این گزارهها از نظر تاریخی دقیق نیستند و کسی هم حوصله واکاوی در مورد آنها را ندارد. بنابراین به سهولت مورد استفاده قرار میگیرند و نویسنده یا گوینده را به مقصودش میرسانند. پس از این مقدمه، برگردیم به همان نقطه اول؛ جایی که بهطور مکرر تیم فعلی، بهترین و پرمهرهترین تیم تاریخ فوتبال ایران خوانده میشود و به موازات همین ادعا، توقعات هم از آن بالا و بالاتر میرود. صد البته انتظار داشتن از تیم ملی چیز بدی نیست. خود ما هم بعد از شش دوره حضور در جامجهانی، اینبار عملکردی پختهتر و موفقیتآمیزتر را از تیم کشورمان انتظار میکشیم، اما آیا انصافا میتوان نسل فعلی را نسل طلایی فوتبال ایران دانست؟
غیر از طارمی چه داریم؟
از صمیم قلب برای تکتک بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران احترام قائلیم و به تواناییهای آنان ایمان داریم، اما اگر بحث وزنکشی باشد، تیم فعلی در مقابل چند نمونه تاریخی کم و کاستیهای زیادی دارد. مثلا نسل مشهور جامجهانی 98 با فوقستارههایی مثل عابدزاده، محمدخانی، خاکپور، مهدویکیا، شاهرودی، کریم باقری، منصوریان، علی دایی، خداداد عزیزی و... آشکارا تیمی پرمهرهتر از نسل فعلی بود. اگر دایی و خداداد را همتراز زوج طارمی- آزمون بدانیم، مقایسه سایر پستها تقریبا در صددرصد موارد به سود تیم 98 تمام خواهد شد. همینطور تیمی که به جامجهانی 2006 رفت مهرههای کلیدی همچون علی کریمی، آندرانیک تیموریان، رحمان رضایی، جواد نکونام، مهدی مهدویکیا، فریدون زندی و... را در اختیار داشت که در معتبرترین لیگهای اروپایی توپ میزدند. امروز اما ما در پنج لیگ معتبر قاره سبز فقط سامان قدوس و سردار آزمون را داریم که آنها هم در برنتفورد و لورکوزن نیمکتنشین هستند. هرچند امیدواریم سردار رفته رفته خودش را به ترکیب اصلی نزدیک کند.
خب این شرایط واقعا فرق میکند با وضعی که یکی مثل مهدویکیا در بوندسلیگا داشت یا شرایط فنی که علی کریمی از آن سود میبرد. تیم امروز ما مهدی طارمی را به عنوان یک استثنا در اختیار دارد. او فوتبالیست فوقالعاده خوبی است و احتمالا به زودی راهی باشگاهی بزرگتر از پورتو خواهد شد، اما صادقانه بگویید غیر از او وضع بقیه بازیکنان تیم ملی چطور است؟ چهار بازیکن فیکس تیم فعلی ایران در لیگ ستارگان قطر توپ میزنند. این چهار نفر شجاع خلیلزاده، محمدحسین کنعانیزادگان، سعید عزتاللهی و احمد نوراللهی هستند. صادق محرمی در دیناموزاگرب اغلب نیمکتنشین است، میلاد محمدی، کریم انصاریفرد و احسان حاجصفی در آاک یونان به تناوب مورد استفاده قرار میگیرند، علیرضا بیرانوند مدتهاست در دو تیم آنتورپ و بواویشتا نیمکتنشینی را تجربه میکند، علیرضا جهانبخش هم یک فصل بعد از بازگشت به لیگ هلند، هنوز نتوانسته خودش را در فاینورد تثبیت کند. شاید بازیکنان کنونی تیم ملی نسبت به چند سال پیش و در قیاس با خودشان پیشرفت کرده باشند، اما سخت است که بتوان آنها را با ستارگان پرشمار تیمهای 98 و 2006 مقایسه کرد.
این لقب را فتح کنید
استفاده از این تعابیر اغراقشده، یک شمشیر دودم است؛ تا آنجا که به بازیکنان اعتمادبهنفس میدهد خوب است، اما اگر موجب توهم و نیز افزایش غیرمنطقی توقعات از آنها شود خوب نیست. وضعیت تیم ملی انگلستان که اصلا نیازی به تشریح ندارد، اما همان تیم ملی آمریکا هم که خیلیها در موردش دچار سادهانگاری شدهاند چندین بازیکن در پنج لیگ معتبر اروپا دارد. ستارگان آمریکا در تیمهایی مثل چلسی، منچسترسیتی، بارسلونا، لیل، لایپزیش، دورتموند و... عضویت دارند. قطعا ما هم به بچههای ایران میبالیم و مطمئنیم آنها در سومین حضور پیاپی خود در جامهای جهانی، باتجربهتر از قبل شدهاند، اما در عین حال ضرورت دارد از ایجاد فضای غیرواقعی بپرهیزیم. شناخت دقیق خودمان و رقبا، بهترین کمک را به تیم ملی میکند. در نهایت و با وجود همه آنچه گفتیم؛ تاریخ قطعا عبارت «نسل طلایی» را پیشکش این تیم خواهد کرد، اگر آنها نخستین صعود تاریخ تیم ملی از مرحله گروهی را رقم بزنند. این جدلهای شفاهی بیفایده است، در عمل ثابت کنید «بهترین» هستید.