ماهان شبکه ایرانیان

ویژگی های خاتم پیامبران از نظر احادیث

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:  أنا محمّدُ بنُ عبدِ اللّه بنِ عبدِ المُطّلبِ، إنّ اللّه تعالی خَلَقَ الخَلقَ فجَعَلَنی فی خَیرِهِم، ثُمّ جَعَلَهُم فِرقتَینِ فجَعَلَنی فی خَیرِهِم فِرقَةً، ثُمّ جَعَلَهُم قَبائلَ فجَعَلَنی فی خَیرِهِم قَبیلَةً، ثُمّ جَعَلَهُم بُیوتا فجَعَلَنی فی خَیرِهِم بَیتا، فأنا خَیرُکم بَیتا و خَیرُکم نَفسا.

بهترینِ مردم از جهت دودمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:  أنا محمّدُ بنُ عبدِ اللّه بنِ عبدِ المُطّلبِ، إنّ اللّه تعالی خَلَقَ الخَلقَ فجَعَلَنی فی خَیرِهِم، ثُمّ جَعَلَهُم فِرقتَینِ فجَعَلَنی فی خَیرِهِم فِرقَةً، ثُمّ جَعَلَهُم قَبائلَ فجَعَلَنی فی خَیرِهِم قَبیلَةً، ثُمّ جَعَلَهُم بُیوتا فجَعَلَنی فی خَیرِهِم بَیتا، فأنا خَیرُکم بَیتا و خَیرُکم نَفسا.

من محمّد بن عبد اللّه بن عبد المطلب هستمخدای متعال آفریدگان را بیافرید و مرا در [میان ]بهترین آنان قرار دادآنگاه آنان را به دو گروه تقسیم کرد و [باز] مرا در بهترین گروه آنان جای دادسپس آنان را قبیله قبیله کرد و مرا در بهترین قبیله آنان قرار دادآنگاه آنان را به خاندان ها تقسیم کرد و مرا در بهترین خاندان جای دادپس من از بهترینِ خاندان ها و پاکترین شما هستم.

کنز العمّال: 31950

 

امام علی علیه السلام  در وصف پیامبران  فرمود: فاستَودَعَهُم فی أفضَلِ مُستَودَعٍ، و أقَرَّهُم فی خَیرِ مُستَقَرٍّ حتّی أفضَت کرامَةُ اللّه سبحانَهُ و تعالی إلی محمّدٍ صلی الله علیه و آله، فأخرَجَهُ مِن أفضَلِ المَعادِنِ مَنبِتا، و أعَزِّ الأَرُوماتِ مَغرِسا، مِن الشَّجَرَةِ الّتی صَدَعَ مِنها أنبیاءَهُ، و انتَجَبَ (انتَخَبَ) مِنها اُمَناءَهُ. عِترَتُهُ خَیرُ العِتَرِ، و اُسرَتُهُ خَیرُ الاُسَرِ، و شَجَرَتُهُ خَیرُ الشَّجَرِ، نَبَتَت فی حَرَمٍ، و بَسَقَت فی کرَمٍ، لَها فُروعٌ طِوالٌ، و ثَمَرٌ لا ینالُ.

 آنان را در برترین امانتگاه به ودیعه نهاد و در بهترین قرارگاه جایشان داد··· تا آنکه کرامت خداوند سبحانه و تعالی به محمّد صلی الله علیه و آله رسیدپس او را از برترین رویشگاه و از ارجمندترین کشتگاه بیرون آورد، از شجره ای که پیامبران خود را از آن آشکار نمود و اُمنای خویش را از آن برگزیدخانواده اش بهترین خانواده و دودمانش بهترین دودمان و شجره اش بهترین شجره است، این شجره در حرم [الهی ]رویید و در [کشتزار ]کرَم و بزرگواری بالید، شاخه هایش بلند است و میوه هایش دست نیافتنی.

نهج البلاغة: الخطبة 94

امام علی علیه السلام:  اُسرَتُهُ خَیرُ اُسرَةٍ، و شَجَرَتُهُ خَیرُ شَجَرَةٍ، أغصانُها مُعتَدِلَةٌ، و ثِمارُها مُتَهَدِّلَةٌ، مَولِدُهُ بمَکةَ، و هِجرَتُهُ بطَیبَةَ، عَلا بِها ذِکرُهُ، و امتَدَّ مِنها صَوتُهُ.

 دودمان او بهترین دودمان است و شجره اش بهترین شجره، شاخه هایش راست است و میوه هایش آویخته، زادگاهش مکه است و هجرتش به طَیبَه، در آن جا آوازه اش بلند شد و صدای [دعوت ]او به همه جا کشیده شد.

نهج البلاغة: الخطبة 161

امام علی علیه السلام: أشهَدُ أنّ محمّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ، و سَیدُ عِبادِهِ، کلَّما نَسَخَ اللّه الخَلقَ فِرقَتینِ جَعَلَهُ فی خَیرِهِما. گواهی می دهم که محمّد بنده و فرستاده خدا و مهتر بندگان اوستهرگاه خداوند خلق را به دو گروه تقسیم کرد، او را در بهترین گروه آن قرار داد.

نهج البلاغة: الخطبة 214

یتیم

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام  درباره آیه «آیا تو را یتیم نیافت و پناه داد»  فرمود:  الیتیمُ الّذی لا مِثلَ لَهُ؛ و لذلک سُمِّیتِ الدُّرَّةُ: الیتیمَةَ؛ لأنّهُ لا مِثلَ لَها. یتیم به معنای کسی است که مانند ندارد به همین دلیل دُردانه را «یتیمه» می گویند؛ چون نظیر ندارد.

تفسیر القمّی: 2 / 427

امام باقر و امام صادق علیهما السلام  درباره آیه «آیا تو را یتیم نیافت و پناه داد»  فرمودند: أی فآوی إلَیک النّاسَ. یعنی مردم را به سوی تو کشاند (آنان را متوجه ارزش تو کرد.

بحار الأنوار: 16 / 142 / 6.

 

امام رضا علیه السلام: خداوند عزّ و جلّ به پیامبرش محمّد صلی الله علیه و آله فرمود: «آیا تو را یتیم نیافت و پناه داد»می فرماید: أ لَم یجِدک وَحیدا فآوی إلَیک النّاسَ؟! . مگر نه اینکه تو را یگانه (دُردانه) یافت و مردم را به سوی تو کشاند.

بحار الأنوار: 16 / 142 / 5

 

مجمع البیان:  ماتَ أبوهُ [ صلی الله علیه و آله ] و هُو فی بَطنِ اُمِّهِ، و قیل: إنَّه ماتَ بَعدَ وِلادَتِهِ بمُدَّةٍ قَلیلَةٍ و ماتَت اُمُّهُ صلی الله علیه و آله و هُو ابنُ سَنتَینِ، و ماتَ جَدُّهُ و هُو ابنُ ثَمانی سِنینَ. زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در شکم مادرش بود و یا اندک زمانی پس از ولادت او، پدر بزرگوارش درگذشت و دو ساله بود که مادرش از دنیا رفت و در هشت سالگی جدّ خود را از دست داد.

مجمع البیان: 10/765

 

علل الشرائع  به نقل از ابن عبّاس در پاسخ به سؤال از آیه «آیا تو را یتیم نیافت و پناه داد» :  إنّما سُمِّی یتیما لأنّهُ لم یکن لَهُ نَظیرٌ علی وَجهِ الأرضِ مِن الأوَّلِینَ و الآخِرینَ، فقالَ عَزَّ و جلَّ مُمتَنّا علَیهِ نِعَمَهُ: «أ لَمْ یجِدْک یتیما» أی وَحیدا لا نَظیرَ لَک، «فآوَی» إلَیک النّاسَ، و عَرَّفَهُم فَضلَک حتّی عَرَفوک.

در حقیقت رسول خدا از آن رو یتیم نامیده شده که در پهنه زمین هیچ کس، از اوّلین و آخرین، نظیر او نبودلذا خداوند عزّ و جلّ با بر شمردن نعمت های خود بر آن حضرت منّت نهاده می فرماید: «مگر نه این که تو را یتیم یافت» یعنی یگانه و بی مانند «پس، پناه داد» یعنی مردم را به سوی تو کشاند و فضیلت و ارزش تو را به ایشان شناساند و آنها تو را شناختند.

علل الشرائع: 130 / 1

 

فقیر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:  الفَقرُ فَخری.   فقر، افتخار من است.

جامع الأخبار: 302 / 828

 

امام علی علیه السلام  در وصف پیامبران  فرمود: کانُوا قَوما مُستَضعَفینَ، قَدِ اختَبرَهُمُ اللّه بالمَخمَصَةِ، و ابتَلاهُم بالمَجهَدَةِ و لکنَّ اللّه سبحانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ اُولی قُوَّةٍ فی عَزائمِهِم، و ضَعَفَةً فیما تَرَی الأعینُ مِن حالاتِهِم، مَع قَناعَةٍ تَملأُ القُلوبَ و العُیونَ غِنی، و خَصاصَةٍ تَملأُ الأبصارَ و الأسماعَ أذی.

 آنان جماعتی مستضعف بودند و خداوند ایشان را با گرسنگی آزمود و با رنج و مشقّت امتحانشان فرمود··· اما خداوند سبحان فرستادگان خود را صاحبان اراده های نیرومند قرار داد و از نظر حالات ظاهری ضعیف و فقیر اما توأم با قناعتی که دل ها و چشم ها را پر از بی نیازی می کرد و همراه با نیازمندی و فقری که چشم ها و گوش ها را از ناراحتی لبریز می ساخت.

نهج البلاغة: الخطبة 192

 

درس نا خوانده

امام رضا علیه السلام  در مباحثات خود با پیروان ادیان، در اثبات نبوّت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله  فرمود:و مِن آیاتِهِ أنّهُ کانَ یتیما فَقیرا راعِیا أجِیرا، لَم یتَعَلَّمْ کتابا و لَم یختَلِفْ إلی مُعلِّمٍ، ثُمّ جاءَ بالقرآنِ الّذی فیهِ قِصَصُ الأنبیاءِ علیهم السلام و أخبارُهُم حَرفا حَرفا، و أخبارُ مَن مَضی و مَن بَقِی إلی یومِ القِیامَةِ. از جمله نشانه های [نبوّتش ]این است که آن حضرت یتیم و فقیر و چوپان و مزد بگیر بودنه کتابی آموخت و نه به محضر آموزگاری آمد و شد کردسپس قرآنی آورد که در آن کلمه به کلمه داستان های پیامبران و سرگذشت آنان و اخبار گذشتگان و آیندگان تا روز قیامت، آمده است.

عیون أخبار الرِّضا: 1 / 167 / 1

 

برخوردار از خویی والا

امام علی علیه السلام:  ··· و لا عَرَضَ لَهُ أمرانِ إلاّ أخَذَ بأشَدِّهِما.  ··· هیچ گاه دو کار برایش پیش نیامد، مگر اینکه [رسول خدا صلی الله علیه و آله ] دشوارترین آن دو را برگزید.

مکارم الأخلاق: 1 / 61 / 55

 

امام صادق علیه السلام: ما أکلَ نَبی اللّه صلی الله علیه و آله و هُو مُتّکئٌ مُنذُ بَعَثَهُ اللّه عَزَّ و جلَّ، و کانَ یکرَهُ أن یتَشَبَّهَ بالمُلوک، و نحنُ لا نَستَطیعُ أن نَفعَلَ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از زمانی که خداوند عزّ و جلّ او را برانگیخت، در حال تکیه دادن غذا نخورد و خوش نداشت که مانند پادشاهان باشدامّا ما نمی توانیم این کار را بکنیم.

الکافی: 6 / 272 / 8

 

امام صادق علیه السلام:

 جاءَ رجُلٌ إلی رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله و قد بَلِی ثَوبُهُ، فحَمَلَ إلَیهِ اثنَی عَشَرَ دِرهَما، فقالَ: یا علی، خُذْ هذهِ الدَّراهِمَ فاشتَرِ لِی بها ثَوبا ألبَسُهُ قالَ علی علیه السلام: فجِئتُ إلَی السُّوقِ فاشتَرَیتُ لَهُ قَمیصا باثنَی عَشَرَ دِرهَما، و جِئتُ بهِ إلی رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله، فنَظَرَ إلَیهِ فقالَ: یا علی، غیرُ هذا أحَبُّ إلَی، أ تَری صاحِبَهُ یقیلُنا؟ فقلتُ: لا أدری، فقالَ: انظُرْ، فجِئتُ إلی صاحِبهِ فقُلتُ: إن رسولَ اللّه صلی الله علیه و آله قَد کرِهَ هذا یریدُ غیرَهُ فأقِلْنا فیهِ، فَرَدَّ علَی الدَّراهِمَ، و جِئتُ بِها إلی رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله، فمَشی مَعَهُ إلَی السُّوقِ لِیبتاعَ قَمیصا، فنَظَرَ إلی جارِیةٍ قاعِدَةٍ علَی الطّریقِ تَبکی، فقالَ لَها رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله: ما شأنُک؟ قالَت: یا رَسولَ اللّه ، إنَّ أهلی أعطَونی أربَعَةَ دَراهِمَ لأشتَرِی لَهُم حاجَةً فضاعَت فلا أجسُرُ أن أرجِعَ إلَیهِم، فأعطاها رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله أربَعَةَ دَراهِمَ، و قالَ: ارجِعی إلی أهلِک و مضی رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله إلَی السُّوقِ فاشتَری قَمیصا بأربعَةِ دَراهِمَ، و لَبِسَهُ و حَمِدَ اللّه عَزَّ و جلَّ و خَرَجَ، فرأی رجُلاً عُریانا یقولُ: مَن کسانی کساهُ اللّه مِن ثِیابِ الجَنّةِ، فخَلَعَ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله قَمیصَهُ الّذی اشتَراهُ و کساهُ السّائلَ، ثُمّ رَجَعَ إلَی السُّوق فاشتَری بالأربعَةِ الّتی بَقِیت قَمیصا آخَرَ، فلَبِسَهُ و حَمِدَ اللّه عَزَّ و جلَّ و رَجَعَ إلی مَنزِلِهِ، فإذا الجارِیةُ قاعِدَةٌ علَی الطَّریقِ تبکی، فقالَ لَها رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله: ما لَک لا تَأتِینَ أهلَک؟ قالَت: یا رَسولَ اللّه ، إنّی قد أبطأتُ علَیهِم أخافُ أن یضرِبونی، فقالَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله: مُرِّی بَینَ یدَی و دُلِّینی علی أهلِک، فجاءَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله حتّی وَقَفَ علی بابِ دارِهِم، ثُمّ قالَ: السَّلامُ علَیکم یا أهلَ الدّارِ، فلَم یجیبوهُ، فأعادَ السَّلامَ فلَم یجیبوهُ، فأعادَ السَّلامَ فقالوا: و علیک السَّلامُ یا رسولَ اللّه و رحمَةُ اللّه و بَرَکاتُهُ، فقالَ صلی الله علیه و آله: ما لَکم تَرَکتُم إجابَتی فی أوّلِ السّلامِ و الثّانی؟ قالوا: یا رسولَ اللّه ، سَمِعنا سَلامَک فأحبَبنا أن تَستَکثِرَ مِنهُ، فقالَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله: إنّ هذهِ الجارِیةَ أبطأت علَیکم فلا تُؤْذوها، فقالوا: یا رسولَ اللّه ، هی حُرَّةٌ لِمَمشاک، فقالَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله: الحَمدُ للّه ، ما رأیتُ اثنَی عَشَرَ دِرهَما أعظَمَ برَکةً مِن هذهِ: کسا اللّه بها عارِیینِ، و أعتَقَ بها نَسمَةً.  مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد دید جامه آن حضرت کهنه و فرسوده است پس دوازده درهم به ایشان تقدیم کردحضرت فرمود: ای علی! این درهم ها را بگیر و با آنها برایم لباسی بخر تا بپوشم علی علیه السلام می فرماید: من به بازار رفتم و پیراهنی به دوازده درهم خریدم و خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردم حضرت به آن نگاهی کرد و فرمود: ای علی! اگر پیراهن دیگری باشد بیشتر دوست دارم فکر می کنی صاحبش آن را پس بگیرد؟ عرض کردم: نمی دانم فرمود: برو ببین من نزد فروشنده پیراهن رفتم و گفتم: رسول خدا صلی الله علیه و آله این را نمی پسندد و پیراهن دیگری می خواهد بنا بر این، این را از ما پس بگیرفروشنده درهم ها را به من برگرداند و من آنها را خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردم حضرت همراه علی علیه السلام به بازار آمد تا پیراهنی بخرد در بین راه کنیزکی را دید که کناری نشسته است و می گرید رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: چه شده است؟ دخترک گفت: ای رسول خدا! خانواده ام به من چهار درهم دادند تا برایشان چیزی بخرم اما این درهم ها گم شده اند و من جرأت نمی کنم پیش آنها برگردم رسول خدا صلی الله علیه و آله چهار درهم به او داد و فرمود: پیش خانواده ات برگرد سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به بازار رفت و پیراهنی به چهار درهم خریداری کرد و آن را پوشید و خداوند عزّ و جلّ را سپاس گفت و از بازار بیرون آمد مردی را دید که برهنه است و می گوید: هر که مرا بپوشاند، خداوند از جامه های بهشت بر او بپوشاند رسول خدا صلی الله علیه و آله پیراهنی را که خریده بود در آورد و به آن سائل پوشاند سپس به بازار برگشت و با چهار درهم باقیمانده پیراهن دیگری خرید و آن را پوشید و خدا را سپاس گفت و به سوی خانه اش برگشت ناگاه دید که همان کنیزک سر راه نشسته است و می گرید رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: چرا پیش خانواده ات نمی روی؟ عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله من دیر کرده ام و می ترسم مرا بزنند رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: جلو بیفت و راه خانه تان را به من نشان بده، رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت تا به در خانه آنها رسید و ایستاد و فرمود: سلام بر شما ای اهل خانه! اما جوابی نیامد، حضرت دوباره سلام داد باز هم جواب ندادند پیامبر بار دیگر سلام داد؛ این بار اهل خانه جواب دادند: سلام و رحمت و برکات خدا بر شما ای رسول خدا! حضرت به آنان فرمود: چرا بار اول و دوم جواب سلام مرا ندادید؟ عرض کردند: ای رسول خدا! سلام شما را شنیدیم ولی دوست داشتیم آن را زیاد بگویید رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این کنیزک در آمدن به خانه دیر کرده است، او را اذیت نکنید عرض کردند: ای رسول خدا! او را به میمنت قدوم شما آزاد کردیم رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: خدا را سپاس، با برکت تر از این دوازده درهم ندیده بودم خداوند با آنها دو برهنه پوشانید و یک انسان را آزاد کرد.

الخصال: 490 / 69

 

المناقب لابن شهر آشوب: کان النّبی صلی الله علیه و آله قبل المبعث موصوفا بعشرین خصلة من خصال الأنبیاء، لو انفرد واحد بأحدها لدلّ علی جلاله، فکیف من اجتمعت فیه؟! کان نبیا أمینا، صادقا، حاذقا، أصیلاً، نبیلاً، مکینا، فصیحا، نصیحا، عاقلاً، فاضلاً، عابدا، زاهدا، سخیا، کمیا، قانعا، متواضعا، حلیما، رحیما، غیورا، صبورا، موافقا، مرافقا، لم یخالط منجِّما و لا کاهنا و لا عیافا. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پیش از آنکه مبعوث شود، بیست خصلت از خصلت های پیامبران را دارا بود که اگر فردی یکی از آنها را داشته باشد، دلیل بر عظمت اوست، چه رسد به کسی که همه آنها را دارا باشد! آن حضرت پیامبری امین، راستگو، ماهر، با اصالت، شریف، والا مقام، سخنور، خردمند، با فضیلت، عبادت پیشه، بی اعتنا به دنیا، سخاوتمند، دلیر و جنگاور، قانع، فروتن، بردبار، مهربان، غیرتمند، صبور، سازگار و نرمخو بود و با هیچ منجّم و کاهن و پیشگویی درنیامیخت.

المناقب لابن شهرآشوب: 1 / 123

 

الطبقات الکبری  به نقل از انس :  کانَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله أحسَنَ النّاسِ خُلقا. رسول خدا صلی الله علیه و آله نیک خوترین مردمان بود.

الطبقات الکبری: 1 / 364

 

 الطبقات الکبری  به نقل از عایشه، در پاسخ به این سؤال که اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله در محیط خانه چگونه بود؟  کانَ أحسَنَ النّاسِ خُلقا، لَم یکن فاحِشا و لا مُتَفَحِّشا، و لا صَخّابا فی الأسواقِ، و لا یجزی بالسَّیئَةِ مِثلَها، و لکنْ یعفو و یصفَحُ.

خوش خوترین مردمان بود، نه دشنام می داد و نه بد زبانی می کرد و نه در کوچه و بازار هیاهو به راه می انداخت و نه بدی را به بدی جبران می کرد، بلکه می بخشید و گذشت می کرد.

الطبقات الکبری: 1 / 365

 

الطبقات الکبری  به نقل از کعب الأحبار در پاسخ به سؤال از اوصاف پیامبر صلی الله علیه و آله در تورات : او را چنین می یابیم: نَجِدُهُ محمّدَ بنَ عبدِ اللّه لَیس بفَحّاشٍ و لا بصَخّابٍ فی الأسواق، و لا یکافِئُ بالسَّیئَةِ، و لکن یعفو و یغفِرُ.  محمّد پسر عبد اللّه نه بد زبان است و نه در کوچه و بازار هیاهو به راه می اندازد و بدی را با بدی پاسخ نمی دهد، بلکه می بخشد و گذشت می کند.

الطبقات الکبری: 1 / 360

 

الطبقات الکبری  به نقل از کعب الأحبار :  إنّا نَجِدُ فی التَّوراةِ: محمّدٌ النَّبی المُختارُ لافَظٌّ و لا غَلیظٌ، و لا صَخّابٌ فی الأسواقِ، و لا یجزی السَّیئةَ السَّیئةَ، و لکنْ یعفو و یغفِرُ.

 ما در تورات چنین می خوانیم: محمّد پیامبرِ برگزیده، نه تند خوست و نه خشن و نه اهل جار و جنجالدر کوچه و بازار، بدی را با بدی جواب نمی دهد، بلکه می بخشد و گذشت می کند.

الطبقات الکبری: 1 / 360

 

 الطبقات الکبری  به نقل از حسن :  إنّ رَهطا مِن أصحابِ النَّبی صلی الله علیه و آله اجتَمَعوا فقالوا: لَو أرسَلنا إلی اُمَّهاتِ المُؤمنینَ فسَألناهُنَّ عَمّا نَحَلوا علَیهِ  یعنی النَّبی صلی الله علیه و آله  مِن العَمَلِ لَعَلَّنا أن نَقتَدی بهِ، فأرسَلوا إلی هذهِ ثُمّ هذهِ، فجاءَ الرّسولُ بأمرٍ واحِدٍ: إنّکم تَسألونَ عن خُلقِ نَبیکم صلی الله علیه و آله و خُلقُهُ القرآنُ، و رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله یبِیتُ یصَلّی و ینامُ، و یصومُ و یفطِرُ، و یأتی أهلَهُ.

گروهی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله جمع شدند و گفتند: چه خوب است کسی را پیشِ همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله بفرستیم و از نحوه رفتار آن حضرت در خانه اش سؤال کنیم تا بلکه ایشان را سرمشق خود قرار دهیمآنان کسی را پیش یکایک همسران پیامبر فرستادند و آن فرستاده [از همه آنان] یک پاسخ آورد: شما از اخلاق پیامبرتان می پرسیداخلاق او [همان دستورات ]قرآن استرسول خدا شب ها را نماز می خواند و می خوابد و روزه می گیرد و روزه می گشاید و با همسر خود همبستر می شود.

الطبقات الکبری: 1 / 364

 

الغارات  به نقل از ابراهیم بن محمّد یکی از نوادگان علی علیه السلام :  کانَ علی علیه السلام إذا نَعَتَ النَّبی صلی الله علیه و آله قالَ: هو خاتَمُ النَّبیینَ، أجوَدُ النّاسِ کفّا، و أجرَأُ النّاسِ صَدرا، و أصدَقُ النّاسِ لَهجَةً و أوفَی النّاسِ ذِمَّةً، و ألینُهُم عَریکةً، و أکرَمُهُم عِشرَةً (مَن رَآهُ بَدیهَةً هابَهُ، و مَن خالَطَهُ مَعرِفَةً أحَبَّهُ، یقولُ ناعِتُهُ: لَم أرَ قَبلَهُ و لا بَعدَهُ مِثلَهُ).

 علی علیه السلام هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله را وصف می کرد، می فرمود: او خاتم پیامبران است بخشنده ترین مردم بود و دلیرترین و راست گوترین و پایبندترین آنان به عهد و پیماناز همه نرم خوتر بود و رفتارش بزرگوارانه ترهر کس بدون سابقه قبلی او را می دید، هیبتش او را می گرفت و هر که با وی معاشرت می کرد و او را می شناخت دوستدارش می شدهر که می خواست آن حضرت را وصف کند، می گفت: نظیر او را در گذشته و حال ندیده ام.

الغارات: 1 / 167

 

الطبقات الکبری  به نقل از عایشه : ما خُیرَ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله فی أمرَینِ إلاّ أخَذَ أیسَرَهُما ما لَم یکن إثما، فإن کانَ إثما کانَ أبعَدَ النّاسِ مِنهُ. رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگاه میان دو کار مخیر می شد آن را که آسانتر بود انتخاب می کرد و این در صورتی بود که آن کار گناه نبود، امّا اگر گناه بود از همه مردم بیشتر از آن دوری می ورزید. *

این متن ظاهرا با متن حدیث اول این باب متعارض است و می توان میان آنها بدینسان جمع نمود که این متن مربوط به مواردی است که انتخاب کار دشوار از نظر شرعی ترجیحی نداشته و متن قبلی مربوط به مواردی است که انتخاب کار دشوار ترجیح داشته است.

الطبقات الکبری: 1 / 366

 

الطبقات الکبری  به نقل از محمّد بن حنفیه : کانَ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله لا یکادُ یقولُ لشیءٍ: لا، فإذا هُو سُئلَ فأرادَ أن یفعَلَ، قالَ: نَعَم، و إذا لَم یرِدْ أن یفعَلَ سَکتَ، فکانَ قد عُرِفَ ذلک مِنهُ.

 رسول خدا صلی الله علیه و آله تقریباً هیچ گاه به چیزی «نه» نمی گفت هرگاه از او چیزی خواسته می شد اگر می خواست آن را انجام دهد، می فرمود: آری و اگر نمی خواست انجامش دهد سکوت می کرد و در نتیجه، طرف می فهمید که حضرت به آن کار تمایلی ندارد.

الطبقات الکبری: 1 / 368

 

الطبقات الکبری  به نقل از عایشه : کانَ صلی الله علیه و آله ألینَ النّاسِ، و أکرَمَ النّاسِ، و کانَ رجُلاً مِن رِجالِکم إلاّ أنّهُ کانَ ضَحّاکا بَسّاما. رسول خدا صلی الله علیه و آله نرم خوترین و بزرگوارترین مردم بوداو هم مردی چون مردان شما بود، با این تفاوت که همواره خنده و تبسّم بر لب داشت.

الطبقات الکبری: 1 / 365

 

المناقب لابن شهر آشوب: کانَ [ صلی الله علیه و آله ]لا یقومُ و لا یجلِسُ إلاّ علی ذِکرِ اللّه . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برنمی خاست و نمی نشست مگر با ذکر و یاد خدا.

المناقب لابن شهرآشوب: 1 / 147

 

الطبقات الکبری  به نقل از عبد اللّه بن حارث : ما رَأیتُ أحَدا أکثَرَ تَبَسُّما مِن رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله.  هیچ کس را ندیدم که به اندازه رسول خدا صلی الله علیه و آله لبخند بر لب داشته باشد.

الطبقات الکبری: 1 / 372

 

الطبقات الکبری  به نقل از سعید مَقْبُری : کانَ النَّبی صلی الله علیه و آله إذا عَمِلَ عَمَلاً أثبَتَهُ و لَم یکوِّنْهُ، یعمَلُ بهِ مَرّةً و یدَعُهُ مَرّةً. رسول خدا صلی الله علیه و آله هر گاه کاری انجام می داد بر آن مداومت می ورزید و این طور نبود که آن را یک بار انجام دهد و یک بار انجام ندهد.

الطبقات الکبری: 1 / 379

 

الطبقات الکبری  به نقل از عطاء بن یسار : إنّ جِبریلَ أتَی النَّبی صلی الله علیه و آله و هُو بأعلی مَکةَ یأکلُ مُتَّکئا فقالَ لَهُ: یا محمّدُ، أکلَ المُلوک؟ ! فجَلَسَ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله. جبرئیل نزد پیامبر صلی الله علیه و آله که در منطقه بالای شهر مکه در حال تکیه دادن غذا می خورد، آمد و گفت: ای محمّد! غذا خوردن شاهانه؟! پس پیامبر صلی الله علیه و آله راست نشست.

الطبقات الکبری: 1 / 380

 

امین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: أما و اللّه إنّی لَأمینٌ فی السَّماءِ و أمینٌ فی الأرضِ.

هان! به خدا قسم که من در آسمان امین هستم و در زمین نیز امینم.

کنز العمّال: 32147

 

کشف الغمّه: مِن أسمائهِ [ صلی الله علیه و آله ]: الأمینُ، و هُو مأخوذٌ مِن الأمانَةِ و أدائها و صِدقِ الوَعدِ، و کانَتِ العَربُ تُسمّیهِ بذلک قبلَ مَبعَثِهِ، لِما شاهَدوهُ مِن أمانَتِهِ، و کلُّ مَن أمِنتَ مِنهُ الخُلفَ و الکذِبَ فهُو أمینٌ، و لهذا وُصِفَ بهِ جَبرئیلُ علیه السلام فقالَ: «مُطاعٍ ثَمَّ أمینٍ» ( التکویر: 21

 یکی از نام های پیامبر صلی الله علیه و آله «امین» است که بر گرفته از امانت و امانتداری و خوش قولی استپیش از آنکه پیامبر مبعوث شود عرب ها آن حضرت را امین می نامیدند؛ چون امانتداری او را دیده بودنداصولاً هر کسی که از خُلف وعده و دروغگویی او ایمن باشی، چنین شخصی امین استاز همین رو، خداوند از جبرئیل علیه السلام با این صفت یاد کرده و فرموده است: «در آن جا [هم ]مطاع [و هم ]امین است».

کشف الغمّة: 1 / 11

 

السیرة النبویة، ابن هشام  به نقل از ابن اسحاق : کانَت قُرَیشٌ تُسَمِّی رَسولَ اللّه صلی الله علیه و آله قَبلَ أن ینزِلَ علَیهِ الوَحی: الأمینَ.  پیش از آنکه به رسول خدا صلی الله علیه و آله وحی نازل شود، قریش به آن حضرت امین می گفتند.

السیرة النبویة لابن هشام: 1 / 210

 

السیرة النبویة، ابن هشام  به نقل از ابن اسحاق، آن جا که از موضوع ساختن کعبه پیش از بعثت سخن می گوید :  ثُمّ إنّ القَبائلَ مِن قُرَیشٍ جَمَعَتِ الحِجارَةَ لبِنائها، کلُّ قَبیلَةٍ تَجمَعُ علی حِدَةٍ، ثُمّ بَنَوها، حتّی بَلَغَ البُنیانُ مَوضِعَ الرُّکنِ  یعنی الحَجَرَ الأسوَدَ  فاختَصَموا فیهِ، کلُّ قَبیلَةٍ تُریدُ أن تَرفَعَهُ إلی مَوضِعِهِ دُونَ الاُخری ثُمّ إنّهُمُ اجتَمَعوا فی المَسجِدِ و تَشاوَروا و تَناصَفوا، فزَعَمَ بَعضُ أهلِ الرِّوایةِ: أنّ أبا اُمَیةَ بنَ المُغیرَةِ بنِ عبدِ اللّه بنِ عُمرَ بنِ مَخزومٍ  و کانَ عامَئذٍ أسَن قُرَیشٍ کلِّها  قالَ: یا مَعشَرَ قُرَیشٍ، اجعَلوا بَینَکم فیما تَختَلِفونَ فیه أوّلَ مَن یدخُلُ من بابِ هذا المَسجِدِ یقضی بَینَکم فیهِ، ففَعَلوا فکانَ أوّلَ داخِلٍ علَیهِم رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله، فلَمّا رأوهُ قالوا: هذا الأمینُ، رَضِینا، هذا محمّدٌفلَمّا انتَهی إلَیهِم و أخبَروهُ الخَبَرَ، قالَ صلی الله علیه و آله: هَلُمَّ إلَی ثَوبا، فاُتِی بهِ، فأخَذَ الرُّکنَ فوَضَعَهُ فیهِ بِیدِهِ، ثُمّ قالَ: لِتَأخُذْ کلُّ قَبیلَةٍ بناحِیةٍ مِن الثَّوبِ، ثُمّ ارفَعوهُ جَمیعا، ففَعَلوا، حتّی إذا بَلَغوا بهِ مَوضِعَهُ وَضَعَهُ هُو بِیدِهِ، ثُمّ بَنی علَیهِ. قبایل قریش برای ساختن کعبه سنگ جمع کردند و هر قبیله ای جداگانه جمع آوری می کردآنها پایه های کعبه را بالا بردند تا به جایگاه رکن  یعنی حجر الاسود  رسیددر این هنگام با یکدیگر بحثشان شد و هر قبیله ای می خواست او حجر الاسود را در محل خودش قرار دهد نه دیگریآنها در مسجد جمع شدند و به مشورت پرداختند و هر یک دیگری را به انصاف دعوت کردبعضی از راویان گفته اند: ابو اُمیة بن مغیرة بن عبد اللّه بن عمر بن مخزوم که در آن سال مسن ترین فرد قریش بود، گفت: ای گروه قریش! بیایید اولین کسی را که از در این مسجد وارد شد داور میان خود قرار دهیدقریش موافقت کردندنخستین کسی که بر آنان وارد شد، رسول خدا علیه السلام بودوقتی قریش او را دیدند گفتند: این مرد امین است، ما قبول داریم، او محمّد استچون پیامبر به آنها رسید، موضوع را به اطلاع ایشان رساندندحضرت فرمود: پارچه ای برایم بیاوریدپارچه را آوردندپیامبر حجر الاسود را برداشت و با دست خود روی پارچه گذاشت و سپس فرمود: هر قبیله ای گوشه ای از پارچه را بگیرد و همگی آن را بلند کنیدقریش این کار را کردند و وقتی به محل نصب رسید، پیامبر آن را با دست خود برداشت و در جایگاهش قرار داد و آنگاه روی آن را ساخت.

السیرة النبویة لابن هشام: 1 / 209

 

السیرة النبویه، ابن هشام: کانَت خَدیجَةُ بِنتُ خُوَیلدٍ امرأةً تاجِرَةً ذاتَ شَرَفٍ و مالٍ، تَستأجِرُ الرِّجالَ فی مالِها و تُضارِبُهُم إیاهُ بشیءٍ تَجعَلُهُ لَهُم، و کانَت قُرَیشٌ قَوما تُجّارا، فلَمّا بَلَغَها عن رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله ما بَلَغَها مِن صِدقِ حَدیثِهِ، و عِظَمِ أمانَتِهِ، و کرَمِ أخلاقِهِ، بَعَثَت إلَیهِ فعَرَضَت علَیهِ أن یخرُجَ فی مالٍ لَها إلَی الشّامِ تاجِرا. خدیجه دختر خویلد، بانویی تاجر و بزرگ زاده و ثروتمند بودمردم را برای تجارت با اموال خود استخدام می کرد و در قبال کارشان مقدار معینی از سود حاصل از تجارت را به ایشان می دادقریش مردمی تاجر پیشه بودندوقتی خبر راستگویی و امانتداری و خلق و خوهای پسندیده پیامبر به گوش خدیجه رسید، کسی را نزد آن حضرت فرستاد و پیشنهاد کرد با اموالی از او برای تجارت به شام رود.

السیرة النبویة لابن هشام: 1 / 199

 

الطبقات الکبری  به نقل از داوود بن حصین :کانَ رجُلاً أفضَلَ قَومِهِ مُروءةً، و أحسَنَهُم خُلقا، و أکرَمَهُم مُخالَطَةً، و أحسَنَهُم جِوارا، و أعظَمَهُم حِلما و أمانَةً، و أصدَقَهُم حَدیثا، و أبعَدَهُم مِن الفُحشِ و الأذی، و ما رُئی مُلاحِیا و لا مُمارِیا أحَدا، حتّی سَمّاهُ قَومُهُ الأمینَ، لِما جَمعَ اللّه لَهُ مِن الاُمورِ الصّالِحَةِ فیهِ، فلَقد کانَ الغالِبَ علَیهِ بمَکةَ الأمینُ. در اوصاف پیامبر صلی الله علیه و آله : او مردی بود که از همه قوم خود جوان مردتر، نیک خوتر، خوش برخوردتر، همسایه دارتر، بردبارتر، امانتدارتر، راستگوتر و از بد زبانی و آزار رسانی به دورتر بودهرگز دیده نشد که با کسی کشمکش و مجادله کندخداوند اخلاق و خصال پسندیده را در وجود آن حضرت جمع کرده بود تا جایی که قومش او را امین نامیدند و در مکه غالبا با لقب امین از ایشان یاد می شد.

الطبقات الکبری: 1 / 121

 

راستگو

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:  أیها النّاسُ، إنّ الرائدَ لا یکذِبُ أهلَهُ، و لَو کنتُ کاذِبا لَما کذَبتُکم، و اللّه الّذی لا إله إلاّ هُو إنّی رَسولُ اللّه إلَیکم حَقّا خاصَّةً، و إلَی النّاسِ عامَّةً و اللّه لَتَموتونَ کما تَنامونَ، و لَتُبعَثونَ کما تَستَیقِظونَ، و لَتُحاسَبونَ کما تَعمَلونَ، و لتُجزَونَ بالإحسانِ إحسانا و بالسُّوءِ سُوءا، و إنّها الجَنَّةُ أبَدا و النّارُ أبَدا. ای مردم! بلدِ راه به کسان خود دروغ نمی گویدو من اگر هم دروغگو بودم [دست کم] به شما دروغ نمی گفتمبه خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، من فرستاده به حق خدا به سوی شما خصوصا و به سوی همه مردم عموما هستمبه خدا قسم همان گونه که می خوابید، می میرید و همان گونه که بیدار می شوید، برانگیخته خواهید شد و مطابق کردارتان حسابرسی خواهید شد و در برابر نیکی، پاداش نیک خواهید یافت و در برابر بدی، کیفر بد خواهید چشیدبهشتِ جاویدان در کار است و دوزخِ همیشگی.

بحار الأنوار: 18 / 197 / 30

 

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:  إنّ أحسَنَ الحَدیثِ أصدَقُهُ. همانا بهترین سخن، راست ترین آن است.

الطبقات الکبری: 1 / 115

 

الطبقات الکبری  به نقل از ابن عباس :  لَمّا اُنزِلَت: «و أنْذِرْ عَشیرَتَک الأقْرَبینَ» صَعِدَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله علَی الصَّفا فقالَ: یا مَعشَرَ قُریشٍ، فقالَت قُرَیشٌ: محمّدٌ علَی الصَّفا یهتِفُ! فأقبَلوا و اجتَمَعوا فقالوا: ما لَک یا محمّدُ؟ قالَ: أ رَأیتُکم لَو أخبَرتُکم أنّ خَیلاً بِسَفْحِ هذا الجَبَلِ أ کنتُم تُصَدِّقونَنی؟ قالوا: نَعَم، أنتَ عِندَنا غَیرُ مُتَّهَمٍ و ما جَرَّبْنا علَیک کذبا قَطُّ، قالَ: فإنّی نَذیرٌ لَکم بینَ یدَی عَذابٍ شَدیدٍ یا بَنی عبدِ المُطَّلبِ یا بَنی عبدِ مَنافٍ یا بَنی زُهرَةَ  حتّی عَدَّدَ الأفخاذَ مِن قُرَیشٍ  إنّ اللّه أمَرَنی أن اُنذِرَ عَشیرَتی الأقرَبِینَ، و إنّی لا أملِک لَکم مِن الدُّنیا مَنفَعَةً و لا مِن الآخِرَةِ نَصیبا إلاّ أن تَقولوا: لا إلهَ إلاّ اللّه قالَ: یقولُ أبو لَهَبٍ: تَبّا لَک سائرَ الیومِ! أ لِهذا جَمَعتَنا؟! فأنزَلَ اللّه تبارک و تعالی: «تَبَّتْ یدا أبی لَهَبٍ و تَبَّ » السُّورة کلّها. چون آیه «و خویشان نزدیکت را هشدار ده» (الشعراء: 214 ) نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله بالای کوه صفا رفت و بانگ زد: ای قریشیان! قریش گفتند: این محمّد است که از فراز صفا فریاد می زندپس، همگی جمع شدند و آن جا رفتند و گفتند: چه شده است ای محمّد؟ فرمود: اگر من به شما بگویم که در پشت این کوه گروهی سواره هستند حرف مرا باور می کنید؟ گفتند: آری، تو در میان ما متّهم و بد نام نیستی و هرگز دروغی از تو نشنیده ایمفرمود: اینک، من شما را از عذابی سخت بیم می دهمای فرزندان عبد المطّلب! ای فرزندان عبد مناف! ای فرزندان زهره!  به همین ترتیب همه خاندان ها و تیره های قریش را نام برد  خداوند به من فرمان داده است که به خویشان نزدیکم اعلام خطر کنم و من نمی توانم هیچ گونه سودی در دنیا و بهره ای در آخرت برای شما تضمین کنم، مگر اینکه بگویید: لا اله الاّ اللّه [و ایمان بیاورید ]در این هنگام ابو لهب گفت: هلاکت باد تو را! برای همین ما را جمع کردی؟! در این هنگام خداوند تبارک و تعالی سوره «تبّت یدا ابی لهب و تبّ···»( المسد: 1) را نازل فرمود.

الطبقات الکبری: 1 / 200

 

المناقب لابن شهر آشوب  به نقل از ابن جریر : لَمّا کانَ النَّبی صلی الله علیه و آله یعرِضُ نَفسَهُ علَی القَبائلِ جاءَ إلی بَنی کلابٍ فقالوا: نُبایعُک علی أن یکونَ لَنا الأمرُ بَعدَک، فقالَ: الأمرُ للّه فإن شاءَ کانَ فیکم أو فی غَیرِکم، فمَضَوا و لَم یبایعوهُ و قالُوا: لا نَضرِبُ لِحَربِک بأسیافِنا ثُمّ تُحَکمُ علَینا غَیرَنا! .

 هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله دعوت خود را به قبایل عرضه می کرد، نزد بنی کلاب آمدآنها گفتند: ما به این شرط با تو بیعت می کنیم که بعد از تو، کار [خلافت ]به ما منتقل شودپیامبر فرمود: کار دست خدا استاگر او خواست به شما خواهد رسید و اگر نخواست به دیگری وا گذار خواهد شدبنی کلاب رفتند و بیعت نکردند و گفتند: ما در راه تو شمشیر نمی زنیم که بعدا دیگران را بر ما حکومت دهی!

المناقب لابن شهرآشوب: 1 / 257

 

المناقب لابن شهر آشوب  به نقل از عامر بن طفیل :  یا محمّدُ، ما لی إن أسلَمتُ؟ فقالَ صلی الله علیه و آله: لک ما للإسلامِ، و علَیک ما علَی الإسلامِ، فقالَ: أ لا تَجعَلُنی الوالی مِن بَعدِک؟ قالَ: لَیسَ لَک ذلک و لا لِقَومِک، و لکنْ لک أعِنَّةُ الخَیلِ تَغزو فی سَبیلِ اللّه . همان کسی که خواست پیامبر را غافلگیر کرده و بکشد، به آن حضرت گفت: ای محمّد! اگر مسلمان شوم چه به من می رسد؟ حضرت فرمود: در سود و زیان اسلام شریک خواهی بودگفت: مرا والی بعد از خودت قرار می دهی؟ فرمود: این سِمَت نه از آنِ تو خواهد بود نه از آن قوم و قبیله تو، امّا دهنه های اسب ها [فرماندهی سواران] را به تو می سپارم تا در راه خدا بجنگی.

المناقب لابن شهرآشوب: 1 / 257

 

منفورترین خصلت نزد پیامبر صلی الله علیه و آله دروغگویی بود

کنز العمّال  به نقل از عایشه :  کانَ أبغَضَ الخُلقِ إلَیهِ الکذبُ. منفورترین اخلاق نزد پیامبر صلی الله علیه و آله دروغگویی بود.

کنز العمّال: 18379

 

کنز العمّال  به نقل از عایشه : : کانَ إذا اطَّلَعَ علی أحَدٍ مِن أهلِ بَیتِهِ کذَبَ کذبَةً لَم یزَلْ مُعرِضا عَنهُ حتّی یحدِثَ تَوبَةً. پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه می فهمید یکی از اعضای خانواده اش دروغی گفته است، چندان از او اعراض می فرمود تا توبه کند.

کنز العمّال: 18381

 

الترغیب و الترهیب  به نقل از عایشه : ما کانَ مِن خُلقٍ أبغَضَ إلی رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله مِن الکذبِ، ما اطَّلَعَ علی أحَدٍ مِن ذاک بشیءٍ فیخرُجُ مِن قَلبِهِ حتّی یعلَمَ أنّهُ قد أحدَثَ تَوبَةً رواهُ أحمَدُ و البَزّارُ و اللّفظُ لَهُ، و ابنُ حبّانَ فی صحیحهِ، و لَفظُهُ قالَت: ما کانَ مِن خُلقٍ أبغَضَ إلی رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله مِن الکذبِ، و لَقد کانَ الرّجُلُ یکذِبُ عِندَهُ الکذبَةَ، فما یزالُ فی نَفسِهِ حتّی یعلَمَ أنّهُ قد أحدَثَ فیها تَوبَةً و رواهُ الحاکمُ و قالَ: صحیحُ الإسنادِ، و لَفظُهُ قالَت: ما کانَ شیءٌ أبغَضَ إلی رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله مِن الکذبِ، و ما جَرَّبَهُ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله مِن أحَدٍ و إن قَلَّ، فیخرُجُ لَهُ مِن نفسِهِ حتّی یجَدِّدَ لَهُ تَوبَةً. هیچ اخلاقی نزد رسول خدا منفورتر از دروغگویی نبودهرگاه مطّلع می شد کسی دروغی گفته است، مهر او از دلش بیرون می رفت تا وقتی که می فهمید توبه کرده است

این مطلب را احمد و بزّار با لفظ و تعبیر خود و ابن حبان نیز در صحیحش نقل کرده اندعبارت او چنین است: عایشه گفت: هیچ خصلتی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله منفورتر از دروغگویی نبودگاه فردی نزد آن حضرت دروغی می گفت و ایشان همچنان از او دلگیر بود تا آنکه متوجّه می شد از آن دروغ توبه کرده استحاکم نیز این مطلب را روایت کرده و گفته است: سندش صحیح استعبارت حاکم چنین است: عایشه گفت: نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله چیزی منفورتر از دروغ نبود و از هر کس دروغی، هر چند کوچک، می شنید، مِهرِ او را از دل خود بیرون می کرد، تا زمانی که آن فرد از آن توبه می کرد.

الترغیب و الترهیب: 3 / 597 / 31

 

الطبقات الکبری  به نقل از عایشه : ما کانَ خُلقٌ أبغضَ إلی رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله مِن الکذبِ، و ما اطَّلَعَ مِنهُ علی شیءٍ عِندَ أحَدٍ مِن أصحابِهِ فیبخَلُ لَهُ مِن نَفسِهِ حتّی یعلَمَ أن أحدَثَ تَوبَةً. هیچ خصلتی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله منفورتر از دروغ نبود و هرگاه مطلع می شد یکی از اصحابش دروغی گفته است، به او بی اعتنایی می کرد تا آنکه می فهمید توبه کرده است.

الطبقات الکبری: 1 / 378

 

الطبقات الکبری  به نقل از عبد اللّه بن سلام : لَمّا قَدِمَ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله المَدینَةَ انجَفَلَ النّاسُ إلَیهِ، و قِیلَ: قَدِمَ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله قالَ: فجِئتُ فی النّاسِ لأنظُرَ إلَیهِ، قالَ: فلَمّا رأیتُ وَجهَ رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله إذا وَجهُهُ لَیسَ بِوَجهِ کذّابٍ قالَ: فکانَ أوّلُ شیءٍ سَمِعتُهُ یتَکلّمُ بهِ أن قالَ: یا أیها الناسُ أفشُوا السَّلامَ، و أطعِموا الطَّعامَ، و صِلوا الأرحامَ، و صَلُّوا و النّاسُ نِیامٌ، و ادخُلوا الجَنَّةَ بسَلامٍ. هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه آمد، مردم برای دیدن آن حضرت می شتافتند و کسی می گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدمن هم با مردم رفتم تا ایشان را ببینموقتی چهره رسول خدا را دیدم متوجّه شدم که چهره او چهره یک فرد دروغگو نیستعبد اللّه بن سلام می گوید: نخستین سخنی که از پیامبر شنیدم این بود که می فرمود: ای مردم! به یکدیگر سلام گویید و مردم را اطعام کنید و صله رحم به جا آورید و شب هنگام که مردم خفته اند، نماز بگزارید تا به سلامت وارد بهشت شوید.

الطبقات الکبری: 1 / 235

 

دادگر

امام علی علیه السلام:  إنّ یهودیا کانَ لَهُ علی رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله دَنانیرُ فتَقاضاهُ، فقالَ لَهُ: یا یهودی، ما عِندی ما اُعطیک، فقالَ: فإنّی لا اُفارِقُک یا محمّدُ حتّی تَقضینی، فقالَ: إذَنْ أجلِسَ مَعک، فجَلَسَ مَعهُ حتّی صَلّی فی ذلک المَوضِعِ الظُّهرَ و العَصرَ و المَغرِبَ و العِشاءَ الآخِرَةَ و الغَداةَ، و کانَ أصحابُ رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله یتهَدَّدونَهُ و یتَواعَدونَهُ، فنَظَرَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله إلَیهِم فقالَ: ما الّذی تَصنَعونَ بهِ؟! فقالوا: یا رسولَ اللّه ، یهودی یحبِسُک؟! فقال صلی الله علیه و آله: لَم یبعَثْنی رَبّی عَزَّ و جلَّ بأن أظلِمَ مُعاهِدا و لا غَیرَهُ، فلَمّا علا النّهارُ قالَ الیهودی: أشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ اللّه و أشهَدُ أنَّ محمّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ، و شَطْرُ مالی فی سَبیلِ اللّه أما و اللّه ما فَعَلتُ بِک الّذی فَعَلتُ إلاّ لأنظُرَ إلی نَعتِک فی التَّوراةِ، فإنّی قَرأتُ نَعتَک فی التَّوراةِ: محمّدُ بنُ عبدِ اللّه مَولِدُهُ بمَکةَ و مُهاجَرُهُ بطَیبَةَ، و لَیسَ بِفَظٍّ و لا غَلیظٍ و لا سَخّابٍ، و لا مُتَزینٍ (و لا صَخّابٍ، و لا مُتَرَینٍ) بالفُحشِ و لا قَولِ الخَناءِ، و أنا أشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ اللّه ، و أنّک رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله، و هذا مالی، فاحکمْ فیهِ بِما أنزَلَ اللّه و کان الیهودی کثیرَ المالِ، ثُمّ قالَ علیه السلام: کانَ فِراشُ رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله عَباءةً، و کانَت مِرفَقَتُهُ أدَمَ حَشْوُها لِیفٌ، فثُنِیت لَهُ ذاتَ لَیلَةٍ، فلَمّا أصبَحَ قالَ: لَقد مَنَعَنی الفِراشُ اللّیلَةَ الصَّلاةَ، فأمَرَ علیه السلام أن یجعَلَ بِطاقٍ واحِدٍ. یک نفر یهودی از رسول خدا صلی الله علیه و آله چند دینار طلبکار بود و آنها را مطالبه کردحضرت فرمود: ای مرد یهودی! فعلاً چیزی ندارم که به تو بدهماو گفت: ای محمّد! رهایت نمی کنم تا طلبم را بپردازیرسول خدا فرمود: پس، من هم با تو می نشینمحضرت در کنار او آن قدر نشست که در همان جا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح را خوانداصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله آن مرد را تهدید می کردندپیامبر به آنان نگاه کرد و فرمود: با او چه می کنید؟! عرض کردند: ای رسول خدا! یک نفر یهودی شما را نگه دارد؟! فرمود: پروردگارم عزّ و جلّ مرا مبعوث نکرده است که به معاهد و غیر معاهد ستم کنمچون روز بالا آمد مرد یهودی گفت: گواهی می دهم که هیچ خدایی جز اللّه نیست و گواهی می دهم که محمّد بنده و فرستاده اوستو نصف مالم را در راه خدا دادمبه خدا قسم این کار را با تو نکردم، مگر برای اینکه اوصافی را که از تو در تورات آمده است امتحان کنممن اوصاف تو را در تورات چنین خوانده ام: محمّد بن عبد اللّه زادگاهش مکه است و هجرتگاهش طَیبَهنه تند خوست و نه خشن و نه داد و بیداد راه می اندازد و نه زبانش را به فحش و ناسزا می آلایداکنون من گواهی می دهم که هیچ خدایی جز اللّه نیست و تو رسول خدا هستی و اینک اموال من در اختیار شماست و هر گونه که خداوند دستور داده درباره آن حکم فرماآن مرد یهودی مال و ثروت زیادی داشتامام علی علیه السلام سپس فرمود: بستر رسول خدا صلی الله علیه و آله یک عبا بود و بالش او پوستی پر شده از الیاف درخت خرمایک شب آن را برای پیامبر دولا کردمصبح که شد پیامبر فرمود: این بستر، دیشب مرا از نماز باز داشتآنگاه حضرت علیه السلام دستور داد آن را یک لا کردند.

بحار الأنوار: 16 / 216 / 5

 

امام صادق علیه السلام: کانَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله یقَسِّمُ لَحَظاتِهِ بَینَ أصحابِهِ، ینظُرُ إلی ذا و ینظُرُ إلی ذا بالسَّوِیةِ. رسول خدا صلی الله علیه و آله نگاه های خود را میان اصحابش تقسیم می کرد و به این و آن یکسان می نگریست.

الکافی: 8/268/393

 

شجاع

امام علی علیه السلام: لَقد رأیتُنی یومَ بَدرٍ و نحنُ نَلوذُ بالنَّبی صلی الله علیه و آله و هُو أقرَبُنا إلَی العَدُوِّ، و کانَ مِن أشَدِّ النّاسِ یومَئذٍ بأسا. در جنگ بدر ما به پیامبر صلی الله علیه و آله پناه می بردیم و آن حضرت از همه ما به دشمن نزدیکتر بود و در آن روز از همه ما شجاعت بیشتری نشان داد.

مکارم الأخلاق: 1 / 53 / 25

 

امام علی علیه السلام: کنّا إذا احمَرَّ البأسُ و لَقِی القَومُ القَومَ اتّقَینا برسولِ اللّه ، فما یکونُ أحَدٌ أقرَبَ إلَی العَدُوِّ مِنهُ. وقتی جنگ شدّت می گرفت و دو سپاه به جان هم می افتادند، ما خود را در پناه رسول خدا قرار می دادیم و هیچ کس به دشمن نزدیکتر از آن حضرت نبود.

مکارم الأخلاق: 1 / 53 / 26

 

امام علی علیه السلام: کنّا إذا حَمِی البأسُ و لَقِی القَومُ اتَّقَینا برسولِ اللّه صلی الله علیه و آله، فما یکونُ مِنّا أحَد أقرَبَ إلَی العَدُوِّ مِنهُ. وقتی آتش جنگ شعله ور می شد و دو سپاه درگیر می شدند، ما خود را در نزدیکی رسول خدا قرار می دادیم؛ زیرا هیچ یک از ما به دشمن نزدیکتر از پیامبر نبود.

کنز العمّال: 35463

 

امام صادق علیه السلام:  لَمّا نَزَلَت: «لا تُکلَّفُ إلاّ نَفْسَک» کانَ أشجَعَ النّاسِ مَن لاذَ برسولِ اللّه علَیهِ و آلهِ السَّلامُ. چون آیه «تنها مسئول وظیفه خود هستی» (النساء: 84) نازل شد، شجاعترین مردم کسی به حساب می آمد که در پناه رسول خدا  علیه و آله السلام  با [دشمن ]می جنگید.

بحار الأنوار: 16 / 340 / 31

 

کنز العمّال  به نقل از بَراء بن عازب :  کنّا إذا احمَرَّ البأسُ نَتَّقی برسولِ اللّه صلی الله علیه و آله، و إنّ الشُّجاعَ لَلّذی یحاذی بهِ.هرگاه جنگ بالا می گرفت، ما خود را در پناه رسول خدا قرار می دادیم و شجاع کسی بود که جرأت می کرد با او همردیف شود.

کنز العمّال: 35347

 

صحیح مسلم  به نقل از انس : کانَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله أحسَنَ النّاسِ، و کانَ أجوَدَ النّاسِ، و کانَ أشجَعَ النّاسِ، و لَقد فَزِعَ أهلُ المَدینَةِ ذاتَ لَیلَةٍ، فانطَلقَ ناسٌ قِبَلَ الصَّوتِ، فتَلَقّاهُم رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله راجِعا  و قَد سَبَقَهُم إلَی الصَّوتِ  و هُو علی فَرَسٍ لأبی طَلحَةَ عُرْی، فی عُنُقِهِ السَّیفُ و هو یقولُ: لم تُراعُوا، لَم تُراعُوا. رسول خدا صلی الله علیه و آله زیباترین و بخشنده ترین و شجاعترین مردم بودشبی مردم مدینه صدایی شنیدند و دچار وحشت شدندعده ای از مردم به طرف صدا حرکت کردندپیامبر که جلوتر از آنها به طرف صدا رفته بود وقتی سوار بر اسب برهنه ابو طلحه و شمشیر به دوش برمی گشت، آن عده را دید و فرمود: نترسید، نترسید.

صحیح مسلم: 4 / 1802 / 48

 

مهربان

مکارم الأخلاق  به نقل از انس : کانَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله إذا فَقَدَ الرّجُلَ مِن إخوانِهِ ثَلاثَةَ أیامٍ سألَ عَنهُ؛ فإن کانَ غائبا دَعا لَهُ، و إن کانَ شاهِدا زارَهُ، و إن کانَ مَریضا عادَهُ.

 اخلاق رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین بود که هرگاه یکی از اصحاب خود را سه روز نمی دید، جویای حالش می شداگر به مسافرت رفته بود برایش دعا می کرد و اگر در شهر بود به دیدنش می رفت و اگر بیمار بود، از او عیادت می کرد.

مکارم الأخلاق: 1 / 55 / 34

 

بردبار

الترغیب و الترهیب  به نقل از انس : کنتُ أمشی مَع رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله و علَیهِ بُردٌ نَجرانی غَلیظُ الحاشِیةِ، فأدرَکهُ أعرابی فجَذَبَهُ بِردائهِ جَذبَةً شَدیدَةً، فنَظَرتُ إلی صَفحَةِ عُنُقِ رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله، و قَد أثّرَ بها حاشِیةُ الرِّداءِ مِن شِدَّةِ جَذبَتِهِ ثُمّ قالَ: یا محمّدُ، مُرْ لی من مالِ اللّه الّذی عِندَک، فالتَفَتَ إلَیهِ فضَحِک ثُمّ أمَرَ لَهُ بعَطاءٍ. من با رسول خدا صلی الله علیه و آله راه می رفتم و حضرت بُردی نجرانی با حاشیه ای زبر و درشت بر تن داشتعربی بادیه نشین از راه رسید و ردای ایشان را محکم کشیدمن به گردن پیامبر صلی الله علیه و آله نگاه کردم دیدم حاشیه رداء، از شدّت کشیدن، روی گردن حضرت ردّ انداخته استآن بادیه نشین سپس گفت: ای محمّد! دستور بده از مال خدا که نزد توست به من بدهندپیامبر صلی الله علیه و آله به طرف او برگشت و خنده ای کرد و سپس دستور داد به او چیزی عطا کنند.

الترغیب و الترهیب: 3 / 418 / 20

با حیا

کنز العمّال  به نقل از ابو سعید خدری :

کانَ صلی الله علیه و آله أشَدَّ حَیاءً مِن العَذراءِ فی خِدرِها

 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با حیاتر از دختران پرده نشین بود.

کنز العمّال: 17817

 

الطبقات الکبری  به نقل از ابو سعید خدری : کانَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله أشَدَّ حَیاءً مِن العَذراءِ فی خِدرِها، و کانَ إذا کرِهَ شیئا عَرَفناه فی وَجهِهِ. رسول خدا صلی الله علیه و آله از یک دختر پرده نشین با حیاتر بود و هرگاه از چیزی خوشش نمی آمد از چهره او می فهمیدیم.

الطبقات الکبری: 1 / 368

 

مکارم الأخلاق  به نقل از ابو سعید خدری :  کانَ رسولُ اللّه حَییا لا یسألُ شیئا إلاّ أعطاهُ. رسول خدا صلی الله علیه و آله چندان با شرم و حیا بود که هیچ چیز از او خواسته نمی شد مگر اینکه آن را عطا می کرد.

مکارم الأخلاق: 1 / 50 / 15

فروتن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:

إنّ اللّه تعالی أوحی إلَی أن تَواضَعوا؛ حتّی لا یفخَرَ أحَدٌ علی أحَدٍ، و لا یبغی أحَدٌ علی أحَدٍ.

خداوند متعال به من وحی فرمود که فروتن باشید، تا هیچ کس به دیگری فخر نفروشد و کسی به کسی تعدّی نکند.

کنز العمّال: 5722

 

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:  لَقد هَبَطَ عَلی مَلَک مِن السّماءِ ما هَبَطَ علی نَبی قَبلی و لا یهبِطُ علی أحَدٍ بَعدی و هُو إسرافیلُ و عِندی جِبریلُ، فقالَ: السّلامُ علَیک یا محمّدُ ثُمّ قالَ: أنا رسولُ ربِّک إلَیک أمَرَنی أن اُخَیرَک إن شِئتَ نَبیا عَبدا، و إن شِئتَ نَبیا مَلِکا فنَظَرتُ إلی جِبریلَ فأومی جِبریلُ إلَی أن تَواضَعْ، فقُلتُ: نَبیا عَبدا. جبرئیل نزد من بود که فرشته ای از آسمان بر من فرود آمداین فرشته که بر هیچ پیامبری پیش از من فرود نیامده و بعد از من نیز بر احدی فرود نخواهد آمد، اسرافیل بود او گفت: سلام بر تو ای محمّد! سپس گفت: من فرستاده پروردگارت به سوی تو هستم به من فرمان داده است تو را مخیر سازم که اگر خواهی پیامبری و بندگی را برگزین و اگر خواهی پیامبری و پادشاهی را من به جبرئیل نگاه کردم، او به من اشاره کرد که فروتنی کن پس من گفتم: پیامبری و بندگی را انتخاب کردم.

کنز العمّال: 32027

 

الطبقات الکبری  به نقل از یحیی بن أبی کثیر : قال رَسول اللّه صلی الله علیه و آله: آکلُ کما یأکلُ العَبدُ، و أجلِسُ کما یجلِسُ العَبدُ؛ فإنّما أنا عَبدٌ و کانَ النّبی صلی الله علیه و آله یجلِسُ مُحتَفِزا. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من همان گونه غذا می خورم که عبد می خورد و همان طور می نشینم که عبد می نشیند؛ زیرا من در حقیقت عبد و بنده هستم پیامبر صلی الله علیه و آله همواره دو زانو می نشست.

الطبقات الکبری: 1 / 371

 

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:

 خَمسٌ لا أدَعَهُنَّ حتَّی المَماتِ: الأکلُ علَی الحَضیضِ مَع العَبیدِ، و رُکوبی الحِمارَ مُؤْکفا، و حَلبی العَنزَ بِیدی، و لُبسُ الصُّوفِ، و التَّسلیمُ علَی الصِّبیانِ؛ لِتَکونَ سُنّةً مِن بَعدی. پنج کار است که تا زنده هستم رهایشان نمی کنم: غذا خوردن روی زمین با بندگان، سوار شدن بر الاغ برهنه، دوشیدن بز با دست خودم، پوشیدن لباس پشمینه و سلام کردن به کودکان، تا این کارها بعد از من سنّت شود.

الأمالی للصدوق: 130 / 117

 

امام باقر علیه السلام:

 و لَقَد أتاهُ جَبرئیلُ علیه السلام بمَفاتیحِ خَزائنِ الأرضِ ثَلاثَ مَرّاتٍ یخَیرُهُ مِن غَیرِ أن ینقُصَهُ اللّه تبارک و تعالی مِمّا أعَدَّ اللّه لَهُ یومَ القِیامَةِ شیئا، فیختارُ التَّواضُعَ لِربِّهِ جلَ و عَزَّ. جبرئیل علیه السلام کلیدهای گنجینه های زمین را سه بار نزد پیامبر آورد و او را در انتخاب آنها آزاد گذاشت، بدون آنکه خدای تبارک و تعالی از آنچه در روز قیامت برایش آماده کرده است، چیزی بکاهداما هر بار پیامبر فروتنی در برابر خداوند عزّ و جلّ را برگزید.

الکافی: 8/130/100

 

امام باقر علیه السلام:  کانَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله یأکلُ أکلَ العَبدِ، و یجلِسُ جِلسَةَ العَبدِ، و کانَ یأکلُ علَی الحَضیضِ، و ینامُ علَی الحَضیضِ. رسول خدا صلی الله علیه و آله مانند عبد غذا می خورد و مانند عبد می نشست و روی زمین چیز می خورد و روی زمین می خوابید.

المحاسن: 2 / 244 / 1759

 

امام باقر علیه السلام: إنَّ المَساکینَ کانوا یبِیتونَ فی المَسجِدِ علی عَهدِ رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله، فأفطَرَ النّبی صلی الله علیه و آله مَع المَساکینِ الّذینَ فی المَسجِدِ ذاتَ لَیلَةٍ عِندَ المِنبَرِ فی بُرمَةٍ فأکلَ مِنها ثَلاثونَ رجُلاً، ثُمّ رُدَّتْ إلی أزواجِهِ شِبعَهُنَّ. در روزگار رسول خدا صلی الله علیه و آله مستمندان شب ها را در مسجد می خوابیدندیک شب پیامبر با مستمندانی که در مسجد بودند، نزدیک منبر در قابلمه ای افطار کردسی مرد از غذای آن قابلمه خوردند و سپس آن قابلمه به همسران رسول خدا برگردانده شد و آنها را هم سیر کرد.

قرب الإسناد: 148 / 536

 

امام صادق علیه السلام: إنَّ جَبرئیلَ علیه السلام أتی رسولَ اللّه صلی الله علیه و آله فخَیرَهُ، و أشارَ علَیهِ بالتَّواضُعِ، و کانَ لَهُ ناصِحا، فکانَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله یأکلُ إکلَةَ العَبدِ؛ و یجلِسُ جِلسَةَ العَبدِ تَواضُعا للّه تبارک و تعالی.  جبرئیل علیه السلام نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و او را [میان قبول پادشاهی و خزاین دنیا و ترک آن ]مخیر کرد و از روی خیرخواهی به آن حضرت اشاره کرد که برای خدای متعال فروتنی کند [و دنیا را رد کند]پس، رسول خدا برای فروتنی در برابر خدای تبارک و تعالی، چون بردگان غذا می خورد و مانند بردگان [روی زمین ]می نشست.

الکافی: 8 / 131 / 101

 

امام صادق علیه السلام:  مَرَّتِ امرَأةٌ بَذِیةٌ برسولِ اللّه صلی الله علیه و آله و هُو یأکلُ و هو جالِسٌ علَی الحَضیضِ، فقالَت: یا محمّدُ، و اللّه إنّک لَتأکلُ أکل العَبدِ، و تَجلِسُ جُلوسَهُ! فقالَ لَها رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله: وَیحَک! و أی عَبدٍ أعبَدُ مِنّی؟! قالَت: فناوِلْنی لُقمَةً مِن طَعامِک، فناوَلَها، فقالَت: لا و اللّه إلاّ الّتی فی فِیک! فأخرَجَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله اللُّقمَةَ مِن فَمِهِ فناوَلَها فَأکلَتها.  رسول خدا صلی الله علیه و آله روی زمین نشسته بود و غذا می خورد زن تند زبانی از کنار آن حضرت رد شد و گفت: ای محمّد! به خدا قسم که تو مانند بندگان غذا می خوری و مانند بندگان می نشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: وای بر تو! کدام بنده، بنده تر از من است؟ زن گفت: لقمه ای از غذایت به من بده رسول خدا لقمه ای به او داد زن گفت: نه به خدا، باید لقمه ای را که در دهانت هست به من بدهی پیامبر صلی الله علیه و آله لقمه را از دهانش درآورد و به او داد و زن آن را خورد.

المحاسن: 2 / 245 / 1760

 

الطبقات الکبری  به نقل از انس بن مالک : کانَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله یقعُدُ علَی الأرضِ، و یأکلُ علَی الأرضِ، و یجِیبُ دَعوَةَ المَملوک، و یقولُ: لو دُعِیتُ إلی ذِراعٍ لَأجَبتُ، و لو اُهدِی إلَی کراعٌ لَقَبِلتُ، و کانَ یعقِلُ شاتَهُ. رسول خدا صلی الله علیه و آله روی زمین می نشست و روی زمین غذا می خورد و دعوت بنده زرخرید را می پذیرفت و می فرمود: اگر به [خوردن گوشتِ ]یک سردست دعوت شوم می پذیرم و اگر پاچه ای برای من هدیه آورند، قبول می کنم و گوسفند خود را شخصا می بست.

الطبقات الکبری: 1 / 371

 

مکارم الأخلاق  به نقل از انس بن مالک : کانَت لِرسولِ اللّه صلی الله علیه و آله شَربَةٌ یفطِرُ علَیها و شَربَةٌ للسَّحَرِ، و ربّما کانَت واحِدَةً فهَیأتُها لَهُ صلی الله علیه و آله ذاتَ لَیلَةٍ فاحتَبسَ النّبی صلی الله علیه و آله فَظَنَنتُ أنّ بَعضَ أصحابِهِ دَعاهُ، فشَرِبتُها حِینَ احتبَسَ، فجاءَ صلی الله علیه و آله بعدَ العِشاءِ بساعَةٍ فسَألتُ بعضَ مَن کانَ مَعهُ: هَل کانَ النَّبی صلی الله علیه و آله أفطَرَ فی مَکانٍ أو دَعاهُ أحَدٌ؟ فقالَ: لا، فبِتُّ بلَیلَةٍ لا یعلَمُها إلاّ اللّه غَمَّ أن یطلُبَها مِنّی النَّبی صلی الله علیه و آله و لا یجِدَها فیبِیتَ جائعا، فأصبَحَ صائما و ما سألَنی عَنها و لا ذَکرَها حتّی السّاعةِ. رسول خدا صلی الله علیه و آله با یک نوشیدنی افطار می کرد و با نوشیدنی دیگری سحری می خورد و گاهی اوقات هم [در هر دو وعده ]یک نوشیدنی بود··· شبی برای آن حضرت نوشیدنی تهیه کردم، اما پیامبر صلی الله علیه و آله نیامدمن خیال کردم یکی از اصحاب ایشان را دعوت کرده استلذا خودم نوشیدنی را خوردمساعتی بعد از عشا پیامبر آمدمن از فردی که همراه حضرت بود پرسیدم آیا پیامبر صلی الله علیه و آله در جایی افطار کرده یا کسی ایشان را دعوت نموده است؟ گفت: نه من آن شب را از فکر اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله نوشیدنی را از من بخواهد و نوشیدنی نباشد و گرسنه بخوابد، با چنان غم و اندوهی به سر بردم که فقط خدا از آن خبر دارداما صبح پیامبر در حالی که روزه داشت بیدار شد و درباره آن نوشیدنی از من سؤالی نکرد و تاکنون نیز از آن سخنی به میان نیاورده است.

مکارم الأخلاق: 1 / 78 / 122

 

صحیح مسلم  به نقل از انس بن مالک : خَدَمتُ رسولَ اللّه صلی الله علیه و آله عَشرَ سِنینَ، و اللّه ، ما قالَ لی اُفّا قطُّ، و لا قالَ لی لشَیءٍ: لِمَ فَعَلتَ کذا؟! و هلاّ فَعَلتَ کذا؟! . من ده سال رسول خدا صلی الله علیه و آله را خدمت کردمبه خدا قسم که هرگز به من «افّ» نگفت و هیچ گاه درباره چیزی به من نفرمود: چرا چنین کردی؟ و چرا چنین نکردی؟

صحیح مسلم: 4 / 1804 / 52

 

صحیح مسلم  به نقل از انس بن مالک : لَمّا قَدِمَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله المَدینَةَ أخذَ أبو طَلحَةَ بِیدی، فانطَلَقَ بی إلی رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله فقالَ: یا رسولَ اللّه ، إنّ أنَسا غُلامٌ کیسٌ فلْیخدِمْک قالَ: فخَدَمتُهُ فی السَّفَرِ و الحَضَرِ، و اللّه ما قالَ لی لشیءٍ صَنَعتُهُ: لِمَ صَنَعتَ هذا هکذا؟! و لا لشیءٍ لم أصنَعْهُ: لِمَ لَم تَصنَعْ هذا هکذا؟! . چون رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه آمد، ابو طلحه دست مرا گرفت و به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله برد و عرض کرد: ای رسول خدا! انس بچّه زرنگی است، اجازه بدهید خدمتکار شما باشدانس می گوید: من در سفر و حَضَر رسول خدا صلی الله علیه و آله را خدمت می کردم به خدا قسم که هیچ گاه درباره کاری که انجام می دادم نفرمود، چرا این کار را کردی؟ و اگر کاری را انجام نداده بودم هیچ گاه نفرمود: چرا این کار را نکردی؟

صحیح مسلم: 4 / 1804 / 52

 

الطبقات الکبری  به نقل از حمزة بن عبد اللّه بن عتبه : کانَت فی النَّبی صلی الله علیه و آله خِصالٌ لَیسَت فی الجَبّارینَ، کانَ لا یدعوهُ أحمَرُ و لا أسوَدُ مِن النّاسِ إلاّ أجابَهُ، و کانَ رُبَّما وَجَدَ تَمرَة مُلقاةً فیأخُذُها فیهوی بها إلی فِیهِ و إنّهُ لَیخشی أن تَکونَ مِن الصَّدَقَةِ، و کانَ یرکبُ الحِمارَ عُریا لَیس علَیهِ شیءٌ. در پیامبر صلی الله علیه و آله خصلت هایی وجود داشت که در پادشاهان نبود: هر انسانی از سفید و سیاه ایشان را دعوت می کرد، دعوتش را می پذیرفتگاه خرمایی را روی زمین می دید و آن را برمی داشت و با اینکه می ترسید از خرماهای صدقه باشد، به دهان می گذاشت، و بر الاغ برهنه بدون پالان سوار می شد.

الطبقات الکبری: 1 / 370

 

المناقب لابن شهر آشوب: کانَ النّبی صلی الله علیه و آله یجالِسُ الفُقَراءَ، و یؤاکلُ المَساکینَ. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با تهیدستان می نشست و با مستمندان غذا می خورد.

المناقب لابن شهرآشوب: 1 / 145 و 46

 

 الطبقات الکبری  به نقل از یزید بن عبد اللّه بن قسیط : کانَ أهلُ الصُّفَّةِ ناسا مِن أصحابِ رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله لا مَنازِلَ لَهُم، فکانوا ینامونَ علی عَهدِ رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله فی المَسجِدِ و یظَلُّونَ فیهِ ما لَهُم مَأوی غَیرُهُ، فکانَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله یدعوهُم إلَیهِ باللَّیلِ إذا تَعَشّی فیفَرِّقُهُم علی أصحابهِ، و تَتَعشّی طائفةٌ مِنهُم مَع رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله، حتّی جاءَ اللّه تعالی بالغِنی. اصحاب صُفّه، گروهی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند که خانه نداشتند و به روزگار رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد می خوابیدند و روزها هم در سایه آن پناه می گرفتند و جایی جز مسجد نداشتندپیامبر شب ها به هنگام غذا خوردن آنان را فرا می خواند و گروهی را میان اصحاب خود تقسیم می کرد که با آنها غذا بخورند و گروهی هم با خود پیامبر غذا می خوردند، تا اینکه خدای متعال به آنان ثروتی عنایت فرمود.

الطبقات الکبری: 1 / 255

 

 مکارم الأخلاق  به نقل از ابوذر : کانَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله یجلِسُ بَینَ ظَهْرانَی أصحابِهِ، فیجیءُ الغَریبُ فلا یدری أیهُم هُو حتّی یسألَ، فطَلَبْنا إلَی النَّبی صلی الله علیه و آله أن یجعَلَ مَجلِسا یعرِفُهُ الغَریبُ إذا أتاهُ، فَبنَینا لَهُ دُکانا مِن طِینٍ، و کانَ یجلِسُ علَیهِ و نَجلِس بجانِبَیهِ. رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان اصحاب خود می نشست به طوری که وقتی غریبه ای وارد می شد تا نمی پرسید، متوجّه نمی شد کدام یک از آنها رسول خدا صلی الله علیه و آله استلذا ما از آن حضرت خواهش کردیم در جایی بنشیند که اگر غریبه ای وارد شد، ایشان را بشناسد بدین منظور سکویی از گِل درست کردیم و حضرت روی آن می نشست و ما هم در دو طرف ایشان می نشستیم.

مکارم الأخلاق: 1 / 48 / 8

 

مکارم الأخلاق  به نقل از ابن مسعود :  أتَی النَّبی صلی الله علیه و آله رجُلٌ یکلِّمُهُ فأرعَدَ، فقالَ: هَوِّنْ علَیک فلَستُ بمَلِک! . مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و با ترس و لرز شروع به صحبت با آن حضرت کرد پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آرام باش، من که پادشاه نیستم!

مکارم الأخلاق: 1 / 48 / 7

 

سنن ابن ماجة  به نقل از ابن مسعود : أتی النَّبی صلی الله علیه و آله رجُلٌ فکلَّمَهُ، فجَعَلَ تَرعُدُ فَرائصُهُ، فقالَ لَهُ: هَوِّن علَیک فإنّی لَستُ بمَلِک، إنّما أنا ابنُ امرأةٍ تأکلُ القَدیدَ. مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و در حالی که بدنش می لرزید، با آن حضرت به صحبت پرداخت پیامبر فرمود: آرام باش، من که پادشاه نیستم من فرزند زنی هستم که گوشت خشکیده نمک سود می خورد.

سنن ابن ماجة: 2 / 1101 / 3312

توکل کننده

امام صادق علیه السلام: نَزَلَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله فی غَزوَةِ ذاتِ الرِّقاعِ تَحتَ شَجَرَةٍ علی شَفیرِ وادٍ، فأقبَلَ سَیلٌ فحالَ بَینَهُ و بَینَ أصحابِهِ فرآهُ رجُلٌ مِن المُشرِکینَ و المُسلِمونَ قِیامٌ علی شَفیرِ الوادی ینتَظِرونَ مَتی ینقَطِعُ السَّیلُ، فقالَ رجُلٌ مِن المُشرِکینَ لقَومِهِ: أنا أقتُلُ محمّدا، فجاءَ و شَدَّ علی رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله بالسَّیفِ، ثُمّ قالَ: مَن ینْجِیک مِنّی یا محمّدُ؟! فقالَ: رَبِّی و رَبُّک، فنَسَفَه جَبرئیلُ علیه السلام عن فَرَسِهِ فسَقَطَ علی ظَهرِهِ، فقامَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله و أخذَ السَّیفَ و جَلَسَ علی صَدرِهِ و قالَ: مَن ینْجِیک مِنّی یا غورثُ؟! فقالَ: جُودُک و کرمُک یا محمّدُ، فتَرَکهُ فقامَ و هُو یقولُ: و اللّه ، لَأنتَ خَیرٌ مِنّی و أکرَمُ. در جنگ ذات الرقاع، رسول خدا صلی الله علیه و آله در کنار درّه ای زیر درختی توقف کرددر همین هنگام سیلی آمد و میان آن حضرت و یارانش فاصله انداخت مردی از مشرکان متوجه شد که یاران پیامبر از او دور افتاده و منتظر بند آمدن سیل هستند، به همرزمان خود گفت: من محمّد را می کشمو آمد و به روی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شمشیر کشید و گفت: ای محمّد! کیست که تو را از دست من نجات دهد؟ پیامبر فرمود: آنکه پروردگار من و توستدر این هنگام جبرئیل آن مرد را از اسبش پرت کرد و او به پشت روی زمین افتادرسول خدا صلی الله علیه و آله برخاست و شمشیر را برداشته روی سینه او نشست و فرمود: ای غورث! کیست که تو را از دست من نجات دهد؟ عرض کرد: بخشندگی و آقایی تو ای محمّد! پیامبر او را رها کردمرد از جا برخاست، در حالی که می گفت: به خدا قسم که تو از من بهتر و بزرگوارتری.

الکافی: 8 / 127 / 97

 

صحیح مسلم  به نقل از جابر بن عبد اللّه : غَزَونا معَ رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله غَزوَةً قِبَلَ نَجدٍ، فأدرَکنا رسولَ اللّه صلی الله علیه و آله فی وادٍ کثیرِ العَضاهِ، فنَزَلَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله تَحتَ شَجَرَةٍ فعَلَّقَ سَیفَهُ بغُصنٍ مِن أغصانِها قالَ: و تَفَرَّقَ النّاسُ فی الوادی یستَظِلُّونَ بالشَّجَرِ قالَ: فقالَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله: إنّ رجُلاً أتانی و أنا نائمٌ، فأخَذَ السَّیفَ فاستَیقَظتُ و هو قائمٌ علی رأسی، فلَم أشعُرْ إلاّ و السَّیفُ صَلْتا فی یدِهِ، فقالَ لی: مَن یمنَعُک مِنّی؟! قالَ: قُلتُ: اللّه ثُمّ قالَ فی الثّانِیةِ: مَن یمنَعُک مِنّی؟! قالَ: قُلتُ: اللّه ، فشامَ السَّیفَ فها هُو ذا جالِسٌ ثُمّ لَم یعرِضْ لَهُ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله با رسول خدا صلی الله علیه و آله برای شرکت در جنگی به طرف نجد حرکت کردیمپیامبر در یک وادی پر از درختان خاردار به ما رسید و زیر درختی پیاده شد و شمشیرش را به یکی از شاخه های آن آویختمسلمانان برای پناه گرفتن در سایه درختان در وادی پراکنده شدندجابر می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من خوابیده بودم که مردی آمد و شمشیر را برداشتاز خواب بیدار شدم دیدم او بالای سرم ایستاده استهمین قدر فهمیدم که شمشیر در دست های او می درخشدآن مرد به من گفت: کیست که تو را از دست برهاند؟ گفتم: خدادوباره گفت: کیست که تو را از دست من برهاند؟ من گفتم: خداآن مرد شمشیر را غلاف کرد و نشست و رسول خدا صلی الله علیه و آله هم متعرّض او نشد.

صحیح مسلم: 4 / 1786 / 13

شکیبا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: ما اُوذِی أحَدٌ مِثلَ ما اُوذِیتُ فی اللّه . هیچ کس به اندازه ای که من در راه خدا آزار دیده ام، آزار ندیده است.

کنز العمّال: 5818

 

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: ما اُوذِی أحَدٌ ما اُوذِیتُ. هیچ کس به اندازه من آزار و اذیت ندیده است.

کنز العمّال: 5817

 

 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: لَقد اُوذِیتُ فی اللّه و ما یؤذی أحَدٌ، و اُخِفْتُ [فی ]اللّه و ما یخافُ أحَدٌ، و لَقد أتَت علَی ثَلاثونَ مِن یومٍ و لَیلَةٍ و ما لی و لبِلالٍ طَعامٌ یأکلُهُ ذو کبِدٍ إلاّ شیءٌ یوارِیهِ إبطُ بلالٍ. هیچ کس به اندازه من در راه خدا آزار ندیده و هیچ کس به اندازه من در راه خدا ترسانده و تهدید نشده استسی شبانه روز بر من گذشت و من و بلال [حبشی ]غذایی که موجود زنده ای می خورد، برای خوردن نداشتیم، مگر آن مقداری که اگر زیر بغل بلال می گذاشتی ناپدید می شد.

کنز العمّال: 16678

 

الطبقات الکبری  به نقل از اسماعیل بن عیاش : کانَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله أصبَرَ النّاسِ علی أوزارِ النّاسِ. رسول خدا صلی الله علیه و آله در برابر گناهان (خطاهای) مردم از همه شکیباتر بود.

الطبقات الکبری: 1 / 378

 

کنز العمّال  به نقل از طارق محاربی : رَأیتُ رسولَ اللّه صلی الله علیه و آله بِسُوقِ ذی المَجازِ، فمَرَّ و علَیهِ جُبَّةٌ لَهُ حَمراءُ و هُو ینادی بأعلی صَوتِهِ: یا أیها النّاسُ، قُولوا: لا إلهَ إلاّ اللّه تُفلِحوا، و رَجُلٌ یتبَعُهُ بالحِجارَةِ و قد أدمی کعبَیهِ و عُرقُوبَیهِ و هُو یقولُ: یا أیها النّاسُ، لا تُطیعوهُ فإنّهُ کذّابٌ! قلتُ: مَن هذا؟ قالوا: غُلامٌ مِن بَنی عَبدِ المُطَّلبِ، قلتُ: فمَن هذا یتبَعُهُ یرمیهِ؟ قالوا: هذا عَمُّهُ عَبدُ العُزّی  و هُو أبو لَهَبٍ  رسول خدا صلی الله علیه و آله را در بازار ذو المجاز دیدم که جبّه ای قرمز رنگ پوشیده بود و می رفت و با صدای بلند می گفت: ای مردم! بگویید: هیچ خدایی جز اللّه نیست تا رستگار شویدمردی از پی او سنگ می انداخت و قوزک ها و پشت پاشنه های پای حضرت را خونی کرده بود و می گفت: ای مردم! به حرفش گوش ندهید، او دروغگوستپرسیدم: این کیست؟ گفتند: جوانی است از طایفه عبد المطّلبپرسیدم: این مرد که در پی او می رود و سنگ می زند کیست؟ گفتند: او عمویش عبد العزّی  همان ابو لهب  است.

کنز العمّال: 35538

 

کنز العمّال  به نقل از منیب :  رَأیتُ رسولَ اللّه صلی الله علیه و آله فی الجاهِلیةِ و هُو یقولُ: یا أیها النّاسُ، قولوا: لا إلهَ إلاّ اللّه تُفلِحوا، فمِنهُم مَن تَفَلَ فی وَجهِهِ، و مِنهُم مَن حَثا علَیهِ التُّرابَ، و مِنهُم مَن سَبَّهُ، فأقبَلَت جارِیةٌ بِعُسٍّ مِن ماءٍ فغَسَلَ وَجهَهُ و یدَیهِ و قالَ: یا بُنَیةُ، اصبِری و لا تَحزَنی علی أبیک غَلَبَةً و لا ذُلاًّ فقلتُ: مَن هذهِ؟ فقالوا: زَینَبُ بِنتُ رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله و هِی جارِیةٌ وَصِیفَةٌ. در جاهلیت، رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که می فرمود: ای مردم! بگویید هیچ خدایی جز اللّه نیست تا رستگار شویداما بعضی به صورت او آب دهان می انداختند و بعضی رویش خاک می پاشیدند و بعضی دشنامش می دادنددر این هنگام، دخترکی قدح آبی آورد و پیامبر صورت و دست های خود را شست و فرمود: دخترکم، صبور باش و برای مغلوبیت و خواری پدرت اندوهگین مباش من پرسیدم: این دخترک کیست؟ گفتند: زینب دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله است و او دخترکی نوجوان بود.

کنز العمّال: 35541 .

الترغیب و الترهیب  به نقل از ابن مسعود : کأنّی أنظُرُ إلی رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله یحکی نَبیا مِن الأنبیاءِ ضَربَهُ قَومُهُ فأدمَوهُ، و هُو یمسَحُ الدَّمَ عَن وَجهِهِ و یقولُ: اللّهُمَّ اغفِرْ لِقَومی فإنّهُم لا یعلَمونَ. انگار رسول خدا صلی الله علیه و آله را می بینم که داستان پیامبری از پیامبران را به نمایش می گذارد که قومش او را زدند و خونین کردند و او خون از چهره اش پاک می کرد و می گفت: بار خدایا! قوم مرا بیامرز؛ زیرا که آنان نادانند.

الترغیب و الترهیب: 3 / 419 / 21

 

بی اعتنا به دنیا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روی بوریایی دراز کشیده و آن بوریا بر پهلوی حضرت ردّ انداخته بودبه ایشان عرض کردند: کاش بستری تهیه کنید! حضرت فرمود: ما لِی و لِلدُّنیا؟! ما مَثَلی و مَثَلُ الدُّنیا إلاّ کراکبٍ سارَ فی یومٍ صائفٍ فاستَظَلَّ تَحتَ شَجَرَةٍ ساعَةً مِن نَهارٍ ثُمّ راحَ و تَرَکها. مرا چه به دنیا؟! حکایت من و دنیا حکایت سواره ای است که در یک روز گرم تابستانی به راهی رود و ساعتی از روز را زیر سایه درختی بیارمد و سپس حرکت کند و برود.

مکارم الأخلاق: 1 / 64 / 65

 

امام باقر علیه السلام: إنّ رسولَ اللّه صلی الله علیه و آله لَم یورِّثْ دِینارا و لا دِرهَما و لا عَبدا و لا وَلیدَةً و لا شاةً و لا بَعیرا، و لقد قُبِضَ صلی الله علیه و آله و إنّ دِرعَهُ مَرهونَةٌ عِند یهودی مِن یهودِ المَدینَةِ بعِشرینَ صاعا مِن شَعیرٍ استَسلَفَها نَفَقَةً لأهلِهِ. رسول خدا صلی الله علیه و آله نه دیناری به ارث گذاشت و نه درهمی و نه بنده ای و نه کنیزی و نه گوسفندی و نه شتریزمانی که درگذشت زره او در گرو یکی از یهودیان مدینه بود که در قبال قرض کردن بیست صاع جو برای خرجی خانواده اش، آن را نزد وی به گرو گذاشته بود.

قرب الإسناد: 91/304

 

امام صادق علیه السلام:  ما کانَ شَیءٌ أحَبَّ إلی رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله مِن أن یظَلَّ (یصِلَ) جائعا خائفا فی اللّه . هیچ چیز نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله محبوبتر از این نبود که در راه خدا گرسنه و ترسان باشد.

الکافی: 8/129/99

 

الترغیب و الترهیب  به نقل از عمر :  دَخَلتُ علی رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله و هُو علی حَصیرٍ، قالَ: فجَلَستُ، فإذا علَیهِ إزارُهُ، و لَیس علَیهِ غَیرُهُ، و إذا الحَصیرُ قد أثَّرَ فی جَنبِهِ، و إذا أنا بِقَبضَةٍ مِن شَعیرٍ نَحوِ الصّاعِ، و قَرَظٌ فی ناحِیةٍ فی الغُرفَةِ، و إذا إهابٌ مُعَلَّقٌ، فابتَدَرَت عَینای، فقالَ: ما یبکیک یا بنَ الخَطّابِ؟ فقالَ: یا نَبی اللّه ، و ما لی لا أبکی و هذا الحَصیرُ قد أثَّرَ فی جَنبِک و هذهِ خِزانَتُک لا أری فیها إلاّ ما أری، و ذاک کسری و قَیصرُ فی الثِّمارِ و الأنهارِ، و أنتَ نَبی اللّه و صَفوَتُهُ، و هذهِ خِزانَتُک؟! قالَ: یا بنَ الخطّابِ، أ ما تَرضی أن تَکونَ لَنا الآخِرَةُ و لَهُمُ الدُّنیا؟ ! .خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدمآن حضرت روی حصیری نشسته بود من هم نشستم، دیدم جز یک ازار چیز دیگری بر تن ندارد و حصیر بر پهلویش ردّ انداخته است در گوشه ای از اتاق مشتی جو به اندازه یک صاع و مقداری برگ درخت سلم [برای دباغی کردن پوست] به چشم می خورد و یک پوست دباغی نشده ای هم آویزان بوداشک از چشمانم سرازیر شدرسول خدا فرمود: چرا گریه می کنی، پسر خطاب؟ عرض کردم: ای پیامبر خدا! چرا گریه نکنم وقتی می بینم که این حصیر بر پهلوی شما ردّ انداخته و این هم خزانه شماست که می بینم، در حالی که کسرا و قیصر در باغ های پر از میوه و جویبار زندگی می کننداما شما که پیامبر و برگزیده خدا هستی، این وضع خزانه تان می باشد؟! پیامبر فرمود: ای پسر خطاب! آیا نمی پسندی که آخرت از آنِ ما باشد و دنیا از آنِ ایشان؟!

الترغیب و الترهیب: 4 / 199 / 120

 

الترغیب و الترهیب  به نقل از عمر :  استَأذَنتُ علی رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله فدَخَلتُ علَیهِ فی مَشرُبَةٍ و إنّهُ لَمُضطَجِعٌ علی خَصَفَةٍ إنّ بَعضَهُ لَعلَی التُّرابِ، و تَحتَ رأسِهِ وِسادَةٌ مَحشُوَّةٌ لِیفا، و إنّ فَوقَ رأسِهِ لاَءهابا عَطِنا، و فی ناحِیةِ المَشرُبَةِ قَرَظٌ، فسَلَّمتُ علَیهِ فجَلَستُ، فقلتُ: أنتَ نَبی اللّه و صَفوَتُه و کسری و قَیصرُ علی سُرُرِ الذَّهَبِ و فُرُشِ الدِّیباجِ و الحَریرِ؟ ! فقالَ: اُولئک عُجِّلَت لَهُم طَیباتُهُم و هِی وَشیکةُ الانقِطاعِ، و إنّا قَومٌ اُخِّرَت لنا طَیباتُنا فی آخِرَتِنا.از رسول خدا صلی الله علیه و آله اجازه ورود خواستم و در غرفه ای بر ایشان وارد شدمحضرت روی بوریایی از برگ درخت خرما دراز کشیده و قسمتی از بدنش روی خاک بودزیر سرش بالشی پر شده از الیاف خرما قرار داشت و بالای سر ایشان پوستی خیسانده شده در مایع دباغی که بوی بدی از آن به مشام می رسید، آویزان بود و در گوشه غرفه مقداری برگ درخت سلم قرار داشتمن به پیامبر سلام کردم و نشستم و گفتم: شما پیامبر و برگزیده خدا باشی و کسرا و قیصر بر تخت های طلا و فرش های دیبا و حریر بنشینند؟! فرمود: آنان کسانی هستند که نعمت های زودگذر در همین دنیا به ایشان داده شده و ما مردمی هستیم که نعمت هایمان در آخرت به ما داده می شود.

الترغیب و الترهیب: 4 / 200 / 120

 

بحار الأنوار: و فی خَبَرٍ آخَرَ: فلَمّا جَلَسَ النَّبی صلی الله علیه و آله قد أثَّرَ الحَصیرُ فی جَنبِهِ فقالَ عُمرُ: أمّا أنا فأشهَدُ أنّک رَسولُ اللّه و لَأنتَ أکرَمُ علَی اللّه مِن قَیصرَ و کسری، و هُما فیما هُما فیهِ مِن الدُّنیا و أنتَ علَی الحَصیرِ قد أثَّرَ فی جَنبِک، فقالَ النّبی صلی الله علیه و آله: أ ما تَرضی أن یکونَ لَهُمُ الدُّنیا و لَنا الآخِرَةُ؟! .در خبری دیگر آمده است: چون پیامبر صلی الله علیه و آله نشست، حصیر بر پهلوی حضرت ردّ انداخته بودعمر گفت: البته من گواهی می دهم که تو رسول خدا هستی و نزد خدا بیش از قیصر و خسرو گرامی و محترم می باشی، اما آن دو از چنان دنیایی برخوردارند و شما روی حصیری می خوابی که بر پهلویت ردّ انداخته است؟! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا راضی نیستی که دنیا برای آنان باشد و آخرت از آنِ ما؟!

بحار الأنوار: 16 / 257 / 37

 

الترغیب و الترهیب  به نقل از عایشه : دخَلَ أبو بَکرٍ و عُمرُ علَیهِ فقالَ صلی الله علیه و آله: لا تَقولا هذا، فإنّ فِراشَ کسری و قَیصرَ فی النّارِ، و إنّ فِراشِی و سَریری هذا عاقِبَتُهُ إلَی الجَنَّةِ.

 ابو بکر و عمر بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شدند··· رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این حرف را نزنید؛ زیرا بستر کسرا و قیصر در آتش است، اما این بستر و تخت من فرجامش به سوی بهشت است.

الترغیب و الترهیب: 4 / 201 / 121

 

الطبقات الکبری  به نقل از جندب بن سفیان :  أصابَتِ النَّبی صلی الله علیه و آله أشاءةُ نَخلَةٍ فأدمَت إصبَعَهُ فقالَ: ما هِی إلاّ إصبَعٌ دَمِیتْ و فی سبیلِ اللّه ما لَقِیتْ قالَ: فحُمِلَ فوُضِع علی سَریرٍ لَهُ مَرْمولٍ بِشُرُطٍ، و وُضِعَ تَحتَ رأسِهِ مِرفَقَةٌ مِن أدَمٍ مَحشُوَّةٌ بلِیفٍ، فدَخَلَ علَیهِ عُمرُ و قَد أثَّرَ الشَّریطُ بجَنبِهِ فبکی عُمرُ، فقالَ: ما یبکیک؟ قالَ: یا رسولَ اللّه ، ذَکرتُ کسری و قَیصرَ یجلِسونَ علی سُرُرِ الذَّهَبِ و یلبَسونَ السُّندُسَ و الإستَبرَقَ، أو قالَ: الحَریرَ و الإستَبرَقَ، فقالَ: أ ما تَرضَونَ أن تَکونَ لَکمُ الآخِرَةُ و لَهُمُ الدُّنیا؟! . شاخه خرما بُنی به پیامبر اصابت نمود و انگشت ایشان را خونین کردحضرت فرمود: چیزی نیست، انگشتی خونی شده و این در راه خدا اهمیتی نداردجندب می گوید: پیامبر را به خانه بردند و روی تختش که رویه اش از برگ و لیف درخت خرما بافته شده بود بستری کردند و زیر سر ایشان بالشی پوستی که از لیف خرما پر شده بود، قرار دادندعمر به حضور پیامبر آمد و دید حصیر بر پهلوی رسول خدا ردّ انداخته استگریه اش گرفتپیامبر فرمود: چرا گریه می کنی؟ عرض کرد: ای رسول خدا! کسرا و قیصر را به یاد آوردم که بر تخت های زرّین می نشینند و جامه های سندس و استبرق  یا گفت: حریر و استبرق  می پوشندرسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا راضی نیستید که برای شما آخرت باشد و برای آنان دنیا؟!

الطبقات الکبری: 1 / 466

 

مکارم الأخلاق:

 جاءَهُ صلی الله علیه و آله ابنُ خولی بإناءٍ فیهِ عَسَلٌ و لَبَنٌ، فأبی أن یشرَبَهُ، فقالَ: شَربَتانِ فی شَربَةٍ، و إناءانِ فی إناءٍ واحِدٍ؟! فأبی أن یشرَبَهُ، ثُمّ قالَ: ما اُحَرِّمُهُ، و لکنّی أکرَهُ الفَخرَ و الحِسابَ بِفُضولِ الدُّنیا غَدا، و اُحِبُّ التَّواضُعَ، فإنّ مَن تواضَعَ للّه رَفَعَهُ اللّه . ابن خولی، ظرفی از شیر و عسل برای پیامبر صلی الله علیه و آله آوردرسول خدا صلی الله علیه و آله از خوردن آن امتناع ورزید و فرمود: دو نوشیدنی در یک وعده و دو ظرف در یک ظرف؟! حضرت آن را نخورد و فرمود: من [خوردن] این را حرام نمی دانم، اما خوش ندارم که فخر بفروشم و فردا[ی قیامت] به خاطر چیزهای زیادی دنیا حسابرسی شوممن فروتنی را دوست دارم؛ زیرا هر که برای خدا فروتنی کند، خداوند او را رفعت می بخشد.

مکارم الأخلاق: 1 / 79 / 124

 

الطبقات الکبری  به نقل از یزید بن قُسیط : إنّ النَّبی صلی الله علیه و آله اُتِی بسَویقٍ مِن سَویقِ اللَّوزِ، فلَمّا خِیفَ لَهُ قالَ: ما ذا؟ قالوا: سَویقُ اللَّوزِ، قالَ: أخِّروهُ عَنّی، هذا شَرابُ المُترَفِینَ.

 مقداری شربت بادام برای پیامبر صلی الله علیه و آله آوردند و آن را در برابر ایشان نهادندحضرت فرمود: این چیست؟ عرض کردند: شربت بادام حضرت فرمود: آن را از جلو من برداریداین نوشیدنی ناز پروردگان (اشراف) است.

الطبقات الکبری: 1 / 395

 

الطبقات الکبری  به نقل از ابو صخر : اُتی النَّبی صلی الله علیه و آله بسَویقِ لَوزٍ، فقالَ لَهُم رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله: أخِّروهُ، هذا شَرابُ المُترَفِینَ. برای پیامبر صلی الله علیه و آله شربت بادام آوردندحضرت فرمود: آن را ببرید، این نوشیدنی ناز پروردگان است.

الطبقات الکبری: 1 / 395

 

الترغیب و الترهیب  به نقل از عمرو بن حارث : ما تَرَک رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله عِندَ مَوتِهِ دِرهَما و لا دِینارا و لا عَبدا و لا أمَةً و لا شیئا، إلاّ بَغلَتَهُ البَیضاءَ الّتی کانَ یرکبُها و سِلاحَهُ، و أرضا جَعَلَها لابنِ السَّبیلِ صَدَقَةً. رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی از دنیا رفت نه درهمی از خود باقی گذاشت و نه دیناری و نه بنده ای و نه کنیزی و نه هیچ چیز دیگری، به جز استر سفیدش که بر آن سوار می شد و جنگ افزارش و زمینی که آن را برای در راه ماندگان صدقه قرار داد.

الترغیب و الترهیب: 4 / 204 / 132

 

سپر بلا کردن خود و خانواده اش

امام علی علیه السلام  در نامه خود به معاویه  نوشت: کانَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله إذا احمَرَّ البأسُ و أحجَمَ النّاسُ قَدَّمَ أهلَ بَیتِهِ، فَوَقی بِهِم أصحابَهُ حَرَّ السُّیوفِ و الأسِنَّةِ، فقُتِلَ عُبَیدَةُ بنُ الحارِثِ یومَ بَدرٍ، و قُتِلَ حَمزَةُ یومَ اُحُدٍ، و قُتِلَ جَعفرٌ یومَ مُؤتَةَ هرگاه جنگ بالا می گرفت و مردم از ترس وا پس می رفتند، رسول خدا صلی الله علیه و آله اعضای خاندانش را پیش می انداخت و به وسیله آنها، یاران خود را از سوزش شمشیرها و نیزه ها حفظ می کرداز همین رو بود که عبیدة بن حارث در جنگ بدر کشته شد و حمزه در جنگ احد و جعفر در جنگ موته.

نهج البلاغة: الکتاب 9

 

مقدم داشتن مردم بر خود و خانواده اش

امام باقر علیه السلام  به محمّد بن مسلم  فرمود:  یا محمّدُ، لَعلَّک تَری أنّهُ [یعنی رَسولَ اللّه صلی الله علیه و آله ]شَبِعَ مِن خُبزِ البُرِّ ثَلاثةَ أیامٍ مُتَوالِیةٍ مِن أن بَعَثَهُ اللّه إلی أن قَبَضَهُ؟! لا و اللّه ، ما شَبِعَ مِن خُبزِ البُرِّ ثَلاثةَ أیامٍ مُتَوالِیةٍ مُنذُ بَعَثَهُ اللّه إلی أن قَبَضَهُ أما إنّی لا أقولُ: إنّهُ کانَ لا یجِدُ، لَقد کانَ یجیزُ الرّجُلَ الواحِدَ بالمِائةِ مِن الإبلِ، فلو أرادَ أن یأکلَ لَأکلَ.ای محمّد! آیا فکر می کنی رسول خدا صلی الله علیه و آله، از زمانی که خداوند او را برانگیخت تا وقتی جانش را گرفت، سه روز پیاپی از نان گندم سیر خورد؟! نه به خدا قسم! آن حضرت از زمانی که خداوند او را برانگیخت تا وقتی جانش را گرفت، هیچ گاه سه روز پیاپی از نان گندم سیر نخورد هان! من نمی گویم که چیزی پیدا نمی کرد [تا بخورد]آن حضرت گاهی اوقات به یک نفر صد شتر جایزه می دادبنا بر این، اگر می خواست بخورد، می توانست.

الکافی: 8 / 130 / 100

 

الترغیب و الترهیب  به نقل از ابن عبّاس : کانَ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله یبِیتُ اللَّیالی المُتَتابِعَةَ و أهلَهُ طاوِیا لا یجِدونَ عَشاءً، و إنّما کانَ أکثَرُ خُبزِهِمُ الشَّعیرَ. رسول خدا صلی الله علیه و آله شب های پیاپی با خانواده اش گرسنه می خوابیدند و شامی برای خوردن نمی یافتندبیشترین غذای آنها نان جو بود.

الترغیب و الترهیب: 4 / 187 / 82

 

الطبقات الکبری  به نقل از ابن عبّاس : و اللّه لَقد کانَ یأتی علی آلِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله اللَّیالی ما یجِدونَ فیها عَشاءً.  به خدا قسم که شب ها بر خاندان محمّد صلی الله علیه و آله می گذشت و شامی برای خوردن نمی یافتند.

طبقات الکبری: 1 / 402

 

الترغیب و الترهیب  به نقل از عائشة : ما شَبِع رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله ثَلاثَةً مُتَوالِیةً، و لو شِئنا لَشَبِعنا، و لکنَّهُ کانَ یؤثِرُ علی نَفسِهِ. رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ گاه سه روز پیاپی سیر غذا نخورداگر می خواستیم می توانستیم سیر شویم، اما آن حضرت ایثار می کرد.

الترغیب و الترهیب: 4 / 188 / 86

 

المحجّة البیضاء  به نقل از عائشة : ما شَبِعَ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله ثَلاثَةَ أیامٍ مُتَوالِیةٍ حتّی فارَقَ الدُّنیا، و لو شِئنا لشَبِعنا، و لکنّا کنّا نُؤثِرُ علی أنفُسِنا. رسول خدا صلی الله علیه و آله تا لحظه ای که از دنیا رفت هیچ گاه سه روز پیاپی سیر غذا نخوردالبته اگر می خواستیم می توانستیم سیر شویم، اما دیگران را بر خود مقدّم می داشتیم.

المحجّة البیضاء: 6 / 79

 

الترغیب و الترهیب  به نقل از عائشة : ما شَبِعَ آلُ محمّدٍ مِن خُبزِ الشَّعیرِ یومَینِ مُتَتابِعَینِ حتّی قُبِضَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله.  تا زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله زنده بود، خاندان محمّد هیچ گاه دو روز پیاپی از نان جو سیر نخوردند.

الترغیب و الترهیب: 4 / 187 / 83

 

الطبقات الکبری  به نقل از عائشة : ما شَبِعَ آلُ محمّدٍ غَداءً و عَشاءً مِن خُبزِ الشَّعیرِ ثلاثَةَ أیامٍ مُتَتابِعاتٍ حتّی لَحِقَ باللّه . تا زمانی که رسول خدا زنده بود، خانواده محمّد هیچ گاه سه روز پیاپی صبحانه و شام را از نان جو سیر نخوردند.

الطبقات الکبری: 1 / 401

 

الترغیب و الترهیب  به نقل از انس بن مالک : إنّ فاطمَةَ علیها السلام ناوَلَتِ النَّبی صلی الله علیه و آله کسرَةً مِن خُبزِ شَعیرٍ، فقالَ لها: هذا أوّلُ طَعامٍ أکلَهُ أبوک مُنذُ ثَلاثَةِ أیامٍ.

 فاطمه علیه السلام تکه ای نان جو به پیامبر صلی الله علیه و آله دادحضرت به او فرمود: این اولین غذایی است که پدرت بعد از سه روز می خورد.

الترغیب و الترهیب: 4 / 188 / 87

 

 الترغیب و الترهیب  به نقل از حسن : کانَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله یواسی النّاسَ بنَفسِهِ حتّی جَعَلَ یرَقِّعُ إزارَهُ بالأدَمِ، و ما جَمَعَ بین غَداءٍ و عَشاءٍ ثَلاثَةَ أیامٍ وَلاءً حتّی لَحِقَ باللّه عَزَّ و جلَّ.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از اموال خود به مردم کمک می کرد تا جایی که [بر اثر تنگ دست شدن ]ازار خود را با پوست وصله می کردتا زمانی که زنده بود هیچ گاه نشد که سه روز متوالی هم صبحانه بخورد و هم شام.

الترغیب و الترهیب: 4 / 192 / 100

 

خشمگین نشدن برای خویش

امام علی علیه السلام  در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله  فرمود: ما انتَصَرَ لنَفسِهِ مِن مَظلِمَةٍ حتّی تُنتَهَک مَحارِمُ اللّه ، فیکونَ حینئذٍ غَضَبُهُ للّه تبارک و تعالی.

برای ستمی که بر خودش می رفت انتقام نمی گرفت مگر آنگاه که حرمت های خداوند هتک می شددر این هنگام برای خدای تبارک و تعالی خشم می گرفت.

مکارم الأخلاق: 1 / 61 / 55

 

امام حسن علیه السلام: سَألتُ خالی هِندَ بنَ أبی هالَةَ التَّمیمی  و کانَ وَصّافا  عن حِلیةِ رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله فقال: لا تُغضِبُهُ الدُّنیا و ما کانَ لَها، فإذا تُعُوطِی الحَقُّ لَم یعرِفْهُ أحَدٌ، و لَم یقُمْ لغَضَبِهِ شیءٌ حتّی ینتَصِرَ لَهُ، لا یغضَبُ لنَفسِهِ و لا ینتَصِرُ لَها.

از دایی خود، هند بن ابی هاله تمیمی  که وصف کننده بود  درباره اوصاف رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدم، گفت: دنیا و امور مربوط به آن او را به خشم نمی آورد و هرگاه حق مورد بی حرمتی قرار می گرفت ملاحظه احدی را نمی کرد و هیچ چیز جلو خشم او را نمی گرفت تا اینکه انتقام حق را می گرفتهرگز به خاطر خودش خشمگین نمی شد و از کسی انتقام نمی گرفت.

الطبقات الکبری: 1 / 422، 423

 

امام صادق علیه السلام:  اِنهَزَمَ النّاسُ یومَ اُحُدٍ عن رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله، فغَضِبَ غَضَبا شَدیدا، و کانَ إذا غَضِبَ انحَدَرَ عَن جَبینَیهِ مِثلُ اللُّؤلؤِ مِن العَرَقِ. در جنگ اُحُد مسلمانان از اطراف رسول خدا صلی الله علیه و آله پراکنده شدندپیامبر به شدّت خشمگین شد آن حضرت وقتی به خشم می آمد، قطرات عرق مانند دانه های مروارید از پیشانیش می چکید.

الکافی: 8 / 110 / 90

 

صحیح مسلم  به نقل از عائشة :ما ضَرَبَ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله شیئا قَطُّ بِیدِهِ، و لا امرأةً و لا خادِما إلاّ أن یجاهِدَ فی سَبیلِ اللّه ، و ما نِیلَ مِنهُ شیءٌ قَطُّ فینتَقِمُ مِن صاحِبِهِ، إلاّ أن ینتَهَک شیءٌ مِن مَحارِمِ اللّه فینتَقِمَ للّه عَزَّ و جلَّ.

رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ گاه نه چیزی را با دست خود زد و نه زنی را و نه خدمتکاری را مگر هنگامی که در راه خدا می جنگیدهرگز به خاطر امور شخصی از کسی انتقامجویی نکرد، مگر در مواردی که محارم الهی هتک می شد که در این صورت به خاطر خداوند عزّ و جلّ انتقام می گرفت.

صحیح مسلم: 4 / 1814 / 79

 

الطبقات الکبری  به نقل از عائشة : ما انتَقَمَ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله لنَفسِهِ إلاّ أن تُنتَهَک حُرمَةُ اللّه فینتَقِمَ للّه . رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگز به خاطر خودش انتقام نگرفت، مگر آنگاه که به خدا بی حرمتی می شد، در این صورت برای خدا انتقام می گرفت.

الطبقات الکبری: 1 / 366

 

بحار الأنوار  به نقل از عایشه : انَ رَسولُ اللّه إذا ذَکرَ خَدیجَةَ لَم یسأمْ مِن ثَناءٍ علَیها و استِغفارٍ لَها، فذَکرَها ذاتَ یومٍ فحَمَلَتنی الغَیرَةُ فقلتُ: لَقد عَوَّضَک اللّه مِن کبیرَةِ السِّنِّ! فرأیتُ رَسولَ اللّه غَضِبَ غَضَبا شَدیدا، فَسَقَطتُ فی یدِی، فقلتُ: اللّهُمّ إنّک إن أذهَبتَ بغَضَبِ رَسولِک صلی الله علیه و آله لَم أعُدْ بذِکرِها بِسُوءٍ ما بَقِیتُ فلَمّا رأی رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله ما لَقِیتُ قالَ: کیفَ قُلتِ؟! و اللّه لَقَد آمَنَت بی إذ کفر النّاسُ، و آوَتنی إذ رَفَضَنی النّاسُ، و صَدَّقَتنی إذ کذَّبَنی النّاسُ، و رُزِقَت مِنّی حیثُ حُرِمتُموهُ فغَدا و راحَ علَی بها شَهرا. رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگاه از خدیجه یاد می کرد از تعریف و تمجید او و طلب مغفرت برای وی خسته نمی شدیک روز از او یاد کرد و من حسودی کردم و گفتم: خداوند عوض آن پیر زن را به تو داده است! عایشه می گوید: دیدم رسول خدا بشدّت خشمگین شدمن از گفته خود پشیمان شدم و گفتم: خدایا! اگر خشم رسولت را برطرف سازی، دیگر تا زنده هستم از خدیجه به بدی یاد نخواهم کردمی گوید: چون رسول خدا صلی الله علیه و آله حالت مرا دید، فرمود: چگونه این حرف را زدی؟! به خدا قسم خدیجه زمانی به من ایمان آورد که همه مردم به من کافر بودندزمانی که همه مردم مرا از خود می راندند او مرا پناه داد، زمانی که همه مردم مرا تکذیب می کردند او مرا تصدیق کرد و زمانی که شما از فرزند محروم بودید، خداوند از من به او فرزند روزی کردعایشه می گوید: پیامبر تا یک ماه شب و روز از خدیجه برایم تعریف می کرد [یا این جملات را برایم تکرار می کرد].

بحار الأنوار: 16 / 12 / 12

به رنج افکندن خود در عبادت

امام علی علیه السلام: لَمّا نَزَلَ علَی النَّبی صلی الله علیه و آله «یا أیها المُزَّمِّلُ* قُمِ اللَّیلَ إلاّ قَلیلاً» (المزَّمِّل: 1 و 2 ) قامَ اللَّیلَ کلَّهُ حتّی تَوَرَّمَت قَدَماهُ، فجَعَلَ یرفَعُ رِجلاً و یضَعُ رِجلاً، فهَبَطَ علَیهِ جِبریلُ فقالَ: «طه» ( طه: 1) یعنی الأرضَ بِقدَمَیک یا محمّدُ «ما أنزَلْنا عَلَیک القُرْآنَ لِتَشْقی» ( طه: 2)، و أنزَلَ «فاقْرأوا ما تَیسَّرَ مِنَ القُرْآنِ» ) المزَّمِّل: 20 ) وقتی آیه «ای جامه به خویشتن فرو پیچیده، به پا خیز شب را مگر اندکی» بر پیامبر نازل شد، آن حضرت تمام شب را به عبادت می پرداخت تا جایی که پاهایش ورم کرد به طوری که [موقع نماز خواندن ]یک پایش را بلند می کرد و یکی را روی زمین می گذاشتپس جبرئیل بر آن حضرت فرود آمد و گفت: «طه» یعنی هر دو پایت را به زمین بگذار ای محمّد «ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که به رنج افتی» و نیز این آیه را نازل کرد: «پس، آنچه از قرآن میسّر است تلاوت کنید».

الدّرالمنصور: 5/549

 

امام باقر علیه السلام: کانَ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله عِند عائشةَ لَیلَتَها، فقالَت: یا رَسولَ اللّه ، لِمَ تُتعِبُ نَفسَک و قد غَفَرَ اللّه لَک ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِک و ما تأخَّرَ؟ فقالَ: یا عائشةُ، ألا أکونُ عَبدا شَکورا؟! . رسول خدا صلی الله علیه و آله، در شب نوبتی عایشه، نزد او بودبه پیامبر عرض کرد: ای رسول خدا! چرا خودت را به رنج می اندازی، حال آنکه خداوند گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است؟ حضرت فرمود: ای عایشه! آیا بنده ای سپاسگزار نباشم؟!

الکافی: 2 / 95 / 6

 

امام صادق علیه السلام: کانَ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله فی بَیتِ اُمِّ سَلَمَةَ فی لَیلَتِها، ففَقَدَتهُ مِن الفِراشِ، فدَخَلَها فی ذلک ما یدخُلُ النِّساءَ، فقامَت تَطلُبُهُ فی جَوانِبِ البَیتِ حتَّی انتَهَت إلَیهِ و هُو فی جانِبٍ مِن البَیتِ قائمٌ رافِعٌ یدَیهِ یبکی و هُو یقولُ: «اللّهُمَّ لا تَنزِعْ مِنِّی صالِحَ ما أعطَیتَنی أبَدا اللّهُمَّ و لا تَکلْنی إلی نَفسی طَرفَةَ عَینٍ أبَدا»قالَ: فانصَرَفَت اُمُّ سَلَمَةَ تَبکی حتّی انصَرَفَ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله لِبُکائها، فقالَ لَها: ما یبکیک یا اُمَّ سَلَمَةَ؟ فقالَت: بأبی أنتَ و اُمّی یا رَسولَ اللّه ، و لِمَ لا أبکی و أنتَ بالمَکانِ الّذی أنتَ بهِ مِن اللّه ، قد غَفَرَ اللّه لَک ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِک و ما تأخَّرَ ؟ ! فقالَ: یا اُمَّ سَلَمَةَ، و ما یؤمِنُنی؟ و إنّما وَکلَ اللّه یونُسَ بنَ مَتّی إلی نَفسِهِ طَرفَةَ عَینٍ و کانَ مِنهُ ما کانَ. رسول خدا صلی الله علیه و آله در شب نوبتی امّ سلمه در خانه او بودامّ سلمه متوجه شد که پیامبر صلی الله علیه و آله در بستر نیست و از این بابت، بنا به خصلت زنان، دچار شک و بد دلی شدلذا برخاست و در اطراف خانه به جستجوی حضرت پرداخت، ناگاه دید که پیامبر در گوشه ای از اتاق ایستاده و دست هایش را به طرف آسمان برداشته است و گریه می کند و می گوید: «بار خدایا! خوبی هایی را که ارزانیم داشته ای هرگز از من باز مگیر··· بار خدایا! هرگز مرا چشم بر هم زدنی به خودم وا مگذار

امام صادق علیه السلام فرمود: امّ سلمه برگشت و شروع به گریستن کرد تا جایی که از شنیدن صدای گریه او رسول خدا برگشت و به او فرمود: ای امّ سلمه! چرا گریه می کنی؟ عرض کرد: پدر و مادرم فدایت باد، ای رسول خدا! چرا گریه نکنم، شما با آن مقامی که نزد خدا داری و خداوند همه گناهان قبل و بعد تو را آمرزیده است [این گونه ای] ؟ پیامبر فرمود: ای امّ سلمه! چه چیز مرا در امان می دارد؟ خداوند یونس بن متّی را یک چشم برهم زدن به خودش وا گذاشت و در نتیجه، آن شد که شد.

بحار الأنوار: 16 / 217 / 6، و راجع ج 14 / 384  387

 

الأمالی للطوسی  به نقل از بکر بن عبد اللّه : إنّ عُمرَ بنَ الخطّابِ دَخَلَ علَی النَّبی صلی الله علیه و آله و هُو مَوقوذٌ  أو قالَ: مَحمومٌ  فقالَ لَهُ عُمرُ: یا رَسولَ اللّه ، ما أشَدَّ وَعکک؟ فقالَ: ما مَنَعَنی ذلک أن قَرَأتُ اللَّیلَةَ ثَلاثینَ سُورَةً فیهِنَّ السَّبعُ الطِّوالُ، فقالَ عُمرُ: یا رَسولَ اللّه ، غَفَرَ اللّه لک ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِک و ما تَأخَّرَ و أنتَ تَجهَدُ هذا الاجتِهادَ؟ فقالَ: یا عُمرُ، أ فَلا أکونُ عَبدا شَکورا؟ ! .

عمر بن خطاب بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شددید آن حضرت سخت بیمار  یا گفت: تبدار  است عمر گفت: ای رسول خدا! چقدر ناخوش احوال هستید؟ پیامبر فرمود: با این حال، دیشب سی سوره از جمله سبع طوال* را قرائت کردمعمر عرض کرد: ای رسول خدا! با آنکه خداوند گناهان گذشته و آینده شما را آمرزیده است، این چنین خود را به زحمت می اندازی؟! حضرت فرمود: ای عمر! آیا بنده ای سپاسگزار نباشم؟!

الأمالی للطوسی: 403 / 903

 

سبع طوال یا هفت سوره بلند و طولانی عبارتند از: بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف و توبه.

بحار الأنوار  به نقل از طاووس فقیه : رَأیتُ فی الحِجرِ زینَ العابِدینَ علیه السلام یصَلّی و یدعو: عُبَیدُک بِبابِک، أسیرُک بفِنائک، مِسکینُک بفِنائک، سائلُک بفِنائک، یشکو إلَیک ما لا یخفی علَیک و فی خَبرٍ: لا تَرُدَّنی عن بابِک و أتَت فاطمةُ بِنتُ علی بنِ أبی طالبٍ إلی جابِرِ بنِ عبدِ اللّه فقالَت لَهُ: یا صاحِبَ رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله، إنّ لَنا علَیکم حُقوقا، و مِن حَقِّنا علَیکم أن إذا رأیتُم أحَدَنا یهلِک نَفسَهُ اجتِهادا أن تُذَکروهُ اللّه ، و تَدعوهُ إلَی البُقیا علی نَفسِهِ، و هذا علی بنُ الحسینِ بَقیة أبیهِ الحسینِ قدِ انخَرَمَ أنفُهُ، و نَقِبَت جَبهَتُهُ و رُکبَتاهُ و راحَتاهُ، أذابَ نفسَهُ فی العِبادَةِ! فأتی جابرٌ إلی بابِهِ و استأذَنَ، فلَمّا دَخَلَ علَیهِ وَجَدَهُ فی مِحرابِهِ قد أنضَتهُ العِبادَةُ، فنَهَضَ علی فسألَهُ عن حالِهِ سُؤالاً حَفِیا، ثمّ أجلَسَهُ بجَنبِهِ، ثُمّ أقبَلَ جابرٌ یقولُ: یا بنَ رسولِ اللّه ، أ ما عَلِمتَ أنّ اللّه إنّما خَلَقَ الجَنّةَ لَکم و لِمَن أحَبَّکم، و خَلَقَ النّارَ لِمَن أبغَضَکم و عاداکم، فما هذا الجَهدُ الّذی کلَّفتَهُ نفسَک؟ ! فقالَ لَهُ علی بنُ الحسینِ: یا صاحِبَ رسولِ اللّه ، أ ما عَلِمتَ أنّ جَدّی رَسولَ اللّه صلی الله علیه و آله قد غَفَرَ اللّه لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ و ما تأخَّرَ، فلَم یدَعِ الاجتِهادَ لَهُ، و تَعَبَّدَ  بأبی هُو و اُمّی  حتَّی انتَفَخَ السّاقُ وَ ورِمَ القَدَمُ، و قیلَ لَهُ: أ تَفعَلُ هذا و قد غَفَرَ اللّه لَک ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِک و ما تأخَّرَ؟! قالَ: أ فلا أکونُ عَبدا شَکورا؟! فلَمّا نَظَرَ إلَیهِ جابِرٌ و لَیسَ یغنی فیهِ قَولٌ، قالَ: یا بنَ رسولِ اللّه ، البُقیا علی نَفسِک؛ فإنّک مِن اُسرَةٍ بِهِم یستَدفَعُ البَلاءُ، و بِهِم تُستَکشَفُ اللَأواءُ، و بِهِم تُستَمسَک السَّماءُ، فقالَ: یا جابِرُ، لا أزالُ علی مِنهاجِ أبوَی مُؤتَسِیا بِهِما حتّی ألقاهُما فأقبَلَ جابِرٌ علی مَن حَضَرَ فقالَ لَهُم: ما رُئی مِن أولادِ الأنبیاءِ مِثلُ علی بنِ الحسینِ، إلاّ یوسُفَ بنَ یعقوبَ، و اللّه لَذُرِّیةُ علی بنِ الحسینِ أفضَلُ مِن ذرِّیةِ یوسُفَ.

در حِجر، امام زین العابدین علیه السلام را دیدم که نماز می خواند و دعا می کند و می گوید: بنده ات در درگاه توست، اسیرت در آستان توست، بینوایت در آستان توست، گدایت در آستان توست، از چیزی به تو شکوه می کند که بر تو پوشیده نیستو در خبری آمده است: مرا از درگاه خود مران فاطمه، دختر علی بن ابی طالب، نزد جابر بن عبد اللّه رفت و گفت: ای صحابی رسول خدا صلی الله علیه و آله! ما به گردن شما حقّ و حقوقی داریم و یکی از حقوق ما به گردن شما این است که اگر دیدید یکی از ما از شدّت عبادت خودش را از بین می برد، خدا را به یاد او آورید و از وی بخواهید که به جانش رحم کنداینک علی بن الحسین، این یادگار پدرش حسین، بینی اش [از کثرت سجده ]مجروح شده و پیشانی و زانوها و کف دست هایش سوراخ گشته استاو خودش را در عبادت ذوب کرده است جابر به در خانه امام زین العابدین علیه السلام آمد و اجازه ورود خواست و چون وارد شد، دید آن حضرت در محرابش می باشد و عبادت او را فرسوده استعلی بن الحسین برخاست و با بزرگواری حال او را پرسید و سپس جابر را در کنار خود نشانیدجابر رو به حضرت کرد و گفت: یا بن رسول اللّه! مگر نمی دانی که خداوند بهشت را در حقیقت برای شما و دوستداران شما خلق کرده و دوزخ را برای دشمنان و مخالفان شما آفریده است؟ پس، این چه رنج و مشقّتی است که به خودتان می دهید؟ علی بن الحسین به او فرمود: ای صحابی رسول خدا! مگر نمی دانی که جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله با آنکه خداوند گناهان گذشته و آینده او را بخشیده بود، از سخت کوشی در عبادت خدا باز نایستاد و  پدر و مادرم فدایش باد  چندان عبادت کرد که ساق و کف پاهایش ورم کرد و وقتی به ایشان گفته شد: با آنکه خداوند گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است، باز اینچنین عبادت می کنی؟! فرمود: آیا بنده ای سپاسگزار نباشم؟!جابر که دید هیچ حرفی در آن حضرت اثر نمی گذارد، عرض کرد: یا بن رسول اللّه! به جان خودت رحم کن؛ زیرا شما از خاندانی هستی که مردم با واسطه قرار دادن آنان به درگاه الهی از خداوند می خواهند بلا را دفع کند و رنج و محنت ها را برطرف سازد و آسمان را [از خراب شدن بر سر آنها ]نگه داردحضرت فرمود: ای جابر! من همچنان به روش پدرانم ادامه خواهم داد و به آنان اقتدا خواهم کرد تا آنکه به دیدارشان بشتابمدر این هنگام جابر رو به حضّار کرد و گفت: در میان فرزندان پیامبران کسی مانند علی بن الحسین دیده نشده است، مگر یوسف بن یعقوببه خدا قسم که فرزندان و ذرّیه علی بن الحسین برتر از فرزندان و ذرّیه یوسف هستند.

بحار الأنوار: 46 / 78 / 75

متهم شدن رسول خدا صلی الله علیه و آله از سوی دشمنان

امام باقر علیه السلام:  أقَبلَ أبو جَهلٍ بنُ هِشامٍ وَ معَهُ قَومٌ مِن قُریشٍ فدَخَلوا علی أبی طالِبٍ فقالوا: إنّ ابنَ أخیک قد آذانا و آذی آلِهَتَنا، فادْعُهُ و مُرْهُ فلْیکفَّ عن آلِهَتِنا و نَکفَّ عن إلهِهِ قالَ: فبَعَثَ أبو طالبٍ إلی رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله فدَعاهُ، فلَمّا دَخَلَ النّبی صلی الله علیه و آله لَم یرَ فی البَیتِ إلاّ مُشرِکا، فقالَ: السّلامُ علی مَنِ اتَّبَعَ الهُدی، ثُمّ جَلَسَ، فخَبَّرَهُ أبو طالبٍ بما جاؤوا لَهُ، فقالَ: أ وَ هَل لَهُم فی کلِمَةٍ خَیرٌ لَهُم مِن هذا یسُودونَ بها العَرَبَ و یطَؤونَ أعناقَهُم؟ فقالَ أبو جَهلٍ: نَعَم، و ما هذهِ الکلِمَةُ؟ فقال: تَقولونَ: لا إلهَ إلاّ اللّه قالَ: فوَضَعوا أصابِعَهُم فی آذانِهِم، و خَرَجوا هِرابا و هُم یقولونَ: ما سَمِعنا بهذا فی المِلَّةِ الآخِرَةِ إنْ هذا إلاّ اختِلاقٌ، فأنزَلَ اللّه فی قَولِهِم: «ص و القُرآنِ ذِی الذِّکرِ*  إلی قولهِ  إلاّ اخْتِلاقٌ» ) ص: 1  7. (

 ابو جهل بن هشام به همراه عده ای از قریش پیش ابو طالب رفتند و گفتند: برادرزاده تو ما و خدایانمان را می آزارداو را بخواه و به او بگو از خدایان ما دست بردارد تا ما هم کاری به خدای او نداشته باشیمابو طالب در پی رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاد و او را فرا خواندوقتی داخل شد دید در اتاق به غیر از مشرکان کسی نیستلذا فرمود: سلام بر کسی که از راه راست پیروی کندآنگاه نشستابو طالب به آن حضرت اطلاع داد که این افراد به چه منظوری پیش او آمده اندپیامبر فرمود: آیا اینان حاضرند کلمه ای بگویند که برایشان بهتر از این پیشنهاد آنهاست و به وسیله آن سالار عرب ها شوند و گردن هایشان را خاضع کنند؟ ابو جهل گفت: آری، آن کلمه چیست؟ پیامبر فرمود: بگویید: هیچ خدایی جز اللّه نیستامام باقر فرمود: آنان دست هایشان را در گوش های خود کردند و سراسیمه بیرون رفتند و می گفتند: ما در آیین اخیر (عیسوی) هم چنین چیزی نشنیده ایماین دروغ بافی استاین جا بود که خداوند درباره سخن ایشان این آیه را نازل فرمود: «صو القرآن ذی الذکر  تا جمله  الا اختلاق».

الکافی: 2 / 649 / 5

 

تفسیر القمّی: و عَجِبوا أنْ جاءَهُم مُنْذِرٌ مِنْهُم» قال: نَزَلَت بمَکةَ، لَمّا أظهَرَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله الدَّعوَةَ بمَکةَ اجتَمَعَت قُرَیشٌ إلی أبی طالِبٍ فقالوا: یا أبا طالِبٍ، إنّ ابنَ أخیک قد سَفّهَ أحلامَنا، و سَبَّ آلِهَتَنا و أفسَدَ شَبابَنا، و فَرَّقَ جَماعَتَنا، فإن کانَ الّذی یحمِلُهُ علی ذلک العُدمُ جَمَعْنا لَهُ مالاً حتّی یکونَ أغنی رجُلٍ فی قُرَیشٍ و نُمَلِّکهُ علَینا فأخبَرَ أبو طالِبٍ رسولَ اللّه صلی الله علیه و آله بذلک، فقالَ: لَو وَضَعوا الشَّمسَ فی یمینی و القَمَرَ فی یساری ما أرَدتُهُ، و لکنْ یعطونی کلِمَةً یملِکونَ بها العَرَبَ، و تَدینُ لَهُم بها العَجَمُ، و یکونونَ مُلوکا فی الجَنَّةِ، فقالَ لَهُم أبو طالبٍ ذلک، فقالوا: نَعَم و عَشرَ کلِماتٍ، فقالَ لَهُم رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله تَشهَدون أن لا إلهَ إلاّ اللّه ، و أنّی رَسولُ اللّه ، فقالوا: نَدَعُ ثلاثَ مِائةٍ و سِتِّینَ إلها و نَعبُدُ إلها واحِدا؟ ! فأنزَلَ اللّه سبحانَهُ: «و عَجِبوا أنْ جاءَهُم مُنْذِرٌ مِنْهُم و قالَ الکافِرونَ هذا ساحِرٌ کذّابٌ  إلی قولهِ  إلاّ اختِلاقٌ أی تَخلیطٌ.

 آیه «و عجبوا أن جاءهم منذر منهم» در مکه نازل شدوقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله دعوت خود را در مکه آشکار ساخت، قریش نزد ابو طالب رفتند و گفتندای ابو طالب! برادرزاده تو، ما را نابخرد می خواند و به خدایانمان بد می گوید و جوانانمان را فاسد و گمراه می سازد و اتّحاد ما را از هم می پاشداگر ناداری او را وا می دارد که چنین سخنانی را مطرح کند، ما حاضریم برایش پولی جمع کنیم به طوری که ثروتمندترین مرد قریش شود و او را فرمانروای خود قرار می دهیمابو طالب این سخن قریش را به اطلاع پیامبر صلی الله علیه و آله رسانید، ایشان فرمود: اگر خورشید را در دست راست من بگذارند و ماه را در دست چپم، چنین چیزی را نمی خواهم، بلکه یک کلمه به من بدهند تا به وسیله آن بر عرب ها پادشاهی کنند و غیر عرب ها در برابرشان سر فرود آورند و شهریاران بهشت باشندابو طالب این سخن را به اطلاع قریش رسانیدآنها گفتند: حاضریم ده کلمه به او بگوییمرسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: گواهی دهید که هیچ خدایی جز اللّه نیست و من فرستاده خدا هستمآنان گفتند: ما سیصد و شصت خدا را بگذاریم و یک خدا را بپرستیم؟! در این هنگام خداوند سبحان این آیه را فرو فرستاد: «و عجبوا أن جاءهم منذر و قال الکفّار هذا ساحر کذّاب  تا آیه  الا اختلاق»، اختلاق به معنای دروغ بافی است.

تفسیرِ القُمّی: 2 / 228

قصص الانبیاء:

کانَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله لا یکفُّ عن عَیبِ آلهَةِ المُشرِکینَ، و یقرأ علَیهِمُ القرآنَ، و کانَ الولیدُ بنُ المُغیرَةِ مِن حُکامِ العَرَبِ یتَحاکمونَ إلَیهِ فی الاُمورِ، و کانَ لَهُ عَبیدٌ عَشرَةٌ عِندَ کلِّ عَبدٍ ألفُ دِینارٍ یتَّجِرُ بِها، و مَلَک القِنطارَ، و کانَ عَمَّ أبی جَهلٍ، فقالوا لَهُ: یا عَبدَ شَمسٍ، ما هذا الّذی یقولُ محمّد؟ أ سِحرٌ، أم کهانَةٌ، أم خُطَبٌ؟ فقالَ: دَعُونی أسمَعْ کلامَهُ، فدَنا مِن رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله و هُو جالِسٌ فی الحِجرِ فقالَ: یا محمّدُ، أنشِدْنی شِعرَک، فقالَ: ما هو بشِعرٍ و لکنَّهُ کلامُ اللّه الّذی بَعَثَ أنبیاءهُ و رُسُلَهُ، فقالَ: اُتْلُ، فقَرأَ: بسمِ اللّه الرَّحمنِ الرَّحیمِ، فلَمّا سَمِعَ الرَّحمنَ استَهزأَ مِنهُ و قالَ: تَدعُو إلی رجُلٍ بالیمامَةِ باسم الرَّحمنِ؟! قالَ: لا و لکنّی أدعُو إلَی اللّه و هُو الرّحمنُ الرَّحیمُ، ثُمّ افتَتَحَ «حم السَّجدَة»، فلَمّا بَلَغَ إلی قَولِهِ: «فإنْ أعْرَضُوا فَقُلْ أنْذَرْتُکمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ و ثَمُودَ»)فصّلت: 13) و سَمِعَهُ، اقشَعرَّ جِلدُهُ و قامَت کلُّ شَعرَةٍ فی بدَنِهِ، و قامَ و مَشی إلی بَیتِهِ و لَم یرجِعْ إلی قُرَیشٍ، فقالوا: صَبأَ أبو عَبدِ شَمسٍ إلی دِینِ محمّدٍ! فاغتَمَّت قُرَیشٌ و غَدا علَیهِ أبو جَهلٍ فقالَ: فضَحتَنا یا عَمُّ! قالَ: یا بنَ أخی، ما ذاک و إنّی علی دِینِ قَومی، و لکنّی سَمِعتُ کلاما صَعبا تَقشَعِرُّ مِنهُ الجُلودُ، قالَ أ فشِعرٌ هُو؟ قالَ: ما هُو بشِعرٍ قالَ: فخُطَبٌ؟ قالَ: لا، إنّ الخُطَبَ کلامٌ مُتَّصِلٌ، و هذا کلامٌ مَنثورٌ لا یشبِهُ بَعضُهُ بَعضا، لَه طَلاوَةٌ قالَ: فکهانَةٌ هُو؟ قالَ: لا، قالَ: فما هُو؟ قالَ: دَعْنی اُفکرْ فیهِ فلَمّا کانَ مِن الغَدِ قالوا: یا عَبدَ شَمسٍ، ما تَقولُ؟ قالَ: قُولوا: هُو سِحرٌ؛ فإنّهُ آخِذٌ بقُلوبِ النّاسِ! فأنزَلَ اللّه تعالی فیهِ: «ذَرْنی و مَنْ خَلَقْتُ وَحِیدا * و جَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدُودا * و بَنینَ شُهُودا إلی قولهِ  علَیها تِسْعَةَ عَشَرَ» )المدّثّر: 11 30(. و فی حمّادِ بنِ زیدٍ عن أیوبَ عن عِکرِمَةَ قالَ: جاءَ الولیدُ بنُ المُغیرَةِ إلی رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله فقالَ: اِقرَأْ علَی، فقالَ: «إنَّ اللّه یأمُرُ بالعَدْلِ و الإحْسانِ و إیتاءِ ذِی القُرْبَی و ینْهَی عَنِ الفَحْشاءِ و المُنْکرِ و البَغْی یعِظُکمْ لَعَلَّکمْ تَذَکرُونَ»  النحل: 90 ، فقالَ: أعِدْ، فأعادَ، فقالَ: و اللّه ، إنّ لَهُ لَحَلاوَةً و طَلاوَةً، و إنَّ أعلاهُ لَمُثمِرٌ، و إنّ أسفَلَهُ لَمُغدِقٌ، و ما هذا بقَولِ بَشَرٍ.

 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از خرده گیری بر خدایان مشرکان باز نمی ایستاد و قرآن را بر آنان می خواندولید بن مغیره از داوران عرب بود و عرب ها برای داوری در کارهای خود به او مراجعه می کردنداو ده غلام داشت که به هر غلامی هزار دینار داده بود تا برایش تجارت کننداو ثروت زیادی داشت و عموی ابو جهل بودمشرکان به او گفتند: ای عبد شمس! این چه حرف هایی است که محمّد می گوید؟ شعر است یا پیشگویی یا خطابه؟ او گفت: مهلتی دهید تا سخنان او را بشنومپس نزدیک رسول خدا صلی الله علیه و آله که در حِجْر نشسته بود رفت و گفت: ای محمّد! شعرت را برایم بخوانپیامبر فرمود: اینها شعر نیست، بلکه سخن خداوندی است که پیامبران و رسولان خود را می فرستدولید گفت: تلاوت کنپیامبر چنین خواند: بسم اللّه الرحمن الرحیم ولید چون کلمه «رحمان» را شنید با تمسخر گفت: تو به سوی مردی در یمامه به نام «رحمان» دعوت می کنی! پیامبر فرمود: نه، بلکه به سوی خدا دعوت می کنم و اوست رحمان و رحیمسپس سوره حم سجده را از آغاز شروع به تلاوت کرد تا رسید به آیه «فان اعرضوا فقل انذرتکم صاعقةً مثل صاعقة عاد و ثمود»ولید با شنیدن آن پوست بدنش به لرزه افتاد و مو بر بدنش راست شد و برخاست و به خانه اش رفت و نزد قریش برنگشت قریش غمگین شدندصبح روز بعد، ابو جهل پیش او رفت و گفت: رسوایمان کردی، عمو جان! ولید گفت: ای پسر برادرم! طوری نشده استمن همچنان بر دین و آیین قوم خود هستماما سخن دشواری شنیدم که پوست انسان از شنیدن آن به لرزه می افتدابو جهل گفت: سخنانش شعر است؟ ولید گفت: شعر نیستپرسید: خطابه است؟ گفت: نه، خطابه سخنی پیوسته است اما سخنان او نثری است که اجزای آن به یکدیگر شباهت ندارند و از زیبایی خاصی برخوردار است پرسید: پس پیشگویی و کهانت است؟ گفت: نهپرسید: پس چیست؟ ولید گفت: اجازه بده درباره آن بیندیشمفردا که شد، گفتند: ای عبد شمس! چه می گویی؟ گفت: بگویید: این سحر و جادوست؛ زیرا دل های مردم را تصرّف می کندپس خدای متعال این آیه را درباره او فرو فرستاد: «ذرنی و من خلقت وحیداًو جعلت له مالاً ممدوداًو بنین شهوداً  تا آیه  علیها تسعة عشر» در حمّاد بن زید از ایوب از عکرمه آمده است که ولید بن مغیره نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: برایم بخوانپیامبر گفت: «انّ اللّه یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی یعظکم لعلّکم تذکرون؛ خداوند به عدالت و احسان و بخشش به خویشان فرمان می دهد و از بدی و زشتی و ظلم باز می دارد، شما را پند می دهد، شاید پند گیرید»ولید گفت: تکرارش کن حضرت دوباره خواندولید گفت: به خدا قسم که از حلاوت و زیبایی خاصّی برخوردار است، بالایش پر ثمر است و پایینش پر نعمت و این سخن بشر نیست.

قصص الأنبیاء: 319 / 397 و ح398

 

بحار الأنوار  به نقل از ابن عبّاس :إنّ الولیدَ بنَ المُغیرَةِ أتی قُرَیشا فقالَ: إنّ النّاسِ یجتَمِعونَ غَدا بالمَوسِمِ و قد فَشا أمرُ هذا الرّجُلِ فی النّاسِ و هُم یسألونَکم عَنهُ، فما تَقولونَ؟ فقالَ أبو جَهلٍ: أقولُ: إنّهُ مَجنونٌ، و قالَ أبو لَهَبٍ: أقولُ: إنّهُ شاعِرٌ، و قالَ عُقبَةُ بنُ أبی مُعیطٍ: أقولُ: إنّهُ کاهِنٌ، فقالَ الولیدُ: بَل أقولُ: هُو ساحِرٌ، یفَرِّقُ بَینَ الرّجُلِ و المَرأةِ و بَینَ الرّجُلِ و أخیه و أبیهِ! فأنزَلَ اللّه تعالی: «ن و القَلَمِ ···» ( القلم: 1) الآیة، و قولَهُ: «وَ ما هُو بقَولِ شاعِرٍ···»(الحاقّة: 41.

 ولید بن مغیره نزد قریش رفت و گفت: مردم، فردا در موسم جمع می شوند و موضوع این مرد هم در همه جا پیچیده است و آنها درباره او از شما سؤال خواهند کرد. چه خواهید گفت؟ ابو جهل گفت: من می گویم: او جن زده است. ابو لهب گفت: من می گویم: او کاهن است. ولید گفت: اما من خواهم گفت: او جادوگر است، میان زن و شوهر و برادر و برادر و پسر و پدر جدایی می افکند. پس خداوند فرو فرستاد: «ن. و القلم···» و «ما هو بقول شاعر···».

بحار الأنوار: 18 / 198 / 31

 

بحار الأنوار  به نقل از مناقب ابن شهر آشوب : إنّهُ ساحِرٌ عَلِمنا أنّهُ قد أراهُم ما لَم یقدِروا علی مِثلِهِ، و قالوا: هذا مَجنونٌ؛ لِما هَجمَ مِنهُ علی شیءٍ لَم یفکرْ فی عاقِبَتِهِ مِنهُم، و قالوا: هُو کاهِنٌ؛ لأنّهُ أنبَأ بالغائباتِ، و قالوا: مُعَلَّمٌ؛ لأنّهُ قَد أنبأهُم بِما یکتُمونَهُ مِن أسرارِهِم، فثَبَتَ صِدقُهُ مِن حَیثُ قَصَدوا تَکذیبَهُ. از اینکه قریش گفتند: او جادوگر است می فهمیم که پیامبر چیزهایی به آنان نشان داده که آنان نظیر آن را نتوانستند انجام دهند. و اینکه گفتند: دیوانه است، به خاطر آن بود که آن حضرت کارهایی می کرد و به عاقبت کار خود از دست آنان نمی اندیشید. و اینکه گفتند: کاهن است، بدان سبب بود که آنان را از امور غیبی خبر می داد و اینکه گفتند: او تعلیم یافته است، بدان سبب بود که ایشان را از اسرار نهفته شان آگاه می ساخت. بنا بر این، با همان چیزهایی که قریش قصد داشتند دروغگویی پیامبر را اثبات کنند، راستگویی و صدق دعوی او ثابت می شود.

بحار الأنوار: 18 / 198 / 31

 

 

 

میزان الحکمه، جلد دوازدهم.

  • میزان الحکمه جلد دوازدهم
  • اخلاق و شخصیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
  • ادب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
  • اخلاق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
  • حدیث
  • حدیث درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
  • پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
  • فضایل اهل بیت علیهم السلام

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان