مقدمه
دربارۀ اهل بیت پیامبر(ص)، فضایل بسیاری در قرآن ذکر شده است؛ مانند آیۀ مباهله و آیۀ تطهیر. یکی از آیاتی که دربارۀ امام علی و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین(ع) نازل شده، آیات آغازین سورۀ «انسان» (دهر) است؛ (اِنَّ الاْبْرَارَ یشْرَبُونَ منْ کأْس کانَ مِزَاجُهَا کافُوراً * عَیناً یشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللهِ یفَجِّرُونَهَا تَفْجِیراً * یوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یخَافُونَ یوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً * وَ یطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یتِیماً وَ اَسِیراً * اِنَّمَا نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللهِ لاَ نرِیدُ منْکمْ جزَآءً وَ لاَ شُکوراً * اِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبنَا یوْماً عبُوساً قَمْطَرِیراً). عده ای از علمای اهل سنت تلاش کرده اند تفسیر دیگری از این آیات ارائه و اثبات کنند که این آیات در شأن اهل بیت رسول خدا(ص) نازل نشده است (ابن تیمیه، 1406ق، ج4، ص48). بر این اساس، در چند محور سندی و دلالی، شبهه های خود را نسبت به این آیات مطرح کرده اند. آنان معتقدند که اولاً، در آثار اهل سنت روایات صحیحی بر نزول این آیات دربارۀ اهل بیت پیامبر (ص) ذکر نشده، بلکه این آیات در مکه و قبل از ازدواج امام علی(ع) با حضرت زهرا(ع) نازل شده است؛ ثانیاً، بر فرض صدور این روایات، دلالت این روایات دچار اشکالات اساسی است؛ مانند 1. عدم مشروعیت نذر در اسلام؛ 2. اجباری بودن روزه نسبت به فرزندان امام علی(ع)؛ 3. مضر بودن روزه برای حضرت زهرا(ع)؛ 4. جعلی بودن خادمی فضه؛ 5. ناتوانی امام حسن و امام حسین(ع) در روزه گرفتن.
تاکنون آثاری ذیل این آیات نگاشته شده است؛[1] ولی عمدۀ این آثار، بر سند و مدنی بودن آیات آغازین سورۀ انسان تمرکز یافته است. مزیت این پژوهش نسبت به موارد مشابه بر این امر استوار است که علاوه به بررسی سندی روایات این دسته از آیات، به شبهه های بنیادینی که به دلالت این دسته از روایات مرتبط می شود، پاسخ داده شده است. نگارنده در این پژوهش تلاش کرده است با روش اثباتی انتقادی، شبهه های سندی و دلالی این دسته از علمای اهل سنت را پاسخ دهد.
شبهات سندی روایات
اهل بیت پیامبر(ص) مصداق آیات آغازین سورۀ انسان
ذیل این آیات، روایات بسیاری در آثار اهل سنت وجود دارد که شأن نزول آیات را به اهل بیت رسول خدا(ص) مربوط دانسته است. زمخشری و دیگران سبب نزول این آیه را چنین نقل کرده اند:
«حسن و حسین بیمار شدند، رسول خدا(ص)، همراه افرادی، از آن دو بزرگوار عیادت کردند. به ابوالحسن پیشنهاد کردند، کاش بر فرزندانت، نذری می کردی. آن گاه علی و فاطمه و کنیزشان، فضه، نذر کردند که اگر آن دو از بیماری بهبود یابند، سه روز، روزه بگیرند. آن دو شفا یافتند، حال آنکه طعامی برای خوردن نداشتند، تا جایی که امام علی(ع) از شمعون خیبری یهودی سه صاع جو قرض گرفت ! فاطمه یک صاع آن را آسیاب کرد و پنج قرص نان، به تعداد افراد، پخت کرد. قرص های نان را در پیش رو گذاشتند تا افطار کنند که سائلی بر ایشان وارد شد و گفت: ای اهل بیت پیامبر! سلام بر شما باد! من یکی از مسکینان مسلمان هستم؛ مرا طعام دهید؛ باشد که خداوند شما را از سفره های بهشتی اطعام کند! آنها او را برخود ترجیح دادند و شب را با نوشیدن آب تنها، سپری ساختند و صبح روزه گرفتند. پس چون به شب درآمدند و طعام در مقابل نهادند، یتیمی نزدشان آمد؛ او را نیز بر خود برگزیدند. شب سوم اسیری وارد گشت؛ همانند دو شب پیش عمل کردند. صبح روز بعد، علی(ع)، دست حسن و حسین را گرفت و رو به سوی رسول خدا(ص)، نهادند. وقتی پیامبر (ص) ایشان را دید که همانند جوجه از شدت گرسنگی می لرزند، گفت: چه سخت است حال بدی که در شما می بینم! برخاست و با هم رفتند. فاطمه را در محرابش دید که پشتش به شکمش چسبیده و چشمانش فرو نشسته بود. پیامبر(ص)، ناراحت شد. آن گاه جبرئیل نازل گردید و گفت: ای محمد! خداوند به خاطر اهل بیتت به تو تبریک می گوید. آن گاه، این سوره را بر آن حضرت قرائت کرد» (زمخشری، 1407ق، ج7، ص300 و فخر رازی، 1421ق، ج30، ص215).
سند روایات
آلوسی در تفسیرش، بعد از اینکه شأن نزول این آیه را به خاندان پیامبراسلام(ص) منحصر دانسته است، چنین می گوید:«خبر در بین مردم مشهور است» (آلوسی، 1415ق، ج29، ص157).
این حدیث را که در شواهد التنزیل، با نوزده طریق مختلف نقل شده است؛ عبدالله بن مبارک، از یعقوب بن قعقاع، از مجاهد، از ابن عباس آورده است. طرق این روایت، مورد تأیید رجالیان اهل سنت است: عبدالله بن مبارک، «امام المسلمین، فقیه، عالم، عابد، زاهد، سخی، شجاع و شاعر» شمرده شده است؛ یعقوب بن قعقاع نیز «ثقه» است. همچنین مجاهدبن جبر المکی، ثقه و ابن عباس، صحابی معروف و مفسر قرآن است. در نتیجه این حدیث، صحیح است (بشوی، 1385، ص69).
بر این اساس، برخی از دانشمندان اهل سنت، اصل این قصه را صحیح دانسته و بر صحت آن تأکید کرده اند؛ مانند سبط ابن جوزی، اسماعیل حقی بروسوی و محمدعلی خالدی (همان).
دیگر شأن نزول ها
در مقابل این روایات، شأن نزول های دیگری نیز مطرح شده که در ذیل مورد بررسی قرار می گیرد:
1. مرد حبشی
روایتی از ابن زید رسیده است که «پیامبراکرم(ص)، این سوره را قرائت کرد؛ در آن هنگام، نزد آن حضرت، مردی حبشی نشسته بود. همین که سوره به صفت بهشت رسید، مرد سیاه ناله ای سر داد و جان از کالبدش بیرون آمد». مانند این حدیث، از ابن عمر هم آمده است (سیوطی،1404ق، ج6، ص297).
نقد و بررسی
این روایت، اولاً، مرسل است؛ چنان که خود ابن کثیر این روایت را مرسل و غریب عنوان کرده است؛ ثانیاً، این روایت عنوان نکرده که این مرد حبشی سبب نزول سوره است، بلکه متذکر این نکته است که پیامبراکرم این سوره را قرائت کرد و مرد حبشی که نزد پیامبر حضور داشت، با شنیدن اوصاف بهشت از دنیا رفت. این روایت، با شأن نزول آیه دربارۀ اهل بیت، هیچ تعارض و مشکلی ندارد. ممکن است این سوره بر افراد دیگری هم تأثیر داشته باشد. تأثیر غیر از شأن نزول است. ملاک سبب نزول، تقدم حادثه بر نزول است؛ در حالی که بر اساس روایات، پس از نزول و تلاوت بر مرد حبشی، آن حادثه رخدادی پیش آمد؛ ثالثاً، این روایت با آیات هیچ تناسبی ندارد؛ زیرا آیات از وفای به عهد و نذر و از عده مخصوص سخن می گوید (بشوی، 1385، ص71).
به علاوه، از ظاهر روایت بر می آید که پسر عمر در داستان مرد سیاه حاضر بوده است؛ اما پسر عمر، وقتی به مدینه هجرت کرد، کودکی یازده ساله بوده و این شاهد نزول سوره در مدینه است، به علاوه مضمون این روایت مقارنت با نزول است، نه تقدم بر نزول (همان).
2. عده ای از صحابه
ابن عساکر از مجاهد نقل کرده است که ابوبکر، عمر، علی(ع)، زبیر، عبدالرحمن، سعد و ابوعبیده بن الجراح بر اسیران بدر انفاق کردند. سپس آیۀ « ان الابرار» تا « سلسبیلا» نازل شد (سیوطی،1404ق، ج8، ص307).
بررسی و نقد
اولاً، این روایت به عنوان «قیل» آمده است و معلوم نیست چه کسی طرفدار این نظریه است؛
ثانیاً، مجاهد، تابعی است، نه صحابه و بدون استناد به صحابه، روایت او مرسل است؛ زیرا او در جنگ بدر نبوده و شأن نزول آیه را ندیده است. لذا خبر او حجیت ندارد؛
ثالثاً، روایت، مخالف آیات است که از نذر و وفا به آن خبر می دهند و از اطعام مسکین و یتیم سخن می گویند؛
رابعاً، برخی از دانشمندان علوم قرآنی اهل سنت، به ضعف این روایت تصریح کرده اند؛ چنان که مفسر معروف، سیدمحمود آلوسی دربارۀ این روایت می گوید: «لم أره لفرد غیر ابن عساکر ولاوثوق لی بصحته» (بشوی، 1385، ص72).
مفسر دیگر اهل سنت می گوید: «بر صحت این حدیث اعتمادی نیست و جز ابن عساکر کسی دیگر آن را نقل نکرده است». بنابراین این روایت مرسل، ضعیف، مردود و مجعول است (همان).
مدنی بودن سورۀ انسان
عده ای از علمای اهل سنت، بر این باورند که سورۀ انسان در مکه نازل شده است و در آن زمان، امام حسن و امام حسین(ع) متولد نشده بودند (ابن تیمیه، 1406 ق، ج4، ص48)؛ اما در این ادعا اشکالات فراوانی وجود دارد:
1. بسیاری از مفسّران اهل سنت، معتقدند که سورۀ مذکور در مدینه نازل شده است؛ چنان که زمخشری، که از مفسّران معروف اهل سنّت و از مشاهیر آنان است، در کتاب معروفش، «کشّاف»، به مدنی بودن این سوره تصریح کرده است. همچنین قرطبی در تفسیرش، تصریح کرده که جمهور علمای اهل سنت معتقدند سورۀ انسان در مدینه نازل شده است (زمخشری، 1407ق، ج4، ص666؛ قرطبی، 1387، ج19، ص118 و واحدی، 1412ق، ص336).
2. از آیۀ شریفه (وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّه مِسْکیناً وَ یتیماً وَ اَسیراً) استفاده می شود که این سوره مدنی است؛ زیرا در مکه اسیری وجود نداشت، بلکه بعد از هجرت پیامبر(ص) و مسلمانان به مدینه و تشریع جهاد و شروع غزوه ها این مسئله در مدینه به وجود آمد. بنابراین خود کلمه «اسیر» بهترین شاهد است که سورۀ دهر، مدنی است.
3. مکی بودن سوره، منافی آن نیست که برخی آیاتش در مدینه نازل شده مدنی باشد و برعکس (امینی، 1387، ج3، ص241).
4. کسانی که معتقدند در این سوره یک یا چند آیه مکی وجود دارد، مانند حسن، عکرمه و کلبی؛ تصریح می کنند که آیات مربوط به قصه اطعام، مدنی است (همان، ص243).
5. بین مکی بودن سوره و نزول آن قبل از هجرت، هیچ ملازمه ای وجود ندارد؛ زیرا ممکن است در حجة الوداع نازل شده باشد، با توجه به اینکه از کلمه«اسیرا» اراده عموم شده و این واژه به هر مؤمنی که مملوک را هم شامل می شود، اطلاق می گردد؛ چنان که سعید بن جبیر، حسن، ضحاک، عکرمه، عطا و قتاده گفته و ابن جریر و گروه دیگری آن را برگزیده اند و این گونه اسیران، در مدینه بعد از هجرت یافت می شدند، نه قبل از آن در مکه (همان).
6. دربارۀ این مطلب که «این سوره، مشتمل بر انواع نعمت های حسی، مفصل و طولانی و گونه های عذاب های غلیظ است»؛ باید گفت که این گونه بیان، به سوره های مکی اختصاص ندارد، تا دلیلی باشد بر این ادعا که سوره مورد بحث در مکه نازل شده است. این سوره، نظیر سوره های الرحمن و حج است که به شهادت روایاتی که ترتیب نزول سوره های قرآنی را ذکر می کنند، هر دو پس از هجرت نازل شده و هر دو بر اقسام نعمت های حسی، مفصل و طویل و بر گونه های عذاب های غلیظ مشتمل هستند، بلکه در آن دو سوره، این معانی بیشتر از سوره مورد بحث آمده است (طباطبایی، 1370، ج20، ص 135).
7. بسیاری از روایات اهل سنت، مدنی بودن این سوره را ادعا می کنند، مانند:
الف) سیوطی از بیهقی روایت کرده است که او در کتاب «دلائل النبوة» با سند خود، از عکرمه و حسین بن ابی الحسن چنین بیان می کند: خدای تعالی از قرآن کریم سورۀ (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک) و سورۀ»ن» و سورۀ مزمل را در مکه نازل کرد و سوره هایی که در مدینه نازل شد، عبارتنداز: ویل للمطففین، بقره، آل عمران، انفال، احزاب، مائده، ممتحنه، نساء، إذا زلزلت، حدید، محمد، رعد، الرحمن، هل أتی علی الانسان و... (سیوطی، 1394، ج1، ص 57 و 58).
ب) سیوطی از ابن ضریس نقل می کند که وی در کتاب «فضائل القرآن» به سند خود از عثمان بن عطای خراسانی، از پدرش، از ابن عباس چنین روایت کرده است: هر وقت آغاز نزول سوره ای در مکه بود، در همان مکه نوشته می شد. آن گاه خدای تعالی هرچه را می خواست، به آن اضافه می کرد. اولین سوره ای که نازل شد، سوره (اقْرَأْ باسْمِ رَبک) و بعد از آن سوره «ن» و سپس سوره مزمل بود. آن گاه در مدینه سورۀ بقره و سپس انفال و بعد از آن آل عمران، آن گاه احزاب و سپس ممتحنه و بعد از آن نساء و آن گاه إذا زلزلت و بعد از آن حدید، قتال، رعد، الرحمن، انسان(دهر) و... نازل شد (همان).
ابن ضریس، ابن مردویه و بیهقی، از ابن عباس چنین روایت کرده اند: سورۀ انسان در مدینه نازل شده است (سیوطی، 1404ق، ج6، ص297).
ج) سعید بن منصور، ابن ابی شیبه، ابن منذر و ابن مردویه، از حسن چنین روایت کرده اند: روزی که آیه (وَیطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مسْکینًا وَیتِیمًا وَأَسِیرًا)، نازل شد؛ اسیرانی از مشرکان در مدینه بودند (همان).
د) ابن جوزی در این باب، سخن ابن شیطا را نقل می کند. بر این اساس، سوره های مدنی 29 سوره و به ترتیب کنونی قرآن گزارش می شود. و سورۀ «انسان» در میان آن هاست و 85 سوره باقی مانده ، مکی به حساب می آید (ابن جوزی، 1408ق، ص160).
شبهه های دلالی روایات مشروعیت نذر در اسلام
برخی از علمای اهل سنت، بر این باورند که در اسلام اساساً نذر برای غیر خدا هیچ گونه مشروعیتی ندارد تا بر این مبنا عملکرد امام علی در مسئلۀ نذرشان مورد مناقشه قرار گیرد (ابن تیمیه، 1416 ق، ج27، ص77).
این ادعا درست نیست؛ زیرا یکی از بهترین راه های حل مشکلات، نذر کردن در راه خداست و انسان به وسیله این روش به خداوند نزدیک می گردد. قرآن کریم نیز برخی آیات را به مشروعیت نذر اختصاص داده است. این کتاب آسمانی داستان نذر همسر عمران، یعنی مادر حضرت مریم(ع) را نقل می کند و می فرماید: «و به یاد آورید هنگامی که همسر عمران گفت: «خداوندا! آنچه در رحم دارم، برای تو نذر کردم که آزاد و در خدمت خانه تو باشد. از من بپذیر که تو شنوا و دانایی!» (آل عمران: 35) و در سورۀ مریم، پس از نقل داستان تولد حضرت عیسی(ع)، خدای متعال به حضرت مریم(ع)، می فرماید:
«هرگاه کسی از انسان ها را دیدی، [با اشاره] بگو: من برای خداوند رحمان، روزه ای نذر کرده ام. بنابراین با کسی سخن نمی گویم» (مریم: 26). این کتاب آسمانی هنگامی که یکی از ویژگی های «عبادالرحمن» را برمی شمارد، می فرماید: «ایشان به نذر خویش وفا می کنند و از روزی که شر و عذابش گسترده است [= قیامت]، می ترسند» (انسان: 7).
دلیل دیگر اینکه در زمان حیات رسول خدا(ص) نیز، نذر کردن بین صحابه رواج داشت؛ چنان که در رویداد مریضی فرزندان امام علی(ع) چنین بود. ابن عباس چنین تعریف می کند: «هنگامی که حسن و حسین(ع) مریض شدند، جماعتی همراه رسول خدا(ص)، به عیادتشان آمدند. آنان گفتند، ای اباالحسن! اگر می توانی بر دو فرزندت چیزی نذر کن. امام علی و فاطمه و فضه کنیزشان نذر کردند که اگر دو فرزندشان خوب شوند، سه روز روزه بگیرند» (زمخشری، 1407ق، ج4، ص670).
این عمل، مشروعیت نذر را می رساند زیرا صحابه در محضر رسول خدا(ص) و به همراه آن حضرت، به امام علی(ع) پیشنهاد نذر دادند و آن حضرت نیز پیشنهاد آنان را پذیرفت.
نهی پیامبر(ص) از نذر
ابن تیمیه معتقد است که پیامبراسلام از نذر کردن منع فرموده؛ چنان که در صحیحین آمده است. اگر علی و فاطمه و خانواده ایشان از این خبر آگاه نبوده و نذر را مانند دیگر افراد امت پیامبراکرم انجام داده اند؛ این خود نوعی ذم است. پس کجایند مدعیان عصمت؟ اگر اینان می دانستند و به چیزی عمل کردند که اطاعت خدا و رسولش در آن نیست و برای آن دو نفر نیز، یعنی برای علی و فاطمه فایده ای نداشته، در واقع، آن دو را منع کرده (با نهی تحریمی یا تنزیهی)؛ و لذا در هر صورت برای آنان نوعی ذم محسوب می شود. کسانی که این را در فضل آنها ذکر کرده اند، در اصل ذمشان کرده اند و به واقع، خداوند آنان را به خاطر وفای نذر مدح کرده است نه به دلیل خود عقد نذر (ابن تیمیه، 1406ق، ج4، ص48).
بررسی و نقد
بر اساس همین حدیث صحیح که با ده ها سند مختلف نقل شده است، نذر کردن کاری بسیار پسندیده و ممدوح است. به خاطر همین پسندیدگی، خود آن حضرت به امیرالمؤمنین دستور می دهد که ای اباالحسن! برای شفای فرزندانت نذری کن. کار علی و فاطمه نیز با آگاهی انجام می گیرد و اطاعت خدا و رسول خداست؛ چون با دستور پیامبر صورت گرفته است و همین فضیلت در دین آنان است (بشوی، 1385، ص77).
اما قول ابن تیمیه، مبنی بر اینکه خداوند وفای به نذر را ستوده، نه خود عقد نذر را؛ بسیار بی اساس است؛ زیرا اگر این کار، حرام است، طبعاً مرتکب آن مجرم و گناهکار است و آن عمل، قابل ذم است، نه قابل مدح، طبعاً کسی که به نهی خداوند اعتنایی نکند، به هیچ وجه قابل مدح نیست. اگر نذرکردن منع شده باشد، وفا به آن، چه مدحی را اقتضا می کند؟ منطقاً وفای به آن هم قابل مذمت و ملامت است (همان).
نذر کردن پسندیده و از کارهای نیک است ؛ به همین دلیل، خداوند وفای به آن را مدح و ستایش فرموده است. اهل بیت ظرف مشیت خداوندی اند: (وَمَا تشَاؤُونَ إِلَّا أَن یشَاء اللَّه رَبُّ الْعَالَمِینَ) (تکویر: 29)؛ به علاوه این نذر، طبق فرمان خود پیامبر صورت گرفته ؛ چنان که در روایت اول گذشت و کسی که طبق فرمان ایشان کاری را انجام دهد ، به آن کار «اطاعت» گفته می شود و یقیناً اطاعت از فرمان پیامبر، مورد رضای خدا و قابل مدح و ستودنی است (همان).
انفاق امام علی (ع)
ابن تیمیه انفاق امام علی(ع)، را دور از انسانیت دانسته و معتقد است که آن حضرت باید غذا را به خانواده خودش می داد، نه اینکه سه روز متمادی به دیگران ببخشد (ابن تیمیه، 1406 ق، ج4، ص48). این طرز تفکر، با انفاقی که قرآن آن را تأیید کرده است، سازگار نیست؛ زیرا اولاً، آیات آغازین سورۀ دهر: (وَیطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مسْکینًا وَیتِیمًا وَأَسیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللهِ لَا نُرِیدُ مِنْکمْ جَزَاءً وَلَا شُکورًا) (دهر: 8 و 9) که طبق روایات صحیح دربارۀ امام علی و خانواده آن حضرت(ع)، نازل شده؛ لسانش مدح و ستایش آنان است و خداوند آنان را ستوده و آنان را جزء ابرار معرفی کرده است. در حقیقت، این اشکال ابن تیمیه، اجتهاد در مقابل نص قرآن است؛ ثانیاً، برخی از صحابه رسول خدا(ص)، نیز مشابه این عمل را انجام داده اند و با توجه به اینکه خانواده آنان، طعام خود را به دیگران بخشیده، بدون خوردن طعام خوابیدند؛ آیه (وَ یؤْثِرُونَ عَلی اَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خصاصَةٌ)[2] (حشر: 9)؛ در مدح کسانی که این عمل را صورت دادند، نازل گردید و پیامبراسلام(ص)، عمل این صحابه را تحسین فرمود (ثعلبی، 1429ق، ج9، ص279).
ثالثاً، از ظاهر روایات استفاده می شود که حضرت علی(ع) فقط غذای خودش را به فقیر داد، نه غذای همه افراد خانواده را. سپس حضرت فاطمه(ع) نیز با میل و اختیار، غذای خود را در اختیار نیازمند قرار داد و امام حسن و امام حسین(ع) نیز این کار را با میل و رغبت انجام دادند (همان، ج10، ص101)؛ و لذا امام علی(ع)، خانواده اش را به این عمل اجبار نکرد و آنان با اختیار خودشان غذاهایشان را انفاق کردند. در این جا بود که آیات آغازین سورۀ دهر در ستایش این خاندان نازل گردید و این خود، امتحانی الهی بود که امام علی و خانواده اش(ع)، از این آزمون سربلند بیرون آمدند و نیازمندان را یاری دادند؛ چنان که نظام الدین نیشابوری این واقعه را امتحانی الهی برشمرده است (نیشابوری، 1416ق، ج1، ص6866).
رابعاً: بعضی از روایت، این ایثار را طی یک روز دانسته و امام علی(ع) در همان روز به یتیم و مسکین و اسیر اطعام کرده است (ابن المغازلی، 1424 ق، ج1، ص342). در نتیجه آن حضرت هیچ گونه فشار و سختی و اجباری بر خانواده خودش تحمیل نکرده است.
مضر بودن روزۀ حضرت زهرا(ع)
برخی از وهابیان بر این باور هستند که روزه گرفتن برای حضرت زهرا(ع) متضمن ضرر بوده است؛ زیرا آن حضرت یا حامله بوده و یا بچه شیر می داده اند و لذا بر آن حضرت سزاوار نبود سه روز روزه بگیرد (وبلاگ اسلام راستین www.islamtext.wordpress. com). این ادعا با تاریخ ولادت فرزندان حضرت زهرا(ع) ناسازگار است؛ زیرا آن حضرت زمانی سه روز روزه گرفتند که نه حامله بودند و نه بچه شیر می دادند. حضرت زهرا(ع) دارای پنج فرزند بودند که به ترتیب عبارتنداز: امام حسن، امام حسین، حضرت زینب، حضرت ام کلثوم و حضرت محسن(ع) و سال های تولد فرزندان حضرت زهرا این گونه است: امام حسن مجتبی(ع) در سال سوم هجری (ذهبی، 1405ق، ج3، ص246)؛ امام حسین(ع) در سال چهارم هجری (همان، ص380)؛ حضرت زینب(ع) در سال پنجم هجری[3]؛ حضرت ام کلثوم(ع) در سال ششم هجری متولد یافته اند (همان، ص500) و حضرت محسن(ع) اندکی بعد از رحلت رسول خدا(ص) سقط شده اند (صفدی، 1420ق، ج6، ص15). از سوی دیگر، آیات آغازین سورۀ دهر در سال هشتم هجری نازل شده است؛ زیرا طبق روایات اهل سنت، امام حسن و امام حسین(ع) توانایی این را داشته اند که روزه بگیرند (رازی، 1421ق، ج30، ص215؛ سیوطی،1404ق، ج8، ص371 و زمخشری، 1407ق، ج7، ص200) و طبیعتاً باید سنِ این دو بزرگوار به ترتیب 4 و 5 ساله باشد که همان سال هشتم هجری خواهد بود و در این سال، حضرت زهرا(ع) نه حامله بودند و نه بچه شیر می دادند. بنابراین روزه گرفتن برای آن حضرت (ع)، هیچ گونه ضرری نداشته است.
از خود گذشتگی و صبر امام حسن و امام حسین(ع) در زمان کودکی
برخی از وهابیان معتقدند که چگونه کودکان 4 5 ساله می توانند این گونه صبر بکنند و با اینکه تکلیفی بر عهده آنان نیست، روزه بگیرند! (وبلاگ اسلام راستین www.islamtext.wordpress.com) این اعتقاد با شناختی که شیعه و اهل سنت نسبت به امام حسن و امام حسین(ع)، دارند، متفاوت است؛ زیرا درست است که سن آن دو امام در آن زمان کم بود؛ خلاقیت فراوان و ذکاوتشان آنان را برانگیخت تا برای رضای خدا، گرسنگی را تحمل و انفاق کنند؛ در روان شناسی کودکان 3 تا 13 سال را به وسیله آزمایش EQ[4] می سنجند و کسانی از آنان را که قدرت تحملشان زیاد است و در مقابل مشکلات و سختی ها صبر می کنند؛ از نخبه ترین کودکان به حساب می آورند.[5]
این اندیشه برتر و از خود گذشتگی شان، به خاطر عصمت آنان بود؛ چنان که تفاسیر اهل سنت تصریح کرده اند که آیۀ تطهیر در شأن پیامبراسلام و امام علی و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین(ع)، نازل شده و خداوند این افراد را از تمام پلیدی ها مصون قرار داده است (سیوطی،1404ق، ج5، ص613). بر این اساس، آنان بر مبنای عصمت شان، این چند روز را صبر و شکیبایی ورزیده و غذای خود را به نیازمندان بخشیدند.
روزۀ فضه
فضه کنیزی بود که پیامبراسلام(ص)، او را به حضرت زهرا(ع) هدیه کرد تا آن حضرت انجام دادن کارهای خانه را با این کنیز تقسیم کند (ابن حجر، 1415 ق، ج8، ص281). این در حالی است که برخی از علمای اهل سنت معتقدند امام علی و حضرت زهرا(ع)، اصلاً کنیزی به اسم فضه نداشتند تا با آنان روزه بگیرد. وضع مالی نامناسب آنان نیز دلالت دارد که آنان توانایی خریدن کنیز را نداشتند (ابن تیمیه،1406ق، ج7، ص182). این ادعا با واقعیت های تاریخی متفاوت است؛ زیرا:
اولاً: طبق نقل ابن حجر عسقلانی، پیامبراسلام(ص)، این کنیز را به حضرت فاطمه زهرا(ع)، هدیه کرد تا این کنیز در کارهای منزل، فاطمه را کمک کند. لذا امام علی(ع) این کنیز را خریداری نکرده است (ابن حجر، 1415ق، ج8، ص281). ابن اثیر در کتاب معروف خود، ذیل ترجمۀ فضه چنین آورده است: «فضه النوبیة جاریة فاطمة الزهراء بنت رسول الله» (ابن اثیر، 1409ق، ج5، ص530). همچنین زمخشری، قرطبی و طبق نقل او نقاش، ثعلبی و قشیری و نیز ابن عادل حنبلی و بسیاری دیگر از مفسران اهل سنت، فضه را خادمۀ حضرت زهرا(ع) می دانند (زمخشری، 1407ق، ج19، ص130 و قرطبی، 1387، ج19، ص130).
ثانیاً: بسیاری از رجالیان و مفسران اهل سنت، ذیل آیات آغازین سورۀ انسان، تصریح کرده اند که فضه، همراه اهل بیت رسول خدا(ص)، برای سلامتی امام حسن و حسین(ع) نذر کرد و روزه گرفت (همان؛ زمخشری، 1407ق، ج4، ص670 و نسفی، 2005م، ج4، ص247).
سنت بودن افطار بعد از ادای فریضه مغرب
عده ای از وهابیان بر این باورند که مستحب است روزه دار قبل از ادای فریضه مغرب، افطار کند؛ در حالی که خاندان رسول خدا(ص)، بعد از ادای این فریضه آن هم با تاخیر فراوان) افطار کردند؛ (وبلاگ اسلام راستینwww. islamtext. wordpress.com) اما باید دانست این ادعا با مبانی فقهی اخلاقی اهل سنت ناسازگار است؛ زیرا اولاً، علمای اخلاق اهل سنت معتقدند که سنت است روزه دار با تأخیر فراوان از ادای نماز مغرب افطار کند؛ چنان که غزالی در زمینه افطار روزه چنین تصریح می کند: «سنت دوم این است که انسان روزه دار، روزه خود را با تأخیر افطار نمایید؛ حتی مستحب است روزه دار تا سه روز بعد از روزه، هیچ گونه افطاری نخورد؛ چنان که برخی از صحابۀ رسول خدا(ص)، این کار را انجام دادند» (غزالی، [بی تا]، ج3، ص90).
ثانیاً: این اشکال، اجتهاد در مقابل نص است؛ زیرا به وسیله حدیث صحیح و شهرت ثابت گردید که امام علی و خانواده اش (ع)، با تأخیر افطار کردند و با توجه به اینکه عمل صحابه برای اهل سنت، نوعی حجت شرعی است (آجری بغدادی، 1420ق، ج4، ص1690)؛ افطار با تأخیر از نماز مغرب نیز سنت به حساب می آید.
نتیجه گیری
یکی از فضایل اهل بیت پیامبراسلام(ص)، بهره مندی از خصلت سخاوت و ایثارگری آنان است. امام علی و حضرت زهرا(ع) برای اینکه نذر خود را ادا کنند، سه روز روزه گرفتند و هنگام افطار، نیازمندانی (یتیم و مسکین و اسیر) طی این سه روز، درِ خانه اهل بیت پیامبر(ص) آمدند و اظهار نیاز کردند. این بزرگواران نیز تمام داشته های غذایی خود را به این نیازمندان بخشیدند. در این سه روز، فضه نیز با اهل بیت رسول خدا(ص) همراهی کرد و روزه گرفت. به دنبال این ایثار خاندان علوی، آیات آغازین سورۀ دهر در شأن آنان نازل گردید؛ زیرا همه آنان با رضایت باطنی خود در راه خداوند ایثار کردند. البته افرادی همچون ابن تیمیه، تمام تلاش خود را صورت دادند تا شبهه های سندی و دلالی فراوانی به شاکله روایات ذیل آیات نخستین سورۀ انسان وارد کنند که نگارنده در دو بخش مجزای سند و دلالت این شبهه ها را پاسخ داد.
فهرست منابع
قرآن کریم
1. ابن اثیر، اسد الغابه، [بی جا]: دارابن حزم، 1409 ق.
2. ابن حجر عسقلانی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل أحمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415ق.
3. ابن جوزی، فنون الأفنان فی عجائب القرآن، بیروت: دارالبشائرالاسلامیه، 1408ق.
4. ابن تیمیة الحرانی الحنبلی، منهاج السنة النبویة، المحقق: محمدرشاد سالم، ریاض: جامعة الامام محمد بن سعود الإسلامیة، 1406ق.
5. --------------، مجموع الفتاوی، المدینه المنوره: ملک فهد، 1416ق.
6. ابن المغازلی، مناقب أمیرالمؤمنین علی بن أبیطالب (ع)، المحقق: أبوعبدالرحمن ترکی بن عبدالله الوادعی، صنعاء: دارالآثار، 1424ق.
7. امینی، عبدالحسین، الغدیر، تعلیق: سیدعبدالعزیز طباطبایی، قم: جامعه المدرسین، 1387.
8. ابن جوزی، تذکره الخواص، قم: مجمع جهانی اهل بیت(ع)، 1426ق.
9. آجری، أبوبکر محمد بن الحسین بن عبدالله البغدادی، الشریعة، المحقق: الدکتور عبدالله بن عمر بن سلیمان الدمیجی، الطبعة الثانیه، الریاض: الوطن، 1420ق.
10. آلوسی، أبوالفضل شهاب الدین السیدمحمود الألوسی البغدادی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، بیروت: دارإحیاءالتراث العربی، 1415ق.
11. بشوی، محمدیعقوب، جایگاه اهل بیت(ع) در سورۀ دهر از منظر فریقین، پژوهشنامۀ حکمت و فلسفه اسلامی، شماره 1، پاییز 1385.
12. ثعلبی، أبوإسحاق أحمد بن إبراهیم النیسابوری، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، بیروت: دارإحیاءالتراث العربی، 1429 ق.
13. ذهبی، شمس الدین أبوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَایماز، سیر أعلام النبلاء، المحقق: مجموعة من المحققین بإشراف الشیخ شعیب الأرناؤوط، الطبعة الثالثه، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1405ق.
14. رازی شافعی، فخرالدین محمد بن عمر التمیمی، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1421ق.
15. زمخشری، أبو القاسم محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، 1407ق.
16. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، بیروت: دارالفکر، 1404ق.
17. صفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک بن عبدالله الصفدی، الوافی بالوفیات، المحقق: أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفی، بیروت: دارإحیاء التراث، 1420ق.
18. غزالی، أبو حامد محمد بن محمد الطوسی، إحیاء علوم الدین، بیروت: دارالمعرفة، [بی تا].
19. قرطبی، محمد بن أحمد بن أبی بکر بن فرح، أبوعبدالله، الجامع لأحکام القرآن، تحقیق: أحمد البردونی و إبراهیم أطفیش، قاهره: دارالکتب المصریة، 1387.
20. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت: موسسه الاعلی، 1370.
21. نیشابوری، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، بیروت: دارالکتب الاعلمی، 1416ق.
22. مالک بن أنس، أبوعبدالله، موطأ الامام مالک، دمشق: دارالقلم، 1413ق.
23. نسفی، أبوالبرکات عبدالله بن أحمدبن محمود، تفسیر النسفی، بیروت: دارالنفائس، 2005 م.
24. واحدی، اسباب النزول، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1412ق.
پی نوشت ها:
[1] همچون پایان نامه ها: 1. «ساختارشناسی سورۀ انسان و تأثیر آن بر تفسیر آیات و تحلیل روایات شأن نزول سوره»، نویسنده: مریم نساج، دانشگاه فردوسی مشهد؛ 2. «بررسی و نقد ادله طرفداران مکی یا مدنی بودن سورۀ انسان»، نویسنده: صدیقه مفیدی بیدگلی، دانشگاه کاشان.
مقالات: 1. «نگاهی به الفاظ عام قرآن و اسباب نزول آنها با تکیه بر آیات سورۀ دهر»، نویسنده: عاشوری تلوکی، نادعلی؛ 2. «جایگاه اهل بیت علی در سورۀ دهر از منظر فریقین»، نویسنده: محمد یعقوب بشوی؛ 3. سورۀ انسان و اهل بیت علی»، نویسنده: ابراهیم اقبال؛ 4. «شأن نزول سورۀ انسان در روایات فریقین»، نویسنده: محمد جوادی.
[2] «[انصار] آنها [= مهاجران] را بر خود مقدم می دارند؛ هرچند خودشان بسیار به آن نیازمند هستند».
[3] در کتاب های اهل سنت تاریخ تولد حضرت زینب ذکر نشده است؛ ولی با مراجعه به کتاب های حدیثی و تاریخی اهل سنت، ثابت می گردد که آن حضرت در سال پنجم هجری متولد یافته اند؛ زیرا برخی از علمای اهل سنت تصریح کرده اند که اول حضرت زینب متولد شده است، بعد ام کلثوم؛ مانند ابن الجوزی که چنین می گوید: «کان لها من الولد: الحسن و الحسین و زینب و أم کلثوم؛ ولدت حسنا أولاً ثم حسینا ثم زینب ثم أم کلثوم» (ابن جوزی، 1426ق، ص288) و همچنین مالک در کتاب الموطا، اول زینب و سپس ام کلثوم را بیان کرده است (مالک، 1413ق، ج2، ص631). با توجه به اینکه طبق آثار اهل سنت امام حسین علیه السلام در سال چهارم هجری و حضرت ام کلثوم در سال ششم هجری متولد شده اند؛ حضرت زینب در سال پنجم هجری تولد یافته اند.
[5] اصطلاح EQ یا همان هوش هیجانی، اولین بار در سال 1990م، توسط روان شناسی به نام سالوی، برای بیان کیفیت و درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و توانایی اداره مطلوب خلق و خو به کاربرد. چنین کودکانی می توانند واکنش های هیجانی خود را در مقابل همه مردم و شرایط مختلف کنترل کنند. همچنین این خردسالان توانایی به کارگیری «آگاهی از هیجانات دیگران» به منظور موفقیت درکنترل و مدیریت تعامل ها، و نیز، ارتباط واضح با شرایط و کنترل موثر تعارض های دشوار را دارا هستند (هوش هیجانی، دکتر تراویس برادبری، ترجمۀ مهدی گنجی، نشر ساوالان، تهران).