قسمت نوزدهم و پایانی «هیولا» the monster هم پخش شد تا سرنوشت هوشنگ و شرافتش مشخص شود. این قسمت، در ادامه چند قسمت قبلی، ماجرای استاد مدبر و رودررویی هوشنگ و کامروا را پیگیری کرد. بعد از فراری دادن استاد مدبر از دست کامروا و افرادش، هوشنگ، مهیار و داوود راهی شمال میشوند. در همینجا، بیننده احساس میکند شکافی در روایت ایجادشده است.
مهیار و داوود، دو کاراکتری بودند که پتانسیل بالایی برای ایجاد لحنی کمدی در روایت داشتند. اما هردو تا نزدیکیهای پایان، بیش از دو کاراکتر فرعی نبودند. اما ناگهان و بدون هیچ دلیل منطقی، هوشنگ با این دو همراه میشود. این همنشینی، با سیر روایی و منطقی همخوانی ندارد و به نظر میرسد که «هیولا» سعی دارد تا در قسمتهای آخر از همه کاراکترهایش استفاده کند.
از سوی دیگر، قسمت نوزدهم «هیولا» لحنی متفاوت با بقیه قسمتهای این مجموعه داشت. «هیولا» در تمام روایت به انتقادات تند سیاسی و اجتماعی میپرداخت، اما این لحن طنز کار بود که اولویت داشت.
قسمت نوزدهم، باوجود تلاش مدیری برای میدان دادن به کاراکترهای مهیار و داوود، تلخی سرراستی دارد. تلخی که از رویارویی هوشنگ با حقیقت کارهایش ناشی میشود.
هوشنگ که در قسمتهای قبل نشان داده بود که دیگر مرد شریف گذشته نیست، این بار نتیجه رذالت خود را از نزدیک میبیند. هوشنگ دیگر مجبور است بپذیرد که در آستانه تبدیلشدن به یک هیولا بوده است. هیولایی که ماشین گرانقیمت و ویلای شمال داشت، اما حق همکاران زحمتکشش را زیر پا له میکرد، از خانوادهاش دور میشد و به موجودی پولپرست تبدیل میشد. موجودی که شاید در نابودی استاد مدبر نقشی نداشت، اما در نابودی هزاران انسان دیگر میتوانست نقشی به عهده بگیرد.
مدیری، آخرین قسمت مجموعهاش را هم به انتقاد میپردازد. این بار او سراغ آقازادهها میرود و هوشمند را تبدیل به نمادی میکند از خودخواهی و او چگونه و به چه راحتی از نردبانی که خودش نساخته بالا میرود. هوشمند که در تمام روایت، پسرکی ابله بود، بهراحتی پدرش را جا میگذارد و راهی که او یادش داده را در پیش میگیرد.
یکی از مهمترین سکانسهای قسمت نوزدهم «هیولا» همجایی است که هوشمند پدرش را میگذارد و میرود. کامروا که چند لحظه پیش در حال تهدید هوشنگ بود، حالا فقط میتواند سرش را پایین بیندازد و از او دور شود.
البته سکانسی که در انتها هوشمند را در قالب یک پدرخوانده جدید نشان میدهد، ارزش این سکانس را کم میکند. چراکه این سکانس آن تلخی را ندارد و انتقاد مدیری از خشونت هوشمند و اقداماتش در کنار نمایش بلاهت او، متناقض است. تأکید او بر گریختن کامروا هم دلیل دراماتیکی ندارد و بدون آن شاید انتقاداتی که در تمام سریال انجامشده بود، برندهتر به نظر میرسید. چراکه کامروا، فقط یکی از هزاران نفری است که چنین قدرتی دارد و تعیین مشخص سرنوشت او برای بیننده اهمیت چندانی ندارد. مخصوصاً که مدیری قبلاً در «هیولا» بارها نشان داده که افرادی چون کامروا بههیچوجه حلقه پایانی یک زنجیر نیستند.
سکانس پایانی اما هنرنمایی مدیری است. او به قامت سینمایی بازمیگردد و نشان میدهد که فقط یک سریال ساز نیست.
«هیولا» بعدازآنکه نشان میدهد هوشنگ همچنان هیولایی درونش دارد که میتواند بیدار شود و کنترل او را در دست بگیرد، او را در پارک تعقیب میکند. زاویه دید، در ابتدا توجه بیننده را جلب نمیکند. اما وقتی صدای گلوله در پارک شنیده میشود، انگار ناظری که تمام قصه را از دید او دیده بودیم به زمین میافتد. با این سکانس مدیری مخاطبش را هدف میگیرد. مخاطبی که با هوشنگ این مسیر را طی کرده است، با او خندیده و به حال شرافتش دل سوزانده، حالا در تیررس قرار دارد. این اوست که بیآنکه بداند درگیر این بازی شده است و مدیری با این شلیک ناگهانی، به شرافت بینندهاش تلنگر میزند.
درنهایت به نظر میرسید در قسمت آخر «هیولا» تعجیلی برای جمعکردن روایت وجود داشته است. تغییر ناگهانی شهره و هوشنگ، بیشازاندازه شبیه پایانهای عبرتآمیز سریالهای تلویزیونی است. گرچه خود مدیری و مجموعه «هیولا» هم با این پایانبندی شوخی میکنند. بهعلاوه،عنصر غافلگیری در قسمت پایانی بهاندازه کافی بیننده را تحت تأثیر قرار نمیدهد. نه حامد که ناگهان به مرد شرافتمند خانواده تبدیل میشود، نه حضور استاد مدبر در حراج آثارش، هیچکدام بیننده را به حیرت وانمیدارد و برایش چندان جذاب به نظر نمیرسد.
با همه اینها، مدیری قصه «هیولا» را بیش از آنکه لازم باشد کش نمیدهد و آنقدر موفقیت «هیولا» را مزه مزه نمیکند که شورش را دربیاورد. مدیری همهچیزی را که میخواست بگوید را در نوزده قسمت مطرح کرد و بهجای آنکه با شوخیهای بیدلیل به تکرار بیفتد، قصهاش را پایان بخشید. «هیولا» در حالی به اتمام رسید که هنوز برای بیننده جذاب بود و درگیریاش با قصه قطع نشده بود. ازاینجهت، پایان «هیولا» در اینجا، حداقل خاطرهای خوش در ذهن بیننده بهجای میگذارد. درهرحال، پایانبندی «هیولا» بهگونهای بود که ساخت فصل دوم آن خیلی دور از تصور نیست. مدیری که این روزها درگیر برگزاری کنسرت و ساخت مجموعهای جدید در فرمت «دورهمی» برای شبکه نمایش خانگی است، شاید دوباره به سراغ «هیولا» بازگردد و از پتانسیلهای این قصه استفاده کند.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
368