مقدمه
پس از کشته شدن امین و فتح بغداد توسط سپاهیان مأمون او تصمیم گرفت برای مدتی پایتخت خلافت را از عراق به خراسان، شهر مرو، منتقل سازد. هرچند پیش از این، خود به عنوان امیر خراسان و نواحی شرقی در مرو سکونت داشت. او با مشورت مشاوران خود از جمله فضل بن سهل، وزیر اعظم، تصمیم گرفت امام رضا(ع) را به ولیعهدی خود انتخاب نماید. تقریبا بیشتر منابع معتقدند که این درخواست مأمون از یک سو به جهت کنترل کردن امام رضا(ع) و از سوی دیگر راضی کردن دل ایرانیانی بود که به امام رضا(ع) و علویان ارادت داشتند (باقریزاد گنجی، ١٣٩٩: ١٦). با این حال وقتی چنین پیشنهادی به امام رضا(ع) داده شد؛ ایشان به عللی عذر آورد و قبول نکرد تا اینکه مأمون پیوسته به آن حضرت نامه مینوشت و اصرار و تأکید فراوان میکرد و کار به جایی رسید که او را به قبول ولیعهدی دستور داد و مجبور ساخت.
امام رضاعلیه السلام برای اینکه به مأمون و اطرافیان او بفهماند که از مقاصد نهایی آنها که همانا کنترل وی میباشد آگاه است؛ ابتدا دعوت مأمون را نپذیرفت. وقتی با اصرارها و تأکیدهای فراوان مواجه گردید؛ تصمیم گرفت که به ناچار دعوت وی را بپذیرد و لذا از مدینه خارج شد و از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی خراسان حرکت کرد. مأمون تعدادی از فرماندهان بزرگ خود را با امام همراه ساخته بود و قافلهای بزرگ با تشریفات خاص و هودجهای مجلل سلطنتی امام (ع) و همراهان وی را حمل میکردند. اما ظاهرا از وضع امام و اخبار روایت شده مربوط به قبل از سفر ایشان، پیدا بود که با اختیار چنین کاری را نکرده است (ابن بابویه، 1372 : 2 / 217)
امام علیه السلام در طول راه حجاز تا بصره و از آنجا تا خراسان در هر شهری به مناسبتی با مردم مذاکره و دیدار داشتند و چون به بغداد رسیدند؛ طاهر بن حسین فاتح بغداد به استقبال ایشان شتافتند و پذیرایی شایانی از او نمودند. سپس با وی بیعت نمودند و آنگاه امام از آنجا راهی خراسان شد (ابن طقطقی، ١٣٦٠: ٣٠٠). مهمترین مسیر توقف امام (ع) در بین راه شهر نیشابور بود. مردم این شهر که قبلا از ورود امام به شهر خود آگاه بودند خود را جهت استقبال آماده کردند و بزرگان و علما و اهل حدیث آنجا برای دیدار با امام جمع شدند. وقتی که پرده جلوی هودج امام (ع) کنار زده شد و در مقابل مردم ظاهر شد؛ انبوه جمعیت از شدت شوق به گریه افتادند. دو نفر از محدثین به نمایندگی از سوی تمام مردم شهر از ایشان خواستند تا حدیثی را برای آنها قرائت کند. امام (ع) در پاسخ به خواست آنها حدیث معروف سلسله الذهب را بیان کردند که یکی از معروفترین احادیث شیعه است بعد از آن امام (ع) به سوی مرو پایتخت مأمون رفتند و چند فرسخ مانده به شهر مورد استقبال ظاهری مأمون و فضل بن سهل و گروه زیادی از بزرگان آل عباس و علویان قرار گرفتند.
مأمون در پیشاپیش همه آنها حضرت را به آغوش کشید و به ایشان خوشآمد گفت و احترامات لازم را به جا آورد و دستور داد که خانه و دستگاهی جداگانه و متصل به منزل خویش برای آن حضرت تهیه کنند و خدمتگزارانی برای او قرار داد تا همه نوع وسائل رفاه و آسایش خاطر آن بزرگوار را فراهم سازند (طبرسی، ١٣٩٠: ٤٤٥). در این زمان مأمون ابتدا تصمیم گرفت خلافت را به امام رضا(ع) واگذار کند. شاید مخالفتهای پیشین امام رضا(ع) برای قبول ولایت عهدی سبب شده بود که مأمون با سیاست واگذاری خلافت به امام رضا(ع) حداقل وی را مجبور به پذیرش ولیعهدی کند که امام رضا(ع) پاسخ قوی و دندان شکنی به او دادند و فرمودند:«این مقام خلافت یا از آن توست و یا از آن تو نیست! اگر از آن توست؛ حق نداری به دیگری واگذار کنی. اگر از آن تو نیست؛ به چه دلیل در این موقعیت قرار گرفته و میخواهی آن را از طرف خودت به دیگری بسپاری.» و بعد از این علیرغم مخالفتهای فراوان سرانجام امام رضا(ع) ولیعهدی را پذیرفت به شرط این که در امور سیاسی رایج در دستگاه خلافت دخالتی نداشته باشد. شاید به خوبی میدانست که مأمون و کارگزاران احتمالا به زودی مشکلات را برگردن امام رضا(ع) خواهند انداخت. با این حال حضور او در دربار مأمون یک پیامد بسیار مثبت فرهنگی را به همراه داشت و آن هم شرکت امام رضا(ع)در جلسات بحث و گفتگو با دیگر گروهها، ادیان، مذاهب و جریانهای اسلامی و غیر اسلامی بود که مأمون به دلیل علایق شخصی خود این مجالس را در دربار برپا میکرد.
علایق علمی خلیفه مأمون
مأمون بی شک «با شهامت و بلند همت و بزرگ منش بود و از لحاظ علم و حکمت ستاره درخشان بنی عباس بود که از همه فنون و دانش ها بهره ای بسزا داشت» (دینوری، ١٣٨٣: ٤٤٢). دربار او به چند دلیل محفل حضور دانشمندان و فرهیختگان بود. شخصیت ذاتی خلیفه؛ ماندن در خراسان یکی از مراکز مهم فرهنگی ایرانباستان و حضور بیشمار دانشمندان ایرانی در دربار خلافت از جمله این عوامل بود. مأمون از مادری ایرانی بود و همان طور که مشهور است مادرش مراجل دختر استادسیس است. استادسیس در سال ١٥٠ ه. ق علیه عباسیان خروج کرد. اما سرانجام مقهور و مقتول شد. دختر او پس از اسارت به ازدواج هارون درآمد که حاصل این وصلت تولد مأمون بود (ابن اثیر، ١٣٧١: ٢٣٨/١٥) او به برکت مادری ایرانی و تربیت نزد برامکه، دوستدار دانش و خصوصا فلسفه بود (جهشیاری، ١٣٥٧: ١٦٥).
وجه دیگر شخصیت علمی مأمون علاقه خلیفه به کلام عقلانی معتزله بود که این البته بیشتر به دوران بعد از شهادت امام رضا(ع) و حضور خلیفه در بغداد برمیگردد. به هر تقدیر علایق علمی خلیفه بستر خوبی را برای ولیعهد ایشان یعنی امام رضا (ع) فراهم ساخت تا از فرصت به دست آمده حداکثر بهره را ببرد و با ابراز اندیشههای خود به هدایت مسلمانان و غیر مسلمانان بپردازد.
برگزاری مجاس مناظره در دربار مأمون
یکی از سیاستهای علمی مأمون برگزاری مرتب مجالس علمی و بحث و نظر در عصر خلافتش بود. او این سیاست را از همان دوره حضور در مرو به کار گرفت و تا پایان خلافت او، ادامه داشت. گرچه برخی مغلوب ساختن امام رضا(ع) در این مجالس را عامل برگزاری آن دانسته اند (مجلسی، بی تا: ١٦٧). شاید این نیز از دلایل آن باشد اما باید گفت این سیاست همواره از سوی مأمون حتی بعد از شهادت امام رضا(ع) نیز دنبال میشد و این نشان میدهد خلیفه ذاتا به برگزاری مجالس بحث و مناظره علاقهمند بوده است. در مجالس مناظره مأمون در مرو مباحثی مانند طب و پزشکی(امام رضا(ع)، ١٣٧٧: ١٣)، موضوع امامت (ابن بابویه، بی تا: ٦٧٤)، عصمت انبیاء (جزائری، بی تا: ٣٧٣٨؛ مجلسی، ١٤١٤: ٣/ ١٢٤) و موضوعات دیگری بحث میشد و همان طوری که گفتیم امام رضا(ع) در این جلسات حضور دائمی داشتند. در زیر به برخی از این مجالس و مناظرات امام رضا(ع) و استدلالهای ایشان اشاره شده است.
تعلیم طب
طب الرضاعلیهالسلام یا رساله ذهبیه امام علیهالسلام در این موضوع مهمترین نگاشته ایشان در این زمینه است. اصل کتاب برآمده از جلسه مناظره در درباره مأمون بوده است که اطباء بزرگ اسلامیو غیر مسلمان مانند یوحنا بن ماسویه، جبرئیل بن بختیشوع و صالح بن سلهمه هندی حضور داشتند. در این مجلس ابتدا سخن از هر جانب به میان آمد تا اینکه به بحث اصلی یعنی رشته طب و معالجات بدن کشید. امام (ع) ابتدا بر اساس رسم خود ساکت بودند و چون مأمون بعد از ابراز نظرات فراوان نظر ایشان را جویا شد امام فرمودند: «نزد من نیز تجربیات و اطلاعاتی هست که بر اثر مرور زمان و آزمایشهای گوناگون به صحت و درستی آنها یقین کرده ام به اضافه آنچه از گذشتگان بر آن توفیق یافته ام از چیزهائی که انسان نمیتواند آنها را ندیده بگیرد و متروک بگذارد، ولی آنها را به صورت یک کتاب جمع آوری خواهم کرد.» (امام رضا (ع)، ١٣٧٧: ١٤).
در این زمان مأمون برای مأموریتی به بلخ رفتند و امام (ع) بخشهایی از کتاب را تدوین کرد و برای او فرستادند و چون مورد توجه خلیفه قرار گرفت دستور داد تا آن را با آب طلا نوشته و این موجب شد تا به رساله ذهبیه «مطلا» مشهور شود (همانجا). نکته قابل ذکر در این تألیف نگاه تجربی و اکتسابی امام (ع) به علم طب میباشد. ایشان دانش طب خود را برگرفته از علم الهی و لدنی خود معرفی نمیکند. بلکه معتقد است آشنائی او با این علم بخشی «بر اثر مرور زمان و آزمایشهای گوناگون» به اضافه «آنچه از گذشتگان بر آن توفیق یافته ام» میداند. از این رو طب را علمیتجربی و اکتسابی قلمداد میکند.
یکی از دیدگاههای امام (ع) در این کتاب این است که موجودات از نظر ساختمان وجودی با هم اختلاف دارند. به طوری که دو موجود را در همه عوالم هستی و این جهان بزرگ نمی توانیم پیدا کنیم که از همه جهت با هم مشابه باشند. عرضه های طبیعت نیز به آنها مختلف است. یعنی موادی که دائما به موجودات عرضه می شود و بدل ما یتحلل آنها قرار میگیرد، کمبود و کسریهای آنها را جبران میکند نمیتواند از یک نوع و از یک رقم و دارای یک نحوه اثر و خاصیت باشد. بنابراین خوراک هر کس، پوشاک هر کس، مسکن و شغل و کار هر کس باید به مقتضای خلقت و ساختمان وجودی او باشد. اهل هر بلادی را به مقتضای آب و هوای همان شهر باید پرورش داد و به هر مریضی باید به تناسب محل اقامت و پرورش او پیشنهاد غذا و دوا کرد (همان: ١٤١٥).
البته بیشتر دستورات امام (ع) در این رساله به مقتضای حال شخص مأمون و برخی به تناسب احوال مردم آن عصر و مکان میباشد و قسمتی نیز از تجویزات امام (ع) چنان که خود آن حضرت در مقدمه کتاب یادآوری کردند؛ نقل عقاید و تجربیات اطباء و حکما است. شاید این اقتباس به منظور و یا تصویب و یا ملاحظات دیگر بوده است (همانجا).
تعلیم موضوع امامت
موضوع امامت و بحث بر سر مصداق امام جدیترین بحث کلامی و بعضا فقهی جهان اسلام بوده است به طوری که به نقل از شهرستانی مورخ و فرقهشناس مشهور مسلمان، هیچ موضوعی در جهان اسلام تا این اندازه مورد بحث قرار نگرفته بود و بر سر هیچ مسالهای تا به این اندازه شمشیر برکشیده نشده است (شهرستانی، بی تا: ١/ ٢٤). در زمینه نظر امام رضا(ع) درباره اندیشه امامت و مصداق امام، عبدالعزیز بن مسلم میگوید ما در روزگار علی بن موسی الرضا (ع) در مرو بودیم و یک روز جمعه با تعدادی از مسلمانان در مسجد جامع اجتماع کردیم در حالی که من تازه وارد بودم. در این مجلس مردم موضوع امامت را مورد گفتگو قرار دادند و اختلاف بسیاری در آن یادآور شدند. در این زمان من به حضور امام رضا(ع) شرفیاب شدم و موضوع بحث روز مردم را به او خبر دادم و جویای نظر ایشان در این موضع شدم. امام ابتدا لبخندی زدند و فرموند: «ای عبد العزیز! مردم نادانند و در دین خود فریب خوردند. به راستی خدای عز و جل پیغمبرش را قبض روح نکرد تا دین او را کامل کرد. خداوند در سفر حجۀ الوداع که آخر عمر پیغمبر بود در سوره مائده آیه ٣ فرموند: امروز دین را برای شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را برای شما پسندیدم تا دین شما باشد.[1] امر امامت از کمال دین است و تمامیت نعمت است. و آن حضرت از دنیا نرفت تا برای مردم عالم دین آنان را بیان کرد و راه آن ها را روشن کرد و آنها را بر جاده حق واداشت و علی (ع) را برای آن ها پیشوا ساخت (ابن بابویه، ١٣٧٢: ٦٧٤-٦٧٥).
امام (ع) سپس بعد از اشاره به آیات قرآن ویژگیهای امام کامل را این گونه برشمرد: ١- دانا باشد و نادانی نداشته باشد. ٢- راعی و سرپرستی باشد که شانه خالی نکند. ٣- معدن قدس و طهارت و نور و زهد و علم و عبادت باشد. ٤- مخصوص باشد به دعوت از طرف رسول خدا و از جانب او معین شود. ٥- از نژاد فاطمه زهرا مطهره بتول باشد. ٦- در نسب او تیرگی و گفتگو نباشد و از بالاترین خاندان در قبیله قریش و کنگره رفیع بنی هاشم و عترت رسول اکرم و پسند خدای عز و جل باشد. ٧- شرف اشراف و زاده عبد مناف باشد. ٨- شکافنده حقائق علم و دارای مقام کامل بردباری و حلم باشد. ٩- مملو از معنویات امامت و دانای به تدبیر و سیاست باشد. ١٠- واجب الاطاعۀ باشد و به امر خدا قیام کند. ١١- ناصح بندگان خدا و حافظ دین خدای عز و جل باشد (همان: ٦٧٠)
امام اندیشه امامت را با دو رهیافت بیان میکنند: یکی رهیافت اسلامی و با استناد به برخی از آیات قرآن که مورد اجماع مسلمین است و دوم رهیافت شیعی و اندیشه امامت از دیدگاه شیعی است. او در برشمردن ویژگیهای امام به جایگاه علوی و شیعی امام اشاره دارند و دایره مصداق امام را بسیار تنگ و تنها مختص به ذریه حضرت زهراسلاماالله میسازند. البته واضح است که ابراز این اندیشه کاملا در مقابله با جایگاه امامت و خلافت عباسی بود که امام را به زور وادار به پذیرش ولایت عهدی خود ساخته بودند.
مجادلات کلامی
عصر امام رضاعلیهالسلام و مأمون عصر شکلگیری مکاتب فکری و کلامی در جهان اسلام بود. بسیاری از مباحث مطروحه بین مسلمین درباره موضوعات مختلف کلامی بود. برخی از این مجادلات کلامی با شیعیان و برخی با دیگر مذاهب اسلامی بود. جبر و اختیار در نزد انسان و مشیت الهی درباره انسانها، تفویض امور دنیا به ائمه علیهمالسلام، بداء و مصداقهای آن در قرآن، عصمت انبیاء، توحید و صفات خداوند و موضوعات حدوث و قدیم از مهمترین این مجادلات و مباحث بود. امام رضا(ع) همواره تلاش میکردند از جایگاه سیاسی خود به عنوان ولیعهد برای هدایت مسلمین در این مباحث بهره ببرند. البته بحث در شرح این موضوعات کلامی خارج از چارچوب این مقاله است و در اینجا به اختصار به برخی از آنها پرداخته میشود.
امام در موضوع جبر و اختیار معتقد بودند «خداوند با مجبوری بندگان اطاعت نگردد (همگی مختارند) و اگر انسانها نیز نافرمانی میکنند از این بابت نیست که بر خداوند غلبه پیدا کرده اند، و در عین حال او بندگان خود را به حال خویش رها نکرده است. او خود مالک همان چیزهایی است که به آنان عطا فرمود، و نیز نسبت به آنچه، آنان را در آن مورد توانا ساخته، قادر و تواناست، اگر مردم، تصمیم به اطاعت خدا گیرند، خداوند مانع شان نخواهد شد و اگر تصمیم به معصیت و نافرمانی بگیرند، اگر بخواهد از آنان جلوگیری میکند ولی اگر از کار آنان جلوگیری نکرد و آنان مرتکب معصیت شدند، او آنها را به گناه و معصیت نینداخته است. .. هر کس حدود این گفتار را دریابد و مراعات کند، بر هر کس در این مورد با او مخالفت کند، پیروز است.» (ابن بابویه، ١٣٧٢: ١/ ٢٩٣) و این همان نظر شیعیان در «لاجبر ولا قدر، ولکن منزلۀ بینهما فیها الحق» است (قزوینی، ١٣٨٧: ٥١٥/٢). زیرا شیعیان در موضوع جبر و اختیار قائل به حد وسط هستند و جهان را نه کامل جبر و نه کامل اختیار میدانند.
تفویض امور دنیا به ائمه نیز (که نام فرقهای با همین نام یعنی مفوضه بین شیعیان است) یکی دیگر از مباحث کلامی مطرح شده از زبان امام (ع) است. تفویض یعنی اینکه خداوند برخی یا همه امور دنیا را به تعدادی از اولیاء خود سپرده است. آنان معتقدند «خدای تعالی ابتدا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سایر اولیاءاش را خلق کرد سپس خلقت و تربیت سایر موجودات را به اختیار ایشان گذاشت، پس آنها بیافرینند و روزی دهند و بمیرانند» (کلینی، بی تا: ٢/ ٣). امام رضا(ع) در این موضوع معتقد بودند: «آن کسی که زعمش چنان بود که حضرت عز و جل تفویض أمر خلق و روزی همه خلایق بحجج ایزد خالق یعنی أنبیاء و رسل و أئمۀ السبل نمود آن شخص قائل به تفویض است و بیشبهه قائل به جبر کافر و قائل به تفویض مشرک است.» (طبرسی، بی تا: ٨٨/٤). با این تعبیر امام (ع) هر نوع قائل شدن به اندیشه تفویض را نزد شیعیان رد کردند و قائلین بدان را کافر میداند.
موضوع دیگر اندیشه کلامی بداء بود. این تفکر نیز یکی از اندیشههای شیعی است که براساس آن خدا چیزی را مطابق اوضاع و شرایطی مقرر دارد و سپس به واسطه تغییر اوضاع و شرایط آن را تغییر دهد و چون ما خدا را فعال ما یشاء میدانیم و میدانیم که او هر چه را مصلحت داند میکند و هر روز در کار تازه ایست و او دست بسته و کنار نشسته نیست میتواند آن را تغییر بدهد (کلینی، بی تا: ٢٠١/١). این موضوع از مباحث بسیار مجادله برانگیز بین شیعیان بوده است و امام (ع) در مقام دفاع از آن در مناظره با سلیمان مروزی از متکلمان بزرگ خراسان که منکر بداء بود به او میفرمایند: «ای سلیمان! چطور «بداء» را قبول نداری؟ و حال آن که خداوند در قرآن میفرماید:
١- «أ و لا یذکر الإنسان أنا خلقناه من قبل و لم یک شیئا» آیا انسان نمیبیند که ما او را در گذشته آفریدیم و او هیچ نبود (مریم ٦٧)
٢- «و هو الذی یبدؤا الخلق ثم یعیده» و او همان کسی است که خلقت را آغاز میکند (یا خلقت مخلوقات را آغاز میکند) سپس آن را (یا آنان را) باز میگرداند (روم ٢٧)
٣- «بدیع السماوات و الأرض» پدید آورنده آسمانها و زمین [از هیچ ] (بقره ١١٧)
٤- «یزید فی الخلق ما یشاء»هر آنچه بخواهد در خلقت میافزاید. (فاطر ١)
٥- «بدأ خلق الإنسان من طین» خلقت انسان را از گل آغاز نمود. (سجده ٧)
٦- «و آخرون مرجون لأمر الله إما یعذبهم و إما یتوب علیهم» و دیگران به انتظار امر خدا گذارده شده اند، یا آنان را عذاب می کند یا بر آنان لطف می کند و توبه شان را می پذیرد. (توبه ١٠٦)
٧- «و ما یعمر من معمر و لا ینقص من عمره إلا فی کتاب» هیچ کس پیر و سالخورده نمیشود و نیز عمر هیچ کس کم نمیگردد مگر این که در کتابی ثبت و ضبط است (فاطر ١١) (ابن بابویه، بی تا: ٣٦٣/١ - ٣٦٤)
در توضیح اندیشه بداء باید گفت که در نزد شیعیان بیشتر به معنای نسخ فرمان خداوند هست زیرا نسخ بر خداوند جایز است، و حکم او تابع مصالح است و مراد از «بداء» آن است که خداوند حکمی کرده و میدانسته که در صورت پیدایش سببی آن را تغییر خواهد داد و امام (ع) در صدد اثبات چنین نظری بودند.
دیگر مجادلات و تعالیم کلامی امام (ع) در خراسان مربوط به موضوعات عصمت انبیاء و صفات خداوند بود. ایشان از اندیشه عصمت انبیاء دفاع کردند و در مناظرهای که با علی بن محمد الجهم در حضور مأمون داشتند به دفاع از نظریه عصمت انبیاء برخاستند. در این مناظره علی بن محمد آیاتی از قرآن را نقل کرد که معنای ظاهری آن رد عصمت انبیا بود. این آیات عبارتند از:
«عصی آدم ربه فغوی» حضرت آدم علیه السلام معصیت کرد پس گمراه شد طه ١٢.
«و ذا النون إذ ذهب مغاضبا فظن أن لن نقدر علیه» یاد کن ای پیغمبر صاحب ماهی را که مراد یونس بن متی است چون بیرون رفت از میان قوم خود در حالتی که خشمناک بود بر ایشان پس گمان برد که ما قدرت نداریم بر او. (انبیاء ٨٧)
«و لقد همت به و هم بها» و هر آینه قصد کرد زلیخا یوسف را و قصد کرد یوسف زلیخا را (یوسف ٢٤) (ابن بابویه، بی تا: ١٣٣/١).
امام رضا(ع) درجواب ایشان تلاش کردند عصمت انبیاء را اثبات نمایند. دلایل ایشان نیز عمدتا با استناد به خود قرآن بود. ایشان در حق آدم (ع) فرمودند: خداوند آدم را در زمین خلیفه و حجت خود قرار داد و معصیتی که از آدم سر زد در بهشت بود نه در زمین و عصمت او باید در زمین باشد تا واجبات الهی را به اتمام رساند. در حق یونس پیامبر نیز فرمودند در آیه «و ذا النون إذ ذهب مغاضبا فظن أن لن نقدر علیه» لفظ ظن در آیه شریفه به معنی (استیقن) است یعنی یونس یقین پیدا کرد که خدا رزق او را بر او تنگ نمیگیرد و بنابراین «لن نقدر» معنی «لن نضیق» است و اگر یونس چنین گمان کرده بود که خدا قدرت ندارد البته کافر میشد. دربارهی یوسف نیز فرمودند «و لقد همت به و هم بها» زلیخا قصد معصیت کرد و یوسف قصد کرد او را بکشد اما حق تعالی یوسف را از قتل زلیخا و عمل زشت بازداشت (همان: ١٣٣-١٣٤). استدلالهای امام (ع) همان نظریه تشیع درباره عصمت انبیاء است که قائل به عصمت همیشگی و کامل آنان هستند.
درباره صفات خداوند نیز امام رضا(ع) بسیاری از اختلافات کلامی که در این زمان حول محور این صفات بودند را رد کردند و درصدد تطهیر صفات خداوند از برخی شائبههای بیهوده فرق اسلامی برآمدند. ایشان قائل به صفات کامل برای خداوند بودند و از هر نوع تشبیه انگاری صفات الهی دوری کردند (طبرسی، بی تا: 2/ ٢٩٩-٣٩١).
دفاع از اسلام و مجادله با اهل کتاب
یکی دیگر از برنامههای امام رضا(ع) در عصر ولایتعهدی مناظره با دیگر ادیان بود. در این باره نقل شده است زمانی که امام علی بن موسی الرضا(ع) بر مأمون وارد شدند، مأمون به فضل بن سهل دستور داد تا علمای أدیان و متکلمینی مثل جاثلیق (عالم بزرگ نصاری)، رأس الجالوت (عالم بزرگ یهود)، رؤسای صابئین (منکرین دین و شریعت و خدا و پیامبر)، هیربد بزرگ (عالم بزرگ زردشتیان) و زردشتی ها، عالم رومیان و علماء علم کلام را گرد هم آورده تا گفتار و عقائد امام رضا(ع) و نیز گفتههای آنان را بشنود. فضل بن سهل نیز آنان را فراخواند و مأمون را از حضور آنان مطلع نمود. در این مناظره امام (ع) به مقابله آن ها رفت و هریک از آنان را با آوردن شاهدی از کتب دینی و مذهبی خودشان مغلوب ساخت (ابن بابویه، بی تا: ٣١٦/١؛ جزایری، بی تا: ١؛ طبرسی، بی تا: ٢/ ٤٢٤). از آنجایی که آوردن همه آن احتجاجات در این گفتار ممکن نیست با اشاره کوتاه به مناظره ایشان با موبد زردشتی بسنده میشود و برای اطلاعات بیشتر به منابع مربوط ارجاع میگردد. زیرا پرداختن به موضوع مناظرات امام (ع) با دیگر ادیان خود میتواند موضوع مقاله یا کتابی مجزا باشد.
اولین مناظرات امام (ع) با علمای مسیحی و یهودی بود و چون حقانیت و برتری دینی آنان را رد کردند. رو به هیربد زردشتی کردند و فرمودند: «دلیل تو به پیامبری زردشت چیست؟» هیربد گفت: «چیزهایی آورده که قبل از او کسی نیاورده است، البته ما، خود او را ندیده ایم ولی اخباری از گذشتگان ما در دست است که او چیزهایی را که دیگران حلال نکرده اند بر ما حلال کرد، لذا از او پیروی میکنیم.»
امام در جواب فرمودند: «مگر نه این است که به خاطر اخباری که به شما رسیده، از او پیروی میکنید.» گفت: «بله همین طور است.» امام فرمود: «سایر امتهای گذشته نیز چنین اند، اخباری مبنی بر دین پیامبران و موسی، عیسی و محمد(ص) به دستشان رسیده است، عذر شما در عدم ایمان به آنان و ایمان به غیر آنان به این امور چیست؟» هیربد خشکش زد! و از پاسخ بیشتر به امام (ع) باز ماند (همان: ٤٤٧/٢).
نتیجه گیری
سیاست مزورانه مأمون در ولیعهد کردن امام رضا(ع) گر چه از نظر سیاسی او را محدود ساخت اما از جهت فرهنگی موجب شهرت علمی ایشان و ایجاد بستری برای ابراز عقاید امام (ع) شد. این موضوع هم زمان با اوج مناظرات و مباحث کلامی و مذهبی در جهان اسلام بود و این خود زمینه مناسبی را برای ابراز عقاید امام رضا(ع) فراهم کرد. مأمون با برگزاری مجالس علمی و کلامی به این روند یاری رسانید و امام رضا(ع) توانست به بهترین وجه عقاید خود که همان اندیشههای مذهب تشیع بود را ابراز و گسترش نماید. در منابع مباحث فقهی، کلامی و دینی و مذهبی فراوانی از این مجالس نقل شده است که علی بن موسی الرضا(ع) در آنان حضور داشتند و همواره به اذعان حاضرین پیروز این مناظرات بودند و همه به برتری علمی ایشان اعتراف داشتند. ظاهرا امام رضا(ع) در مناظره با گروههای مسلمان عمدتا از منابع مشترک همه مسلمانان خصوصا قرآن بهره گرفتند و در مناظره با اهل کتاب از مبانی عقلی و منطقی و در مواقعی نیز کتب خود آنان استفاده میکردند.خود استفاده کردند و حتی غازان مسلمانی که بسیار متعصب نیز نشان میداد در مواجه با ممالیک وخلافت شافعی حامی شان خود را بینیاز از استفاده همزمان از توان مسیحیت و نیروی اجتماعی شیعیان معارض نشان نداد.
منابع و مأخذ
- ابن اثیر، عز الدین علی. (١٣٧١)، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، جلد ١٥، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران: مؤسسه مطبوعاتی علمی.
- ابن بابویه، محمد بن علی. (بی تا)، الأمالی، مترجم محمد باقر کمرهای، تهران: نشر کتابچی.
- --------. (١٣٧٢)، عیون أخبار الرضا علیه السلام، مترجم حمیدرضا مستفید و علی اکبر غفاری، تهران: نشر صدوق.
- ابن طقطقی، محمد بن علی بن طباطبا. (١٣٦٠)، تاریخ فخری، ترجمه محمدوحید گلپایگانی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- امام رضا(ع). (١٣٧٧)، طب الرضا، ترجمه امیر صادقی، تهران: نشر معراجی.
- باقریزاد گنجی، نبیالله. (١٣٩٩)، «بررسی سیاست گرایش مأمون عباسی به ایرانیان»، مجله رشد آموزش تاریخ، شماره ٧٦، ص ١٤١٦.
- جزایری، نعمتالله بن عبدالله. (بی تا)، داستان پیامبران یا قصه های قرآن از آدم تا خاتم، تهران: انتشارات هاد.
- جهشیاری، ابوعبدالله محمد بن عبدوس. (١٣٥٧)، کتاب الوزراء و الکتاب، به تحقیق مصطفی السقا، قاهره: بی نا.
- دینوری، ابوحنیفه. (١٣٨٣)، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران: نشر نی.
- شهرستانی، ابوالفتحمحمد بن عبدالکریم بن احمد. (بی تا)، الملل و النحل، به تحقیق محمدسید گیلانی، بیروت: دارالمعارف.
- صفا، ذبیح الله. (١٣٨٤)، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، تهران: انتشارات مجید.
- طبرسی، احمد بن علی. (بی تا)، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ترجمه احمد غفاری، تهران: نشر مرتضوی.
- طبرسی، فضل بن حسن. (١٣٩٠)، زندگانی چهارده معصوم علیهمالسلام، ترجمه عزیزالله عطاردی، تهران: نشر کتابفروشی اسلام.
- قزوینی، ملاخلیل بن غازی. (١٣٨٧)، الشافی فی شرح الکافی ( للمولی خلیل القزوینی)، قم: نشر دارالحدیث.
- کلینی، محمد بن یعقوب. (بی تا)، أصول الکافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران،: کتاب فروشی علمیه اسلامی.
- مجلسی، محمدتقی بن مقصودعلی. (بی تا)، زندگانی حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام ( ترجمه جلد ٤٩ بحار الأنوار)، بی جا: نشر اسلامیه.
پی نوشت:
[1] اشاره به موضوع غدیر خم که خداوند آیاتی از سوره مائده را قبل و بعد از مراسم غدیر بر پیامبر(ص) نازل فرمودند و انتخاب جانشین خود را به معنای کامل شدن دین و نعمت الهی معرفی کردند(مائده /٣).