در بسته خبری ویژه سایت فردا تلاش می کنیم نگاهی متفاوت به اخبار روزنامه و سایر رسانه ها داشته باشیم.
باخت همهجانبه اصلاحطلبان
خبرگزاری فارس در گزارشی به وضعیت فعلی اصلاحطلبان در عرصه سیاسی پرداخته و نوشته است: اسبابکشی شاید بهترین گزینه برای تجدید حیات و فرار از انزوا باشد و کسی که بنا به مصلحت اجبارگونهای از جغرافیایی به جغرافیای دیگر نقل مکان میکند، در تلاش است تا حافظه تاریخی جامعه را حداقل برای مدتی کوتاه، به فراموشی که نه؛ به انحراف بکشاند. به گواه اکثریت قریب به اتفاق اصلاحطلبان فراکسیون امید، مجلس دهم نتوانست انتظارات جامعه و حتی اصلاحطلبان را برآورده کند. کارنامه خوب یا بد که متضمن جذب و حفظ یا از دست دادن پایگاه مردمی و سازمان رای در هر انتخاباتی است، در هر عرصهای مهم است و اصلاحطلبان عرصه سیاست را باختهاند... پرواضح است که در چنین شرایطی تغییر جغرافیای سیاسی یا تعویض مدخل ورود به قدرت با سخنانی جدید متفاوت از آنچه پیشتر در قالب توسعه سیاسی مطرح میشد، میتواند بهترین نسخه برای انحراف افکار عمومی باشد... به عبارتی بهتر، بازی با عباراتی چون دموکراسی، آزادی بیان و توسعه سیاسی بدلیل آنکه حاملان سنتی آن یعنی جریان چپ و اصلاحطلب دچار نوعی ضعف عملکرد شدهاند، دیگر نمیتواند قطار اصلاحات را به مقصد پاستور، بهارستان یا حتی بهشت برساند؛ بنابراین باید تغییر جدیدی اعمال شود
خشونت عباس عبدی داد اصلاحطلبان را هم درآورد!
پایگاه خبری مشرق در نقد یادداشتی که اخیرا عباس عبدی در سایت انصافنیوز نوشته، آورده است: عباس عبدی، از تئوریسینهای جریان چپ و فردی که چندی قبل آرزو کرده بود اوضاع کشور بدتر شود! به تازگی طی یادداشتی با عنوان اعتراض مدنی یا آشوب؟ که سایت انصافنیوز آنرا منتشر کرد، در اشاره به اعتراضات آمریکا نوشت: «اعتراضات آمریکا هم یک وجه مدنی و اعتراضی قابل احترام دارد و هم یک وجه آشوبگرانه و تخریبی و خشونتآمیز. وجه مدنی آن اعتراضات به تبعیض نژادی و حتی تبعیض در معنای فراتر از نژاد در آن کشور است. این تبعیض نه فقط در جریان کشتن جرج فلوید دیده شد، بلکه آمارهای بسیار گوناگونی معرف و اثبات کننده این واقعیت است.»
او سپس تصریح میکند: «با وجود این باید پرسید که چرا نباید بخش آشوبگری و خشونتورزی این اعتراضات را محکوم کرد؟ پاسخ روشن است. در روی کاغذ میتوانیم میان اعتراض مدنی علیه تبعیض با رفتارهای خشونتآمیز و اغتشاش و اوباشگری و غارت مغازهها و آتش زدن اماکن و خودروها تفاوت قایل شویم، ولی در عمل چنین تمایزی به سادگی میسر نیست. رفتار خشن آن پلیس و نیز سایر تصمیمات تبعیضآمیز منشاء شکلگیری خشونت است، زیرا که فرد یا گروه یا نژاد مورد تبعیض را از دایره تعلقات به نظام اجتماعی خارج میکند و ضرورت رعایت خطوط قرمز رفتاری را برای او از میان برمیدارد. بنابراین خشونتورزی و آشوب نتیجه روشن تبعیض است. از این رو صرف وجود رفتار مجرمانه یا آشوب مستلزم محکوم کردن این رفتار نیست. در سطح فردی میتوانیم چنین رفتارهایی را محکوم کنیم ولی در سطح تحلیل اجتماعی اینها واقعیات یک جامعه است».
عبدی میافزاید: «اگر در یک جامه آشوب و غارت به پا شود و ساختمانها به آتش کشیده شوند، به معنای آن است که یک یا چند جای آن جامعه دچار ایراد است و نمیتوان آن حرکتهای آشوبگرانه را بدون توجه به عوامل ایجاد کننده آنها در آن جامعه؛ محکوم و رد کرد. این وظیفه مدیریت جامعه است که باید به بازنگری خود بپردازد و نشان دهد که کجای کارش ایراد دارد که جوانان و مردمش چنین بیپروا علیه آن جامعه سر به شورش و آشوب برمیدارند».
اظهارات عباس عبدی در تقدیس آشوب و خشونت؛ به وضوح هرچهتمامتر در این یادداشت آشکار است و نیازی به توضیح و تبیین بیشتر ندارد.
این تقدیسگری عبدی از خشونت که به زعم ما در تاریخ سیاستورزی بیسابقه است؛ در حدی از شرارت و فقدان عقلانیت قرار دارد که حتی احمد زیدآبادی، از فعالان اصلاحطلب نیز طی یادداشتی به انتقاد از آن پرداخت و تأکید کرد که اتفاقا بایستی خشونت را محکوم کرد. پیش از این، محسن رنانی و عباس آخوندی از چیزی به نام حرکت خونین نیز صحبت کردهاند. بدیهی است که اگر اظهارات خشونتطلبانه عباس عبدی از سوی رجال چپ محکوم نشود و انتقادات زیدآبادی از سوی آنها تکرار نشود؛ سکوت اصلاحطلبان علامت رضایت از این اظهارات تلقی خواهد شد.
انتقاد سلیمینمین از نقد بر مبنای قدرت
روزنامه «صبحنو» در گفتگو با عباس سلیمینمین به بررسی ابعاد پرونده باند اکبر طبری پرداخته است که مهمترین بخشهای آن در ادامه از نظرتان میگذرد.
- یک بیماری جدی، جریانات سیاسی کشور را حداقل تا چند سال اخیر فراگرفته بود که عمدتا انتقادات یا رقابت، بر مبنای قدرت بود و نه خدمت؛ یعنی این جریانات در حوزههایی که میتوانستند قدرت را به دست بگیرند، متمرکز میشدند و آن جایگاه را تخریب میکردند تا بتوانند خودشان آن جایگاه را تصرف کنند.
- این مساله که ریاست قوه قضاییه از طریق آرای مردم تعیین نمیشد، طبیعتا از حوزه رقابت با رویکرد قدرت خارج بود، یعنی در مناصبی بیشتر جنگ قدرت شکل میگرفت که تخریبگری میتوانست آرای مردم را متاثر از خودش بسازد. این مساله، غفلت جدی را در زمینه نظارت بر قوه قضاییه رقم زد و از عمده رسانهها که وظیفه تعیینکننده در این زمینه داشتند، شاهد عملکرد موثری نبودیم.
- در این زمینه، رسانهها را باید به چند بخش تقسیم کرد؛ اول رسانههایی که گروهی و حزبی هستند و طبیعی است که این رسانههای گروهی و حزبی، در جایی سرمایهگذاری میکنند که بتوانند ما به ازایی برای خود کسب کنند. از دیدگاه این رسانههای حزبی و گروهی، انتقاد از قوهقضاییه نهتنها ما به ازایی نداشت، بلکه هزینه بسیار زیادی داشت و طبیعتا وارد این عرصه [انتقاد] نمیشدند.
- برخی جریانات سیاسی اما درگیر میشدند، منتها آنها رویکرد تضعیف قوهقضاییه را دنبال میکردند، یعنی برخی گروههای زیادهخواه که رسانههایی را در اختیار داشتند، رویکرد تخریب قوه قضاییه در قالب انتقاد را دنبال میکردند که جنبه اصلاحگری نداشت.
- برخی رسانهها نقطه مقابل اینها بودند، یعنی آنها هم گرایش گروهی داشتند اما آنها چون رقیب این جریان دوم محسوب میشدند، به همین بهانه که به اندازه کافی قوه قضاییه مورد تخریب جریان زیادهخواه و خار شده از چارچوبها قرار میگیرد؛ بنابراین ما نباید در مقام نقد قوه قضاییه بربیاییم.
- جریان چهارمی هم در این زمینه میتوان یافت که وقتی هزینه انتقاد از قوه را خیلی سنگین یافت، ترجیح داد که به وظیفه خود در این زمینه عمل نکند. همه اینها باعث شد که عمدتا قوه قضاییه یا نگاه و توجه به آن، در حاشیه قرار بگیرد.
- در این میان، برخی هم معتقد بودند که به دلیل جایگاه حساس قوه قضاییه انتقاد از این قوه به صلاح نیست. این دسته عمدتا معتقد بودند که اینها میخواهند جایگاه رهبری و منصوب ایشان را تخریب کنند و بنابراین ما نباید با آنها همراه شویم؛ لذا وارد این عرصه نمیشدند. این گروه عمدتا نقد دلسوزانه را تخریب جریان سیاسی رقیب خود تلقی میکردند.
- البته در این میان، نیروهای اندکی هم وجود داشتند که معتقد بودند میان نقد و تخریب فرق وجود دارد و باید قوه قضاییه را بیش از قوهمجریه مورد نقد قرار داد چراکه قوه مجریه به گونهای مورد توجه جامعه قرار دارد چون از طریق آرای مستقیم مردم انتخاب میشود؛ بنابراین مردم بعد از انتخابشان، مسائل قوه مجریه را بهطور طبیعی دنبال میکنند اما چون رییس قوه قضاییه بهطور غیرمستقیم در این جایگاه قرار میگیرد، خیلی آن دقت و حساسیت وجود نداشت.
- اقدامی صورت گرفت که هزینه این جماعت محدود [منتقد دلسوز] بسیار بسیار بالا رفت و آن، یک برنامهریزی دقیق در قوه قضاییه بود. به نظرم در محاکمه طبری باید به این مساله توجه شود و فقط به فساد اقتصادی توجه نشود چون اخلال در روند قوه قضاییه، مهمتر از خود فساد است؛ چون پیش نیاز برخی وقاحتها در زمینه فساد اقتصادی، اخلال در امور دستگاه قضا بوده است.
- این اخلال چگونه صورت گرفت؟ قوه قضاییه با توجیهاتی، اجرای دادگاه جرم سیاسی که تصویب شده بود را به تعویق انداخت. جرم سیاسی این بود که اگر مثلا من به قوه انتقاد میکنم، این جرم، سیاسی میشد و شکایت از من، نباید توسط دادستان یا هر مرجع قضایی دیگری، به دادگاههای معمولی میرفت. من از یک دستگاه قدرتی انتقاد کردهام و باید در دادگاههایی که عنوان جرم سیاسی دارند، با حضور هیات منصفه بررسی میشد؛ این مساله را تعطیل کردند.
-علاوه بر این آمدند با این توجیه که فقط مدیران رسانهها جرمشان مطبوعاتی است، بسیاری از نویسندگان عادی را از بررسی شکایات از آنها با حضور هیات منصفه محروم کردند، درحالیکه این صحبت و ادله، بسیار غلط بود. متاسفانه برخی اصولگرایان به دلیل اینکه این توجیه، روی نویسندگان ساختارشکن فشار وارد میکرد، به آن تن دادند و از آن استقبال کردند. درحالیکه وقتی ما انتقاد را بیپناه گذاشتیم و دست قاضی را برای بازی درآوردن سر منتقد باز کردیم، ضربهای هولناک به سلامت کشور بود.
- قطعا به امر قضا، نگاه سیاسی داشتند؛ این نگاه فاحشی بود. این مساله، نهایتا به این مطلب منجر شد که بسیاری از منتقدان، با یک برنامه حسابشده، تحت فشار جدی قرار گرفتند.
- مرحوم مقدسی که رییس خبرگزاری مهر بود، برای آنچه منتشر نکرده بود، بهشدت توسط آقای منصوری که امروز فراری است و یکی از عوامل باند آقای طبری بود، مورد فشار قرار گرفت. یک خبر انتقادی از معاون اول تهیه شده بود اما اصلا نشر پیدا نکرده بود و فقط در شبکه خبرگزاری مهر، یک عاملی از آن کپی گرفته و به معاون اول داده بود و ارسال کرده بودند و میخواستند آقای مقدسی را به زندان بفرستند. من در آن بازپرسی حضور داشتم و هر چه آقای مقدسی میگفت ما این خبر را اصلا منتشر نکردیم، آقای منصوری اصلا توجه نمیکرد و میگفت که باید سند تهیه کنید وگرنه به زندان میروید. برخورد بسیار بدی با انتقادی که منتشر نشده بود، کرد اما هیچکسی در آن زمان از آقای مقدسی حمایت و دفاع نکرد که چرا برای خبری که هنوز منتشر نشده، احضار صورت میگیرد.
- برای اینکه دلسوزان بتوانند انتقادات خود را به راحتی مطرح کنند سازوکار قانونی وجود دارد. این سازوکار، حضور هیاتمنصفه است. حضور این هیات، اعمال نظر قاضی را به حداقل ممکن میرساند. اگر پشت ماجرا باند وجود داشته باشد که قبلا باند وجود داشت که عمدا دنبال این بودند که منتقدان را له کنند، این بازی با حضور هیات منصفه ناممکن میشود؛ بنابراین بهترین پیشنهاد، اجرای قانون است.
- خوشبختانه در دوران مدیریت آقای رییسی، دادگاههای جرم سیاسی راهاندازی شد؛ لذا از این به بعد منتقدان و نویسندگان طبیعتا در این مسیر قرار میگیرند و قاضیهای حاضر در شبکه و باند، دیگر نخواهند توانست فشار بیاورند.
- شبکه فاسد در قوهقضاییه، مدیریت را از رییس قوه گرفته بود. وقتی شبکه فساد شکل میگیرد، آن شبکه است که قوه را اداره میکند و نه مدیریت سالم که در راس قرار دارد. متاسفانه چون برخی آقایان از مدیریت، چیزی نمیدانند و در عین حال، زیر بار مسوولیتهای سنگین میروند، با موارد اینچنینی مواجه میشویم.
- خوشبختانه مدیریت امروز قوه قضاییه، خودش دارد از اینکه آفتها دیده شود، استقبال میکند. قوه قضاییه وقتی به مفاسد و لغزشها میپردازد، بهطور طبیعی تحت فشار قرار میگیرد اما اگر همزمان به مفاسد خودش هم بپردازد، آن فشار مضاعف میشود.
- خوشبختانه برخلاف مدیریتهای سابق قوه قضاییه، ریاست امروز این آمادگی را دارد که همزمان با فشارهای بیرونی، فشارهای درونی را هم تحمل کند. قبلا متاسفانه چنین آمادگی نبود؛ بنابراین عنصر متخلف، بدون اعلام و بدون برخورد، بسیار محترمانه از دستگاه قضا خارج و حداکثر منفصل میشد. در این صورت، آن فرد چندان ضرری نمیدید و دوباره به دستگاه قضا بازمیگشت و چون شبکههای فساد در قوه را میشناخت، از طریق وکالت، همان مفاسد را با دست بازتری دنبال میکرد؛ اما امروز کاری که ریاست قوه میکند، این است که دارد آبروی اینها را میبرد و اینها دیگر نمیتوانند به دستگاه نزدیک شوند و حتی در جامعه نیز منفور میشوند.
- در ارتباط با این فساد [طبری] فقط دستگاه قضایی مقصر نیست بلکه بسیاری از مدیران رسانهای ما به دلیل کجفهمی مقصرند؛ چون فساد را دیدند اما سکوت کردند و گفتند اگر ما انتقاد کنیم، مثل برخی از اصلاحطلبان خواهیم شد. در حالی که آنها ساختارشکن بودند و میان انتقاد مصلحانه و ساختارشکنانه، فرق وجود دارد.
- اینها [مدیران برخی رسانهها] حاضر نشدند انتقادات دلسوزانه را طی دو دهه مطرح کنند. من اطلاع موثق دارم که بسیاری از این مدیران رسانهای، از برخی مفاسد در قوه قضاییه اطلاع داشتند. اینها قادر نخواهند بود در درگاه الهی برای این قصورشان عذری بیاورند.
شورش علیه بردهداری نوین غرب
روزنامه جوان هم در گزارشی به تحلیل ناآرامیهای اخیر لندن پرداخته و نوشته: «نتایج یک نظرسنجی نشان میدهد که ملغمه بحران کرونا و اعتراضات نژادی 80 درصد امریکاییها را به این نتیجه رسانده که اوضاع کشورشان از کنترل خارج شده است. این درصد در بین دموکراتها 92 و در بین جمهوریخواهانی که عموماً حامی دونالد ترامپ هستند، 66 درصد است. دیروز رئیسجمهور امریکا با بیان این جمله که «همه چیز تحت کنترل است» نشان داد این ذهنیت که امریکا خواهد توانست از بحران جاری، جان سالم به در ببرد یا نه، یک دغدغه جدی است. با ورود اعتراضات امریکا به روز سیزدهم، از سطح خشونت و همچنین ظاهراً از دامنه اعتراضات کاسته شده، ولی موضعگیری دیروز رئیسجمهور امریکا که بعد از دستور عقبنشینی گارد ملی از واشنگتن گفت که «همه چیز تحت کنترل است» نشان داد نه تنها نگرانیهایی جدی درباره عمق، دامنه و اهداف اعتراضات وجود دارد، بلکه نگرانیها درباره آینده امریکا زیر چکش اعتراضات و سندان کرونا جدی است.
تنزل نامزدها به جهانگیری و هاشمی
روزنامه کیهان در بخش خبرهای ویژه خود بر اساس مصاحبه اخیر محمد قوچانی، عضو حزب کارگزاران سازندگی با روزنامه ایران نوشته است: درباره سخنان قوچانی گفتنی است که اولا جهانگیری در انتخابات سال 96 حضور داشت اما قاطبه اصلاحطلبان او را کنار گذاشتند و روحانی را ترجیح دادند. حالا هم به اعتبار سنگینی کارنامه دولت روحانی بر سر معاون اول وی، بعید است جهانگیری نامزد طیف مدعی اصلاحات باشد. ثانیاً تنازل انتخابات 1400 به رقابت جهانگیری با محسن هاشمی (و یا دیگر نامزد اصلاحطلبان) با علی لاریجانی، در واقع میل به مهندسی انتخابات است آن هم در حالی که حسین مرعشی پیش از این درباره حمایت از لاریجانی گفته بود حمایت از او، شرطبندی روی اسب بازنده است! ثالثاً عنوان طبقه متوسط، بهانه و پوششی بود تا حزب کارگزاران و دیگر احزاب لیبرالی قدرت ساخته، طبقات محروم را زیر پای اشرافیت و طبقات مرفه قربانی کنند و چنانکه در دولتهای مدعی سازندگی و اصلاحات و اعتدال کردند. تشدید ضریب جینی و شکاف طبقاتی در دولتهای مذکور، سندی بر این ادعاست. رابعا دولت سازندگی و دولت مدعی اعتدال با ادعای تعدیل اقتصادی بارها قیمتها را به شکل انفجاری افزایش دادند و ضمن رانتهای هنگفت مفسدانی پدید آوردند به نحوی که بیشترین اعتراضات اقتصادی و اجتماعی مربوط به این دولتها و مدیریتهای مربوط است.
رایزنی احمدینژاد با شورای نگهبان
سایت خبری-تحلیلی نامهنیوز هم در گفتوگویی با مرتضی طلایی به احتمال حضور محمود احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری سال1400 پرداخته است. طلایی در این گفتوگو اظهار کرده: آقای احمدینژاد الان موقعیت اجتماعی خوبی میان طبقات متوسط به پایین جامعه دارد و این اقشار هوادار او هستند. البته آقای احمدی نژاد موضوعاتی دارد که باید بررسی و حل و فصل شود... اطرافیان آقای احمدی نژاد اعلام کردند «آقای احمدی نژاد برای نامزدی در انتخابات 1400 آمادگی دارد اما دنبال رایزنی برای حل مسائلش با شورای نگهبان است». اگر شورای نگهبان روزی به این نتیجه برسد که آقای احمدی نژاد صلاحیت ورود به انتخابات ریاست جمهوری را دارد در چنین صورتی او رقیب هر دو جناح سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب در انتخابات ریاست جمهوری 1400 خواهد بود، نه فقط اصولگرایان.
محمد مهاجری، فعال رسانهای هم این باره به همین سایت گفته است: آقای احمدینژاد در همان سال88 تمام شد و دیگر هیچجایی در فضای سیاسی کشور ندارد و نخواهد داشت و علت آنکه نام او معمولا در رسانههای اصلاحطلب و بعضی رسانههای اصولگرا مطرح میشود، این است که او سوژه داغی برای رسانههاست و به نوعی کلیکآور است؛ از سوی دیگر اصلاحطلبان میخواهند به واسطه احمدینژاد گروهها و کسانی که در گذشته نزدیک به او بودهاند را بزنند وگرنه کسی او را جدی نمیگیرد. برخی میگویند اندیشه احمدینژاد هنوز ادامه دارد؛ من در قبال آنها میگویم، مگر احمدینژاد تفکری داشت که ادامه یابد یا نه؟ برخی هم میگویند روش او همچنان طرفدار دارد. چه روشی؟ روش احمدینژاد استفاده از ابزارهای پوپولیستی بود که او هم خالق آن نیست و از سال58 تا کنون چنین روشی در برخی مدیران دیده میشود.