به گزارش ایسنا، احسان محمدی با این مقدمه در روزنامه اعتماد نوشت: «یکی از دشوارترین کارها برای اهل فکر و قلم، سادهسازی مفاهیم است. این که یک مفهوم پیچیده را همهکس فهم کنند. استراماچونی مفاهیمی مثل FATF، تحریم و همچنین دشواری نقل و انتقال پول میان ایران و اروپا را به بهترین شکل ممکن برای همه ترجمه کرد. حالا حتی کسانی که میگفتند «برجام گلابی بود» و اینها بهانههای دولت برای پوشاندن ناتوانیاش است هم میدانند وقتی از تحریم و انزوا حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم! جمعی از مقامات ارشد دو کشور ایران و ایتالیا برای انتقال 160هزار یورو دستمزد استراماچونی مدتها مذاکره کردند تا این کار انجام شود. پولی که حتی با آن نمیشود یک خانه در شمال تهران خرید! حالا حساب کنید اهل بازار و تجارت چه خون دلی میخورند. آنها که نه کسی صدایشان را میشنود، نه کسی در حمایت از مظلومیتشان به خیابان میآید و جایی تجمع میکند، نه روزنامهها و رادیو و تلویزیون در وصفشان مینویسند و نه وکیل و وزیر برای حل مشکلشان به صورت اورژانسی اقدام میکنند! حالا درست وقتی که کالدرون سرمربی پرسپولیس هم دم رفتن به آرژانتین با هواداران دوپهلو خداحافظی میکند، دل پرسپولیسی مثل برجهای دوقلو فرو میریزد. او هم از عدم پرداختها و البته «دروغهای سریالی» شکایت دارد و میگوید باشگاه «احترام» او را نگه نداشته است. اگر ما سالهاست با «من بمیرم، تو بمیری» و «حالا یه کاریش میکنیم» در حال مدیریت هستیم، دنیا شوخی ندارد، مفاهیم تعریف شده است و... .
وقتی پای برگهای را امضا میکنید «متعهد» میشوید. وقتی متعهد شدید تحت هیچ شرایطی کوتاه نمیآیند. آنها به استانداردهایشان وفادارند. موضوع را نمیشود با مرام و معرفت، کباب و فرش و قالیچه و پست یا لوطیگری و غیرت حل کرد. استراماچونی و کالدرون جایی نگفتهاند الگویشان پوریای ولی یا تختی است. حرفهای هستند و قراردادشان را مثل کتاب مقدس میدانند. نمیتوانید به تعهداتتان عمل کنید؟ خداحافظ! ماجرای کشدار و کسلکننده استراماچونی دیگر فقط یک کنش و واکنش مربوط به زمینهای فوتبال نیست، چون فوتبال هم فقط یک بازی نیست که 22 مرد دنبال یک توپ بدوند. این ورزش حالا لایههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی آشکار و پنهانی دارد که به خاطر سادگی زبانش همه آن را میفهمند. حالا همه میدانند حتی اگر شما با سیاست کار نداشته باشید، این سیاست است که با شما کار دارد. حتی ترامپ که بعید است تشخیص بدهد پرسپولیس آبی میپوشد یا استقلال، با زدن زیر یک میز میتواند هواداران یک تیم فوتبال را جلوی باشگاه جمع کند و آنها نه فقط علیه ارکان باشگاه که حتی وزیر شعار بدهند. در عصر جدید هیچ مسالهای، جزیرهای نیست و نسخه درون جزیرهای ندارد.
حتی اگر استراماچونی برگردد باز ترمیم صدمهای که به بخشی از اعتماد افکار عمومی بهواسطه وعدههای مکرر و بدقولیها وارد شد به این زودیهای ممکن نیست. نام فوتبال ایران بهواسطه این سرمربی ایتالیایی در دنیا در کنار واژههایی مثل بدعهدی، دروغ، کتمان حقیقت و... تکرار شد. منصفانه نیست که خطای چند مدیر را به پای همه مردم یک کشور بنویسند اما گاهی مینویسند. در عصر عجله و بمباران خبر، کسی حوصله ندارد بنشیند به غربال کردن حرفها. این که کدامش مال مردم است و کدامش مسئولان دولتی. برای همین معتقدم بعضی از مدیران با ناکارآمدیشان چنان صدمهای به اعتبار کشور میزنند که هیچ دشمنی نمیزند. فوتبال این روزها یکی از ابزارهای قدرت نرم در دنیا شده است، ما از آن چطور بهره میگیریم؟ برای ارایه تصویری روشن و خوشایند در ایران یا صدمه زدن به این نام؟ اگر کسی دل و دماغی داشته باشد با بررسی ماجرای استراماچونی میتواند به ابعاد مختلفی از آسیبهایی که یک قرارداد فوتبالی به اعتماد میان مردم و مدیران وارد کرد، بپردازد. در این سالها برخی مدیران خوب شلیک میکنند اما لوله تفنگ را به سمت اشتباهی نشانه میروند. فوتبال عرصهای است که کشتههایش خیلی زود شمرده میشوند.»