به گزارش مشرق، جواد نکونام کاپیتان سابق تیم ملی بعد از خداحافظی از فوتبال بلافاصله راه مربیگری را در پیش گرفت و بعد از یک دوره موفق در نساجی این تیم را بعد از 24 سال به لیگ برتر هدایت کرد. وی بعد از جدایی از نساجی امسال هدایت فولاد خوزستان را عهده دار شده و امید دارد تیم اول استان خوزستان را آماده لیگ برتر کند.
نکونام در گفتوگویی با برنامه «سه کنج» شبکه سوم سیما در خصوص مسائل مختلف از دوران فوتبالش و.... صحبت کرده که متن این گفتوگو را در زیر میخوانید:
شما 8 سال در لالیگا بازی کردید و در دوران طلایی فوتبال اسپانیا بودید. بازی مقابل ستارههایی چون مسی، رونالدو، بکهام، زلاتان، آنری، رونالدینیو، روبینیو، اینیستا، ژاوی و… خیلی خاص بود.
واقعاً بازیکنانی که گفتید همه در تاریخ ماندگار هستند. شاید قبلتر تعداد ستارههای لالیگا اینقدر نبود. در دورهای من اوساسونا بازی کردم دوران طلایی فوتبال اسپانیا بود. من اولین بازی رسمی ام را مقابل بارسا انجام دادم. روی نیمکت بودم. دوست داشت داشتم به زمین بروم و بازی کنم ولی در نیمه اول سه گل خوردیم. هر چه بازی جلوتر میرفت روی نیمکت پائین میرفتم تا مربی من را نبیند و بازی ام ندهد!
یعنی دوست نداشتی بازی کنی؟
اصلاً خیلی وحشتناک بود. تیم شان هم خیلی قوی بود. اتوئو، تیری هانری، رونالدینیو، دکو، خیلی تیم فوق العاده بودند. هر چه از بازی میگذاشت میگفتم ولش کن، بازی نکنم بهتر است. نیم ساعت اما بازی کردم. واقعاً سخت بود بازی مقابل بارسا.
رونالدو یا مسی؟ شما کدام را انتخاب میکنید؟
بین دو تا عالی میخواهید یک نفر را انتخاب کنید. اگر بگویم مسی، رونالدو هم برای خود ابر قدرت است. بگویم رونالدو، باز باید همین حرف را درباره مسی بزنم. واقعیت این است که هر دو فوق العاده هستند. من فوتبال مسی را بیشتر ترجیح میدهم.
بهترین بازیکن تاریخ از نظر شما؟
من نظرم روی مسی است اما هر دو را انتخاب میکنم.
مارادونا یا پله؟
بازیهایی که باید میدیدم و کارشناسی نظر میدادم را ندیدم. در عصر خودم بگویم واقعاً رونالدو، رونالدو تپل برزیلی، ریوالدو و… فوق ستاره بودند اما در کل مسی یک چیز دیگری است.
الان مسی و رونالدو از هم جدا شده اند. جدایی این 2 کیفیت لالیگا را پائین آورده است؟
از زمانی که بارسلونا و رئال مادرید مخصوصاً بارسا، لیگ قهرمانان و لالیگا را نبردند یا جام حذفی را نبردند، کیفیت تیم شان آمد پائین، کیفیت تیم ملی کشورشان هم آمد پائین.
چه شد به شما در اسپانیا گفتند خاویار ایرانی؟
خبرنگار مارکا بود که بعد از بازی در جام یوفا با من مصاحبه کرد. چون خاویار ایرانی در دنیا معروف است، این لقب را به من دادند.
بیشتر بخوانید:
میدانی هم قرار بود در شهر پامپلونا به اسم شما کنند.
واقعاً تیم اوساسونا طرفدار پیدا کرده بود. بیشتر مخاطب را وب سایت اوساسونا از ایران داشت. خیلی جالب بود. از خود اسپانیاییها بیشتر بودند. برایشان جالب بود. همچین صحبتی با شهردار شده بود. ولی به زبان فارسی در میدانی سلام ایرانی را نوشتند.
یک خبری که در دوره حضور شما در اوساسونا جنجالی شد خبری بود که یک خبرگزاری خارجی زد. یک بازیکن ایرانی ملی پوش شاغل در اسپانیا را به جرم حمل مواد مخدر در فرودگاه گرفته اند. یادتان هست؟
بله، یادم هست. شرایط سخت شد. به خاطر اینکه در باشگاه یک ایرانی بود که قبلاً در نومانسیا تمرین کرده بود. در آن تیم ولی بازی نکرده بود. این خلاف را کرده بود. وقتی صحبت از ایرانی لالیگا شد، ناگهان اتفاقاتی افتاد که تمام سایتها و خبرگزاریها بدون تحقیق نوشتند و یک چند ساعتی کلاً درگیر شدم.
خانواده نگران نشدند؟
خانواده میدانند من چطور شخصیتی دارم ولی دوستان و رفقا خیلی نگران بودند. چند ساعتی ما و باشگاه اوساسونا را مشغول کردند و باعث جنجال شدند.
شما رکورددار بازیهای ملی هستید. بازیهای ملی شما دقیق چند تا است؟
میگویند 152 تا. میتوانست تعداد بازیهای من بیشتر باشد ولی من هیچوقت دنبال القاب نبودم. روزی که شروع کردم نمیدانستم چند بازی میکنم.مهم تعدادش نیست. هر بازی برای من یک خاطر و افتخاری است. همین الان با شما حرف می زنم وقتی بازی تیم ملی در جام ملتهای استرالیا را ببینم، بغض میکنم مخصوصاً بازی عراق را. یک حس و حال دیگری دارم.
هر دو بازی آخر را گل زدی...
بله هم بازی سوئد گل زدم و هم شیلی. تیم شیلی واقعاً خوب بود. یکی از تیمهایی بود که در جام جهانی آنها را دوست داشتم. مربی آنها سرمربی سویا شد.
خداحافظی شما بعد از بازی سوئد در هتل تیم ملی. میدانستیم شاید میخواستید بعد از جام جهانی 2014 هم خداحافظی کنید.
خیلی برایم سخت بود. من از تیم ملی نوجوانان، جوانان بزرگسالان امید، همه ردهها را بازی کردم. حتی بازیهای بوسان و غرب آسیا هم بازی کردم. خیلی برایم سخت بود. همه اش اردو و شرایط پروازی. به یکباره باید از اسپانیا میرفتم مالدیو و کره. سالها با خود اوساسونا کلی پرواز داشتم. همه اینها درست است. انگیزه و روحیه میخواهد. ولی اواخرش جایی میرسید که خسته میشوید. سعی کردم ادامه دهم. تیم ملی به من نیاز داشت. حتی بعد از خداحافظی ام چند بازیکن خواستند منصرفم کنند اما تصمیمم را گرفتم. حتی وقتی رفتم با من صحبت کردند که برگردم تیم ملی.
خود آقای کی روش؟
نفرات را نمیتوانم بگویم ولی با من یک جلسهای داشتند و از من خواستند برگردم.
چرا؟ خلا کاپیتانی در تیم ملی احساس میشد؟
دیگر واقعیت این بود نه اینکه بیایم حتماً بازی کنم، اینکه با تیم باشم. بازی کردن یا نکردن تصمیم مربی است. اینکه کنار تیم باشم و کمک کنم. ولی صحبتهایی که کردیم گفتم نه. بهتر است فعلاً بیرون باشم ولی هر کمکی بتوانم انجام میدهم. یک سال ادامه دادم فوتبالم را و بعد به خواست کی روش و تیم ملی آمدم تیم ملی آن هم به عنوان مربی.
قهرمانی با تیم امید در پوسان و بعد هم جام ملتهای چین. ناداوری و...
باورتان میشود آن با 20-25 بازیکن میرود. یکسری بازیها 13 تا بازیکن با 4 گلر. محروم و مصدوم و درگیریهایی که بود و اخراجهایی در بازیهای عمان داشتیم. با این اتفاقات تا نیمه نهایی رسیدیم. بازی چین را هم باید میبردیم. علیرغم کیفیت فنی، با اشتباه داوری بازی را باختیم. پنالتیها را هم دیدید که چه شد. متاسفانه جام را از دست دادیم ولی آن تیم واقعاً شایسته بود.
در مسیر جام جهانی 2014 فکر میکردیم دیگر صعود نمیکنیم. مخصوصاً در بازی با کره که مسعود شجاعی هم در آزادی اخراج شد و همه فکر میکردند ایران می بازد ولی شما یک گل خیلی خیلی حساس زدی.
آن بازی برای ما حیاتی بود. از باخت لبنان آمده بودیم. در مقابل لبنان باید با 5 بر صفر میبردیم. گل شان روی اشتباه فردی و اتفاق به دست آمد. ولی متاسفانه در آن بازی توپها به گل نرفت و باختیم. باید کره را میبردیم. روی کارت اول مسعود داور اشتباه کرد. 120 هزار تماشاگر داشتیم. جو فوق العاده بود.
یک جنجال بزرگ هم راه افتاد. قبل از بازی قطر میگفتند کی روش اطلاعات تیم ملی را فروخته است. ماجرا چه بود؟
ما در اردوی دبی بودیم. این صحبتها شد. من بازیکنان را میدیدم، تمرینات را، جدیت کار را. واقعاً ناراحت بودم از این موضوع. یادم هست یکی از مسئولان آنجا بود. به من گفت چنین اتفاقی افتاده و بازی را فروخته اند.
مسئول ورزش؟
بله. گفتند بازی فروخته شده است. خودت تیم را جمع کن. با بازیکنان صحبت کن. آمدهایم اینجا تا حواسمان به تیم باشد. گفتم آقا همچین چیزی نیست. من با تیم تمرین میکنم. دارم می بینم تمرینات را. بازیکنان و مربیان را می بینم که چقدر زحمت می کشند.
اسم شان را میتوانید بگوئید؟
نه.
به اختصار هم بگوئید خودمان اسمش را کشف میکنیم!
نه به اختصار هم نمیتوانم بگویم. کسی هم نمیتواند کشف کند چون این صحبتها فقط بین دو نفر بود. نفر سومی نبود.
کی روش این صحبتها را فهمید؟
نه اصلاً. من به کسی نگفتم. مستقیم فقط به من گفتند که حواستان به تیم و بازیکنان باشد. من همانجا تکذیب کردم و حتی ناراحتی به حدی بود که میخواستم به چند نفر بگویم و آنها را در جریان بگذارم. ولی گفتم بهتر است در خودم نگه دارم.
تصمیم خوبی بود. کی روش میفهمید جنجال بزرگ میشد.
هر کدام از بازیکنان هم میفهمیدند همینطور میشد.
بعداً ولی فهمید.
نمیدانست کی با من صحبت کرده است. من یادم هست عکس او را با لباس عربی روی جلد روزنامهای گذاشتند که چنین اتفاقی میخواهد بیفتد. ولی حتی به بازیکنان میگفتم، این اعتماد به مربی از بین میرفت. من به همین خاطر نگفتم تا روز بازی قطر که آن اتفاقات افتاد و بردیم. بعد از بازی گفتم آقا واقعیت چیز دیگری است چون کار را میدیدم. وقتی یک مربی اینقدر زحمت میکشد دنبال نتیجه گیری است. خدا را شکر بازیهای بعدی را هم بردیم و صعود کردیم.
شما شناخت زیادی از کی روش داشتید. چه شد آقای کی روش در چهار سال دوم اینقدر طاقتش تمام شده بود.
اینطوری نبود. ببیند همین الان ما مربی جدید آورده ایم. کسی انتقادی میکند؟
نه.
چند وقت زمان بدهید! شروع میشود همه چیز. یکی یکی بیرون می آیند. یکی این میگوید. یکی آن میگوید. به هر حال این تنشها به وجود میآید. وقتی مربی 4 سال یک جا باشد تنشها بیشتر است. افراد بیشتر نظر میدهند و صحبت میکنند. قطعاً برای هر مربیای که فکر کنید، این اتفاق میافتد. مخصوصاً 8 سال.دوره کوتاهی نیست.
شما روز آخر پیش کیروش رفتید. بعد از اتفاقاتی که در تیم ملی افتاد و جدا شدید...
من نسبت به وظیفهای که انجام دادم خیلی خوشحالم. ایشان برای فوتبال کشورمان و من زحمت کشید. شرایط را طوری رقم زده بود تا بتوانم پیشرفت کنم. این برایم مهم بود. وظیفه خودم بود. باید این کار را میکردم. به نظرم کار درستی کردم.
در مورد جدایی شما از تیم ملی خیلی بحث بود. خیلیها اعتقاد داشتند اگر نکونام میماند به نفع تیم ملی بود. چه اتفاقی در اردوی دبی افتاد؟ یک بار توضیح دهید. فدراسیون که توضیح نداد.
کلاً هیچوقت از فدراسیون توضیح نخواهید! ولی واقعاً دوست ندارم موضوع را باز کنم. باید موقعی باز کنم که کاری نداشته باشم الان خیلی درگیر هستم.
وقتی شما روز آخر رفتی پیش کی روش خیلیها احساس کردند کی روش مقصر ماجرا نبوده است.
نه ایشان هم مقصر بودند. روز آخر به خود او گفتم. به اندازه خودش مقصر بود. من هم به اندازه خودم مقصر بودم. فدراسیون هم مقصر بود. ولی اینکه بخواهم بازش کنم به صلاحم نیست. شرایط طوری نیست که بخواهم به چیز دیگری فکر کنم. فعلاً فقط به موفقیت خودم فکر میکنم.
در جلسه آخری که داشتید ظاهراً آقای کی روش خیلی گریه کرد.
برویم سوال بعدی؟
به این دلیل میپرسیم که شاید روزهای آخر به او خیلی سخت گذشت و حداقل دوست داشت با یک جام از ایران برود.
با جام رفتن یک چیز است، این بدرقه ما ایرانیها چیز دیگری است. کلاً بد بدرقه میکنیم.
یک جمله معروف هست که ما خوش استقبال و بد بدرقه هستیم.
استقبال ما طوری است که کلمنته میآید اسپانیا به من زنگ میزند که من میخواهم با شما یک ناهار بخورم. کلمنته میگفت آقا چقدر خوب بود و چقدر من را تحویل گرفتند. بعد موقعی که میخواهند بروند، آقای شفر که آنطوری میرود، آقای کی روش هم که آنطوری میرود. ویرا آنطوری میرود. بلاژویچ آنطوری میرود.
بگذریم…در جام جهانی برزیل یک خاطره تلخ یا شیرین داریم. بازی آرژانتین.
درباره آن ام جهانی کلاً بگویم نشد بازیهای خوبی کنیم. امکانات مثل این دوره نبود. واقعیت بگویم. با کمال احترام به تمام بازیکنان که دوستان من هستند. به نظر من هیچکس در فوتبال ایران فکر نمیکرد آن تیم برود جام جهانی. تیمی نبودیم که برویم جام جهانی. کره و ازبکستان واقعاً قوی بودند. به نظر من صعود آن تیم یک شاهکار در فوتبال ما بود.
اما ضربه مسی در بازی آرژانتین حال همه ایرانیها را گرفت.
مسی است دیگر. از این گلها به هزاران هزار تیم زده است.
آن گل همه را مقصر کرده است. شما، رضا گوچی، حقیقی و...
نگاه فوتبالی با مردمی فرق دارد. تیم ما آن جام بازی با نیجریه اینقدر خوب بازی کرد. بازی آرژانتین اینقدر خوب بازی کرد. بازی بوسنی و در نیمه دوم واقعاً تحلیل رفتیم. الان ما مثلاً باید بگوئیم در بازی بوسنی که سه گل خوردیم، چه کسانی مقصر بودند؟ کی توپ را لو داد، کی اشتباه کرد؟ کدام گل گل خورد؟! کدام دفاع بود؟ کسانی که فوتبالی هستند میدانند. تیم گل میزند و گل میخورد. تا حالا کدام بازیکنی تنهایی یک جام آورده است؟ برود تنهایی بازی کند؟
دو داور هستند که فکر کنیم ایرانیها هرگز آنها را نمیبخشند. یکی مازیچ داور بازی آرژانتین و دیگری ویلیامز داور بازی عراق. ظاهراً شما هر دو را بعداً دیدید.
بله، مازیچ را در بازی العربی و السد دیدم. او را دیدم و با این داور صحبت کردم. هنوز میگفت که تصمیم من درست بود و پنالتی نبود!
یعنی برخلاف همه کارشناسها.
بله، روی حرفش بود و میگفت تصمیم من درست بود.
ویلیامز چطور؟
رفتیم ازبکستان. آنجا او را دیدم. در فرودگاه بود. اصلاً صحبتی نمیشد کرد. کی روش طوری او را نگاه میکرد که اگر حرف میزدند دعوا میشد!
بین دو نیمه که کی روش خواست او را بزند.
بعد از بازی بدتر بود! به هر حال آن تیم ما خیلی خوب بود و میتوانستیم جام را ببریم. تمام زورشان را زدند ما را از جام بیرون بگذارند.
یعنی دست مافیا در کار بود؟
من نمی دانم مافیا یا چیز دیگری ولی عراق تیمی نبود که ما را ببرد. یک بر صفر بودیم اینقدر بازی راحت بود گفتم سه هیچ می بریم. واقعاً هم میبردیم. بدون هیچ دغدغهای. حتی در 10 نفره ما موقعیت نداشتند. فقط سه گل زدند. تنها چیزی که میتوانست شرایط را عوض کند همین داور بود.
خیلی صحبت در این باره بود که شما دستیار ویلموتس یا سرمربی امید میشوید.
ببینید من سه سال و نیم قبل قرار بود سرمربی جوانان شوم. این اتفاق رخ نداد. دو سال قبل من جلسهای با کی روش و تاج داشتم که بشوم سرمربی تیم امید. نظر کی روش این بود. همه چیز خوب پیش رفت ولی در نهایت موافقت نشد. این کار انجام نشد. آن زمان زمانی بود که واقعاً وقت داشتم تیم خوبی ببندم. هم تیم را برای المپیک آماده شود. درباره دستیاری ویلموتس.... هر مربی خارجی هم بیاید دیگر دستیار نخواهم بود. من دستیاری را انجام دادم سرمربی شدم. کنار یکی از بهترین مربیان جهان کار کردم. شرایط طوری نیست که برگردم.
سرمربی فولاد شده اید. رابطه شما هم با اهوازیها خوب است.
خدا را شکر خوشحالم در فولادم. در باشگاهی هستم که ساختار و شکل دارد. در باشگاهی کار میکنم حرفه ای هستند. امیدوارم که فصل خوبی را کنار هواداران و تماشاگران سال خوبی را پشت سر بگذاریم. من به تنهایی یا مدیریت به تنها نمیتواند کاری کند. نیاز به حمایت مردم داریم. در نهایت آخر فصل این قول را میدهم که به فولاد افتخار کنند که لیاقت مردم است.
خاطرهای از گلت به کره داری؟
مهرداد پولادی بعد از گل اینقدر خوشحال بود که سیموئز مربی تیم را از کمر گرفت و بلند کرد و خوشحالی کرد. بعد از بازی سیموئز گفت داشتم میمردم. سن و سالش بالا بود.
باحال ترین بازیکن تیم ملی؟
زیاد داشتیم. در این مدتی در این سالهای سال بودم. واقعاً بازیکن باحال. همه خوب بودند. شیرین زیاد داشتیم از قدیم که من بچه بودم حلالی بود، میناوند بود، پژمان جمشیدی بود، هاشم بیک زاده
بد قلق ترین بازیکن تیم ملی چه کسی بود؟
گناه دارند. ما رفیق بودیم کنار هم. ولی خدا را شکر میکنم. از تک تک آنها تشکر میکنم کنار هم بودیم. من افتخارش را داشتم که کنار آنها بازی کنم. همه خوب بودند و فوق العاده.