هفده سال پیش، زمانی که «شب های روشن» White Nights اکران شد، کمتر کسی فکر میکرد که در مدت کوتاهی فیلم تبدیل به یک کالت شود. فیلم در اولین اکرانش در جشنواره فجر بیست و یکم، چندان موردتوجه منتقدان قرار نگرفت و خیلیها آن را اثری حوصله سر بر و کسالتآور توصیف کردند.در اکران عمومی بود که «شب های روشن»، با معجزه عاشقانهاش توانست مخاطبان را مسحور کند.
همچنین بخوانید:
پرسه در مه – از رنجی که میدهیم
«شب های روشن» از آن دسته آثاری است که در تکتک عناصر ساختاریاش، بینقص و جذاب است. فیلمنامه سعید عقیقی، یک برداشت آزاد از رمان داستایوفسکی، به بهترین شکل، جهان داستانی عقیقی را در قالب یک اثر شناختهشده منعکس میکند. کارگردانی فرزاد مؤتمن، دقیقاً فضاسازی اثر اصلی را به همراه دارد، درعینحال برای مخاطب، پرشور و گیرا است. بازیها بهاندازه است و زوج هانیه توسلی و مهدی احمدی که در آن زمان چندان شناختهشده نبودند، شیمی عالی روی پردهدارند.
«شب های روشن» هم در محتوای عاشقانهاش و هم در جزئیات فرمی، بیشک، یکی از تکرار نشدنیترین عاشقانههای سینمای ایران است. حتی عقیقی و مؤتمن هم دیگر هرگز نتوانستند چنین معجزهای بیافرینند.
داستان فیلم
فیلم «شب های روشن» مانند کتاب، از طریق مونولوگ درونی یک مرد تنها روایت میشود. شخصیت اصلی فیلم، یک استاد تنها است که نمیتواند با آدمها ارتباط خوبی برقرار کند. بهجایش با ساختمانها حرف میزند، در تنهایی خودش، خیالبافی میکند و شبها که شهر در سکوت و آرامش برقرار است به خیابان میزند. دریکی از شبگردیهایش، با دختری به نام رویا آشنا میشود.
رویا، بعد از یک سال دوری از معشوقه، به تهران آمده است تا بر طبق قرار، چهار شب، درجایی که از او جداشده است منتظر بازگشتش بماند. در اولین شب، معشوق نمیآید و استاد به رویا پناه میدهد و به او کمک میکند تا گمشدهاش را بیابد، با این شرط که هیچ احساس عاشقانهای میان این دو درنگیرد.
رویا چهار روز و شب مهمان استاد است و در این مدت، استاد دلبسته رویا میشود. رویا هم بین معشوقی که خبری از او ندارد و استادی که شبیه هیچ مردی نیست، مردد است. شب چهارم همهچیز تغییر میکند.
یک عاشقانه ساده
«شب های روشن» ازاینجهت درخشان است، که این قصه عاشقانه را در پس دیالوگهای خطی و بازیهای سرد بازیگران پنهان میکند. همانگونه که استاد در سکانس اول فیلم، شعری عاشقانه و زیبا را در عین بیاحساسی میخواند. در «شب های روشن» نهتنها هیچ اغراقی نیست، که همه عواطف شاعرانه و عاشقانه کاراکترها که بنمایه فیلم را میسازد در لفافهای از احترام متقابل پیچیده شده است. عشقی که در «شب های روشن» میبینیم، آشکار نیست، بلکه بهمانند عشق افلاطونی اسطورهها، پر از شرم و حیا است و نمود اصلی آن نه در ذهن خسته و تنهای استاد است.
در نگاه اول، استاد و رویا هیچوجه شباهتی ندارند. رویا بهراحتی میتواند یکی از همان آدمهایی باشد که استاد نکوهششان میکند. اما جرقه عشق، آرام و بیصدا زده میشود و وقتی شب سوم، استاد تصمیم میگیرد کتابخانه شخصیاش را بفروشد تا برای شروع زندگی آماده شود، بیننده او را باور میکند. چراکه عشق به رویا، را باور میکند. همانگونه که رویا چندین بار شرط اولیه را گوشزد میکند، اما بیننده لحظهای شک نمیکند که او خود قبلتر از اینها، این شرط را از یاد برده است. همه این نشانهها، به جهت، پرداخت عاشقانهای در بطن روایت است که خودش را به رخ بیننده نمیکشد، بلکه در میان ذهن خیالباف استاد و انتظار رویا، واقعیترین احساس را میآفریند.
کاراکترهای دوستداشتنی
عقیقی، باشخصیت استاد، «شب های روشن» را چنین دوستداشتنی میکند. شخصیت استاد، که شاید بیننده چیز زیادی در مورد گذشته او نداند، روشن و واضح، با خصوصیات اخلاقیاش پیش روی مخاطب ظاهر میشود. عقیقی بیآنکه در دیالوگها سعی کند، کاراکتر استاد را پرداخت کند، از ورای ذهن او که بیننده مهمانش است این کار را میکند. اتفاقاً عقیقی، با وفادار ماندن به اثر داستایوفسکی، از دادن نشانههایی از گذشته این شخصیت خودداری میکند. آنچه استاد را در «شب های روشن» به کاراکتری مهم تبدیل میکند، سیر تحول درونی او طی این چهار شب است.
عقیقی، بهخوبی در این بازه زمانی محدود کاراکتری میآفریند که سردی و تنهاییاش برای بیننده جذاب است و عاشق شدن او هم کاملاً ملموس است. حتی رویا، که در چند دیالوگ از گذشته خود میگوید هم در این چهار شب، زنده میشود و به کاراکتر میرسد. درواقع آنچه رویا و استاد را به زوجی دوستداشتنی روی پرده تبدیل میکند، عشق جاری میانشان است. عشقی که در کلام نفی میشود اما در درون کاراکترها زبانه میکشد و شعلهور میشود.
پرداخت منسجم و کارگردانی هوشمندانه.
بااینحال، اگر شیوه کارگردانی جسورانه و هوشمندانه مؤتمن نبود، «شب های روشن» در بهترین حالت، یک عاشقانه بیبخار و در بدترین حالت، یک نمایش رادیویی بیخاصیت میشد. سیر روایی در «شب های روشن» با دیالوگ پیشرفت میکند. مؤتمن، هم بهخوبی به این دیالوگها ضرباهنگی داده است، تا ریتم کلی فیلم حفظ شود و روایت دچار کرختی نشود. کاری که مؤتمن کرده، این است که از فراز و نشیب دیالوگهای استاد و رویا و خروش ذهنی استاد، این قصه عاشقانه را آفریده است، بهنحویکه بیننده عمق آن را باور کند.
از طراحی صحنه تا طراحی لباس
بهعلاوه ستینگ روایت هم، چندان متنوع نیست. خانه استاد و محل قرار شبانه، تنها لوکیشنهای مهمی هستند که در «شب های روشن» میبینید. مکانهایی که در متن در خدمت قصه عاشقانه اصلی هستند و مؤتمن هم با در نظر گرفتن این موضوع، کاراکترهایش را در این لوکیشنها قرار داده است. به همین دلیل است که تکرار حضور استاد و رویا در محل قرار، طی چهار شب، هر بار بیننده را امیدوارتر میکند.
بااینکه لوکیشن و کاراکترها یکی هستند، دو کاراکتر فقط با هم صحبت میکنند و گاهی شعر می خوانند، اما هر شب، قصه اندکی به جلو میرود. یا بهتر است بگوییم که بیننده در ذهن استاد کمی به جلو حرکت میکند و مسیر افکار آشفتهاش را درمییابد و در میان این آشفتگی رد پای چیز ناشناختهای مثل عشق را مییابد.
این اشعار عاشقانه است که عشق میان رویا و استاد را نمود بیرونی میبخشد. استاد که در ابتدا در مقابل شعری عاشقانه سرد و بیروح است، هر بار با قرائت شعری جدید برای رویا، بیشتر به احساساتش چنگ میزند، بیآنکه حرفی بزند. این شعرخوانیها، در شب و تنهایی که حالا استاد با رویا قسمت کرده است، نشان از به هم ریختن دنیای یکنواخت استاد و نزدیک شدن او به آنچه هیچگاه باور نداشته است، دارد.
طراحی لباس هم کاربرد زیرکانهای در فیلم دارد. بهجز اینکه این طراحی لباس به بیننده کمک میکند، در اولین برخورد شخصیت کمحرف و کمی عبوس استاد را بهتر بشناسد، تحول شخصیتی رویا هم با همین طراحی لباس مشخص میشود. دقت در شیوه آراستن کاراکتر رویا است که نشان میدهد، دختری که از استاد خداحافظی میکند، همان دختر ساده شهرستانی چهار شب پیش نیست.
درنهایت، «شب های روشن» هم از حیث اقتباس اثری ویژه است و هم در خلق فیلمی مستقل و جذاب. فرزاد مؤتمن، این فیلم را وامدار قصه “شیخ صنعا و دختر ترسا” دانسته است. شاید زمانی که عقیقی در نگارش متن، به اثر داستایوفسکی رجوع میکرده، او هنگام پرداخت به اثر عطار نگاهی داشته است. شاید به همین دلیل باشد که «شب های روشن» در عین اینکه جزئیاتی انکار نشدنی از داستان داستایوفسکی دارد، در نمایش نهایی، یک عاشقانه است که برای مخاطب ایرانی چنین گیرایی دارد.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
9