شناسه : ۱۶۱۰۱۵۳ - سه شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۱۷
وحید شقاقی، اقتصاددان تشریح کرد:
دلایل نوسان قیمت ارز و افزایش فقر در جامعه
همانطور که در ونزوئلا اطلاعات و آمارهای اقتصادی دقیق و قابل استناد منتشر نمیشوند، در ایران هم تاحدودی بدین شکل است. این مسئله بررسی وضعیت اقتصادی را دشوار میکند. شهریور ماه سال گذشته ارزش ریال در بازار سیاه 150 درصد از نرخ رسمی آن پایینتر بود که نشان میدهد سیاستهای پولی با شرایط اقتصادی همخوانی ندارند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ستاره صبح، تازهترین گزارش مرکز پژوهشهای مجلس نیز از افزایش افراد زیر خط فقر به 23 تا 40 درصد خبر میدهد. در همین راستا گفتوگویی با دکتر وحید شقاقی، اقتصاددان انجام دادهایم که در ادامه میخوانید:
* تراز ارزی یعنی ارز حاصل از صادرات غیر نفتی منهای ارز مورد نیاز برای واردات * سیاستهای اقتصادی بدون توجه به منفعت دهکهای کمدرآمد اجرایی شده و میشوند * اگر آمار جدیدی منتشر شود، بیش از 50 درصد خانوارهای ایرانی براساس معیار «دهک سوم» زیر خط فقر خواهند بود
مرکز پژوهشهای مجلس در روزهای گذشته گزارشی را مبنی بر افزایش افراد زیر خط فقر منتشر کرد که نشان از ناکارایی سیاستهای اقتصادی است. نظر شما در این ارتباط چیست؟
سیاست دولت در حوزههای فقرزدایی، اصلاحات ساختاری، مالیات و یارانهها بدون توجه به منفعت دهکهای کمدرآمد اجرایی شده و میشوند. البته من عقیده دارم دولت در زمینه فقرزدایی و بهبود توزیع درآمد سیاست کارآمد و مبتنی بر دانش اقتصاد اجرا نکرده که امروز منتظر تبعات آن باشیم. باید نگران باشیم که حدود 40 درصد به قیمت خوراکیها و آشامیدنیها افزوده شده است. دولت در یکی از اقداماتش 17.5 میلیارد دلار ارز 4200 تومانی توزیع کرد، اما روشن نشد نیمی از آن کجا رفت؟ در این بین 13.5 میلیارد دلار سال گذشته برای کالاهای اساسی در نظر گرفته شد که معلوم نیست مصرف چه کالاهایی شده است. سیاست دولت برای حمایت از دهکهای کمدرآمد ضعیف بوده و هست. سیاستی که گروههای هدف از آن بهره لازم را نبردند. 10 هزار وارد کنندهای که بسیاری از آنها رانتخوار و فاسد بودند، ارزها را گرفتند و یا از کشور گریختند یا ارز را در بازار آزاد فروختند. مدیرعامل یک ماشینسازی 500 میلیون دلار گرفت و روشن نشد با آنها چه کرد؟ در حالی که این فرد حتی سواد هم نداشت. این فرد با هماهنگی حراست بانک مرکزی دلارها را به بازار آزاد برد و فروخت. کار دولت در این روزها این شده که هرجا کالایی گران میشود تبلیغات میکند که میخواهد آن کالا را ارزان کند، در حالی که همزمان کالای دیگری گران میشود و دولت به بازی موش و گربه خود ادامه میدهد. یک روز نوبت گوشت است، روز دیگر ماکارانی و... .
به چه دلیل سال پیش رو از منظر اقتصادی اهمیت دارد؟
امسال اوضاع مناسب نیست. پس از گذشت 70 سال از دوران مصدق این دومینبار است که ایران وارد اقتصاد بدون نفت میشود. پیش از این تنها در دوران مصدق آن هم به مدت دو سال امکان فروش نفت برای کشور مهیا نبود. البته در دوران مصدق اقدامات مفیدی انجام شد که توانستند کشور را بدون درآمد نفتی مدیریت کنند. واردات مدیریت شد، صادرات غیر نفتی توسعه پیدا کرد و دولت اوراق قرضه ملی را به جهت اعتمادی که مردم به دولت ملی داشتند، منتشر کرد. در آن زمان سطح اعتماد عمومی به اندازهای بالا بود که حتی کودکان هم قلکهای خود را شکستند و اوراق قرضه ملی خریدند تا هزینههای ریالی را پوشش دهند. این در حالی است که امروز نه اعتماد مثل دوران مصدق است و نه شرایط اقتصادی. زمانی که سیاست اصلاحِ درآمد و بازسازی ساختارهای اقتصادی به نفع دهکهای کمدرآمد اجرا نمیشود، فقر تشدید خواهد شد و به نظر من در آینده این وضعیت نابسامانتر هم میشود.
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس میگوید حدود 23 تا 40 درصد از مردم کشور زیر خط فقر قرار دارند. تعبیر اقتصادی این آمار چیست؟
آماری که مرکز آمار در سال 94 منتشر کرده بود، نشان میداد که 37 درصد از خانوارهای ایرانی زیر خط فقر با معیار دهک سوم بودند. این آمار با در نظر داشتن هزینه و درآمدهای دهک سوم در نظر گرفته شده بود. به طور معمول دهک سوم استاندارد خوبی برای نشان دادن فقر نسبی در اقتصاد است. اگر این آمار مجدداً منتشر شود بر اساس استاندارد دهک سوم باید بیش از 50 درصد از خانوارهای ایرانی زیر خط فقر با معیار دهک سوم باشند. خط فقر تعاریف متعددی دارد و من نمیدانم مرکز پژوهشها چه معیاری برای این گزارش داشته، اما باتوجه به اینکه هزینههای زندگی بیش از 40 درصد افزایش پیدا کرده یا به عبارتی قدرت خرید مردم بیش از 40 درصد کاهش یافته، احتمالا حدود 50 درصد از خانوارهای ایرانی زیر خط فقر با معیار دهک سوم قرار دارند. یکی از نمایندگان مجلس چند روز پیش گفت 55 درصد مردم زیر خط فقر قرار دارند.
عبدالناصر همتی، رئیس بانک مرکزی طی اظهارنظری درباره کنترل نرخ ارز در بازار گفته بود که نمیتواند قیمت ارز را پیشبینی کند. به نظر شما آیا این اظهارنظر به معنی عدم توانایی بانک مرکزی برای کنترل نرخ ارز در بازار است؟
تراز ارزی ایران در سال گذشته 34 میلیارد دلار کسری داشت. تراز ارزی یعنی ارز حاصل از صادرات غیر نفتی منهای ارز مورد نیاز برای واردات. سال 97 کشور 44 میلیارد دلار صادرات غیر نفتی داشت که 10 میلیارد دلار آن به اقتصاد بازگشت و 34 میلیارد دلار ارز حاصل از صادرات به کشور بازنگشت. خوشاقبالی سال گذشته این بود که نفت به فروش میرسید و درنتیجه کسری ارز با درآمدهای حاصل از نفت پوشش داده میشد، اما امسال این اتفاق رخ نمیدهد؛ چراکه صادرات نفت با مشکل مواجه است و ایران نمیتواند به صورت رسمی 1.5 میلیون بشکه در روز صادر کند. هرچند صادرات غیر رسمی صورت میگیرد، اما حجم و رقم آن به اندازهای نخواهد بود که بتواند مشکلات ارزی کشور را پوشش دهد. اگر نتوانیم ارز حاصل از صادرات غیر نفتی را به کشور بازگردانیم، مدیریت بازار ارز ممکن نیست؛ چراکه پیشنیاز مدیریت ارز مثبت بودن تراز ارزی کشور است. ایران سالانه به حداقل 60 میلیارد دلار ارز نیاز دارد. نزدیک به 40 میلیارد دلار واردات رسمی صورت میگیرد، حدود 15 میلیارد دلار کالا قاچاق میشود و چند میلیارد دیگر برای سفرهای خارجی، هزینه سفارتخانهها و... هزینه میشود. زمانی که فروش نفت کاهش مییابد، ارز مورد نیاز کشور را باید از طریق صادرات غیر نفتی پوشش داد، اما صادرکنندگان غیر نفتی حاضر نیستند دلارهای حاصل از صادرات خود را به اقتصاد ایران بازگردانند. آنها ترجیح میدهند ارز را یا به کشور بازنگردانند و یا آن را در بازار آزاد بفروشند. متأسفانه در این حوزه شفافیت وجود ندارد و نظارت قوی هم صورت نمیگیرد. تداوم این وضعیت بازار ارز را ملتهب خواهد کرد، مگر آنکه سه قوه جدیت نشان دهند و برای ساماندهی این وضعیت بکوشند.