ماهان شبکه ایرانیان

شرح دنیا طلبی در کلمات حضرت امام خمینی (۲)

چنانکه در مطالب قبل اشاره شد، محبت دنیا متضمن آثار بسیاری است که لایزال متصل به صاحب خود بوده و امری جدانشدنی از اوست حتی در روز قیامت

4. اثرات محبت به دنیا

چنانکه در مطالب قبل اشاره شد، محبت دنیا متضمن آثار بسیاری است که لایزال متصل به صاحب خود بوده و امری جدانشدنی از اوست حتی در روز قیامت. یَوْمَ یحْمَی عَلَیْهَا فیِ نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَ جُنُوبهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هَذَا مَا کَنزْتُمْ لِأَنفُسِکمْ فَذُوقُواْ مَا کُنتُمْ تَکْنزُون (توبه 35) اکنون به برخی از این آثار که در کلمات امام خمینی آمده است اشاره می نماییم.

4.1. منشأ گناهان

قَالَ النَّبِیُّ ص حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ وَ مِفْتَاحُ کُلِّ سَیِّئَةٍ وَ سَبَبُ إِحْبَاطِ کُلِّ حَسَنَة (إرشاد القلوب إلی الصواب،ج 1،ص 21) پیامبر اسلام فرمود: دوستی دنیا منشأ هر اشتباه و کلید هر گناه و سبب نابودی هر نیکویی است. یعنی آنکه به سبب دوستی دنیا هر اشتباهی را مرتکب می شود تا به آنچه میل اوست برسد و در نتیجه اشتباهات زیاد، مرتکب گناهان زیاد می شود. و برخی از گناهان سبب نابودی بعضی از خیرات می شود ولذا دوستی دنیا هم علت اشتباه و هم منشأ گناهان و هم سبب حبط خیرات است.

در مطالب پیشین گفته شد انسان در عین کمال طلبی، فطرتاً لذت طلب نیز هست و هر کمالی متناسب با لذتی برابر با خود است. هر انسانی چه در سیر صعود و چه در سیر قهقرایی به سمت لذتی می رود که از آن لذت اثری در قلب او باقی می ماند. این لذت اگر در مسیر مثبت و جانب حق باشد، در نهایت مبدل به قدرتی می شود که خود سبب کشف حجاب های ظلمانی و نورانی است؛ الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک؛ این قدرت، کمال انقطاع از غیر حق است که چشم قلوب را منور به نور خداوند می نماید و سبب خرق حجب می شود. اما آن لذت اگر در جانب بُعد از خداوند باشد، نیرویی در انسان پدید می آورد که قادر به دل کندن از دنیا نخواهد بود و لذتی پس از لذتی که در وجه دنیا دوستی است، ظلمتی است پس از ظلمتی و علت گناهی است پس از گناهی و خطایی پس از خطایی و در ابتدا سبب خواری و ذلت و طمع و حرص و در نهایت منجر به کبر و عجب و آزار دیگران و. . است. فی الکافی بإسناده عن طلحة بن زید، عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال: مثل الدّنیا کمثل ماء البحر، کلّما شرب منه العطشان ازداد عطشا حتّی یقتله.(الکافی،ج 2،ص 136) یعنی حضرت صادق، علیه السلام، فرمود: «مثل دنیا، مثل آب دریاست هر چه تشنه از او بیاشامد، تشنگی را زیادتر می کند تا بکشد او را.» امام خمینی می فرمایند:

«اینکه در روایات ما هست که حب الدنیا راس کل خطیئه این یک واقعیتی است و اساس حب دنیا هم ریشه حب دنیا هم حب نفس است که آن هم حب دنیاست تمام فسادهایی که در بشریت پیدا شده است از اولی که بشریت تحقق پیدا کرده است تاکنون و تا آخر منشأش همین حب نفس است.از حب نفس است که حب به جاه حب به مقام حب به مال و حب به همه ی انگیزه های شهوانی پیدا می شود و انبیا اساس کارشان این بوده است که این حب نفس را تا آن مقدار که ممکن است سرکوب کنند و نفس ها را مهار کنند.» (صحیفه امام ج16ص160)

همچنین در جای دیگر فرمودند:

«فی الکافی عن ابی عبد الله علیه السلام، قال: رَأْسُ کُلِّ خَطیئَةٍ حُبُّ الدُّنیا... و بس است برای انسان بیدار همین حدیث شریف؛ و کفایت می کند برای این خطیئه ی بزرگ مهلک همین که سرچشمه تمام خطاها و ریشه و پایه جمیع مفاسد است. با قدری تأمّل معلوم شود که تقریباً تمام مفاسد اخلاقی و اعمالی از ثمرات این شجره ی خبیثه است. هیچ دین و مذهب باطلی تأسیس در عالم نشده و هیچ فسادی در دنیا رخ نداده مگر به واسطه این موبقه ی عظیمه- قتل و غارت و ظلم و تعدّی نتایج این خطیئه است، فجور و فحشاء و دزدی و سایر فجایع زاییده این جرثومه ی فساد است. انسانِ دارای این حبّ از جمیع فضائل معنویّه برکنار است: شجاعت، عفت، سخاوت، عدالت که مبدأ تمام فضائل نفسانیّه است، با حبّ دنیا جمع نمی شود. معارف الهیّه، توحید در اسماء و صفات و افعال و ذات، و حق جویی و حق بینی با حبّ دنیا متضادّند؛ طمأنینه ی نفس و سکونت خاطر و استراحت قلب، که روح سعادت دو دنیا است، با حبّ دنیا مجتمع نشود. غـنای قـلب و بزرگـواری و عـزّت نفـس و حرّیّت و آزاد مردی از لوازم بی اعتنایی به دنیا است؛ چنانچه فقر و ذلّت و طمع و حرص و رقّیّت و چاپلوسی از لوازم حبّ دنیا است. عطوفت، رحمت، مواصلت، مودّت، محبّت، با حبّ دنیا متخالفند. بغض و کینه و جور و قطع رحم و نفاق و دیگر اخلاق فاسده از ولیده های این امّ الأمراض است... و دیلمی در ارشاد القلوب از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام روایت کند که رسول اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود:

«در شب معراج خدای تعالی فرمود: «ای احمد، اگر بنده ای نماز اهل آسمان و زمین را بخواند و روزه ی اهل آسمان و زمین را بگیرد و چون ملائکه طعام نخورد و جامه ی عابدان را بپوشد پس از آن در قلب او ببینم ذرّه ای از حبّ دنیا یا سمعه ی آن یا ریاست آن یا اشتهار آن یا زینت آن، با من مجاورت نمی کند در منزلم و از قلب او محبّت خود را بیرون می کنم و قلب او را تاریک می کنم تا مرا فراموش کند و نمی چشانم به او شیرینی محبّت خود را.» پر واضح است که محبّت دنیا با محبّت خدای تعالی جمع نشود.» (آداب الصلاه، ص 49 تا 51)

4.2. فراموشی یاد خدا

خداوند در سوره احزاب آیه 4 فرمود: ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه؛ و مراد آن است که دو محبت که مقابل هم باشند در یک دل نمی گنجد. اگر محبت دنیا و حب جاه و مقام و مادیات و شهوت در قلبی جا گرفت، پس از آن جایی برای محبت خداوند و عشق به خوبی ها و تقرب به حق تعالی و یاد او باقی نمی ماند و در این صورت دل به غیر صاحب خانه سپرده شده است. به بیانی دیگر دلی که باید خدا در آن تجلی نموده و ظهور یابد، محل ظهور شیطان و هوای نفس می شود. و این خود بزرگترین خسران و تباهی برای انسان است. حضرت رسول اکرم می فرمایند: حب الدنیا و حب الله لایجتمعان فی قلب ابداً (تنبیه الخواطر، ص362)

حب دنیا و حب خداوند در یک دل ابداً و هرگز جمع نمی شود. همچنین امام علی فرمود: کما ان الشمس و اللیل لا یجتمعان کذلک حب الله و حب الدنیا لایجتمعان (غرر الحکم و درر الکلم، ص 141) همان طورکه خورشید و ماه هرگز با هم جمع نمی شوند دوستی خدا و دنیا یک جا جمع نمی شود.

غفلت از یاد حق به تصریح آیات و روایات عامل سقوط انسان در ورطه هلاکت و نابودی و یکی از غلیظ ترین حجاب هایی است که انسان را از رسیدن به مقصود باز می دارد، زیرا تا غفلت است بیداری نخواهد بود و وقتی بیداری نباشد، هیچ سیر و سلوکی انجام نخواهد گرفت. از اثراتی که بر غفلت و دوری از ذکر و فراموشی یاد خدا مترتب است و خداوند در قرآن آنها را بیان کرده می توان به موارد زیر اشاره کرد:

فروپاشی انسانیت (حشر19)، دوری از خدا (بقره152)، قرار گرفتن در حزب شیطان (مجادله19)، همدم شیطان گشتن (زخرف36)، تنگی معیشت (طه124) نابینایی در قیامت (طه124)، عذاب روز قیامت (جن17).

به همین دلیل یکی از مهمترین راههای ریشه کنی محبت دنیا، ترغیب نفس است به یاد خدا که در فصل بعد بدان اشاره خواهیم نمود.

4.3. تزلزل ایمان هنگام مرگ

خطرناک ترین اثر محبت دنیا، تزلزل ایمان هنگام مرگ است. به دلیل دو حالت عظیمی که در آن ساعت سخت روی می دهد این خوف می رود که انسان دنیا دوست، حتی با بی ایمانی از دنیا برود. اولین حالت آنکه به دلیل محبت زیاد به مال و مقام، نسبت به حق تعالی کینه و عداوت پیدا می کند، زیرا او را عامل جدایی بین خود و محبوبش می بیند. این امر در خصوص هر محبتی که در راستای محبت خداوند نباشد نیز صادق است. چه آنکه از اثر هر محبتی، لذتی حاصل می شود که صورتی را در قلب منقوش می نماید؛ اگر این لذات دنیوی و شهوانی بوده و در راستای رضای خداوند نباشد، وجهه باطن منصرف از حق و پیوسته مأنوس با آن لذات خواهد بود، ولذا در وقت مردن برای او کشف می شود که حق تعالی او را از محبوب خود جدا می کند. اثر این کشف، غضب بر خداوند و کینه نسبت به اوست چنانکه امام خمینی فرمود:

 «بدان که نفس در هر حظی که از این عالم می برد در قلب اثری از آن واقع می شود که آن تأثر از ملک و طبیعت است و سبب تعلق آن است به دنیا. و التذاذات هر چه بیشتر باشد قلب از آن بیشتر تأثر پیدا می کند و تعلق و حبش بیشتر می گردد، تا آنکه تمام وجهه ی قلب به دنیا و زخارف آن گردد. و این منشأ مفاسد بسیاری است. تمام خطاهای انسان و گرفتاری به معاصی و سیّآت برای همین محبت و علاقه است... و از مفاسد بسیار بزرگ آن، چنانچه حضرت شیخ عارف ما، روحی فداه، می فرمودند، آن است که اگر محبت دنیا صورت قلب انسان گردد و انس به او شدید شود، در وقت مردن که برای او کشف شود که حق تعالی او را از محبوبش جدا می کند و ما بین او و مطلوباتش افتراق می اندازد با سخطناکی و بغض به او از دنیا برود. و این فرمایش کمر شکن باید انسان را خیلی بیدار کند که قلب خود را خیلی نگاه دارد. خدا نکند که انسان به ولینعمت خود و مالک الملوک حقیقی سخطناک باشد که صورت این غضب و دشمنی را جز خدای تعالی کسی نمی داند.

و نیز شیخ بزرگوار ما، دام ظله، از پدر بزرگوار خود نقل کردند که در اواخر عمر وحشتناک بود از برای محبتی که به یکی از پسرهای خود داشت. و پس از اشتغال چندی به ریاضت از آن علاقه راحت شد و خشنود گردید و به دار سرور انتقال پیدا کرد رضوان الله علیه... فرضا که انسان مبتلای به معاصی دیگر نگردد- گرچه بعید بلکه محال عادی است- خود تعلق به دنیا و محبت به آن، اسباب گرفتاری است، بلکه میزان در طول کشیدن عالم قبر و برزخ همین تعلقات است. هر چه آنها کمتر باشد، برزخ و قبر انسان روشن تر و گشاده تر و مکث انسان در آن کمتر است، و لهذا برای اولیاء خدا بیشتر از سه روز- چنانچه در بعضی روایات است- عالم قبر نیست، آن هم برای همان علاقه طبیعی و تعلق جبلی است.» (شرح چهل حدیث، ص123 و 124)

همچنین در جای دیگر فرمودند:

«آن کس که مبتلا به حب نفس است و دنبال آن حب دنیا ـ با ابعاد مختلف آن ـ است که در حال احتضار و کوچ بعضی از امور برانسان ممکن است کشف شود و دریابد که مامور خداوند او را از محبوب و معشوق خود جدا می کند با دشمنی خدا و غضب و نفرت از او ـ جل و علا ـ کوچ کند و این عاقبت و پیامد حب نفس و دنیا است.» (صحیفه امام ج16ص226)

 ایشان به عنوان مثال نسبت به این قضیه مهم می فرمایند:

«یکی از محترمین قزوین ملاهای خیلی عابد قزوین ـ خدا رحمتش کند ـ ایشان ظاهراً گفت که ما رفتیم عیادت یک نفر آدم که نزدیک های فوتش بود این آدم گفت که آن ظلمی را (نعوذ بالله) آن ظلمی را که خداوند به من کرده به هیچ کس نکرده من این بچه هایم را چطور تربیت کردم چطور حالا می خواهد مرا ببرد. مسأله این است آن که کمر انسان را می شکند این است که حب انسان به خودش و حب انسان به ریاستش و حب انسان به همه چیزهایی که موجب حب است انسان را برساند به آن جایی که اگر نبی اکرم هم از او بگیرند دشمن او می شود و آن وقت هم که می فهمد خدا دارد می گیرد دشمن او می شود.»(صحیفه امام، ج14ص15-16)

حالت دیگری که بر انسان دنیا دوست هنگام مرگ پیش می آید آن است که شیطان بر بالین او حاضر شده و او را گمراه می کند تا بدون ذکر شهادتین و با بی دینی از دنیا برود چنانکه روایات و نقل های فراوانی از این دست در کتب مربوط یافت می شود. مسلماً یکی از دلایل خوف از مرگ همین علاقه به دنیاست که انسان مال دوست و دنیا طلب، مرگ را سبب جدایی بین خود و دنیا و متعلقاتش می بیند و همین امر سبب نگرانی و ترس و بیزاری او از مرگ است. و به فرموده امام خمینی:

«و از مفاسد حب دنیا و تعلق به آن این است که انسان را از مردن خائف کند. و این خوف، که از محبت دنیا و علاقه قلبی به آن پیدا شود، بسیار مذموم است، و غیر از خوف از مرجع است که از صفات مؤمنین است. و عمده سختی مردن همین فشار رفع تعلقات و خوف از خود مرگ است.» (شرح چهل حدیث، ص124)

4.4. عدم ادراک معانی عالیه

ادراک معانی عالیه در متن قرآن و روایات یا در بیانات کاملان و عارفان، محتاج به نورانیت ضمیر و آرامش معنوی خیال و شرح صدر دارد که این همه با ریاضت و توجه به حق تعالی و سیر و سلوک حاصل می شود. آیات قرآن علاوه بر ظاهر خود، دارای باطن و باطن باطنی است که کشف هر بطن محتاج به خرق حجاب های ظلمانی و نورانی است. در اولین مرتبه برای فهم ظاهر قرآن، نیاز به خرق حجاب دنیاپرستی است، و اگر انسان نتواند این حجاب را از خود رفع کند حتی در فهم ظاهر قرآن نیز ناتوان و مغلوب است. دلیل این امر آن است که محبت دنیا البته فرصتی برای تامل و توجه به حق برای انسان باقی نمی گذارد ولذا یکی از اثرات آن که فراموشی یاد خداست، سبب عدم فهم و ادراک معانی عالی معنوی و عرفانی می شود و به همین دلیل شخص دنیاطلب که نمی تواند خود را از قید دنیا رها کند و از طرفی دستش برای وصول به چنین حقایقی کوتاه و بریده است، پیوسته این معانی والا را انکار نموده و قائلان به آن را تکفیر و تقبیح می نماید. نگاهی کوتاه به حوادث تاریخی حقیقت این مضمون را روشن می سازد. عرفا در طول سالیان متوالی عموماً از بیان و نقل مطالب و حقایق که ناشی از مشهودات و مکشوفاتشان بوده است، ابا داشته و یا به کنایه و رمز و در لفافه بیان کرده اند، تا مورد طعن و تمسخر و انکار و تکفیر این جماعت دنیاپرست واقع نشوند. و آنانکه بی محابا کلماتی بر زبان رانده یا در کتب خود به نگارش آورده اند، مبتلا به فتنه ای عظیم شده اند که وصفش ممکن نیست.

امام خمینی می فرمایند:

«یکی دیگر از حجب غلیظه، که پرده ضـخیم است بین ما و معارف و مواعظ قرآن، حـجاب حبّ دنیا است که به واسطه آن قلب تـمام همّ خود را صرف آن کند و وجهه قلب یکسره دنیـاوی شـود؛ و قلـب به واسطـه این محـبت از ذکر خـدا غافـل شود و از ذکـر و مذکـور

اعراض کند. و هر چه علاقمندی به دنیا و اوضاع آن زیادت شود، پرده و حجاب قلب ضخیم تر گردد. و گاه شود که این علاقه به طوری بر قلب غلبه کند و سلطان حبّ جاه و شرف به قلب تسلّط پیدا کند که نور فطرت الله بکلّی خاموش شود و درهای سعادت به روی انسان بسته شود. و شاید قفلهای قلب که در آیه شریفه است که می فرماید: ا فَلا یَتَدَبَّرون الْقُرآنَ امْ عَلَی قُلُوبٍ اقْفالُها، همین قفل و بندهای علایق دنیوی باشد. و کسی که بخواهد از معارف قرآن استفاده کند و از مواعظ الهیّه بهره بردارد، باید قلب را از این ارجاس تطهیر کند و لوث معاصی قلبیّه را، که اشتغال به غیر است، از دل براندازد؛ زیرا که غیر مطهّر محرم این اسرار نیست. قال تعالی: انَّهُ لَقرآنٌ کَریمٌ فی کِتابٍ مَکْنونٍ لا یَمَسُّهُ الَّا الْمُطَهَّروُن. چنانچه از ظاهر این کتاب و مسّ آن در عالم ظاهره غیر مطهّر ظاهری ممنوع است تشریعاً و تکلیفاً، از معارف و مواعظ آن و باطن و سرّ آن ممنوع است کسی که قلبش متلوّث به ارجاس تعلّقات دنیویّه است.» (آداب الصلاه ص201-202)

4.5. عدم حضور قلب

حضور قلب از امور باطنی است که در تمام عبادات به آن نیاز و شرط کمال قبولی اعمال است. حضور قلب در عبادات به دو طریق عمده حاصل می شود:

اول فراغت وقت. زمانی حاصل می شود که انسان اوقاتش را تقسیم نموده و برنامه ریزی وقتی داشته باشد. انسان هرگاه امور خود را روی نظم قرار دهد و در بین تقسیم اوقات، وقت خاصی را برای عبادات در نظر بگیرد و به گونه ای عمل کند که مثلا موقع نماز از لحاظ وقت در فراغت باشد، در این صورت تا اندازه ای حضور قلب حاصل می شود.

دوم فراغت قلب. مستلزم آن است که خیال خود را از افکار و امور باطل و بیهوده خالی کند تا قلب و خار او یکسره متوجه به سوی حق باشد و در این راه بر سالک مبتدی لازم است پیش از عبادات، قلب خود را با یاد مرگ و قیامت و ذکر خداوند جلا بخشیده و نورانی و مصفا گرداند. وقتی انسان دائماً در فکر و ذکر دنیا بوده و پیوسته در طلب آن در تقلا و تکاپو باشد، نه وقت کافی برای عبادات دارد و نه قلب فارغ جهت توجه به ذات حق پس از حلاوت حضور قلب نه چیزی می فهمد و نه قدرتی بر درک دارد. یا در فکر گرفتن مال خود از دیگران است یا در خیال جمع آوری ثروت بیشتر. امام خمینی می فرمایند:

«انسان شواغل داخلیه و خارجیه که مهمتر از همهْ شواغل قلبیه است، قطع کند؛ و شواغل قلبیه سبب عمده یا منحصرش، حب دنیا و همّ آن است. اگر انسان همّش تحصیل دنیا و مهمش رسیدن به زخارف آن باشد، البته قلب فطرتاً متوجه به آن می شود و شغل شاغلش آن می شود، و اگر از یکی از امور دنیاوی منصرف شود، به دیگری متوجه می شود. و مَثَل قلب، مَثل طایری است که دائماً از شاخه ای به شاخه ای پرواز می کند. مادامی که درختِ آرزوی دنیا و حب آن، در قلب برپاست، طایر قلب بر شاخه های آن متعلق است؛ و اگر به ریاضات و مجاهدات و تفکر در عواقب و معایب آن و تدبر در آیات و اخبار و حالاتِ اولیای خدا قطع این درخت را نمود، قلبْ ساکن و مطمئن می شود و موفق به کمالات نفسانیه- که از آن جمله حصول حضور قلب به همه مراتب آن است- ممکن است بشود؛ و الّا به هر قدر که موفق شد در کم نمودن آن، موفق به نتیجه می شود. و اگر کسی اندکی تأمل کند در عواقب امر اهل دنیا و عشاق آن، و مفاسدی که از آنها بروز کرده، و ننگ هایی که از آنها به یادگار مانده که صفحات تاریخ را سیاه و ننگین نموده، که تمام آن از حب جاه و مال و بالجمله حب دنیا بوده، و تفکر کند در اخبار و آثاری که از اهل بیت عصمت و طهارت در مذمت حب دنیا وارد شده، و مفاسدی که در دین و دنیا بر آن مترتب است، تصدیق می کند که با هر قیمت هست و با هر فشار و ریاضتی میسور و ممکن باشد، قطع این فساد را از صفحه ی قلب بکند و این ظلمت و کدورت را از فضای دل برکنار کند، لازم است بکند؛ و این با قدری اقدام و همت، تا اندازه ای ممکن است. گرچه ترک مطلق از عهده ی هر کس ساخته نیست، ولی کـم کردن آن و شـاخ و برگ آن را زدن، بسیار ممـکن است بلکه می توان گفت سهل است؛ و البته اگر انسان همّ اکبرش دنیا نشد و وجهه ی قلب یکسره رو به زخارف دنیا نگردید، ممکن است حالات خود و تفکرات قلب را تقسیم کند و گاهی هم خالص کند قلب را برای عبادت؛ و شاید اگر در صدد برآمد و مدتی از قلب مواظبت نمود و از خود دلداری کرد، نتایج خوب بگیرد و کم کم به قطع این ریشه فساد نایل شود.» (سرالصلاه، ص 30)

4.6. مانع عبادات و اطاعات و انس با حق

از دیگر مفاسد دنیا دوستی آنکه، چون به واسطه طلب دنیا، جنبه طبیعت و جسمانی انسان قوت و قدرت می گیرد، لاجرم جنبه روحانیت و معنویت وی ضعیف می شود و از این رو اتیان عبادات و توجه به عمق و روح آنها که از حالات روحانی انسان سرچشمه می گیرد نیز ضعیف می شود و عزم و اراده انسان در سلوک الی الله به تبع سستی در عبادات از بین رفته و ضعیف می شود و چون مدت زیادی بر همین حال گذشت، امیدی در چنین فردی برای هجرت الی الله باقی نمی ماند چه آنکه سراسر وجود او تماماً از آمال و آرزوهای دنیوی پر شده و دریای خیال او جز با توجه دنیا آرامش نخواهد یافت.

امام خمینی می فرمایند:

«و از مفاسد بزرگ حب دنیا آن است که انسان را از ریاضات شرعیه و عبادات و مناسک باز دارد، و جنبه طبیعت را قوّت دهد و تعصی نماید طبیعت از اطاعت روح، و انقیاد آن را نکند و عزم انسانی را سست کند و اراده را ضعیف نماید، با اینکه یکی از اسرار بزرگ عبادات و ریاضات شرعیه آن است که بدن و قوای طبیعیه و جنبه ملک تابع و منقاد روح گردد و اراده نفس در آنها کار کن شود و ملکوت نفس بر ملک غالب شود، و به طوری روح دارای سلطنت و قدرت و نفوذ امر شود که به مجرد اراده بدن را به هر کار بخواهد وادار کند، و از هر کار بخواهد باز دارد، ملک بدن و قوای ظاهره ملکیه تابع و مقهور و مسخر ملکوت گردد به نحوی که بی مشقت و تکلف هر کاری را بخواهد انجام دهد.» (شرح چهل حدیث، ص 125)

4.7. وابستگی به غیر خدا

یکی از اثرات ناگزیر دنیا دوستی، وابستگی انسان به غیر خدا و دل کندن و بریدن از خداوند است. چون دنیا و آخرت مقابل هم قرار دارند، بنابراین طمع به دنیا، طمع انسان به خداوند را از بین خواهد برد. ولذا وی پیوسته برای طلب مال دنیا، خود را نزد دیگران خوار و خفیف می کند. چنین انسان هایی نه بویی از توکل برده اند و نه درکی از امید به خداوند و خوف از او دارند.

«احتجاب از حق و رؤیت نفس و خودخواهی و حبّ نفس، انسان را از خدا منقطع کند، و اسیر نفس کند. و چون بنده نفس شد، هر جا لذّات نفس دید، دل آنجا رود، و پیش صاحبان دنیا و مال و منال خاضع و خوار شود، و چشم طمع به دست آنها دوزد، و در عین حال، به زیردستان و آنان که چشم امید به آنها ندارد، تکبّر کند و سرافرازی نماید.» (شرح حدیث جنود عقل و جهل ص 338)

5. ریشه کنی محبت دنیا

5.1. عزم و اراده

پس از اینکه مفاسد دوستی دنیا معلوم شد، لازم است برای ریشه کنی آن جهت در امان ماندن از آثار سوء اش اراده نمود. و اولین کار جهت این مهم آنکه باید عزمی قوی و اراده ای پولادین داشت چه آنکه تا این اراده و عزم حاصل نشود، سلوک الی الله و ترک منزل ظلمانی نفس برای ورود به عالم نور میسور و مقدور نخواهد بود. در نظر برخی عرفا عزم اولین منزل از منازل سلوک است. چنانکه امام خمینی فرمود:

«ای طالب حق و سالک إلی الله، چون طائر خیال را رام نمودی و شیطان واهمه را به زنجیر کشیدی و خلع نعلین حبّ زن و فرزند و دیگر شئون دنیوی را نمودی و با جذوه نار عشق فطرة الّلهی مأنوس شدی وانّی آنَسْتُ نارا گفتی و خود را خالی از موانع سیر دیدی و اسباب سفر را آماده کردی، از جای برخیز و از این بیت مظلمه طبیعت و عبورگاه تنگ و تاریک دنیا هجرت کن و زنجیرها و سلسله های زمان را بگسلان و از این زندان خود را نجات ده و طائر قدس را به محفل انس پرواز ده. پس، عزم خود را قوی کن و اراده خویش را محکم نما که اوّل شرط سلوک عزم است و بدون آن راهی را نتوان پیمود و به کمالی نتوان رسید. و شیخ بزرگوار، شاه آبادی، روحی فداه آن را مغز انسانیّت تعبیر می کردند.» (آداب الصلاه ص 52)

همچنین فرمودند:

«ای عزیز، بکوش تا صاحب عزم و دارای اراده شوی، که خدای نخواسته اگر بی عزم از این دنیا هجرت کنی، انسان صوری بی مغزی هستی که در آن عالم به صورت انسان محشور نشوی، زیرا که آن عالم محل کشف باطن و ظهور سریره است. و جرئت بر معاصی کم کم انسان را بی عزم می کند، و این جوهر شریف را از انسان می رباید. استاد معظّم ما، دام ظلّه، می فرمودند بیشتر از هر چه گوش کردن به تغنّیات سلب اراده و عزم از انسان می کند.» (شرح چهل حدیث، ص 8)

5.2. عمل به ضد

از سفارشات مهم علمای سلوک و بزرگان اخلاق از جمله امام خمینی که در آثار خود بارها بر آن تأکید فرموده اند آنکه برای ریشه کنی هر صفت زشت و رذیله ای در خود، بایــد به تقــویت ضدّ آن عمل کوشید مثلا اگر به خساست است با انفاق یا اگر به تنبلی است با واداشتن به کار و. . و این قسم نیز جز با عزم قوی ممکن نیست. برای از بین بردن محبت دنیا، باید که عمل به ضدّ آن، یعنی دل کندن از دنیا نمود. برای دل بریدن از دنیا لازم است عوامل و ریشه های دوستی و علاقه به دنیا را قطع و آنگاه در جهت عکس تمایلات نفسانی کوشید. عوامل دنیا دوستی از منظر امام خمینی را در فصلی از این نوشتار آوردیم؛ این عوامل شامل فراموشی یاد خدا، حرص و طمع، گناهان و لذت طلبی است. برای قطع علاقه به دنیا، ابتدا قطع عوامل آن لازم است؛ بنابراین یاد خدا، انفاق و بخشش مال و صدقات و خمس و زکات و دوری از گناه و لذت عشق به معبود مهم ترین و اولین مواردی است که می توان در جهت خواسته مذکور انجام داد. امام خمینی می فرمایند:

«و چون معلوم شد که حبّ دنیا مبدأ و منشأ تمام مفاسد است، بر انسان عاقل علاقمند به سعادت خود لازم است این درخت را از دل ریشه کن کند. و طریق علاج عملی آن است که معامله به ضدّ کند: پس اگر به مال و منال علاقه دارد، با بسط ید و صدقات واجبه و مستحبّه ریشه آن را از دل بکند. و یکی از نکات صدقات همین کم شدن علاقه به دنیا است، و لهذا مستحبّ است که انسان چیزی را که دوست می دارد و مورد علاقه اش هست صدقه دهد، چنانچه در کتاب کریم الهی می فرماید: لَنْ تَنالُوا البِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّون. و اگر علاقه به فخر و تقدّم و ریاست و استطالت دارد، اعمال ضدّ آن را بکند و دماغ نفس امّاره را به خاک بمالد تا اصلاح شود.» (آداب الصلاه، ص 50 و 51)

5.3. یاد خدا

همانطور که محبت دنیا سبب فراموشی خدا می ­شود، عکس آن یعنی یاد خدا، سبب دور شدن از محبت دنیا می شود؛ زیرا انسان ذاکر، با یاد خدا سعی می­ کند تا خانه را به صاحبخانه واگذار نموده و دست قطاع الطریق را از آن کوتاه نماید. نتیجه ذکر حقیقی، باز شدن درهای ملکوت بر قلب انسان است که بر این امر فواید بسیاری مترتب می­ باشد. امام در مورد ذکر حقیقی می فرمایند:

«با ذکر حقیقی حجابهای بین عبد و حق خرق می­ شود و موانع حضور مرتفع می­ گردد و قسوت و غفلت قلب برداشته می شود و درهای ملکوت اعلی به روی سالک باز شود. .. ولی عمده آن است که قلب در آن ذکر زنده باشد و با مردگان انس نگیرد» (شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص124)

حضرت امام در مورد اثر ذکر حقیقی می­ فرمایند:

«بدان ای عزیز که تذکر از محبوب و به یاد معبود به سر بردن نتـیجه های بسـیاری برای عموم طبقات دارد: اما برای کمّل و اولیا و عرفا، که خود آن غایت آمال آنهاست و در سایه آن به وصال جمال محبوب خود رسند. هنیئا لهم. و اما برای عامه و متوسّطین بهترین مصلحات اخلاقی و اعمالی و ظاهری و باطنی است. انسان اگر در جمیع احوال و پیشامدها به یاد حق تعالی باشد و خود را در پیشگاه آن ذات مقدس حاضر ببیند، البته از اموری که خلاف رضای اوست خودداری کند و نفس را از سرکشی جلوگیری کند. این همه مصیبات و گرفتاری به دست نفس امّاره و شیطان رجیم از غفلت از یاد حق و عذاب و عقاب اوست. غفلت از حق کدورت قلب را زیاد کند و نفس و شیطان را بر انسان چیره کند و مفاسد را روز افزون کند، و تذکر و یاد آوری از حق دل را صفا دهد و قلب را صیقلی نماید و جلوه گاه محبوب کند، و روح را تصفیه نماید و خالص کند و از قید اسارت نفس انسان را براند، و حبّ دنیا [را که ] منشأ خطیئات و سرچشمه سیّئات است از دل بیرون کند، و همّ را همّ واحد کند و دل را برای ورود صاحب منزل پاک و پاکیزه نماید. پس ای عزیز، در راه ذکر و یاد محبوب تحمل مشاقّ هر چه بکنی کم کردی. دل را عادت بده به یاد محبوب، بلکه به خواست خدا صورت قلب صورت ذکر حق شود، و کلمه طیبه لا اله الاّ الله صورت اخیره و کمال اقصای نفس گردد، که از این زادی بهتر برای سلوک إلی الله و مصلحی نیکوتر برای معایب نفس و راهبری خوب تر در معارف الهیه یافت نشود. پس اگر طالب کمالات صوریه و معنویه هستی و سالک طریق آخرت و مسافر و مهاجر إلی الله هستی، قلب را عادت بده به تذکر محبوب و دل را عجین کن با یاد حق تبارک و تعالی..» (شرح چهل حدیث، ص 291 و 292)

انسانی که به یاد خداست روزی خود را جز از راه حلال کسب نمی کند. همچنان که تلاش او برای دنیا عین تلاش او برای آخرت است. و هر آنچه خداوند برای او معین فرموده به آن راضی است. این چنین کسی که ابتدایی ترین مراتب ایمان را داراست خانه را از شیطان خالی کرده و به حق سپرده است. دلی که محل خداست، مشعشع از نور حق تعالی و اشراقات اوست ولذا هرچه خوبی است را مشتاق است و به عکس آنکه حب دنیا رأس تمام گناه است، محبت حق تعالی رأس همه خوبی هاست.

5.4. زهد حقیقی

زهد عبارت است از اعراض قلبی و عملی از دنیا، مگر به قدر احتیاج که برای انسان ضروری است. به عبارت دیگر در تعریف عام، زهد روی گرداندن از دنیا برای رسیدن به آخرت است. از این رو تعریف زاهد برای کسی درست است که امکان رسیدن به دنیا را داشته باشد و از روی اراده و پستی دنیا نسبت به آخرت، از آن دست بکشد. یعنی اصل در دوری از دنیا، اعراض قلبی از آن است. در روایات و آیات اثرات بسیاری برای زهد معرفی شده است. آثاری که هم مربوط به امور مادی می شود و هم مربوط به امور روحانی و معنوی. از آن جمله پیامبر فرمود: «زهد ورزی در دنیا موجب راحتی دل و بدن است.» (خصال ص73) و فرمود: «کسی که نسبت به دنیا زهد می ورزد مصیبت ها بر او آسان می شود.» (مکارم الاخلاق، ج2ص341) و باز فرمود: «بدون بی رغبتی به دنیا چشیدن شیرینی ایمان بر دل های شما حرام است.» (کافی، ج2ص128)

عمده تلاش انسان برای رهایی از محبت دنیا باید وصول به زهد حقیقی باشد و آن نیز برای خود مراتب و دستوراتی دارد که علمای سلوک در کتب خود بدان اشاره نموده اند. پس از آنکه انسان برای ترک محبت دنیا عزم نمود، لازم است شروع به اعراض از دنیا نماید و هر چند در ابتدای امر مشکل است اما می تواند خود را شبیه کسـانی نماید که از دنیا دورند تا کم کم حالت زهد در او نمایان شود و این برای کسی است که عزم در ترک دنیا نموده وگرنه کسی که دلش هنوز مایل به دنیاست ممکن نیست. آنانکه به یکباره دل از دنیای خود کندند، مجذوبانی بودند که جذبات الهی بر سلوک شان مقدم بوده است وگرنه بدون طی مراحل و مدارج به راحتی نتوان به این مهم اقدام نمود، آن هم برای کسی که عمری در لذات دنیوی و مشتهیات نفسانی بوده و حجاب ظلمتی پس از حجاب بر خود انباشته است.

امام خمینی فرموده اند:

«زهد حقیقی، از بزرگترین جنود عقل و رحمان است که انسان به واسطه آن پرواز به عالم قدس و طهارت کند، و رخت از عالم به کلّی بربندد، و کمال انقطاع الی الله برای او حاصل شود. چنانچه رغبت به دنیا و زخارف آن و توجّه و محبّت به زینت های آن بزرگترین جند ابلیس و جهل است، و از دقیق ترین دامهای نفس است که به واسطه آن انسان به دام بلا مبتلا و از راه هدایت و رشد گمراه و از وصول به نتیجه انسانیّت و برخورداری از ثمره ی شجره ی ولایت، محروم و محجوب شود. و چون انسان این مطلب را دریافت و با عین انصاف و چشم بصیرت به اول و آخر امر خود نظر کرد، بر خود حتم و لازم شمارد که حتی الإمکان این خار طریق [را] که اسم آن محبّت و رغبت به دنیا و مال و منال آن است از سر راه سلوک خود بردارد، و این خطیئه ی مهلکه را که رأس هر خطیئه است و امِّ هر مرض است از خانه قلب خود دور کند، و این خانه را که منزلگاه محبوب و محل تجلّی مطلوب است از قذارت پاک، و از جنود ابلیس و شرک شیطان تطهیر کند، و دست غاصبانه دیو پلید را از خانه خدا کوتاه، و بتها را از طاق و رواق آن فرو ریزد تا صاحب خانه به منزل خود عنایت پیدا کند، و از جلوه های خود آن را روشنی دهد.» (شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص303 و 304)

5.5. توسل به ائمه و اولیاء دین

از دیگر راههایی که امام خمینی جهت رفع دنیاطلبی بدان اشاره فرموده اند توسل به ائمه و اولیاء دین است؛ و اینکه وظیفه هر انسان مومن این است که هر صبح که ابتدای اشتغالات دنیایی است، با توسل به ائمه اطهار (ع) و استمداد از ارواح مقدس ایشان خود را رها از غرق شدن در منجلاب کثافات مادیات دنیا نماید. ایشان می فرمایند:

« چون صبحْ افتتاح اشتغال به کثرات و ورود در دنیا است و با مخاطره اشتغال به خلق و غفلت از حق انسان مواجه است، خوب است انسان سالکِ بیدار در این موقعِ باریک برای ورود در این ظلمت کده ی تاریک به حق تعالی متوسّل شود و به حضرتش منقطع گردد. و چون خود را در آن محضر شریف آبرومند نمی بیند، به اولیاء امر و فُخَرای زمان و شُفَعاء انس و جان، یعنی رسول ختمی صلّی الله علیه و آله و سلم و ائمّه ی معصومین علیهم السلام، متوسّل گردد و آن ذوات شریفه را شفیع و واسطه قرار دهد. و چون برای هر روزی خفیر و مجیری است، پس روز شنبه به وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله، و روز یکشنبه به حضرت امیر المؤمنین علیه السلام، و روز دوشنبه به امامان همام ان سبطان علیهما السلام، و روز سه شنبه به حضرات سجاد و باقر و صادق علیهم السلام، و روز چهارشنبه به حضرات کاظم و رضا و تقی و نقی علیهم السلام، و روز پنجشنبه به حضرت عسکری علیه السلام، و روز جمعه به ولیّ امر عجّل الله فرجه الشّریف، متعلّق است، مناسب آن است که در تعقیب نماز صبح برای ورود در این بحر مهلک ظلمانی و دامگاه مهیب شیطانی، متوسّل به خفرای آن روز شود؛ و با شفاعت آنها، که مقرّبان بارگاه قدس و محرمان سراپرده ی انسند، از حق تعالی رفع شرّ شیطان و نفس اماره بالسّوء را طلب کند، و در اتمام و قبول عبادات ناقصه و مناسک غیر لایقه، آن بزرگان را واسطه قرار دهد. البته حق تعالی شأنه چنانچه محمّد صلی الله علیه و آله و دودمان او را وسایط هدایت و راه نماهای ما مقرّر فرموده و به برکات آنها امّت را از ضلالت و جهل نجاتْ مرحمت فرموده، به وسیله و شفاعت آنها قصور ما را ترمیم و نقص ما را تتمیم فرماید و اطاعات و عبادات ناقابل ما را قبول می فرماید. انّهُ وَلیَّ الْفَضْلِ وَ الْانْعام. و تعقیبات مأثوره در کتب أدعیه مذکور، و هر کس مناسب با حال خود انتخابی کند و این سفر شریف را به خیر و سعادت به اتمام رساند.» (آداب الصلوة، ص 379 و 380)

5.6. درک حقیقت شهودی

برای هر صورتی در این دنیا، حقیقتی است در عالم ملکوت که سالکان بیداردل پس از گذر از دنیا، گاه به صورت مثالی اشیاء در عالم دنیا آگاه می شوند. یکی از مشهودات و مکشوفات عارفان نیز پی بردن به حقایق اشیاء در عوالم و مراتب وجودی است.

برای کسانی که به آن مراتب نرسیده و حقایق آن را کشف نکرده اند، بهتر است مکشوفات عارفان و کلمات اولیاء دین در باب حقیقت دنیا را آویزه گوش خود نمایند تا از آن اثری حاصل و لذتی از لذات دنیا کم شود. چنانکه امام خمینی فرمودند:

«باطنِ عالم طبیعت قذارت است؛ و تعبیر کثافت و قذارت در نوم- که بابی از مکاشفه است- دنیا و مال است؛ و در مکاشفه علویّه علیه السلام دنیا جیفه و مردار است. پس مؤمن همان طور که از اثقال و فضولات طبیعت خود را فارغ کند و مدینه طبیعیّه را از اذیّت آن راحت کند، قلب را از تعلّق و اشتغال به آن مستریح کند و ثقل حبّ دنیا و جاه را از دل بردارد و مدینه ی فاضله ی روحانیّه را از آن فارغ و راحت کند. و تفکر کند در این که اشتغال به دنیا نفس شریف را چگونه پس از چند ساعت ذلیل و خوار کند و او را محتاج به بدترین و فضیح ترین حالات کند، بفهمد که اشتغال قلبی به عالم پس از چندی که پرده ملک برداشته شد و حجاب طبیعت مرتفع گردید، انسان را ذلیل و خوار کند و به حساب و عقاب گرفتار کند. و بداند که تمسّک به تقوی و قناعت موجب راحتیِ دو دنیا است؛ و راحتی در آن است که دنیا را خوار و ناچیز شمارد و از آن لذّت و تمتّع نبرد؛ و چنانچه خود را از نجاسات صوریّه پاکیزه کرد، از نجاسات حرام و شبهه نیز پاکیزه نماید؛ و چون خود را شناخت و ذلّ احتیاج خود را دریافت، باب کبر و بزرگی را بر خود فرو بندد و از سرکشی و گناه فرار نماید، و بر خود درِ فروتنی و ندامت و خجلت را مفتوح کند و جدّ و جهد در فرمانبرداری حق و دوری از نافرمانی کند تا با نیکوئی و خوبی به حق رجوع کند و با پاکیزگی و صفای نفسْ متقرّب به مقام قدس شود؛ و خود به نفس خود خویش را در زندان خوف و صبر و نگاهداری از خواهشهای نفسانی مسجون کند تا از زندان عذاب الهی در امان باشد و به دار قرار حق در پناه ذات مقدّسش ملحق گردد، و در این حال طعم رضای حق را بچشد. و این غایت آمال اهل سلوک است و غیر آن را ارزشی نیست.» (آداب الصلوة، ص 83 و 84)

 امام خمینی در کتاب شرح چهل حدیث، ص 120 و 121 فرموده است:

«دنیا گاهی گفته می شود به نشئه ی نازله ی وجود که دار تصرم و تغییر و مجاز است، و آخرت به رجوع از این نشئه به ملکوت و باطن خود که دار ثبوت و خلود و قرار است. و این نشئه از برای هر نفسی از نفوس و شخصی از اشخاص متحقق است. بالجمله، از برای هر موجودی مقام ظهور و ملک و شهودی است، و آن مرتبه ی نازله ی دنیاویه ی آن است، و مقام بطون و ملکوت و غیبی است، و آن نشئه ی صاعده ی اخرویه ی آن است. و این نشئه ی نازله ی دنیاویه گرچه خود بذاته ناقص و اخیره ی مراتب وجود است ولی چون مهد تربیت نفوس قدسیه و دار التحصیل مقامات عالیه و مزرعه آخرت است، از احسن مشاهد وجودیه و اعز نشآت و مغتنم ترین عوالم است پیش اولیا و اهل سلوک آخرت. و اگر این مواد ملکیه و تغییرات و حرکات جوهریه ی طبیعیه و ارادیه نبود و خدای تعالی مسلط نکرده بود بر این نشئه تبدلات و تصرمات را، احدی از نفوس ناقصه به حد کمال موعود خود و دار قرار و ثبات خود نمی رسید، و نقص کلی در ملک و ملکوت وارد می شد. و آنچه در لسان قرآن و احادیث وارد شده از مذمت این عالم در حقیقت به خود او رجوع نمی کند، به حسب نوع و اکثریت، بلکه به توجه به آن به علاقه ی قلبیه و محبت به آن رجوع می کند.»

منابع:

 شرح حدیث جنود عقل و جهل امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.

 شرح چهل حدیث امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.

 بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، تهران، انتشارات اسلامیه، بی تا.

 اسرار الصلاه، میرزا جواد ملکی تبریزی، تهران، پیام آزادی، 1378 ش.

 سرالصلاة، امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.

 معدن الجواهر، ابوالفتح کراجکی، تهران، انتشارات مرتضوی، 1394 ق.

 إرشاد القلوب إلی الصواب، قم، انتشارات شریف رضی، 1412 ق.

 اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ترجمه جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، 1362ش.

 صحیفه، امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379 ش.

 تنبیه الخواطر، ورام بن ابی فراس، قم، مکتبه فقیه، چاپ اول.

 غرر الحکم و درر الکلم، عبدالواحد تمیمی آمدی، قم، دفتر تبلیغات، 1366 ش.

 آداب الصلاة، امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.

 الخصال، شیخ صدوق، قم انتشارات جامعه مدرسین، 1362 ش.

 مکارم الاخلاق، شیخ طبرسی، قم، انتشارات شریف رضی، 1370 ش.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی