چشم انداز مقاومت فلسطین در چالش های هویتی غرب آسیا

تحولاتی که از سال ۲۰۱۰ به بعد در کشورهای عربی رخ داد، علاوه بر تأثیرات عمیق در ساختار یا کارگزاران سیاسی این کشورها، بسیاری از معادلات منطقه ای را نیز تحت تأثیر خود قرار داد

مقدمه

تحولاتی که از سال 2010 به بعد در کشورهای عربی رخ داد، علاوه بر تأثیرات عمیق در ساختار یا کارگزاران سیاسی این کشورها، بسیاری از معادلات منطقه ای را نیز تحت تأثیر خود قرار داد. در خلال این حوادث، هویت دینی و مذهبی برجسته شد و مبنای بسیاری از کنش های سیاسی قرار گرفت. در تونس و مصر، اسلامگرایان اخوانی به قدرت رسیدند و یمن شاهد خیزش جنبش اسلامگرای انصارالله بود. در بحرین نیز شیعیان با هدایت روحانیت به میدان آمدند؛ اما به تدریج، چالش های هویتی در داخل جهان عرب و جهان اسلام برجسته و حاد شد، به نحوی که تحولات کشورهای عربی و برخی از مهم ترین مسائل جهان اسلام مانند مسئله فلسطین تحت تأثیر منازعات و چالش های هویتی قرار گرفت.

در رقابت ها و تنش های هویتی، شخصیت ها و سازمان های با هویت چندپارچه ای ناچار شدند با تمرکز بر یکی از منابع هویتی، هویت های دیگر را نادیده بگیرند یا انکار کنند. راشدالغنوشی، رهبر النهضه تونس یکی از شخصیت هایی است که از میان همه منابع هویتی خویش، در نهایت هویت ملی را برگزید و با محدود کردن رسالت النهضه به مسائل داخلی تونس، راه خود و جریان تحت امر خود را از جنبش اخوان المسلمین به عنوان یک جنبش فراملی جدا کرد. غنوشی با اعلام پایان اتحاد دین و سیاست، نهادها و شخصیت های دینی را از مداخله در امور سیاسی برحذر داشت و هویت سیاسی سازمان متبوع خود را انکار کرد. وی در نامه ای خطاب به نشست ویژه سازمان جهانی اخوان المسلمین که با شعار «ترکیه متشکریم» در ماه آوریل 2016 در استانبول برگزار شد، عضویت خود را در نشست های مشترک با اخوان المسلمین به حال تعلیق درآورد و اعلام کرد که اخوان به دنبال ویرانی میهن و ملت خود است و به همین دلیل، راه اخوان از راه النهضه جدا است؛ زیرا النهضه خلاف اخوان، به میهن اهمیت می دهد. غنوشی در نامه خود آورده است: «من مسلمان تونسی هستم. تونس میهن من است و من باور دارم که میهن مسئله ای مهم، اساسی و محوری است و اجازه نمی دهم هیچ کس تونسی بودن مرا از من بگیرد. من هیچ دشمنی علیه تونس را حتی اگر از سوی یک نفر از مخاطبان این نامه باشد، نمی پذیرم» (اصفهانی، 1395).

در این فضای پرتنش و نابسامان هویتی، برخی از هویت ها به دلیل برجسته شدن مصنوعی سایر هویت ها، در معرض تهدید و آسیب جدی قرار گرفتند. احساس تعلق به امت اسلامی یکی از هویت هایی است که از آغاز ظهور اسلام، جوامع اسلامی را به یکدیگر پیوند می زد؛ اما در خلال روندهای سیاسی قرن بیستم و در پی استقرار الگوی دولت  ملت و ایجاد مرزهای سیاسی مصنوعی، میان جوامع مسلمان شکاف ایجاد شد. سیاست «دولت  ملت سازی» که اغلب از بالا، توسط نظام های سیاسی نوبنیاد و به پشتوانه ایدئولوژی های مدرنی مانند ناسیونالیسم در بیشتر کشورهای اسلامی دنبال شد، هویت «امت گرا»ی مسلمانان و احساس تعلق آنها به امت اسلامی را تضعیف کرد (فاست، 1386: 40).

یکی دیگر از هویت هایی که تحت تأثیر حوادث و تحولات منطقه ای در معرض تهدید و آسیب قرار گرفت، «هویت مقاومت» است؛ یعنی هویتی که به مدد آن، ملت ها و گروه های اجتماعی توانستند در مقابل تهاجم، استعمار، سلطه گری و اشغال گری قدرت های بزرگ ایستادگی نشان دهند و ضمن دفاع از خود، حقوق خویش را مطالبه کنند. در منطقه غرب آسیا، «مقاومت فلسطین » اصلی ترین و پرتراکم ترین خط مقاومت محسوب می شود. ملت های مسلمان درباره هیچ موضوعی به اندازه فلسطین اتفاق نظر و همدلی ندارند و مسئله فلسطین، یکی از عوامل مهم انسجام بخش در جوامع اسلامی است. این مقاله که به دنبال بررسی چشم انداز مقاومت فلسطین در فضای پرتنش و پرآشوب چالش های هویتی است با استفاده از روش توصیفی  تبیینی و منابع کتابخانه ای، به این سؤال پاسخ داده است که «هویت مقاومت » چه ابعاد و شاخصه هایی دارد.

مبانی نظری

1- هویت

مفهوم «هویت»[1] به مجموعه پدیده هایی اشاره می کند که در ایجاد تصویر از خویشتن در ذهن فرد مؤثر است. دو مفهوم «تمایز»[2] و «دیگری»[3]، شالوده و بنیان مفهوم هویت را شکل می دهند (جوادی ارجمند و دیگران، 1393: 152). هویت، پیش نیاز زیست اجتماعی انسان محسوب می شود و چارچوب هایی را برای شباهت ها و تفاوت ها به وجود می آورد. دوام و بقای جامعه، مستلزم کنش ارتباطی است که به معناسازی و هویت سازی منجر می شود (گل محمدی، 1381: 22). هویت هم در سطح فردی و هم در سطح جمعی معنا پیدا می کند و به همین دلیل می توان از هویت فردی و هویت جمعی سخن گفت.

هویت های قومی، مذهبی و ملی از سنخ هویت جمعی هستند. هویت قومی بر مبنای وجود آگاهی از عضویت در قوم خاص و ارجاع به ریشه مشترک (نیای مشترک)، ویژگی های شخصیتی و فیزیکی مشترک، آداب و رسوم مشترک و. . . شکل می گیرد. با توجه به این که هویت ملی، هویتی است که کلیت یک جامعه را دربرمی گیرد، هویت های قومی و مذهبی می توانند زیر مجموعه هویت ملی قرار گیرند. هویت ملی با ایجاد احساس تعلق و تعهد اعضای یک جامعه به رموز و نهادهای فرهنگی شامل ارزش ها، هنجارها، زبان، دین، ادبیات و تاریخ مشترک یک ملت باعث ایجاد تمایز میان جوامع می شود (جوادی ارجمند و دیگران، 1393: 152 ). هویت ملی در قالب دولت ملی تجلی پیدا می کند؛ جایی که یک نظام سیاسی، نمایندگی اعضای جامعه (ملت) را برعهده می گیرد. بنابراین، وفاداری به دولت ملی، لازمه تشکیل هویت ملی است (برتون، 1380: 26).

نکته بسیار مهمی که در این جا باید به آن اشاره کرد، ظهور مفهوم «غیریت»[4] از طریق شکل گیری هویت سیاسی است. در غیریت، مرزهای هویتی متمایز می شوند و هویت جنبه اصیل خود یعنی همان جامعیت (برای خود بودن و واجد تمام ویژگی های خود بودن) و مانعیت (از غیر خود مبرا بودن) را پیدا می کند. بر این اساس، هویت واجد دوگونه تنش است؛ تنش رفع شده و تنش رفع نشده که هر دو نوع شامل تعاریف موجود از «ما» می شوند. در واقع، همواره شکافی میان تعریف ما از «ما» و تعریف دیگران از «ما » وجود دارد (دان، 1385: 90). در این جا، مفهوم خودی و غیرخودی مطرح و فواصل اجتماعی مشخص شده و مرزهای هویتی میان جوامع و گروه های اجتماعی کشیده می شود. از نظر هال، هویت نوعی بازنمایی ساختی است و تنها زمانی می توانیم به این هویت دست یابیم که فاصله خود را با دیگران معین سازیم. بنابراین وجود «دیگران»[5] در ساخت هویت سیاسی  اجتماعیِ اختصاصی «ما» ضروری است (Hall & ; Dugay, 1991: 20). براساس قاعده «تعرِفُ الاَشیاء بِاَضدادِها »، تکوین یک هویت خاص بدون تضاد و یا دست کم تمایز آن با هویت، دیگر ممکن نخواهد بود. تشخص و تعین هویت براساس مفهوم غیریت، به جای آن که بر مبنای تعریفی که «ما» از «ما» داریم، صورت گیرد براساس تعریفی است که «دیگران» از «ما» ارائه می کنند یا تصوری که درباره «ما » دارند.

2- هویت های چندپارچه

هویت، پدیده ای چندسطحی و چندلایه است. عده ای آن را در سه سطح فردی، گروهی (قوم، قبیله و گروه) و ملی (تعلق فرد به یک کشور یا ملت) در نظر می گیرند و عده ای دیگر، سطوح هویت را محلی (تعلق به یک فرهنگ خاص)، ملی و جهانی مشخص می کنند (دغاغله، 1386: 51). درحالی که منبع اصلی هویت در سطح نخبگان سیاسی حاکم، ایدئولوژی نظام سیاسی است، در سطح جامعه، منابع متعددی مانند قومیت، مذهب، جنسیت، طبقه، تاریخ، جغرافیا و. . . می توانند منبع تعریف هویت باشند. تعدد منابع هویتی به معنای تعارض آنها با یکدیگر نیست. یک «مرد کارگر سنی کرد ایرانی» هم زمان به پنج منبع هویتی تعلق دارد. در شرایط عادی، تعلق افراد به هویت های مختلف امری طبیعی و عادی است؛ اما در زمان بروز بحران، اولویت بخشی به یک منبع هویتی به مسئله اصلی تبدیل می شود، مانند ایرانی بودن یا کرد بودن، سنی بودن یا شیعه بودن، مرد بودن یا زن بودن، کارگر بودن یا کارفرما بودن. در شرایط بحرانی، نخبگان حاکم ترجیح می دهند منبع هویتی مورد نظر آنها بر منابع هویتی دیگر غلبه پیدا کند؛ اما در مقابل، فعالان قومی و مذهبی بر منابع هویتی دیگری پافشاری می کنند.

 

در مورد این که افراد چگونه و براساس چه معیارهایی منابع هویتی خود را برمی گزینند، دو رویکرد اساسی وجود دارد. درحالی که جامعه شناسان، قوی بودن برخی تعلقات را نسبت به تعلقات دیگر، عامل انتخاب منابع هویتی می دانند، عالمان علم سیاست عامل «قدرت» را در این مورد، مهم و تعیین کننده می پندارند. گاهی نخبگان سیاسی حاکم می توانند به گونه ای اعمال قدرت کنند که بیشتر مردم یک جامعه، منبع هویتی مورد نظر نظام سیاسی حاکم را در اولویت قرار دهند. درمقابل، ممکن است این اعمال قدرت نتیجه ای معکوس به دنبال داشته باشد و مقاومت مردم را برانگیزد؛ به نحوی که منبع هویتی مورد نظر، نخبگان سیاسی حاکم را نپذیرند و در مقابل آن مقاومت کنند. در این جا، گروه های مختلف اجتماعی و سیاسی با توسل به منابع هویتی متفاوت با هویت نظام سیاسی حاکم، سیاست های هویتی را به چالش می کشند (قهرمان پور، 1388: 43  45).

کاستلز ضمن پذیرش تکثر هویتی و وجود هویت های مختلف برای افراد جامعه معتقد است برای بیشتر کنشگران اجتماعی، معنا حول یک هویت اساسی سازمان می یابد و این هویت اصلی، سایر هویت ها را در قالب ها و چارچوب هایی قرار می دهد. کاستلز معتقد است باید هویت را از آن چه که جامعه شناسان «نقش» می نامند، تفکیک کرد، زیرا نقش ها براساس هنجارهایی تعریف می شوند که ساخته نهادها و سازمان های جامعه هستند؛ اما در برخی موارد مانند زمانی که فردی، نقش «پدر بودن» را به مثابه تعریف خود از «خود » معرفی می کند. هویت با نقش تشابه پیدا می کند با این حال، هویت در مقایسه با نقش، منبع معنایی نیرومندتری محسوب می شود؛ زیرا دربرگیرنده فرایندهای ساختن خویش و فردیت یافتن است. کاستلز هویت را منبع معنا برای کنشگران اجتماعی می داند که به دست خود آنها و در فرایند فردیت بخشیدن، ساخته می شود (کاستلز، 1384: 23).

3- پارادایم های اصلی هویت در جامعه شناسی

در جامعه شناسی نسبت به مفهوم هویت، دو پارادایم اساسی وجود دارد:

1- ازل گرایی یا منشأگرایی: این پارادایم، هویت را امری ثابت در نظر می گیرد که از طریق جامعه و ساختارهای آن به فرد منتسب می شود و تقریباً تا پایان عمر، غیر قابل تغییر باقی می ماند. براساس این پارادایم، هویت ها دارای منشأ طبیعی هستند و با احساسات و عواطف سر و کار دارند. عواملی مانند ویژگی های جسمانی (رنگ پوست، قد، نوع موی سر و. . . )، نام فرد یا گروه، مذهب، تاریخ و منشأ گروهی که فرد در آن به دنیا می آید، هویت جمعی را تعیین می کند.

2- برساخت گرایی: در مقابل پارادایم منشأگرایی، پارادایم برساخت گرایی قرار دارد. این پارادایم، هویت را امری سیال و متغیر در نظر می گیرد که به طور مداوم در معرض «تغییر» و «شدن» قرار دارد. در پارادایم برساخت گرایی، هویت امری تاریخی و محتمل و همانند بسیاری از پدیده های دیگر، محصول زمان است. تاریخی بودن هویت و تغییر تعریف فرد از خویشتن، بر تغییرپذیر بودن هویت دلالت دارد (گل محمدی، 1384: 223). آنتونی گیدنز و پیتر برگر از نظریه پردازانی هستند که معتقدند در طول زندگی، هویت افراد متأثر از شرایط و محیط اجتماعی، دچار تغییر و دگرگونی می شود. براساس این پارادایم، افراد در فرایندی شناختی و به صورت غیرآگاهانه، خود را در انواعی از مقوله بندی ها قرار می دهند. سرعت و اهمیت مقوله بندی ها در هر جامعه ای نسبت به جامعه دیگر متفاوت است. مقوله بندی «خود» همواره با ساختن «دیگری» همراه است.

درباره این مسئله، گیدنز مفهوم بازتابندگی را مطرح کرده است. بازتابندگی به این معناست که انسان ها هویت خود را می سازند. گیدنز در کتاب «تجدد و تشخص »، هویت شخصی را نتیجه تداوم کنش های اجتماعی فرد نمی داند؛ بلکه از نظر او، هویت شخصی چیزی است که فرد باید به طور مداوم و روزمره آن را ایجاد و در فعالیت های بازتابی خویش از آن حمایت کند. بر این اساس، هویت نوعی خصیصه متمایز یا مجموعه ای از خصایص متمایز از پیش تعیین شده نیست؛ بلکه هویت شخصی در حقیقت همان «خود» است که شخص آن را به صورت بازتابی از زندگی نامه اش می پذیرد. گیدنز هویت را امری در حال ساخت می داند که ساخته شدن آن پایانی ندارد؛ زیرا افراد به صورت مداوم دانش و اطلاعات خویش را در راه تعریف و نظم دادن دوباره به فعالیت هایشان و چگونگی بازنمایی این هویت در جهان صرف می کنند. بنابراین، هویت حالت بازتابی دارد و ایستا نیست.

4- اشکال برساخت هویت

از نظر مانوئل کاستلز، معنای نمادین هویت برای کسانی که آن هویت را متعلق به خود می دانند و کسانی که خود را بیرون از آن هویت تصور می کنند، به این بستگی دارد که چه کسی و با چه هدفی نسبت به برسازی آن هویت اقدام می کند. کاستلز معتقد است برساخت هویت همواره در بستر روابط قدرت صورت می گیرد و بر این اساس، سه شکل و منشأ برای آن قائل است:

1- هویت مشروعیت بخش: این نوع هویت توسط نهادهای مسلط بر جامعه ایجاد می شود تا سلطه آنها را بر کنشگران اجتماعی گسترش دهد. این رویکرد با نظریه های رایج مربوط به ملی گرایی، هم خوانی دارد.

2- هویت مقاومت: این هویت از طریق کنشگرانی ایجاد می شود که توسط منطق سلطه یا نظام حاکم کنار گذاشته یا بی ارزش تلقی شده اند. بر این اساس، گروه های اجتماعی محروم و اقلیت ها، سنگرهایی را برای مقاومت و بقای هویتی بر مبنای اصول متفاوت یا متضاد خویش می سازند.

3- هویت برنامه دار: هویت برنامه دار زمانی محقق می شود که کنشگران اجتماعی با استفاده از هرگونه مواد و مصالح فرهنگی قابل دسترس، هویت جدیدی می سازند که موقعیت آنان را در جامعه، از نو تعریف کند. کنشگران از طریق برساخت هویت به صورت برنامه دار در پی تغییر شکل کل ساخت اجتماعی هستند. یکی از مصادیق این نوع هویت، اقدامات آگاهانه فمینیست ها برای به چالش کشیدن نظام اجتماعی مردسالار و ایجاد «ساخت » جدیدی برای جامعه است (کاستلز، 1384: 24).

مطالعه موردی: حماس

به دنبال انتفاضه مردمی فلسطینیان و سرکوب و تجاوز مستمر رژیم صهیونیستی، جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) که سازمانی سیاسی  نظامی است، با رویکردی اسلامگرایانه در سال 1987 میلادی در نوار غزه و به رهبری شیخ احمد یاسین تأسیس شد. حماس، شاخه فلسطینی اخوان المسلمین به شمار می رود. شاخه نظامی حماس در سال 1991 میلادی با عنوان گردان های عزالدین قسام و با هدف انجام عملیات های نظامی علیه رژیم صهیونیستی در داخل سرزمین های اشغالی تشکیل شد. با تأسیس شاخه نظامی حماس، این جنبش مخالفت خود را با انجام عملیات های برون مرزی علیه رژیم صهیونیستی اعلام کرد. برخی از مهم ترین اهداف حماس عبارتند از:

- مبارزات مسلحانه تنها راه مقابله با طرح های سازش کارانه است و این مبارزات تا نابودی کامل اسرائیل و آزادی خاک فلسطین ادامه خواهد داشت؛

 بازگشت بی قید و شرط آوارگان به خانه و کاشانه خود؛

 برخورداری فلسطینیان از حق تعیین سرنوشت؛

 تشکیل حکومت اسلامی؛

 تداوم روند انتفاضه؛

 مقابله با یهودی سازی بیت المقدس؛

 تحقق وحدت جهان عرب و اسلام؛

 توقف روند مهاجرت و اسکان یهودیان و پایان دادن به احداث شهرک های یهودی نشین؛

 آزادی زندانیان؛

 توقف حملات سرکوب گرانه اسرائیل علیه ساکنان مناطق اشغالی؛

 وحدت همه سازمان های مقاومت (ملاابراهیمی، 1382: 217).

حماس حضور پررنگی در فعالیت های سیاسی داشت. این جنبش در ژانویه سال 2006 میلادی با پیروزی در انتخابات شورای قانون گذاری فلسطین، به حزب حاکم مجلس قانون گذاری فلسطین تبدیل شد و دولت خود را به ریاست اسماعیل هنیه تشکیل داد. همچنین تا زمان آشتی فتح و حماس در سال 2014، اداره نوار غزه را در دست داشت.

حماس از همان ابتدا با مذاکرات صلحی که نتیجه آن به رسمیت شناخته شدن رژیم صهیونیستی است، به شدت مخالفت می کرد. از این رو، از نگاه گروه ها و کشورهای حامی گفتمان سازش، این جنبش مانعی جدی در مسیر تحقق صلح در نظر گرفته می شود. اختلاف مواضع حماس با گروه های سازش کار تا اندازه ای است که در سال 1993 میلادی، درگیری خونینی میان طرفداران فتح و حماس درگرفت. در ادامه، تشکیلات خودگردان فلسطین که حماس را مانعی جدی در مسیر تحقق اهداف و برنامه های خود می دید، سیاست سرکوب این جنبش را در پیش گرفت و ضمن محدود کردن فعالیت های اجتماعی و جمع آوری تسلیحات آن، به بازداشت و تبعید هواداران حماس مبادرت کرد (ملاابراهیمی، 1382: 219). از زمان امضای توافق نامه اسلو در سال 1993 میلادی، حماس به جمع گروه های ده گانه مخالف این توافق نامه پیوست و به عضویت فرماندهی مشترک انتفاضه درآمد. با پیروزی حماس در انتخابات شورای قانون گذاری فلسطین در سال 2006 میلادی و تعیین اسماعیل هنیه به عنوان نخست وزیر دولت حماس در غزه، اختلافات فتح و حماس تشدید شد؛ تا اندازه ای که نوعی حکومت دوگانه در اراضی دولت خودگردان به وجود آمد. حماس کنترل غزه را در دست گرفت و مناطق کرانه باختری رود اردن تحت کنترل فتح باقی ماند.

حماس، گروهی چندهویتی، عرب تبار، فلسطینی، سنی و اسلامگرا است که از لحاظ سازمانی، بخشی از جنبش جهانی اخوان المسلمین[6] به شمار می رود (قدومی، 1394). اعضای حماس تحت بیعت مرشد عام اخوان المسلمین قرار دارند. برای نمونه، یک هفته پس از انتخاب محمد بدیع به عنوان مرشد عام مصر، اسماعیل هنیه نخست وزیر دولت حماس به صورت تلفنی با وی بیعت کرد (احمدیان، 1390: 20). حماس جنبشی ضد صهیونیستی است که برای مقابله با تجاوزات رژیم صهیونیستی تأسیس شده و هدف نهایی آن، نابودی اسرائیل و آزادی سرزمین فلسطین است. حماس هرگونه مذاکره و اقدام سازش کارانه ای را مردود می شمارد و رژیم صهیونیستی را تحت هیچ شرایطی به رسمیت نمی شناسد.

منابع هویت چندپارچه جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس)

 

در حوادث و تحولات کشورهای عربی که از سال 2010 آغاز شد، به این دلیل که اخوان المسلمین رهبری تحولات را در برخی از کشورهای عربی مانند تونس، مصر و سوریه برعهده داشت حماس به جانبداری از آن، مواضع خاصی را نسبت به این تحولات اتخاذ کرد. در ابتدای بحران سوریه، حماس پس از مدتی سکوت و انفعال (ایرانی، 1390)، دفاتر خود را در سوریه تعطیل کرد. همچنین رهبران آن به خارج از این کشور عزیمت نمودند و خالد مشعل در قطر، موسی ابومرزوق در مصر و عماد العلمی در نوار غزه ساکن شدند. خروج رهبران حماس از سوریه، پیام های روشنی را برای طرف های درگیر داشت؛ اما مقامات حماس شرایط امنیتی را علت تعطیلی دفاتر خود در دمشق اعلام کردند (زارعی، 1390: 52  53).

جنبش حماس که تا پیش از بحران سوریه، همواره از حمایت همه جانبه نظام سوریه برخوردار بود و مراکز و دفاتر اصلی آن در دمشق قرار داشت با موضع گیری علیه نظام سوریه و حمایت از معارضین مسلح سوری، خود را در صفوف مخالفین نظام سوریه تعریف کرد. اسماعیل هنیه دو هفته پس از سفر به تهران و سخنرانی در جمع شرکت کنندگان در راهپیمایی 22 بهمن 1391 به قاهره سفر کرد و در جمع نمازگزاران جمعه در مسجد الازهر، رویگردانی خود را نسبت به نظام سوریه علنی کرد و گفت : «درود بیکران من بر همه مجاهدان بهار عربی و درود بر مردم دلیر سوریه که به دنبال آزادی، دموکراسی و اصلاحات هستند» (زارعان، 1393: 95  94).

اعلام مواضع و اظهارات بعدی مسئولین حماس باعث شد این جنبش، فاصله خود را با حامیان اصلی خود در منطقه یعنی ایران، سوریه و حزب الله بیشتر کند. موسی ابومرزوق، معاون دفتر سیاسی حماس در پاسخ به خبرنگاران مصر اعلام کرد: «اگر ایران نمی خواهد افکار عمومی اعراب را علیه خود تحریک کند، باید درباره حمایت خود از حکومت بشار اسد، رئیس جمهور سوریه بازنگری کند. . . ایران دیگر در جهان عرب جایگاه خوبی ندارد و باید به این جایگاه توجه کند تا افکار عمومی اعراب را از دست ندهد». وی در ادامه اعلام کرد که ایران از حماس خواسته که مواضع نزدیک تری نسبت به سوریه اتخاذ کند؛ اما حماس این درخواست را رد کرده و مخالفت با این خواسته، بر روابط حماس با ایران اثر گذاشته است. اظهارنظرهای بی محابای مقامات حماس به این جا ختم نشد و صلاح بردویل، عضو دفتر سیاسی این گرو در غزه اعلام کرد اگر جنگی میان ایران و اسرائیل اتفاق بیفتد، گروه اسلامی فلسطینی به درخواست تهران برای پرتاب موشک به اسرائیل عمل نخواهد کرد. سکوت خالد مشعل در برابر توهین هایی که یوسف قرضاوی در خطبه نماز جمعه و در حضور او به حزب الله و ایران نثار کرد، از تصمیم جدی آنان در انتخاب مسیری جداگانه از محور مقاومت حکایت داشت» (زارعان، 1393: 96).

حماس در کوران بحران های منطقه ای در یک دوراهی قرار گرفت؛ از یک سو خود را در چارچوب محور مقاومت ضد صهیونیستی تعریف می کرد که براساس آن، باید در تحولات سوریه از نظام این کشور حمایت می کرد. از سوی دیگر به اخوان المسلمینی گرایش داشت که در سوریه علیه نظام می جنگیدند و در مصر و ترکیه، خواهان سرنگونی نظام سوریه بودند. در این دوراهی، حماس، اخوان المسلمین و هویت مذهبی (سنی  سلفی ) و سیاسی (اخوانی) خود را انتخاب کرد (قدومی، 1394: 165). هویت های متعدد حماس به دلیل امکان اتکا به منابع هویتی و حمایتی متعدد، از یک سو نقطه قوت این سازمان هستند و از سوی دیگر، به دلیل حیرانی و سرگردانی اعضا و رهبران این سازمان در اولویت دادن به هر یک از این هویت ها نقطه ضعف آن محسوب می شود.

ژئوپلیتیک و ژئوکالچر مقاومت

جمهوری اسلامی ایران به دلیل ارائه مدل موفق از استقرار حکومت دینی، در کانون توجه همه اندیشمندان، سیاستمداران و آحاد مسلمانان آگاه در سراسر جهان قرار گرفته است. گراهام فولر در مورد نقش ویژه انقلاب اسلامی می نویسد: «ایران می تواند در میان مسلمانان جهان به عنوان مرکز اخلاقی اسلام در تحکیم موقعیت خود، موفقیت هایی کسب کند . . . مسلماً ایفای نقش مرکز اخلاقی اسلام در خدمت رفع نیازهای خود دولت ایران نیز قرار می گیرد؛ اما اگر بتواند ادعا کند که در ایجاد نوعی خصلت اسلامی در سیاست های منطقه ای، قدرت اخلاقی منحصر به فرد است، می تواند یک ایدئولوژی پرداخته یا منبع اقتداری برای سیاست خارجی خود فراهم آورد» (فولر، 1373: 34).

جنبش های اسلامی در قرن بیستم، عمدتاً در داخل مرزها محدود نماندند و اندیشه های آنها به سرعت در سطح کشورهای اسلامی توسعه یافت. اخوان المسلمین که در سال 1928 در مصر تأسیس شد، به تدریج در سایر کشورهای اسلامی رشد کرد و جنبش های اسلامگرا با عنوان اخوان المسلمین یکی پس از دیگری در کشورهای اسلامی ظهور کردند. اگرچه به دلیل خط مشی محافظه کارانه رهبران اخوان از یک سو و سرکوب این جنبش از طرف نظام های سیاسی در مقاطع مختلف از سوی دیگر، از جذابیت جنبش های اسلامگرا به تدریج کاسته شد، وقوع انقلاب اسلامی در ایران، جوانان اسلامگرا را به اتخاذ روش های انقلابی در مواجهه با نظام های سیاسی فاسد و سکولار و همچنین مقابله با رژیم صهیونیستی ترغیب کرد.

تلاش سازمان الجهاد برای سرنگونی رژیم سادات در مصر، اوج گیری جنبش اخوانی ها در سوریه در اوایل دهه هشتاد میلادی، گسترش فعالیت سازمان های شیعی مانند حزب الدعوه در عراق علیه رژیم صدام، اقدام مسلحانه اخوانی ها در عربستان و تلاش آنها برای تصرف کعبه و افزایش تحرک شیعیان در شرق این کشور، گسترش فعالیت گروه های اسلامی در کشورهای حاشیه خلیج فارس مانند کویت و بحرین، ظهور جنبش هایی مانند حزب الله، امل و حرکت توحید اسلامی در لبنان و موارد متعددد دیگر از مصادیق تأثیرپذیری جنبش های اسلامگرا از انقلاب اسلامی هستند (دکمیجان، 1366: 15 ). اقدامات واکنشی رژیم های سیاسی مستبد که حمایت جریان های لیبرال و سکولار را در داخل و کشورهای مداخله گر غربی به دنبال داشت در کنار ضعف ساختاری، رهبری ناکارآمد، اتخاذ روش ها و تاکتیک های اشتباه و نبود توان بسیج منابع و نیروهای اجتماعی توسط این جنبش ها موجب شد تا آنها در اقدامات خود ناکام شوند.

از آن جایی که یکی از مؤلفه های اساسی گفتمان انقلاب اسلامی، مقاومت در مقابل نظام سلطه و طرح های آن در منطقه است، آرمان آزادی فلسطین که در بطن این گفتمان قرار دارد، در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نهادینه شد. حمایت های مادی و معنوی جمهوری اسلامی از این آرمان و عقبه گفتمانی آن باعث شد تحقق آرمان فلسطین از طریق مقاومت همه جانبه در خارج از ایران، به وی‍ژه در میان گروه های فلسطینی طرفداران زیادی پیدا کند.

مسئله فلسطین و آرمان آزادی قدس شریف، یکی از اصلی ترین مبانی فکری و عقیدتی انقلاب اسلامی است و بُعد خارجی گفتمان انقلاب اسلامی که جهت و رویکرد دستگاه سیاست خارجی کشور را تعیین می کند تا اندازه زیادی از این آرمان تأثیر پذیرفته است. رویکرد نظام جمهوری اسلامی در حمایت از مقاومت های مردمی (انتفاضه) و جنبش های مقاومت ضد صهیونیستی فلسطینی و غیرفلسطینی در عرصه های سیاسی، اقتصادی، نظامی و رسانه ای و قطع ارتباط با رژیم صهیونیستی در تمامی ابعاد و زمینه ها، دستگاه های حاکمیتی کشور را مکلف به نفی و نابودی موجودی به نام اسرائیل و اعاده حقوق فلسطینی ها در تعیین سرنوشت و بازگشت آوارگان فلسطینی به موطن شان کرده است. این رویکرد در مبانی گفتمانی و اصول قانونی مصرح در اسناد بالادستی کشور ریشه دارد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، فصل جدیدی از مبارزات فلسطینی ها علیه رژیم صهیونیستی آغاز شد و جنبش های اسلامی ضد صهیونیستی به سرعت جایگزین جریان ها و گروی های ملی گرا و چپ گرا شدند و در خط مقدم نبرد با صهیونیست ها قرار گرفتند. جنبش حماس و جنبش جهاد اسلامی نمونه ای از گروه های مقاومت اسلامگرا هستند که در سال های پس از انقلاب، متأثر از گفتمان انقلاب اسلامی که شیوه خاص و منحصر به فردی از مبارزه علیه استعمارگری، سلطه گری و اشغال گری را توصیه و عملیاتی کرده بود، تشکیل شدند. در حالی که تا پیش از این، هیچ یک از کشورهای منطقه و گروه های فلسطینی در عرصه تقابل با صهیونیست ها توفیقات چشمگیری نداشتند، این گروه ها توانستند دستاوردهای استرات‍ژیک قابل توجهی را در مقابل رژیم صهیونیستی به دست آورند. این دستاوردها به طور عمده، مرهون شکل گیری هویتی جدید در منطقه و میان گروه های فلسطینی به نام «هویت مقاومت» بود که مبانی فکری و گفتمانی آن تحت تأثیر انقلاب اسلامی گسترده و فراگیر شده بود.

«هویت مقاومت » که آزمون موفقیت آمیزی را در عرصه دفاع از انقلاب اسلامی ایران و تمامیت ارضی کشور در مقابل تهاجم نظامی رژیم صدام پشت سر گذاشته بود، در کشورهایی مانند لبنان و فلسطین به عنوان تنها هویت برساخته ای که می تواند ملت های مسلمان را از استعمار و سلطه گری اجانب آزاد کند، پذیرفته شد. آزادی جنوب لبنان از اشغال صهیونیست ها و پیروزی در جنگ 33 روزه، دو دستاورد بزرگ حزب الله براساس اتکا به «هویت مقاومت» محسوب می شود. حفظ موجودیت، تقویت سلاح مقاومت، تغییر موازنه وحشت و. . . نیز از دستاوردهای گروه های مقاومت فلسطینی متکی به «هویت مقاومت» است. این دستاوردها در حالی محقق شدند که رژیم صهیونیستی جنگ های 22 روزه، 8 روزه و 51 روزه را علیه مقاومت فلسطین در غزه سازماندهی کرده بود.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، «هویت مقاومت» به یک هویت فراگیر تبدیل شد و بسیاری از کشورها و سازمان ها، به رغم تفاوت ماهوی با جمهوری اسلامی ایران، براساس این هویت ویژه برساخته، در کنار جمهوری اسلامی ایران قرار گرفتند. نظام سوریه یکی از این کشورها بود که با وجود ماهیت سکولار و پان عرب خود، به دلیل تقابل ژئوپلیتیکی با رژیم صهیونیستی و اشغال بخش هایی از جولان توسط صهیونیست ها، «هویت مقاومت» را به عنوان یکی از اجزای هویت ملی خود برگزید. از نظر رهبران سوریه، تنها هویتی که می تواند در این منازعه ژئوپلیتیکی آنها را پیروز کند، «هویت مقاومت» است.

مجتمع شدن کشورها و سازمان ها با ریشه ها و زمینه های فکری و فرهنگی متفاوت حول محور «هویت مقاومت» باعث ایجاد محوری با نام «محور مقاومت» در منطقه شده و هدف مشترک محور مقاومت و تلاش های هم افزای اعضای آن در تحقق این هدف، کلیه ترتیبات سیاسی، امنیتی و نظامی، منطقه غرب آسیا را تحت تأثیر قرار داده است (زارعان، 1395: 25 ).

«هویت مقاومت» به دلیل ویژگی جامعیت و فراگیری توانسته است غیرمسلمان ها و سازمان های غیراسلامی را زیر چتر خود جای دهد. در جریان سیاسی مقاومت لبنان که به جریان «8 مارس» معروف است، گروه های مسیحی نیز عضویت دارند و از حزب الله و سلاح مقاومت حمایت می کنند. حماس و جهاد اسلامی نیز دو سازمان اسلامگرای سنی هستند که در راستای آرمان مقاومت مجاهدت می کنند و مورد حمایت جمهوری اسلامی ایران و سایر کشورهای عضو محور مقاومت قرار دارند. براساس این تعریف موسع از محور مقاومت، حتی کشورها و گروه های سکولار و سوسیالیست را که به دنبال مقابله با استکبار، نظام سلطه و رژیم صهیونیستی هستند، باید عضو محور مقاومت تلقی کرد. در تعریف موسع از محور مقاومت، منابع هویت بخش ملی، قومی، مذهبی، سازمانی و ایدئولوژیک تعیین کننده نخواهند بود و «هویت مقاومت »، مبنا، ملاک و معیار کنش کشورها و سازمان های عضو محور مقاومت خواهد بود (زارعی، 1395: 3 - 2).

امام خامنه ای در تبیین سیاست جمهوری اسلامی در حمایت از کشورها و جریان های سیاسی اعلام کردند که عوامل قومی و مذهبی هیچ تأثیری در این رابطه ندارد و ملاک اصلی، حمایت و دفاع از مظلوم است. «ما در حمایت از مظلوم، نگاه به مذهب طرف مقابل نمی کنیم و نکردیم؛ خط امام بزرگوار این بود. امام همان رفتاری را که با مقاومت شیعه در لبنان داشت، همان رفتار را با مقاومت سنی در فلسطین [هم] داشت؛ بدون هیچ تفاوتی. ما همان حمایتی را که از برادران مان در لبنان کردیم، از برادران مان در غزه [هم] کردیم؛ بدون هیچ تفاوتی. آنها سنی بودند، اینها شیعه اند. مسئله برای ما، دفاع از هویت اسلامی است، حمایت از مظلوم است، مسئله فلسطین است. امروز در رأس مسائل منطقه مسلمان ها، مسئله فلسطین است و این برای ما مسئله اصلی است. در دشمنی های ما هم فرق نمی کند؛ امام بزرگوار مبارزه کرد با محمدرضای پهلوی که شیعه بود به حسب ظاهر؛ همان طور مبارزه کرد با صدام حسین که سنی بود به حسب ظاهر. البته نه او شیعه بود نه این سنی؛ هردوی شان از اسلام بیگانه بودند؛ اما ظاهر این سنی بود، ظاهر او شیعه بود. امام با هردوی اینها یک جور مبارزه کرد. مسئله، مسئله سنی و شیعه و مذهب و مانند اینها نیست. مسئله، مسئله اصول اسلام است، کونوا لِلظّالِمِ خَصمًا وَ لِلمَظلُومِ عَونًا. این دستور اسلام است. این راه ما است، این خط ما است» (امام خامنه ای، 26/5/1394).

امام خامنه ای در مبارزه با رژیم صهیونیستی، استراتژی مشخصی را تبیین کردند. ایشان با ارائه یک تعریف وسیع از مقاومت اعلام کردند که جمهوری اسلامی ایران از هر کشور یا سازمانی که علیه رژیم صهیونیستی مبارزه کند، حمایت می کند: «بعد از این هم هر جا، هر ملتی، هر گروهی با رژیم صهیونیستی مبارزه کند، مقابله کند، ما پشت سرش هستیم و کمکش می کنیم و هیچ ابایی هم از گفتن این حرف نداریم» (امام خامنه ای، 14 /11 /1390 ).

قرار گرفتن مجموعه ای از بازیگران دولتی و غیر دولتی در یک جبهه واحد با محوریت «هویت مقاومت»، به شکل گیری یک کیان ژئوپلیتیکی و ژئوکالچری ویژه تبدیل شده است. ژئوپلیتیک مقاومت با محوریت مقابله با رژیم صهیونیستی تا نابودی کامل آن و ژئوکالچر مقاومت نیز با اتکا به فرهنگ مقاومت، مرزهای سیاسی مبتنی بر دولت  ملت را درنوردیده و این کیان امنیتی و فرهنگی جدید، نظم هژمونیکی جدیدی را بر منطقه غرب آسیا مبتنی بر منافع کشورهای اسلامی حاکم کرده است.

شکل گیری ژئوپلیتیک و ژئوکالچر مقاومت در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، هراس بازیگران رقیب و متخاصم جمهوری اسلامی ایران در منطقه را برانگیخت. اصطلاح «هلال شیعی» برای اولین بار توسط پادشاه اردن با هدف توصیف ژئوپلیتیک و ژئوکالچر مقاومت به کار برده شد. این اصطلاح حاکی از نگرانی کشورهای هم پیمان غرب در منطقه از گسترش روزافزون قدرت محور مقاومت در حوزه ژئوپلیتیکی غرب آسیا و حوزه ژئوکالچری جهان اسلام است. نگرانی عمومی غرب و کشورهای سنی منطقه نسبت به قدرت یابی محور مقاومت تا اندازه ای است که هنری کیسینجر، سیاستمدار امریکایی می گوید: «اکنون کمربندی شیعی از تهران تا بغداد و از بغداد تا بیروت به وجود آمده است. این مسئله به ایران فرصت بازسازی و احیای امپراتوری سابق خود را با برچسب شیعه در خاورمیانه ای که در حال شکل گیری مجدد است، می دهد» (Kissinger, 2014).

بر این اساس، عده ای معتقدند که طی سال های اخیر، دو هلال سلفی و اخوانی در واکنش به هلال شیعی به صورت آگاهانه و هدفمند شکل گرفته است. اسلامگرایان تندرو و افراطی سنی در قالب سلفی ها و تکفیری ها و در قالب مجموعه های منسجمی مانند القاعده، هلال سنی را با محوریت عربستان سعودی در برابر هلال شیعی با محوریت ایران تشکیل داده اند (خبرآنلاین، 1392). هلال اخوانی نیز به تکاپوی اخوان المسلمین در کشورهایی مانند تونس، لیبی، مصر، ترکیه و سوریه برای حفظ یا دستیابی به قدرت و تشکیل ائتلاف اخوانی در سطح منطقه اشاره می کند. از این منظر، هلال سلفی نه تنها هلال شیعی بلکه هلال اخوانی را نیز به عنوان یکی از دو رقیب ایدئولوژیک خود برنمی تابد و مواضع و اقدامات عربستان سعودی به عنوان اصلی ترین و مهم ترین مروج و حامی گفتمان سلفی در جهان اسلام در برابر تحولات منطقه مؤید این امر است (شهیدی، 1392).

توصیف حوزه های ژئوپلیتیکی و ژئوکالچری مقاومت با نام «هلال شیعی»، دادن آدرس غلط به اهل سنت با هدف افزایش تنش های فرقه ای است و بازیگران متخاصم با برجسته سازی غیریت اهل سنت، به دنبال تغییر میدان و قواعد بازی هستند. محور مقاومت هدف اصلی خود را مقابله با رژیم صهیونیستی اعلام کرده است و بر این اساس، اگر از طریق تحمیل جنگ های ایذایی و فرسایشی به محور مقاومت، هدف مبارزه جابه جا شود، صهیونیست ها از تیررس رزمندگان مقاومت دور خواهند شد. به همین دلیل، اجرای راهبرد ایجاد «جنگ های هویتی » از سوی آمریکا، رژیم صهیونیستی و بازیگران متخاصم منطقه ای به صورت جدی دنبال شده است. در این راستا باید دستاورد دیگر این راهبرد، ایجاد تردید و در نهایت، شکاف در محور مقاومت براساس گرایش های کاذب هویتی و اولویت بندی غلط ترجیحات هویتی واگرایی نسبی حماس از محور مقاومت نیز تحلیل شود.

به این ترتیب، گفتمان های رقیب با جعل واژه «هلال شیعی» به تقابل با «هویت مقاومت » پرداختند. جبهه مقاومت از این زمان به بعد، هم از سوی بازیگران فرادست بین المللی در معرض تهدید قرار گرفت و هم گفتمان های رقیب در عرصه های مختلف هجمه همه جانبه خود را علیه آن آغاز کردند. بر این اساس، جنگ فرقه ای که مبنا و اساس «پادگفتمان مقاومت » به شمار می آید با حمایت نیروهای سیاسی، کشورهای منطقه و کشورهای غربی و از طریق گروه های تکفیری، در تقابل با آن چه «هلال شیعی» نامیده می شود، درگرفته است. یکی از حوزه های اصلی ستیزه های هویتی، قومی و مذهبی را می توان در سوریه مشاهده کرد و سوریه را هم باید کانون رویارویی گفتمان و پادگفتمان مقاومت براساس رهیافت های مختلف ژئوپلیتیکی و ژئوکالچری دانست (متقی، 1392: 67 و 68).

نتیجه گیری

در طول دوران استعمار در اشکال سنتی و نوین آن، ملت هایی که مصمم به دستیابی به استقلال سیاسی و اقتصادی هستند، نبرد با امپریالیسم را در اشکال گوناگونش به صورت جدی دنبال می کنند و روزبه روز بر شدت و دامنه این تقابل افزوده می شود (استاوریانوس، 1392: 20). از این رو می توان ادعا کرد که روند مقاومت برخی از ملت ها و دولت ها در برابر ه‍ژمونی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب از زمان پیدایش دوران استعمار آغاز شده است؛ اما در سال های پس از جنگ سرد، گفتمان مقاومت که بر هویت یابی نیروهای اجتماعی در مناطق پیرامونی مبتنی است، به تدریج گسترش یافت و قدرتمند شد. یکی از گفتمان های مقاومت که با ظهور خود در اواخر قرن بیستم، جهان را با شگفتی روبه رو کرد و غرب را به رویارویی فراخواند، گفتمان انقلاب اسلامی است. گفتمان مقاومت که همزاد انقلاب اسلامی در ایران است، با تکیه بر مبانی اسلامی و نفی سلطه گری و سلطه پذیری، انرژی فراوانی را در راستای مقابله با مبانی ایدئولوژی های غیر الهی و هویت بخشی به جوامع اسلامی تولید کرد و منشأ تحولات عظیمی در سطح منطقه شد. گفتمان مقاومت به برساخت هویت جدیدی به نام «هویت مقاومت» منجر شده؛ هویتی که طیف وسیعی از افراد، جریان ها، گروه ها و کشورها را حول یک هویت مشترک جمع و منظومه ژئوپلیتیکی و ژئوکالچری جدیدی را ایجاد کرده است. بازیگران دولتی، شبه دولتی و غیردولتی عضو این کیان ژئوپلیتیکی و ژئوکالچری جدید، دارای هویت های قومی، مذهبی، دینی، سیاسی، ایدئولوژیکی و ملی متفاوتی هستند؛ اما این تفاوت ها به واگرایی این بازیگران از یکدیگر منجر نشده و محور مقاومت براساس «هویت مقاومت» دستاوردهای بزرگی را کسب کرده است.

به موازات چنین روندی، غرب با تولید پادگفتمان های مقاومت و از طریق نیروهای گریز از مرکزی مانند داعش، تلاش کرد امواج مقاومت و هویت یابی منطبق بر گفتمان انقلاب اسلامی را در منطقه کنترل و محدود کند (متقی، 1392: 78). پادگفتمان های مقاومت به دنبال ایجاد «دگر »های مصنوعی جدید براساس مفاهیمی مانند «ملیت»، «قومیت»، «مذهب» و. . . است و در حالی که براساس گفتمان مقاومت، هویت «مقاومت» بر پایه غیریتِ «سازش ‎گری»، «سلطه جویی» و «سلطه پذیری» تشخص می یابد، هویت در پادگفتمان های مقاومت، باید در اثر تعریف «خود» بر مبنای «دگر»های فرعی مانند مذهب، قومیت و ملیت شکل بگیرد. منابع هویت بخشی مانند مذهب، قومیت و ملیت قابل احترام و در بسیاری از موارد دارای ارزش حیاتی هستند؛ اما در برخی موارد به منشأ مناقشات خشونت بار تبدیل می شوند و افراد، گروه های اجتماعی یا ملت ها را از ارزش های اساسی مانند نوع دوستی دور می کنند. در مقابل، منابع هویت بخشی که در یک گستره بزرگ جغرافیایی عمومیت دارند، جوامع را به رغم وجود تفاوت های موجود در ساحت های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به هم نزدیک و نوعی هویت مشترک را میان جوامع مختلف ایجاد می کنند.

در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، «هویت مقاومت» بر مبنای نفی سلطه پذیری، دفاع مشروع در مقابل تجاوز و تلاش برای دستیابی به حقوق اساسی مانند حق تعیین سرنوشت با قرائتی جدید برساخته شد و بسیاری از ملت ها، سازمان ها و نهضت های آزادی بخش، این هویت را به عنوان یکی از وجوه هویتی خویش برگزیدند. اگر مقاومت در مقابل تجاوز و اشغال گری پیش از این نیز وجود داشت، هرگز به یک منبع هویت ساز تبدیل نمی شد و فقط به اندازه یک ابزار برای پیشبرد مقطعی امور به آن نگاه می شد. به همین دلیل، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، اغلب کوشش های مقاومت گونه در تاریخ مبارزات فلسطینی ها به دستاوردهای قابل توجهی منجر نمی شد.

دستاوردهای اعجازگونه مقاومت در سال های اخیر باعث شد بازیگران متخاصم با جعل حقیقت ژئوپلیتیک و ژئوکالچر مقاومت، ایجاد پادگفتمان های مقاومت و معکوس کردن خیزش های مردمی، سایر هویت ها را به ضرر هویت مقاومت برجسته و تقویت کنند. از این رو، هویت های برآمده از مذهب، قومیت، ملیت و ایدئولوژی های حزبی و سازمانی در مقابل «هویت مقاومت» قد علم کردند و آن را کنار زدند. این روند شرایطی را رقم زد که مسئله فلسطین به عنوان اصلی ترین مسئله جهان اسلام به حاشیه رانده شد. بسیاری از کارشناسان معتقدند که منافع رژیم صهیونیستی از طریق این جدال های بیهوده هویتی تأمین می شود.

در شرایط کنونی و در صورتی که جوامع اسلامی همچنان درگیر منازعات و مناقشات هویتی باقی بمانند، چشم انداز امیدوارکننده ای را برای آرمان فلسطین نمی توان تصور کرد. رژیم های مرتجع منطقه با حمایت آمریکا و رژیم صهیونیستی با برافروختن آتش درگیری های قومی و فرقه ای، انقلاب های عربی را که اساس حکومت های نامشروع و دیکتاتورمآبانه آنها را تهدید می کرد، خنثی کردند و آن را علیه کشورهای عضو محور مقاومت به کار گرفتند. در این میان، با به حاشیه رفتن مسئله فلسطین، منافع سیاسی و امنیتی صهیونیست ها تأمین شده است.

فهرست منابع

 استاوریانوس، لفتن استاوروس (1392) شکاف جهانی، سیر شکل گیری جهان سوم، ترجمه رضا فاضل، تهران: ثالث.

 احمدیان، حسن، «اخوان المسلمین مصر و حماس؛ به سوی حداقل گرایی»؟، فصلنامه مطالعات فلسطین، ش 8، 1390.

 اصفهانی، کسرا، «خداحافظی راشد الغنوشی از اسلام سیاسی»، روزنامه دنیای اقتصاد، ش 3772، 4 خرداد 1395 قابل دسترسی در: http: //donya -e-eqtesad. com/news/105363

 امام خامنه ای، بیانات در دیدار مجمع جهانی اهل بیت (ع) و اتحادیه رادیو و تلویزیون های اسلامی، 26 مرداد 1394، قابل دسترسی در: http: //farsi. khamenei. ir/newspart -index ?tid =1298

 امام خامنه ای، بیانات در نماز جمعه تهران، 14 بهمن 1390، قابل دسترسی در:

http: //farsi. khamenei. ir/speech-content?id=18923

 ایرانی، محمد، بحران سوریه و سردرگمی دوستان، 1390، قابل دسترسی در:

http: //www. irdiplomacy. ir/fa/page/12528

 برتون، رولان (1380)، قوم شناسی سیاسی، ترجمه ناصر فکوهی، تهران: نی.

 جوادی ارجمند، محمدجعفر و سیدمحسن توکلیان و ناهید قمریان نصرآبادی، «بررسی نقش هویت قومی بر امنیت پایدار: مطالعه موردی منطقه کردستان ایران (قومیت کرد)»، فصلنامه تحقیقات سیاسی و بین المللی، ش 21، زمستان 1393.

 خبرآنلاین، هلال سلفی در حال تشکیل شدن در مقابل هلال شیعی است، 1392، قابل دسترسی در:

http: //www. khabaronline. ir/(X(1)S(ip14m3xd2sehsdi0d3mx2imz))/detail/342398

 دان، رابرت جی (1385 )، نقد اجتماعی پست مدرنیته، بحران هویت، ترجمه صالح نجفی، تهران: شیرازه.

 دغاغله، عقیل، « نسبت سنجی هویت های اجتماعی و الگوهای هویت یابی در جهان امروز»، راهبرد، ش 45، پاییز 1386-

 دکمیجان، هرایر (1366)، جنبش های اسلامی در جهان عرب، ترجمه حمید احمدی، تهران: انتشارات کیهان.

 زارعان، احمد، «آسیب شناسی رابطه حماس با محور مقاومت پس از تحولات حوزه عربی »، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، ش 57، بهار 1393.

 زارعان، احمد، «مقاومت در کوره بحران ها عیار خود را بالا برد»، عیار مقاومت (ویژه نامه روزنامه جوان)، 9 دی 1395.

 زارعی، محمد، «حماس در سال 1390 »، فصلنامه مطالعات فلسطین، ویژه نامه فلسطین، 1390.

 زارعی، سعدالله، «رنگ مقاومت سیاسی است نه مذهبی و قومی»، عیار مقاومت (ویژه نامه روزنامه جوان)، 9 دی 1395.

 شهیدی، فرزان، عوامل تنش ها در مصر و دورنمای اخوان المسلمین، 1392، قابل دسترسی در:

http: //www. basirat. ir/Content/262852

 فاست، لوئیس (1386)، روابط بین المللی خاورمیانه، ترجمه احمد سلطانی نژاد، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.

 قدومی، خالد، «حماس و جمهوری اسلامی ایران، انتظارات متقابل»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، ش 64، زمستان 1394.

 قهرما ن پور بناب، رحمان، «بحران هویت صهیونیستی و گذر به هویت پسا صهیونیستی»، پژوهش نامه سیاست خارجی، ش 10، فروردین 1387.

 کاستلز، مانوئل (1384 )، عصر اطلاعات؛ قدرت هویت، ترجمه حسن چاوشیان، چاپ چهارم، ج 2، تهران: طرح نو.

 گل محمدی، احمد (1381)، جهانی شدن، فرهنگ و هویت، تهران: نی.

 متقی، ابراهیم، «گفتمان و پادگفتمان های مقاومت در سیاست بین الملل »، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، سال چهاردهم، ش 4، پیاپی 56، زمستان 1392.

 ملا ابراهیمی، عزت (1382)، فرهنگ معاصر فلسطین، شخصیت ها و جنبش ها، تهران: مؤسسه مطالعات اندیشه سازان نور.

-Hall,Stuart and Paul Dugay (1991 ),The Local and The Global ,Globalization and Ethnicity, London, Macrnillan.

- Kissinger, Henry (2014) Iran, A Bigger Problem Than ISIS, Retrieved from: www. huffingtonpost. com/. . . / henry-kissinger-iran-isis_n_ 5777706- html.

پی نوشت

[1] Identity

[2] Difference

[3] Otherness

[4] Otherness

[5] Others

[6] حسن البنا، بنیان گذار جنبش اخوان المسلمین، اهداف فراگیر جنبش را این گونه معرفی می کند: «اخوان المسلمین، دعوتی سلفی است؛ زیرا دعوت به بازگرداندن اسلام به معنای پاک آن در کتاب خدا و سنت پیامبر اوست. به علاوه، راه و روشی سنی، حقیقتی صوفی، هیئتی سیاسی، جماعتی مرتاض، انجمنی علمی  فرهنگی، شرکتی تجاری و اندیشه ای اجتماعی است».

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان