گاهی برای کمرنگ کردن تلاوت و قرائت قرآن و نگاه به آیات آن، از این دریچه که دنبال تفکر و تدبر و تفسیر باشید، وارد می شوند! بدانید این یک بحث انحرافی است. اینها القائات شیطانی است! حتی اگر گوینده هم متوجه این مسئله نباشد. در اینجا به نمونه هایی از انس با قرآن در سیره بزرگان اشاره می شود.
سیره مرحوم علامه مجلسی در قرآن کریم
یکی از آن برجستگان که حضرت امام خمینی سفارش به مطالعه کتاب های ایشان می کنند، فقیه عارف مرحوم ملا محمد تقی مجلسی رضوان الله تعالی علیه است. مرحوم ملا محمد تقی مجلسی یک اجازهای دارد به فرزندشان مرحوم علامه مجلسی. مرحوم علامه مجلسی صاحب کتاب بحارالانوار است. البته کتاب های زیادی ایشان دارد و یکی از کتاب هایی که خیلی معروف است که امروزه در چاپ های جدید در حدود 110 جلد چاپ شده، بحارالانوار است. در حقیقت بحار ایشان به تنهایی، یک کتابخانه است. در اجازه ای که این پدر برای پسر می نویسد به فرزندشان سفارش می کند که "هر روز یک جز قرآن تلاوت کن." پس ببینید وقتی پدری مثل مرحوم ملامحمد تقی مجلسی به پسری مثل علامه محمد باقر مجلسی یک اجازه می دهد، در اجازه اش توصیه می کند به خواندن روزی یک جز قرآن، نه فقط در ماه رمضان، بلکه در طول سال.
سیره مرحوم شیخ انصاری و علامه طباطبایی در قرآن کریم
یا مرحوم شیخ اعظم، خاتم الفقهاء و المجتهدین مرحوم شیخ انصاری رضوان الله تعالی علیه. خب در حالات ایشان آمده که یکی از چیزهایی که ایشان از بلوغ شرعی تا آخر عمر بر آن مواظبت داشته(به غیر از واجبات و فرایض)، قرائت یک جز قرآن و نماز جعفر طیار و زیارت جامعه و عاشورا در هر روز بوده است. پس ببینید شیخ انصاری هم روزی یک جز قرآن را می خوانده. اینها را من عرض می کنم که برخی ها فکر نکنند که اگر رفتند سراغ قرآن، از درس دانشگاه میافتند، از درس حوزه می افتند. نه، توفیقات معنویشان زیاد می شود. مرحوم علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه در حالات ایشان هست که شب های ماه مبارک رمضان را تا صبح بیدار بودند. یک مقدار مطالعه می کردند بعد به دعا و قرائت قرآن و نماز و ذکر مشغول می شدند.
سیره مرحوم حضرت امام در قرآن کریم
از جمله کسانی که انسشان با قرآن خیلی چشمگیر بوده است حضرت امام رضوان الله تعالی علیه بوده. آن هم با این کهولت سن و این اداره جامعه و مشکلاتی که ایشان داشتند. چون ماها معمولا یک طرف قصه وقتی تقویت می شود از جهات دیگر باز می مانیم. میرویم در بحث سیاسی، از معنویت دور می شویم. می رویم به معنویت از سیاست دور می شویم. اما امام و امثال ایشان این طور نبودند. ایشان اگر یک کاری و برنامه ای در یک ساعتی داشتند این را به فردا تاخیر نمی انداختند. مصاحبه است حالا تلاقی پیدا میکند با نماز اول وقت، مصاحبه را قطع میکند نماز اول وقت را میخواند بعد ادامه کار. این طور هستند اینها. در حالات امام هست که ایشان در شبانه روز به خصوص هنگام نماز شب، به تلاوت قرآن مشغول می شد. امام هم در روزها هم در دل شب قرآن میخواند. و در هر فرصتی که بدست می آوردند مشغول تلاوت قرآن می شدند که یک نمونه اش که اتفاقی است که در پاریس می افتد در آن بحبوحه انقلاب. خب مشاغل ما کارهای ما هر چه باشد به اندازه مشغله امام نیست. ما جوانیم او در سنین بین 70 تا 80 سالگی است.
نقل شده که وقتی خبرنگاران برای مصاحبه در پاریس به محضر امام آمدند ده دقیقه تا یک ربعی امام باید معطل می شد تا اینها دوربین های خود را تنظیم کنند. امام در همین فاصله ای که داشتند اینها دوربین های خود را تنظیم می کردند به تلاوت قرآن مشغول می شدند. حتی نقل شده که به امام گفتند که "خود را آماده کنید برای مصاحبه حالا الان نمی خواهد که قرآن بخوانید." امام در پاسخ به آنها فرمودند که "یعنی در این چند دقیقه میگویید که وقت من ضایع شود؟" اینقدر انس با قرآن داشتند و نمی گذاشتند که وقتشان هدر رود. یا آن بیماری آخر عمر امام را دیگر همه دیده اید که روزهای پایانی این مرد است. نزدیک 90 سالش است. وقتی درخواست قرآن میکند همین طور که روی تخت است قرآن که میخواهد بخواند، جلو می آید. با حالت تکیه قرآن نمی خواند. نمی گوید که من بیمارم، کمرم درد میکند یا عذری دارم، نه. امام میآید و احترام میکند. حالا ما یک کتابی می بینیم به نام کتاب آسمانی، ولی قرآنی که امام تلاوت میکند او یک حساب دیگری دارد. تلاوت امام یک حساب دیگری دارد.
وقتی قاری، حضرت حق است
من این را فقط اشاره می کنم. مرحوم علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه در اواخر عمرشان وقتی که ایشان را به بیمارستان بردند، یک روز هیچ حرفی نمی زدند! یکی از کسانی که با ایشان مانوس بودند و در جلسات خصوصی شان بودند از علامه سوال کردند که "شما در چه حالی هستید الان؟" مرحوم علامه فرمودند که "من در حال تکلیم هستم." یعنی تکلیم با حضرت حق. مرحوم آیت الله جعفری رضوان الله تعالی علیه را که به بیمارستان برده بودیم، 22 ماه مبارک رمضان بود. ایشان از همان سحر 22 رمضان هیچ حرفی نمی زدند و فقط از صبح یک کنجی را نگاه می کردند. این اطبا می آمدند. بعضی از مسولین بیمارستان می آمدند و می پرسیدند که حاج آقا حالشان چطور است؟ مشکلی پیدا شده؟ هیچ حرفی نمی زنند! آنها هر کسی از ظن خود شد یار من بود. یعنی آنها از دید پزشکی نگاه می کردند. اما اینکه چه غوغایی است در روح این مرد را از آن بیگانه بودند، تا اینکه رسیدیم به لب افطار. لب افطار که رسیدیم ایشان یک دفعه به صدا در آمدند و بنده را با اسم صدا زدند و گفتند "فلانی امشب شبش است." یعنی شب 23 ماه مبارک رمضان.
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی/ آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد من به ایشان عرض کردم که "آقا جان در چه حالی بودید؟ شما در حال تکلیم نبودید؟" ایشان خندیدند. لذا قرائت اینها، نگاه به آیات قرآن اینها، خوب متفاوت است. ما وقتی قرآن می خوانیم خود ما تلاوت می کنیم. اما اینها وقتی قرائت می کنند، قاری می خواند، اما قاری را حضرت حق می بینند. او قرآن را برای اینها می خواند و این خودش یک داستانی دارد که در بحث نیاز به استاد، آنجا عرض خواهم کرد که وقتی کسی آمادگی نداشت و دستوری را به او داده بودند، هم استاد از دنیا رفت هم شاگرد! این را مرحوم علامه فرموده بودند. مرحوم آقای جعفری به بنده فرمودند که "منبعش کجاست؟" من گشتم دیدم در فتوحات مکیه است. محی الدین جریان را نقل میکند که یک مطلبی هم مرحوم علامه در رابطه با آن دارند که اگر عمری باقی باشد عرض خواهم کرد.
نکته کلیدی برای تشخیص حق و باطل
اینجا یک نکتهای را عرض کنم که یک نکته کلیدی است و این را داشته باشید. خیلی از نقاط مبهم را با این کلید می توانید حل کنید. پای صحبت هر کسی نشستید، کتاب هر کسی را که خواندید، به حال خودتان توجه کنید و ببینید که انستان به تلاوت قرآن بیشتر شده یا کمرنگ شده؟ احترام گذاشتن به قرآن بیشتر شده یا کمتر شده؟ چون گاهی برای کمرنگ کردن تلاوت و قرائت قرآن و نگاه به آیات آن، از این دریچه که "دنبال تفکر و تدبر و تفسیر باشید"، وارد می شوند! وقتی از پای آن جلسه بلند شدید، اگر دیدید مراحل انس با قرآن در شما تضعیف و کمرنگ شده، بدانید این یک بحث انحرافی است. شیطان آنجا حضور دارد! اینها القائات شیطانی است! حتی اگر گوینده هم متوجه این مسئله نباشد. ببییند امام، هم تفسیر سوره حمد میگویند، هم قرآن که دستشان می دهند با تکیه قرآن نمیخوانند و جلو میآیند آن هم با آن شرایط بیماری که دارند. هر دو رعایت میشود. این همان عرفان مطلق و متقن هست. عرفان دریافت شده از مکتب اهل بیت است و این است که انسان را به جایی میرساند. یا اگر کسی آمد قرآن را غلیظ کرد جوری که مفاتیح و جایگاه دعا برای شما کمرنگ شد، بدانید این انحرافی است! یا دعا را یک جوری جلوه داد که هر چه هست در دعا است! اینها القائات شیطانی است، القائات رحمانی نیست. ما الگو داریم. پیغمبر خدا و امیرالمومنین و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین را داریم. علمای راه آشنای راه طی کرده داریم.
توجه به شئونات قرآن، یکی از مطالبات امام راحل
حالا من یک بیانی از امام نقل کنم. این تفسیر سوره حمد ایشان را خیلی از کسانی که در سطوح عالی حوزی بودند، خیلی از این مطالب را نمی توانستند دریافت کنند که امام چه میگویند. همان امامی که چنین تفسیری دارند، این مطالبه را از ما دارند. خوب دقت کنید توصیه امام را. می فرمایند: " و این جانب از روی جِد، نه تعارف معمولی، میگویم از عمر به باد رفته خود در راه اشتباه و جهالت تأسف دارم." امام می فرمایند از اینکه عمرم در جهالت و اشتباه رفت تاسف می خورم! امامی که این همه آثار دارد. این جلسات، همه از آثار و برکات امام رضوان الله تعالی علیه است.
" و شما ای فرزندان برومند اسلام! حوزهها و دانشگاه ها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسیار مختلف آن [توجه کنید شئونات قرآن. قرآن قرائت دارد تلاوت دارد تجوید دارد تفسیر دارد] بیدار کنید. تدریس قرآن در هر رشته ای از آن را مَحطّ نظر و مقصد اعلای خود قرار دهید." نگوییم حالا ما مثلا در سطوح عالیه هستیم، یا من فقیه هستم من استاد حوزه هستم.
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله جعفری رضوان الله تعالی علیه را. عمیق ترین مطالب عرفانی را مطرح می کرد. تفسیر المیزان مثل موم در دست ایشان بود. گاهی به بنده می فرمودند که مثلا "جلد 5 المیزان را بیاورید. مرحوم علامه این را فرمودند." میگفتم کجا؟ می فرمودند که "صفحه فلان." صفحه المیزان عربی، با فارسی فرق می کند. المیزان عربی را باز میکردم. همان جلد و همان صفحه اما مطلب را پیدا نمی کردم. می گشتم دنبال آن. یک کم که معطل می شدم می فرمودند "دست راست یک چند خط بیا پایین از اینجا شروع شد." اینطور تسلط داشت بر تفسیر المیزان.
باز همین مرحوم آقای جعفری در ایام تبلیغ وقتی که به فشم میرفتند، پیرمردها و کسانی که بچه های کوچک و نوه داشتند، اینها می رفتند در سفره های افطار در ماه رمضان سراغ افطاری خود. اما مرحوم آیت الله جعفری در مسجد مینشست به این بچه ها حمد و سوره و حروف یرملون یاد می داد. اگر آدم بخواهد خودش را ببیند، حاضر نیست این کارها را بکند. خدا را ببیند دیگر فرقی برایش نمیکند. باید عبودیت و بندگی خودش را اظهار کند.
بعد امام می فرمایند که: " مبادا خدای ناخواسته در آخر عمر که ضعف پیری بر شما هجوم کرد از کرده ها پشیمان و تأسف بر ایام جوانی بخورید همچون نویسنده." این رفقایی که در کانون هستند ببینند که این مطالبه امام است. در خانه های خودتان قرآن یاد بدهید. زودتر به مسجد بیایید دو نفر را قرآن یاد بدهید. در اقوام تان همین طور. اگر تلاوت هست تلاوت، اگر تفسیر است تفسیر. انس با قرآن، این مطالبه امام است.
تلاوت قرآن، مطلع سلطان معرفت
خب مرحوم علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه در باب "طلوع سلطان معرفت" ایشان یک بیانی دارند. خوب ببینید نقش قرآن و اهل بیت را. ایشان میفرمایند: "افرادی که سلطان معرفت برای آنان طلوع نموده است [یعنی دیده دلشان باز شده است دیده شهودی پیدا کردهاند. حقایق توحیدی مشهودشان میشود. معرفتشان یک معرفت حصولی نیست شهودی است] در یکی از دو حال بوده است. اول در حین تلاوت قرآن مجید. در این فکر بودهاند که قاری کیست؟ [من قاری هستم که الان دارم قرآن میخوانم یا قاری کسی دیگر است؟] در آن وقت بر آنان منکشف میشده که قاری حقیقی قرآن خداست." قاری اوست. که حالا در آن رساله نور وحدت هم این آمده که "عابد اوست معبود اوست." اینجا هم همین طور است. قاری اوست. این مشهودشان میشد که خودشان قاری نیستند او قاری است.
"دوم از راه توسل به حضرت اباعبدالله علیه السلام زیرا آن حضرت را برای رفع حجاب و موانع طریق نسبت به سالکین راه خدا عنایتی عظیم است." یعنی سید الشهدا به سالکین راه خدا خیلی نظر میکند. اینها دارند آن مسیری را میروند که جلوههای آن در دعای عرفه سیدالشهدا مشاهده میشود. " أنا أتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِفَقْری اِلَیْکَ". اگر بگویی چه آوردی میگویم هیچی خودم را آوردم.
در یک جای دیگر مرحوم علامه میفرمایند که "سالک سعادتمند در اثر اهتمام در امر مراقبه به تناسب همان عوالم علمی و به مقتضیات آن منازل و مراحل، موفق میگردد که صفات باریتعالی را مشاهد نماید. [اینکه فرمودند دیده دل باز شود این است.] و یا اسماء ذات مقدسه او را به نحو کلیّت دریابد. [خدا عالم است عادل است حی است] چه بسا در این موقع سالک ناگهان متوجه میشود که تمام موجودات جهان یک واحد علم است. و یا غیر از یک قدرت واحده ابدا قدرتی نیست. [این مشهودش میشود. این در مرحله شهود صفات است. علم، قدرت.] و اما در مرحله شهود اسماء که از این نیز برتر است سالک ملاحظه میکند که در تمام عوالم، عالم یکی است قادر یکی است حی یکی است. و این مرحله از مرحله ادراک صفات که در مرحله قبل پیدا میشود اشرف و اکمل است." چرا؟ لاَنَّ السّالِکَ یُصْبِحُ وَ لاَ یرَى قادراً و لا عالِماً و لا حیّاً سِوَى اللّهِ تَعالَى. سالک وقتی صبح میکند قادری، عالمی، زنده ای غیر از الله نمیبیند. اینها خودش خیلی بحث دارد. بازکردن این مطالب هر کدامش یک ماه رمضان وقت میبرد. همه اینها را من عرض کردم که ببینید در این مکتب سلوکی مرحوم آیت الله پهلوانی و مشایخشان قرآن چه جایگاهی دارد.
بعد مرحوم علامه فرمودند: "و این شهود (که لاَنَّ السّالِکَ یُصْبِحُ وَ لاَ یرَى قادراً و لا عالِماً و لا حیّاً سِوَى اللّهِ تَعالَى) غالبا در حال تلاوت قرآن پیدا میشود. چه بسا خواننده قرآن درمییابد که خواننده او نبوده کسی دیگر بوده است و گاه میشود که ادراک میکند که مستمع نیز کسی دیگر بوده که استماع میکرده." من مستمع نبودم. هم قاری او بود هم مستمع. این است انس با قرآن و جایگاهش در مکتب تربیتی مرحوم آیت الله پهلوانی و مشایخشان.
چشمی که بود خود بین، کی روی تو را بیند؟
ما حرم هر یک از معصومین که مشرف میشویم زیارتنامه میخوانیم خیلی هم خوب است، اما قرآن هم بخوانیم. مرحوم سید بحرالعلوم خیلی انسان بزرگی است. خیلی بزرگ است. که حالا یک روزی من باید مفصل عرض کنم که آن ملاقاتی که با حضرت صاحب در مسجد سهله برای ایشان رخ داد چه بوده؟ مرحوم بحر العلوم اهل بروجرد بوده. امام عصر در آن مسجد سهله با لهجه بروجردی میگویند که سید مهدی بیا. و ایشان را بغل میکنند، در آغوش میگیرند و همه چیز را در سینه مرحوم سیّد میریزند. تا حدّی که وقتی روزی یک جریانی پیش میآید و مرحوم سید درباره شخصی میگویند: این پسر فلانی است. دیگران میگویند: نه. مرحوم سیّد میگویند: میخواهید من تا زمان آدم پدرهایش را اسم ببرم؟ همه اینها در همان بغل گرفتن حضرت صاحب رخ میدهد. امّا این مسائل به این سادگی نبوده. مرحوم آیت الله جعفری از مرحوم علامه برای ما نقل میکردند که فرموده بودند: "مرحوم سیّد 18 سال یک عمل را انجام داد بدون ترک" که حالا در جای خودش باید بحث شود. این شعر از سید بحرالعلوم است:
حق بین نظری باید تا روی تو را بیند/ چشمی که بود خود بین کی روی تو را بیند؟
چشم بحرالعلوم با چشم ماها فرق میکرد. او چشم خود بین نداشت. نقل شده که ایشان میآید حرم سیدالشهدا (علیه السلام). همین که اذن دخول را میخواند و میخواهد وارد بشود یکدفعه دیدند که مرحوم سید ایستاد و یک گوشهای را دارد نگاه میکند! همین جور ایستاده و تکان نمیخورد! اما پیوسته این ذکر را زمزمه میکند که:
چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن/به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن
همین را زمزمه می کرد. بعد از او میپرسند که "برای چه توقف کردید؟ چه بود؟" فرمودند: "وقتی آمدم دیدم که در زاویه حرم مطهر حضرت سید الشهدا، حضرت بقیه الله روحی و ارواحنا له الفدا نشستهاند و دارند قرآن میخوانند."