ماهان شبکه ایرانیان

راهبردهای تربیت اخلاقی در تبلیغات دینی

نویسنده: حجه الاسلام و المسلمین محمد قطبی (۱)

نویسنده: حجه الاسلام و المسلمین محمد قطبی (1)

مقدمه

انسان در طول زندگی وحیات خویش، بیش از آن که از سیستم ها و نظام های آموزش رسمی تأثیر بپذیرد، ازآموزش غیر رسمی بهره می گیرد. محیط پیرامونی انسان دارای مؤلفه های فراوانی است که می تواند موجب شکل دهی هویت دینی و تربیت اخلاقی انسان گردد؛ خانواده، گروه همسالان، رسانه، جامعه، نهادهای مدنی، حکومت و. . از جمله فضاها و فرصت هایی است که آموزش غیر رسمی درآن شکل می گیردو ارزش های اخلاقی مورد توافق خود را به انسان منتقل می سازد. واین به مراتب از سیستم های رسمی، اثر بخش ترو ماندگارتر است. مبلغ دینی به عنوان برترین عنصر نظام تبلیغات دینی، ازنوع آموزش غیررسمی تبعیت می کندودر فرآیند تبلیغ دین، تلاش می کند ارزش های اخلاقی اسلام را در جامعه، هنجارسازی کرده وتوسعه بخشد.

براین اساس، در این مقاله پس از اشاره به برخی تفاوت های آموزش رسمی و غیررسمی، راهبردهای تربیت اخلاقی را در قالب آموزش غیررسمی که روش مورد عمل در تبلیغات دینی می باشد. بررسی خواهیم کرد.

آموزش رسمی

مراحل یاددهی – یادگیری در این سیستم، در نظامی از پیش تعیین شده و با اصول و روش هایی معین دنبال می شود؛ می توان مهم ترین مؤلفه های آموزش رسمی را این گونه نام برد:

یکسان سازی هدف:

در نظام آموزش رسمی رایج، اهداف تعیین شده برای یادگیرندگان یکسان ودریک حد مشخص قراردارد؛ بدین شکل که نظام آموزش رسمی تلاش می کند همه را به یک نقطۀواحد برساند و پایین ترازآن را ناکامی در یادگیری می داند.

یکسان سازی روش:

در این نظام، روش های آموزشی به صورت یکسان به کارگرفته می شود. البته باید توجه داشت که روش های آموزشی متعددند، ولی هر مرکز آموزشی به ناچار بایکی یا تعداد محدودی از این روش ها، فعالیت آموزشی و مراحل یاددهی- یادگیری را دنبال می کند. از این رو، مخاطبین آن مرکز با یکسانی روش در تربیت روبه رویند؛ در چنین نظامی سعی می شود همه با هم به پیش ببرند.

یکسان سازی سرعت:

در نظام آموزش رسمی، علاوه براین که همه با هم به سمت یک هدف حرکت می کنند، سعی می شود سرعت حرکت همه نیز یکسان باشد وغالبا تقویم آموزشی از پیش تعیین شده است و یاد گیرنده ناچار است مراحل وفواصل زمانی پیش بینی شده درتقویم آموزشی را مطابق آن پشت سر بگذارد.

یکسانی قالب وابزار:

نظام آموزش رسمی از قاعده ای تبعیت می کند که ناچار است در انتخاب قالب و ابزارهای خود نیز یکسان عمل کند؛ چرا که نمی توان برای گروهی که با هم وبا روشی واحد ودرمدت زمان مساوی و هماهنگ به سوی هدفی واحد حرکت می کنند، قالب ها و ابزارهای متعددی به کاربست؛ به ویژه زمانی که عملیات یاددهی و یادگیری در شرایط(مکان و امکانات) مساوی صورت می گیرد. (3)

آموزش غیر رسمی

در آموزش غیر رسمی می توان تمام این چهار وجه یکسان را به هم ریخت و در فضایی باز و آزاد و بدون تحمیل یکسانی درهدف، روش، قالب، ابزار، سرعت و… مخاطب را در محیط قرار داد که با توان درونی خود، به سمت مطلوب حرکت نماید. می توان عنوان«آموزش و پرورش »را برای نظامی برگزید که به صورت رسمی، تلاش می کند به وسیلۀسیستم رسمی آموزش ویاددهی، تربیت اخلاقی انسان ها را دنبال نماید.

در مقابل آن، نظام غیر رسمی قرارداردکه تلاش می کندبا اتکا به توان وانگیزۀمخاطبین، به پرورش نسل آتی بپردازد واو را تربیت نماید. ما در این مقاله، از این روش با عنوان«نظام تبلیغات دینی» یاد می کنیم.

نظام تبلیغات دینی

نظام تبلیغات دینی، نظامی است که می کوشد بدون محصورساختن انسان درروش یا قالب از پیش تنظیم شده ای، مخاطب را توسط مبلغین دینی با توجه دادن به گوهر وجودی خویش و بهره گیری از خرد وتوان درونی، به سمت تربیت اخلاقی وتعالی انسانی حرکت دهد.

این نظام ازیک استراتژی باز وآزاد تبعیت می کندودرآن، مبلغ می بایست اقدامات تبلیغی خود را مبتنی بریک سری خط مشی های مشخص و معینی بنا نهد. در اصطلاح، به این خط مشی واهداف فراگیر و نهفته در لابه لای برنامه ها و فعالیت ها «راهبرد» گفته می شود. راهبرد، در ظاهر مشهود نیست، لیکن می بایست در باطن، فعالیت ها مبتنی برآن ودرراستای آن باشد. مبلغین و مربیان تربیتی به منظور توسعۀارزش های اخلاقی ودینی درجامعه، این راهبردها را فرا روی خویش قرار داده وبا توجه به آن ها اقدام می نمایند. این راهبردها که ازقرآن کریم استخراج گردیده است عبارتنداز:

1-راهبرد تعظیم؛ 2. راهبردتکریم؛ 3. راهبرد تبیین؛ 4. راهبرد تبشیر و تحذیر.

تعظیم ( مرحلۀایجاد معرفت و اختیار انسان از حقایق هستی )(4).

برنامۀتربیتی، نخست، باید در بردارندۀپیام تعظیم باشد؛ باور به عظمت خداوند بلند مرتبه، شریعت و شعایر اسلامی، نبوت، قرآن و… تا زمانی که فرد به عظمت خداوند بلند مرتبه و شریعت اسلامی باورنداشته باشدو این امور برایش مقدس جلوه نکند، هرگز به دستورات و ارزش های اخلاقی این شریعت تن نخواهد داد واگر چه در ظاهر نیز به آنها عمل می کند، ولی در عمق جان اوریشه ندوانده وبا رضایت خاطرنخواهد پذیرفت.

شهید مطهری(ره) این موضوع را تحت عنوان راز دعوت آورده و این چنین فرموده است:

«اولین دغدغۀمسؤولیت که پیامبران به وجود می آورند، دغدغۀمسؤولیت در برابر کل آفرینش و هستی است. دغدغۀمسؤولیت اجتماعی جزئی از دغدغۀمسؤولیت دربرابر هستی و آفرینش است. (…) سوره های مکیه که درسیزده سال اول بعثت رسول اکرم(ص) نازل شده است، کمتر مطلبی جز تذکر مبدا ومعاد در آنها هست. » (5)

عظمت حضرت حق و دین و شریعت او را می توان از راه های مختلفی به انسان منتقل ساخت. بعضی از این شیوه ها و راه ها عبارتند از:

الف-توجه به عظمت هستی:

-تذکر و توجه به نظام آفرینش (اولم ینظروا فی ملکوت السماوات والارض)(6).

-تبیین ربوبیت حضرت رب العالیمن: (رب السماوات و الارض وما بینهما)(7).

-توجه به عالم آفاق و انفس: ( سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم )(8)

ب-توجه به بزرگواری خالق هستی:

-تبیین مهربانی و بزرگی خداوند متعال: (سلام قولا من رب رحیم)(9).

-تذکر و توجه انسان به نعمت های خالق هستی: (وان تعدوا نعمه الله لا تحصوها)(10).

-و…. که در قرآن کریم در مواضع مختلفی از این شیوه ها استفاده شده است.

همان گونه که اشاره شده، توجه به عظمت و حقیقت پنهان هستی، انسان را برای دریافت شناخت نسبت به حقیقت و واقع، آماده تر خواهد ساخت. انسان پیش از آن که به واسطۀاستدلال های فلسفی وکلامی، خدا را درک کند، می تواند از درون خویش، وجود این حقیقت بی انتها را دریابد، واز این رو، بیشتر استدلال های قرآن کریم و اهل بیت (ع) معطوف به تذکرها و استدلال های فکری و حسی است. در برنامه های تربیتی می توان زوایای پنهان این حقیقت را که در اطراف زندگی بشرودرجای هستی، وجود دارد. به انسان ها نمایاند و ایشان را از راز و رمز هستی با خبر ساخت. این توجه و تذکر نسبت به هستی در عمیق ترین حالت خود، انسان را متوجه استدلال های عقلی و منطقی دربارۀاثبات وجود و حقانیت خداوند متعال خواهد ساخت.

تفکر و تدبر درآفاق (طبیعت) وانفس (وجود انسان) در شکل گیری بینش توحیدی بسیار مؤثر است وفراوان مورد تأکید قرآن قرار گرفته و به آن دعوت شده است. این نوع تفکر و تدبر نوعی راه کسب شناخت و معرفت است که در آن بدون دخالت دیگری، « دریافت: » صورت می پذیرد ورمز آن نیز در این است که با تفکر و تدبر در آفاق وانفس، انسان دچار حیرت وسردرگمی در مقابل عظمت هستی وخالق آن می شود و چون فطرت انسان خداجوی است، (11) هرگاه مدار تفکر اودر خلقت بسته شود، گواین که پنجره ای به سمت روشنایی گشوده شده، حس مطلق گرایی انسان را تحریک کرده، اورا به سوی حقیقتی حقیقی می کشاندوبا خود می برد.

پیچیده کردن مباحث در حوزۀشناخت خداوند، هیچ کاری از پیش نخواهد بردو بایستی ساده وروان وبا اشاره به زوایای دقیق و پنهان هستی، انسان را نسبت به عظمت خالق یکتا و حکمت وعدالت او و رأفت ورحمتش آگاه ساخت. وقتی ظرافت های موجودات ریزی همچون اتم و سلول و مولکول بیان می شود وهرگاه در تشریح بدن موجودات، به ویژه انسان، دقت و نظم و حکمت موجود در آفرینش آنها مورد توجه قرار می گیرد. آن گاه که با مطالعۀگونه های حیوانی، وسعت جغرافیای عالم، شناخت کهکشان ها و…، هزاران نکتۀدقیق و ظریف در پیش روی انسان قرار می گیرد، توجه به عظمت خالق حکیم یکتای رحیم نیز با آن همراه می گرددو می توان انتظار داشت که انسان، بدون این که حفظ کردن برخی اطلاعات را تحمل کندو سعی خود راصرف گرفتن نمره وامتیاز نماید، به باور و معرفت دینی دست یافته و در وجود خویش خضوع و خشوع در مقابل عظمت خداوند را احساس نماید.

مطالعۀهستی، حتی با ساده ترین نگاه ها، نیز می تواند بینش انسان را به سمت وجود خالق و یکتایی او پیش ببرد، هستی، متن همیشه در پیش روی انسان و کتاب گشودۀخدا شناسی است. این مت، دال بر وجود خدا، یکتایی او، حکمت و قدرت او، صفات او و. . است. به هرحال، هستی مخلوق زیبای خداست وجای جای آن، زیبایی خالق خویش را اعتراف می کند وبه آن شهادت می دهد. پیدایش عرفان هایی که در قالب مثنوی و. . از سوی عرفای اسلامی صادر شده وبه توصیف هستی و زیبایی های آن پرداخته اند وبا این توصیف با خدا عشق بازی کرده اند از همین زاویه ای که هستی را دال برحقایق پنهان دانسته اند، نشأت گرفته است.

اگرثمرۀهویت دینی را اطاعت و بندگی در پیشگاه حضرت حق و عمل به ارزش های اخلاقی بدانیم، باید بپذیریم که راه رسیدن به آن، محفوظات و یادگیری برای نمره و معدل نیست، بلکه بهترین راه رسیدن به آن، ارایۀدرکی صحیح از عالم هستی و خالق حکیم و خبیر آن است. انسان تا هنگامی که به دقت و ظرافت، عظمت و بزرگی، سادگی و پیچیدگی، جلال وجبروت، شوکت و صولت، نظم وهماهنگی، لطافت ونرمی، کامل و جامع بودن، سازگاری با نیازهای انسان، تبدیل پذیری وهزاران ویژگی دیگر عالم هستی پی نبرد، هرگز به خالق حکیم، علیم، رحیم، ودود، عظیم، عالی، عادل، مالک و رب هستی پی نخواهد بردودر وجودش اورا نخواهد یافت. همچنین توجه دادن انسان به نعمت های بی کرانی که در اختیار او قرار گرفته است. به جهت عظمت درونی هر نعمت، عظمت خالق را در ذهن و روان انسان مجسم خواهد ساخت.

قرآن کریم برای دست یابی به بصیرت ونگاه صحیح، انسان را به سیر در عالم آفاق وانفس دعوت می کند. نعمت ها، همگی آیات و نشانه های خداوند عالمندو توجه به آن، روحیۀتعظیم وکرنش در مقابل خالق هستی را به انسان عطا می کند. یکی از روش های قرآن کریم برای ایجاد معرفت در انسان، برشماری نعمت ها و توجه به عظمت آن هاست. هرگاه انسان از مسیر حق منحرف شود، توجه دادن اوبه نعمت هایی که در اختیارش قرار گرفته و تضمین کنندۀحیات وزندگی او است، روحی تازه به او می بخشد وایمانش را باز می آفریند. (12) وجود مخلوقات، ارتباط تنگاتنگ ویکدستی در نظام هستی، تأمین شدن همۀنیازهای انسان درنظام هستی، حکیمانه بودن این نظام، رابطۀعلت و معلولی و یکپارچگی آن، عظمت و شگفتی عناصر پدید آورندۀآن و. . همه وهمه، ازدلایل عظمت خداوند و عامل ایجاد روح توحیدی در انسان است.

قرآن کریم، گاه با تشریح عظمت عالم(13)، گاه با توجه دادن انسان به عظمت شگفت انگیز خودش، (14) گاه با پرسش(15) وگاه با بازخواست (16) از این که چرا به آفریده های شگرف الهی نمی نگری و…، شگفتی نظام

آفرینش را به انسان می نمایاند. قرآن، به صراحت انسان رابه تفکردرعوالم هستی، اعم از آفاقی وانفسی، دعوت می کندوبا تاکید فراوان او را به این سمت تشویق می نماید.

درحقیقت، می توان گفت پیشرفت صنایع و تکنولوژی، قبل از این که اختراع محسوب شود، اکتشاف است، کشف عظمت هستی وقدرت پدید آورندۀآن؛ چرا که هستی به خودی خود واجد این همه قابلیت نبوده و خداوند این قابلیت ها و ویژگی ها را درآن به وجود آورده است. اگرخداوند، الکتریسیته را در طبیعت قرار نمی داد، نه تنها ادیسون، که صدها دانشمند دیگر هم توان آفرینش آن را نداشتند، ولی اکنون که آفریده شده و هست، آن را کشف کرده اند.

توجه دادن انسان به حقیقت پیدا، ونه پنهان هستی، از مهم ترین راهبردهای تربیتی و اخلاقی است و هرگز نباید مورد بی مهری و بی توجهی قرار گیرد. ازاین رو، برنامه های تربیتی واخلاقی باید با دقت به دنبال ایجاد روح تعظیم درمخاطبین باشند وبه گونه ای تدوین و ارایه گردند که باعث شوند انسان، از پنجرۀعظمت، به هستی و خالق آن بنگرد.

هرگاه بتوانیم با بهره گیری از روش ها وقالب های مختلف، «عظمت» خداوند را به انسان بنمایانیم – نه اینکه فقط بیاموزیم- آن گاه قدم اول را در هویت بخشی به او برداشته ایم. همۀهستی، از خاک تا خورشید، از آب تا آسمان، از باد تاباران، از درخت تادریا، ازشیرتاشتر، از کوه تا کهکشان، از نان تا نمک، ازچشم تا چشمه، همه و همه، پیام آورعظمت هستی و خالق اویند.

هستی دارای لایه های مختلفی است که توجه به آن ها انسان را به سوی یکتانگری خالق خویش می کشاند. برخی از این لایه ها عبارتند از:

1. ظاهر هستی: این ظاهر تشکیل یافته از عناصری مثل رنگ، حجم، بعد، حالت، شکل و. . است وانسان از منظر زیبایی شناسی به آن می نگرد.

2. توازن هستی: توازنی که با دقت بیشتر نسبت به عناصر ظاهرهستی، می توان به آن آگاهی پیدا کرد. این توازن در دو سطح «ارتباط اجزا با یکدیگر» و «پیوند وجودی آنها با یکدیگر» قابل دسته بندی است که از منظر علت و معلولی به آن نگریسته می شود. در سطح اول، انسان به اصل ارتباط میان اجزاء هستی پی می برد، ودرسطح دوم، رابطۀعلت و معلولی آن را درک خواهد نمود.

3. مرکزیت ارتباط: با دقت وتوجه بیشتر نسبت به رابطۀبین عناصر هستی می توان به مرکزیت این پیوستگی ها و همبستگی ها دست یافت، به گونه ای که انسان در این مرحله در می یابد که نظام آفرینش با همۀپیچیدگی و گستردگی هایش، دارای یک مرکزیت واحد است وچنانچه دوکانون آفرینش درعالم، وجود داشت دست کم برخی از این رابطه ها درعالم گم می شد ویا به تخریب وفساد کشیده می شد. (17) در این مرحله انسان به عله العلل و خالق یکتای عالم توجه خواهدکرد ومفهوم توحید را در خلقت خواهد فهمید.

4. کمال هستی: گام بالاتر در ادامۀاین توجه ودقت این است که انسان در خواهد یافت که هستی معلول یک علت واحد، یعنی همان خالق متعال است وبرای انسان و حیات او هیچ کاستی وجود نداشته و گسترۀخلقت تأمین کنندۀهمۀاحتیاجات اوست. هستی، کامل وخالق آن کامل ترین هاست، نه از قدرت کاستی دارد ونه در حکمت، هرچیز به قدر خود ودرجای خودآفریده شده است. این مرحله می تواند انسان کاوشگر را به سمت توجه به توحید افعالی پیش برده و بسیاری از مراتب توحید افعالی را برای انسان آشکار سازد. وبه همین شکل می توان درادامه، انسان را متوجه توحید درصفات و ذات خداوند نمود.

تکریم(مرحلۀاحترام به انسان و اعتبار بخشی به او)

انسان پس از توجه به هستی و عظمت خلقت و خالق آن، می بایست نسبت به شأنیت و جایگاه خود در هستی آگاه شود. باید بداند که برترین خلایق واشرف مخلوقات است و همۀهستی برای او وبه خاطر او آفریده شده است. باید توجه داشته باشد که در کانون هستی قرارگرفته و تمام عالم و مخلوقات، پیرامون او حلقه زده اند. انسان باید به دقت دریابد که خداوند اورا خلیفه و جانشین خود درروی زمین قرار داده واو به برترین جایگاه درعالم هستی فرا خوانده است. بهترین خلایق را به سجده بر او واداشته و ملایک را از اعتراض بر آفرینش او نکوهش کرده است. این انسان خوش سعادت باید دریابد که تمام نظام آفرینش، با آن همه عظمتش، در صورتی ارزش دارد که درمیان آن، انسان قرار گیرد. باید باورکند که بهترین نعمت های الهی، یعنی عقل و ادب، ایمان و اخلاق، فکر و ذهن و…. . تنها به او داده شده است و به خاطر همین برجستگی ها است که وی را درمقام کرامت و بزرگواری نشانده اند. او را از زمین و زمان روزی داده، برایش بهشت و فردوس برین آفریده واو را مؤثر برسرنوشت خویش و عالم وجود قرار داده است.

نظام آفرینش با همۀپیچیدگی ها و عظمتش به وجود انسان افتخارمی کند، زیرا در میان خلایق تنها، او است که به مقام والای عبودیت و بندگی رسیده و مسیر کمال و سعادت پیش رویش گشوده شده است.

انسانی که خود را در چنین جایگاه با عظمتی ببیند ودرک کند که والاترین مخلوق خداوند است، به کرامت و شأنیت خویش افتخار کرد، شأن اخلاقی خود را حفظ نموده وهرگز تن به لئامت وپستی نمی دهد وبرخود کریه و ناپسند می داند که با چهارپایان و حیوانات هم سنخ و هم نشین شود. ، که در این صورت از آنان پست تر خواهد بود.

شهید مطهری(ره) پس از اشاره به اولین دغدغۀپیامبران الهی، یعنی مسؤولیت انسان در برابر هستی وآفرینش، این گونه بیان می کند: «در تعلیمات اسلامی آگاهی های انسانی دیده می شود؛ یعنی توجه دادن انسان به کرامت ذات و شرافت ذات خودش، توجه دادن به عزت وبزرگواری ذاتی خودش. انسان در این مکتب، نه آن حیوانی است که دلیل وجودش این است که در طول صدها میلیون سال که در آغاز همدوش و همپایۀسایر جانوران بوده، در صحنۀتنازع بقا، آنقدر خیانت کرده تا امروز به این پایه رسیده، بلکه موجودی است که در آن پرتوی از روح الهی است، فرشتگان به او سجده برده اند، اورا از کنگرۀعرش صفیر می زنند، درپیکراین موجود، علی رغم تمایلات حیوانی به شهوت و شر و فساد، جوهر پاکی است که بالذات با بدی، خونریزی، دروغ، فساد، زبونی، پستی، حقارت و تحمل زور و ظلم ناسازگار است؛ مظهرعزت کبریایی است. (18 )

آنچه دراین مقام مورد ستایش است، انسانیت و کرامت انسان است که از سوی حضرت حق به امانت در اختیار انسان قرار گرفته است. از این رو، عبور از صورت ودرک سیرت، پشت سر گذاشتن کالبد و توجه به سرشت انسان، و در یک کلام، جسم را فدای جان کردن و تعالی بخشیدن به جان و انسانیت، همه و همه، از مراحل رسیدن به کرامت است.

براین اساس، مراحل دست یابی به مقام کرامت بدین صورت ترسیم می شود که در ابتدا انسان، نوع بشر را دارای شأنیت انسانی دانسته و انسانیت را ستایش نماید؛ سپس، به ایشان علاقه مند بوده ودوستی به دیگران را سر لوحۀعمل خویش قرار دهد؛ در پی آن، خدمت کردن به دیگران را راه کسب کرامت دانسته؛ و نهایتاً، آن قدر برای انسانیت محبوب و مخدوم خویش ارج و ارزش قایل باشد که بتواند از خود عبور کرده و فدای او گردد. این مقام دراسلام «استشهاد» نام دارد؛ یعنی جایگاهی که فرد درآن فراتر از هستی، ناظر برهستی خواهد بود و مقام رضا را به دست خواهد آورد.

بنابراین مبلغ باید بکوشد تا انسان را نسبت به شأن و جایگاه والا و واقعی خویش آگاه سازد و ازبند غفلتی که انسان ها در آن گرفتارشده ومادی و مادی گرایی را مهم ترین وجهۀهمت خویش قرار داده اند، برهاند. باید انسان را از کرامت خویش آگاه ساخت وبه او حس فداکاری و خدمت رسانی بخشید، باید انسان را ازشأنیتی که اورا از همه چیز و همه کس بالاتر و والاتر می داند آگاه ساخت.

آنچه امروزه بشررا به سمت لئامت و پستی کشانده، دوری از چنین مقامی است که همه از سرنادانی و ناآگاهی و بی توجهی است. آن کس که مقام انسان را نشناخته، اورا حیوانی پیشرفته می پندارد و آن کس که این کرامات را درک نکرده، با معادلات مادی و دنیایی با او برخورد می کند. از باب نمونه به یک حدیث اشاره می کنیم که توجه به کرامت را موجب دوری از پستی و شهوت پرستی می شمارد؛ قال علی (ع) «من کرمت نفسه علیه هانت علیه شهوته». ( 19)

تبیین (مرحلۀآگاهی از مسؤولیت و التزام بخشی به انسان )

پس ازاین که انسان نگاه خویش را نسبت به هستی اصلاح نمود و جایگاه و شأن واقعی خودرا دریافت، می توان انتظار داشت که چنین انسانی به فراگیری و تمسک به ارزش های اخلاقی پایبند بوده و نسبت به آن ها درخود التزام به وجود بیاورد.

به هرمیزان که انسان از مسؤولیت خود آگاه تر باشد، نسبت به آن التزام بیشتری داشت، به گونه ای که برخود لازم می داند نسبت به آن اقدام نماید. بدیهی است آگاهی وقتی می تواند التزام آور و تعهد بخش باشد که بعد از رسیدن انسان به سرحد تعظیم در برابر آفریدگارش و تکریم در برابرخویش، برایش حاصل شده باشد. براین اساس، درگام سوم نوبت به راهبرد تبیین معارف و ارزش های اخلاقی می رسد.

انسان هرچه از قوانین واصول حاکم برخویش آگاه تر باشد، نسبت به آن ملتزم تر خواهد بود. همان گونه که رانندۀاتومبیل هرچه قوانین راهنمایی و رانندگی را دقیق تر بداند، التفات و التزام بیشتری برای عمل به آنها خواهد داشت. انسان حق دارد از حقایق هستی آگاه باشدو وظیفه و تکلیف خود را بداند تا بدان پایبند باشد.

قرآن، علاوه بر بخشیدن روح تعظیم و تکریم به انسان، درجای جای خود به تبیین معارف دینی و تکالیف بشر پرداخته و حقایق هستی و اصول و قوانین حاکم بر انسان ها را به وی یاد آور ساخته است. آنچه در دین بیان می شود، چه از نوع تأکید و چه از نوع تأسیس، همه، درراستای آگاه سازی انسان است و لذا مبلغین گرامی می بایست پس از شکافتن ذهن مخاطب و قراردادن دو روح تعظیم و تکریم دروجود انسان، ایشان را ازمسؤولیت خویش آگاه سازند.

معارف دینی و ارزش های اخلاقی باید به صورت کاملاً شفاف و روان برای انسان بیان گردد. دقت و حساسیت داشتن در تبیین معارف و توجه به روش ها و قالب های نوین و متنوع و عنایت به روحیات لطیف جوانان ونوجوانان موجب می گردد، انسان به درستی با معارف و ارزش های دینی آشنا گردد. زاویۀدید معارف و ارزش ها را با همان زیبایی و شیرینی که دارد بیان نماییم، مسلماً راه عمل به آن را هموار کرده ایم؛ همان گونه که حضرت امام رضا (ع) فرمودند: «اگر مردم شیرینی کلام مارا می دانستند، به یقین، ازما پیروی می کردند. »(20 )شفافیت، روشنی، سادگی، زیبایی، لحن آرام، بیان دوستانه، رعایت وقار، دقت، حوصله و… از جمله شرایط تبیین معارف اسلامی وارزش های اخلاقی برای مخاطبین است. تبیین گری باید ساده و روان باشد. کشاندن مباحث دینی به سمت محفوظات کافی نیست و فضا، متون، روش ها و قالب ها باید به گونه ای تنظیم و تدوین گردد که به همراه انتقال دانش دینی به انسان حس دینی وبینش دینی را نیز در وی به وجود آورد؛ تاپیش از آن که بخواهد با استدلال منطقی وعلمی، با حقایق آشنا گردد، با حس و معرفت، آن را بیابد و با ندای فطرت خود، برای بندگی، لبیک گوید.

هویت، نه تنها آموختنی، بلکه باورکردنی و عمل کردنی است. هرگاه دربرنامۀتربیتی، خداشناسی را درراستای خداباوری قراردهیم، به خدا پرستی خواهد انجامید، ولی اگر خداشناسی را صرفاً برای انباشتن انبوهی از اطلاعات و دانش در ذهن انسان برشماریم وبه میزان پاسخ گویی اوبه پرسش هایی که از اطلاعات او جویا می شویم، به او امتیاز و نمره بدهیم ودینداری اورا تنها در فراگیری بدانیم، هرگز نخواهیم توانست هویت مثبت و اثربخش را برایش رقم بزنیم. ازاین رو، بایستی با بازآفرینی روش ها و مدل های آموزشی، اهداف راهبردی قرآن کریم و سیرۀپیامبر گرامی اسلام را مورد عنایت قرارداده و سمت و سوی برنامه های تربیتی و فرهنگی را در جهت ایجاد نگاهی صحیح درذهن انسان، نسبت به عالم هستی قرار دهیم. درآن صورت، هویت علمی و عملی درگروه های هدف شکل خواهد گرفت وهویت دینی جامعه و ارزش های اخلاقی باز آفریده خواهد شد.

تبشیر و تحذیر( مرحلۀایجاد امید و خوف درانسان و ایجاد اعتدال دروی)  (21)

تشویق و ترغیب مخاطب، برای عمل به آموزه های دینی و رعایت ارزش های اخلاقی، ازجمله راهبردهای اساسی درتربیت انسان هاست. تمجید مخاطب وزیبا جلوه دادن خوبی ها، بیان نتایج و وعده های حضرت حق و اشاره به ثمرات دنیوی و اخروی و فردوس برین، از جمله راه های تشویق و تبشیر است. راهبرد تشویق محسوب می شود. واز واجباتی است که فراوان مورد تأکید قرآن و سنت قرار گرفته است.

درمقابل نیز باید انسان از بدی ها ترسان و بیمناک باشد، اشاره به پیامدهای ناگوار زشتی ها و آلودگی هایی که درپس بدی ها و بداخلاقی ها وجود دارد، می تواند مانع بزرگی برسر راه گمراهی باشد؛ آسیب هایی که در دنیا دامان انسان را می گیرد وزندگی انسان را خاکستر می کند و همچنین عواقبی که درآخرت مایۀسر افکندگی و عذاب انسان خواهد شد. اصل «نهی از منکر» و ایجاد خوف نسبت به پیامدهای ناگوار زشتی ها در «نظام نظارت عمومی و کنترل اجتماعی» نقشی اساسی ایفا می کند.

حاصل رعایت این راهبردهای پنج گانه، ایجاد روحیۀ«خضوع» در مقابل عظمت و بزرگی خداوند و «سپاس» در مقابل نعمت هایش و «احترام» نسبت به خلق خداو «آشنایی» نسبت به اوامرالهی و تکلیف بشر، همراه با «علاقه» نسبت به رعایت ارزش های اخلاقی و «ترس» از ترک آن در انسان خواهد بود.

پیوستگی راهبردها

اهداف راهبردی مذکور به هم پیوسته است ویک نظام واحد را تشکیل می دهد. می توان پذیرفت که تا انسان مرحلۀتعظیم را طی نکند ومرحلۀتکریم دراو شکل نگیرد، مرحلۀسوم، یعنی تبیین، برایش حجیت نداردو فراگیری معارف و ارزش ها را صرفاً نوعی اطلاعات محسوب می کند، نه باور دینی که باید بدان عمل کرد. همچنین مرحلۀپایانی، یعنی تبشیر و تحذیر، همراه و همگام با هم، می توانند موجب تعادل در رفتار آدمی گردد.

زمانی معارف دینی و ارزش های اخلاقی در جامعه به مرحلۀپذیرش و باور تبدیل می شود که دوراهبرد اولیه، یعنی«تعظیم» و «تکریم»، درانسان شکل گرفته ودین و معارف الهی، به درستی برای انسان «تبیین» شده باشد، آن گاه با «تشویق»، انسان به سمت عمل حرکت خواهد کردوبا «تحذیر»، از عواقب ترک آن پرهیز خواهد نمود.

نتیجه

سرحلقۀحرکت آدمی سرسپردن به عقل است؛ عقلی که به عظمت هستی و خالق آن پی برده وانسان رادارای شأنی والا وبا کرامت داند؛ عقلی که تلاش می کند حقیقت را شناخته وبه دنبال آن حرکت کند و دراین طی مسیر، به ترغیت ها وهشدارها توجه کرده و هدف را گم نمی کند. از این رو، مراحل تحقق ارزش های اخلاقی در جامعه این گونه است:

1. اختیار

زمانی یک مبلغ درزمینۀتوسعۀارزش های اخلاقی درجامعه موفق است که در فرآیند تبلیغ دین، ابتدا با اختیار و آگاهی انسان نسبت به عظمت هستی، دروجود او تعظیم و کرنش به وجود بیاورد.

2. اعتبار

مبلغ باید درادامه فعالیت خود انسان را به سرحد کرامت و تکریم شخصیت خویش پیش ببرد. تنها در چنین صورتی است که انسان حاضر می شود. تن به ارزش های اخلاقی داده و نسبت به آن ها اقدام نماید.

3. التزام

پس از ایجاد روح تعظیم در انسان و نگاه کریمانه در او، می توان با بیان و حقایق وارزش های مورد انتظار خداوند متعال، در او التزام ایجاد کرد. وی را نسبت به عمل به آن ارزش ها پایبند ساخت. بدیهی است پایبندی زمانی اتفاق می افتد که انسان، هم در برابر عظمت خداوند حاضربه کرنش و تواضع باشدوهم کرامت خویش را بالا بداند، در حالی که اگر هر کدام از این دو عنصر مفقود باشد. روح تعبد و پایبندی درانسان شکل نخواهد گرفت؛ درصورت نبودن عنصر اول، یعنی «تعظیم در برابرخداوند»، انسان حاضر به فروتنی دربرابر خالق هستی و پذیرش دستورات او نخواهد بود، ودر صورت نبودن عنصر دوم، یعنی «توجه به شأنیت و کرامت»، دروجود انسان احساس منزلت وباارزش بودن برای عمل به تکالیف دینی به وجود نخواهد آمد.

4. اعتدال

آدمی پس از آگاهی از حقایق و پذیرش آن، اقدام به انجام می نماید، ولی به طورمدام نیازمند تعدیل درمحرک های باز دارنده و پیش برنده و ایجاد تعادل درخود می باشد. از این رو، مبلغ می بایست با توجه به راهبرد قرآنی «اعتدال» وبابهره گرفتن از روش تبشیر و تحذیر، انسان را در مسیر تعادل قرارداده واز انحراف او پیش گیری نماید.

براین اساس، می توان گفت نظام تبلیغات دینی در قالب آموزش غیر رسمی، با توجه با این که دارای قابلیت ها و ظرفیت های بالایی است ودچار محدودیت های روشی، قالبی و ابزاری نیست، در صورتی که مبتنی برراهبردهای چهارگانۀقرآن کریم باشد، می تواند با بهره گیری ازراه کارها والگوهای صحیح دینی واز طریق عرصه ها و محیط های تربیتی، از جمله خانواده، گروه همسالان، رسانه، جامعه، نهادهای مدنی، حکومت و…. فضایی معنوی و سالم درجامعه به وجود بیاورد، تابه واسطۀآن نسل آینده به درستی تربیت شوند وارزش های اخلاقی در جامعه فراوانی یابد.

پی نوشت ها:

1. دانش آموختۀحوزۀعلمیه اصفهان.

2. ازباب افتعال و ریشۀ(خ ب ر ) به معنی آگاهی بخشیدن.

3. برای توضیح بیشتر، ر. ک: محمد قطبی، «نقش برنامه های درسی در شکل دهی هویت»، درهمایش بین المللی سیمای پیامبراعظم(ص) وبرنامه های درسی، 1386، وزارت آموزش و پرورش. در آن جا نویسنده، پانزده مؤلفه از برنامه های آموزش رسمی رابرشمرده است.

4. (ومن یعظم شعائرالله فانها من تقوی القلوب)، [حج/32]؛ ترجمه: «هرکس شعایر الهی را بزرگ دارد، این کارنشانۀتقوای دل هاست. »

5. مطهری؛ مرتضی، جامعه و تاریخ، ص224.

6. اعراف/185.

7. دخان/82.

8. فصلت/83.

9. یس/58.

10. نحل/18.

11. (حنفاءلله غیر مشرکین به)[حج/31]( وما امروالا لیعبدوالله مخلصین له الدین حنفاءو…) [بینه/5].

12. خداوند قوم بنی اسراییل را پس از سرپیچی وانحراف با همین روش تأدیب کرد. ر. س: اعراف/141، بقره/50، طه/80.

13. از جمله: اعراف/54، یونس/6، زخرف/12و…

14. ازجمله: نحل/4، روم، 21، رحمن/14و…

15. ازجمله: نحل/3. نوح/15، فاطر/27و…

16. ازجمله: اعراف/185، ق/6، غاشیه/17و…

17. اشاره به این استدلال قرآنی: (لو کان فیهما الهه الا الله لفسدتا).

18. مطهری، مرتضی، جامعه و تاریخ، ص225.

19. نهج البلاغه، حکمت449.

20. عیون اخبارالرضا(ع) ج2، ص275.

21. درسرتاسر قرآن کریم آیات متعددی آمده که اشاره به بهشت و عاقبت نیکوکاران و جهنم و عاقبت بدکاران دارد ازجمله: بقره/155، یونس/2، حج/34، آل عمران/12، رعد/18، غافر/60.

منابع:

1. قرآن کریم.

2. مطهری، مرتضی، جامعه و تاریخ.

3. عیون اخبارالرضا(ع)

4. همایش بین المللی سیمای پیامبر اعظم(ص) وبرنامه های درسی، 1386، تهران: وزارت آموزش و پرورش.

5. نهج البلاغه.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان