مقدمه
توحیدگرایی در تمام سطوح فکری و محوریت اصل توحید در تمام شئون زندگی امام خمینی (ره) ایشان را به تخریب ساختار موجود و تنظیم و تأسیس ساختاری توحیدی وا داشت. در نگاه توحیدی نظم واحدی که در تمام خلقت وجود دارد توسط خالقی یکتا پیریزی شده که قسمتی از آن بنا به حکمت الهی، به اراده انسانی واگذار شده است. با نگاهی ساده، همچون پدری که تمام مراحل ساخت یک وسیله را انجام داده باشد و اکنون برای رشد فرزندش، ساخت مرحله ای کوچک و آسان را به او سپرده تا او را به رشد برساند. قواعد شکل دهی این مرحله از ساخت که در واقع شکل دهنده ساختار اداره و هدایت جامعه انسانی است، برای انسان توحیدگرا دارای موازینی مشخص بوده که توسط شریعت الهی تبیین شده است. همین اعتقاد سبب میشود که شخص توحیدگرا ساختارهای جایگزین را تحمل نکرده و به دنبال تغییر آن ها باشد.
علت اصلی این نوع تقابل با ساختارها نگاه سراسر توحیدی و مطابق با اسلام در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی است. چرا که توجه به قواعد اسلامی در تمام سطوح، شخص توحیدگرا را متوجه تناقض ساختارهای دیگر با ساختار توحیدی میکند. در واقع انسان موحد به خاطر مبانی اعتقادی خود هیچ عرصه ای را خالی از توحید نمیبیند. به عقیده امام: «اسلام دین افراد مجاهدی است که به دنبال حق و عدالت اند. دین کسانی است که آزادی و استقلال میخواهند. مکتب مبارزان و مردم ضد استعمار است. اما این ها اسلام را طور دیگری معرفی کرده اند و میکنند. تصور نادرستی که از اسلام در اذهان عامه به وجود آورده و شکل ناقصی که در حوزه های علمیه عرضه میشود برای این منظور است که خاصیت انقلابی و حیاتی اسلام را از آن بگیرند».(خمینی، بی تا، ص 10) «بنابراین از نظر ایشان آن چه به عنوان اسلام معرفی میشود ناقص است، ابعاد اجتماعی اسلام را در بر ندارد و خاصیت انقلابی و حیاتی از آن گرفته شده است ».(نامخواه، ١٣٩٤، ص ١٥١) اگر نگاه توحیدی در تمام ابعاد زندگی وجود داشته باشد، منجر به اقدام برای تشکیل ساختاری اجتماعی بر مبنای همین نگاه است. گرچه تلاش های بسیاری برای مطالعه و تبیین انقلاب توسط اندیشمندان داخلی و خارجی صورت گرفته است و افراد زیادی سعی در تبیین نگاه امام و شیوه ایشان در انقلاب داشته اند، اما تبیین جایگاه توحیدگرایی امام در فرآیند، اهداف، و روش های انقلاب نیازمند بسط بیشتری است. تولید بدیعی که توسط آقای مجتبی نامخواه (نامخواه، 1394) برای به دست آوردن نظریه انقلاب امام خمینی (ره) صورت گرفته است، پیشینه خوبی برای این تحقیق است. این مقاله با کنار زدن پیش فرض های ذهنی متأثر از نظریات جامعه شناسی غربی، به فهمی دست اولی و اصیل از نگاه امام به انقلاب دست یافته است. با این نگاه بکر حاصل از تفکر امام، میتوان در تحلیل انقلاب به بسط بیشتری دست زد. اطلاعات مورد نیاز تحقیق حاضر از طریق اسنادی-کتابخوانه ای جمع آوری شده و به روش تحلیلی-توصیفی انجام گرفته است. از آن جا که به اعتقاد امام عامل اصلی به وجود آورنده انقلاب نگاه توحیدی است، تعریف امام از انقلاب نیز میتواند متفاوت از تعاریف مصطلح جامعه شناسی باشد.
مفهوم شناسی انقلاب و تغییر
در گروهی از تعاریف جامعه شناختی «انقلاب عبارت از عصیان جمعی ناگهانی و شدیدی است که قصد آن واژگونی قدرت یا رژیمی و دگرگونی وضعیت معینی است.
بدین ترتیب، انقلاب حقیقتا لحظه ای تاریخی است که حالت انفجار اجتماعی و در عین حال حالت هیجان انفرادی، مشخصۀ آن است ».(روشه، 1368، ص 224) اما با توجه به این که ملاک های گوناگونی (مثل نیات انقلابیون، نتایج و پیامدهای انقلاب، و فرایند انقلاب) در تعریف انقلاب دخیل و توسط جامعه شناسان مورد توجه قرار گرفته است، شاید بتوان این گونه تعریف جامع تری ارائه داد که: «انقلاب تحول در ذهنیت توده های مردم نسبت به مشروعیت نظام حاکم است که باعث گسست از نظام حاکم و مقابله ای خشونت بار گشته و تحولاتی چشمگیر را در ساختارهایی از نظام موجب شود». (خمینی، بی نا، 1387) با نگاه امام این تحول تنها متوجه ساختارهای جامعه و نظام های ظاهری آن نیست و انقلاب وقتی کاملا محقق خواهد شد که هم در درون افراد اتفاق بیافتد و هم ساختارهای بیرونی را تغییر دهد. بلکه بدون انقلاب و تغییر درون افراد، انقلابی محقق نشده است. در نتیجه یکی از مراحل اصلی انقلاب تحول انفسی افراد است. «در توصیف تغییرات [حاصل از انقلاب] از نگاه امام خمینی(ره)، ماهیت اصلی تغییرات به وجود آمده از جنس فرهنگی و متوجه جنبه های روحی، ایمانی، قلبی و فکری آحاد ملت است؛ به عبارتی مهم ترین تغییر به وجود آمده از نگاه امام خمینی (ره)، تغییر انسان ها و کنش گران و تحول انفسی آن هاست. » (اصغری، 1396، ص 72)
فرآیند و مراحل تغییر و انقلاب مبتنی بر توحید
با یک نگاه فراگیر «هر انقلابی همیشه شبیه انقلاب دیگر نیست. انقلاب ها ضمن وجوه اشتراک، تفاوت های زیادی هم با هم دارند. در هر انقلاب از یک طرف یک تعداد از عوامل و از طرف دیگر یک نوع ترکیب خاص از عوامل وجود دارد و هر عاملی در هر انقلاب عموما دارای نقش و جایگاه متفاوتی است. مذهب نیز می تواند تحت شرایطی در پیدایش و روند یک انقلاب نقش داشته یا نداشته باشد، این بستگی به آن انقلاب خاص دارد. اگر انقلاب را به عنوان یک فرایند در نظر بگیریم که دارای مراحل مختلفی است (مانند حلقه های زنجیر)، نقش مذهب در هر انقلابی ممکن است در مراحل مختلف باشد، در یک انقلاب در ابتدا، در انقلاب دیگر در مراحل وسط و در انقلاب دیگر در مراحل پایانی. در یک جا در بیشتر مراحل، در جای دیگر در هیچ یک از مراحل »(رفیع پور، 1377، ص 53). اما اعتقاد امام با این نگاه کاملا متفاوت است. امام مذهب را عاملی خارجی و جدای از انقلاب نمیدانند که امکان جدایی آن وجود داشته باشد و بتوان فقدان آن را در بعضی از مراحل انقلاب تصور نمود. به عقیده امام مذهب و دین عامل اصلی و مرحله اول انقلاب محسوب میشود. البته ایشان معنای از دین اسلام را مشخص میکنند؛ امام قرائت درست از اسلام را در مقابل نگاه ناقصی که از آن در حوزه ها ارائه میشود، و همچنین در تضاد با نمونه التقاطیای که در فضای روشنفکرمآبانه شکل میگیرد، میدانند. به عقیده امام، اسلام ناب که به واسطه رویکرد توحیدگرایی در تمام عرصه ها و ابعاد زندگی صاحب نقش است، در مقابل اسلام ناقص متحجرانه و اسلام آمریکایی میدانند. به نظر امام، سیر شکل گیری انقلاب اسلامی ایران فرآیند مختص به خود را دارد. ایشان معتقد بودند که «"اسلام انقلابی" به "انقلاب انسانی"، و انقلاب انسانی به پیدایش "انسان انقلابی " منتهی می گردد و "انقلاب اسلامی"، محصول کنش جمعی و متمایز انسان انقلابی است. » (هاشمیان، نامخواه، 1393، ص 61)
ارائه اسلام انقلابی
بر اساس نظریات بسیاری از دانشمندانی که فرآیند انقلاب را مورد بررسی قرار داده اند، نارضایتی از وضع موجود -فارق از علت شکل دهنده آن - عاملی اساسی در به وجود آمدن این پدیده است. (هاشمیان، نامخواه، 1393، ص 31، و جمعی از نویسندگان، 1384، ص 245) هر جامعه ای که در آن نسبت به وضع موجود نارضایتی شدید به واسطۀ عامل های مختلف (مثل، توسعۀ اقتصادی و جابه جایی ارزش ها، توسعه و تضاد طبقاتی، عوامل بین المللی،...) به وجود بیاید، بستری آماده برای شورشی خشن علیه ساختار موجود را پدید خواهد آورد. اما همان طور که گفته شد، به اعتقاد امام تغییرات ظاهری معنای واقعی انقلاب را محقق نمیکنند و این عوامل نهایتا موجب چنین تغییری خواهد شد. امام برای به وجود آوردن انقلابی واقعی، سعی کردند تا عامل اصلی آن یعنی اسلام انقلابی را برای مردم آشکار کنند.
به تعبیر خود امام «بزرگترین کاری که از ما ساخته است، بیدار کردن و متوجه ساختن مردم است. آن وقت خواهید دید که دارای چه نیروی عظیمی خواهیم بود که زوال ناپذیر است و توپ و تانک هم حریف آن نمیشود.»(خمینی، 1389، ج 1، ص 134) امام این عامل اساسی و مهم برای تغییر ساختار را به خوبی ایجاد کردند؛ اولین باری که امام تاریخیترین بیانیه سیاسی خود را صادر کردند، 42 بهار از عمر شریفشان میگذشت. در سال 1323شمسی امام پیامی را برای مردم ایران نوشتند و مردم را به قیام برای خدا دعوت کردند. (خمینی، 1389، ج 1، ص 21) روحیه توحیدی امام اجازه نمیداد که ایشان هیچ گونه ظلمی را تحمل کنند. وضعیت اسف بار حکومت رضاشاه، هرگونه ظلمی را علیه مردم ایران روا داشته بود و با جسارت تمام به سوی ارزش های دینی مردم ایران هجوم برده بود. امام که به واسطه رویکرد توحیدگرایی نمیتوانست استکبار و بزرگیطلبی شخصی ظالم را در مقابل خداوند قهار ببیند، سکوت را جایز ندانست و مردم خود را به قیام برای خدا دعوت کرد. ایشان در راستای آشکار ساختن اسلام واقعی، به تبیین آن و بیان لوازم اعتقادی آن در تمام عرصه ها پرداخت. امام تمام بدبختیهای به وجود آمده برای ملت ایران را نشأت گرفته از خودخواهی بیان نمودند. ایشان در این پیام خود تأکید میکنند که:
«خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده. قیام برای نفس است که بیش از ده میلیون جمعیت شیعه را به طوری از هم متفرق و جدا کرده که طعمه مشتی شهوت پرست پشت میزنشین شدند. قیام برای شخص است که...».
(خمینی، 1389، ج 1، ص 21) در این پیام امام هیچ عذری برای مردم باقی نمیگذارند و با استدلال به آیه مذکور، قیام را بر کمترین اجتماع ها (یعنی دوتا دوتا) و یا حتی بر تک تک افراد واجب میدانند. میتوان گفت که به طور مشخص دعوت مردم به قیام توسط امام، در سال 1342شمسی پاسخ داده شد. ایشان که به واسطه تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی، خطر زیادی را نسبت به اسلام، مردم و کشورش احساس کرده بودند، به شدت عوامل آن را مورد انتقاد قرار دادند و برای آگاهی مردم و نخبگان جامعه، جداگانه آن ها را نسبت به این مسأله توجه دادند. (خمینی، 1389، ج 1، ص 82 و 87 و 91) بعد از واکنش امام به این لایحه، رژیم وقت مخالفت صریح امام را تاب نیاورد و به خاطر احساس خطر زیادی که برای بقای حکومت خود میکرد، حکم تبعید ایشان را صادر کرد. این رویه امام در طول فرآیند انقلاب نسبت به وقایع و اتفاقات مختلف ادامه داشت و سبب میشد که مردم از نوع مشکلاتی که برای آن ها و کشورشان به وجود میآید، و همچنین سطح و شدت آن اطلاع پیدا کنند. موضع گیری امام نسبت به طرح موسوم به «انقلاب سفید» که لایحۀ ایالتی و ولایتی جزئی از آن بود، به صورت عام تر اقدامات شاه را مورد نقد قرار داده بودند. (خمینی، 1389، ج 1، ص 268) همچنین امام به واسطۀ سخنرانیهایی که میکردند و نامه های فراوانی که به اشخاص مختلف میفرستادند از هدر دادن سرمایه های مادی و انسانی کشور (مثل جشن های تولد، جشن سلطنت، جشن های 2500 ساله (خمینی، 1389، ج 2، ص 368 و 491)، بردن جوان ها به اسرائیل، (خمینی، 1389، ج 5، ص 262) توسط رژیم طاغوتی شاه پرده بر میداشتند و جامعه را از خطرهای پیش رویشان آگاه میکردند. امام در مقاطع مختلف از وابستگیهایی که به واسطه سیاست های غلط و خودکامگیهای دولت و شاه، در اقتصاد، فرهنگ و سیاست شکل گرفته بود، پرده بر میداشتند. (خمینی، 1389، ج 5، ص 98) دیگر اقدام مهم امام انتباه مردم نسبت به تغییرات فرهنگی شاه بود؛ ایشان اقدامات شاه برای بدبین کردن مردم نسبت به روحانیت و جدایی بین آن ها برای تحریف و حذف اسلام از جامعه ایران (خمینی، 1389، ج 1، ص 417)را در موارد زیادی توجه داده اند.
همچنین تذکر به نفوذ بهائیان در سیستم حکومتی (خمینی، 1389، ج 1، ص 212) و یا جشن شیراز (خمینی، 1389، ج 3، ص 229) و جشن 17دی (کشف حجاب) (خمینی، 1389، ج 1، ص 117) نیز از مواردی بود که امام خطر آن ها را برای دین مردم گوشزد مینمودند. تمام این موارد را میتوان در راستای انطباق با موازین اسلامی دانست. روح توحیدگرای امام سبب شده بود تا در هر مسأله ای به تناقض آن با قواعد و ارزش های اسلامی پی برده و آن را برای مردم شرح دهند. اتخاذ چنین رویکردی از امام، سبب شد تا مردم با قرائتی نو از اسلام و متفاوت با آن چه تا کنون به آن ها ارائه شده بود آشنا شوند. در واقع با توحیدگرایی امام، اسلام واقعی و انقلابی به مردم شناسانده شد، و در ادامه، شرایط تحول روحی افراد جامعه و انقلاب انسان ها فراهم گشت.
تربیت و ایجاد تحول روحی
«"انقلاب انسانی" یکی از دشوارترین و در عین حال بدیع ترین و محوریترین مفاهیمی است که امام خمینی(ره) در تحلیل انقلاب اسلامی پیش میکشند» (نامخواه، 1394، ص 153). در نگاه امام بزرگی انقلاب اسلامی ایران و چیزی که آن را از بقیه انقلاب ها متمایز میکند، تحول درونی انسان هاست. به اعتقاد ایشان «انقلابی که در ایران واقع شد، قبل از انقلاب مهم که کوبنده بود، یک انقلابی در باطن مردم حاصل شد. آن انقلاب گرایش اقشار ملت به اسلامی که تا این عصر خصوصا، در این سده های آخر به طاق نسیان سپرده شده بود و از اسلام جز یک آداب خشک که هیچ به حال دیگران ضرری نداشت و هیچ در فکر ملت ها نبودند، همین باقی مانده بود. این ملت به خواست خدای تبارک و تعالی و با عنایات خاصه او، اول منقلب شد در معنویات. جوان ها از آن حال سابق برگشتند به یک حال اسلامی و فهمیدند که اسلام چه باید باشد و چه باید بکند، دنبال او آن انقلاب حاصل شد.» (خمینی، 1389، ج 19، ص 479)
امام به وسیله ارائه اسلام انقلابی، به تربیت نیروهای مفید پرداختند و جامعه خویش را از درون متحول کردند. در یک نگاه عمده میتوان جامعه متأثر از امام را به دو گروه نخبگان و عموم مردم تقسیم کرد. نخبگان متأثر از امام در واقع کسانی هستند که به واسطۀ ارتباط بیشتر با ایشان مراحل کامل تری از تربیت را گذرانده اند. این افراد که عموما از حلقه شاگردان امام تشکیل می شوند،[1] به واسطۀ تربیت های علمی و عملی امام دارای خصوصیاتی شدند که هم در اداره و رهبری انقلاب و هم در تثبیت آن دارای نقش پررنگی شدند. امام با رفتاری اخلاقی و سطح علمی بالا شاگردان بسیاری را با خود همراه میکردند که تحت تأثیر مؤانست و هم جواری با ایشان، دارای خصوصیات ویژه ای میشدند.[2] این خصوصیات آن ها را همانند شاخه هایی فراوان، بر تنه ای تنومند همچون امام قرار داده بود که با میوه های پربار خود، جامعه ایران را بهره مند میکردند. افرادی همانند «مرتضی مطهری»، «سیدمحمد بهشتی»، «سیدعلی خامنه ای» و بسیاری دیگر که با سخنرانیهای خود، معارف و ارزش های دینی را برای مردم تبیین کرده و به سطح دانسته های جامعه عمق میبخشیدند.
اشخاصی دیگر نیز در حلقه شاگردان امام حضور داشتند که فعالیت های اجرایی و سیاسی لازم برای به ثمر رسیدن انقلاب را در نقاط مختلف کشور مدیریت و اجرا میکردند. همچنین امام میان عموم مردم جایگاه ویژه ای داشت. به طوری که حتی درس اخلاق ایشان برای مردم عادی جامعه جاذبۀ زیادی داشت (بصیرت منش، و دیگران، 1385، ج 1، ص 31). کلاس درس اخلاق و راهنماییهای کلامی ایشان به صورت مستقیم، و رفتار و کنش گری اجتماعی امام (که به صورت مبسوط در بخش بعد خواهد آمد) به صورت غیر مستقیم، باعث تحول عمیقی در عموم مردم ایران میشد. نتیجۀ این کنش گری به آن انجامید که مرحله لازم برای تحول ساختاری جامعه ایران شکل گرفت و مقدمات رخداد انقلاب اسلامی (و تثبیت آن در ادامه) کاملا به وجود آمد.
در این میان میتوان به نقش امدادهای غیبی نیز اشاره نمود. چه بسا عوامل زیادی که به فرمودۀ خود امام، از اختیار و مدیریت و حتی قدرت تفکر ایشان و انقلابیون خارج بود و خداوند متعال برای به ثمر رسیدن این حرکت، عدو، و مکر و حیلۀ او را سبب خیر کرد (رفیع پور، 1377، ص 90). به عنوان نمونه، حمایت مالی شاه از جبهۀ جمهوریخواه در انتخاباتی که کارتر به پیروزی رسید و به همین سبب (و عوامل دیگر، مثل از بین بردن زمینه های گرایش به کمونیسم در ایران و...) موجب تعارض او با شاه گردید و در نتیجه، شاه را به آزادی بیان بیشتر در جامعه واداشت. این اتفاق هم زمان با اوج گیری تقابل امام با شاه بود و کمک خوبی برای اشاعۀ تفکر انقلاب در ایران کرد (رفیع پور، 1377، ص 93). امام بر این مطلب تأکید داشتند که «این تحول روحی یک تحولی بود که اعجاب آور و هیچ نمی شد اسمی روی این گذاشت، الا این که تحولی بود که با دست خدا انجام گرفت » (خمینی، 1389، ج 9، ص 406).
مراقبت از نسل تربیت شده
فرآیند انقلاب نیز همچون پرورش یک نهال، نیازمند مراقبت و یا به اصطلاح کشاورزی، "داشت"[3] است. اگر آگاهی بخشیدن به مردم و تربیت نیرویهای لازم را به عنوان "کاشت " بذر انقلاب در نظر بگیریم، به ثمر رسیدن آن نیاز به گذراندن مرحله "داشت" دارد. نگهداری جامعه ای که به واسطه روح توحیدگرای امام با اسلام واقعی و انقلابی آشنا شده است، وقتی لازم تر میشود که آفت های رژیم طاغوتی به خاطر درک ماهیت خطرآفرین این نوع قرائت از اسلام برای خودش، برای از بین بردن این بذر پرثمر نهایت تلاش خود را خواهد کرد و با روش های گوناگون برای به انحراف کشیدن آن خواهد کوشید. امام که در مکتب توحیدی پرورش یافته به اهمیت حفظ این شجرۀ طیبه کاملا واقف هستند و می فرمایند: «دستگاه حاکمه برای اغوا و اغفال ملت، دام وسیعی گسترده و به یک سلسله اعمال ظاهر فریب و گمراه کننده دست زده است. و ما اگر در مقابل، به بیدار کردن و متوجه ساختن توده مردم اقدام نکنیم و از افتادن آن ها به دام استعماری که برای آنان گسترده اند جلوگیری ننمایم، ملت اسلام در معرض فنا و نیستی قرار خواهد گرفت. » (خمینی، 1389، ج 1، ص 134) توجه امام به جزئیات مسائل کشور و پیگیری اتفاقات ایران از کانال های مختلف (ستوده، 1373، ج 1، ص 318) سبب شد تا ایشان به تمام مسائل مهم کشور آگاهی پیدا کنند و با موضع گیری به هنگام مردم را از واقعیات کشور آگاه کنند و آن ها را از خطر سقوط در فتنه های رژیم طاغوت نجات دهند.
اهداف توحیدی امام در انقلاب
همان طور که گذشت، توحیدگرایی امام، سبب شد تا ایشان در تمام شئون زندگی خود از قواعد و اصولی واحد که برگرفته از اسلام بود پیروی کنند و به همین دلیل، به جنگ با ساختار موجود جامعه رفتند. اما تغییر ساختار، هدفی کلی است که برای فهم کامل تر آن باید مؤلفه های قوام دهنده آن را بیان کرد.
برپایی حکومت اسلامی
تشکیل حکومت اسلامی را میتوان یکی از اصلیترین اهداف امام در راستای انقلاب اسلامی شمرد. امام این هدف را برگرفته از نگاه توحیدی میدانند که برنامه ای جدایی ناپذیر از زمان پیدایش اسلام بوده و پیامبر بزرگوار اسلام (ص) با تمام وجود برای تحقق آن تلاش کرده است. امام میفرمایند «ما سوگ مندانه و مفتخرانه عزیزانی را در راه هدف که واژگونی رژیم طاغوتی و برپاداشتن پرچم پرافتخار اسلام است، فدا کردیم ؛ و این درست راه اسلام و برنامه مسلمین راستین در صدر اسلام بوده و در طول تاریخ خواهد بود و: لکم فی رسول الله أسوۀ حسنۀ.[4] پیغمبر بزرگ اسلام همه چیزش را فدای اسلام کرد تا پرچم توحید را به اهتزاز در آورد؛ و ما به حکم پیروی از آن بزرگوار باید همه چیزمان را فدا کنیم تا پرچم توحید برقرار ماند»(خمینی، 1389، ج 3، ص 421). این هدف خود چند زیر مجموعه دارد که بعضی از آن ها مقدمه و بعضی از ثمرات این راه هستند. برای تحقق و برپایی نظام اسلامی، ابتدا باید به جنگ با حکومت طاغوت رفت و این رژیم را از ریشه کند. نگاه توحیدی امام سبب میشود که ملاک حق و باطل را تنها خدای متعال و دین بر حقش مشخص کند و بر این اساس ایشان میفرمایند: «هدف اسلامی ما برچیده شدن رژیم سلطنتی و سرنگونی سلطنت سلسله پهلوی است، که غیرقانونی و غیرشرعی بودن آن بر همه روشن است و خیانت و جنایت بیپایان آن روشن تر،... و نظام حکومتی ایران جمهوری اسلامی است که حافظ استقلال و دموکراسی است، و بر اساس موازین و قوانین اسلامی اعلام می شود، و ما این پیشنهاد را در آتیۀ نزدیک به آرای عمومی رسما مراجعه میکنیم » (خمینی، 1389، ج 4، ص 309).
اما هدف از برپایی حکومت اسلامی و از بین بردن رژیم طاغوتی قدرت طلبی و گرفتن جایگاه ریاست نیست. این حکومت وسیله ای برای اجرای احکام اسلام و کمک به زنده نگاه داشتن آن است. چرا که امام اعتقاد داشتند «سعادت و کمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسان هاست و بنابراین، انسان باید علیه این بندها و زنجیرهای اسارت و در برابر دیگران که به اسارت دعوت میکنند قیام کند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگی تسلیم و بنده خدا باشند. و از این جهت است که مبارزات اجتماعی ما علیه عوامل قدرت های استبدادی و استعماری آغاز میشود» (خمینی، 1389، ج 5، ص 388).
احیای عزت اسلامی
در ادبیات اسلامی و توحیدی، عزت تنها برای خداست. این نگاه باعث میشود فرد توحیدگرا هرگونه برتری از جانب غیر خدا را نفی نماید. یعنی شخص توحیدگرا هرگز نمیتواند ذلت ظلم دیگری و برتری غیر خدا را پذیرا باشد. خداوند در قرآن میفرماید تمامی عزت از آن خدا است.[5] اگر کسی در راه اطاعت از خدا قرار گرفت این عزت شامل او نیز خواهد شد. همان طور که خداوند میفرماید عزت برای خدا و رسولش و مؤمنین است (منافقون، 8). امام خمینی (ره) بعد از تصویب لایحه "کاپیتولاسیون" با استدلال به آیه "نفی سبیل" به مقابله با این لایحۀ ننگین میپردازد. از آن جایی که امام در مکتب توحید رشد و نمو یافته است، به هیچ وجه نمیتواند چنین لایحه ذلت آوری را قبول کند. «به حسب این رأی ننگین، اگر یک مستشار امریکایی یا یک خادم مستشار امریکایی به یکی از مراجع تقلید ایران، به یکی از افراد محترم ملت، به یکی از صاحب منصبان عالی رتبه ایران، هر جسارتی بکند، هر خیانتی بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد؛ محاکم ایران حق رسیدگی ندارد. ولی اگر به یک سگ آن ها تعرضی بشود، پلیس باید دخالت کند؛ دادگاه باید رسیدگی نماید!»(خمینی، 1389، ج 1، ص 409 و 410) امام تمام مردم، وکلای به ظاهر قانونی مجلس، و همچنین علمای اسلام را به مقابله با این خفت و خواری میخوانند و میخواهند که ساکت ننشینند و «با سیل اعتراض این ننگ را از جبهه ملت معظم ایران، برادران اسلامی خود، بزدایند.»(خمینی، 1389، ج 1، ص 412) در جای دیگر امام تصریح میکنند که ماندن رژیم طاغوت مساوی با ذلت و خواری است. «اکنون وظیفه همه مسلمین، خصوصا جناح روحانی و سیاسی و بزرگان قوم، خطیر است.
ملت ما بر سر دو راهی است: پیروزی و توفیق دست یافتن به بیرون کردن شاه، و یا تا آخر در زیر چکمه دژخیمان خرد شدن؛ با عزت و سرافرازی در مقابل خالق و خلق، و یا خدای نخواسته ذلت و زبونی همیشگی. و هرگز ملت مسلمان ایران تن به ذلت نخواهد داد. » (خمینی، 1389، ج 3، ص 454 و 455)
آزادی
در تأکیدات امام بر آزادی به عنوان یکی از اهداف انقلاب مردم، رویکرد توحیدگرائی امام مشاهده میشود. امام آزادی را به مثابه ویژگی الهی انسان لحاظ میکنند. یعنی این خدا است که حق آزادی را به افراد داده است و قهرا باید در چارچوب اراده تشریعی خدا معنا شود. «مطابق این اصل [توحید]، ما معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. این اصل به ما میآموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر این که اطاعت او اطاعت خدا باشد؛ و بنابراین هیچ انسانی هم حق ندارد انسان های دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند. و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را میآموزیم که هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند»(خمینی، 1389، ج 5، ص 387). همان طور که در قسمت مربوط به تشریع و قانون گذاری گذشت، حق وضع کردن قانون و ایجاد محدودیت تنها برای خداوند است. در مکتب توحیدی هیچ مخلوقی اصالتا چنین حقی را ندارد که بخواهد برای آزادی دیگر مخلوقات مزاحمت ایجاد کند. در این صورت کسی که خلاف قوانین الهی، جامعه ای و افراد آن را دچار محدودیت کند و آن ها را از حقوق مسلم شان محروم کند، در مقابل این تفکر ایستاده است. رژیم پهلوی با شرایطی که ایجاد کرده بود، بسیاری از آزادی های جامعه از جمله مسلم ترین آن ها، یعنی دادخواهی و آزادی بیان را به شدت محدود و ممنوع کرده بود. این که یک ملت نتواند حقوق ضایع شده خود را درخواست کند و در مطبوعات و روزنامه ها آن را به زبان بیاورد، نهایت اختناق و ظلم به آزادی آن افراد است. امام معتقد بود که «[در] پنجاه سال جنایت این پدر و پسر، این مملکت بوی آزادی به خودش ندیده بود، نه مطبوعاتشان آزاد... نه مردم در حرف هایشان آزاد بودند، نه تبلیغات آزادی داشتیم، نه اهل منبر ما میتوانستند یک مطلب حقی بگویند، نه علمای ما میتوانستند یک مطلبی بگویند، نه بازاری و دانشگاهی و جبهه های سیاسی میتوانستند یک حرفی بزنند.»(خمینی، 1389، ج 4، ص 114و 115) پس امام نتیجه گرفتند که باید این رژیم از بین برود. چرا که میفرمودند «تا محمدرضا و دودمان پهلوی هست، ما نمیتوانیم یک روی آزادی و یک روی استقلال برای مملکت مان ببینیم. »(خمینی، 1389، ج 3، ص 508 و 509)
استقلال
یکی از لوازم توحیدگرایی، عدم وابستگی به غیر خداوند متعال است. بر اساس تفکر توحیدی، کنش افراد در دنیا باید طبق همان قواعدی باشد که از سوی خداوند واحد آمده است. اگر مسأله ای باعث شود که این کنش گری دچار انحراف شود، باید با آن مقابله کرد. همچون وابستگی در امور مختلف که سطح اختیار انسان را کاهش داده و عوامل دیگر را در آن دخیل میکند. به اعتقاد امام وابستگی فکری یا سیاسی ممکن است از وابستگی در حوزه های دیگر نشأت بگیرد. ایشان وابستگی اقتصادی را عامل مهمی در ایجاد وابستگی سیاسی میدانستند (خمینی، 1389، ج 10، ص 333) و به همین خاطر معتقد بودند «[تا] قطع تمام وابستگی ها به تمام ابرقدرت های شرق و غرب، مبارزات آشتی ناپذیرانه ملت ما علیه مستکبرین ادامه دارد»(خمینی، 1389، ج 147، ص 147). همان طور که نتایج و فواید فردی این رویکرد در جای خودش مشخص است، این رویه میتواند سر منشأ بسیاری از ثمرات اجتماعی نیز باشد. وابستگی رژیم پهلوی در عرصه های گوناگون و حوزه های مختلف اجتماعی برای امام قابل پذیرش نبود. شدت وابسته بودن مخصوصا به غرب، یکی از اعتراض هایی بوده است که بیشترین تکرار را در صحبت های امام نسبت به شاه داشته است.[6] یکی از ثمرات اصلی که امام به همان خاطر استقلال را امری ضروری میدانستند، ثبات و قدرتمندی کشور است. در نگاه توحیدی کشوری که تکیه اش به قدرت های خارجی و غیر از ملت خود باشد، در سیاست ها و تصمیم گیریهایش ثبات رأی ندارد و برای به دست آوردن منافع ملی دارای اقتدار نیست.
ایشان میفرمودند: «ایران الآن ثبات ندارد از باب این که قدرت ندارد؛ از باب این که استقلال ندارد. ایرانی میگوید که باید ثبات داشته باشد، و ثبات تابع قدرتمندی و استقلال است؛ و ما قدرتمندی میخواهیم و استقلال. قدرتمندی به این است که نظام مان را از گرفتاریای که امریکا برایش پیش آورده نجات بدهیم، و یک نظام متکی بر ملت ما ایجاد بکنیم نه یک نظام متکی بر مستشارهای امریکا. و استقلال مان را هم حفظ بکنیم و یک مملکت مستقل باشیم نه یک مملکتی که همه چیز آن در دست دیگران است. » (خمینی، 1389، ج 5، ص 98)
اهتمام به امور مسلمین
انسان موحد نسبت به جامعه پیرامون خود نمیتواند بیتفاوت باشد. رویکرد توحیدی به انسان میآموزد که به هم نوع خود توجه کند و دردهای او را مورد توجه قرار دهد. چرا که انسان توحیدگرا منافع شخصیاش را ملاک قرار نمیدهد، بلکه به مصالح اجتماعی و اخروی که از جانب خالق واحد دریافت کرده است توجه دارد.
تکیه کلام کلیدی امام در این مسأله روایت پیامبراکرم (ص) است که میفرمایند: هر کس روزی را صبح کند در حالی که به امور مسلمین اهتمام نداشته باشد، مسلمان نیست.[7] یکی از انتقادهای همیشگی امام به شاه، اسراف ها و انواع هدر دادن ذخایر ملی است. ایشان نمیتوانستند ببینند که ملتی دارای ارزشمندترین ذخایر نفتی باشد اما جمعیت زیادی از آن دچار فقر شدید باشند و در نیازهای اولیۀ شان مانده باشند. از طرفی ببینند که شاه و اطرافیانش مسرفانه ثروت های مردم را به باد میدهند. ایشان میفرمودند که اهتمام به امور مسلمین وقتی شخصی باشد یک درجه اولیت دارد؛ اما زمانی که امور تمام مسلمین و امت مسلمان در خطر بود، اهمیت بیشتری پیدا خواهد کرد. زمانی که یک جامعه تحت فشار باشند و در این محدودیت و ظلم جان هایشان از دست برود، به مراتب درجه اهمیتش بیشتر میشود (خمینی، 1389، ج 4، ص 109). این نگاه توحیدی است که استفاده از روایت را محدود به امری شخصی نمیکند و نگاه واحد و جامع شخص توحیدگرا به تمام مسائل است که چنین نتیجه ای میدهد. در نتیجه یکی از اهداف امام از انقلاب، جلوگیری از غارت ذخایر ملی است. امام میفرمایند «ما میگوییم که یک دزدی را بردارند یک صحیح العملی را جای او بگذارند؛ خیلی مهم است؟! اسلام برای حکومت شرط قرار داده: باید عادل باشد، باید مطمئن و امین باشد، یک حکومت امینی سرکار بیاید. احکام اسلام باقیاش را همه میدانند. ما که میگوییم حکومت اسلامی برای این که یک همچو چیزی در کار نباشد، یک همچو موجودی تمام سرنوشت یک ملت را در دست نگیرد. این ها قریب پنجاه سال است که این مملکت را- همه چیزش را از بین بردند.
این (شاه) را امریکایی ها آوردند سر کار و الآن دیگر در مشت آن هاست برای این که همۀ جهاتی که در ایران هست، چه از نیروهای فعالۀ آدمی و چه از مخازن زیرزمینی و چه آن اموال روی زمینی، همۀ این ها به باد فنا برود یا در جیب آن ها برود یا در جیب همین طایفه برود» (خمینی، 1389، ج 5، ص 160). البته این تنها خطر از دست دادن جان ها و اموال یک ملت نیست که نیاز به توجه دارد، بلکه نیروهای انسانی یک جامعه اصلی ترین ذخایر ملی آن هستند که از راه های مختلف ممکن است از دست بروند. «یک ملت دو تا ذخیره ممکن است داشته باشد که ایران داشت: یکی ذخیره های مادی زیرزمینی، یکی هم ذخیره ها[یی] که عبارت از این جوان ها بود- این ها هم از ذخایر ملت است » (خمینی، 1389، ج 4، ص 393)
امام میفرمایند «بالاتر از آن ذخایر تحت الارضی، این ذخایر فوق الارضی است - این جوان های ماست. آقا، جوان های ما را دارند میبرند خدا میداند؛ جوان های دول اسلامی را دارند میبرند. یک دسته امریکاست و یک دسته نمیدانم کجاست و یک دسته کجاست؛ و یک دسته دیگری هم الآن دارند به اسرائیل میروند. الآن در منزل من موجود است آن مجله دانشجویان، سازمان دانشجویان ایران در اسرائیل. الآن موجود است. آقا، این ذخایر ما این جوان ها هستند. این جوان های ما را دارند اغفال میکنند؛ دارند به آن ها تزریق میکنند که هر بدبختیای شما دارید از اسلام است »(خمینی، 1389، ج 1، ص 381 و 382).
روش توحیدی در فرآیند انقلاب
با توجه به مباحثی که گذشت، توحیدگرایی امام نوع خاصی از انقلاب را رقم زد که از نگاه خود ایشان نیز تفاوتی اساسی با انقلابات دیگر داشت. بر همین اساس مسأله ای که مطرح میشود این است که آیا توحیدگرایی امام در طول فرآیند انقلاب روشی خاص را به وجود آورده بود که تا به ثمر رسیدن آن، از همان شیوه ها استفاده میشد؟
خلوص نیت و تکلیف مداری
در مکاتب مختلف و تفکرات گوناگون، ممکن است عوامل مختلفی را دلیلی موجه برای کنش گری افراد بدانند. عواملی که به عنوان نیت و هدف ذهنی، سبب شکل گیری عاملیت افراد میشوند و به نوعی، جهت و شیوه آن را مشخص میکنند.
یکی از روش های به حرکت در آوردن و ایجاد دغدغه در مردم توسط امام، خالص گردانیدن نیت بود. آیه 46 از سوره سبأ[8] را میتوان به عنوان یکی از شاه بیت های صحبت های امام به شمار آورد که ایشان با استمداد از این آیه، مردم را به محور قرار دادن خدا در همه کارها سفارش مینمودند. همان طور که گفته شد، امام مبدأ حرکت انقلابی خود را همین آیه از قرآن قرار دادند و بارها در صحبت های خود به این آیه استناد کرده اند. به اعتقاد ایشان همه مشکلات از خودمحوری بوده (خمینی، 1389، ج 1، ص 21) و محوریت واحد الله تبارک و تعالی است که سبب پیروزی حتمی میشود (خمینی، 1389، ج 5، ص 101 و ج 6، ص 105).
ایجاد همین امر در مردم سبب شد تا از انتهای قیام خود هیچ نگرانی ای نداشته باشند؛ چرا که نهایتا شکستی ظاهری به وجود خواهد آمد و ملت قادر به تغییر ساختار موجود نخواهد شد. امام این باور اسلامی را در مردم پرورانیده بودند که وقتی کار برای خدا باشد شکستی در کار نیست؛ چون وقتی نیت قیام خدایی شد، حتی در صورت شکست ظاهری، تمام اجرها محفوظ است و انسان در ادامه زندگیاش در آخرت به آن خواهد رسید و هیچ ضرری وجود ندارد (خمینی، 1389، ج 5، ص 35). بر همین اساس، مردمی که محور کار خود را کسب رضایت الهی قرار داده بودند، تنها به انجام وظیفه و تکلیف خود توجه میکردند که مطابق با قرائت انقلابی از اسلام بود. یعنی زنده کردن روح خدامحوری در مردم توسط امام سبب شده بود تا افراد جامعه، انقلاب و پایه ریزی مقدمات آن را تکلیف خود بدانند و به خاطر باور به پیروزی حتمی از احتمال شکست ترسی نداشته باشند.
شهادت و مرگ آگاهی
میتوان یکی از روش های توحیدی امام برای به موفقیت رساندن انقلاب را شهادت و مرگ آگاهی دانست. مرگ واقعیتی است که انسان گریزی از آن ندارد و همین مسأله، همواره تأثیر مستقیمی را بر کنش گری انسان گذاشته است. انسان، جان خود را به عنوان بزرگ ترین سرمایه خود بسیار گرامی میدارد و در بسیاری از مواقع، آن را خط قرمزی برای انتهای کنش های خود میداند.
امام بر مبنای جهان بینی اسلامی خود، حقیقت عوالم و محدود نبودن آن به دنیا را برای مردم تبیین میکردند. با توجه به اعتقاد امام به ساختار عوالم، این واقعیت را برای مردم یادآور میشدند که مرگ پایانی برای زندگی نیست و ترس از مرگ برای کسی معنا دارد که «غیر این عالم جایی ندارد»(خمینی، 1389، ج 1، ص 293). ایشان با مطرح کردن دوگانه «مرگ انسانی - مرگ حیوانی» میفرمایند ترس از مرگ برای کسی معنا دارد که اعتقادی به آخرت ندارد و مرگ را پایان زندگی میداند(خمینی، 1389، ج 15، ص 139 و 140). در واقع عنوان «حیوانی» برای اشاره به سنخ این نوع از زندگی است که به خاطر شکل خاص جهان بینی و کنش گری در آن، از هدف واقعی زندگی انسان غفلت به وجود آمده و روز به روز نسبت به آن فاصله ایجاد میشود. چنین انسانی تنها در ظاهر به آدمی شباهت داشته و همچون بهائم، درکی از واقعیت مرگ خویش ندارد و آن را پایانی برای لذت های خود میداند. پس تمام سعیاش بر این است که از هر راهی بیشترین امکانات رفاهی را برای خودش به وجود بیاورد و نیازهای شکم و پایین تر از آن را برای خود فراهم کند. امام این شیوه از زندگی را در واقع نوعی از مرگ میدانند که به صورت «تدریجی» در حال وقوع است (خمینی، 1389، ج 17، ص 501). در مقابل، درک انسانی که از واقعیت مرگ خود آگاه است و آن را مرحله ای از زندگی خود میداند، او را به نقطه ای میرساند که حتی «عشق به موت » پیدا میکند (خمینی، 1389، ج 17، ص 212). البته با نگاه توحیدی امام، مرگ انسان موحد «موت » نیست ؛ «یک حیات جاوید است، برای حیات جاوید است که این تقاضای شهادت میکند. زیربنا توحید است، زیربنا عقاید حقه الهی است؛ نه زیربنا شکم باشد. این هایی که اقتصاد را زیربنا میدانند، این ها منحط کردند انسان را از حد انسانیت به حد یک حیوانی، مثل سایر حیوانات؛ این هم مثل سایر حیوانات. » (خمینی، 1389، ج 9، ص 451) امام با استدلال به آیه 100 سوره نساء[9]، هجرت واقعی به سوی خدا را هجرت از نفس میدانند. میدانند که با نگاهی عرفانی منجر به «موت اختیاری» خواهد شد و نفس را میمیراند(خمینی، 1389، ج 12، ص 160).
ایشان علت صلاحیت شهید برای نظر در «وجه الله » را گذر از نفس میدانند که به واسطه آن این حجاب بین او و خدا برداشته خواهد شد و با کشتن نفس و اختیار و انتخاب «موت »، میتواند خدا را نظاره کند. این بیان، در واقع تفسیر «ره صد ساله » عرفان است که امام طی شدن «یک شبه » آن را در رزمندگان و شهدای اسلام میدیدند (خمینی، 1389، ج 17، ص 304). این سطح آگاهی بخشی از مرگ توسط امام، سبب شد که مردم معنای واقعی پیروزی در هر دو حالت (مرگ یا پیروزی ظاهری) را حقیقتا درک کنند و با تحول به «انسان های الهی »(خمینی، 1389، ج 17، ص 208) تشنگان شهادت بشوند. دسته دسته سینه های بیدفاع خود را مقابل تیغ برهنه دشمن قرار دهند و از جان گذشتن دریغ نکنند. ترس از مرگ مانع بزرگی برای مقابله با قدرت های بزرگی است که مجهز به انواع سلاح های جنگیاند. مانعی که در مقابل مرگ آگاهی و شهادت طلبی ملت مسلمان ایران هیچ کاراییای نداشت و آن ها را در برابر هر سطحی از قدرت، شکست ناپذیر کرد. این رویه باعث پیروزی انقلاب مردم ایران شد و تا بعد از آن نیز ادامه یافت. گروه های مختلف منافق و نفوذی که به دنبال خشکاندن نهال تازه روییده انقلاب اسلامی ایران بودند، یکی از انفجارهای تروریستی خود را در نماز جمعه تهران و در حین قرائت خطبه ها انجام دادند. واکنش عموم نمازگزاران به این اتفاق که چند کشته و زخمی بر جای گذاشت، نه تنها پراکندگی جمعیت شان نبود، بلکه ثبات آن ها برای ادامه خطبه ها به همراه شعار شهادت طلبی[10] را در پی داشت. امام این استقامت و ایستادگی مردم و خطیب نماز جمعه را تحسین میکنند و آن را ملازم با شهادت طلبی میدانند (خمینی، 1389، ج 19، ص 196).
مردمی بودن
طبق مبانی معرفتی ادیان توحیدی، هدف از خلقت انسان، رسیدن او به کمال است. انبیا همه برای آن مبعوث شدند تا فطرت خداخواهی و حق طلبی انسان را بیدار کنند و او را به سوی سعادت رهنمون شوند. انسان در دوران زندگی دنیاییاش، به وسیله نظامی توحیدی که از جانب خداوند آمده است و به عنوان تنها برنامه ای که راه سعادت را نشان خواهد داد، با انتخاب درستیها و دوری از هر گونه اشتباه خود را در مسیر رشد قرار میدهد و مراتب و مراحل کمال را طی خواهد کرد. اختیار در این زمینه برای انسان امری حتمی است و خداوند بارها در قرآن به آن اشاره فرموده، و به پیامبرش تذکر داده است که اگر میخواست خود همه را بیاختیارشان اهل هدایت قرار میداد.[11] امام که خود را سالک طریق نبوت میدانند، پای را فراتر از رسالت انبیا قرار نمیدهند و فرصت رشد و انتخابی که خداوند برای مردم قرار داده است را شرایطی تکوینی میدانند تا مردم در آن بتوانند راه سعادت را طی کنند. ایشان وظیفه خود را تنها بیدار ساختن جامعه و آگاهی افراد آن میدانند. از طرفی، امام اعتقاد داشتند که خواسته مردم ایران حکومت دین اسلام و اجرای احکام آن است (خمینی، 1389، ج 1، ص 275)، و به همین دلیل نهایت تلاش خود را برای خواسته آن ها انجام میدادند. امام با توجه به اقبال مردم به اسلام، خود را وقف این راه کرده بودند و راه خود را راه مردم میدانستند(خمینی، 1389، ج 1، ص 77). اعتقاد امام به اصل توحید سبب میشد که ایشان هیچ گونه موضوعیتی برای شخص خود قائل نباشند و وقتی که راه مردم و خود را در برپایی پرچم توحید یکی میدیدند حتی گاهی اگر نیاز بود، مردم را بر خود مقدم میداشتند. چرا که راه رسیدن به هدف را متوقف به خودشان نمیدانستند. به همین دلیل در تمام مراحل انقلاب به احساسات و خواست مردم توجه مینمودند. ایشان اعتقاد داشتند که برای قدرت دولت پشتیبانی ملت لازم است (خمینی، 1389، ج 1، ص 122) و اگر بخواهد کارهای یک مملکت به درستی و کامل پیش برود هم به همکاری و هم به نظارت مردم احتیاج است (خمینی، 1389، ج 5، ص 525). «امام از آغاز فعالیت های سیاسی خود به حرکت های مردمی اعتقاد داشت و سعی میکرد مبارزه را در سطح توده ها گسترش دهد. شاید به همین دلیل امام هرگز به دنبال ایجاد حزب و تشکیلات سیاسی نرفت. زیرا که چنین شیوه ای مبارزه را جلوه ای نخبه گرایانه میبخشید و دور از دسترس مردم عادی قرار میداد» (جمعی از نویسندگان، 1384، ص 175).
جهانی کردن قیام و توجه به اقتضائات جهانی
با توجه به جهان بینی توحیدی امام، ایشان اعتقاد داشتند که همۀ مردم جهان از فطرتی خدایی برخوردارند. همۀ انسان ها از ظلم بیزارند و فطرت عدالت جویی در نهاد همۀ ملت ها به ودیعت نهاده شده است. در نتیجه امام برای رساندن صدای دادخواهی مردم ایران به جهانیان تلاش زیادی میکردند. حتی از فرستادن نامه به هند (خمینی، 1389، ج 5، ص 103) یا پاکستان (خمینی، 1389، ج 5، ص 358) دریغ نمینمودند. همچنین ایشان زمانی که در فرانسه بودند، همیشه دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج را تشویق میکردند که احوالات جامعه ایران را به گوش اروپائیان برسانند؛ چرا که این ملت مظلوم راهی برای نشان دادن ظلم های روا داشته به خودشان نمیشناسند و رسانه های جهانی در دست قدرت های مستکبر عالم است که به حمایت از قدرت دست نشانده خود در ایران میپردازند و خیانت و ظلم شاه را میپوشانند. امام میدانست که اگر جهانیان از اتفاقات و کشتار درون ایران اطلاع بیابند، شاه هرگز نمیتواند با همکاری و حمایت ابر قدرت ها به اجرای سیاست های منفعت طلبانه و ظالمانه خود ادامه دهد. چرا که هر انسان به واسطه فطرت الهی خود از ظلم و کشتار بیگناهان بیزار است و سطح وسیع آن را به هیچ وجه نمیتواند تحمل کند. امام با جهانی کردن قیام، این فشار جهانی را بر شاه و حامیان او بیشتر میکرد و با مدد گرفتن از این عطیه الهی، عرصه را برای آزادی عمل ظالمان تنگ میکرد. ایشان حتی ساعتی از اوقات شبانه روز خود را به پذیرفتن خبرگزاریهای مختلف اختصاص داده بود تا در راستای این اطلاع رسانی، موفقیت بیشتری کسب کند.
پایداری و خستگی ناپذیری در هدایت مستمر مردم
اگر بخواهیم جرقه های ابتدایی انقلاب اسلامی ایران را از اولین اعتراضات امام نسبت به تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی در سال 1341 شمسی بدانیم، تا به سرانجام رسیدن آن بیش از یک دهه زمان گذشته است. این دورۀ نسبتا طولانی برای یک انقلاب که بخش زیادی از آن را احساسات و عواطف مردم شکل میدهد، میتواند زمانی کشنده باشد. چرا که طولانی شدن مدت اعتراضات مردم به یک حکومت موجب میشود تا قدرت حاکمه فرصت بیابد برای چاره جویی راه های مختلفی –مثل منحرف کردن انقلاب یا حذف رهبران آن - را امتحان کند. همین طور به درازا کشیدن اعتراضات میتواند جنبۀ احساسی انقلاب را فرو بکاهد و یا آن را دچار خیزشی زود هنگام کند. گرچه انسان موجودی مرکب از احساس و عقل است و ممکن است با فرو کاستن احساسات بسیاری از اقدامات عاقلانۀ خود را ادامه ندهد، اما توجه به اصل توحید این مشکل را تا مقدار زیادی حل میکند. انسان توحیدگرا با توجه زیاد به هدف وحدانی خویش هرگز از تلاش در راه خود دست نمیکشد و طولانی شدن راه، اراده او را دچار استهلاک و نابودی نخواهد کرد. چرا که هدف اصلی و نهایی برای شخص توحیدگرا رسیدن به رضای الهی است و طولانی شدن و یا حاصل نشدن نتیجه های دنیایی او را از ادامه راه ناامید نمیکند. به همین خاطر امام در طی این مسیر هرگز از هدف خود باز ننشستند و نقش خود را در راه بری امت به صورت کامل انجام دادند.[12] ایشان با آگاه کردن مردم از توطئه های مختلف رژیم شاه همچون قطع نفوذ روحانیون و جدایی مردم از آنان (خمینی، 1389، ج 1، ص 417)، توطئه «دانشگاه اسلامی» (خمینی، 1389، ج 1، ص 303)، حملۀ اجیران شاه به ارتش و جا زدن آن ها به عنوان مردم عادی (خمینی، 1389، ج 5، ص 434 و 463) آتش زدن سینما به اسم انقلابیون (خمینی، 1389، ج 4، ص 167)، هدر دادن نیروی جوانان (خمینی، 1389، ج 5، ص 262)، جدایی از قرآن (خمینی، 1389، ج 4، ص 214)، اهانت به مراجع و ایجاد تفرقه (خمینی، 1389، ج 5، ص 493)، از انحراف این حرکت بزرگ جلوگیری میکردند. امام بارها قبل و پس از انقلاب بر اتحاد تأکید میکردند و اهمیت زیادی برای سازماندهی انقلاب و نیروهای آن قائل بودند (خمینی، 1389، ج 3، ص 394). همچنین ایشان همواره با راه های مختلف پیام خود را به مردم ایران منتقل میکردند و به آن ها برای ادامۀ این راه قوت قلب میدادند (خمینی، 1389، ج 1، ص 119).
نتیجه گیری
اصل توحید به عنوان محوریترین ملاک امام خمینی(ره) در بینش و کنش ایشان، تأثیری مشخص در کنش گری امام داشته است. امام با توجه و تقید به لوازم این اصل، در تمام زندگی خود بر مبنای توحیدگرایی عاملیت اجتماعی خویش را شکل داده اند.
ایشان با ملاک قرار دادن توحید، حکومت طاغوت را بر نتافتند و برای تغییر آن مراحل انقلاب را پیریزی کردند. امام با اطلاع از خاصیت انقلابی دین اسلام، مردم را با اسلام ناب و حقیقی آشنا کردند. در ادامه به وسیله آموزه های اسلامی شروع به ایجاد آگاهی در مردم کردند و با زنده کردن ارزش های اسلامی، فطرت الهی مردم را بیدار نمودند. ایشان تا ثمردهی این درخت پربار به خوبی از آن مراقبت کردند و آن را از شر آفت های جبهه باطل و طاغوت محفوظ داشتند. اهداف امام کاملا برگرفته از مبانی توحیدی بود و ایشان با زنده کردن روح اسلامی در مردم، آن ها را به سوی این اهداف سوق دادند. محوریت توحید در کنش گری امام سبب شد تا ایشان روش های ویژه ای را برای تحقق انقلاب استفاده کنند. توحیدگرایی سبب شد تا ایشان تکلیف شخصی فرد فرد جامعه را یادآور شوند و با تثبیت آن تمام مردم را به کنش گری انقلابی بر انگیختند. امام با احیای فرهنگ شهادت، حربه اصلی دشمن برای ایجاد مانع مقابل این حرکت بزرگ را از دستش گرفتند و به واسطه رویانیدن عشق به شهادت در مردم ایران، بالاترین سطح از کیفیت کنش گری را در آن ها به وجود آوردند. امام با توجه به تکوینی بودن اختیار مردم و فرصت الهی تکامل در دنیای مادی، هیچ گاه از مردم فاصله نگرفتند و با ره بری و هدایت آن ها بیشترین مشارکت را در قیام خود به وجود آوردند و فرصت سعادت و تکامل را برای آن ها فراهم کردند. همچنین امام با آگاهی از فطرت الهی و ذاتی تمام انسان ها، برای یاری جبهه حق صدای مظلومیت ملت خود را به گوش جهانیان رساندند و با جهانی کردن قیام مردم ایران، هزینه بیشتری را برای مقابله با آن به وجود آوردند. امام به واسطه پایداری طولی خود در تمام زندگی بر توحید، هیچ گاه از قیام علیه باطل از پا ننشستند و برای تغییر رژیم طاغوتی شاه عاملیتی دائمی در رهبری مردم و تکون ساختاری جدید بر اساس توحید داشتند.
بررسی تمام ابعاد انقلاب ایران، نشان داد که توحیدگرایی امام عاملی اصلی و محوری در تولد این حرکت عظیم از سوی امام بود. کنش گری خاص برخاسته از رویکرد توحیدی ایشان، مردم را ابتدا دچار تحولی درونی کرد و در ادامه آن ها را به کنش گرانی فعال در سطح تغییر رژیم تبدیل نمود.
فهرست منابع
١. اصغری، سعید، تئوری تغییرات اجتماعی در منظومه فکر ی امام خم ین ی (ره) با تأک ی د بر انقلاب اسلام ی، کارشناسی ارشد، علوم اجتماعی، پژوهشگری علوم اجتماعی، دانشگاه مازندران، ١٣٩٦.
٢. بصیرت منش، حمید، و دیگران، صحیفه دل ( مطالب و خاطرات مکتوب از شاگردان امام خمین ی (س))، دو جلد، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، چاپ سوم، ١٣٨٥.
٣. جمعی از نویسندگان، انقلاب اسلامی ایران، چاپ نهم، قم، نشر معارف، ١٣٨٤.
٤. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ٢٢جلد، چاپ پنجم، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ١٣٨٩.
٥.. ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، چاپ یکم، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).
٦. رفیع پور، فرامرز، توسعه و تضاد، چاپ پنجم، تهران، شرکت سهامی انتشار، ١٣٧٧.
٧. روشه، گی، تغییرات اجتماعی، وثوقی، منصور، چاپ ١٠، تهران، نشر نی، ١٣٦٨.
٨. ستوده، امیررضا، پا به پای آفتاب، ٦جلد، چاپ اول، تهران، نشر پنجره، ١٣٧٣.
٩. نامخواه، مجتبی، نظریه انقلاب امام خمینی(ره)، اندیشه سیاسی در اسلام، شماره پنجم، پاییز ١٣٩٤، ص ١٤٥ -
١٧٥. /ensani.ir/file/download/article //http: ٢٠١٧٠٣١٥١٠١٨٣٠ -٩٩٩٤-pdf٢٥. ١٢ دی ١٤٠٠.
١٠. ویکی شیعه wikishia.net.
١١. هاشمیان، سیدمحمدحسین، نامخواه، مجتبی، تحلیل امام خمینی از چیستی انقلاب اسلامی و دلالت های آن در سیاستگذاری عمومی، سیاست متعالیه، سال دوم، شماره هفتم، زمستان ٩٣، ص ٥٩-٨٠.
https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/١٠٨١٧١٣
١٣ دی ١٤٠٠.
پی نوشت ها:
[1] برای دیدن نام و خصوصیات شاگردان امام رک: سایت ویکی شیعه، قابل دسترسی در wikishia.net.
[2] برای مطالعه شیوه تربیتی به بیان شاگردان امام خمینی رک: عبدالرحیم موگهی، تدریس و تربیت شاگردان در سیره امام خمینی(ره)، مبلغان، شماره ٥٤، ١٣٨٣، و حمید بصیرت منش، و دیگران، صحیفه دل (مطالب و خاطرات مکتوب از شاگردان امام خمینی(ره))، چاپ سوم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ١٣٨٥، ج ١ و ٢.
[3] کاشت، داشت و برداشت سه مرحله لازم برای محصولات کشاورزی است.
[4] «برای شما رسول خدا مقتدای پسندیده ای است »(احزاب / ٢١).
[5] ٱلذین یتخذون ٱلکفرین أولیاء من دون ٱلمؤمنین أیبتغون عندهم ٱلعزۀ فإن ٱلعزۀ لله جمیعا(نساء/١٣٩).
[6] تنها در یک مورد جستجو بین عناوین صحیفه امام، ٤٣ مورد در این موضوع به دست میآید که حاکی از نهایت توجه امام به این مقوله است.
[7] من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم (اصول کافی، ج ٢، ص ١٦٣)
[8] «قل ۡ إنمآ أعظکم بوحدۀۖ أن تقوموا لله مثۡنی وفردی...» (بگو: «شما را تنها به یک چیز اندرز می دهم، و آن اینکه: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید...).
[9] «و من یخرج من بیته مهاجرا إلی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع أجره علی الله ». (و هرکس در حالی که به سوی خدا و پیامبرش در هجرت است، از خانه اش خارج شود و سپس مرگ او را فراگیرد، پس اجرش نزد خدا محفوظ است.)
[10] حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست.
[11] ولو شاء ربک لأمن من فی ٱلأرض کلهم جمیعا أفأنت تکره ٱلناس حتی یکونوا مؤمنین (یونس /٩٩).
[12] در یک بررسی اجمالی، تنها وجود بیش از ١٠٠ مطلب در صحیفه امام با عنوان "پیام " تا پیش از پیروزی انقلاب، نشان از شدت ارتباط ایشان با ملت و نیز نخبگان آن دارد.