پس چرا کشتی صنعت کشور به گل نشسته و صاحبان سرمایه از ورود به حوزه تولید گریزانند؟ این کدام نیروی جادویی است که در مقابل جبهه گسترده و قدرتمندی که عملا همه اهرمهای اقتصادی کشور را در دست دارد و برای حمایت از تولید و صنعت تلاش میکند، قد علم کرده و تصمیمات آن را نقش بر آب میسازد؟
البته در شرایط کنونی بخشی از وضعیت نابسامان تولید و صنعت کشور ناشی از تحریمهای ظالمانه است. اما آمار و ارقام نشان میدهند وضعیت اسفبار تولید و صنعت ما منحصر به دورههای تحریم نیست. ناکامی متولیان اقتصاد کشور ما در رونق بخشیدن به تولید و افزایش سرمایهگذاری در صنعت نیز ربطی به سحر و جادو ندارد. شاید واقعیت امر این باشد که نیت خیر برخی از مسوولانی که خواستار حمایت از تولید و صنعت هستند، در مقابل انگیزههای نیرومندتری که «مطلوبیت» بیشتری برایشان به ارمغان میآورند، رنگ میبازد.
آمار و اطلاعات موجود این فرض آخری را تایید میکنند. به گفته معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت، سهم بخش صنعت در کشور ما 12 درصد تولید ناخالص داخلی ما است. اما بیش از 60 درصد کل مالیات کشور توسط همین بخش صنعت پرداخت میشود. در مقابل، بخش خدمات که سهم 51 درصدی از تولید ناخالص داخلی کشور را دارد، فقط 1/ 22 درصد از مجموع مالیات کشور را میپردازد (این در حالی است که سهم صنعت در پرداخت مالیات در مالزی 2/ 3 درصد، در کرهجنوبی 6/ 13 درصد و در فرانسه 5/ 16 درصد است1) و بخش خدمات که بیشترین سهم را در تولید ناخالص داخلی کشورهای صنعتی پیشرفته دارد، بیشترین مالیات (گاه بیش از 70 درصد از کل مالیاتها) را میپردازد.
به یک روایت دیگر «نظام مالیاتی کشور ما برای اخذ مالیات از بخشهای متعدد خدماتی از جمله سازندگان مسکن (بسازوبفروشها)، تجار بدون شناسنامه، برخی اصناف پردرآمد در شهرهای بزرگ، سپردههای بانکی و... توانایی لازم را ندارد. در حقیقت بین 40 تا 50 درصد از فعالیتهای اقتصادی خارج از تور مالیاتی قرار دارند»2 اما دیوار صنعت کوتاه و نام و نشانش معلوم است. و این است که حتی «مالیات ارزشافزوده، اگرچه مالیات بر مصرف است، اما از تشکیل سرمایه، یعنی سرمایهگذاری در ماشینآلات و تجهیزات... نیز مالیات ارزشافزوده اخذ میشود.»3
آیا کسانی غیر از دولتمردان و نمایندگان مجلس قوانین مالیاتی ما را تدوین و تصویب میکنند؟ البته پاسخ این سوال منفی است. و با این حساب، آیا نمیتوان حمایت زبانی از تولید و صنعت توسط برخی از متولیان امر را «مصلحتاندیشی حسابشده» تلقی کرد؟
بانکها نیز با صنعت نامهربانند و با اکراه به صنایع وام میدهند، تا اندازهای به دلیل طویلالمدت بودن اغلب وامهای صنعتی و تا حدی نیز به دلیل آشنایی بانکها با شرایط اسفبار صنعت. از دیدگاه آنها چرا باید به جای پرداخت وامهای کوتاهمدت و کمخطر برای خرید و فروشهای مقطعی، برای احداث کارخانهای وام بدهند که هم بلندمدت است و هم میدانند در پس گرفتن آن با مشکل مواجه خواهند بود و این است که گرچه قانون سهم 40 درصدی از کل تسهیلات را برای صنعت تعیین کرده، بر اساس آمار موجود فقط 27 درصد از تسهیلات بانکی به صنعت تعلق میگیرد.4 در کشور ما فعالیت در بخش صنعت به شنا کردن در مسیر مخالف جریان آب در رودخانهای خروشان میماند. چالشها و دافعههای آن فراوان و بازده آن بسیار نازل یا منفی است. بنا بر این تعجبی ندارد که سالها است سرمایهگذاری در صنعت رو به کاهش دارد. از سال 1390 نرخ تشکیل سرمایه ثابت ناخالص با شیب تندی رو به کاهش بوده است؛ به نحوی که «مقدار مطلق تشکیل سرمایه ثابت ناخالص سالانه به قیمتهای ثابت در سال 1397 کمتر از 70 درصد مقدار تشکیل سرمایه در سال 1390 بوده است. بررسی سری زمانی تشکیل سرمایه ثابت نشان میدهد میزان سرمایهگذاری در اقتصاد ایران در سال 1397 به قیمتهای ثابت، تقریبا به سطح اوایل دهه 80 بازگشته است.»5 سقوط سرمایهگذاری در بخش ماشینآلات (مهمترین جزء سرمایهگذاری ثابت در بخش صنعت) به ویژه بسیار شدید بوده است. میزان سرمایهگذاری در بخش ماشینآلات در سال 91 به قدری کاهش یافت که قدرمطلق آن حتی از سالهای ابتدایی دهه 80 نیز پایینتر بود. سقوط آزاد تشکیل سرمایه ثابت ناخالص در ماشینآلات صنعتی در طول دهه 1390 این وضعیت را بسیار وخیمتر ساخته است. اقتصاد کشور در آینده تاوان سنگینی از این بابت خواهد پرداخت. کاهش سرمایهگذاری در صنعت دلایل متعددی دارد که ابهام در مورد آینده و بیاعتمادی به سیاستهای دولت از جمله آنها است. با این همه، مهمترین دلیل بیرغبتی صاحبان سرمایه به سرمایهگذاریهای صنعتی، چالشهای بیشمار و نرخ بازده ناچیز (یا منفی) فعالیتهای صنعتی در کشور ما است. در غیر این صورت چه دلیلی دارد که برخی از «سرمایهگذارنماها» تمام یا بخشی از تسهیلاتی را که ظاهرا برای صنعت دریافت کردهاند، در حوزههایی دیگر (که قاعدتا چالش کمتر و بازده بالاتری دارند) به کار اندازند؟
آیا حامیان زبانی تولید و صنعت در مجلس و دولت به راستی قادر نیستند از چالشها و باج و خراجهای صنعت بکاهند و اندکی از فشارها را به «آن حوزههای دیگر» منتقل کنند؟ آیا این غیر از همان کاری است که امثال کرهجنوبی و مالزی و ترکیه کردهاند؟
پینوشتها:
1 - معاون وزیر صنعت، معدن، و تجارت: «60درصد مالیات کشور را بخش صنعت میپردازد.» ایرنا، 11 شهریور 1398
2- «9 دردسر مالیاتی تولید»، دنیای اقتصاد، 9/ 6/ 98
3- همانجا
4- «حوزه صنعت تامینکننده 60 درصد مالیات کشور است»، ایرنا، 7 شهریور 1398
5- «تحلیلی بر علل کاهش رشد اقتصادی»، دنیای اقتصاد، 30/ 3/ 98