مقدمه
مناظره دارای سابقه طولانی در جوامع انسانی، به ویژه در میان مسلمانان، و از شیوه های مهم و اثربخش در تبیین و نشر معارف اسلامی است. این مهم در قرآن کریم جایگاه ویژه ای دارد و یکی از راه های دعوت به حق معرفی و به آن توصیه شده است: «با حکمت و اندرز نیکو به سوی پروردگارت دعوت نما و با آنان به روشی که نیکوتر است استدلال و مناظره کن».[1] مناظره در سیره نبوی و نزد امامان معصوم نیز اهمیتی ویژه داشته است و آن بزرگواران برای نشر فرهنگ و اندیشۀ اصیل اسلامی و اثبات دیدگاه های خود، از مناظره در مسائل مختلف عقیدتی و کلامی، فقهی و جز آن، استفاده و استقبال میکردند و هر یک از امامان، با توجه به موقعیت زمانی و مکانی خویش، در این زمینه گام هایی برداشته و در برابر فرقه های مختلف با بهره گیری از شیوه های متناسب، سعی در تبیین صحیح معارف الهی و تفکیک سره از ناسره داشته است.
بحث و گفت وگو و مناظره میان گروه ها و فرقه های مختلف در دوره امام جواد(ع)،[2] به دلیل فضای خاص سیاسی و مذهبی این دوره، در قیاس با دوران دیگر ائمه رونق خاصی دارد. قدرت گیری معتزله و اهتمامشان به مباحث عقلی و مناظره آنان با پیروان مذاهب اسلامی، به ویژه شیعیان، از یک سو و حمایت برخی از خلفای عباسی از این جریان و این گونه مجالس از سوی دیگر، بر رونق مجالس مناظره میافزود. از سوی دیگر کم سن و سال بودن امام نیز سبب شد تا بسیاری از مردم، و حتی برخی از شیعیان، دچار شک و تردید شوند و برای دست یابی به حقیقت و رفع تردیدها، پرسش هایی را از امام یا دیگران مطرح کنند. امام جواد(ع) نیز از فرصت پیش آمده برای زدودن تردیدها درباره امامت خویش و تبیین و اثبات عقاید صحیح بهره میبرد و با روش های متفاوت با جریان های مذکور مقابله میکرد. مهم ترین موضوعاتی را که در مناظره های امام جواد(ع) مطرح شده، میتوان مسائل فقهی، تفسیری، کلامی و مذهبی دانست، که به حسب موضوع مخاطبان و انگیزه های آنان هم متفاوت بود؛ برخی در پی یافتن حقیقت بودند و بعضی به دنبال اثبات باورهای خویش و عده ای هم، مانند خاندان عباسی، با انگیزه سیاسی و در اندیشه نشان دادن ناتوانی امام در برابر خلیفه بودند. بر همین اساس، شیعیان تشنه حقیقت، فقیهان اهل سنت، و رقیبان مذهبی و خاندان عباسی را میتوان از شرکت کنندگان در مجالس مناظره دانست.
منابع مختلف تفسیری، تاریخی، کلامی و مناقبی، مناظره ها و مذاکره های علمی امام جواد(ع) را گزارش کرده اند که از مهم ترین آن ها میتوان به تفسیر عیاشی، ارشاد شیخ مفید، دلائل الامامۀ طبری، کشف الغمۀ اربلی، مناقب ابن شهرآشوب، احتجاج طبرسی و الدر النظیم فی مناقب الائمۀ اللهامیم از یوسف بن حاتم شامی اشاره کرد که از حیث اعتبار و استفاده یک سان نبوده و بررسی قوت و ضعف هر یک از این منابع و روایت آن ها در این مختصر نمیگنجد.
درباره پیشینه این تحقیق نیز باید گفت، اگرچه درباره امام جواد(ع) آثار متعددی وجود دارد، کتاب یا مقاله ای که به صورت روش شناسانه به مناظره های آن حضرت پرداخته باشد، در جست وجوهای نگارنده یافت نشد.
مفهوم شناسی
مناظره، از ماده نظر به معنای دیدن،[3] و مراد از آن، بیان دو دیدگاه درباره یک چیز[4] همراه تدبر و تأمل و دیدن آمیخته با تفکر برای کشف حقیقت و ماهیت یک امر است و در اصطلاح عبارت است از گفت وگو بین دو طرف به صورت رو در رو و به میان آوردن آنچه بدان معتقدند برای اثبات نظر خود درباره حکم یا نسبتی، برای روشن نمودن حقیقت.[5]
روش شناسی؛ روش عبارت است از راهی که به منظور دست یابی به حقیقت باید پیمود و در عرف دانش، روش را مجموعه شیوه ها و تدابیری دانسته اند که برای شناخت حقیقت و برکناری از لغزش به کار برده میشود؛[6] و روش شناسی به معنای مطالعه منظم و منطقی اصولی است که تفحص علمی را رهبری میکند و نیز به معنای به کارگیری مجموعه ای از قواعد و روش ها برای دست یابی به اهداف آمده است.[7]
روش های مواجهه امام جواد(ع)
امام جواد(ع) در مناظرات خویش، ضمن احترام به مخالفان و توجه به فهم آنان، شیوه های مختلفی در مواجهه با آنان به کار گرفت. ایشان گاه با استدلال عقلی و گاه با دلایل نقلی و استناد به آیات قرآن و سیره نبوی و گاهی نیز با بهره گیری از اعتقادات مخالفان و برخی اوقات نیز با روش های ترکیبی به مناظره میپرداخت. در این نوشتار برآنیم تا اصول و روش های مناظرات امام جواد(ع) را بررسی و تبیین نماییم. از این رو مناظرات آن حضرت را از دو منظر رفتاری و استدلالی بررسی کرده، ذیل هر یک شاخص هایی را مطرح میکنیم.
الف. اصول رفتاری
مهم ترین نکات رفتاری که میتوان از مناظره های امام جواد(ع) برشمرد مخاطب شناسی، احترام به مخالفان و تحمل دیدگاه آنان است.
الف. ١. مخاطب شناسی
یکی از نکات مهم در ارتباط و بحث و گفت وگو با دیگران که اهمیت به سزایی دارد و با توجه به جایگاهش میتوان از آن به عنوان یک اصل نام برد شناخت طرف گفت وگو و توجه به فهم و علایق و باورهای اوست. این نکته به اندازه ای مهم است که در قرآن و سیره نبوی هم مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. قرآن در این زمینه و لزوم حفظ هم سطحی با مخاطبان میفرماید: «ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (حقایق را) برای آن ها آشکار سازد».[8] پیامبر اکرم(ص) نیز به این نکته توجه داشت و بر اساس دانایی خود با مردم سخن نمیگفت بلکه بر اساس سطح فهم مردم با آنان سخن میگفت. ایشان در این باره میفرماید: «ما پیامبران مأمور شدیم تا با مردم بر اساس سطح فکر و عقل ایشان سخن بگوییم».[9] این مهم، یعنی توجه به فهم مخاطبان، در مناظرات اهمیت مضاعف دارد.
امام جواد(ع) نیز این نکته را به عنوان یک اصل در مناظرات خود با گروه های مختلف رعایت میکرد و با هر شخصی بر اساس سطح فکری و توان عقلی او سخن میگفت؛ از این رو در مناظرات خویش گاهی از استدلال عقلی و گاه از روش نقلی و گاه نیز از باورهای طرف مقابل استفاده میکرد و گاه در مقابل یک نفر یا گروه و یا در یک بحث علمی از دو یا چند روش، به صورت ترکیبی، بهره میبرد چنانکه با تمسک به سخن پیامبر(ص) و استناد به آیات قرآن و استدلال عقلی، به یحیی بن اکثم (م ٢٤٢ه. ق)[10] پاسخ داد.[11]
الف. ٢. احترام به مخالفان
یکی از راه های موفقیت در مسائل مختلف، به ویژه مباحث علمی و خصوصا مناظره و گفت وگوهای دوجانبه، احترام به مخالفان و پذیرش آنان است. معصومان نیز بر اساس سفارش قرآن کریم درباره به کارگیری منطق و خرد در مناظرات، به شدت از برخورد تند و خشن، بیاحترامی و تحقیر دیگران حتی دشمنان، پرهیز میکردند؛ چنانکه امیرالمؤمنین علی هنگامی که متوجه شد برخی یارانش، شامیان را لعن میکنند آنان را از این کار بازداشت و فرمود: «من ناخرسندم از اینکه شما دشنام گو باشید».[12] در این باره اعتراف ابن ابی العوجاء[13] (م ١٥٥ه.ق)، یکی از کسانی که با امام صادق(ع) مناظراتی داشت و بارها مغلوب ایشان شد، گواه این نکته است. او که به دلیل اظهار مطالب کفرآمیز، با پاسخ تند یکی از اصحاب امام مواجه شده بود، گفت:
اگر تو از یاران جعفر بن محمد هستی او هرگز با ما چنین سخن نمیگوید و مانند تو با ما مجادله نمیکند... او در پاسخ به ما تعدی نکرده است. او بردبار و باوقار و عاقل و استوار است... به سخنان ما گوش میدهد و به دلیل ما توجه میکند تا آنگاه که سخنان خود را به طور کامل میگوییم و گمان میکنیم که او را مغلوب کرده ایم، آنگاه او حجت ما را با دلیلی ساده و خطابی کوتاه باطل میکند.[14]
امام جواد(ع) نیز در مناظرات خویش به این مهم توجه داشت و ضمن احترام به مخالفان، هیچ گونه توهین و یا حتی تندی به آنان را برنمیتافت و همواره میکوشید با استدلال و ارائه دلایل متقن پاسخ مخالفان را بدهد. ایشان در جلساتی که با فقها و متکلمان و دیگر دانشمندان داشت، با آنان در نهایت احترام رفتار میکرد و به هیچ یک از آنان و باورهایشان بیاحترامی نکرد، چنانکه در بحث از فضایل خلفای نخستین با آنکه مورد قبول ایشان نبود پیش از پاسخ گویی فرمود: «من منکر فضل آنان نیستم»[15] و سپس روایاتی را که قبول نداشت با دلیل و به صورت مستند رد کرد.[16] و یا آنکه پرسش های فقهی یحیی بن اکثم را با آرامش شنید و پاسخ داد[17] و وقتی که مأمون خواست تا ایشان نیز مسأله ای از یحیی بپرسد با توجه به اینکه رسم بود در مجالس مناظره، طرفین گفت وگو پرسش هایی از یک دیگر بپرسند امام جواد(ع) با توجه به شکست یحیی در گفت وگوی قبلی، رعایت حالش را کرد و از او پرسید که سؤال بپرسم یا نه؛ و آنگاه با رضایت او، سؤال خود را مطرح کرد.[18]
اخلاق حسنه و منش کریمانه امام جواد(ع) سبب شده بود تا ایشان در برابر همگان، حتی افرادی که به عنوان مخالف یا رقیب آن حضرت مطرح بودند، با احترام برخورد کند چنانکه در مقابل عمویش عبدالله بن موسی، که در پاسخ به پرسش های برخی افراد دچار اشتباه شده بود، با کمال احترام خطای او را گوشزد کرد و ضمن پرهیز دادن او از خطری که در کمینش وجود داشت، پاسخ صحیح را به حاضران داد.[19]
الف. ٣. تحمل دیدگاه مخالفان
یکی از نکات مهم در برخورد با گروه های مختلف، به ویژه در برخورد با مخالفان و مناظره با آنان، توجه، شنیدن، تحمل و حتی احترام به دیدگاه آنان است. علاوه بر این، سعه صدر و قدرت تحمل نظرات مخالفان از شاخص های علمی و مدیریتی در مناظرات است و امکان موفقیت افراد را افزایش میدهد؛ بدین معنا که اگر فردی در مناظره، با نظر مخالفی مواجه شد نه تنها نباید با آن مخالفت کند، بلکه باید حق آزادی فکر و بیان را برای دیگران محترم شمرده، آن را گامی مثبت برای ایجاد ارتباط سالم و پاسخ گویی مناسب و ثمربخش بداند. از طرف دیگر، توهین و بیاحترامی به طرف مقابل، راه را بر مناظره و مباحثه علمی بسته، سبب تشدید اختلافات و نزاع های فرقه ای میشود.
موضع گیری تند در برابر افراد، مواجهه با شخصیت و حقیقت آنان است و واکنش آنان را در پی خواهد داشت و از آنجا که گاه برخی رفتارهای آدمی برخاسته از احساساتی است که ممکن است با خرد فاصله داشته باشد، برای دوری از چنین شرایطی، همراهی و همگامی با افراد، یکی از بهترین روش ها در گفت وگو و مناظره با آن هاست. از این طریق انسان به مخاطب خود مینمایاند که انگیزه او نه برتریجویی بلکه نمایاندن حقیقت است. اهمیت این نکته زمانی بیشتر معلوم میشود که طرف مقابل از موضع برتری برخوردار باشد یا خود را برتر بداند.
امام جواد(ع) در مناظراتی که با افراد و گروه های مختلف داشت، علیرغم مطرح شدن مسائلی که مخالف دیدگاه آن حضرت بود، همواره به این مهم توجه میکرد و سخن مخالفان را با آرامش میشنید و آن گاه لب به پاسخ میگشود؛ چنانکه در گفت وگوی ابن اکثم با ایشان، علیرغم نادرست بودن سخنان ابن اکثم، به ویژه مطالبی که در فضیلت خلفا مطرح کرد، نه تنها از همان آغاز با عقاید نادرست ابن اکثم مخالفت نکرد بلکه پس از شنیدن سخنان او، به صورت منطقی و با دلایل عقلی و نقلی و حتی با استفاده از اعتقادات او، پاسخ مناسب را به ادعاهای وی داد.[20] همچنین در ماجرای بیان حکم سارق نیز، میتوان احترام امام به مخالفان را مشاهده کرد؛ به گونه ای که علیرغم قبول نداشتن دیدگاه فقیهان دربار عباسی، تا زمانی که از ایشان تقاضا نکردند، دیدگاه خود را بیان نفرمود.[21]
ب. روش های استدلالی
امام جواد(ع) در مناظرات خود تلاش میکرد با استدلال های مناسب و به روش عقلی و نقلی و گاه به شیوه ترکیبی، پاسخ گوی مخاطبان باشد. در برخی موارد هم از باورهای آنان برای پاسخ به پرسش هایشان استفاده میکرد. گاه نیز به تبیین فروض مختلف یک مسأله پرداخته، وسعت دانش خود را به دیگران مینمایاند.
ب. ١. استدلال عقلی
عقل و استدلال های عقلی در اسلام جایگاه ویژه ای دارد و حتی یکی از منابع احکام فقهی به شمار میرود. این مهم در سیره معصومان، به ویژه در مناظرات، اهمیت فراوانی داشت و امام جواد(ع) نیز اهتمام ویژه ای به استفاده از دلایل عقلی در گفت وگوهای خود داشت و گاه در کنار استفاده از آیات قرآن و سیره و سخن پیامبر(ص)، از استدلال های عقلی استفاده میکرد؛ چنانکه در پاسخ برخی از پرسش های یحیی بن اکثم بدین روش عمل کرد. یحیی که در مناظره خود با امام جواد(ع)، با پاسخ های دقیق آن حضرت مواجه شده بود، تلاش میکرد با طرح سؤالاتی چالشی، امام را در تنگنا قرار دهد. او از آن حضرت درباره روایتی پرسید که بر اساس آن، خداوند به واسطه جبرئیل و پیامبر(ص)، رضایت خود را از خلیفه اول اعلام میکند و از رسول خدا میخواهد تا از ابوبکر بپرسد که آیا او نیز از خداوند راضی است؟ امام جواد(ع) با استناد به سخن خداوند که میفرماید: «ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم»،[22] این ادعای یحیی را رد کرد و فرمود: «از نظر عقلی محال است خدایی که از رگ گردن به انسان نزدیک تر است از رضایت ابوبکر آگاه نباشد».[23]
یحیی باز نظر امام را درباره روایتی پرسید که ابوبکر و عمر را در زمین، مانند جبرئیل و میکائیل در آسمان معرفی میکند. امام در پاسخ او، بدون موضع گیری تند، به سابقه آن دو نفر پیش از ظهور اسلام اشاره کرد و فرمود:
جبرئیل و میکائیل دو فرشته مقرب درگاه خداوند هستند و گناهی از آنان سر نزده و لحظه ای از اطاعت خدا خارج نشده اند، ولی ابوبکر و عمر هرچند پس از ظهور اسلام مسلمان شدند، اما بیشتر دوران زندگیشان را در شرک و بت پرستی گذراندند، بنابراین تشبیه آنان به جبرئیل و میکائیل از جانب خداوند محال است.[24]
یحیی که در پی یافتن راهی برای محکوم کردن امام بود و از این تلاش خود طرفی نبسته بود، به روایت های جعلی دیگری متوسل شد؛ از جمله روایتی که عمر بن خطاب را چراغ اهل بهشت معرفی کرده است. حضرت این روایت را نیز با دلیل عقلی رد کرد و فرمود: «این نیز محال است؛ زیرا در بهشت، فرشتگان مقرب خدا، آدم، محمد و همه انبیا و فرستادگان خدا حضور دارند، چگونه بهشت با نور این ها روشن نمیشود تا نیازمند عمر باشد و با نور او روشن شود؟!».[25]
ب. ٢. روش نقلی
یکی از ویژگیهای مهم مناظرات امام جواد(ع)، به کارگیری روش نقلی و استناد و استدلال به آیات قرآن و سیره و سخن پیامبر(ص) بود.
ب. ٢. ١. استناد به قرآن
آیات قرآن، به دلیل قطعیت آن، جایگاه ویژه ای در میان مسلمانان دارد و امامان معصوم در مسائل مختلف بدان استناد میکردند و آن را به عنوان یک اصل مهم و اساسی در زندگی، به ویژه در ارتباط با دیگران، به کار میگرفتند و مخالفت با آن را برنمیتافتند؛ چنانکه در پاسخ آن حضرت، به پرسش عده ای درباره طلاق، دیده میشود.
فردی که پاسخ درخوری از عبدالله بن موسی، برادر امام رضا، نشنیده بود از امام جواد(ع) پرسید حکم کسی که به زن خود بگوید: تو به عدد ستارگان آسمان طلاق داده شدی، چیست؟ امام او را به کتاب خدا ارجاع داد که با صراحت طلاقی را که رجوع و بازگشت دارد دو مرتبه معرفی میکند و میفرماید: «طلاق دو مرتبه است».[26] آن فرد که پاسخ متفاوتی از عموی امام شنیده بود، عرض کرد عموی تو، عبدالله بن موسی، برای ما فتوا داد که آن زن با این جمله طلاق داده میشود. امام جواد(ع) خطاب به عموی خود فرمود: «از خدا بترس و با بودن امامی که از تو عالم تر است، فتوا مده!».[27]
یکی دیگر از استنادات قرآنی امام جواد(ع) را میتوان در گفت وگوی او با یکی از بستگان خویش به نام ابوهاشم جعفری، از نوادگان جعفر بن ابیطالب، مشاهده کرد که درباره «احد» در آیه شریفه «قل هو الله احد» پرسید و امام با استناد به آیه ٦١ سوره عنکبوت: «و هرگاه از آنان بپرسی چه کسی آسمان ها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را مسخرگردانیده میگویند الله»[28] پاسخ وی را داد و آن را به معنای اتفاق همگان بر یکتایی خداوند تفسیر و تبیین کرد.[29]
یکی از مهم ترین استنادات قرآنی امام جواد(ع) را باید در سخنان آن حضرت برای اثبات امامت خود جستجو کرد. با توجه به مشکلات جامعه شیعه، و به ویژه شبهه ای که به علت سن و سال کم امام برای عده ای از شیعیان پیش آمده بود، اثبات جایگاه و امامت امام جواد(ع) بر اساس اصول پذیرفته شده شیعیان اهمیت بسیاری داشت و هیچ منبعی مانند قرآن نمیتوانست تردیدهای آنان را بزداید و اعتماد آنان را به امام جلب نماید. از این رو امام جواد(ع) با بردباری به سخنان اشخاص مردد پاسخ میگفت و با استناد به آیات قرآن درباره بعثت برخی پیامبران در کودکی، از جمله آنجا که با صراحت از نبوت حضرت یحیی در کودکی یاد میکند و میفرماید: «ای یحیی فرمان خدا را به قوت بگیر و ما فرمان نبوت را در کودکی به او دادیم»[30] آنان را مجاب میکرد[31] که خداوند متعال آن پیامبران را در سنین کودکی به نبوت برگزید و بار مسؤولیت هدایت جامعه را بر دوششان نهاد.
شاخص ترین استنادات قرآنی امام جواد(ع) را میتوان در مناظره ها، به ویژه در جریان مناظره با یحیی بن اکثم دید. یحیی که مأموریت داشت با طرح پرسش های مشکل و یا فرقه ای و حساس امام را در تنگنا قرار دهد و از آن به سود خود یا جریان فکری وابسته به خویش بهره برداری کند، خواستار دیدگاه امام جواد(ع) درباره روایتی منسوب به رسول خدا شد که از قول آن حضرت چنین نقل شده است که اگر من به پیغمبری برگزیده نمیشدم، هر آینه عمر به رسالت برانگیخته میشد. امام برای رد این روایت فرمود:
در این باره کتاب خدا صادق تر است که میفرماید:»و (یاد آر) آن گاه که ما از پیغمبران عهد و میثاق گرفتیم و هم از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم از همه پیمان محکم گرفتیم (که با هر مشقت و زحمتی است رسالت خدا را به خلق ابلاغ کنند)»؛[32] چگونه ممکن است خداوند که از انبیا برای ادای درست رسالتشان پیمان گرفته و آن بزرگواران لحظه ای به وی شرک نورزیده اند بر خلاف پیمان خود، شخصی را به پیامبری برگزیند که بخشی از عمرش را در حال شرک به خدا گذرانده است؟
امام جواد(ع) در رد این روایت ساختگی، از سیره و سخن پیامبر(ص) هم استفاده کرد که در جای خود بدان اشاره خواهد شد.
امام جواد(ع) در پاسخ سؤال دیگر ابن اکثم نیز قرآن را بهترین گواه و دلیل مطرح کرد. یحیی پرسید نقل است از پیامبر(ص) که فرمود: هرگاه وحی از من قطع میشد گمان میکردم بر آل خطاب نازل شده است؟ حضرت در پاسخ، آن را محال دانسته، با استناد به آیه قرآن فرمود: «جایز نیست که پیامبر(ص) حتی یک لحظه در نبوتش تردید کند زیرا قرآن در این باره میفرماید: «خداست که از میان فرشتگان و آدمیان رسولانی برمیگزیند، که همانا خدا (به سخن عالمیان) شنوا و (به لیاقت آنان) بیناست»».[33] سپس امام با اشاره به سابقه عمر، پیش از بعثت پیامبر(ص) فرمود: «چگونه ممکن است نبوت از کسی که برگزیده خداست به کسی منتقل شود که مدتها مشرک بوده است؟»[34] و چنین چیزی از نظر اسلام غیر ممکن است.[35]
یحیی که از این پرسش طرفی نبسته بود نظر امام را درباره این روایت منسوب به رسول خدا پرسید که روایت شده ایشان فرموده است: اگر عذاب نازل شود فقط عمر نجات مییابد؟ امام جواد(ع) در پاسخ، باز هم با استناد به آیه قرآن پاسخ او را داد و فرمود: «این هم با خبر الهی و آیه قرآن سازگار نیست که خطاب به رسول خدا میفرماید:
«تا تو در میان مردم باشی و تا زمانی که از خدا آمرزش میخواهند، خداوند ایشان را عذاب نمیکند[36]».[37]
در پاسخ امام به فضایلی که برای خلفا طرح شد، نهایت درایت و هوشمندی امام به خوبی دیده میشود. اگر امام آن فضایل را میپذیرفت، شیعیانش دچار تردید میشدند و اگر یک باره، بدون مقدمه در مقابل آن ها میایستاد و آن ها را رد میکرد پیروان فرقه های دیگر که در آن مجلس نیز اکثریت را داشتند بر ضد امام موضع گیری میکردند و به سخنان امام توجه نمیکردند؛ امام جواد(ع) هوشمندانه راه را بر هر دو بحران بست و ضمن حفظ خط اصیل خود، با روشنگری و تبیین اعتقادات صحیح، فرصت بهره برداری را از مخالفان گرفت.
امام جواد(ع) در برابر مخالفان مذهبی نیز از استنادات قرآنی بهره میبرد؛ چنانکه یکی از پیروان مذهب زیدیه به نام قاسم بن عبدالرحمان در سفری به بغداد، با امام جواد(ع) ملاقات کرد و با استدلال امام جواد(ع) از عقاید خود دست برداشت. او در این باره میگوید:
این شبهه در ذهن من وجود داشت که چرا و چگونه امامیه معتقدند که خداوند، اطاعت از این جوان را بر مردم واجب گردانیده است. همین که این به ذهنم خطور کرد، حضرت خطاب به من این آیه را تلاوت کرد: «(قوم ثمود) گفتند: آیا ما از بشری از جنس خود پیروی کنیم؟ اگر چنین کنیم، در گمراهی و جنون خواهیم بود».[38] در این هنگام با خود گفتم: مثل اینکه او ساحر است و از دل من خبر میدهد. بار دیگر حضرت خطاب به من این آیه شریفه را تلاوت کرد: «آیا تنها به او وحی نازل شده است؟ نه! او آدم بسیار دروغ گو و خودپسند است».[39]
وی پس از این جریان از مذهب زیدیه دست برداشت و امامت امام جواد(ع) را پذیرفت.[40]
ب. ٢. ٢. استناد به سیره و سخن پیامبر(ص)
سیره و سخن رسول خدا به دلیل الگو بودن آن حضرت و تأکید قرآن،[41] جایگاه والایی نزد مسلمانان، به ویژه معصومان داشته است و اهتمام خاصی برای تبیین و تعلیم و استناد بدان بوده است. این مهم در مناظره ها و گفت وگوهای علمی و اعتقادی اهمیت ویژه ای داشت. امام جواد(ع) نیز با توجه به جایگاه سیره و سخن رسول خدا در نزد مسلمانان، از آن، به ویژه در بحث های فرقه ای، به طور خاص بهره میبرد.
امام جواد(ع) در مباحث مختلف فقهی، اعتقادی و اخلاقی به سیره و سخن پیامبر(ص) استناد میکرد چنانکه در پاسخ افرادی که درباره تراشیدن سر پیش از قربانی پرسیده بودند، به سیره و سخن پیامبر(ص) استناد کرد[42] و یا در پاسخ فردی که درباره قبول یا رد هدیه پرسیده بود، فرمود: «رسول خدا هرگز هدیه کسی را رد نکرد».[43]
اما مهم ترین استنادات امام جواد(ع) به سیره پیامبر(ص) را باید در مناظره ها و گفت وگوهای ایشان با مخالفان فکری و در حضور خلفای عباسی دید. در گفت وگویی که بین امام و یحیی بن اکثم برگزار شد، امام بارها به سخن پیامبر(ص) استناد کرد؛ از جمله آنکه یحیی درباره روایتی پرسید که میگفت جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل شد و گفت: ای محمد! خدای متعال به تو سلام میرساند و میگوید: من از ابوبکر راضی هستم، از او بپرس که آیا او هم از من راضی است؟ امام با شنیدن این انتساب دروغ به خدا و پیامبر(ص)، بدون آنکه برافروخته شود و به گونه ای که مخاطب پذیرای سخن ایشان باشد، فرمود:
من منکر فضیلت ابوبکر نیستم، ولی کسی که این خبر را نقل میکند باید به سخن دیگر پیامبر(ص) در حجۀ الوداع توجه کند که فرمود: «کسانی که بر من دروغ میبندند، بسیار شده اند و بعد از من نیز زیادتر خواهند شد. هر کس به عمد بر من دروغ بندد، جایگاهش در آتش خواهد بود. پس چون سخنی از من برای شما نقل شد، آن را به کتاب خدا و سنت من عرضه کنید، آنچه را که با این دو موافق بود، بگیرید و آنچه را که مخالف آن ها بود، رها کنید».
سپس امام جواد(ع) با استناد به سخن رسول خدا، قرآن را معیار قرار داده، با استدلال عقلی، سخن ابن اکثم درباره فضایل خلیفه را رد کرد و فرمود:
این روایت با کتاب خدا سازگار نیست، آنجا که میفرماید: «ما انسان را آفریدیم و میدانیم در دلش چه چیز میگذرد و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم».[44] آیا خشنودی و ناخشنودی ابوبکر بر خدا پوشیده بوده است تا آن را از پیامبر(ص) بپرسد؟ این را عقل نمیپذیرد که خداوندی که از همه چیز انسان آگاه است از رضایت ابوبکر آگاه نباشد.[45]
امام جواد(ع) در پاسخ سؤال دیگر یحیی درباره برانگیخته شدن عمر به پیامبری نیز، علاوه بر آیات قرآن، به سخن پیامبر(ص) استناد کرد که از نبوت خود، پیش از خلقت آدم خبر میدهد.[46]
همچنین در مجلسی که فقها درباره حد سارق اظهار نظر میکردند و اختلاف داشتند که دست دزد از کجا قطع شود، بعضی مچ و برخی نیز آرنج را محل اجرای حد دانستند؛ امام جواد(ع) با استناد به سیره و سخن پیامبر(ص) که سجده را بر هفت عضو (پیشانی، دو دست، دو زانو و دو پا) بیان فرموده است، و این نکته که این اعضای هفت گانه از آن خداوند است، دو کف دست را خارج از محل اجرای حد دانست و محل قطع را از مفصل انگشتان بیان کرد.[47]
ب. ٣. پاسخ گویی بر اساس باورهای طرف مقابل
یک اصل مهم و اساسی در مناظرات و گفت وگوها، به ویژه از نوع علمی و اعتقادی، تسلط بر مبانی و اعتقادات طرف مقابل و به کارگیری آن و پاسخ گویی به شبهات مطرح شده، بر اساس همان باورهاست. امامان معصوم همواره در گفت وگوها به این نکته توجه میکردند؛ چنانکه امام صادق(ع) به ابن ابی العوجاء که برای بحث و مناظره آمده بود و آن حضرت را با عنوان ابن رسول الله خطاب کرد فرمود: چقدر عجیب است! تو خدا را انکار میکنی ولی شهادت میدهی که من فرزند فرستاده خدا هستم؟![48]
امام جواد(ع) نیز چنین سبکی داشت و مسائل برخی مخالفان را با اشاره و استناد به اعتقادات خودشان یا سخنان بزرگانشان پاسخ میداد؛ چنانکه در گفت وگوهای خود با یحیی بن اکثم این گونه عمل کرد. یحیی با استناد به برخی روایت های جعلی، فضائلی درباره بعضی افراد مطرح میکرد که مطرح شدن آن در جامعه مشکلاتی را به دنبال داشت. اما امام جواد(ع) با استناد به آیات قرآن که یحیی نمیتوانست آن ها را نپذیرد و نیز با ذکر شواهدی از سخنان و روش پیشینیان که مورد پذیرش وی بود به وی پاسخ داد. یحیی حدیثی در شأن عمر نقل کرد که میگفت آرامش به زبان عمر سخن میگوید. امام جواد(ع) در پاسخ به نکته ای استناد کرد که یحیی نتوانست آن را نپذیرد؛ ایشان فرمود: من منکر فضل عمر نیستم، ولی ابوبکر از او برتر بود؛ با این حال بر منبر گفت: «مرا شیطانی است که بر من عارض میشود، هر گاه منحرف شدم مرا به راه درست باز آورید!».[49]
ب. ٤. به کارگیری روش ترکیبی
گاهی در مناظره و مباحثه علمی، به ویژه آنجا که پای عقیده دینی در میان باشد، استدلال باید راه را بر هر گونه شک و شبهه ببندد؛ بنابراین ممکن است نیاز باشد از روشی بهره برد که هم در بردارنده استدلال های عقلی باشد و هم نقلی؛ و در نقل نیز، هم آیات الهی مورد استناد قرار گیرند و هم سیره و سنت نبوی؛ و حتی گاه لازم است در کنار این ها از اعتقادات طرف مقابل نیز استفاده کرد که در این نوشتار از آن به عنوان روش ترکیبی یاد میکنیم.
امام جواد(ع) در برابر مخالفان و طرف های گفت وگو، با توجه به شرایط گفت وگو و فهم مخاطبان و یا با احساس نیاز به اقناع بیشتر مخاطبان، از استدلال به این شیوه ترکیبی استفاده میکرد؛ چنانکه روایت جعلی یحیی بن اکثم درباره فضیلت خلیفه اول و ادعای رضایت خداوند از او را با این شیوه رد کرد. ایشان ابتدا به سخن پیامبر(ص) استناد کرد که قرآن و سنت را ملاک صحت سخنانی معرفی کرده بود که به آن حضرت نسبت داده میشود و با استفاده از آیات قرآن که خداوند را از رگ گردن به انسان نزدیک تر معرفی کرده[50] و نیز با به کارگیری دلیل عقلی، ضمن پاسخ به ادعای یحیی، به نقد روایت مذکور پرداخت و ملاک ارزیابی روایات را هم به دیگران آموزش داد.[51]
نمونه دیگر از کاربرد روش ترکیبی، در جریان بیان حکم سارقی اتفاق افتاد که به دزدی اعتراف کرده بود و امام جواد(ع) با استناد به آیات قرآن و سیره و سخن رسول خدا به تبیین صحیح حکم آن پرداخت. به گزارش منابع، سارقی را به حضور معتصم عباسی (حک: ٢١٨-٢٢٧ه.ق) آورده، از خلیفه خواستند تا حکم او را اعلام و اجرا کند که امام جواد(ع) نیز در این مجلس حضور داشت. خلیفه دیدگاه فقیهانی را که نزد او بودند درباره مقدار بریدن دست، جویا شد. برخی از فقیهان مانند احمد ابن ابیداود (م ٢٤٠ه.ق) که خود راوی این گزارش نیز هست حکم قطع را از مچ بیان کردند و دلیلشان آیه تیمم بود که درباره تیمم میگوید: به صورت ها و دست هایتان بکشید؛[52] و با توجه به اینکه محل کشیدن دست در تیمم، همان انگشتان و کف دست تا مچ است، دست سارق نیز باید از مچ قطع شود. گروهی دیگر با استناد به آیه وضو و اینکه خداوند درباره شستن دست ها در وضو فرموده است: دست هایتان را تا آرنج بشویید، گفتند: این آیه بر این دلالت دارد که حد دست، همان آرنج است و باید از آن جا قطع شود. سپس معتصم رو به امام جواد(ع) کرد و نظر آن حضرت را جویا شد. حضرت با اشاره به نظراتی که مطرح شده بود خواست از پاسخ گویی معاف شود اما با اصرار و سوگند معتصم ناچار شد دیدگاه خود درباره این مسأله را بیان کند. ایشان با اشاره به خطای افرادی که درباره موضوع مذکور حکم دادند و اینکه آنان سیره و سخن پیامبر(ص) را نادیده گرفته اند؛ فرمود: قطع باید از مفصل انگشتان باشد و کف بریده نمیشود. امام جواد(ع) دلیل این حکم خود را، سخن پیامبر(ص) و آیات قرآن بیان کرد و فرمود: پیامبر(ص) سجده را بر هفت عضو دانسته و فرموده است: «سجده بر هفت عضو انجام میشود؛ پیشانی، دو دست، دو زانو و دو پا»؛ حال اگر دست سارق از مچ یا آرنج بریده شود، دیگر دستی برای سجده باقی نمیماند؛ و از طرف دیگر، خداوند متعال مساجد را مختص خود دانسته و فرموده است: «مسجدها برای خداست پس هیچ کس را با خدا نخوانید»؛[53] و منظور از مسجدها، همین اعضای هفت گانه ای است که سجده بر آن قرار میگیرد و هر چه برای خداست، بریده نمیشود.
معتصم با پذیرفتن استدلال امام جواد(ع) دستور داد تا دست سارق از مفصل انگشتان بریده شود.[54]
ب. ٥. تبیین فروع مسأله
در برخی مباحث، به ویژه در جایی که نیاز به اثبات احاطه یک فرد به موضوعات علمی است، میتوان با تبیین فروعات و زوایای مختلف و مغفول مانده یک مسأله، این مهم را به دیگران تفهیم کرد. عصر امام جواد(ع) و امامت آن حضرت در کودکی، چنین شرائطی را پیش آورده بود؛ زیرا از منظر اعتقادی، به امامت رسیدن یک کودک برای بسیاری از مردم قابل پذیرش نبود و یا بسیار بعید و سخت بود. از سوی دیگر برخی از دشمنان اهل بیت، به ویژه خاندان عباسی، ازدواج امام جواد(ع) ابن الرضا با دختر مأمون را خطری برای حکومت خود میدانستند.[55] آنان پیش از این هم در جریان ولایت عهدی امام رضا، حکومت خود را در خطر میدیدند و اکنون چندی نمیگذشت که با شهادت آن حضرت، از این بابت آسوده شده بودند و نمیتوانستند با پذیرش ازدواج دختر خلیفه با امام جواد(ع) این خطر و نگرانی را دوباره بپذیرند. آن ها علیرغم تصریح به دغدغه خویش، نمیتوانستند در برابر مأمون کاری از پیش ببرند. از این رو با مطرح کردن کم سن بودن حضرت محمد بن علی و اینکه او آشنایی کافی با احکام دین ندارد، کوشیدند مأمون را از تصمیمش منصرف کنند تا دخترش را به ازدواج امام درنیاورد. اما وی با رد خواسته عباسیان، از آنان خواست تا با طرح پرسش هایی، دانش امام را بیازمایند.
بزرگان عباسی که فرصت را مناسب دیدند، بر آن شدند تا با طرح پرسش های پیچیده، امام جواد(ع) را در تنگنا قرار داده، خلیفه را از تصمیمش بازدارند. آنان یحیی بن اکثم معتزلی را با وعده هایی مأمور کردند با طرح مسائل مشکل فقهی و کلامی، امام را شکست دهد. اما با پاسخ های دقیق و موشکافانه امام مواجه شدند و خود را در برابر آن حضرت عاجز یافتند.
یحیی بن اکثم در مجلسی که به همین منظور ترتیب داده شده بود از امام جواد(ع) حکم شخصی را پرسید که در حال احرام صیدی را کشته باشد. امام جواد(ع) ابتدا به بیان شقوق مختلف مسأله پرداخت و سؤال یحیی را با طرح پرسش های ریز، به خود او برگرداند. ایشان فرمود:
آیا در حل [خارج از محدوده حرم ] صید کرده است یا در حرم؟ عالم به حکم حرمت صید در حال احرام بوده یا جاهل؟ عمدا کشته یا به خطا؟ شخص محرم، آزاد بوده یا برده؟ صغیر بوده یا کبیر؟ برای اولین بار چنین کاری کرده یا برای چندمین بار؟ شکار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده؟ از حیوانات کوچک بوده یا بزرگ؟ در شب شکار کرده یا روز؟ در احرام عمره بوده یا احرام حج؟...
یحیی بن اکثم از این همه فروع که امام برای این مسأله مطرح کرد، متحیر شد و آثار ناتوانی در چهره اش آشکار گردید و زبانش به لکنت افتاد؛ به طوری که حاضران از ناتوانی او در مقابل امام جواد(ع) آگاه شدند. مأمون که از این مجالس مناظره، اهداف خاصی را دنبال میکرد خدای را سپاس گفت و خطاب به بستگان خود که مخالف ازدواج دخترش با امام بودند گفت: «آیا اکنون آنچه را که قبول نداشتید، فهمیدید؟»، سپس رو به امام کرد و از آن حضرت خواست تا دخترش، ام فضل را به عقد خود درآورد.[56]
پس از مراسم ازدواج و هنگامی که مأمون با خواص اطرافیان خود تنها شد از امام جواد(ع) خواست تا پاسخ فروض مسأله را بیان کند. امام نیز با رعایت حال مخاطب، پاسخ فروض مختلف را داد و فرمود:
اگر محرم در حل [خارج از حرم] شکار کند و شکار از پرندگان بزرگ باشد، کفاره اش یک گوسفند و اگر در حرم باشد کفاره اش دو برابر است؛ اگر جوجه پرنده ای را در بیرون حرم بکشد کفاره اش یک بره است که تازه از شیر گرفته شده باشد، و اگر در حرم باشد علاوه بر بره ای که به عنوان کفاره میدهد، قیمت آن جوجه را نیز باید بدهد؛ و اگر شکار از حیوانات وحشی باشد، کفاره گورخر در خارج حرم یک گاو، کفاره شترمرغ یک شتر و کفاره آهو یک گوسفند است و کفاره هر کدام از این ها اگر در حرم کشته شوند دو برابر میشود.
امام جواد(ع) محل ذبح قربانی در احرام حج را، منی و در احرام عمره، مکه معرفی کرد و کفاره شکار برای عالم و جاهل به حکم را یک سان دانست، با این تفاوت که در صورت عمد (علاوه بر وجوب کفاره)، مرتکب گناه نیز شده اما در صورت خطا، گناهی بر او نیست. کفاره شخص آزاد بر عهده خود او و کفاره برده به عهده صاحبش است و بر صغیر کفاره نیست، ولی بر کبیر واجب است و عذاب آخرت از کسی که از کرده اش پشیمان شده برداشته میشود، اما آن که پشیمان نیست، کیفر خواهد شد.[57]
آنگاه مأمون از امام خواست تا او نیز از یحیی سؤالی بپرسد. حضرت سؤالی درباره حلال و حرام شدن یک زن بر یک مرد در چند مرتبه در یک شبانه روز مطرح فرمود که یحیی از پاسخ عاجز ماند و امام به خواست او و خلیفه پاسخ آن را بیان فرمود.[58]
نتیجه
از آنچه گفته شد چنین برمیآید که امام جواد(ع) از فضای مناسبی که در سایه گسترش مباحث عقلی و مناظره علمی به وجود آمده بود، برای ترویج عقاید و باورهای صحیح اسلامی بهره برد و برای اصلاح کج رویها و جلوگیری از سوء استفاده از فضای موجود، در مناظرات حضور فعال داشت. ایشان در دو بعد علمی و رفتاری، اقدامات خاصی را انجام داد؛ ضمن احترام به مخالفان و شنیدن دیدگاه های آنان و با پرهیز از تندی و عصبانیت، به شیوه مناسب پاسخ گوی آنان بودند. در مناظرات امام، شیوه هایی مانند استدلال عقلی، استناد به آیات قرآن و تمسک به سیره و سخن رسول خدا را میتوان به عنوان اصول مورد توجه و تأکید برشمرد. چنانکه ایشان در مباحث مختلف فقهی، کلامی و اعتقادی و حتی اجتماعی و سیاسی از آن ها بهره میبرد و در کنار این مهم، برخی روش های دیگر را نیز به کار میبرد مانند استفاده از باورهای مخالفان در رد عقاید آن ها و یا به کارگیری روش های ترکیبی که هر یک را به حسب مورد و با توجه به شرایط و نیز سطح مخاطبان به کار میگرفت.
پی نوشت ها
[1] «ادع إلی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی أحسن إن ربک هو أعلم بمن ضل عن سبیله و هو أعلم بالمهتدین»؛ سوره نحل، آیه ١٢٥.
[2] امام دهم شیعیان، حضرت محمد بن علی ملقب به جواد، تقی و ابن الرضا در رمضان سال ١٩٥ قمری در مدینه به دنیا آمد و در ذی قعده سال ٢٢٠ قمری در بغداد به شهادت رسید؛ ر.ک: یدالله مقدسی، بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان، اول، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ١٣٩١، ص ٤٥١-٤٧٩.
[3] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال الدین میردامادی، سوم، بیروت: دار الفکر و دار صادر، ١٤١٤ق، ج ٥، ص ٢١٧.
[4] همان؛ دهخدا، لغت نامه، ج ١٤، ص ٢١٥٦٣.
[5] دهخدا، همان؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عنان داودی، اول، بیروت: دار القلم دار الشامیۀ، ١٤١٢ق، ص ٨١٤؛ المحیط فی اللغة، ج ١٠، ص ٢٢.
[6] ساروخانی، باقر، دائرة المعارف علوم اجتماعی، اول، تهران: انتشارات کیهان، ١٣٧٠، ص ٤٤٦.
[8] «و ما أرسلنا من رسول إلا بلسان قومه لیبین لهم»؛ سوره ابراهیم، آیه ٤.
[9] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تصحیح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، چهارم، تهران : دار الکتب الاسلامیۀ، ١٤٠٧ق، ج ١، ص ٢٣ و ج ٨، ص ٢٦٨؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول، تصحیح علی اکبر غفاری، چهارم، قم: جامعه مدرسین، ١٤٠٤ق، ص ٣٧.
[10] یحیی بن اکثم از فقیهان معروف و قاضی القضات دربار عباسی و مورد احترام آنان بود؛ مناظره های او با امام رضا و امام جواد(ع) معروف و مشهور است.
[11] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، اول، مشهد: نشر مرتضی، ١٤٠٣ق، ج ٢، ص ٤٤٥-٤٤٩.
[12] نهج البلاغۀ، خطبه ٢٠٦، ص ٣٢٣.
[13] عبدالکریم بن ابی العوجاء از متکلمان معروف قرن دوم هجری که به کفر و زندقه شهره بود و مناظره هایی با امام صادق(ع) و شاگردان ایشان داشت و بارها مغلوب ایشان شد. ابن ابی العوجاء در عصر منصور کشته شد؛ ر.ک: مطهری، حمیدرضا، زندقه در سده های نخستین اسلامی، اول، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ١٣٧٨، ص ٢١٩، ٢٣١، ٢٥٠ و ٢٥٥.
[14] علامه مجلسی، بحار الانوار، دوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ١٤٠٣ق، ج ٣، ص ٥٧-٥٨.
[15] طبرسی، پیشین، ج ٢، ص ٤٤٨.
[18] همان، ص ٤٤٥؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفۀ حجج الله علی العباد، تحقیق مؤسسه آل البیت، اول، قم: کنگره شیخ مفید، ١٤١٣ق، ج ٢، ص ٢٨٦.
[19] مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیۀ، سوم، قم: انتشارات انصاریان، ١٣٨٤، ص ٢٢١؛ بحرانی، عبدالله، عوالم المعارف، اول، قم: مؤسسۀ الامام المهدی، ١٤١٣ق، ج ٢٣، ص ٥٥٠-٥٥١.
[20] طبرسی، پیشین، ج ٢، ص ٤٤٥-٤٤٩.
[21] عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: انتشارات علمیه، ١٣٨٠ق، ج ١، ص ٣٢٠.
[22] «و نحن أقرب إلیه من حبل الورید»؛ سوره ق، آیه ١٦.
[23] طبرسی، پیشین، ج ٢، ص ٤٤٨.
[24] طبرسی، پیشین، ص ٤٤٧.
[26] «الطلاق مرتان فإمساک بمعروف أو تسریح بإحسان»؛ سوره بقره، آیه ٢٢٩.
[27] طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامۀ، اول، قم: نشر بعثت، ١٤١٣ق، ص ٣٨٨؛ ابن حاتم شامی، جمال الدین یوسف، الدر النظیم فی مناقب الائمة اللهامیم، اول، قم : انتشارات جامعه مدرسین، ١٤٢٠ق، ص ٧٠٥.
[28] «و لئن سألتهم من خلق السماوات و الأرض و سخر الشمس و القمر لیقولن الله فأنی یؤفکون»؛ سوره عنکبوت، آیه ٦١.
[29] طبرسی، پیشین، ج ٢، ص ٤٤١-٤٤٢.
[30] «یا یحیی خذ الکتاب بقوة و آتیناه الحکم صبیا»؛ سوره مریم، آیه ١٢.
[31] کلینی، پیشین، ج ١، ص ٣٨٤؛ مسعودی، پیشین، ص ٢١٨.
[32] «و إذ أخذنا من النبیین میثاقهم و منک و من نوح و إبراهیم و موسی و عیسی ابن مریم و أخذنا منهم میثاقا غلیظا»؛ سوره احزاب، آیه ٧.
[33] «الله یصطفی من الملائکة رسلا و من الناس إن الله سمیع بصیر»؛ سوره حج، آیه ٧٥.
[34] طبرسی، پیشین، ج ٢، ص ٤٤٩.
[35] این روایت که پیامبر(ص) فرموده باشد: «هرگاه وحی از من قطع میشد گمان میکردم بر آل خطاب نازل شده است» از جهات مختلف و با دلایل متعدد عقلی و نقلی قابل قبول نیست. مهم ترین دلیل بر رد آن، این است که به گواهی شواهد تاریخی، خلیفه دوم هرگز چنین فضیلتی برای خود مطرح نکرده است و اطرافیان او نیز در زمان حیاتش از چنین نکته ای استفاده نکرده و به آن احتجاج نکرده اند.
[36] «و ما کان الله لیعذبهم و أنت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون»؛ سوره انفال، آیه ٣٣.
[37] طبرسی، پیشین، ج ٢، ص ٤٤٩.
[38] «فقالوا أ بشرا منا واحدا نتبعه إنا إذا لفی ضلال و سعر»؛ سوره قمر، آیه ٢٤.
[39] «أ ألقی الذکر علیه من بیننا بل هو کذاب أشر»؛ سوره قمر، آیه ٢٥.
[40] اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمۀ فی معرفة الائمة، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، اول، تبریز: بنی هاشمی، ١٣٨١ق، ج ٢، ص ٣٦٣.
[41] «لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیرا»؛ سوره احزاب، آیه ٢١.
[42] کلینی، پیشین، ج ٤، ص ٥٠٤.
[43] کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفۀ الرجال، اول، مشهد: دانشگاه مشهد، ١٤٠٩ق، ج ٢، ص ٦١٠.
[44] «و لقد خلقنا الإنسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن أقرب إلیه من حبل الورید»؛ سوره ق، آیه ١٦.
[45] ر.ک: طبرسی، پیشین، ج ٢، ص ٤٤٧-٤٤٨.
[47] عیاشی، پیشین، ج ١، ص ٣٢٠.
[49] طبرسی، پیشین، ج ٢، ص ٤٤٨؛ این سخنان ابوبکر با اندکی تفاوت در منابع متعددی آمده است؛ برای نمونه، ر.ک: ابن قتیبه دینوری، ابومحمد عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، تحقیق علی شیری، اول، بیروت: دار الاضواء، ١٤١٠ق، ج ١، ص ٣٤؛ طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دوم، بیروت: دار التراث، ١٣٨٧ق، ج ٣، ص ٢٢٤؛ ابن عبدربه اندلسی، احمد بن محمد، العقد الفرید، تحقیق برکات یوسف، اول، بیروت: دار ارقم بن ابی ارقم، ١٩٩٩م، ج ٤، ص ١٥٠.
[50] «و لقد خلقنا الإنسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن أقرب إلیه من حبل الورید»؛ سوره ق، آیه ١٦.
[51] ر.ک: طبرسی، پیشین، ج ٢، ص ٨٤-٤٧.
[52] «فامسحوا بوجوهکم و أیدیکم»؛ سوره نساء، آیه ٤٣.
[53] «و أن المساجد لله فلا تدعوا مع الله أحدا»؛ سوره جن، آیه ١٨.
[54] عیاشی، پیشین، ج ١، ص ٣٢٠.
[55] شیخ مفید، پیشین، ج ٢، ص ٢٨١.
[56] همان، ج ٢، ص ٢٨١-٢٨٤؛ طبرسی، پیشین، ج ٢، ص ٤٤٤.
[57] مسعودی، پیشین، ص ٢٢٣-٢٢٦؛ طبرسی، پیشین، ج ٢، ص ٤٤٣-٤٤٦؛ شیخ مفید، پیشین، ج ٢، ص ٢٨٣-٢٨٨.
[58] طبرسی، پیشین، ج ٢، ص ٤٤٤.