سرویس سیاست مشرق - شناختنامه احمدینژاد، پژوهشی است که به رفتارهای احمدینژاد در عرصه سیاسی و اجرایی میپردازد، این پژوهش به نقاط عطف رئیس دولت نهم و دهم میپردازد و به دنبال پاسخ به این سؤال است که آیا احمدینژاد تغییر کرده است؟
آنچه در ادامه میآید، قسمت دوم از این پژوهش است، در این بخش به معرفی اجمالی احمدی نژاد و سوابق علمی، سیاسی و اجرایی وی پرداخته شده است.
** قسمت اول: احمدینژاد و حامیانش چگونه حاج قاسم را تهدید کردند؟ +تصاویر
*********
محمود احمدینژاد در 6 آبان سال 1335 در بخش آرادان از توابع گرمسار در استان سمنان به دنیا آمد. پدرش آهنگر بود و هفت فرزند داشت. محمود که چهارمین فرزند خانواده است، به همراه خانواده در سن یک سالگی از گرمسار به تهران آمده و در محله پامنار و بعدها نارمک ساکن شدند.
احمدینژاد در زندگینامهای که خودش به تحریر درآورده درباره فعالیتهای انقلابیاش مینویسد: «در دورانی که امام در تبعید بود، در کلاسها و جلسات یاران و شاگردان امام با افکار او بیشتر آشنا شدم. هرچه بیشتر با افکار و اصول امام آشنا میشدم علاقهام به آن مرد الهی بیشتر میشد و تحمل دوری وی برایم دشوارتر.»[1]
درباره پیشینه و فامیل واقعی احمدینژاد حرف و حدیثهایی وجود دارد که در این مقال نمیگنجند و باید جداگانه به آن پرداخته شود.
او با کسب رتبه 132 در کنکور سراسری سال 54 در رشته مهندسی عمران دانشگاه علم و صنعت ایران تحصیلات عالی خود را آغاز کرد. او در سال 1365 در مقطع کارشناسی ارشد همین دانشگاه پذیرفته شد و در سال 1368 به عضویت هیات علمی آن در آمد و در سال 1376 موفق به کسب درجه دکترا در رشته مهندسی و برنامه ریزی حمل و نقل گردید. احمدینژاد طی سالهای تدریس در این دانشگاه که در دوران ریاست جمهوری نیز ادامه داشت راهنمایی دهها پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا در زمینههای مختلف مهندسی عمران، راه و حمل ونقل و مدیریت ساخت را بر عهده داشته است. [2]
احمدینژاد در دوران دانشجویی از گردانندگان اصلی نشریه «جیغ و داد» بود که توسط انجمن اسلامی علم و صنعت در برابر جریانات چپ منتشر میشد. شعار این نشریه این بود که: «ببری مال مسلمان وچو مالت ببرند/جیغ و فریاد برآری که مسلمانی نیست» که برگرفته از یکی از اشعار معروف سعدی بود و درواقع این نشریه نوعی گرایش عدالت طلبانه داشت و دارای مواضع تند و رادیکالی علیه گروههای چپ و بویژه مارکسیستی بود که نشریه فکاهی آنها نشریه «آهنگر» بود. [3] از تنها صفحهای که از نشریه جیغ و داد در اینترنت وجود دارد رویکرد ضد مارکسیستی و طنز این نشریه قابل مشاهده است.
مجتبی ثمره هاشمی، صادق محصولی، مسعود زریبافان و علیرضا علیاحمدی از دوستان دوران دانشجویی احمدینژاد بودند. هر چند هاشمی ثمره آن زمان عضو انجمن اسلامی نبود؛ ولی به نوعی نقش ایدئولوگ را برای آنها در انجمن بازی میکرد و با اینکه اختلاف سنیاش با آنها بسیار کم و جوان بود، در مسجد دانشگاه برایشان سخنرانی هم میکرد. [4]
افراد زیادی از ابراهیم اسرافیلیان به عنوان استاد و فرد مؤثر بر احمدینژاد در دوران دانشجویی یاد کردهاند و نوعی مرجعیت فکری برای اسرافیلیان نسبت به احمدینژاد قائل شدهاند. اسرافیلیان از اساتید مشهور دانشگاه علم و صنعت بود که سالها ریاست این دانشگاه را بر عهده داشت. اولین تجربه ریاستش در دانشگاه علم و صنعت در سال 59 بود و دو سال بعد قائم مقام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد. سال 62 بود که رئیس دانشگاه تربیت معلم شد تا اینکه در دوره دوم مجلس شورای اسلامی به بهارستان راه یافت. بعد از فراغت از نمایندگی مجلس، از سال 68 ریاست دانشکده ریاضی دانشگاه علم و صنعت ایران را برعهده داشت. او هفت سال عهده دار این سمت بود احمدینژاد هم برخاسته از همان طیف علم و صنعت در ماجرای انقلاب فرهنگی بود و اسرافیلیان استاد دانشگاهش بود. اسرافیلیان عضو حزب زحمتکشان مظفر بقایی شاخه اصفهان و از دوستان و نزدیکان دکتر سیدحسن آیت بود، هرچند بعدها عضویت در هر حزب و گروهی را منکر شد. [5]
سوابق پس از انقلاب
مخالفت با تسخیر لانه جاسوسی
احمدینژاد از فعالین جنبش دانشجویی قبل و بعد از انقلاب بود و در شکلگیری دفتر تحکیم وحدت در دانشگاهها اثرگذاری زیادی داشت و در شورای مرکزی این تشکل عضویت داشت. محمدعلی سیدنژاد از اعضای اولیه دفتر تحکیم وحدت درباره شکلگیری این تشکل میگوید: ما یک شورای چهارنفره که منتخب انجمنها بودیم که نزد امام رفتیم. هنوز شورای مرکزی شکل نگرفته بود. من بودم و آقای احمدینژاد و محسن میردامادی و ابراهیم اصغرزاده. ما به نوعی نقش تأسیسی را عهدهدار بودیم. هنوز اساسنامه و مرامنامه دفتر تحکیم وحدت نهایی نشده بود. پیش از تشکیل دفتر تحکیم در تابستان 1358 ما یک گروه شدیم که از طرف انجمنهای اسلامی دانشجویان مأموریت پیدا کردیم تا با امام جلسهای داشته باشیم و موضوع اساسنامه و مرامنامه مجموعه را با ایشان در میان بگذاریم. به قم رفتیم. یادم است همان اول که آقای اصغرزاده شروع کرد به گزارش دادن و توضیح اساسنامه و مرامنامه، آقای خمینی دستش را بالا آورد، بدان معنی که ادامه ندهید. امام دقیقاً یادم هست که گفتند: «لازم نیست این جزئیات را با من در میان بگذارید، بروید و اینها را با آسید علی آقا و آقای هاشمی مطرح کنید.»[6]
احمدینژاد در مهر ماه 1381 و در مصاحبه با روزنامه کیهان به بخشی از جریانات مربوط به شکلگیری دفتر تحکیم وحدت در دانشگاهها پرداخته و میگوید: «در مرداد سال 58 از انجمن اسلامی دانشجویان 21 تا 22 دانشگاه سراسر کشور دعوت شد تا در نشستی در دانشگاه امیرکبیر شرکت کنند. در این نشست قرار شد که اساسنامه و مرامنامه تصویب شود... د. تا جایی که در خاطرم میآید در شورای مرکزی اول آقایان بیطرف، میردامادی، اصغرزاده، سیدزاده و بنده عضو بودیم. یک نفر از مدرسه عالی بازرگانی (بخشی از دانشگاه علامه طباطبایی فعلی) هم بود که به دکتر پیمان گرایش داشت و الان اسمش در ذهنم نیست.
سیدنژاد که خود از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت بوده و از نزدیک با تصمیمگیری درباره تسخیر لانه جاسوسی سروکار داشته، درباره مقدمات این اقدام میگوید: «شورای مرکزی تشکیل شده بود و جلسات، نظم پیدا کرده بود. ما یک شورای پنج نفره اصلی بودیم: من و آقای احمدینژاد و میردامادی و اصغرزاده و بیطرف. اول جلسه، گزارش اخبار میدادیم. آقای اصغرزاده گفت که از پاویون فرودگاه مهرآباد خبر رسیده است که کارتن کارتن اسناد محرمانه بدون بازبینی خارج میشود و دولت هم به گمرک دستور عدم بررسی داده است. اصغرزاده اعلام خطر کرد و ذهنها را به کودتای 28 مرداد برد و سپس پیشنهاد داد که عکسالعملی نشان بدهیم. اینطور بود که پیشنهاد او در دستور جلسه گذاشته شد و در جلسه، آقای اصغرزاده پیشنهاد تصرف دو سه روزه سفارت آمریکا را داد در اعتراض به سفر شاه به آمریکا. موافق و مخالف صحبت کردند. من احساس کردم که آقای اصغرزاده از قبل لابی لازم را با آقای میردامادی کرده است. چون آقای میردامادی خیلی قوی حمایت کرد و گویی یک آمادگی ذهنی داشت.
ما مخالفت کردیم و استدلال داشتیم که این کار فراتر از وظیفه انجمنهاست و دولت موقت را که مورد تأیید امام است با مشکل مواجه میکند. ما میگفتیم که کار غیرقانونی و فراقانونی نباید انجام داد. جالب بود که هر دو طرف علیه طرف مقابل از امام، کلامی آوردند. آنها میگفتند که امام گفته است «هر چه فریاد دارید سر آمریکا بکشید» و ما هم میگفتیم که امام گفته است «آمریکا و شوروی و انگلیس هر یک بدتر از دیگری است» و بعد موضع خودمان علیه چپ را تقویت میکردیم و بعد هم از امام کلامی آوردیم که گفتهاند «همه امور به روال قانونیاش باید برگردد و متصرفات را باید تحویل داد.»
احمدینژاد هم تشکیکی وارد کرد و گفت: «درست است آقای اصغرزاده یک خبری آورده و بعد میگوید باید سفارت آمریکا را به نشانه اعتراض تسخیر کنیم؛ اما مگر ما با تحرکات گروههای مارکسیستی و دخالت شوروی در امور کشور نیز مواجه نیستیم؟ اگر بناست که مقابله کنیم چرا آمریکا؟ چرا با شوروی نباید مقابله کرد؟ شوروی که با توجه به خیانتهای چپیها به این کشور، در اولویت است. چه کسی گفته است تهدید آمریکا جدیتر از شوروی است؟» در نهایت پیشنهاد تسخیر سفارت آمریکا در جلسه شورای مرکزی تحکیم با مخالفت من و آقای احمدینژاد، نتوانست رأی بیاورد و تصویب نشد. [7]
سیدنژاد درباره تغییر مواضع احمدینژاد و تمایلش به کشورهای با گرایش چپ در دوره ریاست جمهوری میگوید: «به نظر من عارضه جنگ، باعث تقویت چنین گرایشهایی در کشور شد. آقای احمدینژاد هم بالاخره تغییراتی کرده است. البته همان زمان وقتی آقای احمدینژاد از انجمن علم و صنعت کنار گذاشته شده بود به برخی بچهها گفته بود که ما میرویم و قویتر بر میگردیم و نه تنها دانشگاه که کشور را هم فتح میکنیم. اما در کلیت به نظر من آقای احمدینژاد چپ نشده است.»[8]
خانواده احمدینژاد
احمدینژاد و اعظمسادات فراحی- که هم دانشگاهی احمدینژاد بود- در تاریخ 22 خرداد 1359 دو سال بعد از انقلاب ازدواج کردند. فراحی اولین همسر رئیسجمهوری در ایران است که نمایندگی رئیس دولت را در «مرکز امور زنان» برعهده گرفته است. حاصل این ازدواج، دو پسر به نام مهدی و علیرضا و یک دختر به نام فاطمه است. مهدی احمدینژاد پس از رئیسجمهور شدن پدر با «طیبه مشایی» دختر «اسفندیار رحیم مشایی» یار دیرین احمدینژاد ازدواج کرد. علیرضا احمدینژاد پسر دوم نیز با خواهرزاده شهید محمود کاوه ازدواج کرده است و فاطمه احمدینژاد دختر خانواده که دارای مدرک مهندسی الکترونیک و مخابرات است هم با «مهدی خورشیدی» پسر سردار احمد خورشیدی با مهریه 14 سکه ازدواج کرده است. [9]
مسئولیتهای اجرایی
احمدینژاد در سال 59 و پس از ازدواج به فرمانداری ماکو منصوب میشود. او مدتی بعد به فرمانداری خوی میرسد و تا سال 63 در آنجا میماند. احمدینژاد سپس در سالهای 64 تا 66 به سمت مشاور عمرانی استاندار کردستان منصوب میشود. او در دو سال پایانی جنگ به عنوان مسئول مهندسی رزمی لشکر 6 ویژه سپاه پاسداران در جبهههای غرب به دفاع مشغول میشود. او که از عملیات کرکوک این مسئولیت را بر عهده داشت، در عملیاتهای فتح 4 و 5 نیز شرکت میکند. [10] احمدینژاد در دوران جنگ ایران و عراق به عنوان داوطلب بسیج در قسمتهای متعدد جبهه حضور پیدا کرد و تا سال 1365 در فعالیتهای پشتیبانی و مهندسی رزمی تلاش کرد و در سال 1365 داوطلبانه به تیپ ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و با طی دورهای در قرارگاه رمضان در عملیات برونمرزی کرکوک شرکت نمود و بعد از آن نیز به عنوان مسئول مهندسی رزمی لشکر 6 ویژه سپاه به خدمت پرداخت. [11] پرویز فتاح از دوستان نزدیک احمدینژاد در دوران جنگ به شمار میرود. [12]
احمدی نژاد در دولت هاشمی
احمدینژاد مشاورت فرهنگی وزیر فرهنگ و آموزش عالی در سال 1372 و استانداری استان اردبیل در سالهای 1372 تا 1376 را بر عهده داشت. [13] او در جریان سفر هاشمی رفسنجانی به اردبیل در 29 مهر 75 وی را شخصیت بزرگ انقلابی و اندیشمند خواند و سفر ایشان به استان اردبیل را باعث رسیدن این استان به جایگاه مطلوب خود میدانست، به طوری که حضور ایشان را باعث تسریع در کار توسعه و آبادانی استان میشود.
احمدینژاد پیش از این سفر درباره آقای هاشمی چنین میگوید که: «در سفر تازه سردار سازندگی به این استان 240 طرح صنعتی، عمرانی، کشاورزی، بهداشتی و درمانی و فرهنگی، خدماتی و اقتصادی به بهرهبرداری خواهد رسید». همچنین دکتر احمدینژاد در یک گفتگوی اختصاصی با روزنامه «ایران» گفته بود: «آیتالله رفسنجانی همیشه و در همه ابعاد در صحنهها و شرایط دشوار انقلاب اسلامی، از عناصر تعیینکننده است و نام هاشمی در تاریخ پرافتخار انقلاب اسلامی با درخشندگی و به نیکی ثبت خواهد شد.»[14]
محسن هاشمی که طی مدیریت چندین شهردار تهران، مدیریت متروی این شهر را عهده دار بود درباره رابطه احمدینژاد با پدرش میگوید: «تا قبل از انتخابات 84 رابطه احمدینژاد با هاشمی بسیار خوب بود، بعد از ثبت نام، احمدینژاد برخوردهایش با حاج آقا را شروع کرد.»[15]
در مهر ماه 1379 (سه سال پس از دولت آقای هاشمی رفسنجانی)، آقای احمدینژاد علیه دوم خردادیهایی که در آستانه انتخابات مجلس ششم برضد آقای هاشمی موج رسانهای منفی راه انداخته و او را با بدترین تهمتها و توهینها همراه کردند، واکنش نشان داد و آن را باعث تأسف و عبرت انگیز خواند و در دفاع از آقای هاشمی گفت: «تخریب چهرههای رقیبی که طی سالهای اخیر انجام گرفته در تاریخ دو دهه اخیر کشورمان بیسابقه است؛ بطور مثال برخورد جناح دولتی در انتخابات مجلس ششم با آقای هاشمی رفسنجانی، هم تأسف بار است و هم در عین حال عبرت انگیز است و نکتهای نیست که به سادگی امکان توجیه داشته باشد. جمع زیادی از افرادی که ادعای حضور در جبهه دوم خرداد را دارند، بخش اصلی حیات خود را مدیون شخصیت آقای هاشمی هستند، اما به محض اینکه ایشان در مقابل زیاده خواهیها و انحرافات قطعی این مجموعه ایستاد و در انتخابات مجلس ششم به تحمیلات استبدادی آنان تن نداد و تسلیم خواستههای غیر منطقی بعضی از این مدعیان مردمسالاری نشد، لشکر تخریب و ماشین تبلیغاتی آنها هجوم خود را آغاز کرد و شخصیتی را که تا چند ماه قبل، از او به عنوان امیر کبیر دوران سازندگی یاد میکردند و حتی مصمم بودند با تغییر قانون اساسی دوره مدیریت ایشان را تمدید کنند، با ناجوانمردانهترین و پیچیدهترین شیوههای تبلیغاتی مورد هجوم قرار دادند...!»[16]
احمدینژاد در انتخابات دوره ششم ریاست جمهوری و دوره دوم هاشمی رفسنجانی، زمانی که استاندار اردبیل بود از مسئولین ستاد تبلیغاتی هاشمی در تهران بود. همچنین وی ریاست ستاد انتخاباتی اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات دوره ششم مجلس شورای اسلامی در منطقه نارمک بر عهده داشت. [17]
احمدینژاد در دوم خرداد
با شروع دولت اصلاحات، احمدینژاد نیز به مانند بسیاری از مدیران دولت سازندگی از مناصب اجرایی کنار رفت و به تدریس در دانشگاه مشغول شد. او در این دوران کاندیدای انتخابات مجلس ششم شد و در لیست اصولگرایان نیز قرار گرفت که نتوانست حائز اکثریت آرا در تهران شود.
در همین زمان، احمدینژاد به عنوان یکی از اساتید انقلابی با مجلات و روزنامههای مختلف مصاحبه میکرد و مقالاتی مینوشت که مطالعه این مقالات برای شناخت شخصیت و سوابق او بسیار مفید است. احمدینژاد در نقد عملکرد دولت اصلاحات مینویسد: «دوران رهبری امام (ره) و رهبر معظم انقلاب قله افتخار مدیریت شیعی است و هر کدام در شرایط خاص، دقیقترین و هوشمندانهترین عملکرد را داشتهاند ... اگر اشکالاتی وجود دارد باید آن را در رفتار و نگاه لایه مدیریت کشور جستجو کنیم. هر نقطهای از کشور که مدیریت آن با نگاه و تفکر انقلاب عمل کرد آن جا نقطه افتخار ما شد ولی هر جا با این تفکر فاصله گرفتیم به همین میزان دچار مشکل شدیم.»[18]
[1] - گفتمان عدالت و معنویت، نوشته سپهر حکمت، صص 27-28
[2] - http://www.ahmadinejad.ir/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87/
[3] -http://www.asriran.com/fa/news/171195/
[4] - http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=1634
[5] - https://www.habilian.ir/fa/vije/vijenameha/Vijenameha/v021_ayat/page04_04.html
[6] - http://ensani.ir/fa/article/46008/
[7] - http://ensani.ir/fa/article/46008/
[8] - http://ensani.ir/fa/article/46008/
[9] - http://www.asriran.com/fa/news/361288/
[10] - گفتمان عدالت و معنویت، نوشته سپهر حکمت، ص 43.
[11] - http://www.fardanews.com/fa/print/83212
[12] - http://www.598.ir/fa/news/164871
[13] - http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=363434
[14] - http://www.asriran.com/fa/news/74358
[15] - http://entekhab.ir/fa/news/108332
[16] - http://www.jahannews.com/fa/doc/news/216945/
[17] - http://www.jahannews.com/fa/doc/news/216945/
[18] - گفتمان عدالت و معنویت، نوشته سپهر حکمت، ص 73.