاعیان چهار نوع بسط را در نظریات انقلاب با وقوع انقلاب اسلامی ایران در پایان دهه هفتاد میلادی مطرح میکند و با اشاره به نقطه عجز نظریات موجود انقلاب، پیرامون تبیین دقیق و جامع انقلاب اسلامی، علیرغم بسط یافتگی و جرح و تعدیل این نظریات، رهیافت فرهنگی را با تاکید بر سویه مذهبی آن، به عنوان اصلیترین رهیافت در این مسیر تبیین میکند. برای مطالعه بیشتر رک. شجاعیان، ١٣٨٢.
[11] Created civilization
[13] این مفهوم توسط هایدگر برای صورت بندیهای جدید فناورانه مورد استفاده بوده است که محقق مبتنی بر جایگاه و کارکردهای دوگانه سخت و نرم فناوری در کلیت سامانه تمدنی، به عنوان «سامانه اجتماعی- فنی: Soci-technical System» (تقوی، ١٣٩١، ص ٦٥)، این مفهوم را برای صورتبندی نوین تمدنی بسط داده است.
[14] نظام سازی کار بزرگ و اصلی شما است . این کاری پیچیده و دشوار است. نگذارید الگوهای لائیک یا لیبرالیسم غربی، یا ناسیونالیسم افراطی، یا گرایشهای چپ مارکسیستی، خود را بر شما تحمیل کند. اردوگاه شرق چپ فرو ریخت و بلوک غرب فقط با خشونت و جنگ و خدعه بر سر پا مانده و عاقبت خیری برای آن متصور نیست. گذشت زمان به زیان آنها و به سود جریان اسلام است. هدف نهائی را باید امت واحدة اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی جدید بر پایۀ دین و عقلانیت و علم و اخلاق، قرار داد. آزادی فلسطین از چنگال درندة صهیونیستها نیز هدفی بزرگ است. . . (مقام معظم رهبری، ١٣٩٠/٦/٢٦).
[18] آینده امت اسلامی، آینده ای است که اسلام ترسیم کرده است. ما به عنوان روشنفکر، به عنوان عالم دین، به عنوان مامور دولت و مسئول سیاسی موظفیم این آینده را ترسیم کرده و این پیشرفت را تسریع و تسهیل کنیم (آیت الله خامنه ای، ١٣٨٢/٢/٢٩).
[21] Fostering local insight
[23] الر کتاب أنزلناه إلیک لتخرج الناس من الظلمات إلی النور بإذن ربهم إلی صراط العزیز الحمید (ابراهیم: ١)
[24] و جعلنا اللیل و النهار آیتین فمحونا آیۀ اللیل و جعلنا آیۀ النهار مبصرة لتبتغوا فضلا من ربکم و لتعلموا عدد السنین و الحساب و کل شیء فصلناه تفصیلا (اسرا: ١٢)
[25] سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی أنفسهم حتی یتبین لهم أنه الحق أ و لم یکف بربک أنه علی کل شیء شهید (فصلت: ٥٣)
[26] و یحق الله الحق بکلماته و لو کره المجرمون (یونس: ٨٢)
[27] یریدون لیطفؤا نور الله بأفواههم و الله متم نوره و لو کره الکافرون (صف: ٨)
[28] و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمۀ و نجعلهم الوارثین (قصص: ٥)
[29] غالب آیات ارائه شده در این جدول و جداول بعدی، جزو مجموعه آیاتی هستند که در موضوع مهدویت توسط حضرات معصومین (ع ) تأویل شده اند.
[30] یریدون أن یطفؤا نور الله بأفواههم و یأبی الله إلا أن یتم نوره و لو کره الکافرون (توبه: ٣٢)
[31] یا أیها الناس قد جاءکم برهان من ربکم و أنزلنا إلیکم نورا مبینا (١٧٤) فأما الذین آمنوا بالله و اعتصموا به فسیدخلهم فی رحمۀ منه و فضل و یهدیهم إلیه صراطا مستقیما (نسا: ١٧٥) قل لمن ما فی السماوات و الأرض قل لله کتب علی نفسه الرحمۀ لیجمعنکم إلی یوم القیامۀ لا ریب فیه الذین خسروا أنفسهم فهم لا یؤمنون (انعام -١٢ )
[32] و یریدالله ان یحق الحق بکلماته (انفال: ٧)
[33] نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمۀ و نجعلهم الوارثین (قصص: ٥)
[34] و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أن الأرض یرثها عبادی الصالحون (انبیا: ١٠٥)
[35] و لیمحص الله الذین آمنوا و یمحق الکافرین (آل عمران: ١٤١) ما کان الله لیذر المؤمنین علی ما أنتم علیه حتی یمیز الخبیث من الطیب و ما کان الله لیطلعکم علی الغیب و لکن الله یجتبی من رسله من یشاء فآمنوا بالله و رسله و إن تؤمنوا و تتقوا فلکم أجر عظیم (آل عمران: ١٧٩)
[36] فهل ینتظرون إلا مثل أیام الذین خلوا من قبلهم قل فانتظروا إنی معکم من المنتظرین (١٠٢) ثم ننجی رسلنا و الذین آمنوا کذلک حقا علینا ننج المؤمنین (یونس: ١٠٣)
[37] و لقد بعثنا فی کل أمۀ رسولا أن اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت فمنهم من هدی الله و منهم من حقت علیه الضلالۀ فسیروا فی الأرض فانظروا کیف کان عاقبۀ المکذبین (نحل: ٣٦) و قضینا إلی بنی إسرائیل فی الکتاب لتفسدن فی الأرض مرتین و لتعلن علوا کبیرا (اسری : ٤)
[38] هو الذی خلقکم من طین ثم قضی أجلا و أجل مسمی عنده ثم أنتم تمترون (انعام: ٢)
[39] و لکل أمۀ أجل فإذا جاء أجلهم لا یستأخرون ساعۀ و لا یستقدمون (اعراف: ٣٤)
[40] ما خلقنا السماوات و الأرض و ما بینهما إلا بالحق و أجل مسمی و الذین کفروا عما أنذروا معرضون (احقاف: ٣)
[41] لقد کان فی قصصهم عبرة لأولی الألباب ما کان حدیثا یفتری و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل کل شیء و هدی و رحمۀ لقوم یؤمنون (یوسف: ١١١)
[42] و لقد أهلکنا ما حولکم من القری و صرفنا الآیات لعلهم یرجعون (احقاف : ٢٧) قل هو القادر علی أن یبعث علیکم عذابا من فوقکم أو من تحت أرجلکم أو یلبسکم شیعا و یذیق بعضکم بأس بعض انظر کیف نصرف الآیات لعلهم یفقهون (انعام : ٦٥ )
[43] لا إکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی لا انفصام لها و الله سمیع علیم (بقره: ٢٥٦)
[44] أ حسب الناس أن یترکوا أن یقولوا آمنا و هم لا یفتنون * و لقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین (عنکبوت: ٢-٣)
[45] ألا إن لله ما فی السماوات و الأرض ألا إن وعد الله حق و لکن أکثرهم لا یعلمون (یونس: ٥٥)
[46] و ما کان ربک مهلک القری حتی یبعث فی أمها رسولا یتلوا علیهم آیاتنا و ما کنا مهلکی القری إلا و أهلها ظالمون (قصص: ٥٩)
[47] استکبارا فی الأرض و مکر السیئ و لا یحیق المکر السیئ إلا بأهله فهل ینظرون إلا سنۀ الأولین فلن تجد لسنۀ الله تبدیلا و لن تجد لسنۀ الله تحویلا (فاطر: ٤٣)
[48] قل هو القادر علی أن یبعث علیکم عذابا من فوقکم أو من تحت أرجلکم أو یلبسکم شیعا و یذیق بعضکم بأس بعض انظر کیف نصرف الآیات لعلهم یفقهون (انعام: ٦٥)
[49] و کأین من آیۀ فی السماوات و الأرض یمرون علیها و هم عنها معرضون * و ما یؤمن أکثرهم بالله إلا و هم مشرکون * أ فأمنوا أن تأتیهم غاشیۀ من عذاب الله أو تأتیهم الساعۀ بغتۀ و هم لا یشعرون * قل هذه سبیلی أدعوا إلی الله علی بصیرة أنا و من اتبعنی و سبحان الله و ما أنا من المشرکین (یوسف : ١٠٥ -١٠٨)
[50] قل انظروا ما ذا فی السماوات و الأرض و ما تغنی الآیات و النذر عن قوم لا یؤمنون * فهل ینتظرون إلا مثل أیام الذین خلوا من قبلهم قل فانتظروا إنی معکم من المنتظرین * ثم ننجی رسلنا و الذین آمنوا کذلک حقا علینا ننج المؤمنین (یونس: ١٠١-١٠٣)
[51] إنما مثل الحیاة الدنیا کماء أنزلناه من السماء فاختلط به نبات الأرض مما یأکل الناس و الأنعام حتی إذا أخذت الأرض زخرفها و ازینت و ظن أهلها أنهم قادرون علیها أتاها أمرنا لیلا أو نهارا فجعلناها حصیدا کأن لم تغن بالأمس کذلک نفصل الآیات لقوم یتفکرون (٢٤) و الله یدعوا إلی دار السلام و یهدی من یشاء إلی صراط مستقیم (یونس: ٢٥)
[52] و قضینا إلی بنی إسرائیل فی الکتاب لتفسدن فی الأرض مرتین و لتعلن علوا کبیرا * فإذا جاء وعد أولاهما بعثنا علیکم عبادا لنا أولی بأس شدید فجاسوا خلال الدیار و کان وعدا مفعولا * ثم رددنا لکم الکرة علیهم و أمددناکم بأموال و بنین و جعلناکم أکثر نفیرا * إن أحسنتم أحسنتم لأنفسکم و إن أسأتم فلها فإذا جاء وعد الآخرة لیسوؤا وجوهکم و لیدخلوا المسجد کما دخلوه أول مرة و لیتبروا ما علوا تتبیرا * عسی ربکم أن یرحمکم و إن عدتم عدنا و جعلنا جهنم للکافرین حصیرا * إن هذا القرآن یهدی للتی هی أقوم و یبشر المؤمنین الذین یعملون الصالحات أن لهم أجرا کبیرا (اسرا: ٤-٩)
[53] أ فأمنوا أن تأتیهم غاشیۀ من عذاب الله أو تأتیهم الساعۀ بغتۀ و هم لا یشعرون * قل هذه سبیلی أدعوا إلی الله علی بصیرة أنا و من اتبعنی و سبحان الله و ما أنا من المشرکین (یوسف: ١٠٧-١٠٨) قل الله ینجیکم منها و من کل کرب ثم أنتم تشرکون * قل هو القادر علی أن یبعث علیکم عذابا من فوقکم أو من تحت أرجلکم أو یلبسکم شیعا و یذیق بعضکم بأس بعض انظر کیف نصرف الآیات لعلهم یفقهون * و کذب به قومک و هو الحق قل لست علیکم بوکیل * لکل نبإ مستقر و سوف تعلمون (انعام: ٦٤-٦٧)
[54] انقلاب اسلامی و فداکاری هایی که در راه دین و انقلاب شکل گرفت و نسلی که این کار را سامان دادند با فداکاریهای خود آینده ظهور را نزدیکتر کرده و قالب و الگوی اساسی در عصر خود برای انجام تکلیف در دوران انتظار را شکل دادند و لیکن امروز جوانانی که در آغاز زندگی و تلاش خود هستند، باید سعی کنند تا در ادامه انقلاب اسلامی زمینه را برای آن چنان دورانی آماده تر نمایند (مقام معظم رهبری، بهمن ١٣٧٠).
[55] امروز هیچ کس نمیتواند منکر شود که جهان در حال عبور و گذار به سمت یک مرحلۀ تازه است ؛ این را دارید مشاهده می کنید. وضعیتی که امروز در دنیا هست، وضعیت تحول است. اوضاع جهان در حال تبدیل به یک شکل جدید و هندسۀ جدید است (مقام معظم رهبری، ١٣٩٠ /٥/٢٢ ).