نقد فیلم سینما شهر قصه &#۸۲۱۱; خاطرات شلخته

سینما شهر قصه چندسالی دیر رسیده. اینکه دقیقا چند سال دیر رسیده مشخص نیست


سینما شهر قصه چندسالی دیر رسیده. اینکه دقیقا چند سال دیر رسیده مشخص نیست. حاجی آقایی که با سینما مخالف است و جوان اهل سینمایی که می‌خواهد داماد او بشود و باید حاجی را با این حقیقت آشنا کند که سینما فسق و فجور نیست و اتفاقا راهی برای تربیت انسان‌هاست، مستقیماً از اولین فیلم سینمای ایران یعنی «حاجی آقا اکتور سینما» (آوانس اوگانیانس – 1312) آمده با این فرق که به خاطر محدودیت‌های ناشی از ممیزی همین درون‌مایه را محافظه‌کارانه‌تر از اولین فیلم سینمای ایران بیان کرده است.

همچنین بخوانید:
نقد فیلم سینما شهر قصه – تنها سینما است که می ماند

ایده‌ی برادرهایی که آدمی که اصلا اهل گفتمان انقلاب نیست را با یک انقلابی دوآتشه و تشنه‌ی شهادت اشتباه می‌گیرند و او را می‌برند جبهه و به خود خط مقدم، مستقیما از کمدی موفق «لیلی با من است» (کمال تبریزی – 1374) آمده با این فرق که آن کمدی و شوخی مال بیست و چهارسال قبل بود و حالا بعد از ربع قرن کارگردانان سینما شهر قصه آن را تکرار می‌کنند و تازه همین تکرار هم خیلی بی‌رنگ‌ورو و بدون جذابیت‌های کمیک و در یک کلمه بامزگی آن فیلم اجرا شده.

سینما شهر قصه

تقلیدی که در محتوا، عقب‌مانده و بیات‌شده است و در فرم بد و سردستی. ایده‌ی مرور تاریخ سینمای ایران هم از «ناصرالدین شاه اکتور سینما» گرفته شده اما اینجا بدون هیچ کارکردی فقط برای برانگیختن حس نوستالژی و پرکردن زمان فیلم به کار گرفته شده. جز ادای دینی به آثار برتر سینما و فیلم‌هایی که احتمالا کارگردانان در کودکی نسبت به آن علاقمند بوده‌اند و حالا نوستالژی‌اش را دارند هیچ منطقی در انتخاب این فیلم‌ها به چشم نمی‌خورد. درست برخلاف فیلمی که بیست و چندسال پیش محسن مخملباف ساخت.
ناگهان دختر و پسر شهیدِ حاجیِ سوپرانقلابی و متنفر از سینما، علاقمند سینما و منتقد و آن هم دنبال کننده‌ی سینمای الیت و موج نو، نه فیلمفارسی‌هایی که دو داماد حاجی دوست دارند و آپاراتی آن مدل سینما بوده‌اند و نه فیلم‌هندی‌هایی که بابک کریمی دوست دارد، از آب درمی‌آیند! کل کل بین علاقمند فیلمفارسی و علاقمند سینمای روشنفکرانه آنقدر ساده‌اندیشانه و کودکانه است که نمی‌توان باور کرد در فیلمی محصول سال 1398 به گوش می‌رسد (فیلم سینما شهر قصه اصولا برای چشم چیزی جز وسایل قدیمی و مثلا نوستالژیک ندارد) و جدای از آن هدف سازندگان فیلم را هم زیر سوال می‌برد.

سینما شهر قصه

تا یک ساعت اول فیلم داشتید از حس عوام برای داشتن سینمایی سرگرم‌کننده و حتی مبتذل دفاع می‌کردید و ناگهان یادتان آمده که فقط سینمای روشنفکرانه است که ارزش دارد؟ فیلم سینما شهر قصه یک ساعت اول چیزی می‌گوید و نیم ساعت آخر چیزی دیگر. این هم از عواقب نداشتن یک نظرگاه محکم است. در مجموع سینما شهر قصه یک اثر مثلا روشنفکرانه است که خواسته لباس سرگرم‌کنندگی بپوشد و روی موج موفق سینمای تجاری در نوستالژی دهه‌های پنجاه و شصت و خندیدن به محدودیت‌های سنگین اجتماعی در دهه شصت سوار بشود اما سازندگان فیلم نه راه رفتن کبک را یاد گرفته‌اند و نه راه رفتن خود یادشان مانده. کهنگی و عقب ماندگی در همه جای فیلم توی ذوق می‌زند و از آن بدتر صحنه‌پردازی‌های فقیرانه و ضعیف در ساختن فضای دهه‌های گذشته که ما را یاد بدترین سریال‌های اهمال‌کار و کم بودجه و مناسبتی تلویزیون می‌اندازد.
تنها نقطه مثبت (و البته بسیار مثبت) فیلم حضور بابک کریمی در هر نمایی از فیلم است که او حضور دارد. استعداد غریب بابک کریمی در کمدی و ایفای نقش یک هوادار رژیم پیشین که در دوران بعد از انقلاب از همه محدودیت‌ها به تنگ آمده و کلافه شده، ما را یاد استعداد غریب پدرش نصرت کریمی در کمدی می‌اندازد که متاسفانه تا به سینمای ایران آمد با انقلاب روبرو شد و بعد چهل سال از هرگونه کار سینمایی محروم شد. تیپش انگ نقش است و دیالوگ‌هایش تنها نقاط بامزه در فیلمی که بدون موضع، سردستی، کم‌هوش و پر از بازیگران بی‌استعداد است. یک جواهر در کامیون حمل زباله!

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر