ماهان شبکه ایرانیان

نیم نگاهی به ترجمه آیت الله یزدی از قرآن

قرآن کریم - آخرین کتاب آسمانی بشریت - در درازنای تاریخ اسلام، همواره مورد استقبال جوامع اسلامی، بلکه غیر اسلامی از عرب و غیر عرب بوده است و مردم همواره در پی فهم معانی آن به هر وسیلۀ ممکن از جمله ترجمۀ آن روی آورده اند؛ آن چنان که از سلمان فارسی به عنوان اولین مترجم قرآن یاد می شود و این نشان دهندۀ اهمیت ترجمه به عنوان کوتاه ترین راه انتقال معانی ...

نیم نگاهی به ترجمه آیت الله یزدی از قرآن

قرآن کریم - آخرین کتاب آسمانی بشریت - در درازنای تاریخ اسلام، همواره مورد استقبال جوامع اسلامی، بلکه غیر اسلامی از عرب و غیر عرب بوده است و مردم همواره در پی فهم معانی آن به هر وسیلۀ ممکن از جمله ترجمۀ آن روی آورده اند؛ آن چنان که از سلمان فارسی به عنوان اولین مترجم قرآن یاد می شود و این نشان دهندۀ اهمیت ترجمه به عنوان کوتاه ترین راه انتقال معانی قرآن به ناآشنایان است. ترجمۀ قرآن به زبان های غیر عربی با گسترش اسلام رو به فزونی نهاد، تا اندازه ای که آمار ترجمه های قرآن به زبان های غیر عربی رقم درشتی را به خود اختصاص داد. این روند در کشور پهناور ایران در سال های اخیر رشدی فزاینده داشته است؛ آن چنان که قلم هایی از قشرهای گوناگون برای پاسخ گویی به نیاز جامعه، به ترجمه ای گویا از قرآن روی آوردند و برای هرچه بهتر و کامل تر شدن آنها از هیچ تلاشی دریغ نکردند؛ اما ظرافت های بی شمار آیات قرآن و تفاوت توانمندی های مترجمان باعث شده است برخی ترجمه ها پاسخ گوی هدف بلند خویش نباشند؛ از این رو لازم است در کنار گروهی که به ترجمه اشتغال دارند، گروهی در مسیر نقد و تصحیح و تکمیل ترجمه ها گام بردارند، تا این حرکت مبارک و خود جوش به ثمر نشیند و به شکل بهتر و کامل تر در رساندن پیام های قرآن و ظرافت های آن نمایان گردد و نیازمندی های مخاطبان را هرچه مناسب تر پاسخ گوید. اما سوگمندانه باید گفت در این وادی نیز ناهماهنگی هایی دیده می شود که گاه به جای گره گشایی، خود به مشکلی بر مشکلات می افزاید و مترجم را به آن سوی میدان جدال و مخاصمه می کشاند و کار را بی ثمر می گذارد.به نظر می رسد اگر کامروایی نقادان  این نویسندگان بی نام و نشان  مورد انتظار است، باید با یک ساماندهی حساب شده، فعالیت های آنها در چهار چوب مورد قبول مترجمان قرار گیرد و برای این کار لازم است مترجمان خود به سهم خویش زمینۀ لازم را برای چنین هدف شایسته ای آماده سازند، در این راستا، شاخصه های جدول ارزیابی ترجمه های قرآن می تواند مسیر مناسبی برای رسیدن به این هدف تلقی شود. دربارۀ این جدول و شاخصه ها و فواید آن در مجالی دیگر سخن خواهم گفت. در اینجا تنها به نقل شاخصه های یاد شده و نقد ترجمۀ مورد نظر بر اساس آنها بسنده می شود:

1. مشخص بودن نوع ترجمه و سطح مخاطبان آن و رعایت آن دو در سراسر ترجمه.

2. درستی و اتقان ترجمه و برداشت های تفسیری مترجم بر اساس مبنای مشخص شده از سوی مترجم.

3. فهم واژگان قرآن و برقراری تعادل واژگانی و ساختاری در متن مبدأ و مقصد.

4. رعایت نکات صرفی، نحوی و بلاغی (در ارائۀ معانی، چینش کلمات، انتخاب نقش های نحوی متناسب و جز اینها) در انتقال متن مبدأ به مقصد (در مقایسه با آثار برتر در هر زمینه).

5. ادبیات ترجمه بر اساس بند1.

6. توجه به ارائۀ توضیحات ضروری تفسیری (به ویژه در مواضع شبهه) و رعایت آن در سراسر ترجمه بر اساس مذهب و ملاک های ارائه شده از سوی مترجم.

7. ویرایش فنی (نشانه های سجاوندی، ابهام زدایی، چینش صحیح در محورهای جانشینی و همنشینی عناصر نحوی، صفحه بندی و...).

8. یکسان سازی و رعایت هماهنگی در سراسر قرآن در ابعاد مختلف.

9. خلاقیت و ابتکار.

ترجمۀ آیت الله یزدی و شاخصه های یاد شده

چنان که اشاره شد، برای بررسی یک ترجمه، بایسته است شاخصه های یاد شده در تک تک آیات مطرح شود، ولی به دلیل تنگنای زمان ناگزیریم تنها با گشت و گذاری در ترجمۀ آیۀ الله یزدی از قرآن کریم، به خوشه چینی پرداخته و در ذیل شاخصه های یاد شده، طبقه بندی کنیم؛ البته ناگفته نماند که توجه به نقد به معنای خالی بودن ترجمه از نقاط قوت و مزیت نیست و اساساً بعید می دانم ترجمه ای صورت گیرد، اما از نکات بدیع و خاص و دقت های ظریف خالی باشد.

1. مشخص بودن نوع ترجمه و سطح مخاطبان آن

مترجم در پی نوشت ترجمۀ خویش، هدف خود از ترجمه، را ارائۀ ترجمه ای متناسب سطح عموم مردم دانسته اند؛ یعنی مردم کوچه و بازار که تنها در پی دریافت پیام های قرآن اند و معمولاً به ادبیات و هنر در ترجمه که ظاهر آن را با دشواری هایی همراه می کند، کاری ندارند. از میان انواع ترجمه، ترجمه های معنایی و آزاد به همراه ارائۀ توضیحات تفسیری (جدای از متن یا اشراب شده در متن) مناسب ترین نوع ترجمه برای سطح عمومی است. متأسفانه مترجم محترم به نوع ترجمۀ خویش تصریح نکرده اند، اما از بررسی اجمالی بر می آید که نظر ایشان به ترجمۀ وفادار - معنایی بوده است. اساسی ترین تفاوت ترجمه های وفادار، معنایی و آزاد به میزان پایبندی به زبان مقصد (فارسی) و واحد ترجمه باز می گردد. در ترجمۀ وفادار، واحد ترجمه با هدف ترجمۀ معادل، از واژه تا جمله متغیر است.[1] مترجم در این نوع ترجمه می کوشد با انتخاب واحدهای کوچک تر، ساختارهای مبدأ را به ساختارهای معیار مقصد منتقل کند. (معمولاً ساختارهای مشابه منتقل می شود) و چنان چه رعایت ساختارهای مقصد او را از انتخاب واحد پایین تر بازداشت، به واحدهای بزرگ تر روی می آورد. در ترجمۀ معنایی برخلاف ترجمۀ وفادار، واحد ترجمه اغلب جمله است، ولی مترجم خود را برای حرکت در واحدهای پایین تر (با اولویت قرار دادن انسجام در زبان مقصد) آزاد می بیند و به ضرورت و نیاز از آنها استفاده می کند. روشن است که انسجام در این نوع ترجمه بیش از انسجام در ترجمۀ وفادار و حذف و اضافه در آن بیش از ترجمۀ وفادار و کمتر از ترجمۀ آزاد است. واحد ترجمه در ترجمۀ آزاد اغلب یک جمله یا چند جمله و یا حتی یک بند[2] است. مثال 1:(وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَکْتُمُون)(مائده/99)معنایی:. .. و خداوند آنچه را آشکار، و آنچه را پنهان می دارید می داند. (مکارم)

معنایی:. .. و خداوند آنچه را آشکار و آنچه را پوشیده می دارید می داند. (فولادوند)وفادار:. .. و خدا آنچه را آشکار می کنید و آنچه را پنهان می دارید می داند. (یزدی)چنان که ملاحظه می شود، پایبندی به زبان مبدأ باعث تکرار فعل شده است، در حالی که ظاهراً هیچ نکتۀ بلاغی یا اضافی را القا نمی کند. ویرایش شده ترجمه ایشان بر اساس ترجمۀ معنایی بدین قرار است:- ویرایش شده: و خدا آنچه را آشکار و یا پنهان می کنید، می داند. (یا: و خدا آنچه را آشکار و آنچه را پنهان می کنید، می داند.) مثال 2: (اعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ وَأَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ) (مائده/98)وفادار: بدانید که خدا سخت کیفر است، و [بدانید] که خدا آمرزندۀ مهربان است. (فولادوند)معنایی: بدانید خدا دارای مجازات شدید، و (در عین حال) آمرزنده و مهربان است. (مکارم)وفادار: بدانید که خداوند سخت کیفر است و خداوند آمرزنده و مهربان است. (یزدی)بر خلاف بلاغت نهفته در تکرار(اللّهَ)در دو جملۀ زبان مبدأ، تکرار «خداوند» در ترجمه، بلاغت و یا مفهومی افزوده به همراه ندارد و صرفاً به دلیل پایبندی بیش از حد به زبان مبدأ تکرار شده است.اینک نقد کننده با توجه به نوع ترجمۀ استنباط شده و در همان چهارچوب می تواند به نقد ترجمۀ ایشان اقدام کند.در مجموع، بین نوع برآمده از ترجمه و هدف ایشان از ترجمه کمی فاصله افتاده که در ویرایش دوم می تواند تدارک شود.

2. اتقان ترجمه و برداشت های تفسیری مترجم

در خصوص طرح مبانی باید گفت متأسفانه مترجم محترم و ویراستار علمی آن در خصوص مبانی خود سخنی نگفته اند که بر این اساس نظریات مشهور را می توان در حکم مبانی در نظر گرفت. البته ویراستار علمی ترجمۀ جناب حجت الاسلام صفوی که خود مترجم قرآن است، در مقالۀ «خطاهایی در ترجمه های قرآن» ( بینات، شمارۀ 50-49) به برخی مبانی اشاره کرده است که ظاهراً در سراسر این ترجمه می توان آنها را ردیابی کرد. اما در خصوص اتقان ترجمه، نخست لازم است به این نکتۀ کلی اشاره کنیم که آرای تفسیری دخالت فراوانی در ترجمه دارد؛ به گونه ای که کمتر صفحه ای را می توان یافت که تأثیر تفسیر در آن دیده نشود؛ از این رو به نظر می رسد اعتماد به مترجم و توانایی تفسیری او نقش بسیار حساسی در اعتماد به ترجمه ایفا می کند. در مورد ترجمۀ مورد بحث تا حد زیادی به توانایی مترجم اعتماد می شود، ولی این مسئله احتمال خطا و سهو را به طور کلی کنار نمی زند، به ویژه که بررسی اجمالی نشان دهندۀ وقوع چنین سهوهایی است؛ برای مثال، در ترجمۀ (غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ)آمده است: «نه آنان که بر ایشان خشم گرفته ای». اشکال ترجمه کاملاً روشن است؛ زیرا اسم مفعول نادیده گرفته شده و جمله به صورت معلوم و همراه با فاعل ترجمه شده است (غیر الذین غضبتَ علیهم).اشکال دیگر این است که (غَیْرِ الْمَغْضُوب) که بدل از «هم» یا «الذین» می باشد و از حال یک گروه حکایت دارد، مانند عطف، مستقل و جدای از هم در نظر گرفته شده است. چند ترجمه دیگر را از نظر می گذرانیم:- فولادوند: راه آنهایی که برخوردارشان کرده ای، همانان که نه درخور خشم اند و نه گمگشتگان.- مشکینی: راه کسانی که به آنها نعمت دادی (همانند انبیا و پیروان راستین آنها) آنان که نه مورد خشم (تو) قرار گرفته اند و نه گمراهند.- صفوی: راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی، نه کسانی که بر آنان غضب کرده ای و نه گمراهان.

در ترجمه آیت الله یزدی و برخی ترجمه های دیگر نکتۀ ادبی یاد شده رعایت نشده و به گونه ای ترجمه شده که گویی سه دسته اند، نه یک دسته؛- یزدی: راه کسانی که به آنان نعمت دادی، نه آنان که بر ایشان خشم گرفته ای و نه گمراهان.مثال دیگر آیۀ دوم سورۀ بقره است. ترجمۀ ایشان چنین است: - این (قرآن) آن کتابی است که هیچ گونه تردیدی در آن نیست؛ (چون لغزش و خطایی در آن راه ندارد.) راهنمای پرهیزگاران است.اولاً: «این قرآن» تقدیری است که در عبارت ظاهر شده و به نظر نمی رسد در تقدیر گرفتن آن نسبت به دیگر تفسیرها اولویت داشته باشد. چند ترجمۀ دیگر از این قرار است:- مکارم: آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد و مایۀ هدایت پرهیزکاران است. - فولادوند: این است کتابی که در [حقانیت ] آن هیچ تردیدی نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است.- مشکینی: این کتاب والا رتبه جای شکی در آن نیست (تأمل در الفاظ و محتوا و حال آورنده آن تردیدی در حقانیت آن نمی گذارد)، مایه هدایت پرهیزکاران است. ... گذشته از اینکه ظاهر کردن «این» بدون «کتاب» وجهی ندارد. گذشته از این، توضیح «چون لغزش و خطایی در آن راه ندارد» دلیل عدم تردید را منحصر می کند، در حالی که عدم تردید یا شک می تواند ناشی از آن و دلایلی دیگر باشد.نکتۀ پایانی اینکه (هُدًی لِلْمُتَّقِین)خبر دوم (ذَلِکَ الْکِتَاب)است و جدا افتادن آن با نقطه ویرگول(؛) از مبتدا، چندان با روح ادبیات فارسی سازگاری ندارد؛ بنابراین بهتر است مانند برخی مترجمان از «واو» یا «واو» درون دو قلاب استفاده شود.

مثال سوم آیۀ 9 و 12 سورۀ بقره است. در آیۀ 9 می خوانیم: «و ما یشعرون؛ اما توجه ندارند و نمی فهمند» و در آیۀ 12 می خوانیم: «و لکن لا یشعرون؛ ولی نمی فهمند».نکتۀ نخست دوگانگی در ترجمه است که در جای خود بدان اشاره خواهیم کرد. نکتۀ دوم ترجمه آن به «اما توجه ندارند و نمی فهمند» است. به نظر می رسد «توجه ندارند» نه تنها کمکی در بهتر شدن ترجمه نمی کند که آسیب نیز می رساند؛ زیرا موضوع بحث در آیۀ 9 مربوط به حقیقت خدعۀ آنان در برابر خدا و مؤمنان است که در قیامت آشکار می شود و معلوم نیست که حتی اگر توجه پیدا کنند، باز بفهمند.مثال چهارم: (الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بالْغَیْب)ترجمه شده است: «آنانند که به غیب (نهان هایی چون خدا، فرشتگان و وحی) ایمان دارند.»این ترجمه چه به صورت انفرادی و چه در کنار جمله های بعد اشکالاتی دارد که به برخی در اینجا و به برخی در بحث یکسان سازی اشاره خواهیم کرد.نخست اینکه(یؤْمِنُون)مضارع اخباری است و ترجمۀ آن با فعل معین و به صورت خبری ساده، از بلاغت آن می کاهد و با توجه به نوع ترجمه، تعادل را برهم می زند. البته این در صورتی است که تغییر ساختار، تغییر در معنا را در بر نداشته باشد که در این صورت تنها گزینه، رعایت ساختار مبدأ است.نکتۀ دوم زاید بودن «نهان هایی» است؛ زیرا گویا مترجم به این معنا به جای معادل راضی نیست؛ از این رو بهتر است از اساس حذف شود. البته اگر نهان را برابر غیب می داند، باید آن را به جای «غیب» قرار دهد. مثال پنجم: در ترجمۀ(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم)آمده است: «به نام خداوندی که از سر مهر بخشش فراگیر و همیشگی دارد». در بارۀ این ترجمه باید گفت:

1. (الرَّحْمَن)و (الرَّحِیم)دو صفت برای(اللَّه)هستند که ترجیحاً باید به صورت مفرد ترجمه شوند و ترجمۀ آنها به صورت جملۀ فعلیه، ترجمه را از تعادل و تطابق خارج می کند.

2. رابطۀ بخشندگی با مهربانی، عام و خاص مطلق است، و قید «از سر مهر» هر دو صفت را منبعث از مهربانی معرفی می کند که در مورد(الرَّحْمَن)لزوماً چنین نیست؛ یعنی می توان بخششی را بدون مهربانی و صرفاً بر اساس حکمتی دیگر تصور کرد. این اشکال با توجه به آیۀ 3 سورۀ حمد جدی تر می نماید.

3. ترجمۀ(اللَّه)به خداوند به دلیل وجود «وند» مالکیت، مانند فولادوند و کمالوند بی اشکال نیست، مگر آنکه کسی معنای(اللَّه)را شامل مالکیت بداند که البته نیاز به پشتوانۀ علمی دارد.

4. دوگانگی در ترجمۀ (الرَّحْمَن)و(الرَّحِیم)در آیۀ 1 و 3 سورۀ حمد زیبنده نیست و چنانچه توجیهی داشته باشد، باید در پانوشت ارائه شود.گفتنی است (الرَّحْمَن) در آیۀ 163 سورۀ بقره به «مهر گستر» ترجمه شده است، در حالی که در ترجمۀ آیۀ 3 فاتحۀ الکتاب و سورۀ الرحمن به «رحمت گستر» معنا شده است. همچنین «رحیم» در آیۀ 143 سورۀ بقره و دیگر موارد به «مهربان» ترجمه شده، درحالی که در ترجمۀ سورۀ حمد «مهرورز» آمده است و این نیز بر دوگانگی فوق می افزاید.

3. فهم واژگان، تعادل واژگانی و ساختاری در متن مبدأ و مقصد

یکی از اصول واژه گزینی توجه به «تحول معنایی» است. توضیح اینکه برخی واژه ها با گذر زمان در یکی از معانی خود مشهور می شوند و یا معنای عام و لغوی خود را از دست می دهند؛ مانند «شکنجه»، «بازنشسته»، «گروگان»، «آسایشگاه»، «باز خرید»، «دادستان»، «درویش»، «نگران» و جز اینها که در برخی ترجمه ها به کار رفته است؛ مانند:آیتی: و بر سرش آب جوشان بریزید تا شکنجه (عذاب) شود. (دخان/ 48)ترجمۀ مورد بحث نیز گویا از این غفلت در امان نبوده است:-. .. و به آنان گفته شد: شما هم با دیگر بازنشستگان (زنان و پیران و بیماران) بنشینید! (توبه/ 46)- خدا شما را به شکنجه ای دردناک عذاب کند. (توبه/ 39)

یکی دیگر از اصول واژه شناسی، عدم اعتماد به معنای ارتکازی است؛ برای مثال: (قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنَا فنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنْسَی) (طه/ 20)در ترجمۀ آیت الله یزدی آمده است: «خدا در پاسخش گوید: این چنین است؛ آیات و نشانه های ما برای تو آمد و تو آنها را فراموش کردی؛ بدینسان امروز فراموش خواهی شد.»معنای ارتکازی «نسی» فراموشی است؛ اما در لغت برای آن دو معنا ذکر کرده اند: فراموشی به معنای پاک شدن از ذهن و فراموشی به معنای ترک کردن و عدم توجه که در فارسی گاه از آن با «به دست فراموشی سپردن» تعبیر می کنند. در مقاییس اللغۀ آمده است: «نسی: أصلان صحیحان: یدلّ أحدهما علی إغفال الشیء، و الثانی علی ترک شیء.»اما به فرض که مانند برخی لغویان تنها برای آن یک اصل قائل شویم (لسان العرب: نسی و النسیان: ضدّ الذکر و الحفظ.) باز در مورد آیات لازم است قرائن و سیاق مورد ملاحظه قرار گیرد؛ چنان که صاحب «التحقیق» کاربرد آن را در قرآن به سه معنا دانسته است که در مورد پروردگار «به دست فراموشی سپردن و نه فراموش کردن» را معنای صحیح می داند. این معنایی است که بسیاری از مفسران و مترجمان بدان توجه داشته اند. در «التحقیق» آمده است:«3- حصول حالۀ النسیان بالاختیار و التعمّد: و هذا کما فی أعمال الربّ عزّ و جلّ، فیراد منه نتیجۀ النسیان و أثره، و هو قطع التوجّه و الذکر، و حصول الترک و الإعراض - کما فی: (فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا) (انفال /51)؛ (نَسُوا اللَّهَ فنَسِیَهُمْ إِن الْمنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُون) (توبه/67)؛ (قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فنَسِیتَها وَ کذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی)(طه /126) فانّ حقیقۀ النسیان عبارۀ عن انقطاع الذکر و التوجّه و حصول حالۀ الترک و الإعراض عن شی ء، و لا مدخلیّۀ فی السبب الموجب لهذا المعنی، سواء کان بجریان طبیعیّ، أو بتوجّه الی ما یقابله و ینافیه حتّی یشغله عن الذکر و التوجّه، أو بداع باطنیّ یوجب قطع التوجّه، کما فی مقام الجزاء و سلب الرحمۀ و الانعطاف و اللطف من اللّه تعالی.فانّ المجازاۀ بمقتضی الحکمۀ و العدل و لإجراء ضوابط النظم و التقدیر التامّ فی الخلق، و لازم أن یکون مماثلا بالجرم. فالعبد إذا نسی آیات اللّه و غفل عن یوم اللقاء و أعرض عن ذکر اللّه تعالی: فللّه تعالی أن یجازیه بالاعراض و ترک التوجّه و اللطف عنه بحکم العدل و الحقّ. (وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَۀِ فلا یجْزی إِلَّا مثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُون) (انعام/160) و من هذا القبیل نسیان العبد فی تعمّد و اختیار، إذا کان بداع باطنیّ من ضعف الاعتقاد و فساده، و من انکدار القلب و غشاوۀ فیه، فهو ینسی و یُعرض عن الذکر اختیارا و عمدا.» (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، 12/115)برخی مترجمان با عنایت به آنچه بیان کردیم، در ترجمه به این مسئله توجه داده اند:- فیض الاسلام: خدای تعالی (در پاسخ او) می فرماید: سزای تو چنین است (در دنیا) آیات و نشانه های (توحید و معاد و پیغمبری پیغمبران) ما برای تو آمد و تو آنها را فراموش کرده و رها نمودی (نپذیرفتی) و همچنین امروز ترک و رها شده (در کوری و آتش دوزخ) می شوی. - مجتبوی: گوید: بدین گونه [امروز کور محشور شدی زیرا] آیات ما به تو رسید و تو آنها را به فراموشی سپردی- از آنها تغافل کردی- و همچنان امروز فراموش می شوی.- اشرفی: گفت همچنین آمد تو را آیت های ما پس واگذاشتی آنها را و همچنین امروز واگذاشته شوی افزون بر مطلب فوق، «در پاسخش» خارج از نوع ترجمۀ مورد نظر مترجم است و وجهی برای آمدن آن نیست و بر فرض آمدن، باید داخل پرانتز باشد. توجه به ظرافت های موجود در معانی واژه های مترادف نما، یکی دیگر از ضرورت های ایجاد تعادل در مبدأ و مقصد است؛ برای نمونه می توان به آیۀ(وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدَی لَایَسْمَعُواْ وَتَراهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیکَ وَهمْ لَایبْصِرُون)(اعراف/198) مثال زد.

در این آیه سه واژۀ تقریباً هم معنا به چشم می خورد: «رأی»، «نظر» و «بصر». توضیح فرق های این سه واژه چنین است:مادۀ «نظر» زمانی به کار می رود که «ناظر» (= بیننده) دنبال دیدن چیزی باشد، خواه آن را ببیند یا نه؛ به دیگر سخن، ناظر دنبال این است که مجهولی را با دیدن به معلوم تبدیل کند و ماده «رأی» در موردی به کار می رود که بیننده شی ء را ببیند؛ برای مثال، گفته می شود: «الناس ینظرون الی السماء لرؤیۀ الهلال؛ مردم به آسمان نگاه می کنند تا هلال را ببینند.» در این مثال، مردم برای دیدن هلال به آسمان نگاه می کنند (ینظرون)، ولی ممکن است هلال را نبینند، لیکن اگر دیده شد، گفته می شود: «رأوا الهلال؛ هلال را دیدند.»به گفتۀ برخی کارشناسان، هرگاه شی ء به وضوح دیده شود، از مادۀ «بصر» استفاده می گردد؛ یعنی آشکار بودن شی ء دیده شده در معنای «بصر» نهفته است. برخی دانشوران، معنای «بصر» و «رأی» را این گونه جمع کرداند که «بصر» مرحلۀ دیدن و انتقال تصویر اشیاء به عقل است و«رأی» مرحلۀ درک عقل می باشد؛ به دیگر سخن «بصر» مرحله ای چونان تصوّر و «رأی» مرحله ای بسان تصدیق است.در نتیجه، اگر بخواهیم بین سه واژۀ «نظر»، «بصر» و «رأی» نوعی هماهنگی برقرار کنیم، باید بگوییم اولین مرحله «نظر» است و سپس «بصر» و آن گاه «رأی» که مرحلۀ درک عقل و پایان کار می باشد.در آیۀ مورد بحث، «تراهم» خطاب به پیامبر(صلی الله علیه و آله)است که بالاترین مرحله می باشد و «ینظرون» و «لایبصرون» به بت ها و یا بت پرستان اشاره دارد؛ یعنی(در معنای بت) با چشم های مصنوعی شان به پیامبر(صلی الله علیه و آله)می نگرند، ولی در حقیقت او را نمی بینند و یا (در معنای بت پرستان) بت پرستان با چشم های خود به سوی پیامبر(صلی الله علیه و آله) می نگرند و نشانه های صدق و درستی را می بینند، ولی واقعیت ها را نمی بینند. (ر.ک: تفسیر نمونه، ج 7، ص 60؛ مقاییس اللغۀ، ماده بصر؛ معجم الفروق اللغویه، شماره 543 و 1533؛ الترادف فی القرآن الکریم، ص 183 - 181.)اینک به چند ترجمه توجه نمایید:یزدی:. .. و آنها را می بینی که به تو نگاه می کنند اما چیزی نمی بینند.

فولادوند:... و آنها را می بینی که به سوی تو می نگرند، در حالی که نمی بینند.مکارم:... و آنها را می بینی [که با چشم های مصنوعی شان] به تو نگاه می کنند؛ اما در حقیقت نمی بینند.کرمی:... و آنها را می بینی که [گویی] به سوی تو می نگرند، در حالی که [در حقیقت شما را] نمی بینند.در بین ترجمه های یاد شده، تنها آخرین ترجمه تا حدی مفهوم را منتقل کرده است.ترجمۀ پیشنهادی: و آنها را می نگری که به سوی تو چشم می اندازند،[3] ولی تو را نمی بینند [درک نمی کنند].یکی از مشکلات ترجمۀ قرآن، یافتن برابرهای مناسب برای عناصری است که ویژۀ زبان عربی است. یکی از این عناصر «مفعول مطلق» است. ما برای بررسی موضوع یاد شده در ترجمۀ مورد بحث، آیات 21- 19 سورۀ فجر را از نظر می گذرانیم.(وَتأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلًا لَّمًّا * وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا * کَلَّا إِذَا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا)- «و اموال این و آن را به ارث یک جا می خورید که گویی سیرایی ندارید.» - «و ثروت را دوست دارید دوست داشتنی بسیار.»- «نه چنین است؛ آن گاه که زمین درهم کوبیده شود کوبیده شدنی سخت.»اگر بخواهیم خیلی کوتاه دربارۀ این سه ترجمه سخن بگوییم، باید به صورت فشرده به چند نکته اشاره کنیم:

1. ترجمۀ نخست از حالت وفادار خارج و به ترجمۀ آزاد و تفسیری تبدیل شده است؛ برای مثال «که گویی سیرایی ندارید» در متن مبدأ جایگاهی ندارد.

2. «اکلا» مفعول مطلق و «لما» صفت مبالغه برای آن است. اگر بخواهد «اکلا» به درستی ترجمه شود، باید به جای آن قیدی مناسب آورده شود که در ترجمه «یک جا» برای این منظور در نظر گرفته شده است. این ترجمه - جدای از بررسی برابری کامل آن و عدم تعادل کامل - به طور مسلم از یک مشکل رهیده است و آن گرته برداری ساختاری است که در ترجمۀ بعد آن را خواهیم دید.

3. «حباً» مفعول مطلق است و «جمّاً» نیز نوع آن را مشخص می کند، حال اگر بخواهیم آن را به درستی ترجمه کنیم، باید از قیدی مناسب بهره گیریم. اما چنان که دیده می شود، ترجمۀ تحت اللفظی همراه گرته برداری ساختاری ارائه شده که هیچ بار خاصی را در ترجمه القا نمی کند. در ترجمۀ آیت الله مکارم آمده است: «و مال و ثروت را بسیار دوست دارید (و به خاطر آن گناهان زیادی مرتکب می شوید)!» در این ترجمه قید «بسیار» به درستی به کار رفته است. البته در مورد مال و ثروت و یا عطف هر دو و یا توضیحی قرار دادن ثروت (داخل قلاب)، همچنان جای سخن باقی است.

4. در مورد ترجمۀ بعد نیز می توان مانند ترجمۀ آیۀ 20 قضاوت کرد.

4. رعایت نکات صرفی، نحوی و بلاغی

در ترجمۀ مورد بحث دقت های خوبی دیده می شود که جای ستودن دارد؛ اما ضعف هایی نیز دیده می شود که برطرف شدن آنها می تواند به هرچه کامل تر شدن کار بینجامد. مثال های ذیل نمونه هایی شایستۀ تأمل اند: مثال 1: (وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا)(نساء/36)در ترجمۀ آیت الله یزدی آمده است: «و به پدر و مادر نیکی کنید.» در چند ترجمۀ دیگر نیز آمده است: - مکارم: «و به پدر و مادر، نیکی کنید.» - فولادوند: «و به پدر و مادر احسان کنید.» - آیتی: «و با پدر و مادر. .. نیکی کنید.»در این ترجمه ها چند نکته نهفته است که باید به آنها توجه شود:

1. «احسانا» مفعول مطلق و به معنای «احسنوا بهما احسانا» می باشد که معنای تأکیدی دارد؛ یعنی در ترجمه باید به نوعی به این تأکید اشاره شود. این تأکید از جدا کردن پدر و مادر از دیگران نیز قابل استفاده است که یک نکتۀ بلاغی است و چنان که دیده می شود، هیچ یک از ترجمه ها به این مسئله توجه نکرده اند.

2. در برخی ترجمه ها «نیکی کنید» تکرار شده که با ساختار ادبیات فارسی هماهنگ نیست و اگر تکرار به جهت القای نکتۀ بلاغی پیش گفته است، باید توجه داشت که چنین تکراری، به هیچ وجه نمی تواند جایگزین آن نکتۀ بلاغی باشد.

3. در ترجمه آقای آیتی «با پدر و مادر» آمده که همنشینی ندارند. مثال2: مترجم آیۀ 10 سورۀ تحریم را این چنین ترجمه کرده است: «خداوند برای آنان که کافر شدند مثالی زده است: همسر نوح و همسر لوط را که دو زن بودند در اختیار دو نفر از بندگان شایسته و خوب ما که به آن دو خیانت کردند و آن دو پیامبر در برابر عذاب خدا اندک کفایتی از آنها نکردند و به آنان گفته شد: با کسانی که به دوزخ در آمده اند وارد آتش شوید.»برای این که نکتۀ بلاغی متن به خوبی درک شود، لازم است مقدمه ای اجمالی مطرح کنیم. به معنای «زوج» و «امرأۀ» در آیات زیر بنگرید: -(...امْرَأَتَ نُوحٍ و امْرَأَتَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ منْ عبَادِنَا صالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا...)(تحریم /10)- (وَمِنْ ءَایَتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَجًا لِّتَسْکُنُواْ إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم موَدَّۀً و رَحمَۀ)(روم/21)- (وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَجِنَا و ذُرِّیَّتِنَا قُرَّۀَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمتَّقِینَ إِمامًا) ( فرقان /74)- (قَالَ رَبِ أَنَّی یَکُونُ لِی غُلَامٌ و قَدْ بَلَغَنِی الْکِبَرُ وَ امْرَأَتِی عَاقِر) (آل عمران /40)- (و قَالَ نِسْوَۀٌ فِی الْمدِینَۀِ امرَأَتُ الْعزِیزِ تُرَاوِدُ فَتاَهَا عَن نَّفْسِهِ...) (یوسف/30)معانی «زوج» و «إمرأۀ» در آیات یاد شده و دیگر آیات به خوبی روشن است. بنت الشاطی در این باره آورده است: «ما به تأمل در سیاق استعمال این دو واژه در قرآن می پردازیم و این تأمل، ما را به رازی که در دلالت این دو واژه نهفته است، رهنمون می گردد: واژه «زوج» یا «همسر» زمانی به کار رفته که مسئله زوجیّت یا جفت بودن مرد برای زن، محور و معیار سخن اصلی آیه است که یا حکمت و نشانه ای را بیان می کند و یا در مقام تشریع و تبیین حکمی است...؛ اما هر جا آنچه نشانه زوجیّت است، یعنی آرامش و دوستی و مهربانی، به سبب خیانت یا ناسازگاری در عقاید، رخت از میان بر بسته باشد، دیگر زوج نیست، بلکه «إمرأۀ» (زن) است؛ چنان که در سوره یوسف آیه پنجاه و یکم می خوانیم «زن عزیز در پی کامجویی از غلام خویش است» (بنت الشاطی،/225-224) بیشتر مترجمان «زوج» را در آیات 21 سورۀ روم و 74 سورۀ فرقان به «همسر» ترجمه کرده اند، ولی ترجمه ها در سه آیۀ دیگر «امرأۀ» مختلف است: (رک: فولادوند، مکارم، خرمشاهی، مشکینی، مجتبوی، امامی)در آیۀ مورد بحث نکته ای وجود دارد که عبارت است از تعبیر توهین آمیز نسبت به دو زن: (کانَتَا تحْتَ عَبْدَیْن)با وجود این گونه تعبیر که شایستۀ آن دو خیانت کار است؛ آنان شایستۀ همسری و هم دوشی نیستند، و تعبیر همسر برای آنان مناسب نیست.

5. ادبیات ترجمه

ادبیات ترجمه تا حدی بر نوع ترجمه (وفادار- معنایی) منطبق است و از کهنه گرایی و عربی زدگی و نیز فارسی زدگی افراطی دوری کرده است، ولی در برخی موارد از ساختارهای نحوی زبان معیار فاصله می گیرد که به نظر می رسد قابل توجیه نباشد و بتوان با ویرایشی درخور، برخی مشکلات آن را برطرف کرد؛ برای مثال، در ترجمۀ آیۀ 4 سورۀ بروج(قُتِلَ أَصْحَابُ الأخْدُود)آمده است: «اهل آن خندق را مرگ باد! (که آن را برای سوزاندن مؤمنان از آتش پر کرده بودند)». برخی ترجمه های دیگر چنین است: - مکارم: مرگ بر شکنجه گران صاحب گودال (آتش)،- فولادوند: مرگ بر آدم سوزان خندق. - مجتبوی: مرگ بر صاحبان آن خندق،

6. توجه به ارائه توضیحات ضروری تفسیری

مترجم در متن و پاورقی به ارائۀ توضیحات تفسیری پرداخته و آنها را جز در موارد معدودی[4] از متن اصلی ترجمه جدا کرده است. بنابراین می توان این ترجمه را تفسیری نیز نامید. توضیحات تفسیری مترجم هر چند بسیار است و در مجموع بسیار راه گشاست، ولی به نظر می رسد در برخی موارد که بر اساس روش و مبنای مترجم در ارائۀ توضیحات تفسیری، نیاز به توضیح های تفسیری بوده، مطلبی ارائه نشده است. نمونه ای از این آیات را می توان در مورد گناه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)که از هر خطا و اشتباه به حکم آیۀ تطهیر، مصون است، مشاهده کرد: - غافر، 55:. .. و از خطایت آمرزش بخواه...- محمد(صلی الله علیه و آله)، 19: و از برای گناه خود و برای مردان و زنان با ایمان آمرزش بخواه...- فتح، 2: تا خداوند آنچه را مشرکان بر تو گناه می شمردند - چه پیش از هجرت و چه پس از آن - از تو بزداید.چنان که مشاهده می شود، ترجمۀ آیات 55 و 19 سوره های غافر و محمد(صلی الله علیه و آله) بدون توضیح ارائه شده که به نظر به توضیح نیاز دارد و بهترین دلیل، ارائۀ توضیح در متن اصلی[5] ترجمۀ آیۀ 2 سورۀ فتح است.مثال دیگر: (...إِنْ هِی إِلَّا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَآءُ و تَهْدِی مَن تَشَآءُ...)(اعراف /155)-. .. این نیست مگر آزمون تو که با آن هر که را بخواهی گمراه و هر که را بخواهی هدایت می کنی... (یزدی)-... این جز آزمایش تو نیست؛ هر که را بخواهی به وسیلۀ آن گمراه و هر که را بخواهی هدایت می کنی (فولادوند و نیز مشابه آن خرمشاهی، الهی قمشه ای، ارفع، مشکینی، و برخی دیگر)-... که هر که را بخواهی [و مستحق بدانی] به وسیلۀ آن گمراه می سازی و هر کس را بخواهی [و شایسته ببینی] هدایت می کنی. (مکارم)ضعف یاد شده در ترجمۀ آیۀ 4 سوره ابراهیم نیز وجود دارد:(...فَیُضِلُّ اللَّهُ مَن یَشَآءُ وَ یَهْدِی مَن یَشَآءُ. ..)در ترجمۀ این گونه آیات - مانند برخی مترجمان - باید با افزودن توضیحی در متن یا پاورقی روشن ساخت که مسبب اصلی این هدایت و اضلال خود آنها هستند، نه اینکه چیزی از بیرون بر آنان تحمیل شده باشد و یا می توان گفت که این هدایت کردن و گمراه نمودن ابتدایی نیست، بلکه جنبۀ پاداشی و کیفری دارد و محروم شدن از فیض و توفیق الهی خود مصداق روشنی از گمراه شدن است.

نگاهی به پانوشت ها

در کنار کاستی یاد شده، کاستی دیگری نیز در خصوص پانوشت ها دیده می شود که نمی توان آنها را از نظر دور داشت. به مثال هایی در این خصوص توجه فرمایید:

1. پانوشت هایی که مجمل اند (به ویژه برای مخاطبان هدف)- ص 311 پاورقی شمارۀ 2: «هستی دارْ هرچه هست وابسته به آن هستی است که تا فیض هستی از هست هست، هست.»!- ص 312 پاورقی شمارۀ 2: «چه آنکه هر چه هست و هر کجا هست به هستِ مطلق وابسته است و از هست، هست؛ زیرا هیچ هستی داری جز هستِ مطلق، از خود هست ندارد.»!

2. عدم نظم مناسبمترجم ذیل حروف مقطعه سورۀ قصص که بیست و هشتمین سوره است، آورده است:«رمزی است عاشقانه میان گوینده و شنونده که به جز آن دو، کسی از راز آن آگاه نیست.»آیا مناسب تر آن نیست که این توضیح ذیل حروف مقطعه سوره بقره بیاید؟

3. زیادی بودن برخی پاورقی هابرخی پاورقی ها زیادی اند (مانند: ص 567) و برخی با افزودن یک کلمه به متن اصلی از سودمندی می افتد. برای مثال، ذیل سورۀ تبّت آورده اند:- «این سوره در برخی ترجمه ها «مسد» نامیده شده است.»- نیز بنگرید: ص596 و 578 و. ...

4. ضعف برخی پانوشت هامانند پاورقی2 در ص 320، گذشته از غیر ضروری بودن طرح این مسئله در مقابل مسائل بسیار ضروری تر که شایسته یاداند، ضعف روایت و عدم تصریح به آن (تفسیر قمی: حدثنا أحمد بن إدریس أخبرنا أحمد بن محمد عن ابن أبی عمیر عن بعض أصحابه عن أبی عبد الله(علیه السلام)فی قوله (بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما) قال: کانت سوءاتهما لا تبدو لهما یعنی کانت داخلۀ) و رویگردانی بیشتر مفسران و مترجمان از این تفسیر، نشان دهندۀ ترجیح رویگردانی از آن به ویژه در ترجمه و محدودیت پاورقی های آن است.در تفسیر تبیان آمده است: «و قوله (فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَۀَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما)أی ظهرت عورتاهما، و لم یکن ذلک علی وجه العقوبۀ، لان الأنبیاء لا یستحقون العقوبۀ، و انما کان ذلک لتغیر المصلحۀ، لأنهما لما تناولا من الشجرۀ اقتضت المصلحۀ إخراجهما من الجنۀ و نزعهما لباسهما الذی کان علیهما». در مجمع البیان می خوانیم: «(بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما)أی ظهرت لهما عوراتهما ظهر لکل واحد منهما عورۀ صاحبه قال الکلبی: فلما أکلا منها تهافت لباسهما عنهما فأبصر کل واحد منهما سوأۀ صاحبه فاستحیا».در المیزان آمده است: «(بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما)و سقط عنهما ما ألبسهما الله تعالی من لباس الجنۀ، و أقبلا یستتران من ورق الجنۀ» (ج 8،/61)

7. ویرایش فنی

ویرایش ترجمه - با حفظ حرمت ویراستار محترم و تلاش های فراوان وی و دقت های فراوانی که انجام داده اند- به نظر می رسد از روش منطقی برخوردار نیست و لازم است در چاپ های بعد دربارۀ آن تجدید نظر شود. پیشنهاد نگارنده استفاده از شیوۀ مصوب فرهنگستان است؛ زیرا با همۀ اختلاف سلیقه هایی که در مورد آن وجود دارد، از سیر منطقی تری برخوردار می باشد. به چند مورد ذیل از ویرایش ترجمه عنایت فرمایید: - در حالی که «هش دار» (300) و «هم راه» (ص309) به صورت جدای با نیم فاصله و یا به خطا با فاصله کامل آمده، «کسانیند» (ص326)، «داراییش» (ص 601)، «تاریکییش» (604) به صورت اتصال آمده است! گفتنی است «هشدار» در ص3 دو بار پیوسته آمده که دوگانگی در رسم الخط را حمل بر خطا می کنیم. - این ترجمه - چنان که خود مترجم در پی نوشت اشاره کرده - از عربی زدگی به دور مانده است؛ اما به نظر می رسد ترجمۀ ایشان به پالایشی دقیق تر نیازمند است تا آن گونه که شایستۀ آن است، نمایان شود؛ برای مثال در آیۀ 5 سورۀ فاتحۀ الکتاب می خوانیم: «و تنها از تو یاری می طلبیم» که می توان به جای می طلبیم، از «می جوییم» بهره گیریم؛ چنان که در بسیاری از ترجمه های قرآن آمده است.- در آیۀ 16 سورۀ بقره آمده است: «... و این داد و ستدشان سودی نکرد؛ و راه یافتگان نبودند.» چنان که روشن است، «گان» در راه یافتگان زاید است و باید حذف شود.- در آیه 13 سوره قمر نیز آمده است: «و او (نوح) را بر کشتی ساخته شده از الوارهای چوب و میخ ها سوار کردیم.» «ها» در «میخ ها» زاید است و در ضمن نیم فاصله در این واژه - و واژه های بسیار دیگر در سراسر ترجمه- رعایت نشده است. البته ترجمۀ «الواح» به «الوارهای چوب» به نظر تعادل بیشتری نسبت به دیگر ترجمه ها دارد.- واو از ابتدای آیۀ 8 سورۀ مطففین از قلم یا تایپ افتاده است.- «چه آن که» به جای زیرا در این ترجمه بسیار به کار رفته که از نظر ادبی در سطح نازل تری قرار دارد. - «برای همیشه» در ترجمۀ آیۀ 25 بقره به جای «جاویدان»، «همیشه» و جز اینها نامناسب و از دیدگاه برخی کارشناسان ادبیات فارسی ترکیبی نادرست است.(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ علَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ) (مائده/ 105)یزدی: هان، ای کسانی که ایمان آورده اید! بر شما باد که خود را مراقبت کنید. خطاب با الگوی «علیکم» مختص زبان عربی است و در زبان فارسی چنین الگویی به کار نمی رود و راه یافتن آن به زبان فارسی حاصل گرته برداری در ترجمه است؛ چنان که در ترجمۀ مورد بحث و برخی ترجمه های دیگر دیده می شود.- الگوی دیگر که در زبان فارسی برابری ندارد و انتقال الگوی ساختاری آن با روح ادبیات فارسی ناهمگون است،(أَحَدٌ مِنْکُمْ)و مانند آن می باشد. عبارت (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغَائِط)در آیۀ 6 سورۀ مائده نمونه ای از آن است:(أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغَائِط. ..)مترجم محترم مانند بیشتر مترجمان قرآن(أَحدٌ مِنْکُمْ)را با گرته برداری به «یکی از شما» و یا عبارتی شبیه آن ترجمه کرده است؛ «یا یکی از شما از قضای حاجت آمد» که به نظر صحیح نمی رسد؛ زیرا این عبارت در زبان فارسی به کار نمی رود و فصیح به شمار نمی آید.یکی از مباحثی که در ویرایش مورد توجه قرار می گیرد، پیچیده نبودن (تعقید نداشتن) معانی است؛ اما گاه دیده می شود که برخی نوشته ها گرفتار تعقید است و فهم آن برای خواننده دشوار می باشد. تعقید عوامل گوناگونی دارد که فعلاً مجال پرداختن به آنها نیست. برای مثال، در ترجمۀ مورد بحث، در ترجمۀ آیۀ 1 سورۀ زلزال می خوانیم: «آن هنگام که زمین به لرزۀ خود لرزانده شود.»اینک این پرسش مطرح می شود که منظور از «به لرزۀ خود» چیست؟ آیا مقصود این است که لرزه از بیرون زمین بر آن وارد نمی شود و یا مقصود شدت لرزیدن است؟ این مطلبی است که از ترجمه روشن نمی شود، ولی به نظر نمی رسد متن اصلی نیز با چنین مشکلی روبرو باشد؛ زیرا چنان که مفسران و مترجمان تصریح کرده اند، مراد از زلزال (در نقش مفعول مطلق) شدت لرزیدن است، نه چیز دیگر.- نکات ریز و درشت فراوان دیگری وجود دارد که فعلاً فرصت پرداختن به آنها نیست و اگر خدا بخواهد، در فرصتی مناسب بدآنها خواهیم پرداخت.

8. یکسان سازی و رعایت هماهنگی

با نگاه اجمالی به ترجمه، عدم هماهنگی و رعایت نکردن یکسان سازی به راحتی آشکار می شود که گاه در یک صفحه و در دو آیۀ پی در پی به چشم می خورد. به چند مثال زیر توجه کنید: مثال1: (الرَّحْمَنِ الرَّحِیم)در آیات 1و3 سورۀ حمد کاملاً متفاوت ترجمه شده است.مثال2: (لا رَیبَ فِیه)در آیۀ 2 سورۀ بقره «هیچ گونه تردیدی در آن نیست» معنا شده، ولی در آیات 9 و 25 آل عمران «که شکی در آن نیست» و در آیۀ 87 نساء « که هیچ شکی در آن نیست» و در آیۀ 12 سورۀ انعام «که در آن هیچ تردیدی نیست» معنا شده است. این گذشته از مناقشه ای است که در «تردید» در برابر «ریب» راه دارد.مثال3: در آیات 3 و 4 سورۀ بقره دو الگوی کاملاً مشابه دیده می شود: (الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب)و(وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْک)؛ حال ترجمۀ هر دو به ترتیب چنین است:- آنان که به غیب (...) ایمان دارند- کسانی اند که به آنچه به سوی تو . .. ایمان . .. دارند- انعام، 54: (الَّذِینَ یُؤْمِنُون)و چون آنان که به آیات و نشانه های ما ایمان آورده اند- انعام، 92: (الَّذِینَ یُؤْمِنُون) و آنان که آخرت را باور دارند- توبه، 44: (الَّذِینَ یُؤْمِنُون) کسانی که به خدا و روز قیامت ایمان آورده اند- بقره، 26: (الَّذِینَ آمَنُوا) آنان که ایمان آورده اند- بقره، 159: (الَّذِینَ یَکتُمُونَ) کسانی که . .. پنهان می دارند مقایسۀ «آنان که» و «کسانی اند که» در آیات 3 و4 بقرۀ و 44 توبه و 26 بقره تأیید کننده دریافت ماست.مثال4: مقایسۀ(وَمَا یَشْعُرُون)و(وَلَکِنْ لا یَشْعُرُون)در آیات 9 و 12 سورۀ بقره: - مایشعرون: اما توجه ندارند و نمی فهمند- لایشعرون: ولی نمی فهمندمثال5: (مَا لَکُمْ لا تَنَاصَرُون) (صافات/ 25)(مَا لَکُمْ لا تَنْطِقُون) (صافات/ 92)(ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُون) (صافات/154 و قلم/36)- شما را چه می شود که (امروز) یکدیگر را یاری نمی کنید؟!- شما را چه شده که سخن نمی گویید؟!- شما را چه می شود؟ چگونه حکم می کنید و نظر می دهید؟ - شما را چه می شود؟ چگونه حکم می کنید؟مثال 6: «قال» در آیات 30 و 33 سورۀ بقره به ترتیب به «گفت» و «فرمود» ترجمه شده و از آنجا که گوینده خدای متعال است، «فرمود» مناسب تر است.در هر صورت مطالب فوق تصادفی انتخاب شده است و اگر ترجمه به دقت و کلمه به کلمه بررسی شود، بی تردید ضرورت ویرایش دقیق و همه جانبه آشکار می شود؛ نیازی که در بیشتر - اگر نگوییم در همه - ترجمه ها احساس می شود.

پی نوشت ها:

[1] واحدهای کلام از بزرگ به کوچک عبارت اند از: بند( پاراگراف)، جمله، گروه، واژه، تکواژ و واج (واج در بحث واحدهای ترجمه به طور مستقل جایگاهی ندارد.)تکواژ/ واژک: واحد معنادار زبان که به اجزای کوچک تر معنادار قابل تقسیم نباشد؛ برای مثال: دانش آموزان از چهار تکواژ ساخته شده است: دان(تکواژ آزاد)، -ِ ش(تکواژ وابسته)، آموز(تکواژ آزاد)، ان(تکواژ وابسته). گفتنی است که تکواژ وابسته هیچ گاه مستقل نیست، به خلاف آزاد که می تواند مستقل نیز باشد.واژه: از یک یا چند تکواژ ساخته می شود؛ مانند: گل (یک واژه / یک تکواژ آزاد)، گلاب(یک واژه / دو تکواژ)، گلاب پاش( یک واژه/ سه تکواژ).گروه: گروه از یک یا چند کلمه ساخته می شود و در ساختمان جمله به کار می رود؛ مانند: • دانش آموزان کلاس پنجم (گروه اسمی در نقش نهاد)• تمرین های ریاضی خود را (گروه اسمی در نقش مفعول)• خیلی سریع (گروه قیدی)• نوشتند (گروه فعلی)جمله واحدی از کلام است که از یک یا چند گروه تشکیل می شود و معنای کاملی را القا می کند.

[2] بند یا پاراگراف معمولاً در ترجمۀ اقتباسی، ترجمۀ شفاهی و به ندرت در ترجمۀ آزاد مورد استفاده قرار می گیرد.

[3] ممکن است اشکال شود که «می اندازد» نمی تواند ترجمۀ دقیقی باشد و در واقع ترجمۀ «یلقون الیک النظر» است و نه «ینظرون الیک»، می گوییم نخست اینکه بر اساس تحقیقی که انجام شد، چنین ترکیبی در زبان معیار عرب استعمال ندارد؛ از این رو با التباس رو برو نمی شود و بدون اشکال است و دیگر اینکه اگر ما «می اندازند» را به «می بینند» ترجمه کنیم، بخشی از معنای لفظ را ترجمه کرده ایم نه همۀ آن را؛ برای مثال استاد کرمی فریدنی معنای مورد بحث را در «گویی» منعکس کرده اند، ولی با باور نگارندۀ این معنا در درجۀ اول باید در خود لفظ منعکس شود و نه در توضیحات تفسیری.

[4] مانند آیۀ دوّم سورۀ فتح که تفسیر را عیناً در ترجمه دخالت داده است.

[5] آوردن تفسیر در متن اصلی ترجمه می تواند نشان دهندۀ ضرورت چنین توضیحی باشد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان